حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

در اصطلاح منهاج فردوسیان، به فضایِ کلیِ حاکم بر یک موضوع از حیث فعل و ترک، «مذاق منهاج» گفته ‌می‌شود.
به صراحت قرآن کریم، برای هر کسی راه روشنی مقرّر شده است. خدای تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: «وَأَنزَلْنَا إِلَیکَ الکِتَابَ بِالحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الکِتَابِ وَمُهَیمِنًا عَلَیهِ فَاحْکُم بَینَهُم بِمَا أَنزَلَ اللهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا»1
همچنین از مولای متقیان حضرت امیر مؤمنان (علیه‌السلام) سخنان گهرباری در تصریح به راه روشن به ما رسیده است. از آن جمله است، این که می‌فرمایند:
● سند 1: «دُعِیتُمْ إِلَى الأَمْرِ الوَاضِحِ فَلَا یُصَمُّ عَنْ ذَلِک إِلَّا أَصَمُّ وَ لَا یُعْمَى عَنْ ذَلِک إِلَّا أَعْمَى»2
● سند 2: «وَ اِنِّى لَعَلى بَینَة مِنْ رَبّى، وَ منهاج فردوسیان مِنْ نَبِیى، وَ اِنّى لَعَلَى الطِّریقِ الْواضِح اَلْقُطُهُ لَقْطاً. اُنْظُرُوا اَهْلَ بَیتِ نَبِیکمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ، وَ اتَّبِعُوا اَثَرَهُمْ، فَلَنْ یخْرِجُوکمْ مِنْ هُدًى، وَ لَنْ یعیدُوکمْ فى رَدًى. فَاِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا، وَ اِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا، وَ لاتَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا، وَلاتَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکوا»3
● سند 3: «لَقَدْ حَمَلْتُکمْ عَلَى الطَّریقِ الْواضِحِ، الَّتى لایهْلِک عَلَیها اِلاّ هالِک. مَنِ اسْتَقامَ فَاِلَى الْجَنَّةِ، وَ مَنْ زَلَّ فَاِلَى النّارِ»4
● سند 4: «فَاِنَّ الْعامِلَ بِغَیرِ عِلْم کَالسّائِرِ عَلى غَیرِ طَریق، فَلایزیدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّریقِ الْواضِحِ اِلاّ بُعْداً مِنْ حاجَتِهِ. وَ الْعامِلُ بِالْعِلْمِ کَالسّائِرِ عَلَى الطَّریقِ الْواضِحِ. فَلْینْظُرْ ناظِرٌ اَ سائِرٌ هُوَ اَمْ راجِعٌ؟»5
● سند 5: «اَیهَا النّاسُ، مَنْ سَلَکَ الطَّریقَ الْواضِحَ وَرَدَ الْماءَ، وَ مَنْ خالَفَ وَقَـعَ فِـى التّیـهِ»6
● سند 6: «فَاَینَ تَذْهَبُونَ؟ وَ اَنّى تُؤْفَکونَ؟ وَ الأعْلامُ قائِمَةٌ، وَ الآیاتُ واضِحَةٌ، وَالْمَنارُ مَنْصُوبَةٌ. فَاَینَ یتاهُ بِکمْ؟ بَلْ کَیفَ تَعْمَهُونَ؟ وَ بَینَکمْ عِتْرَةُ نَبِیکمْ، وَ هُمْ اَزِمَّةُ الْحَقِّ، وَ اَعْلامُ الدِّینِ وَ اَلْسِنَةُ الصِّدْقِ. فَاَنْزِلُوهُمْ بِاَحْسَنِ مَنازِلِ الْقُرْآنِ، وَرِدُوهُمْ وُرُودَ الْهیـمِ الْعِطاشِ»7
● سند 7: «فَاتَّقِ اللهَ فیما لَدَیکَ، وَ انْظُرْ فى حَقِّهِ عَلَیکَ، وَ ارْجِعْ اِلى مَعْرِفَةِ ما لاتُعْذَرُ بِجَهالَتِهِ، فَاِنَّ لِلطَّاعَةِ اَعْلاماً واضِحَةً، وَ سُبُلاً نَیرَةً، وَ مَحَجَّةً نَهْجَةً، وَ غایةً مَطْلُوبَةً یرِدُهَا الأکیاسُ، وَ یخالِفُهَا الأنْکاسُ. مَنْ نَکَبَ عَنْها جارَ عَنِ الْحَقِّ، وَ خَبَطَ فِى التِّیهِ، وَ غَیرَ اللهُ نِعْمَتَهُ، وَ اَحَلَّ بِهِ نِقْمَتَهُ. فَنَفْسَکَ! نَفْسَکَ! فَقَدْ بَینَ اللهُ لَک سَبِیلَک وَ حَیثُ تَنَاهَتْ بِک أُمُورُک»8
● سند 8: «تَاللهِ لَقَدْ عُلِّمْتُ تَبْلِیغَ الرِّسَالَاتِ وَ إِتْمَامَ العِدَاتِ وَ تَمَامَ الکلِمَاتِ وَ عِنْدَنَا أَهْلَ البَیتِ أَبْوَابُ الحُکمِ وَ ضِیاءُ الأَمْرِ أَلَا وَ إِنَّ شَرَائِعَ الدِّینِ وَاحِدَةٌ وَ سُبُلَهُ قَاصِدَةٌ مَنْ أَخَذَ بِهَا لَحِقَ وَ غَنِمَ وَ مَنْ وَقَفَ عَنْهَا ضَلَّ وَ نَدِمَ»9
● سند 9: ‏«سَبِیلٌ أَبْلَجُ المِنْهَاجِ أَنْوَرُ السِّرَاجِ فَبِالإِیمَانِ یُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ وَ بِالصَّالِحَاتِ یُسْتَدَلُّ عَلَى الإِیمَانِ»10
● سند 10: «عِبَادَ اللهِ اللهَ اللهَ فِی أَعَزِّ الأَنْفُسِ عَلَیکمْ وَ أَحَبِّهَا إِلَیکمْ فَإِنَّ اللهَ قَدْ أَوْضَحَ لَکمْ سَبِیلَ الحَقِّ وَ أَنَارَ طُرُقَهُ فَشِقْوَةٌ لَازِمَةٌ أَوْ سَعَادَةٌ دَائِمَةٌ فَتَزَوَّدُوا فِی أَیامِ الفَنَاءِ لِأَیامِ البَقَاءِ قَدْ دُلِلْتُمْ عَلَى الزَّادِ وَ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ وَ حُثِثْتُمْ عَلَى المَسِیرِ»11
● سند 11: «اِبْتَعَثَهُ بَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضىءِ، وَ الْبُرْهانِ الْجَلىِّ، وَالْمِنْهاجِ الْبادى وَالْکتابِ الْهادى»12
پس هر موضوعِ تکلیفی، الزاماً باید یک مذاق منهاجی داشته باشد که به استناد آن بتوان از پیچ و خم‌های فقهی رهایی یافت. یعنی به تصریح قرآن کریم، افعال و تروک، باید برای کسی که مشتاق کمال و سعادت است، روشن باشد. مذاق منهاج فردوسیان، ما را فقط به یکی از دو سوی «فعل» یا «ترک» راهنما ‌می‌شود و حالت بینابینی وجود ندارد و همین، موجب روشن شدن تکالیف در اکثر موضوعات ‌می‌شود.
البته قسمت اندکی از موضوعات فرعی، مذاق منهاج فردوسیان ندارند و باید برای دانستن راه احتیاط در آنها، به «رساله‌ی توضیح المسائل منهاج فردوسیان» مراجعه نمود.
با این بیان، باید گفت: تمام احکامی که به عنوان «واجب» و «مستحب» در فقه شیعی و روایات معتبر آمده، داخل در مذاق منهاج فردوسیان برای انجام آن عمل است و تمام احکامی که با عنوان «حرام» و «مکروه» در فقه شیعه مطرح است، در مذاق منهاج فردوسیان در سلک اموری که باید ترک شود، مندرج ‌می‌شود. البته تفاوت واجب با مستحب و همچنین حرام با مکروه، در مرحله‌ی عمل و اجرایی کردن، مراعات شده یعنی مراقبه‌ی انجام دادن واجبات، بر مراقبه‌ی انجام دادن مستحبات و همچنین مراقبه‌ی ترک کردن محرمات، بر مراقبه‌ی ترک کردن مکروهات،‌ مقدم شده است.
مذاق منهاج فردوسیان غیر از «مذاق شارع» یا «مذاق شریعت» در اصطلاح فقه است و تفاوت‌هایی با آن دارد. «مذاق شریعت» به معنای برداشت فقیه متبحر از مبانی احکام فقهی است که فقیه در موارد فقدان ادله‌ی خاص و عمومات و قواعد کلی، به آن تمسک می‌نماید. در علم حقوق نیز «روح قانون» بیانگر همین معناست.
ولی «مذاق منهاج» به معنی فضای کلی حاکم بر یک موضوع از حیث فعل و ترک است. رسیدن به این فضای کلی، «استجماع مذاق منهاج» نامیده ‌می‌شود.
از جمله تفاوت‌های «مذاق منهاج» با «مذاق شارع» می‌توان به این موارد اشاره نمود:
1. مذاق شارع از سوی شارع مقدس تشریع نشده است؛ ولی مذاق منهاج فردوسیان، تشریع شده است. خدای تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: «لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا»13
2. مذاق شارع در باره‌ی هر موضوع، از استنباط فقیه متبحر از مجموع آیات و روایات به دست می‌آید ولی مذاق منهاج فردوسیان از تصریح آیات و روایات آن باب، استجماع می‌گردد.
3. مذاق شارع فقط توسط مجتهد متضلع و بر اثر ممارست در فقه و آیات و روایات فقهی، قابل استنباط است ولی مذاق منهاج فردوسیان توسط هر فرد مسلط به زبان عربی (البته با مراعات اصول استجماع)، می‌تواند استجماع شود.
4. قدرت استنباط مذاق شارع قابل تکثیر نیست در حالی که قدرت استجماع مذاق منهاج فردوسیان به راحتی قابل انتقال است.
5. مذاق شارع می‌تواند از سوی سایر فقیهان، مورد انکار قرار گیرد در حالی که مذاق منهاج فردوسیان قابل انکار نیست.
6. مذاق شارع، ظنی است ولی مذاق منهاج فردوسیان، یقینی است.

………………………………………………..

1. سوره‌ی مائده، آیه‌ی 47. ترجمه: و ما این کتاب [=قرآن] را به حق به سوى تو فرو فرستادیم در حالى که تصدیق‏کننده‌ی کتاب‌هاى پیشین و حاکم بر آنهاست. پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده حکم کن و از هواهایشان [با دور شدن] از حقى که به سوى تو آمده پیروى مکن براى هر یک از شما [امت‌ها] شریعت و راه روشنى قرار داده‏ایم.
2. نهج البلاغه، سید رضی (صبحی صالح)، خطبه‌ی 172. ترجمه: به آیینى واضح دعوت شده‌اید، از شنیدن دعوت کر نمى‌شود مگر بى‌گوش، و از دیدن آن کور نمى‌شود مگر بى‌چشم.
3. نهج البلاغه، سید رضی (صبحی صالح)، خطبه‌ی 97. ترجمه: حرکت من بر اساس حجّت روشن از جانب پروردگارم، و راه و روش پیامبرم است، من بر مبناى راه حقّى که آن را از میان راه‌هاى گوناگون یافته‌ام قرار دارم. به اهل بیت پیامبرتان نظر کنید و ملتزم جهت الهى آنان باشید، راه و روش آنها را پیروى نمایید، که آنان شما را از راه هدایت بیرون نمى‌برند، و به گمراهى باز نمى‌گردانند. اگر از چیزى بازایستادند شما هم بازایستید، و اگر به جهتى حرکت کردند شما هم حرکت نمایید، از آنان پیشى مجویید که گمراه می‌گردید، و عقب نمانید که به هلاکت مى‌رسید.
4. نهج البلاغه، سید رضی (صبحی صالح)، خطبه‌ی 119. ترجمه: شما را به راه روشن راهنمایى کردم، آن راهى که در آن، جز هلاک‌شده هلاک نمى‌شود. آن که بر آن راه استقامت ورزد به جانب بهشت می‌رود، و هر که بلغزد راهش به سوى آتش است.
5. نهج البلاغه، سید رضی (صبحی صالح)، خطبه‌ی 154. ترجمه: آن که بدون بصیرت عمل کند چون کسى است که به بیراهه می‌رود، هرچه از راه روشنش دورتر شود از مقصودش دورتر می‌گردد. و عامل آگاه مانند رونده در راه روشن است. پس هر کس باید بنگرد که آیا به پیش می‌رود یا به عقب بر مى‌گردد؟
6. نهج البلاغه، سید رضی (صبحی صالح)، خطبه‌ی 201. ترجمه: اى مردم، هر که راه راست و روشن را بپیماید به آب رسد، و هر که بیراهه رَوَد، در بیابان به سرگردانى افتد.
7. نهج البلاغه، سید رضی (صبحی صالح)، خطبه‌ی 87. ترجمه: اى مردم به کجا مى‌روید؟ و شما را به کجا بر مى‌گردانند؟ در حالى که پرچم‌هاى هدایت برپاست، و نشانه‌ها واضح است، و علامت درستى منصوب است. چه جایى شما را سرگردان کرده‌اند؟ بلکه چگونه متحیرید؟ و حال این که عترت پیامبرتان در میان شماست، آنان زمامداران حق، و نشانه‌هاى دین و زبان‌هاى صدق‌اند. پس آنان را به بهترین منازل قرآن (که قلب است) فرود آورید، و همانند ورود شتران تشنه بر چشمه‌ی آب، بر ایشان وارد شوید.
8. نهج البلاغه، سید رضی (صبحی صالح)، نامه‌‌ی 30. ترجمه: خدا را در آنچه نزد توست بپرهیز، و در حق پروردگار بر خود دقّت کن، و به شناخت آنچه که از جهلِ به آن معذور نیستى بازگرد، که حقّاً براى طاعت، نشانه‌هاى آشکار، و راه‌هاى روشن، و جادّه‌ی آشکار و هدفى مطلوب است، که زیرکان بر آن وارد مى‌شوند، و مردم پست با آن مخالفت مى‌ورزند. کسى که از طاعت روى بگرداند از حق روى گردانده، و قدم در وادى گمراهى گذاشته، و خداوند نعمتش را بر او دگرگون مى‌کند، و عذابش را بر او جارى مى‌سازد. خود را بپاى، خود را بپاى. که خداوند راهت را براى تو روشن کرده، و به تو وانموده است که عاقبت کارهایت به کجا مى‌رسد.
9. نهج البلاغه، سید رضی (صبحی صالح)، خطبه‌ی 120. ترجمه: به خدا سوگند که تبلیغ احکام الهى، و تحقق بخشیدن وعده‌ها[ى حق]، و همه‌ی کلمات به من تعلیم داده شده. ابواب حکمت و روشنى امر، نزد ما اهل بیت است. بدانید که قوانین دین، یکى است، و راه‌هاى آن راست و روشن است، کسى که آن را پیش گیرد به حق رسد و غنیمت برد، و هر که از آن باز ایستد گمراه گردد و پشیمان شود.
10. نهج البلاغه، سید رضی (صبحی صالح)، خطبه‌ی 156. ترجمه: راه خدا روشن‌ترین راه، و پرفروغ‌ترین چراغ است. به ایمان، بر اعمال شایسته، استدلال مى‌شود، و به اعمال شایسته بر ایمان دلیل مى‌آورند.
11. نهج البلاغه، سید رضی (صبحی صالح)، خطبه‌ی 157. ترجمه: بندگان خدا، خدا را خدا را در پاییدن عزیزترین و محبوبترین نفوس در نزدتان که خود شما هستید منظور بدارید، زیرا بدون شک، خداوند راه حق را براى شما واضح کرده، و جادّه‌هاى آن را روشن نموده، که پس از این معنا، یا شقاوتى است زایل نشدنى، یا سعادتى است جاوید و ابدى. بنابراین از این دنیاى فانى براى آخرت توشه برگیرید، که بر توشه برداشتن هدایت شده‌اید، و شما را به کوچ کردن امر کرده‌اند.
12. نهج البلاغه، سید رضی (صبحی صالح)، خطبه‌ی 161. ترجمه: پیامبرش را با نورى درخشان، و دلیلى روشن، و راهى آشکار، و کتابى هدایت‌کننده برانگیخت.
13. سوره‌ی مائده، آیه‌ی 47. ترجمه: براى هر یک از شما [امت‌ها] شریعت و راه روشنى قرار داده‌‏ایم.

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است