حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

قَالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): یا أَبَا القَاسِمِ أَ تَزْعُمُ أَنَّ أَهْلَ الجَنَّةِ یأْکلُونَ وَ یشْرَبُونَ؟! قَالَ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «نَعَمْ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ إِنَّ أَحَدَهُمْ لَیعْطَی قُوَّةَ مِائَةِ رَجُلٍ فِی الأَکلِ وَ الشُّرْبِ» قَالَ: فَإِنَّ الَّذِی یأْکلُ تَکونُ لَهُ الحَاجَةُ وَ الجَنَّةُ طَیبٌ لَا خُبْثَ فِیهَا! قَالَ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «عَرَقٌ یفِیضُ مِنْ أَحَدِهِمْ کرَشْحِ المِسْک فَیضْمُرُ بَطْنُهُ»

مردی به رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): عرض کرد: ای ابوالقاسم، آیا گمان می‌کنی که اهل بهشت می‌خورند و می‌آشامند؟! حضرت فرمودند: آری، قسم به کسی که جانم در دست [قدرت] اوست به هر یک از شما، قدرت صد مرد در خوردن و آشامیدن داده می‌شود.
[آن مرد] گفت: کسی که می‌خورد، نیازمند قضای حاجت (= مستراح رفتن) می‌باشد و بهشت، پاکیزه است و [اینگونه] آلودگی[ها] در آن نیست.
حضرت فرمودند: [قضای حاجت] به صورت عرقی است که از هر کدامتان ترشّح می‌شود مانند ترشّح مشک. [همین ترشح] موجب کوچک شدن [و تخلیه‌ی فضولات] شکم می‌شود».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 149؛ سنن دارمی، جلد 2، صفحه‌ی 791؛ مسند ابن حنبل، جلد 7، صفحه‌ی 84؛ معجم کبیر، جلد 5، صفحه‌ی 178؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 468]

کانَ أَمِیرُ المؤمنین (علیه‌السلام) یقُولُ: «إِنَّ أَهْلَ الجَنَّةِ یَنْظُرُونَ إِلَی مَنَازِلِ شِیعَتِنَا کمَا یَنْظُرُ الإِنْسَانُ إِلَی الکوَاکبِ»

بارها امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «اهل بهشت چنان به خانه‌های شیعیان ما می‌نگرند که انسان‌ها [در دنیا] به ستارگان آسمان نگاه می‌کنند [یعنی منازل شیعیان در بهشت می‌درخشد].

[خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌ی 628؛ جامع الأخبار، شعیری، صفحه‌ی 174؛ تحف ‏العقول، ابن شعبه حرانی، صفحه‌ی 118؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 148]

قَالَ النَّبِی (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ فِی الجَنَّةِ سُوقاً مَا فِیهَا شِرًی وَ لَا بَیعٌ إِلَّا الصُّوَرُ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ مَنِ اشْتَهَی صُورَةً دَخَلَ فِیهَا وَ إِنَّ فِیهَا مَجْمَعُ حُورِ العِینِ یرْفَعْنَ أَصْوَاتَهُنَّ بِصَوْتٍ لَمْ یسْمَعِ الخَلَائِقُ بِمِثْلِهِ: نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ أَبَداً وَ نَحْنُ الطَّاعِمَاتُ فَلَا نَجُوعُ أَبَداً وَ نَحْنُ الکاسِیاتُ فَلَا نَعْرَی أَبَداً وَ نَحْنُ الخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ أَبَداً وَ نَحْنُ الرَّاضِیاتُ فَلَا نَسْخَطُ أَبَداً وَ نَحْنُ المُقِیمَاتُ فَلَا نَظْعَنُ أَبَداً فَطُوبَی لِمَنْ کنَّا لَهُ وَ کانَ لَنَا نَحْنُ خَیرَاتٌ حِسَانٌ أَزْوَاجُنَا أَقْوَامٌ کرَامٌ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «در بهشت، بازاری است که در آن فقط صورت‌های مردان و زنان بهشتی در [معرض] خرید و فروش قرار می‌گیرد. هر کس صورتی را که بخواهد [برمی گزیند و] در آن داخل می‌شود [و به آن شکل در می‌آید]. در آن مجمع، حور العین نیز هستند که صداهایشان را بلند می‌کنند، با صدایی که آفریدگان مانند آن را نشنیده‌اند و می‌گویند: ما تازه‌هایی هستیم که هرگز پژمرده نمی‌شویم. ما سیرانی هستیم که هرگز گرسنه نمی‌شویم. ما پوشیدگانی هستیم که هرگز عریان نمی‌شویم. ما جاودانگانی هستیم که هرگز نمی‌میریم. ما خشنودانی هستیم که هرگز ناراضی نمی‌شویم. ما اقامت گزیدگانی هستیم که هرگز کوچ نمی‌کنیم. خوش به حال کسی که ما برای او باشیم و او برای ما باشد. ما زنان نیکوخوی زیباروی، و شوهرانمان مردمانی بزرگوار هستند».

[جامع الأخبار، شعیری، صفحه‌ی 494؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 148؛ سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 969؛ مسند ابن حنبل، جلد 1، صفحه‌ی 329؛ المصنف، ابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 69؛ تفسیر ابن کثیر، جلد 8، صفحه‌ی 12؛ زهد ابن مبارک، صفحه‌ی 523؛ الفردوس، جلد 1، صفحه‌ی 219؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 16، صفحه‌ی 96]

قَالَ الإِمَامُ (علیه‌السلام) فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ یذْکرُ فِیهِ مُعْجِزَاتِ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) وَ أَنَّ ابْنَ أُبَی سَمَّ طَعَاماً وَ دَعَا النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) وَ أَصْحَابَهُ لِیقْتُلَهُمْ فَدَفَعَ اللهُ عَنْهُمْ غَائِلَةَ السَّمِّ وَ وَسَّعَ عَلَیهِمُ البَیتَ وَ بَارَک لَـهُم فِی الطَّعَامِ. فَقَالَ: قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنِّی إِذَا تَذَکرْتُ ذَلِک البَیتَ کیفَ وَسِعَهُ اللهُ بَعْدَ ضِیقِهِ وَ فِی ذَلِک الطَّعَامِ بَعْدَ قِلَّتِهِ وَ فِی ذَلِک السَّمِّ کیفَ أَزَالَ اللهُ تَعَالَی غَائِلَتَهُ أَذْکرُ مَا یزِیدُ اللهُ تَعَالَی فِی مَنَازِلِ شِیعَتِنَا وَ خَیرَاتِهِمْ فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ فِی الفِرْدَوْسِ. إِنَّ مِنْ شِیعَتِنَا لَمَنْ یهَبُ اللهُ لَهُ فِی الجِنَانِ مِنَ الدَّرَجَاتِ وَ المَنَازِلِ وَ الخَیرَاتِ مَا لَا یکونُ الدُّنْیا وَ خَیرَاتُهَا فِی جَنْبِهَا إِلَّا کالرَّمْلِ فِی البَادِیةِ الفَضْفَاضَةِ فَمَا هُوَ إِلَّا أَنْ یرَی أَخاً لَهُ مُؤْمِناً فَقِیراً فَیتَوَاضَعُ لَهُ وَ یکرِمُهُ وَ یعِینُهُ وَ یمُونُهُ وَ یصُونُهُ عَنْ بَذْلِ وَجْهِهِ لَهُ حَتَّی یرَی المَلَائِکةَ المُوَکلِینَ بِتِلْک المَنَازِلِ وَ القُصُورِ وَ قَدْ تَضَاعَفَتْ حَتَّی صَارَتْ فِی الزِّیادَةِ کمَا کانَ هَذَا الزَّائِدُ فِی هَذَا البَیتِ الصَّغِیرِ الَّذِی رَأَیتُمُوهُ فِیمَا صَارَ إِلَیهِ مِنْ کبَرِهِ وَ عِظَمِهِ وَ سَعَتِهِ. فَتَقُولُ المَلَائِکةُ: یا رَبَّنَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِالخِدْمَةِ فِی هَذِهِ المَنَازِلِ فَأَمْدِدْنَا بِمَلَائِکةٍ یعَاوِنُونَنَا. فَیقُولُ اللهُ: مَا کنْتُ لِأَحْمِلَکمْ مَا لَا تُطِیقُونَ؛ فَکمْ تُرِیدُونَ مَدَداً؟ فَیقُولُونَ: الفَ ضِعْفِنَا وَ فِیهِمْ مِنَ المُؤْمِنِینَ مَنْ تَقُولُ المَلَائِکةُ: نَسْتَزِیدُ مَدَداً الفَ الفِ ضِعْفِنَا وَ أَکثَرَ مِنْ ذَلِک عَلَی قَدْرِ قُوَّةِ إِیمَانِ صَاحِبِهِمْ وَ زِیادَةِ إِحْسَانِهِ إِلَی أَخِیهِ المُؤْمِنِ. فَیمْدِدُهُمُ اللهُ بِتِلْک الأَمْلَاک وَ کلَّمَا لَقِی هَذَا المُؤْمِنُ أَخَاهُ فَبَرَّهُ زَادَ اللهُ فِی مَمَالِکهِ وَ فِی خَدَمِهِ فِی الجَنَّةِ کذَلِک»

در حدیثی منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السلام) که درباره‌ی معجزات رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): بیان فرموده‌اند، آمده است که عبد الله بن اُبی (= سرکرده‌ی منافقان مدینه) غذایی درست کرد و آن را به زهری آلوده نمود و رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): و اصحابشان را دعوت کرد تا همه را به قتل برساند. خدای متعال ضرر آن زهر را بر طرف نمود و خانه[ی تنگ عبد الله بن اُبی] را وسیع ساخت و در آن غذا[یی که هم کم بود و هم مسموم] برکت داد [چنان که همه‌ی اصحاب خوردند و سیر شدند].
رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «وقتی به یاد می‌آورم آن خانه[ی کوچک] را که چگونه خداوند در آن وسعت داد بعد از تنگ بودنش و آن غذا را [که چگونه زیاد کرد و برکت داد] بعد از کم بودنش و آن سم را که چگونه خدای تعالی اثرش را بر طرف نمود؛ به یاد منزل‌های شیعیان و خیراتشان در بهشت عدن در فردوس می‌افتم. خداوند متعال، برخی از شیعیان ما را آنقدر درجات و منازل و خوبی‌ها در بهشت بخشیده که تمام دنیا و خوبی‌های آن در مقابلش به قدر سنگریزه‌ای در مقابل بیابان وسیع است. [این بخشش عظیم الهی به این دلیل است که او] برادر مؤمن فقیرش را دیده و برایش تواضع کرده و او را اکرام نموده و یاری‌اش کرده و جلو ریختن آبرویش را گرفته است. تا اینکـه ملائکه‌ی موکل بر آن منازل و قصرها را می‌بیند و [همواره] افزایش می‌یابد تا اینکه زیاد [و زیادتر] می‌گردد؛ همچنان که دیدید این خانه‌ی کوچک چگونه بزرگ و وسیع شد. ملائـکه می‌گویند: پروردگارا ما نمی‌توانیم به خدمت در این منزل‌ها[ی بسیار توسعه یافته و کارهای آن] برسیم. ما را به [واسطه‌ی حضور] ملائکه‌ی دیگر یاری نما. خدا می‌فرماید: من نمی‌خواهم آنچه طاقت ندارید را بر شما تحمیل کنم. چقدر کمک می‌خواهید؟ می‌گویند: هزار برابر! و در بین مؤمنین، افرادی هستند که ملائکه‌ی خدمتکارشان تقاضای هزار هزار (= یک میلیون) برابر شدن خدمتکاران و حتی بیشتر دارند! [این تعداد خدمتکار کمکی] به قدر قدرت ایمان صاحبشان و زیادی احسانش به برادر[ان] مؤمن می‌باشد. خدا نیز [آن خدمتکاران] را به [همان تعدادی که خواسته بودند] کمک می‌کند [و نیروی کمکی برایشان می‌فرستد]. هر وقت مؤمنی برادرش را ببیند و به او نیکی نماید، خداوند به مملکت‌‌ها و خدمتکارانش در بهشت [به همین صورتی که ذکر شد] می‌افزاید».

[تفسیر امام عسکری (علیه‌السلام)، صفحه‌ی 199؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 147]

قَالَ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لِلرَّجُلِ الوَاحِدِ مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ سَبْعُمِائَةِ ضِعْفٍ مِثْلُ الدُّنْیا وَ لَهُ سَبْعُونَ الفَ قُبَّةٍ وَ سَبْعُونَ الفَ قَصْرٍ وَ سَبْعُونَ الفَ حِجْلَةٍ وَ سَبْعُونَ الفَ إِکلِیلٍ وَ سَبْعُونَ الفَ حُلَّةٍ وَ سَبْعُونَ الفَ حَوْرَاءَ عَینَاءَ وَ سَبْعُونَ الفَ وَصِیفٍ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «برای یک مرد از اهل بهشت، هفتصد برابر دنیاست، و هفتاد هزار قبّه (= بناهای مرتفع و برافراشته) و هفتاد هزار قصر و هفتاد هزار حجله و هفتاد هزار تاج و هفتاد هزار حلّه (= لباس بهشتی) و هفتاد هزار حورالعین و هفتاد هزار غلام و کنیز [دارد]».

[جامع الأخبار، شعیری، صفحه‌ی 126؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 147]

سُئِلَ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) عَنْ أَنْهَارِ الجَنَّةِ کَمْ عَرْضُ کُلِّ نَهَرٍ مِنْهَا؟
فَقَالَ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «عَرْضُ کلِّ نَهَرٍ مَسِیرَةُ خَمْسمِائَةَ عَامٍ یدُورُ تَحْتَ القُصُورِ وَ الحُجُبِ تَتَغَنَّی أَمْوَاجُهُ وَ تُسَبِّحُ وَ تَطْرَبُ فِی الجَنَّةِ کمَا یطْرَبُ النَّاسُ فِی الدُّنْیا»

از رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): سؤال شد که عرض جویبارهای بهشت چقدر است؟ فرمودند: عرض هر جویبار [بهشتی، به قدر] پانصد سال راه است. [هر جویبار] از زیر قصرها و [سرا]پرده‌ها، دور می‌زند. موجهایش [پیچ و تاب خوران می‌گذرد و] موسیقی [دلنشینی] تولید می‌کند و تسبیح می‌گوید و در [فضای] بهشت، شادمانی می‌کند همچنان که مردم در دنیا شادمانی [و پایکوبی] می‌کنند».

[جامع الأخبار، شعیری، صفحه‌ی 384؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 147]

قال إمام العسکری (علیه‌السلام) [فی تفسیر المنسوب الیه‏]: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ طُیوراً کالبَخَاتِی عَلَیهَا مِنْ أَنْوَاعِ المَوَاشِی تَصِیرُ مَا بَینَ سَمَاءِ الجَنَّةِ وَ أَرْضِهَا فَإِذَا تَمَنَّی مُؤْمِنٌ مُحِبٌّ لِلنَّبِی وَ آلِهِ (علیهم‌السلام) الأَکلَ مِنْ شَی‏ءٍ مِنْهَا وَقَعَ ذَلِک بِعَینِهِ بَینَ یدَیهِ فَتَنَاثَرَ رِیشُهُ وَ انْشَوَی وَ انْطَبَخَ فَأَکلَ مِنْ جَانِبٍ مِنْهُ قَدِیداً وَ مِنْ جَانِبٍ مِنْهُ مَشْوِیاً بِلَا نَارٍ فَإِذَا قَضَی شَهْوَتَهُ وَ نَهْمَتَهُ قَالَ: الحَمْدُ للهِ رَبِّ العالَمِینَ. عَادَتْ کمَا کانَتْ فَطَارَتْ فِی الهَوَاءِ وَ فَخَرَتْ عَلَی سَائِرِ طُیورِ الجَنَّةِ تَقُولُ: مَنْ مِثْلِی وَ قَدْ أَکلَ مِنِّی وَلِی اللهِ عَنْ أَمْرِ اللهِ»

در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السلام) آمده است: «بهشت را پرندگانی است به مانند [و اندازه‌ی] شتر که به رنگ‌های مختلف [یا رنگارنگ] هستند. بین زمین و آسمان بهشت می‌پرند. اگر مؤمنی که دوستدار پیامبر و خاندان [طاهرینـ]ـشان [علیهم السلام] است، هوس کند که [قسمتی از] آن‌ها را بخورد، [بلافاصله] در جلو چشمش می‌افتد و پرهایش می‌ریزد و بریان شده و پخته می‌گردد. پس [آن مؤمن بهشتی که هوس گوشت این پرنده کرده] از یک طرف [آن پرنده] گوشت خشک شده و از طرف دیگر، گوشت بریان می‌خورد بدون اینکه آتشی در کار باشد. وقتی خواسته‌اش برآورده [و هوسش برطرف] شد، می‌گوید: سپاس خدای را که پروردگار عالمیان است.
[سپس آن پرنده به حال اولش] بر می‌گردد و در آسمان [بهشت] به پرواز در می‌آید و بر سایر پرندگان بهشتی مباهات می‌کند و می‌گوید: مانند من [در خوشی و خوشبختی] کیست که دوست خدا به امر [و اجازه‌ی] خدا از گوشت من خورد».

[تفسیر امام‏ عسکری (علیه‌السلام)، صفحه‌ی 440؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 141 و جلد 17، صفحه‌ی 248]

قَالَ عَلِی بْنِ الحُسَینِ (علیه‌السلام): «إِذَا صَارَ أَهْلُ الجَنَّةِ فِی الجَنَّةِ وَ دَخَلَ وَلِی اللهِ إِلَی جِنَانِهِ وَ مَسَاکنِهِ وَ اتَّکأَ کلُّ مُؤْمِنٍ مِنْهُمْ عَلَی أَرِیکتِهِ حَفَّتْهُ خُدَّامُهُ وَ تَهَدَّلَتْ عَلَیهِ الثِّمَارُ وَ تَفَجَّرَتْ حَوْلَهُ العُیونُ وَ جَرَتْ مِنْ تَحْتِهِ الأَنْهَارُ وَ بَسَطَتْ لَهُ الزَّرَابِی وَ صُفِّفَتْ لَهُ النَّمَارِقُ وَ أَتَتْهُ الخُدَّامُ بِمَا شَاءَتْ شَهْوَتُهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یسْأَلَهُمْ ذَلِک قَالَ وَ یخْرُجُ عَلَیهِمُ الحُورُ العِینُ مِنَ الجِنَانِ فَیمْکثُونَ بِذَلِک مَا شَاءَ اللهُ.
ثُمَّ إِنَّ الجَبَّارَ یشْرِفُ عَلَیهِمْ فَیقُولُ لَهُمْ: أَوْلِیائِی وَ أَهْلَ طَاعَتِی وَ سُکانَ جَنَّتِی فِی جِوَارِی أَلَا هَلْ أُنَبِّئُکمْ بِخَیرٍ مِمَّا أَنْتُمْ فِیهِ؟
فَیقُولُونَ: رَبَّنَا وَ أَی شَی‏ءٍ خَیرٌ مِمَّا نَحْنُ فِیهِ؟! نَحْنُ فِیمَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُنَا وَ لَذَّتْ أَعْینُنَا مِنَ النِّعَمِ فِی جِوَارِ الکرِیمِ. قَالَ: فَیعُودُ عَلَیهِمْ بِالقَوْلِ. فَیقُولُونَ: رَبَّنَا نَعَمْ فَأْتِنَا بِخَیرٍ مِمَّا نَحْنُ فِیهِ.
فَیقُولُ لَـهُم تَبَارَک وَ تَعَالَی: رِضَای عَنْکمْ وَ مَحَبَّتِی لَکمْ خَیرٌ وَ أَعْظَمُ مِمَّا أَنْتُمْ فِیهِ. قَالَ: فَیقُولُونَ نَعَمْ یا رَبَّنَا رِضَاک عَنَّا وَ مَحَبَّتُک لَنَا خَیرٌ لَنَا وَ أَطْیبُ لِأَنْفُسِنَا.
ثُمَّ قَرَأَ عَلِی بْنُ الحُسَینِ (علیه‌السلام)هَذِهِ الآیةَ «وَعَدَ اللهُ المُؤْمِنِینَ وَ المُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَکبَرُ ذلِک هُوَ الفَوْزُ العَظِیمُ»

امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند: «وقتی اهل بهشت [از حساب و کتاب فارغ شده و] بهشتی شوند و دوست خدا در باغ‌ها و منزلگاه‌های خود داخل شود، هر مؤمنی بر تخت [مخصوصش] تکیه می‌زند. [در این حال] خدمتکاران، او را دوره می‌کنند. [انواع] میوه‌ها برایش آویزان می‌شود و از اطرافـش چشمه‌ها می‌جوشد و از زیر [تختش] جویبارها جاری می‌شود و فرش‌هایی [زربفت‏] برایش گسترده می‌گردد و بالش‌هایی برایش در پهلوی هم صف کشیده [و چیده‏ می‌شود] و خدمتکاران آنچه را بخواهد [و هوس کند] قبل از این که چیزی بگوید [و خواسته‌اش را بیان نماید] برایش فراهم می‌کنند.
سپس حضرت فرمودند: حور العین بر آن‌‌ها از [اندرون] بهشت خارج می‌شود [مؤمنان بهشتی، حور را در بر می‌کشند] و [بر لذت بردن از حور العین] درنگ می‌کنند آنقدر که خدا بخواهد [یعنی به اندازه‌ای که فقط خدا می‌داند، از همنشینی و همبستری با حور العین، لذت می‌برند].
سپس خدای جبار بر بهشتیان ندا می‌دهد: «ای دوستان من و اهل اطاعتم و ای ساکنان بهشت در همسایگی ام، آیا به بهتر از آنچه در آن هستید، شما را خبر دهم؟» بهشتیان می‌گویند: پروردگارا دگر چه چیزی بهتر از آنچه ما اکنون در آن هستیم می‌تواند باشد؟! ما در خواهش‌های خویش و لذت بردن از آنچه چشمانمان از نعمت‌ها در همسایگی خدای کریم می‌بیند، قرار داریم [و غرق نعمت هستیم. خدای تعالی] باز پرسش خود را تکرار می‌کند. آنان می‌گویند: بله، ما را آنچه بهتر [از این نعمت‌هایی که اکنون در آن هستیم] می‌باشد، عطا فرما.
خدای تبارک و تعالی به آن‌‌ها می‌فرماید: «رضایت من از شما و محبتم برای شما بهتر و بزرگتر از [تمام این نعمت‌ها] و آنچه در آن هستید، می‌باشد. بهشتیان می‌گویند: آری [البته چنین است و] رضای تو از ما و محبت تو برای ما [از هر نعمتی] بهتر است و موجب آرامش جان‌های ماست.
سپس حضرت سجاد (علیه‌السلام) این آیه‌ی شریفه را تلاوت فرمودند: «خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغ‌هایی وعده داده است که از زیر [درختان‏] آن نهرها جاری است. در آن جاودانه خواهند بود، و [نیز] سراهایی پاکیزه در بهشت‌های جاودان [به آنان وعده داده است‏] و خشنودی خدا بزرگتر است. این است همان کامیابی بزرگ‏»

[تفسیر عیاشی، جلد 2، صفحه‌ی 96؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 141]

قَالَ الصادقُ (علیه‌السلام): «إِنَّ أَهْلَ الجَنَّةِ مَا یتَلَذَّذُونَ بِشَی‏ءٍ فِی الجَنَّةِ أَشْهَی عِنْدَهُمْ مِنَ النِّکاحِ لَا طَعَامٍ وَ لَا شَرَابٍ»

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «اهل بهشت از هیچ نعمتی در بهشت به اندازه‌ی همبستری [با زنان و حور العین] لذت نمی‌برند، نه از خوردن و نه از نوشیدن».

[کافی، محدث کلینی، جلد 5، صفحه‌ی 321؛ تفسیر عیاشی، جلد 1، صفحه‌ی 164؛ وسائل ‏الشیعه، محدث عاملی، جلد 20، صفحه‌ی 23؛ مستدرک ‏الوسائل، محدث نوری، جلد 14، صفحه‌ی 157؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 139]

قَالَ الصادقُ (علیه‌السلام) فِی قَوْلِ اللهِ «لَـهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ» : «لَا یحِضْنَ وَ لَا یحْدِثْنَ»

امام صادق (علیه‌السلام) در مورد این آیه‌ی شریفه که می‌فرماید: «ایشان در آنجا (= بهشت) همسرانی پاکیزه خواهند داشت‏» فرمودند: «[پاکیزگی آن زنان بهشتی به این است که] حیض نمی‌شوند و ادرار و مدفوع و باد و جنابت ندارند».

[تفسیر عیاشی، جلد 1، صفحه‌ی 164؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 139]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) لِعَلِی (علیه‌السلام): یا عَلِی إِنَّهُ لَمَّا أُسْرِی بِی رَأَیتُ فِی الجَنَّةِ نَهَراً أَبْیضَ مِنَ اللَّبَنِ وَ أَحْلَی مِنَ العَسَلِ وَ أَشَدَّ اسْتِقَامَةً مِنَ السَّهْمِ فِیهِ أَبَارِیقُ عَدَدَ النُّجُومِ عَلَی شَاطِئِهِ قِبَابُ الیاقُوتِ الأَحْمَرِ وَ الدُّرِّ الأَبْیضِ. فَضَرَبَ جَبْرَئِیلُ بِجَنَاحَیهِ إِلَی جَانِبِهِ فَإِذَا هُوَ مِسْکةٌ ذَفِرَةٌ.
ثُمَّ قَالَ: وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ إِنَّ فِی الجَنَّةِ لَشَجَراً یتَصَفَّقُ بِالتَّسْبِیحِ بِصَوْتٍ لَمْ یسْمَعِ الأَوَّلُونَ وَ الآخَرُونَ بِمِثْلِهِ یثْمِرُ ثَمَراً کالرُّمَّانِ یلْقِی الثَّمَرَةَ إِلَی الرَّجُلِ فَیشُقُّهَا عَنْ سَبْعِینَ حُلَّةً وَ المُؤْمِنُونَ عَلَی کرَاسِی مِنْ نُورٍ وَ هُمُ الغُرُّ المُحَجَّلُونَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ یوْمَ القِیامَةِ عَلَی الرَّجُلِ مِنْهُمْ نَعْلَانِ شِرَاکهُمَا مِنْ نُورٍ یضِی‏ءُ أَمَامَهُمْ حَیثُ شَاءُوا مِنَ الجَنَّةِ فَبَینَا هُوَ کذَلِک إِذْ أَشْرَفَتْ عَلَیهِ امْرَأَةٌ مِنْ فَوْقِهِ تَقُولُ: سُبْحَانَ اللهِ یا عَبْدَ اللهِ أَ مَا لَنَا مِنْک دَوْلَةٌ؟! فَیقُولُ: مَنْ أَنْتِ؟! فَتَقُولُ: أَنَا مِنَ اللَّوَاتِی قالَ اللهُ تَعالَی: «فلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَـهُم مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُون‏»
ثُمَّ قَالَ: وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ إِنَّهُ لَیجِیئُهُ کلَّ یوْمٍ سَبْعُونَ الفَ مَلَک یسَمُّونَهُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: ای علی، در شبی که مرا به معراج بردند در بهشت جویباری سفیدتر از شیر و شیرین‌تر از عسل و محکمتر [و پایدارتر و راست تر] از تیر [که با شدت پرتاب شود] دیدم. در آن [جویبار] به تعداد ستارگان، کوزه چیده شده بود. بر ساحلش خیمه‌هایی از یاقوت سرخ و گوهر سفید برپا شده بود.
جبرئیل بالش را به کناره‌ی آن زد که دیدم مشک اعلی است. سپس فرمود: قسم به آن که جان محمد در دست [قدرت] اوست، در بهشت درختی است که با صدایی [هوش‌ربا] که هیچکس از اولین و آخرین مانند آن را نشنیده‌اند، تسبیح حق تعالی می‌گوید. میوه‌ای دارد شبیه انار. میوه‌اش را به سوی بهشتیان می‌اندازد. [مؤمن] بهشتی آن را از ورای هفتاد حله‌ی بهشتی می‌شکـافد [و می‌خورد].
مؤمنان بر تخت‌هایی از نور هستند و آنان، روسفیدان می‌باشند. تو امام آنان در روز قیامت هستی. هر یک کفشی دارند که بندش از نوری است که پیش رویشان را روشن می‌نماید و به هر جا از بهشت که خواهند [به واسطه‌ی روشنی آن بند کفش] می‌روند.
چون مؤمن در حال سیر و گشت باشد، زنی از بالای سرش ندا می‌دهد: سبحان الله (= پاک و منزه است خدا) ای بنده‌ی خدا، آیا ما را از [گردش] تو نصیبی نیست؟!
مؤمن می‌گوید: تو کیستی؟! می‌گوید: من از آن [چشم‌روشنی]هایی هستم که خدای تعالی فرموده است: «هیچ کس نمی‌داند چه چشم روشنی‌ای به پاداش آنچه می‌کردند برای آن‌‌ها مخفی شده است».
سپس حضرت فرمودند: قسم به آن کس که جان محمد در دست [قدرت] اوست، هر روز هفتاد هزار فرشته به نزد آن [مؤمن بهشتی] می‌آیند که او را به نام و نام پدرش می‌شناسند. [و به او تهنیت و شاد باش می‌گویند و به خدمتکاری‌اش افتخار می‌نمایند]

[محاسن، محدث برقی، جلد 1، صفحه‌ی 288؛ تأویل الآیات الظاهرة، جلد 2، صفحه‌ی 441؛ نوادر الاخبار، صفحه‌ی 382؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 138]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا خَلَقَ الجَنَّةَ خَلَقَهَا مِنْ لَبِنَتَینِ لَبِنَةٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ جَعَلَ حِیطَانَهَا الیاقُوتَ وَ سَقْفَهَا الزَّبَرْجَدَ وَ حَصْبَاءَهَا اللُّؤْلُؤَ وَ تُرَابَهَا الزَّعْفَرَانَ وَ المِسْک الأَذْفَرَ فَقَالَ لَهَا: تَکلَّمِی. فَقَالَتْ: لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الحَی القَیومُ قَدْ سَعِدَ مَنْ یَدْخُلُنِی»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: خدای عزّ و جلّ وقتی بهشت را درست می‌کرد، آن را از دو گونه آجر ساخت؛ آجر طلا و آجر نقره و حیاط آن را از یاقوت و سقف آن را از زبرجد و سنگریزه‌های آن [را] از لؤلؤ و خاک آن [را از] زعفران و مشک اعلی [قرار داده] است.
سپس [به بهشت] امر فرمود که سخن بگو. [بهشت] گفت: نیست خدایی جز تو، زنده و استوار هستی. [برای همیشه] خوشبخت شد آن [کسی] که داخل من شود».

[کتاب من لایحضره ‏الفقیه، جلد 4، صفحه‌ی 356؛ جامع الأخبار، شعیری، صفحه‌ی 151؛ خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌ی 435؛ مکارم ‏الأخلاق، صفحه‌ی 435؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 5، صفحه‌ی 10]

قَالَ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ اللهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی خَلَقَ فِی الجَنَّةِ عَمُوداً مِنْ یاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ عَلَیهِ سَبْعُونَ الفَ قَصْرٍ فِی کلِّ قَصْرٍ سَبْعُونَ الفَ غُرْفَةٍ خَلَقَهَا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُتَحَابِّینَ وَ المُتَزَاوِرِینَ فِی اللهِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «خدای تبارک و تعالی عمودی در بهشت از یاقوت سرخ آفریده است که بر روی آن هفتاد هزار قصر [عالی است] و در هر قصری هفتاد هزار غرفه[ی نورانی و وسیع] وجود دارد. این بهشت را خدا برای کسانی که برای خدا دوستی می‌کنند و به زیارت یکدیگر می‌روند آفریده است».

[خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌ی 638؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 417؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 132]

قَالَ الباقر (علیه‌السلام): سَأَلَ عَلِی (علیه‌السلام) رَسُولَ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «یوْمَ نَحْشُرُ المُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً» فَقَالَ: یا عَلِی إِنَّ الوَفْدَ لَا یکونُونَ إِلَّا رُکبَاناً أُولَئِک رِجَالٌ اتَّقَوُا اللهَ فَأَحَبَّهُمُ اللهُ عَزَّ ذِکرُهُ وَ اخْتَصَّهُمْ وَ رَضِی أَعْمَالَهُمْ فَسَمَّاهُمُ المُتَّقِینَ. ثُمَّ قَالَ لَهُ: یا عَلِی أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُمْ لَیخْرُجُونَ مِنْ قُبُورِهِمْ وَ إِنَّ المَلَائِکةَ لَتَسْتَقْبِلُهُمْ بِنُوقٍ مِنْ نُوقِ العِزِّ عَلَیهَا رَحَائِلُ الذَّهَبِ، مُکلَّلَةً بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ وَ جَلَائِلُهَا الإِسْتَبْرَقُ وَ السُّنْدُسُ وَ خُطُمُهَا جُدُلُ الأُرْجُوَانِ تَطِیرُ بِهِمْ إِلَی المَحْشَرِ. مَعَ کلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ الفُ مَلَک مِنْ قُدَّامِهِ وَ عَنْ یمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ یزُفُّونَهُمْ زَفّاً حَتَّی ینْتَهُوا بِهِمْ إِلَی بَابِ الجَنَّةِ الأَعْظَمِ وَ عَلَی بَابِ الجَنَّةِ شَجَرَةٌ إِنَّ الوَرَقَةَ مِنْهَا لَیسْتَظِلُّ تَحْتَهَا الفُ رَجُلٍ مِنَ النَّاسِ وَ عَنْ یمِینِ الشَّجَرَةِ عَینٌ مُطَهِّرَةٌ مُزَکیةٌ قَالَ فَیسْقَوْنَ مِنْهَا شَرْبَةً شَرْبَةً فَیطَهِّرُ اللهُ بِهَا قُلُوبَهُمْ مِنَ الحَسَدِ وَ یسْقِطُ عَنْ أَبْشَارِهِمُ الشَّعْرَ وَ ذَلِک قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً» مِنْ تِلْک العَینِ المُطَهِّرَةِ. قَالَ: ثُمَّ ینْصَرِفُونَ إِلَی عَینٍ أُخْرَی عَنْ یسَارِ الشَّجَرَةِ فَیغْتَسِلُونَ فِیهَا وَ هِی عَینُ الحَیاةِ فَلَا یمُوتُونَ أَبَداً. قَالَ: ثُمَّ یوقَفُ بِهِمْ قُدَّامَ العَرْشِ وَ قَدْ سَلِمُوا مِنَ الآفَاتِ وَ الأَسْقَامِ وَ الحَرِّ وَ البَرْدِ أَبَداً. قَالَ: فَیقُولُ الجَبَّارُ جَلَّ ذِکرُهُ لِلْمَلَائِکةِ الَّذِینَ مَعَهُمْ: احْشُرُوا أَوْلِیائِی إِلَی الجَنَّةِ وَ لَا تُوقِفُوهُمْ مَعَ الخَلَائِقِ فَقَدْ سَبَقَ رِضَای عَنْهُمْ وَ وَجَبَتْ رَحْمَتِی لَـهُم وَ کیفَ أُرِیدُ أَنْ أُوقِفَهُمْ مَعَ أَصْحَابِ الحَسَنَاتِ وَ السَّیئَاتِ. قَالَ: فَتَسُوقُهُمُ المَلَائِکةُ إِلَی الجَنَّةِ فَإِذَا انْتَهَوْا بِهِمْ إِلَی بَابِ الجَنَّةِ الأَعْظَمِ ضَرَبَ المَلَائِکةُ الحَلْقَةَ ضَرْبَةً عَظِیمَةً تَصِرُّ صَرِیراً [فَبَلَغَ‏] یبْلُغُ صَوْتُ صَرِیرِهَا کلَّ حَوْرَاءَ أَعَدَّهَا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَوْلِیائِهِ فِی الجِنَانِ فَیتَبَاشَرُونَ بِهِمْ إِذَا سَمِعُوا صَرِیرَ الحَلْقَةِ. فَیقُولُ بَعْضُهُمْ [فَیتَبَاشَرْنَ بِهِمْ إِذَا سَمِعْنَ صَرِیرَ الحَلْقَةِ فَیقُولُ بَعْضُهُنَ‏] لِبَعْضٍ: قَدْ جَاءَنَا أَوْلِیاءُ اللهِ. فَیفْتَحُ لَـهُم البَابُ فَیدْخُلُونَ الجَنَّةَ وَ تُشْرِفُ عَلَیهِمْ أَزْوَاجُهُمْ مِنَ الحُورِ العِینِ وَ الآدَمِیینَ فَیقُلْنَ: مَرْحَباً بِکمْ فَمَا کانَ أَشَدَّ شَوْقَنَا إِلَیکمْ وَ یقُولُ لَهُنَّ أَوْلِیاءُ اللهِ مِثْلَ ذَلِک. ثم سَأَلَ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ الآیةِ «لکنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَـهُم غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیةٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ وَعْدَ اللهِ لا یخْلِفُ اللهُ المِیعادَ» فَقَالَ: لِمَا ذَا بُنِیتْ هَذِهِ الغُرَفُ یا رَسُولَ اللهِ؟
فَقَالَ: یا عَلِی تِلْک الغُرَفَ بَنَی اللهُ لِأَوْلِیائِهِ بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ وَ الزَّبَرْجَدِ سُقُوفُهَا الذَّهَبُ مَحْکوکةً بِالفِضَّةِ لِکلِّ غُرْفَةٍ مِنْهَا الفُ بَابٍ مِنْ ذَهَبٍ عَلَی کلِّ بَابٍ مِنْهَا مَلَک مُوَکلٌ بِهِ وَ فِیهَا فُرُشٌ مَرْفُوعَةٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ مِنَ الحَرِیرِ وَ الدِّیبَاجِ بِالوَانٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ حَشْوُهَا المِسْک وَ العَنْبَرُ وَ الکافُورُ وَ ذَلِک قَوْلُ اللهِ «وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ» . فَإِذَا دَخَلَ المُؤْمِنُ إِلَی مَنَازِلِهِ فِی الجَنَّةِ وُضِعَ عَلَی رَأْسِهِ تَاجُ المُلْک وَ الکرَامَةِ وَ البِسَ حُلَلَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ وَ الیاقُوتِ وَ الدُّرِّ مَنْظُوماً فِی الإِکلِیلِ تَحْتَ التَّاجِ وَ البِسَ سَبْعُونَ حُلَّةً بِالوَانٍ مُخْتَلِفَةٍ مَنْسُوجَةً بِالذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ وَ اللُّؤْلُؤِ وَ الیاقُوتِ الأَحْمَرِ وَ ذَلِک قَوْلُهُ «یحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ» فَإِذَا جَلَسَ المُؤْمِنُ عَلَی سَرِیرِهِ اهْتَزَّ سَرِیرُهُ فَرَحاً فَإِذَا اسْتَقَرَّتْ بِوَلِی اللهِ مَنَازِلُهُ فِی الجَنَّةِ اسْتَأْذَنَ عَلَیهِ المَلَک المُوَکلُ بِجِنَانِهِ لِیهَنِّئَهُ کرَامَةَ اللهِ إِیاهُ. فَیقُولُ لَهُ خُدَّامُ المُؤْمِنِ وَ وُصَفَاؤُهُ: مَکانَک فَإِنَّ وَلِی اللهِ قَدِ اتَّکأَ عَلَی أَرَائِکهِ فَزَوْجَتُهُ الحَوْرَاءُ العَینَاءُ قَدْ هَبَّتْ لَهُ فَاصْبِرْ لِوَلِی اللهِ حَتَّی یفْرُغَ مِنْ شُغُلِهِ. قَالَ: فَتَخْرُجُ عَلَیهِ زَوْجَتُهُ الحَوْرَاءُ مِنْ خَیمَتِهَا تَمْشِی مُقْبِلَةً وَ حَوْلَهَا وُصَفَاؤُهَا یحَیینَهَا، عَلَیهَا سَبْعُونَ حُلَّةً مَنْسُوجَةً بِالیاقُوتِ وَ اللُّؤْلُؤِ وَ الزَّبَرْجَدِ صُبِغْنَ بِمِسْک وَ عَنْبَرٍ وَ عَلَی رَأْسِهَا تَاجُ الکرَامَةِ وَ فِی رِجْلَیهَا نَعْلَانِ مِنْ ذَهَبٍ.
قَالَ: فَیعْلِمُونَ الخُدَّامُ. قَالَ: فَیؤْذَنُ [فَیأْذَنُ‏] لَـهُم فَیدْخُلُونَ عَلَی وَلِی اللهِ وَ هُوَ فِی الغُرْفَةِ وَ لَهَا الفُ بَابٍ وَ عَلَی کلِّ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِهَا مَلَک مُوَکلٌ بِهِ فَإِذَا أُذِنَ لِلْمَلَائِکةِ بِالدُّخُولِ عَلَی وَلِی اللهِ فَتَحَ کلُّ مَلَک بَابَهُ الَّذِی قَدْ وُکلَ بِهِ فَیدْخُلُ کلُّ مَلَک مِنْ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الغُرْفَةِ فَیبَلِّغُونَهُ رِسَالَةَ الجَبَّارِ وَ ذَلِک قَوْلُ اللهِ «وَ المَلائِکةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ» یعْنِی مِنْ أَبْوَابِ الغُرْفَةِ «سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ» وَ ذَلِک قَوْلُهُ «وَ إِذا رَأَیتَ ثَمَّ رَأَیتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کبِیراً» یعْنِی بِذَلِک وَلِی اللهِ وَ مَا هُوَ فِیهَا مِنَ الکرَامَةِ وَ النَّعِیمِ وَ المُلْک العَظِیمِ وَ إِنَّ المَلَائِکةَ مِنْ رُسُلِ اللهِ لَیسْتَأْذِنُونَ عَلَیهِ فَلَا یدْخُلُونَ عَلَیهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَذَلِک المُلْک العَظِیمُ.
قَالَ وَ الأَنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِ مَسَاکنِهِمْ وَ ذَلِک قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ «تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الأَنْهارُ» وَ الثِّمَارُ دَانِیةٌ مِنْهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ دانِیةً عَلَیهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلاً» مِنْ قُرْبِهَا مِنْهُمْ یتَنَاوَلُ المُؤْمِنُ مِنَ النَّوْعِ الَّذِی یشْتَهِیهِ مِنَ الثِّمَارِ بِفِیهِ وَ هُوَ مُتَّکئٌ وَ إِنَّ الأَنْوَاعَ مِنَ الفَاکهَةِ لَیقُلْنَ لِوَلِی اللهِ: یا وَلِی اللهِ کلْنِی قَبْلَ أَنْ تَأْکلَ هَذَا قَبْلِی. قَالَ: وَ لَیسَ مِنْ مُؤْمِنٍ فِی الجَنَّةِ إِلَّا وَ لَهُ جِنَانٌ کثِیرَةٌ مَعْرُوشاتٍ وَ غَیرَ مَعْرُوشاتٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ فَإِذَا دَعَا وَلِی اللهِ بِغِذَائِهِ أُتِی بِمَا تَشْتَهِی نَفْسُهُ عِنْدَ طَلَبِهِ الغِذَاءَ مِنْ غَیرِ أَنْ یسَمِّی شَهْوَتَهُ. قَالَ: ثُمَّ یتَخَلَّی مَعَ إِخْوَانِهِ وَ یزُورُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ یتَنَعَّمُونَ فِی جَنَّاتٍ فِی ظِلٍّ مَمْدُودٍ فِی مِثْلِ مَا بَینَ طُلُوعِ الفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ أَطْیبَ مِنْ ذَلِک لِکلِّ مُؤْمِنٍ سَبْعُونَ زَوْجَةً حَوْرَاءَ وَ أَرْبَعُ نِسْوَةٍ مِنَ الآدَمِیینَ وَ المُؤْمِنُ سَاعَةً مَعَ الحَوْرَاءِ وَ سَاعَةً مَعَ الآدَمِیةِ وَ سَاعَةً یخْلُو بِنَفْسِهِ عَلَی الأَرَائِک مُتَّکئاً ینْظُرُ بَعْضُ المُؤْمِنِینَ إِلَی بَعْضٍ وَ إِنَّ المُؤْمِنَ لَیغْشَاهُ شُعَاعُ نُورٍ وَ هُوَ عَلَی أَرِیکتِهِ وَ یقُولُ لِخُدَّامِهِ: مَا هَذَا الشُّعَاعُ اللَّامِعُ لَعَلَّ الجَبَّارَ لَحَظَنِی؟! فَیقُولُ لَهُ خُدَّامُهُ: قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ جَلَّ جَلَالُهُ؛ بَلْ هَذِهِ حَوْرَاءُ مِنْ نِسَائِک مِمَّنْ لَمْ تَدْخُلْ بِهَا بَعْدُ، أَشْرَفَتْ عَلَیک مِنْ خَیمَتِهَا شَوْقاً إِلَیک وَ قَدْ تَعَرَّضَتْ لَک وَ أَحَبَّتْ لِقَاءَک فَلَمَّا أَنْ رَأَتْک مُتَّکئاً عَلَی سَرِیرِک تَبَسَّمَتْ نَحْوَک شَوْقاً إِلَیک فَالشُّعَاعُ الَّذِی رَأَیتَ وَ النُّورُ الَّذِی غَشِیک هُوَ مِنْ بَیاضِ ثَغْرِهَا وَ صَفَائِهِ وَ نَقَائِهِ وَ رِقَّتِهِ! فَیقُولُ وَلِی اللهِ: ائْذَنُوا لَهَا فَتَنْزِلَ إِلَی فَیبْتَدِرُ إِلَیهَا الفُ وَصِیفٍ وَ الفُ وَصِیفَةٍ یبَشِّرُونَهَا بِذَلِک فَتَنْزِلُ إِلَیهِ مِنْ خَیمَتِهَا وَ عَلَیهَا سَبْعُونَ حُلَّةً مَنْسُوجَةً بِالذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ مُکلَّلَةً بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ وَ الزَّبَرْجَدِ صِبْغُهُنَّ المِسْک وَ العَنْبَرُ بِالوَانٍ مُخْتَلِفَةٍ یرَی مُخُّ سَاقِهَا مِنْ وَرَاءِ سَبْعِینَ حُلَّةً طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً وَ عَرْضُ مَا بَینَ مَنْکبَیهَا عَشَرَةُ أَذْرُعٍ. فَإِذَا دَنَتْ مِنْ وَلِی اللهِ أَقْبَلَ الخُدَّامُ بِصِحَافِ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ فِیهَا الدُّرُّ وَ الیاقُوتُ وَ الزَّبَرْجَدُ فَینْثُرُونَهَا عَلَیهَا ثُمَّ یعَانِقُهَا وَ تُعَانِقُهُ فَلَا تَمَلَّ وَ لَا یمَلُّ.
ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه‌السلام): أَمَّا الجِنَانُ المَذْکورَةُ فِی الکتَابِ فَإِنَّهُنَّ جَنَّةُ عَدْنٍ وَ جَنَّةُ الفِرْدَوْسِ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ وَ جَنَّةُ المَأْوَی. قَالَ: وَ إِنَّ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ جِنَاناً مَحْفُوفَةً بِهَذِهِ الجِنَانِ وَ إِنَّ المُؤْمِنَ لَیکونُ لَهُ مِنَ الجِنَانِ مَا أَحَبَّ وَ اشْتَهَی یتَنَعَّمُ فِیهِنَّ کیفَ یشَاءُ وَ إِذَا أَرَادَ المُؤْمِنُ شَیئاً إِنَّمَا دَعْوَاهُ إِذَا أَرَادَ أَنْ یقُولُ: سُبْحَانَک اللهمَّ فَإِذَا قَالَهَا تَبَادَرَتْ إِلَیهِ الخُدَّامُ بِمَا اشْتَهَی مِنْ غَیرِ أَنْ یکونَ طَلَبَهُ مِنْهُمْ أَوْ أَمَرَ بِهِ وَ ذَلِک قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ «دَعْواهُمْ فِیها سُبْحانَک اللهمَّ وَ تَحِیتُهُمْ فِیها سَلامٌ» یعْنِی الخُدَّامَ قَالَ «وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الحَمْدُ للهِ رَبِّ العالَمِینَ» یعْنِی بِذَلِک عِنْدَ مَا یقْضُونَ مِنْ لَذَّاتِهِمْ مِنَ الجِمَاعِ وَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ یحْمَدُونَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ فَرَاغِهِمْ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «أُولئِک لَـهُم رِزْقٌ مَعْلُومٌ» قَالَ یعْلَمُهُ الخُدَّامُ فَیأْتُونَ بِهِ أَوْلِیاءَ اللهِ قَبْلَ أَنْ یسْأَلُوهُمْ إِیاهُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَواکهُ وَ هُمْ مُکرَمُونَ» قَالَ فَإِنَّهُمْ لَا یشْتَهُونَ شَیئاً فِی الجَنَّةِ إِلَّا أُکرِمُوا بِهِ»

امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از رسـول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی این سخن خدای تعالی که می‌فرماید: «روزی که پرهیزکاران را به سوی [خدای‏] رحمان گروه گروه محشور می‏کنیم [یاد کن]‏» پرسیدند.
حضرت رسول‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: ای علی، «وفد» جمعی از سوارکاران هستند از مردانی که پروای الهی داشتند پس [بدین سبب] خدای عزّ ذکره (= که یادش بلند است) آنان را دوست داشت و [به نعمت‌ها و عنایت‌های ویژه‌اش] برگزید و از کرده‌هایشان راضی شد و آنان را متقین (= پروا پیشگان) نامید.
سپس فرمودند: ای علی، قسم به آنکه دانه را می‌شکافد و گیاه را می‌رویاند؛ اینان از قبرهای خود خارج می‌شوند [در حالی که] ملائکه با مرکبـی از مرکب‌های عزت [و جلال] به استقبالشان می‌آیند. بر آن [مرکب]ها پالان‌هایی از طلا است و تاج‌های درّ و یاقوت بر سرشان است و جُلّ آن [مرکب]ها دیبای ستبر و نازک و مهارشان ارغوان تیره می‌باشد. با آن [مرکب]ها به سوی [صحرای] محشر می‌پرند. با هر مردی از آن‌‌ها هزار فرشته از جلو و سمت راست و سمت چپ [همراهی می‌کنند] و همچون عروس می‌برندشان تا اینکه به در بهشت بزرگ می‌رسند.
بر درِ بهشت درختی است که هر برگش هزار نفر را سایه می‌افکند. از [سمت] راست درخت، چشمه‌ای پاکیزه و تصفیه شده [جاری است]. جرعه جرعه از آن [چشمه] نوشانده می‌شوند و خدا به [واسطه‌ی] آن، دل‌هایشان را از حسد پاک می‌سازد و مو از پوستشان می‌ریزد و این [تفسیر] سخن خدای عز و جل است که می‌فرماید: «و پروردگارشان باده‏ای پاک به آنان می‏نوشاند» از آن چشمه‌ی پاکیزه.
سپس بر می‌گردند [و] به سوی چشمه‌ی دیگری از [سمت] چپ [آن] درخت [می‌روند] پس در آن [نهر سمت چپی] شستشو می‌کنند و آن، چشمه‌ی زندگی است [که بعد از شستشو در آن،] هرگز نمی‌میرند.
سپس در مقابل عرش [الهی] می‌ایستند در حالی که از آفت‌ها و ناخوشی‌ها و گرما و سرما به طور جاودانه رهیده‌اند. خدای جبار جل ذکره (= که یادش بلند باد) به ملائکه‌ای که همراه آن [بهشتی]ها هستند، می‌فرماید: دوستان مرا به بهشت درآورید و با دیگر مردمان نگه‌شان مدارید [من از سایر مردم راضی نیستم ولی] رضایتم به سوی آنان [سرازیر شده و] پیشی گرفته است و رحمتم برای آن‌‌ها واجب شده است. چگونه اینان [که چنین رحمت شده‌اند] را با کسانی که خوب و بد [اعمال را به هم آمیخته] دارند، نگه دارم؟!
ملائکه آن [اولیای الهی] را [با احترام بسیار] به سوی بهشت می‌رانند تا اینکه به [پشتِ] درِ بهشت بزرگ می‌رسند. [در این هنگام] ملائکه حلقه [ی در] را با قدرت و عظمت می‌کوبند، چنان که صدایی [بزرگ] تولید می‌کند که به گوش هر حوریه‌ای که خدا برای دوستان خودش در بهشت آماده کرده، می‌رسد. وقتی صدای حلقه[ی درِ بهشت] بلند می‌شود، [حوریه‌ها] به یکدیگر بشارت می‌دهند؛ بعضی به بعض دیگر می‌گویند: [شاد باشید که] دوستان خدا به نزد ما آمدند! [در این حال] درِ [بهشت] برایشان باز می‌شود و داخل بهشت می‌شوند. زنانی که از حور العین می‌باشند و زنانی که از آدمیان هستند به حضورشان مشرف می‌گردند و [با مسرت بسیار] می‌گویند: مرحبا به شما [و خوش آمدید] چقدر مشتاق دیدار شما بودیم. دوستان خدا [نیز] به آن‌‌ها مانند این جملات را می‌گویند [و شوقشان از ملاقات آن زنان را ابراز می‌نمایند].
سپس از تفسیر این آیه‌ی شریفه پرسیدند که می‌فرماید: «برای آن‌‌ها که از پروردگارشان پروا داشتند غرفه‌هایی است که بالای آن، غرفه‌های [دیگری] بنا شده است». چرا این غرفه‌ها ساخته شده‌اند؟ حضرت رسول‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: ای علی آن غرفه‌ها را خدای تعالی برای دوستانش از درّ و یاقوت و زبرجد ساخته است. سقف‌هایش از طلای حک شده با نقره است. هر غرفه هزار در از طلا دارد که بر هر دری فرشته‌ای به پاسبانی ایستاده است. در آن [غرفه‌ها] بسترهای بلندی است که بعضی بالای بعض دیگر قرار دارد و از حریر و دیباج با رنگ‌های مختلف است. اندرونش از مشک و عنبر و کافور انباشته است و این [معنی] سخن خداست که می‌فرماید: «[بهشتان در بهشت] دارای فرش‌ها و گستردنی‌های عالی و گران‌بها [یا دارای زنان بلندپایه و والامرتبه] می‌باشند».
چون مؤمن، داخل منزل‌های بهشتی‌اش گردد، تاج پادشاهی و بزرگواری بر سرش نهند و به لباس‌های طلا[دوز] و نقره[دوز] و [آراسته به] یاقوت و درّ، که به نظم بر تاج او قرار گرفته، پوشانده می‌شود.
و هفتاد حلّه از رنگ‌های مختلف که با طلا و نقره و لؤلؤ و یاقوت سرخ بافته شده بر او می‌پوشانند. این [تفسیر] سخن خداست که می‌فرماید: «در آنجا با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته می‏شوند، و لباسشان در آنجا از پرنیان (= ابریشم) است»‏.
وقتی مؤمن بر تختش می‌نشیند، تختش از شادی [بر خود] می‌لرزد. وقتی دوست خدا در منزل‌های بهشتی‌اش مستقر شد، فرشته‌ای که کارگزار الهی برای اداره‌ی بهشت‌های اوست، اجازه می‌گیرد تا بزرگواری خداوند متعال در حق مؤمن را بدو تهنیت [و شاد باش] بگوید. خادمان مؤمن او را می‌گویند: [صبر کن و] بر جای خویش بمان که ولی خدا بر تخت‌هایش تکیه داده و یکی از همسرانش که حورالعین است برای او به هیجان آمده است. صبر کن تا از آنچه بدان مشغول است، فارغ شود.
پس آن حور العین از خیمه‌اش به جانب مؤمن خارج می‌شود در حالی که اطرافش را [ستایشگرانی از] کنیزان خدمتکارش گرفته و او را تحیت می‌گویند و هفتاد لباس بافته شده با یاقوت و لؤلؤ و زبرجد که با مشک و عنبر رنگ شده، در بر دارد و بر سرش تاجی از بزرگواری و در پاهایش کفش‌هایی از طلا و آراسته شده با یاقوت و درّ می‌باشد و بند آن [کفش‌ها] از یاقوت سرخ است.
چون [حور العین] به دوست خدا نزدیک می‌شود، [مؤمن] می‌خواهد از شوق برخیزد. [حور العین] می‌گوید: «ای دوست خدا امروز روز رنج و سختی نیست، بر مخیز. من از آنِ تو هستم و تو از آنِ من هستی». پس یکدیگر را به اندازه‌ی پانصد سال از سال‌های دنیا در آغوش می‌گیرند؛ نه مؤمن از [در بر گرفتنِ] حور العین ملول می‌شود و نه حور العین از [هم‌آغوشی با] مؤمن خسته می‌گردد.
مؤمن در همان حال به گردن حور العین می‌نگرد و گردنبندی از یاقوت سرخ می‌بیند که لوحی از وسط آن آویزان است و بر آن نوشته شده: «ای دوست خدا، تو معشوق من هستی و منِ حوریه، معشوق تو هستم. [بالاخره] من به تو رسیدم و تو به من رسیدی».
پس خدای متعال، هزار فرشته می‌فرستد تا بهشت را به او تهنیت گویند و او را با حوریه تزویج نمایند. وقتی [آن گروه فرشتگان] به اولین در از [درهای] بهشت‌های او(= مؤمن) می‌رسند، به کارگزاری که نگهبان درهاست می‌گویند: اجازه بده تا بر ولی خدا داخل شویم که خداوند ما را برای تهنیت گفتن به سوی او فرستاده است. فرشته‌
ی نگهبان می‌گوید: باید به حاجب [دربان اصلی] خبر [و تقاضای] شما را برسانم [و از او اجازه‌ی ورود بگیرم]. فرشته‌ی نگهبان به نزد حاجب می‌رود در حالی که بین او و حاجب، سه بهشت فاصله است. پس به حاجب می‌گوید: هزار فرشته بر درِ باغ هستند که پروردگار عالمیان آن‌‌ها را برای تهنیت‌گویی به ولی خود (= همان مؤمن بهشتی] فرستاده است. اکنون اجازه‌ی ورود می‌خواهند.
حاجب می‌گوید: برای من کار [سخت و] عظیمی است که اجازه دهم کسی بر ولی خدا داخل شود در حالی که او با همسرش خلـوت کرده است. [سپس می‌گوید: باید از بالاتر از خودم اجازه بگیرم.] بین حاجب و ولی خدا، دو بهشت فاصله است. پس حاجب بر قیم وارد می‌شود و می‌گوید: هزار فرشته بر درِ باغ هستند که پروردگار عالمیان برای تهنیت‌گویی به ولی خدا فرستاده است که اجازه‌ی ورود می‌خواهند. قیم به نزد خادمان می‌رود و می‌گوید: فرستادگان خدای جبار بر درِ باغ‌اند و آنان هزار فرشته هستند که پروردگار عالمیان برای تهنیت‌گویی به ولی خدا فرستاده است. خبرشان را به مؤمن ابلاغ کنید [و دستور لازم را بگیرید].
خادمان به مؤمن بهشتی خبر می‌دهند و او اجازه‌ی ورود می‌دهد. آن‌‌ها در حالی بر ولی خدا وارد می‌شوند که او در غرفه‌ای است که هزار در دارد و بر هر دری از درهایش یک فرشته به نگهبانی ایستاده است. وقتی به ملائکه اجازه‌ی ورود بر ولی خدا داده می‌شود، هر فرشته‌ی نگهبان، دری که بر آن گماشته شده را می‌گشاید و هر فرشته‌ی فرستاده شده از دری از درهای غرفه وارد می‌شود. آنگاه نامه‌ی خدای جبار را به مؤمن می‌دهند. این است [تفسیر] سخن خدای تعالی که می‌فرماید: «و ملائکه از هر دری بر آن‌‌ها وارد می‌
شوند» یعنی از هر یک از درهای غرفه [و می‌گویند:] «سلام [و آرامش ابدی] به خاطر صبری که [در دنیا] کردید بر شما باد. پس چه خوب است خانه‌ی آخرت» و همچنین آن [تفسیر] این سخن اوست که می‌فرماید: «و چون بدانجا نگری [سرزمینی از] نعمت و کشوری پهناور می‏بینی‏» یعنی برای دوست خدا آن‌همه کرامت و نعمت و سلطنت عظیم است [تا بدین حدّ که] فرشتگانی که فرستادگان خدا هستند اجازه‌ی ورود می‌گیرند و بدون اجازه وارد نمی‌شوند. این، همان سلطنت عظیم است.
و جویبارها از زیر منزل‌هایشان [عبور می‌کند و] روان است. و این [معنی] آن سخن خدای عز و جل است که می‌فرماید: «از زیر [قصرهایـ‏]ـشان نهرها جاری است‏» و میوه‌ها[ی درختان بهشت] به آنان نزدیک است و این [معنی] سخن او (=خدای متعال) است که می‌فرماید: «و سایه‏ها[ی درختان‏] به آنان نزدیک است، و میوه‏هایش [برای چیدن‏]، رام‏» به خاطر نزدیک بودن زیاد آن [میوه]ها به آن [بهشتی]ها.
مؤمن از انواع میوه [و خوراکی]هایی که هوس کند، [بدون زحمت تکان دادن دست و فقط] با دهانش می‌خورد در حالی که [بر تختش] تکیه داده است. انواع میوه‌ها به آن مؤمن می‌گویند: ای دوست خدا مرا قبل از دیگر میوه‌ها بخور.
سپس فرمودند: مؤمنی در بهشت نیست مگر این که باغ‌های بسیار دارد [برخی] داربست دار و [برخی] بدون داربست. [و همچنین، میوه] و جویبارهایی از شراب [پاک بهشتی] و جویبارهایی از آب و جویبارهایی از شیر و جویبارهایی از عسل. هرگاه دوست خدا غذا بخواهد، همان چیزی که می‌خواهد [و هوس کرده است] را برایش می‌آورند بدون اینکه به زبان بیاورد که چه می‌خواهد.
سپس با برادرانش خلوت می‌کند و بعضی به زیارت بعضی دیگر می‌روند و در سایه‌سارهای گسترده، تنعّم [و عیش و نوش] می‌کنند در [هوایی] مثل فاصله‌ی طلوع فجر تا طلوع خورشید و [حتی] پاکیزه‌تر از آن. هر مؤمن، هفتاد زن از حورالعین دارد و چهار زن از انسان‌ها. ساعتی با حوریه [می‌نشیند] و ساعتی با آدمی [یعنی آن زنی که از جنس بشر است، همنشین می‌شود] و ساعتی با خودش خلوت می‌نماید که بر تخت‌ها[یش] تکیه می‌زند. [در آن حال] بعضی از مؤمنین به بعضی دیگر می‌نگرند [و از تماشای نور چهره‌ی یکدیگر لذت می‌برند].
وقتی مؤمن بر تختش [آرمیده] است، شعاعی از نور او را در می‌پوشاند. [با تعجب] از خدمتکارانش می‌پرسد: این شعاع درخشان، چیست؟! شاید [خدای] جبار [به رحمت ویژه‌اش] مرا ملاحظه کرده است؟!
خدمتکارانش بدو می‌گویند: [خدای متعال] مقدس و بلند مرتبه است. [نه چنان است که فکر می‌کنی بلکه] این حوریه‌ای از زنانت است که تا کنون با او خلوت نکرده‌ای. [اکنون] به شوق تو [سر] از خیمه‌اش بیرون آورده و از بالا به تو می‌نگرد و خود را بر تو عرضه می‌نماید و دیدارت را دوست دارد. چون تو را تکیه داده بر تختت دیده است، از [شدت] شوق، رو به تو تبسم نموده است. شعاعی که می‌بینی و نوری که تو را در پوشانده، از سفیدی و صفا و پاکی و نازکی [و درخشش] دندانش است. [پس آن] دوست خدا می‌گوید: اجازه بدهید تا به سوی من پایین بیاید. [برای انجام این فرمان،] هزار خادم و هزار کنیز به جانب آن [حور العین] می‌روند و به [آن خبر خوش] بشارتش می‌دهند. پس [با شنیدن این خبر مسرت‌بخش، آن حور العین] از خیمه‌اش پایین می‌آید [تا در آغوش دوست خدا قرار گیرد] در حالی که هفتاد حلّـه‌ی طلاباف و نقره‌باف در بر دارد و تاجی از درّ و یاقوت و زبرجد [بر سر] نهاده که رنگشان از مشک و عنبر و به رنگ‌های مختلف است. مغز ساقش از پس هفتاد حلّه دیده می‌شود [و چشم‌نواز است]. طول هر حلّه، هفتاد ذرع و عرضش به اندازه‌ی ما بین دو شانه‌اش [دو شانه‌ی حور العین، یعنی] ده ذرع است.
چون به دوست خدا نزدیک می‌شود، خدمتکاران با طبق‌هایی از طلا و نقره که در آن درّ و یاقوت و زبرجد وجود دارد به استقبالش می‌آیند و [آن درّ و یاقوت و زبرجد] را بر [سر و قدم حور العین] می‌ریزند. سپس [مؤمن، حور العین را] در آغوش می‌گیرد و [حور العین نیز مؤمن را] در آغوش می‌فشارد. [مؤمن از این هم‌آغوشی طولانی با حور العین] ملول نمی‌شود و [حور العین نیز از این هم‌آغوشی با مؤمن] خسته نمی‌گردد.
سپس امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: اما بهشت [هایی] که در کتاب [مقدس قرآن] ذکر شده، بهشت عدن و بهشت فردوس و بهشت نعیم و بهشت مأواست. خدای عز و جل را بهشتی است که پیچیده [و شامل] به این بهشت‌هاست. برای مؤمن از بهشت آنچه دوست داشته باشد و هوس کند [به آزادی مطلق فراهم است] و در آن به هر گونه که بخواهند کامجویی می‌کند.
هرگاه مؤمن چیزی بخواهد [و اراده کند] اینگونه می‌گوید: «سبحانک اللّهم» (= خدایا تو مقدس و منزّهی) چون چنین گوید، خدمتکاران اقدام به تهیه‌ی خواهش‌های او می‌کنند بدون این که از آن‌‌ها خواسته باشد یا امرشان نموده باشد و این [تفسیر] سخن خدای عزوجل است که می‌فرماید: «نیایش آنان در آنجا «سبحانک اللّهم» (= خدایا! تو پاک و منزّهی) و درودشان در آنجا [با کلمه‌ی] سلام است» یعنی تحیت خادمان [به بهشتیان با عبارت] سلام است. و [این قسمت آیه که می‌فرماید:] «و پایان نیایش آنان این است که «الحمد لله رب العالمین» (= ستایش، ویژه‌ی پروردگار جهانیان است‏)» این معنی را اراده کرده که وقتی [بهشتیان] به کام خود از همبستری و خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها می‌رسند [و از آن‌‌ها استفاده‌ی کامل می‌کنند] خدای عز و جل را بعد از فراغت یافتن [از آن کامجویی‌ها] حمد [و سپاس] می‌گویند.
و اما [تفسیر] این سخن او (= خدای متعال) که می‌فرماید: «آنان روزی معین خواهند داشت‏» این است که خدمتکاران [نوع و مقدار روزی هر یک از بهشتیان را] می‌دانند و قبل از اینکه از آنان تقاضا کنند برایشان می‌آورند.
و اما سخن او (= خداوند) عز و جل [که می‌فرماید:] «[انواع‏] میوه‌‏ها [در بهشت برایشان فراهم است] و آنان مورد احترام خواهند بود» [تفسیرش این است که بهشتیان] چیزی در بهشت نمی‌خواهند مگر اینکه بدان، اکرام [شده و گرامی داشته] می‌شوند».

[کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحه‌ی 99؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 129 و 130]

قَالَ الصادقُ (علیه‌السلام): «إِنَّ للهِ کرَامَةً فِی عِبَادِهِ المُؤْمِنِینَ فِی کلِّ یوْمِ جُمُعَةٍ فَإِذَا کانَ یوْمُ الجُمُعَةِ بَعَثَ اللهُ إِلَی المُؤْمِنِ مَلَکاً مَعَهُ حُلَّةٌ فَینْتَهِی إِلَی بَابِ الجَنَّةِ فَیقُولُ: اسْتَأْذِنُوا لِی عَلَی فُلَانٍ. فَیقَالُ لَهُ: هَذَا رَسُولُ رَبِّک عَلَی البَابِ. فَیقُولُ لِأَزْوَاجِهِ: أَی شَی‏ءٍ‌‌ تَرَینَ عَلَی أَحْسَنَ؟ فَیقُلْنَ: یا سَیدَنَا وَ الَّذِی أَبَاحَک الجَنَّةَ مَا رَأَینَا عَلَیک شَیئاً أَحْسَنَ مِنْ هَذَا، بَعَثَ إِلَیک رَبُّک فَیتَّزِرُ بِوَاحِدَةٍ وَ یتَعَطَّفُ بِالأُخْرَی. فَلَا یمُرُّ بِشَی‏ءٍ إِلَّا أَضَاءَ لَهُ حَتَّی ینْتَهِی إِلَی المَوْعِدِ فَإِذَا اجْتَمَعُوا تَجَلَّی لَـهُم الرَّبُّ تَبَارَک وَ تَعَالَی فَإِذَا نَظَرُوا إِلَیهِ خَرُّوا سُجَّداً.
فَیقُولُ: عِبَادِی ارْفَعُوا رُءُوسَکمْ لَیسَ هَذَا یوْمَ سُجُودٍ وَ لَا یوْمَ عِبَادَةٍ قَدْ رَفَعْتُ عَنْکمُ المَئُونَةَ. فَیقُولُونَ: یا رَبِّ وَ أَی شَی‏ءٍ أَفْضَلُ مِمَّا أَعْطَیتَنَا؟! أَعْطَیتَنَا الجَنَّةَ. فَیقُولُ: لَکمْ مِثْلُ مَا فِی أَیدِیکمْ سَبْعِینَ ضِعْفاً!
فَیرْجِعُ المُؤْمِنُ فِی کلِّ جُمُعَةٍ بِسَبْعِینَ ضِعْفاً مِثْلَ مَا فِی یدَیهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لَدَینا مَزِیدٌ»
قَالَ: فَیمُرُّ المُؤْمِنُ فَلَا یمُرُّ بِشَی‏ءٍ إِلَّا أَضَاءَ لَهُ حَتَّی ینْتَهِی إِلَی أَزْوَاجِهِ فَیقُلْنَ: وَ الَّذِی أَبَاحَنَا الجَنَّةَ یا سَیدَنَا مَا رَأَینَا قَطُّ أَحْسَنَ مِنْک السَّاعَةَ. فَیقُولُ: إِنِّی قَدْ نَظَرْتُ بِنُورِ رَبِّی.
ثُمَّ قَالَ: إِنَّ أَزْوَاجَهُ لَا یغِرْنَ وَ لَا یحِضْنَ وَ لَا یصْلَفْنَ. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک إِنِّی أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَک عَنْ شَی‏ءٍ أَسْتَحْیی مِنْهُ. قَالَ: سَلْ. قُلْتُ: هَلْ فِی الجَنَّةِ غِنَاءٌ؟ قَالَ: إِنَّ فِی الجَنَّةِ شَجَراً یأْمُرُ اللهُ رِیاحَهَا فَتَهُبُّ فَتَضْرِبُ تِلْک الشَّجَرَةُ بِأَصْوَاتٍ لَمْ یسْمَعِ الخَلَائِقُ بِمِثْلِهَا حُسْناً. ثُمَّ قَالَ: هَذَا عِوَضٌ لِمَنْ تَرَک السَّمَاعَ فِی الدُّنْیا مِنْ مَخَافَةِ اللهِ. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک زِدْنِی. فَقَالَ: إِنَّ اللهَ خَلَقَ جَنَّةً بِیدِهِ وَ لَمْ تَرَهَا عَینٌ وَ لَمْ یطَّلِعْ مَخْلُوقٌ یفْتَحُهَا الرَّبُّ کُلَّ صَبَاحٍ فَیقُولُ: «ازْدَادِی رِیحاً، ازْدَادِی طِیباً» وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَـهُم مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُون‏»
امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: خدا در هر روز جمعه برای مؤمنین کرامتی [ویژه] دارد. چون روز جمعه می‌شود خدا فرشته‌ای که به همراهش لباسی از لباس‌های بهشتی است به سوی مؤمن می‌فرستد تا به درِ بهشت برسد. پس آن فرشته می‌گوید: به من اجازه بدهید تا بر او وارد شوم. به بهشتی می‌گویند: فرستاده‌ی پروردگارت بر در ایستاده است. بهشتی به همسرانش می‌گوید: چه چیزی بر من بهتر است؟ همسران آن مؤمن می‌گویند: ای آقای ما، قسم به کسی که بهشت را بر تو مباح کرد، بهتر از این نمی‌شود که پروردگارت برایت قاصد و هدیه فرستاده است. [پس آن هدیه را قبول می‌کند و] قسمتی از آن [لباس بهشتی] را شلوار و قسمتی را [مانند پیراهن] می‌پوشد. پس به چیزی نمی‌گذرد مگر آن که برایش روشن می‌شود تا به جایگاه می‌رسد. چون همه جمع شوند، پروردگار تبارک و تعالی بر آن‌‌ها تجلی می‌فرماید. چون به [آن تجلی ویژه‌ی] او نظر می‌کنند جملگی به سجده می‌افتند. خدای متعـال نـدا می‌دهد: ای بندگان من! سرهایتان را بلند کنید. امروز روز سجده و عبادت نیست. زحمت عبادت را از شما برداشته‌ام.
می گویند: پروردگارا چه چیزی با فضیلت‌تر از آنچه به ما عطا کرده‌ای؟! بهشت را به ما داده‌ای. [خدای متعال] می‌فرماید: هفتاد برابر آنچه تا کنـون داده‌ام را [اینک به خاطر شکری که کردید] عطا می‌کنم. به همین دلیل مؤمن در هر جمعه با هفتاد برابر آنچه داشته [از ملاقات تجلی خاص حضرت پروردگار] بر می‌گردد. و این [تفسیر] سخن خدا [در قرآن] است که می‌فرماید: و در نزد ما، بیشتر از آن هم موجود است.
سپس فرمودند: مؤمن به هیچ چیزی عبور نمی‌کند مگر اینکه برایش روشن می‌شود تا اینکه به نزد همسرانش بر می‌گردد. به او می‌گویند: آقای ما، به آن کسی که بهشت را برای ما مباح کرد قسم می‌خوریم که هرگز تو را به حالی بهتر از اکنون ندیده‌ایم. مؤمن می‌گوید: من به نور پروردگارم نظر کرده‌ام.
سپس حضرت فرمودند: زنان بهشتی [پیـرو] ضعیـف نمی‌گردند و حیـض نمی‌شوند و لاف نمی‌زنند و چاپلوسی و خودستایی نمی‌کنند.
عرض کردم: فدایت شوم می‌خواهم چیزی از شما بپرسم ولی خجالت می‌کشم. فرمودند: بپرس
عرض کردم: آیا در بهشت، موسیقی هم هست؟
فرمودند: [آری،] در بهشت، درختـی وجود دارد که خدای متعال باد را امر می‌کند تا [بر آن درخت،] بوزد. پس آن درخت [به واسطه‌ی وزش آن باد،] صداهایی تولید می‌کند که هیچکس به خوبی آن را نشنیده است.
سپس فرمودند: این [شنیدن نغمه‌ها و موسیقی‌های بهشتی] پاداش کسی است که موسیقی را در دنیا به خاطر ترس از خدا ترک کرده باشد.
عرض کردم: جانم فدایتان باد، بیشتر بفرمایید.
فرمودند: بهشت را خدای تعالی به دست [قدرت] خویش ساخته و هیچ چشمی آن را ندیده است و به هیچ مخلوقی بر آن مطلع نشده است. پروردگار، هر صبح آن را می‌گشاید و می‌فرماید: خوشبوتر باش. این [تفسیر] سخن خدای بزرگ است که: هیچکس نمی‌داند چه چشم‌روشنی‌ای، به پاداش آنچه انجام می‌داده‌اند، برای آن‌‌ها پنهان شده است.

[تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 170؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 127]

قَالَ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) ـ فِی خَبَرِ المِعْرَاجِ ـ: «ثُمَّ خَرَجْتُ مِنَ البَیتِ المَعْمُورِ فَانْقَادَ لِی نَهْرَانِ نَهَرٌ تُسَمَّی الکوْثَرَ وَ نَهَرٌ تُسَمَّی الرَّحْمَةَ فَشَرِبْتُ مِنَ الکوْثَرِ وَ اغْتَسَلْتُ مِنَ الرَّحْمَةِ ثُمَّ انْقَادَا لِی جَمِیعاً حَتَّی دَخَلْتُ الجَنَّةَ وَ إِذَا عَلَی حَافَتَیهَا بُیوتِی وَ بُیوتُ أَزْوَاجِی وَ إِذَا تُرَابُهَا کالمِسْک وَ إِذَا جَارِیةٌ تَنْغَمِسُ فِی أَنْهَارِ الجَنَّةِ فَقُلْتُ: لِمَنْ أَنْتِ یا جَارِیةُ؟ فَقَالَتْ: لِزَیدِ بْنِ حَارِثَةَ. فَبَشَّرْتُهُ بِهَا حِینَ أَصْبَحْتُ. وَ إِذَا بِطَیرِهَا کالبُخْتِ وَ إِذَا رُمَّانُهَا مِثْلُ الدُّلِی العِظَامِ وَ إِذَا شَجَرَةٌ لَوْ أُرْسِلَ طَائِرٌ فِی أَصْلِهَا مَا دَارَهَا سَبْعَمِائَةِ سَنَةٍ وَ لَیسَ فِی الجَنَّةِ مَنْزِلٌ إِلَّا وَ فِیهَا قُتْرٌ [غُصْنٌ‏] مِنْهَا. فَقُلْتُ: مَا هَذِهِ یا جَبْرَئِیلُ؟ فَقَالَ هَذِهِ شَجَرَةُ طُوبَی قَالَ اللهُ: «طُوبی‏ لَـهُم وَ حُسْنُ مَآبٍ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرازی از خبر معراج فرمودند: سپس از بیت المعمور خارج شدم. دو جویبار در دسترسم قرار گرفتند یکی به نام کوثر و دیگری به نام رحمت. از نهر کوثر آشامیدم و در نهر رحمت غسل کردم. پس وارد بهشت شدم. دیدم خانه‌های من و همسرانم بر حاشیه‌ی آن [نهر رحمت] قرار دارد. خاکش مانند مشک بود و حوریه‌ای در جویباری شنا می‌کرد. گفتم: تو برای که آفریده شده‌ای؟! گفت: برای زید بن حارثه. صبح که برگشتم، بشارتش را به زید دادم.
پرندگانی در بهشت دیدم که هر یک به اندازه‌ی شتری بودند و انارهایش مانند سطل‌های بزرگ بود. و درختی دیدم که پرنده‌ای نمی‌توانست در هفتصد سال آن را دور بزند. هیچ منزلی در بهشت نیست مگر این که شاخه‌ای از آن درخت در آن منزل قرار دارد. گفتم: ای جبرئیل این [درخت] چیست؟ گفت: این درخت طوبی است که خداوند می‌فرماید: «طوبی برای ایشان است و بازگشتگاه نیکو».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 124]

عَنِ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) قَالَ: «إِنَّ حَلْقَةَ بَابِ الجَنَّةِ مِنْ یاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ عَلَی صَفَائِحِ الذَّهَبِ فَإِذَا دُقَّتِ الحَلْقَةُ عَلَی الصَّفْحَةِ طَنَّتْ وَ قَالَتْ: «یا عَلِی»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «حلقه‌ی درِ بهشت از یاقوت سرخ است که بر صفحه‌هایی از طلا می‌خورد. هرگاه حلقه بر صفحه بخورد، ندای «یا علی» طنین‌انداز می‌شود».

[امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 588؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 122]

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام): جُعِلْتُ فِدَاک یا ابْنَ رَسُولِ اللهِ شَوِّقْنِی. فَقَالَ: «یا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الجَنَّةَ تُوجَدُ رِیحُهَا مِنْ مَسِیرَةِ الفِ عَامٍ وَ إِنَّ أَدْنَی أَهْلِ الجَنَّةِ مَنْزِلًا لَوْ نَزَلَ بِهِ الثَّقَلَانِ الجِنُّ وَ الإِنْسُ لَوَسِعَهُمْ طَعَاماً وَ شَرَاباً وَ لَا ینْقُصُ مِمَّا عِنْدَهُ شَی‏ءٌ وَ إِنَّ أَیسَرَ أَهْلِ الجَنَّةِ مَنْزِلَةً مَنْ یدْخُلُ الجَنَّةَ فَیرْفَعُ لَهُ ثَلَاثُ حَدَائِقَ فَإِذَا دَخَلَ أَدْنَاهُنَّ رَأَی فِیهَا مِنَ الأَزْوَاجِ وَ الخَدَمِ وَ الأَنْهَارِ وَ الثِّمَارِ مَا شَاءَ اللهُ فَإِذَا شَکرَ اللهَ وَ حَمِدَهُ قِیلَ لَهُ ارْفَعْ رَأْسَک إِلَی الحَدِیقَةِ الثَّانِیةِ فَفِیهَا مَا لَیسَ فِی الأُولَی فَیقُولُ یا رَبِّ أَعْطِنِی هَذِهِ فَیقُولُ لَعَلِّی إِنْ أَعْطَیتُکهَا سَالتَنِی غَیرَهَا فَیقُولُ رَبِّ هَذِهِ هَذِهِ فَإِذَا هُوَ دَخَلَهَا وَ عَظُمَتْ مَسَرَّتُهُ شَکرَ اللهَ وَ حَمِدَهُ»
قَالَ: «فَیقَالُ افْتَحُوا لَهُ بَابَ الجَنَّةِ وَ یقَالُ لَهُ ارْفَعْ رَأْسَک فَإِذَا قَدْ فُتِحَ لَهُ بَابٌ مِنَ الخُلْدِ وَ یرَی أَضْعَافَ مَا کانَ فِیمَا قَبْلُ فَیقُولُ عِنْدَ تَضَاعُفِ مَسَرَّاتِهِ رَبِّ لَک الحَمْدُ الَّذِی لَا یحْصَی إِذْ مَنَنْتَ عَلَی بِالجِنَانِ وَ أَنْجَیتَنِی مِنَ النِّیرَانِ فَیقُولُ: رَبِّ أَدْخِلْنِی الجَنَّةَ وَ أَنْجِنِی مِنَ النَّارِ»
قَالَ أَبُو بَصِیرٍ: فَبَکیتُ وَ قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاک زِدْنِی.
قَالَ: «یا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ فِی الجَنَّةِ نَهَراً فِی حَافَتَیهَا جَوَارٍ نَابِتَاتٌ إِذَا مَرَّ المُؤْمِنُ بِجَارِیةٍ أَعْجَبَتْهُ قَلَعَهَا وَ أَنْبَتَ اللهُ مَکانَهَا أُخْرَی»
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک زِدْنِی.
قَالَ: «المُؤْمِنُ یزَوَّجُ ثَمَانَ مِائَةِ عَذْرَاءَ وَ أَرْبَعَةَ آلَافِ ثَیبٍ وَ زَوْجَتَینِ مِنَ الحُورِ العِینِ»
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک ثَمَانَ مِائَةِ عَذْرَاءَ؟!
قَالَ: «نَعَمْ مَا یفْتَرِشُ مِنْهُنَّ شَیئاً إِلَّا وَجَدَهَا کذَلِک».
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک مِنْ أَی شَی‏ءٍ خُلِقْنَ الحُورُ العِینُ؟
قَالَ: «مِنَ الجَنَّةِ [مِنْ تُرْبَةِ الجَنَّةِ النُّورَانِیةِ] وَ یرَی مُخُّ سَاقَیهَا مِنْ وَرَاءِ سَبْعِینَ حُلَّةً»
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک أَ لَهُنَّ کلَامٌ یتَکلَّمْنَ بِهِ فِی الجَنَّةِ؟
قَالَ: «نَعَمْ کلَامٌ یتَکلَّمْنَ بِهِ لَمْ یسْمَعِ الخَلَائِقُ بِمِثْلِهِ»
قُلْتُ: مَا هُوَ؟
قَالَ: «یقُلْنَ نَحْنُ الخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ وَ نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ وَ نَحْنُ المُقِیمَاتُ فَلَا نَظْعَنُ وَ نَحْنُ الرَّاضِیاتُ فَلَا نَسْخَطُ طُوبَی لِمَنْ خُلِقَ لَنَا وَ طُوبَی لِمَنْ خُلِقْنَا لَهُ نَحْنُ اللَّوَاتِی (لَوْ عُلِّقَ إِحْدَانَا فِی جَوِّ السَّمَاءِ لَأَغْنَی نُورُنَا عَنِ الشَّمْسِ وَ القَمَرِ) لَوْ أَنَّ قَرْنَ إِحْدَانَا عُلِّقَ فِی جَوِّ السَّمَاءِ لَأَغْشَی نُورُهُ الأَبْصَارَ»

ابوبصیر می‌گوید: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: ای پسر رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فدایت شوم سخنی بفرما که [برای انجام اعمال خیر] تشویق شوم.
حضرت فرمودند: ای ابامحمد، بـوی بهشت از فاصـله‌ی هزار ساله به مشام می‌رسد. کمترین بهشتی [آنقدر امکانات و نعمت دارد] که اگر تمام انسان‌ها و جنی‌ها میهمانش شوند، می‌تواند آن‌‌ها را خوراکی و نوشیدنی بدهد و هیچ از نعمتش کم نشود. کمترین بهشتی از لحاظ درجه، وقتی وارد بهشت می‌شود، سه باغ به او اختصاص می‌یابد. وقتی وارد نزدیکترین [اولین] باغ می‌گردد، در آن، زن‌ها و خادمان و نهرها و میوه‌ها می‌بیند به اندازه‌ای که خدا بخواهد. وقتی خدا را بر این نعمت‌ها شکر کرد، ندا می‌رسد: سرت را بلند کن [و] به باغ دوم [بنگر] که در آن نعمت‌هایی است که در اولی نیست.
بهشتی می‌گوید: خدایا آن باغ را به من عطا فرما. ندا می‌رسد: اگر آن را به تو بدهم شاید باز هم [زیاده] بـخواهی و غیر از آن را خواستـار شوی. بهشتی می‌گوید: خدایا فقط همین را بده [دیگر چیزی نخواهم خواست]. وقتی [باغ دوم بدو عطا می‌شود و] داخل آن می‌گردد و شادی‌اش بسیار می‌شود [از دیدن آن همه نعمت] خدا[ی مهربان] را شکر و سپاس می‌گزارد.
[در این حال] ندا می‌رسد: درِ بهشت [اصلی] را به رویش بگشایید. سپس بهشتی را ندا می‌دهند: سرت را بلند کن. [به ناگاه] درِ بهشت جاودان گشوده می‌شود و چندین برابر نعمت‌هایی که [در دو باغ قبلی] دیده بود، می‌بیند. وقتی شادمانی‌اش چندین برابر شد، می‌گوید: پروردگارا تو را سپاس، چندان که به شماره نیاید که بر من منت نهادی به بهشت و مرا از آتش نجات بخشیدی. سپس می‌گوید: پروردگارا مرا داخل بهشت کن و [برای همیشه] از [هراس] آتش نجاتم بده.
ابوبصیر می‌گوید: گریه‌ام گرفت. عرض کردم: جانم فدایت باد، بیشتر بفرما.
حضرت فرمودند: ای ابامحمد، در بهشت جویباری است که بر حاشیه‌ی آن، [مثل گل‌های کنار جویبارهای دنیا] حوریه‌هایی روییده است. وقتی مؤمن از کنار حوریه‌ای بگذرد و از او خوشش بیاید، او را می‌چیند و خدا به جایش حوریه‌ی دیگری می‌رویاند.
عرض کردم: فدایت شوم بیشتر بفرما.
حضرت فرمودند: مؤمن [حداقل] با هشتصد باکره و چهار هزار غیر باکره و دو حورالعین ازدواج می‌کند.
[با تعجب] عرض کردم: هشتصد باکره؟!
فرمودند: آری [آن حوریه‌ها به نحوی ساخته شده‌اند که] هر قدر مؤمن با آن‌‌ها همبستر شود باز هم آن‌‌ها را باکره می‌یابد.
عرض کردم: حورالعین از چه چیزی ساخته شده‌اند؟
فرمودند: از خاک نورانی بهشت و [چنان لطافتی دارد] که باطن ساق‌هایش از پشت هفتاد لباس بهشتی دیده می‌شود.
عرض کردم: فدایت شوم آیا آن‌‌ها قدرت سخن گفتن هم دارند که بتوانند در بهشت سخن بگویند؟
فرمودند: آری، سخنی دارند که هیچ کسی از آفریدگان مانند چنان کلامی نشنیده است.
گفتم: آن سخن چیست؟
فرمودند: می‌گویند: ما جاودانه‌هایی هستیم که هرگز نمی‌میریم و تازه‌هایی هستیم که هرگز نمی‌پوسیم و اقامت گزیدگانی هستیم که هرگز کوچ نمی‌کنیم. ما همواره خشنودیـم و هیچگاه ناراضــی نمی‌شویم. خوش به حال کسی که برای ما آفریده شده است و خوش به حال آنکه ما برای او آفریده شده‌ایم. ما چنانیم که اگر یکی از ما از آسمان دنیا بیـاویزد، نورش [خورشیـد و ماه را بی‌فروغ می‌کند و مردم را از آن] بی‌نیاز می‌سازد. و اگر کاکل یکی از ما از آسمان دنیا آویخته شود، [از شدت درخشندگی] نور چشـم‌ها را می‌پوشاند [و دیدگان را خیره می‌سازد].

[تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 81؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 121]

قَالَ أَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه‌السلام): «إِنَّ فِی الجَنَّةِ لَشَجَرَةً یخْرُجُ مِنْ أَعْلَاهَا الحُلَلُ وَ مِنْ أَسْفَلِهَا خَیلٌ بُلْقٌ مُسْرَجَةٌ مُلْجَمَةٌ ذَوَاتُ أَجْنِحَةٍ لَا تَرُوثُ وَ لَا تَبُولُ فَیرْکبُهَا أَوْلِیاءُ اللهِ فَتَطِیرُ بِهِمْ فِی الجَنَّةِ حَیثُ شَاءُوا فَیقُولُ الَّذِینَ أَسْفَلُ مِنْهُمْ یا رَبَّنَا مَا بَلَّغَ بِعِبَادِک هَذِهِ الکرَامَةَ فَیقُولُ اللهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِنَّهُمْ کانُوا یقُومُونَ اللَّیلَ وَ لَا ینَامُونَ وَ یصُومُونَ النَّهَارَ وَ لَا یأْکلُونَ وَ یجَاهِدُونَ العَدُوَّ وَ لَا یجْبُنُونَ وَ یتَصَدَّقُونَ وَ لَا یبْخَلُونَ»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «در بهشت درختی است که از بالایش زیور آلات و از پایینش اسب‌های سیاه و سفیدی که زین شده و لگام زده و بالدار هستند و سرگین و ادرار ندارند، خارج می‌شود. دوست خدا سوارش می‌شود؛ پس او را در فضای بهشت به پرواز در می‌آورد و به هر کجا [که بهشتی] بخواهد می‌بَرد. کسانی که از پایین به آنان [بهشتیانی که بر اسب بالدار سوارند و در پهنای بهشت پرواز می‌کنند] نگاه می‌نمایند، می‌گویند: پروردگارا چه کاری بندگانت را به این کرامت [و نعمت] رسانده است؟!

خدای جلّ جـلاله می‌فرماید: اینان شب‌ها بر پا می‌ایستادند [و مرا عبـادت می‌کردند] و نمی‌خوابیدند و روزها روزه می‌گرفتند و نمی‌خوردند و با دشمنان، جهاد می‌کردند و نمی‌ترسیدند و بخشش می‌کردند و بخل نمی‌ورزیدند».

[امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 366؛ زهد، حسین بن سعید، صفحه‌ی 101؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 118؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، جلد 1، صفحه‌ی 266؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 870]

قَالَ أَمِیرُ المؤمنین (علیه‌السلام): «طُوبَی شَجَرَةٌ فِی الجَنَّةِ أَصْلُهَا فِی دَارِ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) وَ لَیسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِی دَارِهِ غُصْنٌ مِنْهَا لَا تَخْطُرُ عَلَی قَلْبِهِ شَهْوَةُ شَی‏ءٍ إِلَّا أَتَاهُ بِهِ ذَلِک الغُصْنُ وَ لَوْ أَنَّ رَاکباً مُجِدّاً سَارَ فِی ظِلِّهَا مِائَةَ عَامٍ مَا خَرَجَ مِنْهَا وَ لَوْ طَارَ مِنْ أَسْفَلِهَا غُرَابٌ مَا بَلَغَ أَعْلَاهَا حَتَّی یسْقُطَ هَرِماً. أَلَا فَفِی هَذَا فَارْغَبُوا»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «طوبی درختی است در بهشت که اصلش در خانه‌ی حضرت پیامبر‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) قرار دارد و هیچ مؤمنی نیست مگر این که شاخه‌ای از آن [درخت طوبی] در خانه‌اش [در

بهشت] قرار دارد. هیچ خواهشی بر قلب مؤمن نمی‌گذرد مگر این که آن شاخه، خواهشش را برآورده می‌کند. [این درخت، آنقدر شکوه و عظمت دارد که] اگر سوارکاری کوشا در سایه‌ی درخت طوبی، صد سال بتازد نمی‌تواند از آن خارج شود! و اگر کلاغی از پایین درخت طوبی به پرواز درآید نمی‌تواند به بالایش برسد و از پیری خواهد افتاد. پس در رسیدن به این [نعمت عظیم و عجیب الهی] رغبت کنید».

[کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 239؛ اعلام ‏الدین، دیلمی، صفحه‌ی 122؛ امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 221؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 432؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 118]

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِک هُمْ خَیرُ البَرِیةِ * جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَّضِی اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذَلِک لِمَنْ خَشِی رَبَّهُ»

«در حقیقت کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده‏‌اند، آنانند که بهترین آفریدگانند. پاداش آنان نزد پروردگارشان باغ‌های همیشگی است که از زیر [درختان] آن نهرها روان است. جاودانه در آن می‌مانند. خدا از آنان خشنود است و [آنان نیز] از او خشنودند. این [پاداش] برای کسی است که از پروردگارش بترسد»

[سوره‌ی بینه، آیات 7 و 8]

«وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ * لِسَعْیهَا رَاضِیةٌ * فِی جَنَّةٍ عَالِیةٍ * لَّا تَسْمَعُ فِیهَا لَاغِیةً * فِیهَا عَینٌ جَارِیةٌ * فِیهَا سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ * وَأَکوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ * وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ * وَزَرَابِی مَبْثُوثَةٌ»

«در آن روز [قیامت،] چهره‏‌هایی شادابند. [چون] از کوشش خود خشنودند. در بهشت برین‏‌اند. سخن بیهوده‏‌ای در آنجا نشنوند. در آن [بهشت برین،] چشم‌ه‏ای روان باشد. تخت‌هایی بلند [با چشم‌اندازی عالی] در آنجاست. و قدح‌هایی نهاده شده و بالش‌هایی پهلوی هم [چیده] و فرش‌هایی [زربفت] گسترده [شده]»

[سوره‌ی غاشیه، آیات 8 تا 16]

«إِنَّ الأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ * عَلَی الأَرَائِک ینظُرُونَ * تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ * یسْقَوْنَ مِن رَّحِیقٍ مَّخْتُومٍ * خِتَامُهُ مِسْک وَفِی ذَلِک فَلْیتَنَافَسِ المُتَنَافِسُونَ * وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِیمٍ * عَینًا یشْرَبُ بِهَا المُقَرَّبُونَ» 

«به راستی [باور کنید که] نیکوکاران در نعمت‌های [الهی] خواهند بود. بر تخت‌ها[ی مرتفع و خوش‌منظر، نشسته و به مناظر بهشتی و چهره‌ی زیبای بهشتیان] می‏‌نگرند. [آنقدر شکفته و بشّاشند که] از چهره‏‌هایشان طراوت نعمت [بهشت] را درمی‏‌یابی. از باده‏ای مُهر شده نوشانیده می‌شوند. [باده‏ای که] مُهر آن، مِشک است. [به هوش باشید که] مشتاقان، در [به دست آوردن] این [نعمت‌ها] باید بر یکدیگر پیشی گیرند. و [آن باده‌ی مُهر شده] ترکیبش از [چشمه‌ی] تسنیم است. چشم‌ه‏ای که مقرّبان [خدا] از آن می‌نوشند»

[سوره‌ی مطففین، آیات 22 تا 28]

«إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا * حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا * وَکوَاعِبَ أَتْرَابًا * وَکأْسًا دِهَاقًا * لَّا یسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا کِذَّابًا * جَزَاءً مِّن رَّبِّک عَطَاءً حِسَابًا» 

«مسلماً پرهیزکاران را رستگاری [فرجام] است. باغچه‏‌ها و تاکستان‌ها و دخترانی همسال با پستان‌‏های برجسته و پیاله‏‌های لبالب. در آنجا نه بیهوده‏‌ای می‌شنوند و نه [یکدیگر را] تکذیب [می‌کنند]. [این است] پاداشی از پروردگار تو، عطایی از روی حساب»

[سوره‌ی نبأ، آیات 31 تا 36]

«إِنَّ المُتَّقِینَ فِی ظِلَالٍ وَ عُیونٍ * وَ فَوَاکهَ مِمَّا یشْتَهُونَ * کلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ * إِنَّا کذَلِک نَجْزِی المُحْسِنینَ» 

«اهل تقوا در [بهشت،] زیر سایه‏‌ها و بر کنار چشمه‏‌سارانند. با هر میوه‌‏ای که خوش داشته باشند. [ندا می‌رسد:] به [پاداش] آنچه می‏‌کردید، بخورید و بیاشامید. گوارایتان باد. ما نیکوکاران را چنین پاداش می‌‏دهیم»

[سوره‌ی مرسلات، آیات 41 تا 44]

«یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیخَافُونَ یوْمًا کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا * وَ یطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکینًا وَ یتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا * فَوَقَاهُمُ اللهُ شَرَّ ذَلِک الیوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُورًا * وَ جَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِیرًا * مُتَّکئِینَ فِیهَا عَلَی الأَرَائِک لَا یرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِیرًا * وَ دَانِیةً عَلَیهِمْ ظِلَالُهَا وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلًا * وَ یطَافُ عَلَیهِم بِآنِیةٍ مِّن فِضَّةٍ وَ أَکوَابٍ کانَتْ قَوَارِیرَا * قَوَارِیرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِیرًا * وَ یسْقَوْنَ فِیهَا کأْسًا کانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا * عَینًا فِیهَا تُسَمَّی سَلْسَبِیلًا * وَ یطُوفُ عَلَیهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا * وَ إِذَا رَأَیتَ ثَمَّ رَأَیتَ نَعِیمًا وَ مُلْکاً کبِیرًا * عَالِیهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا * إِنَّ هَذَا کانَ لَکُمْ جَزَاءً وَ کانَ سَعْیکُم مَّشْکورًا»

«خدا آنان را [که از روز سخت قیامت می‌ترسیدند،] از آسیب آن روز نگاه داشت و شادابی و شادمانی به آنان ارزانی نمود. و به [پاس] آن که صبر کردند، بهشت و پرنیان پاداششان داد. در آن [بهشت] بر تختها[ی خویش] تکیه زنند. در آنجا نه آفتابی بینند و نه سرمایی [نه از گرما آزرده شوند و نه از سرما ناراحت گردند]. و سایه‌ها[ی درختان] به آنان نزدیک است و میوه‌‏هایش [برای چیدن] رام [و در دسترس]. و ظروف سیمین و جام‌های بلورین در اطراف آنان گردانده می‏‌شود. جام‌هایی از نقره که درست به اندازه [و با کمال ظرافت] آن‌‌ها را از کار در آورده [و تراشیده]‏اند. و در آنجا از جامی که آمیزه‌ی زنجفیل دارد به آنان می‏‌نوشانند. از چشم‌ه‏ای در آنجا که سلسبیل نامیده می‏‌شود. و بر گرد آنان پسرانی جاودانی می‏‌گردند. چون آن[پسر]ها را ببینی، گویی که مرواریدهایی پراکنده‌‏اند. و چون بدانجا نگری [سرزمینی از] نعمت و کشوری پهناور می‏‌بینی. [بهشتیان را] جامه‏‌های ابریشمی سبز و دیبای ستبر در بر است و زیورآلات آنان، دستبندهای نقره‌ای است و پروردگارشان باده‏ای پاک به آنان می‏‌نوشاند. [سپس به آنان ندا می‌رسد:] این [پاداش] برای شماست و کوشش شما مقبول افتاده است»

[سوره‌ی انسان، آیات 7 تا 22]

«إِنَّ الأَبْرَارَ یشْرَبُونَ مِن کأْسٍ کانَ مِزَاجُهَا کافُورًا * عَینًا یشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللهِ یفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا»

«به یقین، ابرار [و نیکان] از جامی می‌‏نوشند که [نوشیدنی درون آن] با عطر خوشی آمیخته [شده] است. [آن نوشیدنی دل‌انگیز از] چشم‌ه‏ای [است] که بندگان [خاص] خدا از آن می‌‏نوشند و [به دلخواه خویش] جاریش می‏‌کنند»

[سوره‌ی انسان، آیات 5 و 6]

«فَأَمَّا مَنْ أُوتِی کتَابَهُ بِیمِینِهِ فَیقُولُ‌‌‌ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا کتَابِیهْ * إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیهْ * فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیةٍ * فِی جَنَّةٍ عَالِیةٍ * قُطُوفُهَا دَانِیةٌ * کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الأَیامِ الخَالِیةِ»

«اما کسی که کارنامه‏‌اش به دست راستش داده شود [با شادمانی فراوان به اهل محشر] گوید: بیایید و کتابم را بخوانید. من یقین داشتم که به حساب خود می‏‌رسم. پس [خوشا به حالش که] او در یک زندگی رضایت‌بخش است. در بهشتی برین. [که] میوه‌هایش [برای چیدن و خوردن] در دسترس است. [ندا می‌رسد:] بخورید و بنوشید، گوارایتان باد به [پاداش] آنچه در روزهای گذشته [در دنیا] انجام دادید»

[سوره‌ی حاقه، آیات 19 تا 24]

«یوْمَ تَرَی المُؤْمِنِینَ وَالمُؤْمِنَاتِ یسْعَی نُورُهُم بَینَ أَیدِیهِمْ وَبِأَیمَانِهِم بُشْرَاکُمُ الیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِک هُوَ الفَوْزُ العَظِیمُ»

«آن روز که مردان و زنان مؤمن را می‏‌بینی که نورشان پیشاپیش‌شان و به جانب راست‌شـان دوان است. [به آنان گویند:] امروز، شما را مـژده باد به باغ‌هایی که از زیر [درختانِ] آن، نهرها روان است. [هیچگاه رانده و محروم نخواهید شد بلکه] در آن‌‌ها جاودانید. این است همان کامیابی بزرگ»

[سوره‌ی حدید، آیه‌ی 12]

«وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِک المُقَرَّبُونَ * فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ * ثُلَّةٌ مِّنَ الأَوَّلِینَ * وَقَلِیلٌ مِّنَ الآخِرِینَ * عَلَی سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ * مُتَّکئِینَ عَلَیهَا مُتَقَابِلِینَ * یطُوفُ عَلَیهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ * بِأَکوَابٍ وَأَبَارِیقَ وَکأْسٍ مِّن مَّعِینٍ * لَا یصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا ینزِفُونَ * وَفَاکهَةٍ مِّمَّا یتَخَیرُونَ * وَلَحمِ طَیرٍ مِّمَّا یشْتَهُونَ * وَحُورٌ عِینٌ * کأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ المَکنُونِ * جَزَاءً بِمَا کانُوا یعْمَلُونَ * لَا یسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا * إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا * وَأَصْحَابُ الیمِینِ مَا أَصْحَابُ الیمِینِ * فِی سِدْرٍ مَّخْضُودٍ * وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ * وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ * وَمَاءٍ مَّسْکوبٍ * وَفَاکهَةٍ کثِیرَةٍ * لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ * وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ * إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاءً * فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْکارًا * عُرُبًا أَتْرَابًا * لِّأَصْحَابِ الیمِینِ * ثُلَّةٌ مِّنَ الأَوَّلِینَ * وَثُلَّةٌ مِّنَ الآخِرِینَ»

«و سبقت‏‌گیرندگان [در ایمان و عمل صالح، در رسیدن به نعمت‌های بهشتی] مقدّمند. آنانند همان مقربان [خدایند]. در باغستان‌های پر نعمت [جای دارند]. گروهی [زیاد] از پیشینیان و اندکی از متأخران [هستند]. بر تخت‌هایی جواهرنشان، روبروی یکدیگر، تکیه داده‌‏اند [و از گفتگو و یادآوری خاطرات دنیا، لذت می‌برند]. بر گِردشان پسرانی جاودان [به خدمت] می‏‌گَردند؛ با جام‌ها و آبریزها و پیاله[ها]یی از باده‌ی ناب روان. [که] نه از [نوشیدن] آن، دردسر گیرند و نه بی‏‌خرد گردند. و میوه از هر چه اختیار کنند. و از گوشت پرنده هر چه بخواهند. و حوران چشم‏‌درشت. مثل لؤلؤ نهان میان صدف [همیشه برای کامجویی‌شان آماده است]. [اینها] پاداشی است برای آنچه می‏‌کردند. در آنجا نه بیهوده‌‏ای می‏‌شنوند و نه [سخنی] گناه‏‌آلود. سخنی جز سلام و درود نیست. و [حالِ] یاران راست [را بشنو. اگر بپرسی] ‏یاران راست، کدامند؟ [می‌گوییم: کسانی هستند که] در [زیر] درختان کُنار بی‏‌خـار و درخت‌های موز که میوه‏‌اش خوشه خوشه روی هم چیده است [آرمیده‌اند] و [تا ابد برایشان] سایه‌‏ای پایدار و آبی ریزان و میوه‏ای فراوان [که] نه بریده [است] و نه ممنوع و هم‌خوابگانی بالا بلند [فراهم است]. ما [به دست قدرت خود،] آنان را پدید آورده‌‏ایم، پدید آوردنی. و ایشان را دوشیزه گردانیده‌‏ایم. شوی دوستِ همسال. برای یاران راست. که گروهی [زیاد] از پیشینیانند. و گروهی [زیاد] از متأخران»

[سوره‌ی واقعه، آیات 10 تا 40]

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است