حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

قال الباقر (علیه‌السلام): «إِنَّ فِی جَهَنَّمَ لَجَبَلًا یُقَالُ لَهُ الصَّعْدَی وَ إِنَّ فِی الصَّعْدَی لَوَادِیاً یُقَالُ لَهُ سَقَرُ وَ إِنَّ فِی سَقَرَ لـَجُبّاً یُقَالُ لَهُ هَبْهَبُ کُلَّمَا کَشِفَ غِطَاءُ ذَلِکَ الجُبِّ ضَجَّ أَهْلُ النَّارِ مِنْ حَرِّهِ وَ ذَلِکَ مَنَازِلُ الجَبَّارِینَ»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «در جهنم کوهـی است که به آن «صَعـدی» می‌گویند و در صعدی، پرتگاهی است که به آن «سقر» می‌گویند و در سقر چاهی است که به آن «هَبهَب» می‌گویند و هر بار که درِ آن چاه برداشته شود، دوزخیان از حرارت آن، فریاد برمی آورند. این چاه، جایگاه متکبّران است».

[ثواب الاعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی 324؛ محاسن، محدث برقی، جلد 1، صفحه‌ی 214؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 418؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 297]

قال الصادق (علیه‌السلام): «إِنَّ أَهْوَنَ النَّاسِ عَذَاباً یَوْمَ القِیامَةِ لَرَجُلٌ فِی ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ، عَلَیهِ نَعْلَانِ مِنْ نَارٍ، وَ شِرَاکانِ مِنْ نَارٍ. یَغْلِی مِنْهَا دِمَاغُهُ کَمَا یَغْلِی المِرْجَلُ. مَا یَرَی أَنَّ فِی النَّارِ أَحَداً أَشَدَّ عَذَاباً مِنْهُ وَ مَا فِی النَّارِ أَحَدٌ أَهْوَنُ عَذَاباً مِنْه»

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «کمترینِ مردم از لحاظ عذاب در روز قیامت، مردی است در معرض آتش که بر او دو کفش از آتش [می‌پوشانند] و بندش [هم] از آتش است که [به این جهت،] مغزش به جوش می‌آید همانطور که دیگ به جوش می‌آید. احتمال نمی‌دهد که کسی در آتش [جهنم] عذابش از او شدیدتر باشد در حالی که هیچ کس در آتش، کم‌عذاب‌تر از او نیست!».

[تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 257؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 295]

قال الصادق (علیه‌السلام): «إِنَّ فِی جَهَنَّمَ لَوَادِیاً لِلْمُتَـکبِّرِینَ یقَالُ لَهُ سَقَرُ شَکا إِلَی اللهِ شِدَّةَ حَرِّهِ وَ سَأَلَهُ أَنْ یتَنَفَّسَ فَأَذِنَ لَهُ فَتَنَفَّسَ فَأَحْرَقَ جَهَنَّمَ»

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «در جهنم، درّه‌ای است مخصوص متکبران که به آن، «سقر» می‌گویند. آن [درّه‌ی سقر] از گرمای زیاد خود به خداوند متعال شکایت کرد و از او درخواست نمود تا اجازه‌اش دهد نفسی بکشد، [با خواسته‌اش موافقت شد] و [سقر] نفسی کشید و [با شراره‌های نفس خود،] جهنم را سوزاند».

[کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 310؛ ثواب الاعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی 265؛ زهد، حسین بن سعید، صفحه‌ی 103؛ محاسن، محدث برقی، جلد 1، صفحه‌ی 214؛ تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 251؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 294]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فی قوله تعالی «وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَـمَّا رَأَوُا العَذابَ» : «یسِرُّونَ النَّدَامَةَ فِی النَّارِ إِذَا رَأَوْا وَلِی اللهِ» فَقِیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَ مَا یغْنِیهِمْ إِسْرَارُ النَّدَامَةِ وَ هُمْ فِی العَذَابِ؟ قَالَ: «یکرَهُونَ شَمَاتَةَ الأَعْدَاءِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی این سخن خدای متعال «و چون عذاب را ببینند، پشیمانى خود را پنهان دارند» فرمودند: «هرگاه دوست خدا را ببینند، پشیمانی [خود] در آتش را پنهان می‌دارند».

[از طرف اصحاب،] گفته شد: ای رسول خدا، پنهان کردن پشیمانی در حالی که در عذاب هستند، چه بهره‌ای برایشان دارد؟! فرمودند: [چون] خوش ندارند مورد شماتت [و سرزنش] دشمنانشان قرار گیرند».

[تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 203؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 294]

قَالَ الباقر (علیه‌السلام): «لَـمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآیةُ «وَ جِی‏ءَ یوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» سُئِلَ عَنْ ذَلِک رَسُولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم). فَقَالَ: «بِذَلِک أَخْبَرَنِی الرُّوحُ الأَمِینُ أَنَّ اللهَ لَا إِلَهَ غَیرُهُ إِذَا بَرَّزَ الخَلَائِقَ [بَرَزَ لِلْخَلَائِقِ‏] وَ جَمَعَ الأَوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ أُتِی بِجَهَنَّمَ یقَادُ بِألفِ زِمَامٍ یقُودُهَا مِائَةُ ألفِ مَلَک مِنَ الغِلَاظِ الشِّدَادِ لَهَا هَدَّةٌ وَ غَضَبٌ وَ زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ وَ إِنَّهَا لَتَزْفِرُ الزَّفْرَةَ فَلَوْ لَا أَنَّ اللهَ أَخَّرَهُمْ لِلْحِسَابِ لَأَهْلَکتِ الجَمِیعَ. ثُمَّ یخْرُجُ مِنْهَا عُنُقٌ فَیحِیطُ بِالخَلَائِقِ البَرِّ مِنْهُمْ وَ الفَاجِرِ فَمَا خَلَقَ اللهُ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللهِ مَلَکاً وَ لَا نَبِیاً إِلَّا ینَادِی: رَبِّ نَفْسِی نَفْسِی! وَ أَنْتَ یا نَبِی اللهِ تُنَادِی: أُمَّتِی أُمَّتِی!»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «وقتی این آیه نازل شد: «و آن روز [قیامت]، جهنم را بیاورند» از رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی آن سؤال شد. فرمودند: «روح الامین به من خبر داد که خداوند یگانه و یکتا، هرگاه خلایق را به موقف [قیامت] آورد و همه‌ی مردمان را از اولین تا آخرین نفر، جمع کند، جهنم را در حالی می‌آورند که هزار افسار بر اوست و هر افساری را صد هزار فرشته‌ی دژخیم و درشت‌خوی می‌کشند و او نیز لگد می‌کوبد و هر چیزی را در هم می‌شکند و می‌غرّد و می‌خروشد و آه و ناله سر می‌دهد، و اگر نبود که خداوند عزّ و جلّ آن را تا پس از حسابرسی مهلت داده است، همگان را نابود می‌کرد. سپس گردنی از آن بیرون می‌زند که خلایق را از نیک و بد، در میان می‌گیرد. خداوند، هیچ بنده‌ای از بندگانش را نیافریده است از فرشته و پیامبر، مگر آن که [در این هنگام] فریاد خواهد زد: «پروردگارا به دادم برس، به دادم برس» ولی تو [ای رسول خدا] می‌گویی: «پروردگارا، امتم [را دریاب]، امتم [را دریاب]».

[کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحه‌ی 312؛ امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 241؛ تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 421؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 7، صفحه‌ی 125]

قَالَ أَمِیرُ المؤمنین (علیه‌السلام): «وَ أَمَّا أَهْلُ المَعْصِیةِ فَخَذَلَهُمْ فِی النَّارِ، وَ أَوْثَقَ مِنْهُمُ الأَقْدَامَ، وَ غَلَّ مِنْهُمُ الأَیدِی إِلَی الأَعْنَاقِ، وَ البَسَ أَجْسَادَهُمْ سَرَابِیلَ القَطِرَانِ، وَ قُطِّعَتْ لَـهُم مِنْهَا مُقَطَّعَاتٌ مِنَ النَّارِ، وَ هُمْ فِی عَذَابٍ قَدِ اشْتَدَّ حَرُّهُ، وَ نَارٍ قَدْ أُطْبِقَ عَلَی أَهْلِهَا، فَلَا یفْتَحُ عَنْهُمْ أَبَداً، وَ لَا یدْخُلُ عَلَیهِمْ ریحاً أَبَداً، وَ لَا ینْقَضِی مِنْهُمْ عُمُرٌ [غَمٌ‏] أَبَداً، العَذَابُ أَبَداً شَدِیدٌ، وَ العِقَابُ أَبَداً جَدِیدٌ، لَا الدَّارُ زَائِلَةٌ فَتَفْنَی، وَ لَا آجَالُ القَوْمِ تُقْضَی، ثُمَّ حَکی نِدَاءَ أَهْلِ النَّارِ فَقَالَ: «وَ نادَوْا یا مالِک لِیقْضِ عَلَینا رَبُّک» أَی نَمُوتُ. فَیقُولُ مَالِک: «إِنَّکمْ ماکثُونَ»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «اما اهل معصیت [و نافرمانان، آخرتشان این گونه است که خداوند،] ایشان را در آتش، خوار [و ذلیل] می‌نماید. پاهایشان را محکم می‌بندد و دستانشان را با دستبند به گردنشان قفل می‌کند. بدن‌هایشان را پیراهنی از قطران [که ماده‌ای سیاه و بـدبـو و سوزنده است] می‌پوشاند و پاره‌هایی از آتش برایشان بریده شده است‏ و ایشان در عذابی هستند که گرمایش شدید است. [و درهای امید و نجات] بر اهلش بسته شده است و هرگز باز نخواهد شد و هیچگاه بادی [خنک که عذابشان را بکاهد] بر آنان داخل نخواهد گردید [و نخواهد وزید].
هیچگاه عمرشان [که سراسر غم و رنج است] به پایان نخواهد رسید. عذاب[ـشان] همیشه شدید و عقاب[ـشان] همیشه جدید است. نه آن خانه از بین می‌رود که [اینها هم] فانی شوند و نه اجلشان فرا می‌رسد [تا با مردن،] راحت شوند. سپس [در قرآن کریم] ندای اهل آتش را بازگو کرده که: «اى مالک [اى کسى که دوزخ در تصرّف توست] از پروردگارت بخواه تا بر ما حکم کند» یعنی بمیریم [و راحت شویم. اما] مالک [دوزخ] می‌گوید: «البتّه شما [در عذاب و شکنجه] ماندنى هستند».

[تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 289؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 292]

 

قال الصادق (علیه‌السلام) فِی خَبَرِ المِعْرَاجِ قَالَ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «سَمِعْتُ صَوْتاً أَفْزَعَنِی فَقَالَ لِی جَبْرَئِیلُ: أَ تَسْمَعُ یا مُحَمَّدُ؟ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: هَذِهِ صَخْرَةٌ قَذَفْتُهَا عَنْ شَفِیرِ جَهَنَّمَ مُنْذُ سَبْعِینَ عَاماً فَهَذَا حِینَ اسْتَقَرَّتْ. قَالُوا فَمَا ضَحِک رَسُولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) حَتَّی قُبِضَ.
قَالَ: فَصَعِدَ جَبْرَئِیلُ وَ صَعِدْتُ حَتَّی دَخَلْتُ سَمَاءَ الدُّنْیا فَمَا لَقِینِی مَلَک إِلَّا وَ هُوَ ضَاحِک مُسْتَبْشِرٌ حَتَّی لَقِینِی مَلَک مِنَ المَلَائِکةِ لَمْ أَرَ أَعْظَمَ خَلْقاً مِنْهُ کرِیهُ المَنْظَرِ ظَاهِرُ الغَضَبِ. فَقَالَ لِی مِثْلَ مَا قَالُوا مِنَ الدُّعَاءِ إِلَّا أَنَّهُ لَمْ یضْحَک وَ لَمْ أَرَ فِیهِ مِنَ الِاسْتِبْشَارِ مَا رَأَیتُ مِمَّنْ ضَحِک مِنَ المَلَائِکةِ فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا یا جَبْرَئِیلُ؟ فَإِنِّی قَدْ فَزِعْتُ مِنْهُ. فَقَالَ: یجُوزُ أَنْ تَفْزَعَ مِنْهُ فَکلُّنَا نَفْزَعُ مِنْهُ إِنَّ هَذَا مَالِک خَازِنُ النَّارِ لَمْ یضْحَک قَطُّ وَ لَمْ یزَلْ مُنْذُ وَلَّاهُ اللهُ جَهَنَّمَ یزْدَادُ کلَّ یوْمٍ غَضَباً وَ غَیظاً عَلَی أَعْدَاءِ اللهِ وَ أَهْلِ مَعْصِیتِهِ فَینْتَقِمُ اللهُ بِهِ مِنْهُمْ وَ لَوْ ضَحِک إِلَی أَحَدٍ کانَ قَبْلَک أَوْ کانَ ضَاحِکاً إِلَی أَحَدٍ بَعْدَک لَضَحِک إِلَیک وَ لَکنَّهُ لَا یضْحَک. فَسَلَّمْتُ عَلَیهِ فَرَدَّ السَّلَامَ عَلَی وَ بَشَّرَنِی بِالجَنَّةِ فَقُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ وَ جَبْرَئِیلُ بِالمَکانِ الَّذِی وَصَفَهُ اللهُ مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ: أَ لَا تَأْمُرُهُ أَنْ یرِینِی النَّارَ؟ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ: یا مَالِک أَرِ مُحَمَّداً النَّارَ فَکشَفَ عَنْهَا غِطَاءَهَا وَ فَتَحَ بَاباً مِنْهَا فَخَرَجَ مِنْهَا لَهَبٌ سَاطِعٌ فِی السَّمَاءِ وَ فَارَتْ وَ ارْتَفَعَتْ حَتَّی ظَنَنْتُ لَیتَنَاوَلُنِی مِمَّا رَأَیتُ فَقُلْتُ: یا جَبْرَئِیلُ قُلْ لَهُ فَلْیرُدَّ عَلَیهَا غِطَاءَهَا. فَأَمَرَهَا فَقَالَ لَهَا: ارْجِعِی فَرَجَعَتْ إِلَی مَکانِهَا الَّذِی خَرَجَتْ مِنْهُ»

امام صادق (علیه‌السلام) در خبر معراج از قول رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «صدایی شنیدم که مرا به وحشت انداخت. پس جبرئیل به من گفت: آیا [این صدای وحشت آفرین را] شنیدی ای محمد؟ گفتم: آری [شنیدم]. گفت: این [صدا از] صخره‌ای است که هفتاد سال قبل از لبه‌ی جهنم [به داخل آن] پرتاب کرده‌ام. این زمان [از غلتیدن ایستاد و در کف جهنم] قرار گرفت. [اصحاب می]گفتند: [بعد از این واقعه] رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): تا [زمانی که] رحلت نمودند، نخندیدند.
[پس حضرت رسول‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) ] فرمودند: جبرئیل بالا رفت و من همراه او تا آسمان دنیا بالا رفتم. پس هیچ فرشته‌ای مرا ملاقات نکرد مگر اینکه خندان و شادان بود، تا اینکه یکی از فرشتگان به من رسید که مخلوقی تنومندتر از او ندیده‌ام. ظاهری زمخت و خشم آلود داشت. او نیز همچون دیگر فرشتگان، برایم دعا کرد؛ اما خنده بر لب نداشت و آن شادی‌ای که در چهره‌ی دیگر فرشتگان دیده بودم، در چهره‌ی او ندیدم. گفتم: این کیست ای جبرئیل؟ من از او ترسیدم.
جبرئیل گفت: حق داری که از او بترسی. همه‌ی ما از او می‌ترسیم. او مالک [نام دارد و] دوزخبان است. او هرگز نخندیده است و از زمانی که خداوند، وی را بر دوزخ گماشته، روز به روز خشم و کین او بر دشمنان خدا و گنهکاران، افزوده می‌شود. خداوند به واسطه‌ی او، از ایشان انتقام می‌گیرد. اگر بنا بود پیش از تو یا پس از تو، به روی کسی لبخند بزند، قطعاً بر روی تو نیز لبخند می‌زد؛ لکن او [هرگز] نمی‌خندد. پس بر او سلام کردم و او جوابم را داد و مرا به بهشت بشارت داد.
به جبرئیل گفتم: آیا او را امر نمی‌کنی که آتش [جهنم] را به من نشان بدهد؟ پس جبرئیل به او گفت: ای مالک، آتش را به محمد نشان بده. پس پرده از آن برداشت و دری از آن [جهنم] باز شد و شعله‌ای به آسمان فوران زد و چنان بالا رفت که گمان کردم مرا در بر خواهد گرفت، از [شدت] آنچه می‌دیدم. پس به جبرئیل گفتم: به او بگو که پرده‌اش را بر آن بیافکند. جبرئیل او را امر کرد و او [به آن آتش فوران‌زننده] گفت: برگرد. پس [آتش] به مکانی که از آن خارج شده بود، بازگشت».

[تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 4؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 18، صفحه‌ی 321]

قَالَ زین العابدین (علیه‌السلام): «إِنَّ فِی جَهَنَّمَ لَوَادِیاً یقَالُ لَهُ سَعِیرٌ إِذَا خَبَتْ جَهَنَّمُ فُتِحَ سَعِیرُهَا وَ هُوَ قَوْلُهُ «کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِیراً»  أَی کُلَّمَا انْطَفَأَتْ»

امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند: «در جهنم وادی‌ای است که به آن سعیر گفته می‌شود. هر وقت [آتشِ] جهنم به خاموشی گراید، سعیر گشوده می‌شود و این، [معنی] سخن خدای متعال است که: «هر بار که آتش آن فرو نشیند، شراره‏اى [تازه‏] برایشان مى‏افزاییم‏» یعنی هر وقت [آتش جهنم] بخواهد خاموش شود».

[تفسیر عیاشی، جلد 2، صفحه‌ی 318؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 291]

قال الباقر (علیه‌السلام) فِی قَوْلِهِ «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»: «فَبَلَغَنِی ـ وَ اللهُ أَعْلَمُ ـ أَنَّ اللهَ جَعَلَهَا سَبْعَ دَرَکاتٍ، أَعْلَاهَا الجَحِیمُ، یقُومُ أَهْلُهَا عَلَی الصَّفَا مِنْهَا تَغْلِی أَدْمِغَتُهُمْ فِیهَا کغَلْی القُدُورِ بِمَا فِیهَا.
وَ الثَّانِیةُ: لَظی،‏ «نَزَّاعَةً لِلشَّوی * تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّی * وَ جَمَعَ فَأَوْعی»
وَ الثَّالِثَةُ: سَقَرُ، «لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ * لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ * عَلَیها تِسْعَةَ عَشَرَ»
وَ الرَّابِعَةُ: الحُطَمَةُ، وَ مِنْهَا یثُورُ شَرَرٌ «کالقَصْرِ * کأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ» تُدَقُّ کلُّ مَنْ صَارَ إِلَیهَا مِثْلَ الکُحْلِ فَلَا یمُوتُ الرُّوحُ. کلَّمَا صَارُوا مِثْلَ الکُحْلِ عَادُوا.
وَ الخَامِسَةُ: الهَاوِیةُ، فِیهَا مَلَأٌ یدْعُونَ: یا مَالِک أَغِثْنَا. فَإِذَا أَغَاثَهُمْ جَعَلَ لَـهُم آنِیةً مِنْ صُفْرٍ مِنْ نَارٍ فِیهِ صَدِیدُ مَاءٍ یسِیلُ مِنْ جُلُودِهِمْ کأَنَّهُ مُهْلٌ. فَإِذَا رَفَعُوهُ لِیشْرَبُوا مِنْهُ تَسَاقَطَ لَـحْمُ وُجُوهِهِمْ فِیهَا مِنْ شِدَّةِ حَرِّهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ تَعَالَی «وَ إِنْ یسْتَغِیثُوا یغاثُوا بِماءٍ کالمُهْلِ یشْوِی الوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً» وَ مَنْ هَوَی فِیهَا هَوَی سَبْعِینَ عَاماً فِی النَّارِ، کلَّمَا احْتَرَقَ جِلْدُهُ بُدِّلَ جِلْداً غَیرَهُ.
وَ السَّادِسَةُ: هِی السَّعِیرُ، فِیهَا ثَلَاثُ مِائَةِ سُرَادِقٍ مِنْ نَارٍ، فِی کلِّ سُرَادِقٍ ثَلَاثُ مِائَةِ قَصْرٍ مِنْ نَارٍ، فِی کلِّ قَصْرٍ ثَلَاثُ مِائَةِ بَیتٍ مِنْ نَارٍ، فِی کلِّ بَیتٍ ثَلَاثُ مِائَةِ لَوْنٍ مِنْ عَذَابِ النَّارِ، فِیهَا حَیاتٌ مِنْ نَارٍ وَ عَقَارِبُ مِنْ نَارٍ وَ جَوَامِعُ مِنْ نَارٍ وَ سَلَاسِلُ مِنْ نَارٍ وَ أَغْلَالٌ مِنْ نَارٍ وَ هُوَ الَّذِی یقُولُ اللهُ «إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِیراً»
وَ السَّابِعَةُ: جَهَنَّمُ، وَ فِیهَا الفَلَقُ اوَ هُوَ جُبٌّ فِی جَهَنَّمَ إِذَا فُتِحَ أَسْعَرَ النَّارَ سِعْراً وَ هُوَ أَشَدُّ النَّارِ عَذَاباً.
وَ أَمَّا صَعُوداً، فَجَبْلٌ مِنْ صُفْرٍ مِنْ نَارٍ وَسَطَ جَهَنَّمَ وَ أَمَّا أَثاماً، فَهُوَ وَادٍ مِنْ صُفْرٍ مُذَابٍ یجْرِی حَوْلَ الجَبَلِ فَهُوَ أَشَدُّ النَّارِ عَذَاباً»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «[از اجداد طاهرینم] به من رسیده است ـ و خدا داناتر است ـ که خدای متعال، آن [جهنم] را هفت طبقه قرار داده است. بالاترینش «جحیم» است که [که عذابش اینگونه می‌باشد که] اهلش بر سنگ صافی [گداخته] می‌ایستند که مغز سرشان مثل دیگ که می‌جوشد، به جوش می‌آید.
[دَرَک] دوم، لَظی [است که] «پوستِ سر و اندام را برکننده است. هر که را پشت کرده و روى برتافته، و گرد آورده و انباشته [و حسابش را نگاه داشته‏] فرا مى‏خواند»
و [دَرَک] سوم: سَقَر [است که] «نه باقى مى‏گذارد و نه رها مى‏کند. پوست‌ها را سیاه مى‏گرداند. [و] بر آن [دوزخ‏]، نوزده [نگهبان‏] است».
و [دَرَک] چهارم: حُطَمه [است] که از آن شراره‌ها منتشر می‌شود «چون کاخی [بلند]، گویى شترانى زرد رنگند». هر کس که به سوی آن برود را مانند سرمه [که می‌کوبند] درهم می‌کوبد. پس [بر اثر این کوبیدن] روح نمی‌میرد [بلکه] هر بار که مانند سرمه [کوبیده شدند، به حال اول] بر می‌گردند.
و [دَرَک] پنجم:‌ هاویه، ‌[است] که در آن گروهی هستند [که پیوسته] می‌گویند: ای مالک به فریادمان برس. هرگاه به فریادشان می‌رسد برایشان ظرفی از مس آتشین که در آن صدید است، [می‌آورد. صدید،] آبی ‌[است] که از پوستشان جاری می‌گردد که گویا مُهل‌ [یعنی فلز گداخته] است. وقتی آن را برای نوشیدن بالا می‌برند، گوشت صورتشان از شدت داغی‌اش در آن می‌افتد و این، [تفسیر] سخن خدای متعال [است که می‌فرماید:] «اگر فریادرسى جویند، به آبى چون مس گداخته که چهره‏ها را بریان مى‏کند یارى مى‏شوند. وه! چه بد شرابى و چه زشت جایگاهى است» و کسی که در آن افکنده شود، هفتاد سال در آن بماند [به این صورت که] هر چه پوستش بسوزد [و از بین برود] به پوست دیگری [که جدید است] تبدیل می‌شود.
و [دَرَک] ششم: ‏سَعیر [است که] در آن، سیصد سراپرده از آتش است. در هر سراپرده، سیصد قصر از آتش،‌ در هر قصر، سیصد خانه از آتش، در هر خانه، سیصد رنگ از عذاب آتش، در آن مارهایی از آتش و عقرب‌هایی از آتش و غُل‌های جامعه از آتش و زنجیرهایی از آتش و کُندهایی از آتش، و این [تفسیر سخن خدای متعال است که] می‌فرماید: «ما براى کافران، زنجیرها و غلّ‌‏ها و آتشى فروزان آماده کرده‏‌ایم»‏.
و [دَرَک] هفتم: جهنم [است] که در آن فلق می‌باشد. و [فلق] چاهی است در جهنم که هر زمان گشوده شود، آتش [از آن] زبانه می‌کشد و آن [فلق، دارای] شدیدترین آتش از لحاظ عذاب [است].
و اما [اسامی دیگر عذاب مانند:] «صعود»، کوهی است در مس از آتشِ وسط جهنم، و اما «اثام» وادی‌ای از مس مذاب است که بر اطراف کوه [صعود،] جاری است. و این،‌ شدیدترین عذاب آتش است».

[تفسیر قمی، جلد 1، صفحه‌ی 376؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 289]

قال الباقر (علیه‌السلام) فِی قَوْلِهِ «إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً»  یقُولُ: «مُلَازِماً لَا یفَارِقُ» وَ فِی قَوْلُهُ: «وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک یلْقَ أَثاماً»  قَالَ: «أَثَامٌ وَادٍ مِنْ أَوْدِیةِ جَهَنَّمَ مِنْ صُفْرٍ مُذَابٍ، قُدَّامَهَا حَرَّةٌ فِی جَهَنَّمَ»

امام باقر (علیه‌السلام) درباره‌ی این سخن [خدای متعال] «همانا عذابِ آن [جهنم،] غرام است» فرمودند: «[یعنی] ملازم است و [هرگز از اهل آتش] جدا نمی‌شود» و در مورد [معنی] این سخن «و هر کس اینها را انجام دهد، سزایش اثام است» فرمودند: «اثام، وادی‌‌ای از وادی‌های جهنم است که از مس [گداخته‌ی] مذاب می‌باشد و در جلوش زمینی پر از سنگ‌های سیاه [و گداخته‌ی] جهنم قرار دارد».

[تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 166؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 289؛ مستدرک الوسائل، محدث نوری، جلد 14، صفحه‌ی 332]

قال الباقر (علیه‌السلام) فِی قَوْلِهِ تعالی: «سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ»  هُوَ الصُّفْرُ الحَارُّ الذَّائِبُ، یقُولُ: انْتَهَی حَرُّهُ، یقُولُ اللهُ: «وَ تَغْشی‏‌ وُجُوهَهُمُ النَّارُ»  وَ سُربَلُوا ذَلِک الصُّفْرَ فَتَغْشَی وُجُوهَهُمُ النَّارُ»

امام باقر (علیه‌السلام) درباره‌ی این سخن خدای متعال «جامه‌هایشان از قطران است» فرمودند: «آن [قطران]، مسِ داغِ ذوب شده است که به نهایت درجه‌ی داغی رسیده است. خداوند می‌فرماید: «و چهره‌هایشان را آتش فرا می‌گیرد». آن مس را بر تن پوشیده‌اند و آتش [آن]، چهره‌هایشان را فرا می‌گیرد».

[تفسیر قمی، جلد 1، صفحه‌ی 372؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 288]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ نَارَکمْ هَذِهِ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ وَ قَدْ أُطْفِئَتْ سَبْعِینَ مَرَّةً بِالمَاءِ ثُمَّ التَهَبَتْ وَ لَوْ لَا ذَلِک مَا اسْتَطَاعَ آدَمِی أَنْ یطِیقَهَا [یطْفِئَهَا] وَ إِنَّهُ لَیؤْتَی بِهَا یوْمَ القِیامَةِ حَتَّی تُوضَعَ عَلَی النَّارِ فَتَصْرَخَ صَرْخَةً لَا یبْقَی مَلَک مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِی مُرْسَلٌ إِلَّا جَثَا عَلَی رُکبَتَیهِ فَزَعاً مِنْ صَرْخَتِهَا»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «این آتشِ [دنیایی] شما، جزئی از هفتاد جزء آتش جهنم است که هفتاد بار با آب، خاموش شد و باز شعله ور گشت. و اگر این [سرد کردن‌ها] نمی‌بود، هیچ انسانی نمی‌توانست آن را هنگام شعله‌ور شدنش تحمّل کند. در روز قیامت، همین آتش را می‌آورند و بر آتش [دوزخ] می‌نهند. پس [از شدت سوختگی] چنان فریادی می‌زند که تمام فرشتگان مقرّب و پیامبران مُرسل، از وحشت فریاد آن به زانو در می‌آیند!».

[زهد، حسین بن سعید، صفحه‌ی 183؛ تفسیر قمی، جلد 1، صفحه‌ی 366؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 288]

قال الصادق (علیه‌السلام): «مَا خَلَقَ اللهُ خَلْقاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ فِی الجَنَّةِ مَنْزِلًا وَ فِی النَّارِ مَنْزِلًا. فَإِذَا سَکنَ أَهْلُ الجَنَّةِ، الجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ، النَّارَ، نَادَی مُنَادٍ: یا أَهْلَ الجَنَّةِ، أَشْرِفُوا، فَیشْرِفُونَ عَلَی النَّارِ وَ تُرْفَعُ لَـهُم مَنَازِلُهُمْ فِیهَا.
ثُمَّ یقَالُ لَـهُمْ: هَذِهِ مَنَازِلُکمُ الَّتِی لَوْ عَصَیتُمُ اللهَ دَخَلْتُمُوهَا. قَالَ: فَلَوْ أَنَّ أَحَداً مَاتَ فَرَحاً لَمَاتَ أَهْلُ الجَنَّةِ فِی ذَلِک الیوْمِ فَرَحاً لِمَا صُرِفَ عَنْهُمْ مِنَ العَذَابِ.
ثُمَّ ینَادِی مُنَادٍ: یا أَهْلَ النَّارِ، ارْفَعُوا رُءُوسَکمْ فَیرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ فَینْظُرُونَ إِلَی مَنَازِلِهِمْ فِی الجَنَّةِ وَ مَا فِیهَا مِنَ النَّعِیمِ. فَیقَالُ لَهُمْ: هَذِهِ مَنَازِلُکمُ الَّتِی لَوْ أَطَعْتُمْ رَبَّکمْ دَخَلْتُمُوهَا. قَالَ: فَلَوْ أَنَّ أَحَداً مَاتَ حُزْناً لَمَاتَ أَهْلُ النَّارِ حُزْناً. فَیورِثُ هَؤُلَاءِ مَنَازِلَ هَؤُلَاءِ وَ یورِثُ هَؤُلَاءِ مَنَازِلَ هَؤُلَاءِ وَ ذَلِک قَوْلُ اللهِ «أُولئِک هُمُ الوارِثُونَ. الَّذِینَ یرِثُونَ الفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خَالِدُونَ‏»

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «خدای متعال، ‌هیچ آفریده‌ای نیافریده است مگر آنکه برایش جایگاهی در بهشت و جایگاهی در جهنم مقرر کرده است. پس چون اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم ساکن شوند، منادی‌ای ندا می‌دهد: ای اهل بهشت، [بر آتش جهنم که در زیر قرار دارد،] اشراف پیدا کنید. پس بر آتش جهنم مشرف می‌شوند و [پرده از] منزل‌هایشان برداشته می‌شود. آنگاه به ایشان گفته می‌شود: این جایگاه شمـا بود که اگر خدا را نافرمانـی می‌کردید، ‌داخل آن می‌شدید. [پس از دیدن این صحنه] اگر کسی از شادی می‌مُرد، ‌اهل بهشت بودند، از شادی آنکه عذاب از آن‌‌ها بازداشته شده است.
سپس منادی‌ای ندا می‌دهد: ای اهل آتش،‌ سرهایتان را بلند کنید. پس سرهایشان را بلند می‌کنند و به جایگاه‌هایشان در بهشت می‌نگرند و آن نعمـت‌ها را می‌بینند. آنگاه برای آن‌‌ها گفته می‌شود: این جایگاه‌های شما بود که اگر پروردگارتان را اطاعت می‌کردید، داخل آن می‌شدید. پس اگر کسی از غُصه می‌مُرد، اهل آتش بودند. پس آنان جایگاه‌های اینان و اینان جایگاه‌های آنان را به ارث می‌برند و این [معنی] سخن خدای تعالی است که «آنانند، وارثانند. همانان که بهشت را به ارث مى‏برند و در آنجا جاودان مى‏مانند».

[ثواب ‏الأعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی 258؛ تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 89؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 287]

عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: کنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) فَقَرَأَ رَجُلٌ «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ» فَقَالَ الرَّجُلُ: وَ مَا الفَلَقُ؟ قَالَ: «صَدْعٌ فِی النَّارِ فِیهِ سَبْعُونَ ألفَ دَارٍ، فِی کلِّ دَارٍ سَبْعُونَ ألفَ بَیتٍ، فِی کلِّ بَیتٍ سَبْعُونَ ألفَ أَسْوَدَ، فِی جَوْفِ کلِّ أَسْوَدَ سَبْعُونَ ألفَ جَرَّةِ سَمٍّ، لَا بُدَّ لِأَهْلِ النَّارِ أَنْ یمُرُّوا عَلَیهَا».

راوی می‌گوید [با جمعی از اصحاب،] در نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودیم که مردی این آیه را تلاوت کرد: «بگو: پناه مى‏برم به پروردگار فلق‏» سپس پرسید: «فلق» چیست؟
حضرت فرمودند: «شکافی در آتش [جهنم] است که در آن، هفتاد هزار خانه است، در هر خانه، هفتاد هزار اتاق و در هر اتاق، هفتاد هزار مار [عظیم الجثه] و در شکم هر مار، هفتاد هزار جامِ زهر که اهل جهنم ناچارند بر تمام اینها بگذرند [یعنی از همه‌اش عذاب ببینند]».

[معانی الاخبار، شیخ صدوق، صفحه‌ی 227؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 287]

فِی کتَابِ أَمِیرِ المؤمنین (علیه‌السلام)إِلَی أَهْلِ مِصْرَ فِی وَصْفِ النَّارِ: «فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِیدٌ وَ حَرُّهَا شَدِیدٌ وَ عَذَابُهَا جَدِیدٌ. دَارٌ لَیسَ فِیهَا رَحْمَةٌ وَ لَا تُسْمَعُ فِیهَا دَعْوَةٌ وَ لَا تُفَرَّجُ فِیهَا کرْبَة».

در نامه‌ی امیر المؤمنین (علیه‌السلام) به اهل مصر درباره‌ی وصف آتش جهنم آمده است: «بترسید از آتشی که عمقش دور [و ناپیدا]، و گرمایش شدید [و سخت]، و عذابش [برای همیشه] تازه است. سرایی است که در آن، هیچ رحمی نیست، هیچ دعا و فریادی شنیده نمی‌شود و هیچ اندوهی گشاده [و تبدیل به شادی] نمی‌گردد».

[نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه‌ی 27؛ تنبیه الخواطر، ورام بن ابی‌فراس، جلد 1، صفحه‌ی 11؛ اعلام الدین، صفحه‌ی 248؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 324]

قال الباقر (علیه‌السلام): «إِنَّ رَسُولَ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) حَیثُ أُسْرِی بِهِ لَمْ یمُرَّ بِخَلْقٍ مِنْ خَلْقِ اللهِ إِلَّا رَأَی مِنْهُ مَا یحِبُّ مِنَ البِشْرِ وَ اللُّطْفِ وَ السُّرُورِ بِهِ حَتَّی مَرَّ بِخَلْقٍ مِنْ خَلْقِ اللهِ فَلَمْ یلْتَفِتْ إِلَیهِ وَ لَمْ یقُلْ لَهُ شَیئاً فَوَجَدَهُ قَاطِباً عَابِساً. فَقَالَ: یا جَبْرَئِیلُ مَا مَرَرْتُ بِخَلْقٍ مِنْ خَلْقِ اللهِ إِلَّا رَأَیتُ البِشْرَ وَ اللُّطْفَ وَ السُّرُورَ مِنْهُ إِلَّا هَذَا فَمَنْ هَذَا؟ قَالَ: هَذَا مَالِک خَازِنُ النَّارِ هَکذَا خَلَقَهُ رَبُّهُ. قَالَ: فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ تَطْلُبَ إِلَیهِ أَنْ یرِینِی النَّارَ. فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ (علیه‌السلام): إِنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) وَ قَدْ سَأَلَنِی أَنْ أَطْلُبَ إِلَیک أَنْ تُرِیهُ النَّارَ. قَالَ: فَأَخْرَجَ لَهُ عُنُقاً مِنْهَا فَرَآهَا فَلَمَّا أَبْصَرَهَا لَمْ یکنْ ضَاحِکاً حَتَّی قَبَضَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «شبی که رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): [برای سفر پر رمز و راز معراج] به آسمان برده شدند، بر هر یک از مخلوقات خدا که گذشتند، او را نسبت به خود، خوشرو و مهربان و خندان یافتند، تا آن که بر یکی از مخلوقات خدا گذشتند که نه به ایشان نگریست و نه به ایشان چیزی گفت، و چهره‌ای در هم و عبوس داشت. پیامبر‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) [به جبرئیل] فرمودند: ای جبرئیل، من بر هر یک از مخلوقات خدا که گذشتم او را خوشرو و مهربان و شادمان دیدم مگر این یکی. او کیست؟
جبرئیل گفت: او مالک [نام دارد و] دوزخبـان است. پروردگـارش او را همین‌گونه آفریده است.
رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: دوست دارم که از او بخواهی آتش [دوزخ] را به من نشان دهد. جبرئیل به مالک گفت: این، محمد پیامبر خداست. از من خواست تا از تو تقاضا کنم که آتش را به او بنمایانی.
مالک، عده‌ای [از دوزخیان] را از دوزخ بیرون آورد و رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): آنان را دید و با دیدن آن‌‌ها تا زمانی که خداوند عز و جل جانش را ستاند، دیگر نخندید».

[امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 696؛ زهد، حسین بن سعید، صفحه‌ی 99؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 557؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 18، صفحه‌ی 341]

قال الباقر (علیه‌السلام): «إِنَّ عَبْداً مَکثَ فِی النَّارِ سَبْعِینَ خَرِیفاً وَ الخَرِیفُ سَبْعُونَ سَنَةً. ثُمَّ إِنَّهُ سَأَلَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ لَمَّا رَحِمْتَنِی. فَأَوْحَی اللهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَی جَبْرَئِیلَ (علیه‌السلام) أَنِ اهْبِطْ إِلَی عَبْدِی فَأَخْرِجْهُ. قَالَ: یا رَبِّ وَ کیفَ لِی بِالهُبُوطِ فِی النَّارِ؟! قَالَ: إِنِّی قَدْ أَمَرْتُهَا أَنْ تَکونَ عَلَیک بَرْداً وَ سَلَاماً. قَالَ: یا رَبِّ فَمَا عِلْمِی بِمَوْضِعِهِ. قَالَ: إِنَّهُ فِی جُبٍّ مِنْ سِجِّینٍ. فَهَبَطَ فِی النَّارِ فَوَجَدَهُ وَ هُوَ مَعْقُولٌ عَلَی وَجْهِهِ، فَأَخْرَجَهُ.
فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: یا عَبْدِی، کمْ لَبِثْتَ تُنَاشِدُنِی فِی النَّارِ؟ قَالَ: مَا أُحْصِیهِ یا رَبِّ. قَالَ: أَمَا وَ عِزَّتِی لَوْ لَا مَا سَالتَنِی بِهِ لَأَطَلْتُ هَوَانَک فِی النَّارِ وَ لَکنَّهُ حَتْمٌ عَلَی نَفْسِی أَنْ لَا یسْأَلَنِی عَبْدٌ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ إِلَّا غَفَرْتُ لَهُ مَا کانَ بَینِی وَ بَینَهُ وَ قَدْ غَفَرْتُ لَک الیوْمَ»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «بنده‌ای [هست که] هفتاد خریف در آتش [جهنم] می‌ماند وهر خریف [معادل با] هفتاد سال است. سپس از خدای عز و جل به حق محمد و اهل بیت طاهرینش: می‌خواهد که بر او رحم آورد. خدای جل جلاله به جبرئیل (علیه‌السلام) وحی می‌کند که به سوی بنده‌ام فرود آی و او را [از عذاب آتش] خارج کن.
[جبرئیل] عرض می‌کند: پروردگارا من چگونه می‌توانم به [درونِ] آتش فرو روم؟! [خدای متعال] می‌فرماید: او را امر کرده‌ام که بر تو سرد و سلامت باشد. [باز جبرئیل] عرض می‌کند: پروردگارا من از جای او آگاه نیستم. [خدای متعال] می‌فرماید: در چاهی در سجّیـن است. پس [جبرئیل] در آتـش فرو می‌رود و او را می‌یابد در حالی که [دست و پایش] بسته شده و به رو در افتاده است. پس [از آن مکان و آن عذاب] خارجش می‌کند.
خدای عز و جل [آن آزاد شده را خطاب کرده و] می‌فرماید: ای بنده‌ی من،‌ چقدر مرا در آتش قسم دادی [که نجاتت دهم]؟ می‌گوید: شماره‌اش را ندارم ای پروردگار. [خدای متعال] می‌فرماید: به عزتم قسم اگر [آنهمه] درخواستت نبود،‌ خواری‌ات در آتش را طول می‌دادم [و روزگاری طولانی تو را در آن عذاب خوار کننده، ‌نگه می‌داشتم] ولی بر خود لازم کرده‌ام که [هیچ] بنده‌ای مرا به حق محمد و اهل بیتش: نخواند مگر اینکه هر چه بین من و او [از گناهان و تاریکی‌ها که حائل شده است] را ببخشم و [به همین خاطر] امروز بر تو بخشیدم».

[جامع الأخبار، شعیری، صفحه‌ی 142؛ ثواب ‏الأعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی 154؛ امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 672؛ خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌ی 584؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 271؛ بشارة المصطفى، صفحه‌ی 210؛ وسائل ‏الشیعه، محدث عاملی، جلد 7، صفحه‌ی 98؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 282]

قال الباقر (علیه‌السلام) لِعمرو بنِ ثابت: «إِنَّ أَهْلَ النَّارِ یتَعَاوَوْنَ فِیهَا کمَا یتَعَاوَی الکلَابُ وَ الذِّئَابُ مِمَّا یلْقَوْنَ مِنْ أَلَمِ العَذَابِ، فَمَا ظَنُّک یا عَمْرُو بِقَوْمٍ «لا یقْضَی‏ عَلَیهِمْ فَیمُوتُوا وَ لا یخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها» عِطَاشٍ فِیهَا جِیاعٍ، کلِیلَةٍ أَبْصَارُهُمْ، صُمٍّ بُکمٍ عُمْی، مُسْوَدَّةٍ وُجُوهُهُمْ، خَاسِئِینَ فِیهَا نَادِمِینَ، مَغْضُوبٍ عَلَیهِمْ فَلَا یرْحَمُونَ، و مِنَ العَذَابِ لَا یخَفَّفُ عَنْهُمْ، وَ فِی النَّارِ یسْجَرُونَ، وَ مِنَ الحَمِیمِ یشْرَبُونَ، وَ مِنَ الزَّقُّومِ یأْکلُونَ، وَ بِکلَالِیبِ النَّارِ یخطَمُونَ، وَ بِالمَقَامِعِ یضْرَبُونَ، وَ المَلَائِکةُ الغِلَاظُ الشِّدَادُ لَا یرْحَمُونَ، فَهُمْ فِی النَّارِ یسْحَبُونَ عَلَی وُجُوهِهِم، و مَعَ الشَّیاطِینِ یقرَنُونَ، وَ فِی الأنکالِ وَ الأَغلَالِ یصفَدُونَ، إِنْ دَعَوْا لَمْ یسْتَجَبْ لَـهُم وَ إِنْ سَأَلُوا حَاجَةً لَمْ تُقْضَ لَهُمْ! هَذِهِ حَالُ مَنْ دَخَلَ النَّارَ»

امام باقر (علیه‌السلام) به عمرو بن ثابت فرمودند: «اهل آتش، از درد و عذابی که می‌کشند، در دوزخ مانند سگ‌ها و گرگ‌ها زوزه می‌کشند. چه می‌پنداری ای عمرو، درباره‌ی گروهی که «نه فرمانِ مرگشان می‌رسد تا بمیرند و نه از عذابشان در آتش کاسته می‌شود» در آن، تشنه و گرسنه‌اند. چشمانشان ناتوان گشته است. کر و لال و کورند. سیه رویند. در آنجا مطرود و زبون و پشیمان‌اند. مورد خشم‌اند و هیچ رحمی به آنان نمی‌شود. در عذابشان دَمی تخفیف داده نمی‌شـود؛ [بلکه] آتشِ آنان، بی‌وقفـه شعله می‌کشـد. از آب جوشـان می‌نوشند و از زقوم می‌خورند. با چنگک‌های آتشین مهار می‌شوند و با گرز[های آهنین] کوفته می‌شوند. فرشتگانِ دژخیمِ درشت‌خوی به آنان رحم نمی‌کنند و در آتش، آنان را به رو در افتاده، می‌کشند. با شیطان‌ها به یک بند کشیده می‌شوند و آنان را به کند و زنجیر می‌بندند. اگر دعا کنند، دعایشان [شنیده و] پذیرفته نمی‌شود و اگر چیزی بخواهند، در خواستشـان برآورده نمی‌گردد. این است حال و روز کسی که وارد آتش جهنم گردد».

[امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 651؛ تنبیه الخواطر، ورام بن ابی‌فراس، جلد 2، صفحه‌ی 557؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 281]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «أَرْبَعَةٌ یؤْذُونَ أَهْلَ النَّارِ عَلَی مَا بِهِمْ مِنَ الأَذَی، یسْقَوْنَ مِنَ الحَمِیمِ فِی الجَحِیمِ، ینَادُونَ بِالوَیلِ وَ الثُّبُورِ. یقُولُ أَهْلُ النَّارِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: مَا بَالُ هَؤُلَاءِ الأَرْبَعَةِ؟! قَدْ آذَوْنَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الأَذَی!
فَرَجُلٌ مُعَلَّقٌ فِی تَابُوتٍ مِنْ جَمْرٍ، وَ رَجُلٌ یجُرُّ أَمْعَاءَهُ، وَ رَجُلٌ یسِیلُ فُوهُ قَیحاً وَ دَماً، وَ رَجُلٌ یأْکلُ لَحْمَهُ. فَقِیلَ لِصَاحِبِ التَّابُوتِ مَا بَالُ الأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الأَذَی؟! فَیقُولُ: إِنَّ الأَبْعَدَ قَدْ مَاتَ وَ فِی عُنُقِهِ أَمْوَالُ النَّاسِ لَمْ یجِدْ لَهَا فِی نَفْسِهِ أَدَاءً وَ لَا وَفَاءً.
ثُمَّ یقَالُ لِلَّذِی یجُرُّ أَمْعَاءَهُ، مَا بَالُ الأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الأَذَی؟! فَیقُولُ إِنَّ الأَبْعَدَ کانَ لَا یبَالِی أَینَ أَصَابَ البَوْلُ مِنْ جَسَدِهِ.
ثُمَّ یقَالُ لِلَّذِی یسِیلُ فُوهُ قَیحاً وَ دَماً، مَا بَالُ الأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الأَذَی؟! فَیقُولُ: إِنَّ الأَبْعَدَ کانَ یحَاکی فَینْظُرُ إِلَی کلِّ کلِمَةٍ خَبِیثَةٍ فَیسْنِدُهَا وَ یحَاکی بِهَا ثُمَّ یقَالُ لِلَّذِی کانَ یأْکلُ لَحمَهُ، مَا بَالُ الأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الأَذَی؟! فَیقُولُ: إِنَّ الأَبْعَدَ کانَ یأْکلُ لُـحُومَ النَّاسِ بِالغِیبَةِ وَ یمْشِی بِالنَّمِیمَةِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «چهار [گروه] هستند که اهل آتش از عذاب آنها، ‌اذیت می‌شوند. [این چهار گروه] از آب جوشان جهنم نوشـانده می‌شوند و صدایشان به ویل و ثبور [یعنی ناله‌هایی که حکایت از بدبختی و عذاب دارد] بلند است. بعضی از اهل آتش از بعضی دیگر می‌پرسند: اینان را چه می‌شود [و به کدامین گناه بدین عذاب افتاده‌اند که] عذاب آن‌‌ها [و نعره‌ها و فریادهای دلخراششان] ما را به اذیت [و زحمت] انداخته است؟!
[این چهار گروه عبارتند از:] مردی که آویخته است در صندوقی از آتش، و مردی که روده‌هایش را می‌کشد و مردی که از دهانش چرک و خون جاری است و مردی که گوشتش را می‌خورد. پس پرسیده می‌شود این دورترین [از رحمت الهی، یعنی] صاحب صندوق را چه می‌شود [و چه کرده است] که ما از عذاب او در اذیتیم؟! [ملائکه‌ی عذاب در جوابشان] می‌گویند: این دورترین [از رحمت خدا] در حالی مُرد که مال‌هایی از مردم در گردنش بود و او قصد پس دادن نداشت.
سپس پرسیده می‌شود از [حالِ] آنکه روده‌هایش را می‌کشد که این دورترین [از رحمت خدا] را چه می‌شود [و چه گناهی کرده است] که ما از عذاب او اذیت شدیم؟! [ملائکه‌ی عذاب می‌گویند:] این دورترین [از رحمت خدا] باکی از برخورد ادرار به بدنـش نداشت [و آن را تطهیر نمی‌کرد].
سپس پرسیده می‌شود از حال آنکه چرک و خون از دهانش جاری‌ست که این دورترین از [رضوان و رحمت خدا] را چه شده است [و در دار دنیا چه گناهی مرتکب می‌شد] که ما از عذاب او اذیت شدیم؟! [ملائکه‌ی عذاب] می‌گویند: این دورترین [از رحمت و بهشت، برای مردم] حکایت می‌کرد [ولی] نگاه می‌کرد به هر کلمه‌ی ناپاکی و آن را نگه می‌داشت و [همواره] بازگو می‌نمود.
سپس پرسیده می‌شود از [حال] آنکه گوشت خودش را می‌خورد که این دورترین [از بهشت و نعمـت‌های آن] را چه شده است [و چه گنـاهی می‌کرده] که ما از عذاب او به اذیت [و زحمت] افتادیم؟! [ملائکه‌ی عذاب] می‌گویند: ‌این دورترین [از رحمت و رضوان الهی]، گوشت مردم را با غیبت کردن، می‌خورد و خبرچینی می‌کرد».

[امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 581؛ ثواب ‏الأعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی 247؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 470؛ کشف ‏الریبة، صفحه‌ی 9؛ وسائل ‏الشیعه، محدث عاملی، جلد 12، صفحه‌ی 307؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 280]

 

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ: یا ابْنَ رَسُولِ اللهِ خَوِّفْنِی فَإِنَّ قَلْبِی قَدْ قَسَا. فَقَالَ: یا أَبَا مُحَمَّدٍ، اسْتَعِدَّ لِلْحَیاةِ الطَّوِیلَةِ؛ فَإِنَّ جَبْرَئِیلَ جَاءَ إِلَی النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) وَ هُوَ قَاطِبٌ وَ قَدْ کانَ قَبْلَ ذَلِک یجِی‏ءُ وَ هُوَ مُتَبَسِّمٌ، فَقَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): یا جَبْرَئِیلُ، جِئْتَنِی الیوْمَ قَاطِباً؟! فَقَالَ: یا مُحَمَّدُ قَدْ وُضِعَتْ مَنَافِخُ النَّارِ. فَقَالَ: وَ مَا مَنَافِخُ النَّارِ یا جَبْرَئِیلُ؟
فَقَالَ: یا مُحَمَّدُ، إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِالنَّارِ فَنُفِخَ عَلَیهَا الفَ عَامٍ حَتَّی ابْیضَّتْ، ثُمَّ نُفِخَ عَلَیهَا الفَ عَامٍ حَتَّی احْمَرَّتْ، ثُمَّ نُفِخَ عَلَیهَا الفَ عَامٍ حَتَّی اسْوَدَّتْ، فَهِی سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ. لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الضَّرِیعِ قَطَرَتْ فِی شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْیا لَمَاتَ أَهْلُهَا مِنْ نَتْنِهَا. وَ لَوْ أَنَّ حَلْقَةً وَاحِدَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ ـ الَّتِی طُولُهَا سَبْعُونَ ذِراعاً ـ وُضِعَتْ عَلَی الدُّنْیا لَذَابَتِ الدُّنْیا مِنْ حَرِّهَا. وَ لَوْ أَنَّ سِرْبَالًا مِنْ سَرَابِیلِ أَهْلِ النَّارِ عُلِّقَ بَینَ السَّمَاءِ وَ الأَرْضِ لَمَاتَ أَهْلُ الدُّنْیا مِنْ رِیحِهِ وَ وَهَجِهِ!
فَبَکی رَسُولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) وَ بَکی جَبْرَئِیلُ، فَبَعَثَ اللهُ إِلَیهِمَا مَلَکاً، فَقَالَ لَهُمَا: إِنَّ رَبَّکمَا یقْرِئُکمَا السَّلَامَ وَ یقُولُ: قَدْ أَمِنْتُکمَا أَنْ تُذْنِبَا ذَنْباً أُعَذِّبُکمَا عَلَیهِ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) فَمَا رَأَی رَسُولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) جَبْرَئِیلَ مُتَبَسِّماً بَعْدَ ذَلِک.
ثُمَّ قَالَ: إِنَّ أَهْلَ النَّارِ یعَظِّمُونَ النَّارَ وَ إِنَّ أَهْلَ الجَنَّةِ یعَظِّمُونَ الجَنَّةَ وَ النَّعِیمَ. وَ إِنَّ أهلَ جَهَنَّمَ إِذَا دَخَلُوهَا هَوَوْا فِیهَا مَسِیرَةَ سَبْعِینَ عَاماً، فَإِذَا بَلَغُوا أَعْلَاهَا قُمِعُوا بِمَقَامِعِ الحَدِیدِ وَ أُعِیدُوا فِی دَرَکهَا. فَهَذِهِ حَالُهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «کلَّما أَرادُوا أَنْ یخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیها وَ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِیقِ» ثُمَّ تُبَدَّلُ جُلُودُهُمْ جُلوداً غَیرَ الجُلُودِ الَّتِی کانَتْ عَلَیهِمْ.
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام): «حَسْبُک یا أبا محمّدٍ؟» قُلْتُ: حَسْبِی، حَسْبِی.

ابوبصیر می‌گوید به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: ای پسر پیامبر خدا، در من ترس [از روز قیامت و جهنم] ایجاد کنید که دلم سخت شده است. فرمودند: «ای ابومحمد، برای زندگی طولانی آماده شو؛ چرا که جبرئیل با چهره‌ای گرفته نزد پیامبر خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): آمد، در حالی که پیش از آن، تبسّم‌کنان می‌آمد. رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: ای جبرئیل، [چرا] امروز با چهره‌ای گرفته نزد من آمده‌ای؟!
جبرئیل عرض کرد: ای محمد، دَمه‌های آتش [جهنم] نصب شد.
رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: دَمه‌های آتش چیست، ای جبرئیل؟!
عرض کرد: ای محمد، به دستور خداوند عز و جل هزار سال در آتش دمیده شد تا سفید گردید و هزار سال دیگر در آن دمیده شد تا سرخ گشت. دیگر بار، هزار سال در آن دمیده شد تا سیاه گردید. بنا بر این، آتش دوزخ [هم اینک] سیاه و تاریک است. اگر قطره‌ای از خارِ سَمّ [جهنم] در نوشیدنی اهل دنیا بچکد، همه‌ی آن‌‌ها از بوی تعفّن آن می‌میرند و اگر حلقه‌ای از زنجیرِ هفتادگزی آن، بر اهل دنیا نهاده شود، همه‌ی آنان از حرارتش آب می‌شوند و اگر جامه‌ای از جامه‌های اهل آتش میان آسمان و زمین آویزان گردد، همه‌ی اهل زمین از بوی آن و از برافروختگی‌اش می‌میرند.
در این هنگام، رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): گریه کردند و جبرئیل نیز گریست. پس خداوند متعال، فرشته‌ای را به سوی آن دو فرستاد که به ایشان گفت: پروردگارتان به شما سلام می‌رساند و می‌فرماید: شما را از این که گناهی کنید تا به سبب آن عذابتان کنم، مصون داشتم. از آن زمان به بعد، پیامبر خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): دیگر جبرئیل را متبسّم ندید».
سپس امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «اهل آتش، آتش را بزرگ می‌شمارند و اهل بهشت نیز بهشت و نعمت‌های آن را بزرگ می‌شمارند. اهل جهنم چون وارد آن شوند، بعد از هفتاد سال در قعرش فرو می‌افتند و چون [دوباره با تلاش بسیار،] به بالای آن رسند، با گرزهای آهنین بر سرشان کوفته می‌شود و به قعر آن باز می‌گردند، و پیوسته بر آن حالند. این همان سخن خدای عز و جل است که [می‌فرماید]: «هر بار بخواهند از [شدّتِ‏] غم، از آن بیرون روند، در آن بازگردانیده می‏‌شوند [که‌ هان،‏] بچشید عذاب آتشِ سوزان را» سپس
پوست‌هایشان به پوستی دیگر تبدیل می‌شود».
آن‌گاه حضرت فرمودند: «ای ابومحمد [آیا این سخنانی که شنیدی برای نرم شدن دلت] کافی است؟»
عرض کردم: کافی است، کافی است.

[تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 81؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 556؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 280]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَا یخْرُجُ مِنَ النَّارِ مَنْ دَخَلَهَا حَتَّی یمْکثَ فِیهَا أَحْقَاباً وَ الحُقْبُ بِضْعٌ وَ سِتُّونَ سَنَةً، وَ السَّنَةُ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ سِتُّونَ یوْماً، کلُّ یوْمٍ کألفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ! فَلَا یتَّکلَنَّ أَحَدٌ عَلَی أَنْ یخْرُجَ مِنَ النَّارِ».

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «کسی که داخل آتش [جهنم] شود، از آن خارج نمی‌گردد مگر آنکه «احقاب» در آن بماند و [احقاب،‌ جمع حُقب است و هر] حقب، شصت و چند سال [است] و هر سال، ‌سیصد و شصت روز [است] و هر روزی مانند هزار سال از سال‌هایی است که می‌شمارید!! پس کسی بر خارج شدن از جهنم، تکیه نکند [و به اینکه بالاخره از جهنم بیرون خواهد آمد، دلخوش و مغرور نباشد]».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 276]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «النَّارُ تَضِیقُ عَلَیهِمْ کضِیقِ الزُّجِّ بِالرُّمْحِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «آتش [بر دوزخیان، چنان] تنگ می‌شود مانند تنگ شدن نیزه در پیکان [یعنی همانطور که چوبِ نیزه را با فشار در پیکانِ آهنی فرو می‌کنند، دوزخیان را با فشار در جهنم وارد می‌کنند]».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 259]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «یرِدُ النَّاسُ النَّارَ ثُمَّ یصْدُرُونَ بِأَعْمَالِهِمْ فَأَوَّلُهُمْ کلَمْعِ البَرْقِ، ثُمَّ کمَرِّ الرِّیحِ، ثُمَّ کحُضْرِ الفَرَسِ، ثُمَّ کالرَّاکبِ، ثُمَّ کشَدِّ الرَّجُلِ، ثُمَّ کمَشْیهِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «تمام مردم، وارد آتش [جهنم] می‌شوند. سپس به واسطه‌ی عمل‌هایشان از آن بیرون می‌روند. اولین [گروه] از ایشان مانند جهش برق [بیرون می‌آیند]،‌ سپس [گروهی هستند که] مانند وزش باد [بیرون می‌آیند]، سپس [گروهی هستند که] مانند اسب‌سوار تازنده [از آتش، بیرون می‌آیند]، سپس [گروهی هستند که] مانند سوارکار[ی که معمولی می‌راند از آتش بیرون می‌آیند]، سپس [گروهی هستند که] مانند مرد تندرو [از آتش بیرون می‌آیند] سپس [گروهی هستند که] مانند [کسی که] قدم‌زنان [راه می‌رود، از آتش خارج می‌شوند]».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 249]

قال النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فِی قَوْلِهِ «وَ یسْقی‏ مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ» : «یقَرَّبُ إِلَیهِ فَیکرَهُهُ فَإِذَا أُدْنِی مِنْهُ شَوَی وَجْهَهُ وَ وَقَعَ فَرْوَةُ رَأْسِهِ فَإِذَا شَرِبَ قَطَّعَ أَمْعَاءَهُ حَتَّی یخْرُجَ مِنْ دُبُرِهِ. یقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ»  وَ یقُولُ «وَ إِنْ یسْتَغِیثُوا یغاثُوا بِماءٍ کالمُهْلِ یشْوِی الوُجُوهَ‏»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی این سخن خدای متعال: «و به او آبى چرکین نوشانده مى‏‌شود» فرمودند: به او نزدیک می‌شود ولی آن را نمی‌پسندد. وقتی نزدیک آن می‌شود،‌ [از حرارت بالای آن] صورتش بریان می‌گردد و پوست سرش در آن می‌افتد. وقتی از آن بنوشد، روده‌هایش پاره می‌شود و از پایینش خارج می‌گردد. خدای عزوجل می‌فرماید: «آبى جوشان به خوردشان داده مى‏‌شود [تا] روده‏‌هایشـان را از هم فروپاشد» و [همچنیـن] می‌فرماید: «و اگر فریادرسى جویند، به آبى چون مس گداخته که چهره‏‌ها را بریان مى‏‌کند یارى می‌شوند».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 244]

«کَلَّا لَینبَذَنَّ فِی الحُطَمَةِ * وَمَا أَدْرَاک مَا الحُطَمَةُ * نَارُ اللهِ المُوقَدَةُ * الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأَفْئِدَةِ *إِنَّهَا عَلَیهِم مُّؤْصَدَةٌ * فِی عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ»

«ولی نه، قطعاً در آتش خردکننده فرو افکنده خواهد شد. تو چه دانی که آن آتش خردکننده چیست؟! آتش افروخته‌ی خدا[یی] است. [آتشی] که به دل‌ها می‏‌رسد. و [آتشی که] در ستون‌هایی دراز، آنان را در میان فرامی‏گیرد».

[سوره‌ی همزه، آیات 4 تا 9]

«إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ أَهْلِ الکتَابِ وَالمُشْرِکینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أُوْلَئِک هُمْ شَرُّ البَرِیةِ»

«کسانی از اهل کتاب که کفر ورزیده‌‏اند و [نیز] مشرکان در آتش دوزخند [و] در آن همواره می‏‌مانند [و هیچگاه نجات نخواهند یافت.] اینانند که بدترینِ آفریدگانند»

[سوره‌ی بینه، آیه‌ی 6]

«فَأَنذَرْتُکمْ نَارًا تَلَظَّی * لَا یصْلَاهَا إِلَّا الأَشْقَی»

«پس شما را به آتشی که زبانه می‏‌کشد هشدار دادم. جز نگون‏‌بخت‌‏تر[ینِ مردم] در آن درنیاید».

[سوره‌ی لیل، آیات 14 تا 16]

«هَلْ أَتَاک حَدِیثُ الغَاشِیةِ * وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ * عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ * تَصْلَی نَارًا حَامِیةً * تُسْقَی مِنْ عَینٍ آنِیةٍ * لَّیسَ لَـهُم طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٍ * لَا یسْمِنُ وَلَا یغْنِی مِن جُوعٍ»

«آیا خبر غاشیه به تو رسیده است؟ در آن روز چهره‌‏هایی زبونند. که تلاش کرده [و] رنج [بیهوده] برده‏‌اند. [ناچار] در آتشی سوزان درآیند. از چشم‌ه‏ای داغ نوشانیده شوند. خوراکی جز خار خشک ندارند. [که] نه فربه کند و نه گرسنگی را باز دارد».

[سوره‌ی غاشیه، آیات 1 تا 7]

«الَّذِی یَصْلَی النَّارَ الکبْرَی * ثُمَّ لَا یمُوتُ فِیهَا وَلَا یحْیی»

«همان کس که در آتشی بزرگ در آید. آنگاه نه در آن می‏‌میرد و نه زندگانی می‌‏یابد»

[سوره‌ی اعلی، آیات 12 و 13]

«فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»

«پس آنان را به عذابی دردناک، بشارت ده».

[سوره‌ی انشقاق، آیه‌ی 24]

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است