حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

سلام علیکم. میشه لطفاً جدول محاسبه رو خودتون تکمیل ترش کنید. یعنی یه جدول فضایل و یک جدول رذایل درست کنید بر اساس اولین قدمایی که یه شخص می‌خواد تو راه منهاج فردوسیان بذاره و همینطور تکمیل ترش کنید تا رده‌های بالاتر. اینطوری وقتی بخوایم محاسبه کنیم که در اون روز چه کردیم موارد شما رو که ببینیم بیشتر یادمون میاد. و فقط علامت می‌زنیم. اما جدول خالی آخر کتاب شما رو نمیدونم چطور پرش کنم. و بعضی وقتا هر چی فکر می‌کنم یادم نمیاد که دقیقا کارای مثبت و منفی اون روزم چی بوده. با تشکر

************
باسمه الحق المبین

سلام علیکم
جدول‌های عمومی (یعنی دارای قوانینی که معمولاً بیشتر مورد ابتلاست) به تفکیک منهاجیون (برادران منهاجی) و منهاجیات (خواهران منهاجی) در قسمت «جدول محاسبه» در حاشیه‌ی همین صفحه آمده است. لازم به ذکر است که این جدول‌ها فقط تا مرحله‌ی ششم را شامل است. البته کسی که بتواند تا مرحله‌ی ششم را مراعات نماید، حتماً و حتماً از بهشتیان است ولی برای رسیدن به درجات بالاتر [و فردوس، که برترین درجه‌ی بهشت است] باید مراحل هفتم تا دهم نیز ملاحظه و مراعات شود.

با سلام و تشکر بابت حوصله جنابعالی برای پاسخگویی سوالات. چند سوال داشتم ممنون میشم اگر پاسخ بدید.
1. جایگاه گریه بر مصائب اهل بیت در منهاج فردوسیان کجاست؟
2. روایتی از امام صادق (علیه السلام) رسیده که به یکی از اصحاب فرمودند که ما اهل بیت آنچه از شما پنهان داشتیم بسیار بیشتر از آنی هست که بیان کردیم آیا از این روایت استنباط میتوان کرد که روایاتی که از اهل بیت رسیده همه مسائل مربوطه را بیان نکردند؟
3. جایگاه عقل که در روایات از آن به حجت باطنی روایت شده در منهاج فردوسیان چه جایگاه عملی دارد؟
باتشکر

************
باسمه تعالی و تقدّس

سلام علیکم
من هم از شما به خاطر سؤالات عالمانه‌ای که پرسیده‌اید، تشکر می‌کنم. بعضی سؤالات و ادبیات حاکم بر آن، فرهیختگی سائل را نمودار می‌سازد.

جواب 1: اشک ریختن بر مصائب استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) نقش بسیار مهمی در رسیدن به کمال و سعادت دارد. ثمرات و فواید این گریه در قواعد نظری منهاج فردوسیان (نسخه‌ی دوم) منعکس شده است. در اینجا فقطه به بیان یک روایت بسنده می‌کنم.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: «لِکلِّ شَی‏ءٍ ثَوَابٌ إِلَّا الدَّمْعَةَ فِینَا» [کامل ‏الزیارات/106؛ وسائل ‏الشیعة /14/597]
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: برای هر چیزی [یعنی هر کار خیری] ثوابی [مشخص و معیّن] است مگر اشکی که درباره‌ی [مصائب] ما ریخته شود.

جواب 2: اولاً چنین روایتی را بنده ندیده‌ام و در نظر ندارم. نخست باید منبع، سند و اعتبارش بررسی شود و سپس به دلالتش بپردازیم.
ثانیاً: این روایت در تعارض آشکار با قرآن کریم و سایر روایات است.
خدای متعال درباره‌ی قرآن کریم می‌فرماید:
«وَ نَزَّلْنا عَلَیْک الْکتابَ تِبْیاناً لِکلِّ شَیْ‏ءٍ» [سوره‌ی نحل، آیه‌ی 89]
یعنی: و این کتاب را ـ که روشنگر هر چیزی است ـ بر تو نازل کردیم.
علامه طباطبایی (رحمه الله) می‌نویسد:
تبیان برای هر چیزی است و تبیان ـ به طوری که گفته شده ـ به معنای بیان است، و چون قرآن کریم کتاب هدایت برای عموم مردم است و جز این کار و شأنی ندارد لذا ظاهراً مراد از «لِکلِّ شَیْ‏ءٍ» همه‌ی آن چیزهایی است که برگشتش به هدایت باشد از قبیل معارف حقیقی مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهی و قصص و مواعظی که مردم در اهتداء و راه یافتنشان به آن محتاجند، و قرآن، تبیان همه‌ی اینهاست‏. [ترجمه‌ی المیزان، جلد 12، صفحه‌ی 469]
یک نمونه روایت هم عرض می‌کنم. مولایمان امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
«عِبَادَ اللَّهِ اللَّهَ اللَّهَ فِی أَعَزِّ الْأَنْفُسِ عَلَیْکمْ وَ أَحَبِّهَا إِلَیْکمْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَوْضَحَ لَکمْ سَبِیلَ الْحَقِّ وَ أَنَارَ طُرُقَهُ فَشِقْوَةٌ لَازِمَةٌ أَوْ سَعَادَةٌ دَائِمَةٌ» [نهج البلاغه، خطبه‌ی 157]
ترجمه: ای بندگان خدا، خدا را، خدا را، مراقب عزیزترین و محبوبترین اشخاص نسبت به خویش [یعنی خودتان] باشید چه اینکه خداوند، مقصد حق را واضح و راه‌های آن را برایتان روشن ساخته است؛ سرانجام کار، یا بدبختی دائمی است و یا سعادت همیشگی.
البته نمونه‌ها بسیار است ولی به همین یک آیه و یک روایت در رد مضمون روایتی که ادعا شده بود، بسنده می‌نمایم.

جواب 3: عقل (به معنی همان چیزی که در وجود من و شما و بقیه‌ی انسان‌های معمولی است) فقط چهار کار اساسی در منهاج فردوسیان انجام می‌دهد (یعنی فقط چهار فعالیتش مورد تأیید است):
الف) ما را ـ با تفکر در نظم نظام هستی ـ به وجود خالقی دانا و توانا برای عالم، رهنمون شود.
ب) ما را به ضرورت وجود واسطه‌هایی بین خود و خدا برساند. (نبوت عامه)
ج) ما را ـ با توجه به معجزات باهرات ـ به تصدیق رسالت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) برساند. (نبوت خاصه)
د) ما را ـ بر طبق بنای عقلا ـ در تشخیص راست و دروغ سخنان و دستورات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینان برحقشان یاری رساند. که این وظیفه را علمای راستین بر عهده دارند و علم‌های رجال و درایه از آن پدید آمده است.
در سایر موارد، عقل حق تصرف و اظهار نظر ندارد، مواردی مانند: تفکر در ذات حضرت پروردگار، تفکر در حقیقت قضا و قدر، قیاس حکمی به حکم دیگر و استخراج حکم سومی از آن، تعیین ملاک در حلال شدن حلال‌ها و حرام شدن حرام ها، تعیین جانشین برای پیامبر و …

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام لطفاً با توجه ایام شهادت حضرت زهرا (س) به شرح ماوقع بپردازید. ضمناً در رابطه با واکنش امام علی (ع) بعد از این جریان کمی توضیح دهید. اگر ممکن است از اسناد اهل سنت در این زمینه نیز استفاده نمایید.

************
باسمه جلّت اسمائه

سلام علیکم
نگاه اصحاب منهاج فردوسیان به وقایع تاریخی، نگاهی تربیتی است یعنی می‌کوشند نکات مؤثر در تربیت خودشان را در صفحه‌ی تاریخ، جستجو کنند. لهذا برای جریان‌هایی که نقشی در اصلاح دیدگاه‌ها یا اعمالشان نداشته باشد، اهمیتی قائل نیستند. آنچه در تاریخ گذشته، ناسپاسی امت نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) و همچنین بانوی با عظمت، حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) است و دانستن دقایق وقایع آن، فایده‌ای برای اصحاب منهاج فردوسیان ندارد. ولی آنچه اکنون برای ما مفید و دارای دستاورد نیک است، استمداد از روح پر فتوح آن بانوی معظمه ـ به بهانه‌ی ایام شهادتشان ـ است. یعنی با انجام دادن کارهای خیر مانند تلاوت قرآن، صله‌ی رحم، رسیدگی به فقرا، صلوات فرستادن، روزه و نمازهای مستحبی، و اهدای ثوابش به روح ایشان، ارادت خود را به ساحتشان ابراز داشته و از فداکاری شان در راه حفظ دین و ولایت، شکرگزاری کنیم و کمک‌های روحانی و معنوی شان را خواستار شویم. برپایی مجالس عزا و شرکت در آنها نیز باید به قصد آشنا شدن هر چه بیشتر با راهی باشد که آن بانوی با عظمت، در مسیرش به شهادت رسید.
این که لباس مشکی بپوشد و سینه بزند و زنجیر بزند و چای و شربت و شام مجلس عزا را صرف کند ولی بعد از مجلس، رفتارش عمری و یزیدی باشد، نشان از سردرگمی و حیرت در یافتن مسیر دارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

باسلام خدمت حاج فردوسی عزیز
سوالی از خدمتتون داشتم ممنون میشم که پاسخ گو باشین. میخواستم عرض کنم جنابعالی که همه اونایی که رد میکنین هم لباسی‌های خودتون هستن که مردم دینشون رو از اونا میگیرن و گرفتن. به نظر میرسه شما اگه با این آقایون مباحثه یا مناظره‌ای داشته باشین که اونا رو وارد برنامه منهاج فردوسیان بکنید به طریق اولی مردم هم به فردوس راهنمایی میشن و به نظر بنده، خدا صاحب عصر و زمونه رو برسونه تا پرده از حقیقت این دین شریف بردارن تا که شما و بعضی هم لباسیهاتون. و کار به جایی رسیده که هر بی لباس و با لباسی هر کاری و هر نظری که در مورد دین اسلام دارن رو پیاده میکنن و برا خودشون اعوان و انصاری جمع میکنن که البته اکثرا برا خداست و برا تقرب به خدا منتها در این ایام فتنه به قول مقام معظم رهبری شناختن عرصه دشوار هست. همون طوری که مجتهد عصر سید الشهدا فتوا به قتل حضرت دادن و مردم برای رضای خدا با ولی خدا به مقابله پرداختن کار شما هم ترویج روایات اهل بیت هست ولی پیشنهاد میکنم به سفارش امام راحل به فرزندشون در مورد بزرگان دین تاملی بکنین که فرمودن انکار مقامات بزرگان نکن بلکه بگو من نمیفهمم البته جسارت نباشه!

************
سلام علیکم

بنده از این نامه، سؤالی نفهمیدم بلکه فقط دو پیشنهاد استفاده کردم:
1. با آقایان مدعی راه تکامل که در لباس روحانیت هستند، مباحثه یا مناظره‌ای داشته باشم.
2. انکار مقامات بزرگان نکنم.
در مورد اول عرض می‌کنم: آن مقدار که از دست من بر می‌آمده، از مبادی رسمی و غیر رسمی، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، حتی با التماس‌های مکرر، خواسته‌ام که زمانی را اختصاص داده و سخن مرا بشنوند، ولی گویا آقایان محترم بر مرکب مراد، سوار شده و حاضر به تفاهم و تفهیم نیستند.
در مورد دوم عرض می‌کنم: اگر بزرگان را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و دوازده جانشین بحقشان (علیهم السلام) معنی کنیم، بنده خاک قدمشان نیستم، تا چه رسد به انکار مقاماتی که در نزد خدای عالم دارند.
ولی اگر «بزرگان» را به «شیخ فلان» و «میرزا فلان» و «سید فلان» معنی کنیم، اساساً هیچ امری برای دیدن آنان و توجه به مقاماتشان به ما نرسیده است. هر کس به چیزی رسیده و مقامی دارد، برای خودش است و نوش جانش. هر کس بنده‌ی خوب خدا بوده و به درجات عالیه رسیده، خوشا به حالش. گفتن و شنیدن حالات و مقامات فلانی و بهمانی، چه سودی برای ما دارد؟! چه نقشی در کمال و سعادت ما دارد؟! چه امری از ناحیه‌ی دین مقدس و شرع انور برای توجه به غیر استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) به ما رسیده است؟! چرا باید عمر شریف ـ که سرمایه‌ی ما برای رسیدن به کمال و سعادت است ـ را در ذکر فضایل و حالات و مقامات فلان بنده‌ی خوب خدا مصرف کنیم؟! البته با فرض این که همه‌ی آنانی که مشهور به «اولیاء الله» و «بزرگان معرفت» هستند، واقعاً چنین باشند و حالات و مقاماتشان راست باشد؛ که بیش از نود و اندی درصد از اینان شیاد و دزدان راه کمال و سعادت و بیش از نود و اندی از کرامات و حکایات، دروغ محض است و برای سرگرم کردن ساده لوحان، ساخته شده است، که در جایی دیگر اثبات کرده ایم و برای نمونه می‌توانید به «تذکرة الاولیاء» عطار نیشابوری مراجعه نمایید.
پس کسی که حاج فردوسی را منکر مقامات عالیه‌ی حقّه‌ی بزرگان (به معنی رسول اعظم و ائمه‌ی اطهار علیهم السلام) بداند، سخت در اشتباه است و تهمتی بزرگ و بهتانی عظیم و افترائی سخت بسته است.
همچنین کسی که حاج فردوسی را منکر مقامات غیر استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) بداند، سخت در اشتباه است زیرا حاج فردوسی به غیر استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) اصلاً نگاه نمی‌کند تا چه رسد به این که مقاماتشان را اقرار یا انکار نماید.

ای به ولای تو تولای من * وز خود و اغیار، تبرّای من
گر بشکافند سراپای من * جز تو نیابند در اعضای من
ناد علیّاً علیاً یا علی

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خداوند مهربان

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت حاج فردوسی امیدوارم که حالتان خوب باشد.
حاج فردوسی من کتاب کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه را مطالعه کردم که حاوی مطالب بسیار ظریف و حساسی راجع به صوفیان و ومشایخ صوفیه بود (لعنت خدا بر بنیانگذاران این فرقه) که بطور چشمگیری در دین اسلام و مذهب تشیع نفوذ کرده که خیلی از شیعیان مثل خودم بصورت ندانسته و جهل انرا انجام میدهیم. من که به بسیاری از اشتباهات خودم پی بردم و اکنون امر به معروف و نهی از منکر را برای افراد گمراه سر لوحه کار خودم قرار دادم تا مردم را در حد توان و معلوماتی که از کتب ارزشمند شما کسب کرده‌ام از جهل مذهبیشان اگاه کنم.
حالا سخن من اینه که من به بعضی افراد کوته فکر بر میخورم که اصلا توجیه نمیشوند و حتی مرا با سخن اشتباهشان توجیه میکنند به عنوان نمونه یه دوست جوان دارم که به او میگویم غنا گوش نکن یا عرق نخور و یا دنبال ناموس مردم نباش میگه چرا و رو چه حسابی؟ میگم بعلت اینکه یا حضرت محمد گفته یا در قرآن ذکر شده این ادم نفهم در جوابم میگه شاید حضرت محمد شما خودش را داخل چاه‌انداخت اونوقت شما هم خودتونو باید مثل گوسفند ته چاه بیندازید یا میگه من که قرآن خوندم ولی ایه‌ای برای نخوردن عرق نیامده تازه جالبتر اینکه میگه من قبلا نماز میخوندم، قرآن میخوندم ولی چون به جایی نرسیدم دیگه وقتمو برای این کار هدر نمیدم. به نظر شما با این افراد چه رفتاری داشته باشیم یا چه جواب دندانشکنی واسه این مزخرفاتش بگم؟
و مورد بعدی من تا قبل از اینکه منهاج فردوسیان شوم ریشمو با تیغ ارایش میکردم اما الان هر 2 هفته فقط ریشمو با ماشین اصلاح یه کم کوتاه میکنم و اولین کسی که به من انتقاد میکنه پدرمه و میگه تو جوونی ریشتو با تیغ کوتاه کن مثل باقی برادرات اما من هیچ توجیهی برای محاسن ریش ندارم فقط میگم از سنتهای حضرت محمد میباشه اگه امکان داره چند نمونه از محسنات ریش رو بگید تا پدرمو توجیه کنم خلاصه با اینکه من کتاب زیاد خوندم نمیتونم هیچ کسی را توجیه کنم. اگه یه راه حل به من ابلاغ کنید خوشحال میشم.
و موضوع دیگر اینکه در کتاب کشف الاشتباه چند کتاب از علامه حاج شیخ ذبیح الله عسگری نامبرده شده اگه من خواسته باشم کتابهای کشف الغرور و کشف المنافع و کشکول را مطالعه کنم مشکل دارد یا نه و آیا کتب ذکر شده فارسی میباشند یا خیر؟
با تشکر و امید موفقیت روز افزون شما

************
باسمه تعالی و تقدّس

سلام علیکم
سعی می‌کنم درباره‌ی قسمت‌هایی نظر داده و سؤالاتتان را به صورت مختصر، جواب دهم و امیدوارم راهگشا باشد.

ـ اکنون امر به معروف و نهی از منکر را برای افراد گمراه سر لوحه کار خودم قرار دادم تا مردم را در حد توان و معلوماتی که از کتب ارزشمند شما کسب کرده‌ام از جهل مذهبیشان اگاه کنم.
جواب: احسنت، تلاش در راه آشنا کردن انسآن‌های جاهل و حیران با منهاج فردوسیان، موجب عمیق شدن هدایت در وجود خودتان خواهد بود.

ـ به بعضی افراد کوته فکر بر میخورم که اصلا توجیه نمی‌شوند و حتی مرا با سخن اشتباهشان توجیه می‌کنند.
جواب: اصلاً از شما خواسته نشده که کسی را توجیه کنید. فقط با زبان خوش و بیان زیبا به نشر معارف دینی بپردازید، هر کس قبول کرد، خوش به حالش، هر کس قبول نکرد، شما به ثواب خودتان می‌رسید. پس با توکل بر خدای متعال ـ که هدایت کننده‌ی واقعی اوست ـ به نرمی و ملاطفت، خوبی‌ها و زیبایی‌های راه تکامل و نعمت‌های بهشت و عذاب‌های جهنم را یادآور شوید.

ـ به نظر شما با این افراد چه رفتاری داشته باشیم یا چه جواب دندانشکنی واسه این مزخرفاتش بگم؟
جواب: قاعده 72/2: در منهاج فردوسیان اعتقاد دارند؛ بیشتر مردم جهان، نادان، ناسپاس، غیرمؤمن، غیر عاقل و پیرو گمان هستند. (اکثریت)
با توجه یه این قاعده، دوست شما یکی از اکثریت است. چه اصراری دارید که جواب دندانشکنی به او بدهید؟! گیرم که با جواب قاطع شما، دندآن‌های او هم شکست، با بقیه‌ی مردم دنیا که همان بهانه‌ها را برای فرار از بهشت و فرو افتادن به اعماق جهنم دارند، چه خواهید کرد؟! پس به دستور خدای متعال عمل کنید که فرمود:
«قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فی‏ خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ» [سوره‌ی انعام، آیه‌ی 91]
یعنی: بگو: «خدا» آن گاه بگذار تا در ژرفای [باطل‏] خود به بازی [سرگرم‏] شوند.

ـ چند نمونه از محسنات ریش رو بگید تا پدرمو توجیه کنم.
جواب: حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) ما را «مسلمان» نامیده است. قرآن کریم می‌فرماید:
«مِلَّةَ أَبیکمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاکمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْل‏» [سوره‌ی حج، آیه‌ی 78]
یعنی: آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است‏] او بود که قبلًا شما را مسلمان نامید.
مسلمان یعنی کسی که تسلیم امر خدا و رسول و اولی الامر است. اگر امر خدای جهانیان از طریق پیامبرش به ما برسد و ما بشنویم و اطاعت کنیم، به ما می‌گویند، «بنده‌ی خدا» ولی اگر امر خدا برسد و ما به دنبال دلیل عقلی آن حکم باشیم، سپس وقتی دلیل عقلی و توجیه علمی آن حکم را یافتیم، اطاعت کنیم، به ما می‌گویند: «بنده‌ی عقل» و «بنده‌ی علم».
«عقل» تا آنجا شریف و ارزشمند است که خالق عالم را برای ما ثابت کند و دستمان را در دست فرستاده‌ی خدا بگذارد، ولی بعد از این که با چراغ عقل، شاهراه کمال و سعادت را در پیروی از پیامبر و جانشینان بحقش یافتیم، دوباره به چراغ کم فروغ عقل ناقص بشری توجه کردن، برای فهمیدن احکام الهی خطاست.
آنچه اصحاب منهاج فردوسیان را در طی کردن راه کمال و سعادت، سرعت می‌بخشد، تسلیم بودن در برابر دستورات استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) است. اصحاب منهاج فردوسیان به دستاوردهای عقلی و علمی دانشمندان اصلاً کاری ندارند. اگر تمام عقلا و علمای جهان هم‌صدا شوند که موسیقی، آرام بخش، درمانگر و مفید است، منهاجی چون دلباخته و سرسپرده و تسلیم استاد است، نه آن صداها را می‌شنود و نه صاحب صداها را چیزی می‌بیند و نه برای نظراتشان پشیزی ارزش قائل است.
وقتی محققان بزرگ دنیا به این نتیجه می‌رسند که خوردن دو لیوان شراب سرخ در روز، برای عروق و قلب مفید است! منهاجی به نظر استادش مراجعه می‌کند که فرمودند: اگر یک قطره شراب در ظرف آبی بیافتد، آن آب، نجس و نوشیدنش ممنوع است. منهاجی به راحتی، به تمام تحقیقات دانشمندان دنیا پشت پا می‌زند و راه سعادت را در کلام استادش می‌جوید و بس، چون بنده‌ی علم نیست بلکه بنده‌ی خداست و پیرو فرستاده‌ی خدا.
با این دیدگاه، وقتی از منهاجی می‌پرسند: چرا باید مردان، ریششان را بلند بگذارند و سبیل را کوتاه کنند؟ فقط یک جواب دارد، با قاطعیت می‌گوید: استادم (که جانم، مالم، پدرم، مادرم، همسرم، فرزندانم و تمام جهان و جهانیان فدایش باد) چنین دستور داده است.
ـ اگه من خواسته باشم کتابهای کشف الغرور و کشف المنافع و کشکول را مطالعه کنم مشکل دارد یا نه و آیا کتب ذکر شده فارسی میباشند یا خیر؟
جواب: ظاهراً هر سه کتابی که نام برده‌اید، فارسی هستند ولی بعید است بتوانید این کتاب‌ها را در بازار پیدا کنید چون سال‌های زیادی از چاپش می‌گذرد و گمان ندارم تجدید چاپ شده باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت حاج اقا
سوال اولم اینه که آیا کتب منهاج فردوسیان درنمایشگاه کتاب امسال وجود داره تا بشه از اونجا تهیه کرد؟
سوال دوم بعضی از آقایان چطور اجازه دستگیری ازافراد رو دارن؟
نظر شما درباره آقایان کمیلی، تحریری، فروغی، شوشتری، علیپور، سعیدی، شیرازی، صمدی آملی و غیره که اجازه تربیت دارن چیه؟ واقعاً دنبال چه اهدافی هستن؟ چرا مرجع تقلیدی در این زمینه نظری نمیده؟ همه دنبال مرید هستن. این وسط مردم عادی و بی‌خبر از همه جا متضرر میشن. واقعاً یکبار برای همیشه اگر چیزی هست که باید گفته بشه بگین. آیا در قرآن و روایات و احادیث به یافتن استاد در زمینه تربیت انسان و رسیدن به تعالی حرفی زده شده یا نه؟
ممنون

************
باسمه تعالی و تقدّس

سلام علیکم
سؤالات شما را به صورت بند به بند پاسخ می‌دهم. ان شاء الله

ـ سوال اولم اینه که آیا کتب منهاج فردوسیان در نمایشگاه کتاب امسال وجود داره تا بشه از اونجا تهیه کرد؟
جواب: بله فقط کتاب‌ها، آدرس را در همین صفحه اعلام خواهیم کرد. ان شاء الله/ البته راه سریع‌تر و آسان‌تر، خرید پستی از فروشگاه است.

ـ سوال دوم بعضی از آقایان چطور اجازه دستگیری از افراد رو دارن؟
جواب: خدای متعال به حکمت بالغه‌ی خود، افرادی نخبه و زبده (که نابغه‌های واقعی هستند) را بر می‌گزیند و توسط فرشته‌ی وحی (حضرت جبرئیل امین علیه‌السلام) آنان را تربیت نموده و برای تربیت انسآن‌های زمانشان می‌فرستد. این بزرگواران، اجازه‌ی دستگیری را به واسطه‌ی فرشته‌ی وحی از خدای عالم دریافت می‌کنند. البته سلسله‌ی این نوابغ با آمدن حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبد الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خاتمه یافت. پس از ایشان، دوازده نفر از جانشینان آن حضرت ـ به عدد اسباط بنی اسرائیل ـ یکی بعد از دیگری به امر خدای تعالی و با اجازه‌ی حضرت سید المرسلین و امام قبل از خود، دستگیری از مشتاقان راه کمال و سعادت را برعهده گرفتند. اکنون این اجازه در دستان مقدس حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا له الفداء) است. با توجه به حیات دنیوی و حضور مادی آن بزرگوار و اهتمام ویژه‌ای که به تربیت نفوس مستعده دارند، سلسله‌ی کسانی که اجازه‌ی دستگیری دارند، در ایشان متوقف شده است و دیگر کسی از این طریق، اجازه‌ی دستگیری دریافت نکرده است.
در کنار جریان روشن و سالم دستگیری انبیاء و اوصیاء، جریان انحرافی‌ای ـ که ما به آن عرفان و تصوف می‌گوییم ـ همواره رشد کرده و مثل دستگیری انبیاء و اوصیاء، مدعی دستگیری و رساندن مشتاقان به سر منزل کمال و سعادت بوده و هست.

ـ نظر شما درباره آقایان کمیلی، تحریری، فروغی، شوشتری، علیپور، سعیدی، شیرازی، صمدی املی و غیره که اجازه تربیت دارن چیه؟
جواب: تمام این آقایان را می‌شناسم و با برخی از ایشان، سالها مراوده و ساعت‌ها مباحثه داشته‌ام. همگی مردانی با تقوا و در کسوت شریف روحانیت هستند. اجازه‌شان چیزی است در حد همان فرمایش حضرت آیت الله وحید خراسانی (حفظه الله) که فرمودند: «فلسفه کشک است»! این شوخی‌ها را خیلی جدی نگیرید. «اجازه داشتن» مهم نیست، بلکه «اجازه‌ی تربیت مشتاقان از جانب خدای تعالی داشتن» مهم است. و گمان نمی‌کنم هیچیک از آقایان نامبرده شده ـ با تقوایی که در آن‌ها سراغ دارم ـ چنین ادعایی بکنند. یعنی ادعا کنند که خدای تعالی آنان را اجازه داده است که فلانی و فلانی را به سوی کمال و سعادت هدایت کنند. اگر این اجازه را ندارند، پس سایر اجازه‌ها از زید و بکر و خالد، قابل اعتنا نیست.

ـ واقعاً دنبال چه اهدافی هستن؟
جواب: ان شاء الله به دنبال اصلاح و خیر هستند ولی چون سیستمی که در آن تربیت شده‌اند، صوفی‌گرا و عرفان‌زده بوده، ناخواسته گرایش‌هایی زاویه‌دار با مسیر علمای راستین در دیدگاه‌های نظری و احکام عملی دارند.

ـ چرا مرجع تقلیدی در این زمینه نظری نمیده؟
جواب: تا جایی که بنده سراغ دارم مواضع حضرات آیات وحید خراسانی، صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی و سیستانی (حفظهم الله تعالی) در مورد انحرافات عرفان و تصوف، بسیار صریح و شفاف، بارها منتشر شده است.

ـ آیا در قرآن و روایات و احادیث به یافتن استاد در زمینه تربیت انسان و رسیدن به تعالی حرفی زده شده یا نه؟
جواب: سراسر قرآن و روایات ما، امر به چنگ زدن به دامن استاد دارد و اصراری فوق العاده می‌نماید بر این که کسی که استادی ندارد، به کمال و سعادت نخواهد رسید. این آیات و روایات را در کتاب «استاد کامل در منهاج فردسیان» جمع‌آوری و بررسی کرده‌ام. تنها فرق ما با سایر ادیان و مذاهب و نگرش‌های تربیتی، در معرفی استاد است. «استاد» در منهاج فردوسیان فقط رسول معظم و دوازده جانشین برحقشان هستند که سرسپردگی و دلسپردگی به آنان، اصل هر خیر و لازمه‌ی رسیدن به کمال و سعادت است؛ ولی دیگر برنامه‌های تربیتی، «میرزا فلان» و «ملا فلان» و «شیخ فلان» و «سید فلان» را هم استاد می‌دانند! و تبعیت از آنان را بر خود، لازم می‌شمارند.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت شما
بالاترین انگیزه و نیت ما از عبادت باید برای محبت به خدا باشد می‌شود این را شرح دهید که یعنی چه و چگونه؟

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
در هیچ آیه یا روایتی دستوری مبنی بر این که «عبادت باید به انگیزه‌ی محبت به خدا باشد»، نیامده است.
اما در روایتی آمده است که عبادت کردن به انگیزه‌ی محبت خدا، عبادت «آزادگان» است:
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) قَالَ: إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْک عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِیَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 84]
در روایت دیگری، عبادت از روی محبت، عبادت کرام [بزرگواران] شمرده شده و امام صادق (علیه‌السلام) عبادت خود را به این انگیزه، معرفی می‌فرمایند:
قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه‌السلام: «إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ فَطَبَقَةٌ یَعْبُدُونَهُ رَغْبَةً فِی ثَوَابِهِ فَتِلْک عِبَادَةُ الْحُرَصَاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ وَ آخَرُونَ یَعْبُدُونَهُ خَوْفاً مِنَ النَّارِ فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ هِیَ رَهْبَةٌ وَ لَکنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَتِلْک عِبَادَةُ الْکرَامِ وَ هُوَ الْأَمْنُ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ فَمَنْ أَحَبَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ تَعَالَی کانَ مِنَ الْآمِنِینَ» [وسائل ‏الشیعة، محدث عاملی، جلد 1، صفحه‌ی 62]
با توجه به این روایات، عرض می‌کنیم:
در اصلِ این که عبادت از روی محبت به حق تعالی «افضل» انواع عبادات است، شکی نیست اما سخن در این است که چه کسی می‌تواند از عهده‌ی عبادت کردن به این انگیزه، برآید؟!
با دقت در روایت دوم، می‌بینیم که عبادت کردن به انگیزه‌ی محبت الهی، عبادت کننده‌ای در حد امام صادق (علیه‌السلام) می‌طلبد یعنی خدای تبارک و تعالی را از روی محبت عبادت کردن، از عهده‌ی اکثریت خوبان عالم خارج است.
پس اگر انسان ـ بخصوص در سنین نوجوانی و جوانی که سن غلبه‌ی احساسات است ـ این حِس و حال را داشته باشد که به انگیزه‌ی محبت حق تعالی عبادت می‌کند، توهمی بیش نیست، چون مقدمه‌ی عبادت از روی محبت، شناخت تفصیلی از حق تعالی است و آن جز بعد از طی مراحل بسیار، حاصل نمی‌شود.
اگر کسی بداند که بهشت چه جایی است و چه نعمت‌هایی دارد و جهنم چه جایی است و چه عذاب‌هایی دارد، سپس بعد از این شناخت تفصیلی، ادعا کند که طمع بهشت ندارد و ترس از جهنم ندارد و عبادتش فقط برای محبت اوست، از دو حال خارج نیست؛ یا از اولیایی در حد پیامبران مُرسل و ملائکه‌ی مقرّب است، یا توهم زده و دیوانه!
برای آشنا شدن با نعمت‌های بهشت و عذاب‌های جهنم (البته در حد یک تصوّر محدود و دنیوی)، مطالعه‌ی کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» را توصیه می‌کنیم.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت حاج فردوسی
لطفاً در مورد این قسمت از مناجات خواجه عبد الله انصاری توضیح عنایت فرمایید:
«الهی گُل بهشت در چشم عارفان خار است و جوینده تو را با بهشت چه کار است؟
الهی اگر بهشت، چشم و چراغ است، بی دیدار تو درد و داغ است.
الهی بهشت بی دیدار تو زندان است و زندانی به زندان برون، نه کار کریمان است.
الهی اگر به دوزخ فرستی دعوی دار نیستم و اگر به بهشت فرمایی، بی جمال تو خریدار نیستم. مطلوب ما بر آر که جز وصال تو طلبکار نیستم.

روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست * کار عاشق جز تماشای وصال یار نیست
از سرکویش اگر سوی بهشتم می‌برند * پای ننهم که در آنجا وعده دیدار نیست»
(مناجات نامه‌ی خواجه عبد الله انصاری)

************

باسمه تعالی

سلام علیکم

صاحب مناجات از عامه است و بیش از این از او توقع نمی‌رود ولی در منهاج فردوسیان عرض می‌کنیم:
«یَا مَنْ فِی الْجَنَّةِ ثَوَابُهُ یَا مَنْ فِی النَّارِ عِقَابُهُ» [البلد الأمین و الدرع الحصین، کفعمی، صفحه‌ی 406، دعاء الجوشن الکبیر]
ترجمه: ای خدایی که پاداش‌هایت در بهشت است و کیفرهایت در جهنم.
و عرض می‌کنیم:
«وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِیدَ بِهِمَا» [الإحتجاج على أهل اللجاج، طبرسی، جلد ‏2، صفحه‌ی 494]
ترجمه: بهشت و جهنم، حق است و وعده و وعید به آن دو نیز حق است.
یعنی یکی از اصول اعتقادی ما، اعتقاد به بهشت و جهنم است ولی این بینوای دور افتاده از معارف اهل بیت (علیهم السلام) آن را به مسخره می‌گیرد و «وصال» می‌جوید. و خیال خامش این است که در عالم آخرت، جهنمی است برای بدکاران (که در آن عذاب می‌شوند) و بهشتی است برای خوبان (که در آن به عیش و نوش مشغولند) و محضر خاصی است برای «عارفان» که رو در روی خدای تبارک و تعالی می‌نشینند و فقط به قد و قامت و دست و پای خدا نگاه می‌کنند و لذت می‌برند!!
و بسیار شنیده‌ایم که فلان عارف و صوفی، خدای را در خواب دید و با خدای تعالی در عالم رؤیا گفتگو کرد!! خدایی که در بهشت به دنبال آدم می‌دوید و با او قایم باشک بازی می‌کرد (چنان که در صحیح بخاری آمده است)، خدایی که شب‌های جمعه به آسمان دنیا پایین می‌آید مثل پایین آمدن احمد حنبل از منبر! خدایی که در روز قیامت پاچه‌ی شلوارش را بالا می‌کشد تا مردم با دیدن ساق پایش او را بشناسند (روایت ابوهریره)
آری‌ای رفیق، هر کس دینش را از غیر مسیری که خدای تعالی مقرر داشته بگیرد، چنین مناجات‌های سخیفی از خود به یادگار خواهد گذاشت.

الا لعنة الله علی القوم الظالمین
و الحمد لله علی الهدایة و الولایة
حاج فردوسی

با سلام
از پاسختان به این بنده خدا خیلی تعجب کردم. قبول دارم که بعضی از کارها در شأن یک بانوی منهاجی مسلمان نیست ولی حضرتعالی تمام مشاغل بانوان را زیر سئوال برده و فرموده‌اید نقشی در سعادتشان ندارد. من یک معلمم. با باور شما اگر بنده و امثال من که سعی می‌کنیم از اساتید اعظم منهاج فردوسیان پیروی نماییم و با رعایت شئونات اسلامی الگویی عملی برای دختران جامعه اسلامی باشیم، صرف اینکه فقط کار در منزل شوهر و جارو کردن و … مرا به کمال خواهد رساند از شغل خود کناره گیری کنیم تکلیف دختر من و شما چه می‌شود. زیر دست افرادی می‌روند که لااقل ممکن است هم و غمشان تربیت اسلامی نوجوانان جامعه نباشد. من اصلا سخن شما را لااقل در مورد شغل خودم قبول ندارم. همانگونه که الگوی زنان عالم حضرت زهرا (س) و دختر دلبندشان حضرت زینب کبری (س) در زمان نیاز مهمترین وظیفه خود را حضور در جمع نامحرمان دانسته تا از اسلام دفاع کنند، هم اکنون هم ایران اسلامی ما که از جهات مختلف مورد هجوم اجنبی است می‌طلبد که بانوان منهاجی متعهد حضورشان را در اجتماع پر رنگتر کنند. تمام دانش آموزان من دختران منند و در قبال تربیتشان باید احساس مسئولیت بکنم. از طرفی آیا اگر پزشک زن نباشد و بنا بر حکم کلی‌ای که جنابعالی صادر نموده‌اید دست از کار در بیرون بکشد حضرتعالی حاضرید همسرتان را نزد پزشک نامحرم بفرستید؟! پس نمی‌توان حکم کلی بر این قضیه صادر کرد. مسلماً نجات جان یک زن توسط یک پزشک زن یا نجات و تغییر سرنوشت یک دختر، موضوعات کوچکی نیست که در سعادت و به کمال رساندن زن نقشی نداشته باشد. هر چند اکثر کارهای بانوان جامعه به فراخور خودش محترم است و مورد نیاز. پس کاش به این برادر محترم هم تذکراتی می‌دادید تا آیات قرآن را تفسیر به رأی نفرمایند .چرا که مولای ما امیر المومنین (ع) در زمان حیات حضرت زهرا همسر دیگری نداشته‌اند و علی رغم کارها و مشغله فراوان حکومتی به همسرشان در خانه کمک می‌کردند.

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
توجه بفرمایید که:

1. اگر زن، شغلی در جامعه داشته باشد که مرد هم می‌تواند داشته باشد مانند کارمندی در ادارات، شرکت ها، فروشگاه ها، بانک‌ها یا کارگری در کارخانجات، مزارع، معادن و غیره، «عموماً» به سیر تکامل و رسیدن او به سعادت، ضرر و خلل وارد می‌کند مگر در شرایط «ناچاری» که از محل سخن، خارج است.

2. تمام کارهایی که مردان در اجتماع نمی‌توانند بر عهده بگیرند را زنان «باید» انجام دهند مانند قابله‌گری (مامایی)، پزشک زنان، تزریقات زنان، آرایشگاه زنانه، سونوگرافی زنان، تعلیم دختران و زنان، پرستار زنان و غیره

3. حضور زن در مشاغلی که «ضروری» است زن بر عهده گیرد، در صورتی ضرر به کمال و سعادتش نمی‌زند که با رضایت کامل شوهر و بدون کم کاری در خانه باشد و او را از رسیدگی عاطفی به شوهر و فرزندان باز ندارد.

4. حضور زن در مشاغل ضروری زنانه به همراه رضایت شوهر و انجام وظایف مهم او در خانه، نباید در حد مدیریت‌های کلان و مسئولیت‌های سنگین باشد که این، در کمال و سعادتش نقش منفی خواهد داشت بلکه باید در شرایطی کار کند که حداقلِ دغدغه‌ی فکری و فشار جسمی را داشته باشد زیرا زن، گُل است نه قهرمان.
با توجه به مقدماتی که بیان شد، عرض می‌کنم مشکل بانوی محترمه‌ای که نامه و جوابشان گذشت این بود که بدون رضایت قلبی شوهر و جلب همکاری او و انجام وظایف مهم همسرداری و اداره‌ی منزل، مشغول کسب درآمد در بیرون از منزل شده است؛ سپس خستگی ساعت‌ها کار بیرون را به خانه می‌آورد. وقتی شوهرش از او یک لیوان آب بخواهد ـ چون جسم و روحش خسته است ـ احساس می‌کند که از او توقع دارند تا به‌اندازه‌ی چهار زن کار کند!!
لهذا دوای درد و چاره‌ی کار ایشان این است که یا رضایت قلبی و همراهی شوهر را کسب کرده و وظایف اساسی همسرانه و مادرانه‌اش در خانه را به خوبی انجام دهد و سپس به کار بیرون مشغول شود و یا کار در بیرون و کسب درآمد ـ که شرعاً از او خواسته نشده ـ را ترک کرده و به کاری که خدای تعالی زن را برای آن ساخته است [یعنی ایجاد آرامش] مشغول باشد. و الا جسم نازک و روح ظریفش را در زیر چرخ دنده‌های جامعه‌ی بی رحم، خرد کرده و خسته و ناراضی، از پیمودن راه کمال و سعادت باز خواهد ماند.
توجه داشته باشید حاج فردوسی در جواب‌ها، راهکارها و نظریاتش فقط از قرآن کریم و رهنمودهای استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) بهره می‌برد و توجهی به عرف جامعه، قانون‌های کشوری و استخدامی، کنوانسیون‌های جهانی، افکار عمومی، اقتضائات زمان و بهانه‌هایی از این دست ندارد و هیچکدام را مؤثر در رسیدن به کمال و سعادت نمی‌داند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم حاج آقا .خدا عمرتون بده. شما که به همه سئوالا جواب میدین به منم در پاسخ به سئوالم کمک کنید. زنها تا کجا باید از اوامر شوهرشون اطاعت کنند. آیا صرف اینکه منهاجی هستیم باید زیر بار زور باشیم. تا چیزی بگوییم که این کارتان درست نیست فورا آیه وضربوهن را بر سرمان می‌زنند. میگویند اطاعت از شوهر مثل اطاعت از خدا واجب است و با این عبارات بیشتر از توان زن از او کار می‌کشند. و حق اعتراض هم نداریم. چون میگویند خداوند اجازه 4 زن را به مرد داده؛ حالا که ما به خاطر لطف به شما از حقمان گذشتیم شما هم باید به‌اندازه 4 زن به ما خدمات دهید. باور کنید از کار بیرون، کارای خونه و بچه‌ها و تمام کارهای شخصی آقا خسته شده ام. تازه تا بگم خرجی بدهید می‌گویند خودت که حقوق داری! واقعاً توصیه منهاج فردوسیان به بانوان چیست؟ چه کنیم که هم در مسیر منهاج فردوسیان باشیم و هم نگذاریم از ما سوء استفاده شود. اگر ممکن است با روایت پاسخ بفرمایید.

************
باسمه تعالی و تقدس

سلام علیکن
کار کردن در بیرون از خانه و کسب درآمد، از زن خواسته نشده است و نقشی در رساندنش به کمال و سعادت ندارد بلکه بر عکس، به لحاظ پیامدهایی مانند گفتگوی غیر ضروری با نامحرم، در معرض نگاه نامحرمان قرار گرفتن و … گاهی اوقات، ضررهایی نیز به کمال و سعادت زن وارد می‌سازد.
در مقابل، آنچه بسیار بسیار در رساندن زن به کمال و سعادتش نقش دارد، شغل شریف «خانه داری» است. جارو زدنِ خانه‌ی شوهر، آشپزی برای شوهر، شستن لباس‌های شوهر، برآوردن نیازهای جنسی شوهر، بچه آری و بچه داری، تربیت فرزندان و … مهمترین وظایف اجتماعی زن در جامعه‌ی اسلامی است.
همچنین فرموده‌اند: نداشتن مسؤولیت‌های سنگین اجتماعی ـ سیاسی، موجب پایدار بودن زیبایی و خوش بودن حال و روز زن است.
پس اولین قدم برای حل این مشکل این است که کار کردن در بیرون از خانه را ترک کنید، روزی رسان خداست و نفقه‌ی شما بر شوهرتان واجب است که اگر ندهد، در نزد خدای متعال مسؤول است و ثواب هایش به شما می‌رسد یا از گناهان شما برداشته شده و در پرونده‌ی اعمال او نوشته می‌شود.
اگر همین یک توصیه را اجرا کنید، خواهید دید که تمام مشکلات و خستگی‌های روحی و جسمی‌تان برطرف شده و با خیالی آسوده و بدنی آماده، در منهاج فردوسیان گام خواهید زد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
خواستم نظرتون رو درباره شرف الشمس بپرسم و اگه مثبته و فردا (شنبه) شرف الشمسه اگه جایی رو در قم سراغ دارید که می‌تونه اون رو فردا بر انگشتر عقیق حکاکی کنه اگه ممکن هست براتون زحمتش رو بکشید من باهاتون حساب می‌کنم.

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم

اولاً: شرف الشمس (با همه‌ی خواص و آدابی که برایش نقل کرده‌اند) در روایات معتبر ما نیامده است. لهذا از منظر منهاج، همراه داشتن و نوشتن آن، نقشی در رسیدن به کمال و سعادت ندارد.

ثانیاً: جایی برای حکاکی آن روی عقیق سراغ نداریم.

ثالثاً: اگر سراغ هم داشته باشیم، اعلام نمی‌کنیم چون راضی به نشر خرافات نبوده و در گمراهی مردم شریک نمی‌شویم.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام حضور شما استاد گرامی، بنده قبلا هم مصدع اوقات شریف، با طرح سوالی پیرامون نوروز شده بودم؛ و پاسخ شما را هم دیدم ولی مطلبی که در ذیل حضورتان ارائه می‌دهم بنده را دچار شک نموده است، خواهش میکنم بنده را در یافتن واقعیت امر (حقیقت یا کذب بودن این روایت و برداشت از آن در این مطلب) کمک فرمائید، ومن الله التوفیق…
مأخذ تأسیس و تخصیصِ عید نوروز توسّط جمشید مجوسی و تبلیغ و تلقینِ آن به ایرانیان به منظور تضعیف شعائر مقدّس اسلامی
ابن بابویه از عبدالسّلام ‌بن‌صالح هروی روایت کرده، گفت: حضرت علیّ‌ بن‌ موسی ‌الرّضا علیه ‌آلاف ‌التّحیة‌ و الثّناء از پدران بزرگوارشان روایت فرمود: مردی از اشراف بنی‌تمیم موسوم به عمرو سه روز پیش از شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام از ایشان سؤال می‌کند: ‌ای مولای من داستان اصحاب رسّ را که خدایتعالی در قرآن فرموده است «وَ عَاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحَابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَیْنَ ذٰلِک کثِیراً» برای من بیان فرمائید.
حضرت می‌فرمایند: پرسشی نمودی که پیش از تو کسی از من سؤال ننموده و بعد از من نیز کسی خبر ایشان را به تو نخواهد گفت مگر آن‌که از من حدیث کند.
بدان‌ای مرد در کتاب خدا هیچ آیه‌ای نیست مگر آن‌که تفسیر آن‌را می‌دانم و موقع و شأن نزول آن‌را مطلّعم، سپس به سینة مبارک خود اشارت فرمود و فرمودند: دراین‌جا علم و دانش بی‌پایانی است امّا جویندگان و طالبانش بسیار کم است و به زودی وقتی که دیگر مرا در بین خود نبینند پشیمان خواهند شد.
«ای تمیمی اصحاب رسّ مردمی بودند که درخت صنوبر را پرستش می‌کردند و آن‌را در فارسی شاه درخت می‌گویند و آن درختی بود که یافث‌ بن‌ نوح پس از طوفان در کنار چشمة آبی به نام روشناب کاشته بود. قوم مزبور بعد از عصر حضرت سلیمان علیه‌السلام در روی زمین می‌زیستند و دوازده شهر در کنار رود ارس در بلاد مشرق زمین بنا کرده بودند (که هنوز یک درختِ آن در شهر ابرقو پابرجاست که دانشمندان قدمت آن‌را حدود پنج هزار‌سال تشخیص داده‌اند) و به همین مناسبت آن‌ها را در قرآن به نام اصحاب رسّ نامیده‌اند. در آن زمان در روی زمین بهتر و پر آب‌تر و گواراتر از آب رود ارس وجود نداشت و هیچ شهری معمورتر و بهتر از شهرهای ایشان نبود، نام دوازده شهر ایشان عبارت بود از: آبان، آذر، دی، بهمن، اسفندار، فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریور، مهر. مرکز کشور و سلطنت آن‌ها شهر اسفندار و نام پادشاهانشان ترکوز بن غابور ‌بن ‌یارش ‌بن ‌ساذ بن نمرود ‌بن‌ کنعان بود. چشمة روشناب و اوّلین صنوبر در شهر اسفندار بود و اهالی یازده شهرستانِ دیگر از دانه‌های آن در شهرهای خود غرس کرده بودند و درخت‌های بسیاری از آن صنوبر پیدا شده بود. مردم شهر اسفندار آب چشمه روشناب را ویژة صنوبر معبود خود دانسته و بر خود و چارپایان حرام کرده بودند، و اگر کسی جرعه‌ای از آن آب می‌آشامید به قتل می‌رساندند و عقیده داشتند این آبِ حیاتِ خداوندان ماست. اصحاب رسّ در هر‌ماه عیدی داشتند که در پیرامون درخت صنوبر اجتماع نموده و درخت را به انواع حلیه‌ها و زیورها می‌آراستند و گاو و گوسفند بسیاری قربانی می‌کردند و آتش‌ها افروخته و قربانی‌ها را در میان آتش می‌انداختند، و چون دودِ قربانی‌ها بلند می‌شد همگی به سجده افتاده و به نیایش خدای خود مشغول می‌شدند و می‌گفتند: خدای ما از ما راضی شو. در این وقت شیطان درخت صنوبر را می‌جنباند و از ساق درخت صدائی به مانند آوای کودک بر می‌خاست که‌ای بندگان من از شما خشنود شدم.
مردم از شنیدن صدای مزبور خوشحال شده و به لهو و لعب و شرب خمر مشغول شده و یک شب و یک روز در آن مکان توقّف کرده و روز دیگر به جایگاهِ خود باز می‌گشتند. عید هر شهری منسوب به آن شهر بوده و ایرانیان نام دوازده‌ ماه سال خود را از نام دوازده شهر مذکور اقتباس کرده بودند (که هم‌اکنون به همین صورتست).
در هر سال یک ‌مرتبه اهالی دوازده شهر به‌سوی شهر اسفندار که مرکز کشور و جایگاه چشمة روشناب و صنوبر اصلی بوده می‌رفتند و عید بزرگ خود را در آن‌جا برگزار می‌کردند، بدین‌ ترتیب که در کنار صنوبر سراپرده مجلّل و رفیعی از دیبا که به انواع صورت‌ها مزیّن شده بود می‌زدند و به آن سرا پرده دوازده در تعبیه می‌کردند که اهالی هر شهر از در مخصوص وارد می‌شدند، و در خارج سراپرده به نیایش صنوبر پرداخته و قربانی‌ها برای آن درخت خیلی بیش از سایر درخت‌ها می‌آوردند، آن‌گاه شیطان درخت را به شدّت تکان می‌داد و از میان درخت به آواز بلند صدائی بلند می‌شد و مردم را وعده‌ها و امیدواری‌ها می‌داد. مردم سر از سجده برداشته به لهو و لعب و شرب خمر مشغول و مدّت دوازده روز ـ به عدد ماه‌های سال ـ به عیاشی و باده گساری می‌پرداختند و روز سیزدهم جشن پایان یافته و به شهرها و خانه‌های خود باز می‌گشتند (نا گفته نماند که این سنّت شوم سیزده بدر ایرانیان نیز از این رسم نشأت گرفته).
چون کفر و طغیان آن قوم از حد گذشت پروردگار متعال یکی از بنی‌اسرائیل از فرزندان یعقوب علیه‌السلام از نسل یهودا را به رسالت مبعوث و برای هدایت آن قوم فرستاد. مدّت مدیدی آن پیغمبر مردم را به ترک بت‌پرستی و پرستش خدای یگانه دعوت نمود و آن‌ها اطاعت پیغمبر را نکردند. سرانجام آن پیغمبر هنگام عید بزرگشان در مقام مناجات عرض کرد: خداوندا! می‌بینی چگونه این قوم رسالت مرا تکذیب و از پرستیدن تو سر باز زده و درختی را پرستش می‌کنند، الـهی قدرت و سلطنت خود را بر این قوم بنما و معبودشان را از بین ببر و درخت صنوبر را خشک گردان. همین که صبح مردم از خواب بیدار شدند دیدند درخت‌های مورد پرستش ایشان خشک شده، پس مردم به یکدیگر می‌گفتند این مرد که مدّعی پیغمبری است چون می‌خواهد ما خدای او را بپرستیم درخت ما را با جادو و سحر خشک کرده و باید او را به کیفر برسانیم و انتقام خدایانمان را بگیریم. این بود که تصمیم به کشتن آن پیغمبر گرفتند و چاهی را در عمق آن چشمه کندند و او را در آن چاه سرنگون کرده و سنگ عظیمی به روی او افکندند و آن پیغمبر در دل آن گورِ وحشتناک با پروردگار خود مناجات نموده می‌گفت: ‌ای خدا و‌ای مولای من تنگی جا و شدّت رنج و محنتِ مرا می‌بینی، بر بی‌کسی و بیچارگی من ترحّم فرما و هرچه زودتر مرا قبض روح فرموده به جوار رحمت خودت برسان، پس دعایش به اجابت مقرون و به رحمت ایزدی پیوست. در همین حین از مصدر عزّت و جلالت دستور نزول عذاب به جبرئیل علیه‌السلام صادر شد و هنگامی‌که مشغول برگزاری عید بزرگ اسفندار (یعنی اوّل فروردین) بودند ناگاه باد سرخی وزید که سخت حیران و سرگردان شده به همدیگر پناه می‌بردند. در این موقع خداوند زمین را زیر پای ایشان به گوگرد افروخته‌ای مبدّل ساخته و ابری بالای سر ایشان آمد که آتش فشانی می‌نمود و بدن‌های آن قوم را مانند سُرب گداخته از هم می‌پاشید و با فجیع‌ترین وجهی به نابودی و عذاب گرفتار شدند. (توضیح آن‌که مهندسینی که به آن حدود یعنی حوالی رودخانة ارس و شهرهای مجاور آن مسافرت کرده‌اند همگی زمین‌های آن‌جا را سراسر گوگردی گزارش داده‌اند).
با توجّه به روایت فوق آشکار می‌شود که مبدأ و منشأ عید نوروز از همان زمانِ اصحاب رَسّ که مرکزشان در آذربایجان بوده و دین مجوس آن عید را از آن قوم اقتباس کرده و جزء آئین و رسوم خود قرار داده که هم‌اکنون یکی از بزرگترین اعیاد زرتشتیان است و به عید نوروز جمشیدی معروف است می‌باشد. فرقه ضالّه بهائی نیز به تبعیّت از نیاکان خود برای پیروان کافر و مرتدّش آن‌را عید بزرگ تعیین کرده است. در‌این‌صورت ما ایرانیان که در هزار و چهار صد‌ سال پیش آئین مقدّس اسلام را پذیرفته و جزء امّت پیامبر آخرالزّمان و در پناه چتر پر خیر و برکت محمّدی و عترت طاهرین و معصومین ایشان قرار گرفته‌ایم، آیا سزاوار است آئین و رسوم اقوام کافر اصحاب رسّ و قوم مجوس را صحّه گذاشته و پیرو آن شویم؟ و با این شوق و ذوق فراوانی که ملّت ایران نسبت به این عید و سایر مراسم شوم و کفر‌آمیز آن امثال چهارشنبه سوری و سیزده بدر نشان می‌دهد همگام با زرتشتی و بهائی این روز را عید بگیریم و بهانة ما این باشد که فصل عوض می‌شود و بهار می‌آید! و تازه این بهانة دروغ و مسخره‌ای است، زیرا در همین کشور بهارِ شهرهای جنوب در بهمن و بهارِ شمال در ماه اردیبهشت آغاز می‌شود. به علاوه تمام فصول سال برای ما مبارک است نه تنها فصل بهار.
متأسفانه در کتاب مفاتیح الجنان روایتی ذکر شده از شخصی به نام معلّی ‌بن ‌خنیس که چندی غلام حضرت امام صادق علیه‌السلام بوده و اسرار ایشان را فاش کرده و به شمشیر هلاک شده. در کتاب نفیس غیبت نعمانی تألیف شیخ جلیل محمّد بن ‌ابراهیم نعمانی صفحة 27 این شخص ایرانی را چنین معرّفی می‌کند که حضرت امام صادق علیه‌السلام به حفص‌ بن ‌نسیب می‌فرمایند: ‌ای حفص! من به معلّی چیزهائی گفتم و او آن‌ها را پخش کرد و به شمشیر گرفتار آمد، من به او گفته بودم که ما را سخنی است که هرکس آن‌را بر ما نگه دارد، خداوند دین و دنیای او را نگهداری می‌کند و کسی که سخن ما را پخش کند، خداوند دین و دنیای او را از او می‌گیرد. پس او سخن امام صادق علیه‌السلام را پخش کرد و دین و دنیای او گرفته شد. با کمال تأسف روایتی که در کتاب مفاتیح به عنوان «اعمال عید نوروز» به استناد روایت این شخصِ مشکوک ایرانی نوشته شده اوّلاً فاقد اعتبار و ارزش است ثانیاً اگر چند درصد هم درست باشد حضرت خواسته‌اند او را به وسیلة نماز و روزه از شرکت در این مراسم مجوسی باز دارند نه این‌که حضرت برای آن روز مراسم و عبادتی را تعیین فرموده باشند. در هر صورت به‌ هیچ ‌وجه شایسته نبود که این خبر مشکوک به عنوان «اعمال عید نوروز» در کتاب شریف مفاتیح الجنان نوشته شود، در صورتی که خود مؤلّف محترم در کتاب منتهی‌الآمال خودشان جلد 2 صفحة 187 روایتی را از ابن‌شهرآشوب نقل می‌کند بدین مذموم که روز نوروزی بود که منصور دوانیقی به امام همام حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام امر کرد که آن جناب در مجلس تهنیّت بنشیند که مردم ایرانی برای مبارک باد ایشان بیایند و هدایا و تحف ایشان را بپذیرند، حضرت فرمودند: در اخباری که از جدّم رسول خدا وارد شده تفتیش کردم از برای این عید چیزی نیافتم و این عید سنّتی بوده برای فُرس و اسلام آن‌را محو نموده و پناه می‌برم به خداوند از آن‌که احیا کنم چیزی را که اسلام محو نموده باشد.
علی‌‌ای حال همان‌گونه که مراجع و فقهای گرام طی سال‌های متمادی نتوانستند به ما ایرانیان تفهیم کنند که نماز واجب مسلمین باید در پنج نوبت اجرا شود، در مورد عید نوروز و مراسم مجوسی آن نیز که حُبّ آن تا اعماق جان این ملّت نفوذ و رسوخ کرده اقدامشان مؤثّر نیفتاده است. در کتاب شریف «انواریّه» ترجمه و شرح حکمة‌الاشراق عارف کامل و عالم عامل فاضل شیخ شهاب‌الدّین سهروردی صاحب اشراقات و مشهور به شیخ ‌المقتول و الشّهید، تألیف محمّد شریف نظام‌الدّین احمد بن‌ هروی می‌فرماید: در زمان سابق حکمای فارس روزی را که نام ماه موافق نام روز بود عید نامیده و جشن می‌گرفتند بدین‌شرح که جمیع حکمای فارس حکم کرده‌اند بر کثرت عقول مجرّده و گفته‌اند که هر کدام از عناصر بسیط را ربّ النوعی است که جمیع فیوض آن عنصر از آن عقل می‌رسد، و همچنین جمیع انواع مرکبات را ارباب انواع است از عقول، و «اردیبهشت» و «خرداد» و «مرداد» اسامی ماه‌ها و روزهای اهل فارس است، و گاهی اسامی روزها با ماه‌های آن‌ها موافق می‌آید، چون روزهای ایشان هم اسامی مختلفی دارد و نام بعضی از روزهای ایشان به نام بعضی از ماه‌هایشان نامیده می‌شود. و چون قبلة اهل فارس «انوار عرضیّه» (یعنی آتش و روشنائی آن) بود، و اشرف «انوار عرضیّه» نور شمس است، بنابراین روز اوّل از ایّام وجود آفتاب در برج حمل را که برج شرف اوست نوروز نامیده جشن می‌گرفتند و چون بعد از بعثت سیّد کائنات حضرت خاتم‌النّبیّین محمّد بن ‌عبداللّه قبلة عبادت مسلمین خانة کعبه شد، این رسوم و عادات و تعظیم و بزرگداشت «انوار عرضیّه» بر وجة مذکور منسوخ شد. زیرا که هر دور از ادوار فلکی اقتضای سنن و شرایع الهی خود را می‌کند که اهل آن دور را نجات از درکاتِ نیران، بدون اختیارِ آن شریعت ممکن نیست. چون این دور که مقتضی شریعت محمّدی است آخر از ادوار عالم است، و تا قیامت کبریٰ که زمان فنای جمیع مرکبات عنصری است نبیّ و رسول دیگر مبعوث نخواهد شد، پس هرکس در این دور متابعت این شریعت نموده و با این عقیده از این عالم رحلت کند، از عذاب خلود ناریه نجات می‌یابد، و الاّ مخلّداً در حجاب جهالات مرکبه عذاب می‌ماند. و این فقیر را بر این مطلوب براهین بسیار ظاهر شده است. سپس شارح حکمة‌الاشراق در باب پرستیدن امّت مجوس و زرتشت «انوار عرضیّه» و آتش را، و این‌ که آتش روشن ‌کنندة تاریکی‌هاست و به عقیدة ایشان آتش حصّه و بهره‌ای ازخلافت در زمین دارد، هم‌چنانکه آدم خلافت دارد چنانکه خدایتعالی می‌فرماید: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الارْضِ خَلِیفَةً…»، می‌نویسد: و از همین جهت که آتش أخ نور اسفهبد و خلیفة انوار و اشعة الـهی است در عالم عبادت، حکمای فارس که صاحب شریعت زرتشت بوده‌اند، در اوقات عبادت توجّه به آن نموده‌اند. سپس می‌نویسد: اگرچه جمیع انبیاء از برای تهذیب قوّة نظری و عملی مبعوث شده‌اند، ولیکن ادوار جزئیّه فلکیّه اقتضای قوانین و ضوابط مختلفه می‌کند که تهذیب اخلاق مردم آن ادوار بدون عمل نمودن به آن ضوابط و اعمال مختلفه ممکن نیست، و ایضاً قبلة عبادت نیز به اختلاف ادوار مختلف می‌شود. و این دور که آخر ادوار عالم است چون اقتضای بعثت سیّدالبشر پیغمبر خاتم نموده و آن حضرت در این دور مبعوث شدند و قبله را به امر خدای‌‌تعالی به کعبه معظّمه تحویل فرمود ـ که مثال بیت‌المعمور است ـ به‌سبب آن‌که چنانچه مرجع جمیع اشیاء به روی دل به بیت‌المعمور است.
همچنین مرجع انسان که خلیفة این عالم است به روی ظاهر به طرف کعبة معظّمه بوده باشد و در اوقات مناجات به جانب مثالی بیت‌‌المعمور ـ که همین کعبة معظّمه است ـ متوجّه شود، تا از بیت ‌‌المعمور که منبع ‌الفیوض است انوار و فیوض بر وی فائض شود. پس هرکس در این عالم روی او به کعبة جسمانی بوده باشد بعد از مرگ روی دل او به کعبة حقیقی خواهد بود، و هرکس در این عالم از این کعبه رجوع نموده باشد (یعنی روگردان شود) بعد از فنای بدن بر خلاف حقّ حقیقی خواهد بود. (یعنی هالک و معذّب خواهد بود) چنانکه خدایتعالیٰ می‌فرماید: «وَ لاتَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلٰهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ کلُّ شَیْئٍ هَالِک إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»، یعنی: با خداوند الـهه دیگر مخوان. الـهی نیست جز ذات اقدس او، همه‌چیز غیر وجه خداوند در حالت هلاکت و نابودی است. حکم و فرمان از اوست و به‌سوی او برگردانیده می‌شوید. و همچنین می‌فرماید: «فَلاتَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَکونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ»، یعنی: مخوان با خداوند، الـهه دیگر، زیرا از عذاب‌کردگان خواهی شد و ناچار منکسة ‌الرّأس رجوع قهقری خواهد داشت، و الیه‌الاشارة به قول«أَلاَ بُعْداً لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ»، یعنی: بدانید که قوم عاد امّت هود از رحمت خدا دورند، و بقوله «وَ لَوْ تَریٰ إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکسُو رُؤُوسِهِمْ»، یعنی: تو خواهی دید مجرمین که سرهایشان فرو افتاده؛ یعنی روی دلشان به‌سوی غیرخداست و منکسة‌الرّأس می‌باشند. و چون حضرت رسول اکرم سیّد کائنات است و محبّت او عین محبّت حقّ است، بنابراین امّت او را امر فرموده به توجّه نمودن به مولد و منشأ او تا به‌ سبب کثرت توجّه به آن جانب اکتساب محبّت آن حضرت نموده و از درکات نیران نجات یابند. و از این بیان ظاهر شد که شخصی که بعد از بعثت سیّد کائنات، کعبة معظّمه را گذاشته و به «انوار عرضیّه» یعنی آتش متوجّه شود (و سنّت‌های پاک و مقدّس پیامبر اسلام را رها نموده و به سنّت‌ها و بدعت‌های مجوسی و زرتشتی و غیر امّت اسلام روی آورده و متمسّک و متوسّل شود) مثل شخصی است که ادویه و اغذیة حارّه که در زمستان شاید مفید باشد، در تابستان مصرف نموده و بداند که مصرف این ادویه و اغذیه در تابستان موجب هلاکت او خواهد بود. همچنین اگر امّت پیغمبر آخرالزّمان قانون و سنّت و طریقه آن حضرت را رها کرده و به رسوم پوسیده و منسوخ شده ملّت‌های قبلی امثال عید نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر، یا به دیگر سنّت‌های ادیان و امّت‌های پیشین تبعیّت نموده و عمل کند، به خسران و هلاکت ابدی مبتلا و گرفتار خواهد شد. پیامبر گرامی اسلام می‌فرمایند: «مَنْ اَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ، خَیْراً کانَ اَوْ شَرّاً کانَ کمَنْ عَمِلَهُ» یعنی: کسی که دوست داشته باشد عمل قومی را چه خیر باشد و چه شرّ مانند این است که خودش آن عمل را انجام داده است. و می‌فرمایند: «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ» یعنی: کسی که با قومی مشابهت داشته باشد در ردیف همان قوم خواهد بود. و باز می‌فرمایند: «مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حَشَرَهُ اللّهُ فِی زُمْرَتِهِم» یعنی: کسی که قومی را دوست داشته باشد با همان قوم محشور خواهد شد. من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
در‌این‌صورت آیا سزاوار است ملّتی که بیش از هزار‌سال زیر چتر و پوشش اسلام عزیز از تمامی نعمت‌های خدای‌‌ تعالی بهره‌مند بوده است به علّت پیروی و تبعیّت از روش‌ها و سنّت‌های مردود مجوسی، در روز قیامت با قوم مجوسی و زرتشتی و بهائی محشور شود؟ نعوذ باللّه من هذا المقام.

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
اولاً: توجه داشته باشید که این روایت در منابع زیر آمده است:
ـ علل‏ الشرائع، شیخ صدوق، 1/ 40.
ـ قصص‏ الأنبیاء، قطب راوندی، 100.
ـ بحار الأنوار، علامه مجلسی، 14/ 148 و 153 و 56/109.
که همه معتبر است.

ثانیاً: آنچه برای ما مهم است، احکامی است که برای آن روز آمده نه سابقه‌اش؛ زیرا احکام زیادی در اسلام هست که امضایی است یعنی اصلش از سایر ادیان یا عرف عقلاست ولی اسلام آن را تأیید و امضاء کرده است.

ثالثاً: بر طبق دسته‌ای روایات، (معروف به روایات من بلغ) اگر در روایتی برای عملی، ثوابی ذکر شده باشد و کسی آن کار را به قصد رسیدن به آن ثواب انجام دهد ـ هرچند رسول اعظم و ائمه‌ی طاهرین نفرموده باشند ـ خداوند کریم، آن ثواب را به او خواهد داد. بنا بر همین اصل، چند عملی که برای روز نوروز آمده، را انجام می‌دهیم به این امید که مطلوب باشد و ثوابش را درک کنیم.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
در قرآن هست که بهشتیان هر چه از خدا بخواهند برایشان فراهم است. انشالله ایه دقیق رو ذکر میکنم. حال شما بر اساس اینکه چنین آیه‌ای باشد
1. اگر بهشتیان بخواهند مقامی همچون فی مقعد صدق… یا بهتر بگویم مقام فنا فی الله … آیا خدا زیر حرف خود میزند؟
2. آیا شما منکر آثار ذکریونسیه میشوید؟ بنده خودم اثارش را دیدم که چون بی اجازه و با عدد خاص بود خدا شاهد است که برایم خطر بزرگی به وجود امد … در عالم خواب و بیدار … بنده افرادی میشناسم که با اجازه استاد این اعمال را انجام میدهند حالاتی دارند ناگفتنی اما شدید به شرعیات معتقدن و …این چه جوابی دارد؟
3. به نظر شما آیا ممکن است این مسایل توحیدی از دید سید هاشم حداد باشد و شما بیخبر باشید؟
به علم یه دبستانی میگویند علم، به علم یه استاد دانشگاه هم میگویند علم. آیا نداشتن چیزی دلیل بر نبودن آن هست؟

************
باسمه تعالی و تقدس

سلام علیکم
با تشکر از این که سؤالاتتان را شماره زده و تفکیک شده فرستاده‌اید، عرض می‌کنم:

1. اگر بهشتیان بخواهند مقامی همچون فی مقعد صدق … یا بهتر بگویم مقام فنا فی الله … آیا خدا زیر حرف خود میزند؟
جواب: مقاماتی مانند «فنای فی الله» یا «عندیت» یا «لدنیّت» یا «جنت الذات» از اختراعات و برداشت‌های بی‌حساب و غیر معتبر صوفیه از قرآن کریم و برخی ادعیه است. در روایات شریفه، نام بهشت‌ها (که همان مقامات عالیه‌ی عالم آخرت است) به تفصیل بیان شده، ولی اشاره‌ای به چنین بهشت‌هایی (مقاماتی) نشده است. اگر شما ـ مانند اصحاب منهاج فردوسیان ـ قصد رسیدن به بالاترین مقام عالم هستی، یعنی «جنة الفردوس» را داشته باشید که بخواهید همنشین رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) باشید، و در آنجا به «لقاء الله» یعنی ملاقات تجلیّات ویژه‌ی حضرت حق برسید، نیازی به هیچ مقام و رتبه‌ای نخواهید داشت زیرا «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست». تمام مقامات عالم آخرت (یعنی تمام بهشت ها) پایین تر از «فردوس اعلی» است. بهشت، صد درجه دارد که نام درجه‌ی صدم آن «فردوس» است. در روایت است که «سقفها عرش الرحمن» یعنی سقف بهشت فردوس، عرش (منطقه‌ی مختصه‌ی حکمرانی) خدای متعال است.
برای تصحیح دیدگاه‌تان نسبت به دو منزل پیش رو، مطالعه‌ی کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» را به شما توصیه می‌نمایم.

2. آیا شما منکر آثار ذکر یونسیه میشوید؟ بنده خودم اثارش را دیدم که چون بی اجازه و با عدد خاص بود خدا شاهد است که برایم خطر بزرگی به وجود امد … در عالم خواب و بیدار … بنده افرادی میشناسم که با اجازه استاد این اعمال را انجام میدهند حالاتی دارند ناگفتنی اما شدید به شرعیات معتقدن و …این چه جوابی دارد؟
جواب: بنده اصلاً منکر آثار ذکر یونسیه و هیچ ذکر دیگری نیستم. اساساً همه چیز عالم، آثار مخصوص به خود دارد. تمام سخن در این است که آیا این آثار، نقش مثبتی در رسیدن ما به کمال و سعادت دارد یا نه؟
ما بر طبق مبانی منهاج، معتقدیم اگر نقش مثبتی می‌داشت، باید پیامبری که برای رساندن ما به کمال و سعادت مبعوث شده و دوازده جانشین بحق ایشان، حتماً حتماً به ما دستور می‌دادند که این ذکر را به عدد خاص و در شرایط خاص و در مکان خاص، (همانطور که صوفیه می‌گویند) بگوییم تا به آنجایی که باید برسیم، برسیم. وگرنه ابلاغ رسالت و رعایت امانت نکرده‌اند. (العیاذ بالله)
شما اولین نفری نیستید که از گفتن بی رویه‌ی اذکار، ضرر کرده‌اید و آخرین هم نیستید، بخشی از مراجعه کنندگان به اینجانب را لطمه خورده‌ها از این ذکر یا اذکار دیگری تشکیل می‌دهند که به رویه‌ی صوفیه و به تعداد خاصی گفته‌اند.
توجه داشته باشید مرتاضان هندی، از ذکرهای شرک آلود خود، خیلی بیشتر از اینها آثار دیده و می‌بینند.
ضمناً «اجازه‌ی ذکر» بدعت است و در هیچ جای دین مبین اسلام نیامده و هیچ یک از فقهای بزرگوار، آن را تأیید نمی‌کنند.
برای آشنا شدن با حیله‌های صوفیه و عرفا، مطالعه‌ی کتاب «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه» را به شما توصیه می‌کنم.

3. به نظر شما آیا ممکن است این مسایل توحیدی از دید سید هاشم حداد باشد و شما بیخبر باشید؟
به علم یه دبستانی میگویند علم، به علم یه استاد دانشگاه هم میگویند علم. آیا نداشتن چیزی دلیل بر نبودن آن هست؟
جواب: حتماً تا کنون به خوبی فهمیده‌اید که حاج فردوسی، هیچ علم و ادعایی ندارد و سراپا فقر، جهل و ضعف است و همه‌ی سخنانش یا آیه‌ی قرآن و یا روایات معتبر نبوی و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است. شما بین «حاج فردوسی» و «مرحوم سید هاشم حداد» مقایسه نکنید بلکه بین «رسول اعظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام)» و «سید هاشم حداد» مقایسه کنید. یعنی بپرسید: آیا احتمال دارد رسول اعظم (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) چیزی از حقیقت و توحید داشته باشند که «سید هاشم حداد» نداشته باشد؟ اگر احتمال دارد، منهاج فردوسیان برتر است و اگر احتمال ندارد، نظر مرحوم حداد (ره) جلوتر خواهد بود.

موفق باشید
حاج فردوسی

با عرض سلام خدمت حاج فردوسی عزیز
تعدادی سوال دارم بی‌زحمت منو راهنمایی کنید
الف ـ من از آقای بهجت تقلید می‌کنم که ایشان فوت کردند در منهاج فردوسیان حکم تقلید من چیست
ب ـ در قانون3/69 گفته شده در حال نماز هر کس سلام کرد باید جواب بدهیم حال چطوری باید جواب داده شود و اگر جواب بدهیم نمازمان چه حکمی دارد و
مجددا در قانون4/182 فرموده‌اید سخن در نماز ممنوع است در حالیکه جواب سلام خودش نوعی سخن میباشد حکم این 2 قانون چیست؟
ج ـ در قانون4/198 آیا اگر فرزند به سن تکلیف برسد و پدر راضی به گرفتن روزه نباشد چه حکمی دارد
د ـ در قانونهای4/271و4/272و4/273مثلا گوشتهای برزیلی که بدست غیر مسلمان و رو به قبله نبودن و حتی بدون گفتن نام خدا ذبح میشوند مصرفشان چه حکمی دارد
هـ ـ در قانون6/434ایا برای ذکر و اذکار خداوند کتابی معتبر وجود دارد لطفاً نام ببرید
ز ـ قانون7/604ایا خون دادن از حجامت بهتر نیست؟چون در خون دادن خون اهدایی صرف افراد نیازمندمیشود اما در حجامت خون گرفته شده دور ریخته میشود
و مهمترین سوال اینکه در قانون9/1336منظور از ختنه کردن دختران یعنی چی؟ من از هرکس این سوال را پرسیدم مات و مبهوت بدون جواب بودند
با تشکر از حاج فردوسی

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
سؤالات شما را به صورت بند به بند جواب می‌دهم. ان شاء الله.
الف ـ من از آقای بهجت تقلید میکنم که ایشان فوت کردند در منهاج فردوسیان حکم تقلید من چیست؟
جواب: هم می‌توانید بر طبق فتوای مراجع زنده، بر تقلید ایشان باقی بمانید و هم می‌توانید به مراجع زنده رجوع کنید.

ب ـ در قانون3/69 گفته شده در حال نماز هر کس سلام کرد باید جواب بدهیم حال چطوری باید جواب داده شود و اگر جواب بدهیم نمازمان چه حکمی دارد و مجددا در قانون4/182 فرموده‌اید سخن در نماز ممنوع است در حالیکه جواب سلام خودش نوعی سخن میباشد حکم این 2 قانون چیست؟
جواب: هر گونه سخن گفتن در حال نماز، نماز را باطل می‌کند مگر جواب سلام دادن. البته احتیاطاً جواب باید با «سلام» یا «سلام علیکم» باشد نه با کلمه‌ای دیگر.

ج ـ در قانون4/198 آیا اگر فرزند به سن تکلیف برسد و پدر راضی به گرفتن روزه نباشد چه حکمی دارد؟
جواب: در روزه‌ی واجب، رضایت پدر معتبر نیست یعنی اگر راضی هم نباشد، باید روزه‌اش را بگیرد ولی در روزه‌های مستحبی، باید پدر راضی باشد.

د ـ در قانونهای4/271و4/272و4/273 مثلاً گوشتهای برزیلی که به دست غیر مسلمان و رو به قبله نبودن و حتی بدون گفتن نام خدا ذبح میشوند مصرفشان چه حکمی دارد؟
جواب: تمام گوشت‌هایی که از کشورهای خارجی وارد ایران می‌شود، توسط قصاب مسلمان و با شرایط ذبح اسلامی در همان کشور، سر بریده شده‌اند. در تمام طول سال، جمعی از روحانیون شیعه در کشورهایی مانند استرالیا و برزیل حضور دارند تا بر ذبح شرعی، نظارت داشته باشند.
همچنین تمام گوشت‌هایی که در سراسر دنیا توسط شرکت «حلال» عرضه می‌شود، ذبح شرعی شده و استفاده از آن جایز است.
اما گوشت‌هایی که از مبادی غیر قانونی وارد ایران شود یا در سایر کشورها، برچسب حلال نداشته باشد، استفاده‌اش اشکال دارد.

هـ ـ در قانون6/434 آیا برای ذکر و اذکار خداوند کتابی معتبر وجود دارد لطفاً نام ببرید.
جواب: «ذکر» به معنی یاد خداست. یعنی باید همواره خدای متعال را حاظر و ناظر اعمال و نیت‌های خویش ببینید. برای تعقیبات نمازها و ذکرهای معتبر، به کتاب های: «مفاتیح الجنان»، «زاد المعاد»، «اقبال الاعمال» و «بلد الامین» مراجعه نمایید.

ز ـ قانون7/604 آیا خون دادن از حجامت بهتر نیست؟ چون در خون دادن خون اهدایی صرف افراد نیازمند میشود اما در حجامت خون گرفته شده دور ریخته میشود.
جواب: خون دادن (فصد) در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) نیز بوده است ولی با این حال، تأکید بسیار زیاد دینی ما بر حجامت، نشان از اثر خاص حجامت در سلامت انسان دارد. همچنین توجه داشته باشید آنچه در حجامت گرفته می‌شود، «خون» نیست بلکه «سموم خون» است. برای اطلاع بیشتر از فواید حجامت و روایات آن، به کتاب «جایگاه حجامت در منهاج فردوسیان» مراجعه کنید.

ـ و مهمترین سوال اینکه در قانون9/1336منظور از ختنه کردن دختران یعنی چی؟ من از هرکس این سوال را پرسیدم مات و مبهوت بدون جواب بودند.
جواب: ختنه‌ی دختران به معنی برداشتن لایه‌ی بالای چوچوله است که موجب خوش آب و رنگ شدن دختر و لذت بیشتر بردن از رابطه‌ی جنسی است. این کار ـ مثل ختنه‌ی پسران ـ از سنت‌های ابتدایی اسلام نیست بلکه از احکام امضایی اسلام است یعنی در امت‌های پیشین نیز بوده است و اسلام آن را تأیید کرده است. البته تأکیدی که بر ختنه‌ی پسر هست، برای دختر نیست.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام. ممنون از این‌که جوابها رو واضح میدید. می‌خواستم نظر شما رو درباره سید هاشم حداد هم بدونم. تو کتابها خیلی درباره ایشون مطالب سنگین نوشته‌اند. از طرفی خیلی از علما به ایشون ارادت داشتن. شهید مصطفی خمینی ـ علامه مطهری ـ آیت الله بهجت ـ علامه طباطبایی ـ آیت الله کشمیری و حتی نقل شده که مرحوم امام راحل برای ایشون بوسیله‌ی آقا مصطفی انگشتر 500 ساله‌ی خانوادگیشونو فرستاده. یا آیت الله بهجت درباره ایشون گفته: سید هاشم سر الله است. حتی آیت الله گرامی فرمودن: رابطه آقای بهجت با ایشون بیشتر از رابطه‌اش با مرحوم قاضی بوده و… با این حال همه میدونن که سید هاشم یک فرد صد در صد وحدت وجودی بوده و عبارتهای علامه طهرانی تو روح مجرد گویای این حرفهاست. اگر همه این نقلها رو حمل بر صحت کنیم چه نتیجه‌ای میشه گرفت؟ چون سید هاشم از جرگه‌ی علما هم نبوده ولی آقای قاضی خیلی به ایشون حساس بودند. اونطور که معلومه عظمت ویژه‌ای پیش علما داشته. جملات خیلی تند و تیزی هم در بحث توحید داره. آیا شما روش سید هاشم، منش سید هاشم، بیانات و حالات و سیره ایشون رو مبتنی بر شرع میدونید؟ از همین آقایون معاصر چه کسی رو از همه دقیقتر میدونید؟ آیت الله انصاری همدانی و روش ایشون چی؟ از کتابای شاگرداشون مثل حاج اسماعیل دولابی و آقای نجابت میشه استفاده کرد؟ و یک سئوال دیگه: روش منهاجیان روشی واضح و روشنه. خوب بالاخره این تعالیم برای ترقی معنوی هست یا نه؟ اگر باشه خوب فرد تو دوره‌های مختلف احتیاج داره یکی کمکش کنه. آیا اون هادی باز هم ائمه معصومین (ع) هستند یا راهنمای ظاهری هم نیاز می‌بینید؟ اگر لازمه معرفی بفرمایید. ممنون که زود جواب میدید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
به بعضی بندهای مهم‌تر پاسخ می‌دهم. ان شاء الله

ـ می‌خواستم نظر شما رو درباره سید هاشم حداد هم بدونم.
جواب: در این که آقا سید هاشم (رحمة الله علیه) مرد ریاضت‌کش و سختی‌کشیده و جگرسوخته‌ای بوده، شکی نیست؛ اما دو نکته را همواره باید در نظر داشت:
اول: سید هاشم خیلی بزرگ بوده، خیلی فوق العاده بوده، خیلی حالات خوب داشته، خیلی خواب‌های خوب دیده، خیلی مکاشفات عالیه داشته، خیلی علما احترامش می‌کردند و خیلی کذا و خیلی کذا؛ برای ما و شما چه فایده‌ای دارد؟! اصلاً به ما و شما چه ربطی دارد؟! خودش عبادت کرده و خودش هم ثمراتش را ـ ان شاء الله ـ دریافت کرده است.
پس سخن اول این است که عمر عزیز را در راه اثبات بزرگی برای فلان و بهمان صرف نکنیم بلکه به عمل در راه رضای حضرت باری تعالی و تحقّق بخشیدن به سنت رسول اعظم و ائمه‌ی معظم (علیهم السلام) مشغول باشیم.
دوم: از مرحوم سید هاشم (ره) هیچ کتاب یا دستورالعمل کامل و روشنی بر جای نمانده است. هر چه هست، سخنانی پراکنده و حالاتی مختلف از سال‌های پر فراز و نشیب زندگی یک سالک است. مطالعه‌ی حالات و سخنان بریده بریده و پراکنده‌ی برجای مانده، نه تنها راهگشا نیست بلکه انسان را گیج اندر گیج می‌کند یعنی مطالعه کننده وقتی از خواندن یک مطلب، حیران شد، بلافاصله با خواندن مطلب بعدی، در سرگردانی اول، سرگردان می‌شود! و از این که چرا در مطلب اول چنین حیرتی به او دست داده، حیران می‌ماند!
پس نتیجه، این که بزرگ بودن دیگران فایده‌ای به حال ما ندارد و از افرادی مانند آقا سید هاشم (ره) که هیچ برنامه‌ی تدوین شده و روشنی به دست نداده‌اند، نمی‌شود هیچ استفاده‌ای برد.
بحث وحدت وجود را بارها عرض کرده‌ام که علمای راستین اسلام در طول تاریخ و مراجع معظم تقلید در حال حاضر، همه فتوا به بطلانش داده و می‌دهند. اگر کسی مکاشفات و عجایب و غرایب داشته باشد، دلیل بر این نمی‌شود که همه‌ی اعتقاداتش صحیح است و گرنه باید مرتاض‌های هندی را با همان اعتقادات مشرکانه شان بپذیریم و بر صراط مستقیم هدایت بدانیم.

ـ آیت الله انصاری همدانی و روش ایشون چی؟
جواب: از مرحوم انصاری همدانی (ره) یک قبر در کنار حضرت علی بن جعفر (علیهما السلام) و دو یا سه کتاب تازه نوشته شده از زندگینامه و برخی حالات و کلماتشان بر جای مانده است. نه از آن قبر و نه از این کتاب‌های بازاری، نمی‌توان راهی و رسمی و برنامه‌ای در آورد. اگر کسی بتواند برنامه‌ی مرحوم انصاری (ره) در تربیت را به صورت تدوین شده (یعنی همراه با مقدمه، متن و خاتمه) ارائه دهد. آنگاه این امکان برای محققین مسائل تربیتی (گرایش سیر و سلوک) فراهم خواهد شد که نظر بدهند آیا روش آن مرحوم کامل بوده یا نقایصی داشته است؟ منطبق بر شرع بوده یا مخالف شریعت بوده است؟

ـ از کتابای شاگرداشون مثل حاج اسماعیل دولابی و آقای نجابت میشه استفاده کرد؟
جواب: مرحوم دولابی، سواد خواندن و نوشتن نداشت و کتابی هم ننوشت، آنچه به نام ایشان موجود است، همان پیاده شده‌ی سخنرانی‌ها یا سخنانی است که در جلسات خصوصی مطرح کرده‌اند. اگر بخواهید به طور کامل از برنامه و راه و رسم آن مرحوم ـ برای رسیدن به کمال و سعادت ـ استفاده کنید، برنامه و راه و رسمی در کار نیست. اگر بخواهید به صورت تفنّنی و سرگرمی مطالعه کنید، احتمال دارد سؤالات و اشکالاتی در ذهنتان ایجاد شود که رهزن راه کمال و سعادتتان گردد.
از مرحوم نجابت (ره) کتابی ندیده‌ام ولی بر طبق جستجوهای من، ایشان نیز برنامه‌ای برای تربیت ارائه نداده‌اند.

ـ و یک سئوال دیگه: روش منهاجیان روشی واضح و روشنه. خوب بالاخره این تعالیم برای ترقی معنوی هست یا نه؟ اگر باشه خوب فرد تو دوره‌های مختلف احتیاج داره یکی کمکش کنه.
جواب: اگر کسی بر قواعد نظری، تسلط پیدا کند، خودش ناظر کار خودش خواهد بود. باید توجه داشته باشید که مزاج دستورات منهاج، معتدل است و عمل کردن به دستورات معتدل، هیچ وقت حالت فوق العاده ایجاد نمی‌کند. مثال می‌زنم، اگر یک عمر، نان گندم بخورید، نه غلبه‌ی سردی خواهید کرد و نه غلبه‌ی گرمی، چون مزاج نان گندم، معتدل است. ولی اگر زیاد هندوانه بخورید، سردی بر وجودتان غالب خواهد شد و اگر زعفران (که مزاج گرم دارد) زیاد بخورید، گرمی خواهید کرد.
دواست که باید زیر نظر پزشک مصرف شود، ولی غذا نیازی به حضور و مراقبت پزشک ندارد و هر عاقلی با اندکی دانش خوراکی‌ها می‌تواند سال‌های سال با خیال راحت از آن‌ها استفاده کند.
اگر مرشدی بگوید برای رسیدن به فلان حالت ماورائی باید چهل شب در زیر زمینی تاریک و نمناک، فلان ذکر را هفت هزار بار رو به آتش بگویید و از هر صدا و صورتی که شنیدید و دیدید، نهراسید! چنین ذکر خطرناکی نیاز به استاد خبره و آشنای فن دارد. چون به اندک اشتباهی، ضرر بسیاری به شاگرد بینوا وارد خواهد شد.
اما اگر کارشناس امور تغذیه بگوید: چای ننوشید، نوشابه ننوشید، سوسیس و کالباس نخورید و روزی نیم ساعت پیاده روی کنید؛ تا سالم بمانید. عمل به این دستورات، نیازی به حضور متخصص و آشنای فن ندارد.
حال، اگر بی‌طالعی خدا زده بخواهد در راه علوم غریبه و کشف و شهودهای زورکی وارد شود، خود داند؛ ولی اگر شما دوست خوب من عزم کرده‌اید به کمال و سعادت برسید، باید با آرامش کامل خیال و خاطری جمع، باقی مانده‌ی عمر شریف را در منهاج فردوسیان قدم بزنید و سپس با دلی آرام و قلبی مطمئن و ضمیری شاد و امیدوار به فضل خدا به بالاترین پاداش‌های خدای بزرگ برای انسان، یعنی بهشت برین، قدم بگذارید و برای همیشه، جوان، سالم، دارا، زیبا، شاد و خندان باشید.

ـ آیا اون هادی باز هم ائمه معصومین (ع) هستند یا راهنمای ظاهری هم نیاز می‌بینید؟ اگر لازمه معرفی بفرمایید.
جواب: اگر کسی وجود مقدس امام عصر و صاحب الامر (ارواحنا فداه) را قبول کند (به دل، نه به زبان، به راست نه به تعارف) کمک‌های معنوی ایشان بیش از قطرات باران که به سوی زمین می‌آید، به سوی قلبش خواهد آمد.‌ای عزیز، تمام بدبختی ما این است که نماینده‌ی خدا را قبول نداریم؛ که ثمره‌اش گدایی بر در خانه‌ی گدایان و کاسه‌لیسی تهی‌کاسه‌گان است.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام محضر شما حاج فردوسی عزیز
با توجه به وجود احادیث کم و انگشت شمار و بعضاً بی‌اصالت در خصوص نوروز باستانی ایرانیان، می‌خواستم بدانم که آیا در منهاج فردوسیان راجع به نوروز و اعمال آن دستوری صحیح و اصیل الروایت وجود دارد یا خیر؟ حقیقتش را بخواهید بنده با توجه به مختصر عقلی که برایم مانده، اصلاً نمی‌توانم نوروز را “عید” فرض کنم و “اعمال” و جشنی داشته باشم و مدام فکر می‌کنم که این بدعتی است که وارد دین ما شده! لطفاً بنده را راهنمایی فرمایید.
ممنون و آرزوی توفیقات بیشتر شما در راه توسعه و نشر اسلام ناب محمدی (ص)

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
درباره‌ی نوروز، فقط یک روایت از جناب مُعلی بن خُنیس از امام صادق علیه‌السلام وارد شده است که حضرت فرموده‌اند:
«إِذَا کانَ یوْمُ النَّیرُوزِ فَاغْتَسِلْ وَ الْبَسْ أَنْظَفَ ثِیابِک وَ تَطَیبْ بِأَطْیبِ طِیبِک وَ تَکونُ ذَلِک الْیوْمَ صَائِماً» [مصباح المتهجد، شیخ طوسی؛ وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی؛ بحار الانوار، علامه مجلسی)]
ترجمه: چون روز نوروز شد، غسل کن و پاکیزه ترین لباست را بپوش و عطر بزن و آن روز را روزه بدار.
البته چون این روایت در کتاب‌های معتبر ما آمده، بر طبق اصول استجماع منهاج فردوسیان، از همین یک روایت، قانون‌های 1219 و 1220 در آخرین مرحله‌ی قانون‌های انجام دادنی یعنی مرحله‌ی نهم استخراج شده است.
باید توجه داشته باشید که انجام این کارها در هر روزی مطلوب است و انجام دادنش به نیّت اجرای دستور استاد معظم، حضرت امام صادق (علیه‌السلام) بر ارزش و ثواب عمل می‌افزاید.
اما انجام کارهایی که مرسوم ایام نوروز است مانند، بازی، خنده، موسیقی، رقص، تبرّج [یعنی خود را به رخ یکدیگر کشیدن] و غیره، در هیچ روزی شایسته‌ی مؤمن نیست و باید ترک گردد.
البته رادیو و تلویزیون چون برای همه‌ی مردم ایران است و در میان این جمعیت، زرتشتی، مسیحی، کلیمی، بهایی، سنی و شیعه‌ی بی‌مبالات و بی‌تقوا وجود دارد، باید سلیقه‌ی همه را داشته باشند. [بدترین توجیهی که می‌شود برای فساد رسانه‌ی ملی مملک مدعی اسلام و تشیع ارائه داد!] ولی مؤمنین باید مواظب خود و خانواده شان باشند و از آلوده شدن به آداب جاهلی بپرهیزند.

موفق باشید
حاج فردوسی

باسلام. خدا قوت. فشار قبر در شب اول فوت است یا اولین شبی که میت را در خاک می‌گذارند؟ در فرض دوم انسآن‌هایی که مثلا: همراه هواپیما منفجر و پودر یا تکه تکه می‌شوند فشار قبرشان چگونه است؟ فشار قبر بر جسم خاکی است یا بر روح انسان؟ آیا خواندن مستمر نماز وحشت به نیت تمامی افرادی که در آن روز مرده‌اند به همه شان می‌رسد؟ و آیا تأثیری برای خود شخص پس از مرگش دارد؟

************
هو الحق

سلام علیکم
اینگونه سؤالات علمی [که ثمره‌ی عملی مستقیمی ندارد] را از پایگاه‌های ویژه‌اش بپرسید. در پایان، چند سایت پاسخگویی برایتان معرفی خواهم کرد ولی لازم می‌دانم مقداری در مورد خود سؤال بنویسم.
همه‌ی جهان پر است از علامت‌های سؤال و فوق تصور ما، پرسش در جهان وجود دارد. ولی دانستن جواب همه‌ی آن پرسش‌ها، نه تنها فایده‌ای ندارد بلکه در موارد بسیار، ضرر هم دارد. چون حداقل، موجب صرف شدن عمر گرانمایه به امور بی‌فایده است.
به همین دلیل، ما رفقای منهاجی را اینطور تمرین می‌دهیم که قبل از پرسیدن، اندکی در ثمره‌ی دانستن جواب، فکر کنند. یعنی قبل از این که سؤالشان را مطرح کنند و دنبال جوابش بگردند، از خودشان می‌پرسند که دانستن جواب این سؤال، چه نقشی در رسیدن من به کمال و سعادت دارد؟
اگر بتوانند به طور مشخص، نقشی بیابند، سؤالشان را مطرح کرده و دنبال جوابش هم خواهند رفت حتی اگر جوابشان در آخر دنیا باشد. ولی اگر نقش روشنی نداشته باشد، از پرسیدن و صرف عمر و فکر در آن، دست می‌کشند. در فرهنگ دینی ما، از علم بی‌فایده به خدا پناه برده شده است.
این را نوشتم تا سایر رفقا هم حواسشان را جمع کرده و سؤالاتی برخاسته از سر درد و نیاز، بپرسند.
اما آدرس پایگاه‌ها برای پرسیدن هر سؤالی از هر نوعی و باری به هر جهت:
اسلام کوئست: http: //farsi.islamquest.net
پاسخگو: http: //www.pasokhgoo.ir
پرسمان: http: //porseman.org
مؤسسه ولی عصر (علیه‌السلام): http: //www.valiasr ـ aj.com
اما جواب به دو سؤال آخر [که ثمره‌ی عملی دارد]:

ـ آیا خواندن مستمر نماز وحشت به نیت تمامی افرادی که در آن روز مرده‌اند به همه‌شان می‌رسد؟
جواب: بله، بر طبق روایات معتبر، اعمال نیک و خیرات ما به مردگان می‌رسد و به حالشان فایده دارد.

ـ آیا تأثیری برای خود شخص پس از مرگش دارد؟
جواب: بله مانند تمام عبادات که اگر با نیت خالص انجام گیرد، در عالم دیگر به یاری عمل کننده‌اش خواهد آمد.

موفق باشید
حاج فردوسی

یا هو

با سلام و عرض ادب و خاکساری
تقاضا دارم سلسله طریقتی مرحوم حاج شیخ علی آقای پهلوانی (ره) را برایم بفرستید.
ممنونم ـ یا علی مدد

************

باسمه تعالی و تقدّس

سلام علیکم
آنچه خواسته بودید را به دو نقل، بیان می‌کنم:

نقل اول (از پایین به بالا):
شیخ علی پهلوانی نمکی تهرانی سعادت پرور (1383ه.ش) از علامه سید محمد حسین طباطبایی (1361ه.ش) از سید علی آقا قاضی (1366ه.ق) از سید احمد کربلائی (1332ه.ق) از ملا حسینقلی شوندی همدانی (1311ه.ق) از سید علی شوشتری (1283ه.ق) از ملا قلی جولا (؟)
در مورد ملا قلی جولا، ادعا شده یکی از اوتاد و یکی از ابواب حضرت بقیة الله بوده است. (البته توجه داشته باشید که هم «اوتاد» و هم «باب الحجة» بودن از ساخته‌های بی‌اساس صوفیه است و مستندی برایش نداریم. اگر این سلسله را بپذیریم، پایانش به فردی ناشناس ختم می‌شود)

نقل دوم (از بالا به پایین):

سیدنا و مولانا محمد رسول الله (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم)، مولانا علی بن ابیطالب (علیه‌السلام)، کمیل ابن زیاد نخعی، شیخ عبدالواحد بن زید، شیخ ابو یعقوب نهر جوری، شیخ عمر بن عثمان مکی، شیخ ابویعقوب طبری، شیخ ابوالقاسم بن رمضان، شیخ ابوالعباس بن ادریس، شیخ داوود بن محمد معروف به خادم الفقراء، شیخ محمد بن مانکیل، کهف الدین اسماعیل قصری، نجم الدین کبری، رضی الدین علی لالا، جمال الدین احمد جوزقانی، نورالدین عبدرالرحمن اسفراینی، رکن الدین علاءالدوله سمنانی، نظام الدین محمود مزدقانی، سید علی همدانی، خواجه اسحق ختلانی، سید عبدالله برزش آبادی، محمد بیداوازی، شاه علی اسفراینی، محمد خبوشانی، شیخ غلام علی نیشابوری، تاج الدین حسین تبارکانی، محمد کارندهی، حاتم زراوندی، محمد علی موذن خراسانی، رضا تبریزی، علی نقی اصطهباناتی، قطب الدین محمد نیریزی شیرازی، آقا محمد کازرانی، آقا محمد بید آبادی (1198ه.ق)، سید صدرالدین کاشف دزفولی (1258 ه.ق)، سید علی شوشتری (1283ه.ق)، ملا حسینقلی همدانی (1311ه.ق)، سید احمد کربلائی (1332ه.ق)، سید علی آقا قاضی (1366ه.ق)، سید محمد حسین طباطبایی (1361ه.ش)، علی پهلوانی سعادت پرور (1383ه.ش)
برخی از محققین کتابشناس در این مورد می‌نویسد: «عرفای متأخر حوزه‌ی علمیه نجف و قم نیز اغلب سلسله اساتید خود را به مرحوم مولی حسینقلی همدانی و از وی به سید علی شوشتری می‏رسانند. در مورد اساتید عرفانی مرحوم شوشتری اختلاف هست ولی با ملاحظه یک سلسله قرائن قوی شاگردی او نزد مرحوم کاشف دزفولی مسلّم است که او نیز شاگرد بیدآبادی بوده، آنچنان که ذکرش رفت. بالاتر از آن، همسانی دستورهای عرفانی این عارفان با دستورهای مرحوم بیدآبادی، اتصال آنان را به مکتب تربیتی وی مسلّم می‏دارد.» [علی صدرایی خویی، آداب السیر و السلوک، نامه‌ای از آقا محمد بیدآبادی به میرزای قمی، پیام حوزه، تیر1374، ص 99 و 100]
البته من نظری در این باره ندارم و فقط برای استجابت خواسته‌ی شما، آنچه یافتم را بازگو کردم. قضاوت و رأی نهایی با کارشناسان فن است.

و له الحمد
حاج فردوسی

سلام
شما علوم غریبه تدریس می‌کنید؟ یا میتونین شخصیو معرفی کنین؟ تو رو خدا از کمک دریغ نکنین
با تشکر

************
باسمه المتعالی

سلام علیکم

اولاً: علوم غریبه تدریس نمی‌کنیم.

ثانیاً: کسی را هم نمی‌شناسیم که تدریس علوم غریبه داشته باشد.

ثالثاً: اگر هم بشناسیم، معرفی نمی‌کنیم.

رابعاً: رفتن به دنبال یاد گیری علوم غریبه در ضدیّت با منهاج فردوسیان است. زیرا منهاج یعنی راه روشن و وسیع ولی علوم غریبه یعنی راه‌های باریک و تاریک.
خامساً: رفقای منهاجی را به شدت از رفتن به دنبال یادگیری و عمل به علوم غریبه نهی می‌کنیم و معتقدیم، [جز در موارد بسیار اندک] موجب خسران و گمراهی می‌شود.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام جناب آقای حاج فردوسی
اول از همه خدا رو شکر که یک سری چیز‌ها رو اینجا خوندم از پروردگار مهربونم می‌خوام کمکم کنه اشتباهاتم رو جبران کنم. اما راستش با وجود اینکه چیز‌هایی که اینجا خوندم با عقل و احساسم جور در میومد یک حس بدی نسبت به اینجا و شما و منهاج فردوسیان و بقیه‌ی چیز‌ها دارم. ازتون می‌خوام یک جوری یک متنی حرفی رو در جوابم بگید که حسم هم نسبت به اینجا عوض بشه. یادتونه درباره‌ی کتابی که دارم می‌نویسم با هاتون مشورت کردم. من نگفتم که همه‌ی آدما عوض میشن گفتم فقط تلاشم رو می‌کنم تا اعتقاداتم رو به جوونای هم سن و سالم و بقیه بگم. راستی یک سوال شما یک جا نوشته بودید که شیعه‌ی واقعی باید چشم و دلش از خوبی پر باشه فکر کنم تقریبا همین بود مگه نه!
یعنی چی؟ راستش نمی‌فهمم منظورتون چیه یک کم توضیح بدید. یعنی اگه کسی رو دیدی که خوبی‌هایی داره باید اون‌ها رو نادیده بگیری چون معصومین بهتر بودند (البته من یقین دارم که هیچ کس بهتر از اون‌ها نبوده و نیست و نخواهد بود). اگه میشه درباره‌ی کتابم هم فکر کنید اگه سعی کنم هدفم رو فقط رضای خدا کنم اون موقع چی؟ منطقی جواب بدید لطفاً به ایمیلم بفرستید.

************
هو الحق المبین

سلام علیکم
نامه‌تان را به صورت بند به بند جواب می‌دهم.
ـ اول از همه خدا رو شکر که یک سری چیز‌ها رو اینجا خوندم از پروردگار مهربونم می‌خوام کمکم کنه اشتباهاتم رو جبران کنم. اما راستش با وجود اینکه چیز‌هایی که اینجا خوندم با عقل و احساسم جور در میومد یک حس بدی نسبت به اینجا و شما و منهاج فردوسیان و بقیه‌ی چیز‌ها دارم. ازتون می‌خوام یک جوری یک متنی حرفی رو در جوابم بگید که حسم هم نسبت به اینجا عوض بشه
جواب: حس شما کاملاً طبیعی است. یک مَثَل قدیمی می‌گوید: «فلانی آنقدر آب جوش خورده است که وقتی به آب سرد هم می‌رسد، فوت می‌کند!». اینقدر اخبار گوناگون و حکایت‌های جور واجور از اسم‌ها و ایسم‌های جدید و نوپدید شنیده و خوانده‌اید که در ناخودآگاه ذهنتان هر اسم جدید و چیزی که بوی نوآوری می‌دهد، محکوم به انحراف است. یعنی ذهن ناخودآگاه شما اینطور حکم می‌کند که حتماً باید ریگی به کفش آن باشد. در گذشته‌ها، نمونه‌ای از این اخبار و حکایات و تحلیل‌ها را منتشر کردم و نتیجه گرفتم که باید به آنان که تازه با «برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان» آشنا می‌شوند، حق داد که با دیده‌ی شک و تردید بنگرند و با احتیاط برخورد نمایند.

ـ یادتونه درباره‌ی کتابی که دارم می‌نویسم باهاتون مشورت کردم. من نگفتم که همه‌ی آدما عوض میشن گفتم فقط تلاشم رو می‌کنم تا اعتقاداتم رو به جوونای هم سن و سالم و بقیه بگم. راستی یک سوال شما یک جا نوشته بودید که شیعه‌ی واقعی باید چشم و دلش از خوبی پر باشه فکر کنم تقریبا همین بود مگه نه! یعنی چی؟ راستش نمی‌فهمم منظورتون چیه یک کم توضیح بدید. یعنی اگه کسی رو دیدی که خوبی‌هایی داره باید اون‌ها رو نادیده بگیری چون معصومین بهتر بودند (البته من یقین دارم که هیچ کس بهتر از اون‌ها نبوده و نیست و نخواهد بود)
جواب: منظور این است که منهاجیون و منهاجیات نباید با دیدن کرامت‌ها و کارهای خارق العاده، جذب صاحب آن شوند زیرا بسیار دیده و شنیده‌ایم که خیلی از مکاشفات و مشاهدات، خواب و خیال بوده و خیلی از عجایب و غرایب، سحر و جادو و کار اجنه بوده است.
برای این که عمق مطلب را درک کنید، لازم است کتاب «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه» را مطالعه نمایید.
همچنین به صِرف این که فلان آقا، آدم خوبی است و نماز شب می‌خواند و تقوا و طهارت دارد، نباید موجب شود که ما خود را تابع و شیعه‌ی او بدانیم. هر کسی از رعیت [یعنی غیر از طبقه‌ی انبیا و ائمه علیهم‌السلام] باید به صورت مستقیم به امامش اتصال روحی داشته باشد. البته اتصال علمی برای همه ممکن نیست و باید از طریق علمای راستین، این ارتباط حاصل شود. ولی اتصال ولایی برای همه هست و غیر آن اشکال دارد.

ـ اگه میشه درباره‌ی کتابم هم فکر کنید اگه سعی کنم هدفم رو فقط رضای خدا کنم اون موقع چی؟ منطقی جواب بدید لطفاً به ایمیلم بفرستید
جواب: اگر احساس می‌کنید که خواهید توانست با نوشتن این کتاب، مفید باشید، نیتتان را برای خدای متعال و رسیدن به ثواب‌های عالیه‌اش خالص کنید و با توکل بر او و توسل به خاندان وحی (علیهم السلام) کارتان را شروع نمایید.
ضمناً کی بی‌منطق جواب داده‌ام یا جواب غیر منطقی داده‌ام که از من می‌خواهید اینبار منطقی جواب بدهم؟!

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج آقا
دیروز فرمودید سؤال رو به ایمیلم بفرستید من چون مسافرت هستم امکانش برام مهیا نیست اگه ممکنه درباره آقای پهلوانی و شاگردهاش که آیا روش سلوکی و برنامه‌ها و دستورالعمل‌هاشون مورد تأیید مراجع تقلید هست یا نه؟ آیا دادن ذکر به اشخاص و تربیت کردن افراد مورد تأیید مراجع هستش؟ خواهشاً بفرمایید آیا می‌تونم بهشون مراجعه کنم؟ آیا منظور از یافتن استاد شامل حال این آقایون میشه؟
از لطف شما ممنون هستم. جواب رو در صورت صلاحدید در سایت قرار دهید تا با اینترنت ایرانسل ببینم.

************
باسمه تبارک و تقدّس

سلام علیکم
سبک تربیتی مرحوم پهلوانی (ره) همان روش علامه طباطبایی (ره) از مرحوم قاضی (ره) از مرحوم کربلایی (ره) از مرحوم ملا حسینقلی شوندی (ره) از مرحوم سید علی شوشتری (ره) به بالاست.
درباره‌ی سلسله‌ی طریقتی مرحوم پهلوانی (ره) به طور جداگانه خواهم نوشت. ان شاء الله
باید توجه داشته باشید گرچه بعضی دیدگاه‌ها و اعمال صادر شده از آن مرحوم یا برخی شاگردانشان، اصلاً مورد تأیید شرع انور و مراجع معظم تقلید نیست ولی به حدی هم نیست که آنان را از رسیدن به کمال و سعادت ابدی، محروم نماید و یکسر به جهنم ببرد.
طبق قولی که به برخی رفقا داده ام، قرار شده برخی انحرافات علمی و عملی آقایان عرفا و علمای صوفی زده را بنویسم ولی هنوز، فرصت کافی به دست نیامده است. یکی از افرادی که مورد نقد علمی [و البته خیلی محترمانه] قرار خواهند گرفت، مرحوم پهلوانی (ره) است.
این که نوشته‌اید: «آیا دادن ذکر به اشخاص و تربیت کردن افراد مورد تأیید مراجع هست؟»
عرض می‌کنم: ذکر به معنی یاد خدا یا کلمات خاصی برای گفتن، مورد تأیید اسلام و علمای اسلام است ولی نوآوری‌هایی که در حاشیه‌ی ذکر گفتن پدید می‌آید، مثل اجازه‌ی استاد برای ذکر خاص یا عدد خاص یا مقدمات خاص یا شرایط خاص یا مکان خاص یا زمان خاص [که در متن روایت نیامده است] یا تلفیق و مونتاژ برخی ذکرها با برخی دیگر، موجب می‌شود که غلبه‌ی بدعت بر سنت پیش آید و نورانیت ذکر، در زیر لایه‌های متراکم خرافات و بدعت‌ها، بی‌فروغ یا کم فروغ گردد.
این که نوشته‌اید: «آیا می‌تونم بهشون مراجعه کنم؟»
عرض می‌کنم: به نظر بنده، بر طبق مطالعات و مشاهدات بسیار و بحث‌های مفصلی که با این جنابان داشته ام، مراجعه به آقایان، از غوطه خوردن در معصیت و تاریکی بهتر است ولی برای کسی که قصد جدّی در رسیدن به کمال و سعادت دارد، صلاح نمی‌بینم زیرا برنامه‌ی خاصی برای تربیت ندارند و سردرگمی از همان اول تا آخر، همراه سالک یا شاگرد آن راه خواهد بود.
اگر سخن مرا نمی‌پذیرید، با نخبه ترین و زبده ترین شاگردان مرحوم پهلوانی (ره) گفتگو کنید و از آنان بخواهید تا شما را با مراحل، منازل و مقصد و مقصود برنامه‌ی تربیتی شان آشنا کنند. خواهید یافت که نمی‌توانند، زیرا در نظامی رشد کرده‌اند که بنا نداشته رهرو را روشن کند و تمام مسیر را به صورت علمی برایش تبیین نماید. نه متنی برای ارائه دارند و نه می‌توانند تبیین درستی داشته باشند. (خواهش می‌کنم حتماً امتحان کنید)
این که نوشته‌اید: «آیا منظور از یافتن استاد شامل حال این آقایون میشه؟»
عرض می‌کنم: استاد در منهاج فردوسیان، فقط رسول اعظم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) و دوازده جانشین بر حقشان (علیهم السلام) هستند و با توجه به حیات دنیوی حضرت صاحب الامر (ارواحنا له الفداء) هیچ نیازی به سرسپردگی و دلدادگی به غیر نیست. فقط نیاز علمی به دانستن دستورات آن بزرگواران می‌ماند که محدثین و فقهای بزرگوار شیعه در طول تاریخ و مراجع معظم تقلید در زمان حال، ما را بدان راهنمایی می‌کنند.

موفق باشید
حاج فردوسی

بنام خداوند مهربان

سلام حاج فردوسی خسته نباشید
فقط دو سوال دیگه در باب موسیقی و علوم ماوراالطبیعه دارم که بیزحمت منو راهنمایی کنید
حاج آقا اگه علوم ماورا هیچ ریشه اساسی و بنیانگذار معتبر ندارد پس چطور و توسط چه کسانی ابداع شده که هر کس مشکلی داره بوسیله یکی از شاخه‌های این علوم حل میشه حتماً بنیانگذار این علوم تا حدی خداشناس بوده که به این علوم تسلط داشته که با دعا مشکلات مردم رو حل کنه چه برای سحر وجادو یا برای دزدی و غیره شما میدونید که طلسم و سحر و جادو شاخه‌ای از این علوم میباشه پس اگه این علوم من در اوردیه یا توسط افراد غیر متبحر نوشته شده چطور مردم را طلسم میکنند ویا چطور شخص طلسم شده را ازاد میکنند
وحاج آقا اگه یه روزی یه منهاجی مقابل یه صوفی قرار بگیره قدرت کدام بیشتره؟چون صوفی با علوم غریبه و ماورایی سر و کار داره ولی منهاج فردوسیان شیعه اثنی عشری میباشه ولی شما از قدرت یه منهاجی در کتابهایتان موردی را ذکر نکرده‌اید آیا منهاجی میتواند از خود دفاع کند و آیا اصلا میتواند با منهاجی شدن قدرتی بدست بیاورد البته نه برای خودنمایی بلکه برای کمک به مردم و رضای خدا
و نکته بعدی در باب موسیقی میباشه که شما فرمودید هر موسیقی مصنوعی حرام میباشد پس حاج آقا چرا رهبر فرزانه اسلام اجازه پخش اهنگ از رادیو و تلویزیون را دادند اگه موزیک مشکل دارد و یا چرا در عزاداریها از طبل و شیپور استفاده میشه و یا اصلا چرا در حرم امام رضا نقاره زنان از شیپور استفاده میکنند بیزحمت حاج آقا منو توجیه کنید البته مجدد میگویم من دیگه نه دنبال علوم ماورا و نه دنبال موزیک هستم فقط بعضی مواقع سوالاتی واسم پیش میاد که شما منو به بزرگی خودتون ببخشید و جوابمو بدین
راستی حاج آقا شما آقای کافی پناهیان ودانشمند و امثالهم را تایید میکنید که ما سخنان این افراد رو گوش کنیم و یا حاج آقا چرا خودتون در صدا و سیما هیچ صحبتی نمیکنید که هم ما از صحبتهای شما فیض ببریم و هم مردم شما رو بشناسند و با منهاج فردوسیان اشنا شوند و شاید مثل من از خواب غفلت بیدار شوند.
با تشکراز شما حاج فردوسی / دوستدار شما حسن

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نامه‌ی شما را به صورت بند به بند پاسخ می‌دهم، ان شاء الله.
ـ اگه علوم ماورا هیچ ریشه اساسی و بنیانگذار معتبر ندارد پس چطور و توسط چه کسانی ابداع شده که هر کس مشکلی داره بوسیله یکی از شاخه‌های این علوم حل میشه حتماً بنیانگذار این علوم تا حدی خداشناس بوده که به این علوم تسلط داشته که با دعا مشکلات مردم رو حل کنه چه برای سحر وجادو یا برای دزدی و غیره شما میدونید که طلسم و سحر و جادو شاخه‌ای از این علوم میباشه پس اگه این علوم من در آوردیه یا توسط افراد غیر متبحر نوشته شده چطور مردم را طلسم میکنند ویا چطور شخص طلسم شده را ازاد میکنند
جواب: سِحر [که به فارسی به آن جادوگری می‌گویند] ریشه در حقیقت دارد. قرآن کریم می‌فرماید:
«وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکتَابَ کتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ کأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ * وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَی مُلْک سُلَیْمَانَ وَمَا کفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکنَّ الشَّیْاطِینَ کفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَی الْمَلَکیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کانُواْ یَعْلَمُونَ * وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ واتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّه خَیْرٌ لَّوْ کانُواْ یَعْلَمُونَ» [سوره‌ی بقره، آیات 101 تا 103]
ترجمه: و آنگاه که فرستاده‏ای از جانب خداوند بر یشان آمد که آنچه را با آنان بود تصدیق می‏‌داشت گروهی از اهل کتاب [یعنی یهودیان] کتاب خدا را پشت‏ سر افکندند چنانکه گویی [از آن، هیچ] نمی‏‌دانند. و آنچه را که شیطان[صفت]ها در سلطنت ‏سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند پیروی کردند و سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطان[صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر می‌‏آموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروی کردند] با این‌که آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم [سحر] نمی‏‌کردند مگر آنکه [قبلاً به او] می‏‌گفتند ما [وسیله] آزمایشی [برای شما] هستیم پس زنهار، کافر نشوی و[لی] آن‌ها از آن دو [فرشته] چیزهایی می‏‌آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند هر چند بدون فرمان خدا نمی‏‌توانستند به وسیله آن به احدی زیان برسانند و [خلاصه] چیزی می‏‌آموختند که برایشان زیان داشت و سودی بدیشان نمی‏‌رسانید و قطعاً [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهره‏‌ای ندارد. وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند اگر می‏‌دانستند. اگر آن‌ها گرویده و پرهیزگاری کرده بودند قطعاً پاداشی [که] از جانب خدا [می‏‌یافتند] بهتر بود، اگر می‏‌دانستند.
اگر به خوبی در این آیات شریفه دقت کنید، جواب سؤالتان را به خوبی می‌یابید.
اولاً، جادوگری ریشه‌ی آسمانی دارد (و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروی کردند])
ثانیاً: اثر اندک جادوگری به اذن خداست (هر چند بدون فرمان خدا نمی‏‌توانستند به وسیله آن به احدی زیان برسانند)
ثالثاً: علوم غریبه و سحر، ضررش بیشتر از فایده‌اش است. (چیزی می‌‏آموختند که برایشان زیان داشت و سودی بدیشان نمی‏‌رسانید)
رابعاً: فایده‌ی جادوگری فقط در دنیاست. (و قطعاً [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهره‏‌ای ندارد)
خامساً: کاش به جای پیروی از آموزه‌های جادوگرانه‌ی آن دو فرشته، پیروی از آموزه‌های پیامبرشان می‌کردند. (اگر آن‌ها گرویده و پرهیزگاری کرده بودند قطعاً پاداشی [که] از جانب خدا [می‏‌یافتند] بهتر بود، اگر می‏‌دانستند)
نتیجه این که، منهاجی شدن بسی برتر از ساحر شدن و جادوگری است.

ـ اگه یه روزی یه منهاجی مقابل یه صوفی قرار بگیره قدرت کدام بیشتره؟ چون صوفی با علوم غریبه و ماورایی سر و کار داره ولی منهاج شیعه اثنی عشری می‌باشه ولی شما از قدرت یه منهاجی در کتابهایتان موردی را ذکر نکرده‌اید آیا منهاجی میتواند از خود دفاع کند و آیا اصلا میتواند با منهاجی شدن قدرتی بدست بیاورد البته نه برای خودنمایی بلکه برای کمک به مردم و رضای خدا
جواب: شما هنوز در حال و هوای عجایب و غرایب و امور خارق العاده هستید. یعنی تصور کرده‌اید که منهاجی شدن موجب تقویت اراده (از نوع تقویت اراده‌ی مرتاض‌ها) می‌شود. این تصور، اشتباه است.
کسانی که در راه رسیدن به قدرت‌های دنیوی تلاش کرده‌اند، ثمره‌اش را در همین دنیا خواهند دید. راه رسیدن به قدرت بسیار است، مثل ثروتمند شدن، مشهور شدن، دانشمند شدن، ورزش‌های مخصوص، بدن سازی و… که از هر یک در راه قدرتمند کردن بخشی از وجود انسان استفاده می‌شود. و البته سخت ترین راهش، تقویت اراده برای تصرف در موجودات می‌باشد که بعضی مرتاضان به دنبالش هستند. ولی ماهیت همگی یکی است و فقط کالای دنیاست و در آخرت، به هیچ نخواهند خرید.

ـ نکته بعدی در باب موسیقی میباشه که شما فرمودید هر موسیقی مصنوعی حرام میباشد پس حاج آقا چرا رهبر فرزانه اسلام اجازه پخش اهنگ از رادیو و تلویزیون را دادند اگه موزیک مشکل دارد و یا چرا در عزاداریها از طبل و شیپور استفاده میشه و یا اصلا چرا در حرم امام رضا نقاره زنان از شیپور استفاده میکنند.
جواب: قرار ما با رفقای منهاجی این است که راه را از کتاب و سنت و عترت بگیریم نه از جامعه و تلویزیون و رادیو. مراجع معظم تقلید، بویژه حضرت امام خامنه‌ای (دام ظله) به کمیّت و کیفیّت موسیقی در رادیو و تلویزیون راضی نیستند ولی بنا به ملاحظاتی [از جمله این که در این کشور، سایر ادیان و مذاهب هم زندگی می‌کنند] خیلی سخت‌گیری نشان نمی‌دهند و تکلیف را بر عهده‌ی مؤمنین گذاشته‌اند.

ـ بی‌زحمت حاج آقا منو توجیه کنید البته مجدد می‌گویم من دیگه نه دنبال علوم ماورا و نه دنبال موزیک هستم فقط بعضی مواقع سوالاتی واسم پیش میاد که شما منو به بزرگی خودتون ببخشید و جوابمو بدین
راستی حاج آقا شما آقای کافی پناهیان و دانشمند و امثالهم را تایید می‌کنید که ما سخنان این افراد رو گوش کنیم.
جواب: بحث‌های آقای دانشمند [بخصوص درباره‌ی اثبات ولایت] قابل استفاده است. همچنین بحث‌های آقای دکتر رفیعی که مبتنی بر آیات و روایات و خالی از خواب و مکاشفه و بافته‌های صوفیه است، نیز خیلی قابل استفاده است. سوز نفس مرحوم کافی (خصوصاً در «یا بن الحسن»‌ها و روضه‌هایش) مثال زدنی است. صحبت‌های کارشناسان برنامه‌ی «سمت خدا» بویژه آقایان ماندگار، عالی و فرحزاد هم نکات و مطالب خوبی دارد.
اما آقای پناهیان ـ با احترام زیادی که برایشان قائل هستم ـ بافته‌ها و تحلیل‌های خودشان در منبر بیشتر از آیات و روایات، جلوه می‌کند. البته خیلی از سخنانشان برگرفته از آیات و روایات است و مخالفتی با نصوص ندارد ولی بیان آیات و روایات، شیرینی دیگری دارد.

ـ حاج آقا چرا خودتون در صدا و سیما هیچ صحبتی نمیکنید که هم ما از صحبتهای شما فیض ببریم و هم مردم شما رو بشناسند و با منهاج فردوسیان اشنا شوند و شاید مثل من از خواب غفلت بیدار شوند.
جواب: عجله‌ای نیست. نوبت به صدا و سیما هم خواهد رسید. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی عزیز خسته نباشید و با عرض تشکر از جوابهای شما
حاج آقا امروز سالروز تولد منه و من تصمیم گرفتم علاوه بر سالروز تولد جسمی سالروز تولد عقلی خودمو جشن بگیرم یعنی تازه پا در صراط مستقیم بگذارم البته با کمک فقط شخص خودتان.
حاج آقا واقعاً شما گوهر نایابی بودید که من شما رو تازه پیدا کردم و حاضرم تمام سخنان شما رو مو به مو گوش کنم و عمل کنم واقعاً با این تفاسیر دیگه به کسی و کتابی اعتماد ندارم و تنها کاری که میتونم واستون انجام بدم اینه که شما رو سر نمازم دعا کنم.
فقط حاج آقا بعضی مواقع سوالاتی به ذهنم میرسه که باید بی‌زحمت جوابمو بدین که تعدادی از سوالاتمو الان ذکر میکنم
1 ـ در جزوه‌ی درباره منهاج در قسمت نقاط اشترک و افتراق منهاج فردوسیان با تصوف در گزینه در باب موسیقی مواردی ذکر کرده‌اید. میخواهم بدانم آیا تمام موزیکها و موسیقیها اعم از پاپ کلاسیک سنتی و اصیل مشکل دارد یا نه؟ پس اگر مشکل دارد خواننده‌هایی مثل آقای عصار محمد اصفهانی شجریان افتخاری شهرام ناظری و یا اهنگهای ورزشی که گاها از رادیو و تلویزیون پخش میشوند و یا حتی اهنگهای مارشی جنگ و اهنگهای دوران دفاع مقدس که ادم را به وجد می‌اورند چه؟ آیا گوش دادن به این اهنگها برای تنوع مشکل دارد البته بحث گوش کردن به قرآن و دعا جدای از این مسایل می‌باشد
بیزحمت حاج آقا تکلیف منو با این مساله رو مثل سوالهای قبلیم جواب کامل بدهید.
با تشکر ویژه از شما حاج فردوسی گل

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در مور غنا و موسیقی، بحث‌های بسیار و مفصلی صورت گرفته است. برخی کارشناسان، موسیقی را مفید و برخی مضر می‌دانند. بعضی‌ها بین موسیقی تفکیک قائل شده و نواهای تند و غربی را مضر ولی نواهای نرم و شرقی را مفید می‌دانند. حتی بعضی قائل به موسیقی درمانی شده‌اند! یعنی مدعی هستند که می‌توان با گوش دادن به آهنگ‌های خاص، برخی بیماری‌ها را بهبود بخشید. ولی از منظر منهاج فردوسیان و منهاجیون، چون علم بشر محدود و ناقص است، باید به دامن وحی پناه برد و اگر تمام دانشمندان جهان در یک سو به حمایت از موسیقی بپردازند ولی استاد اعظم (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) غیر آن را بفرمایند، ما پیروی از استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) را بر می‌گزینیم.
به همین دلیل، چون استاد معظم حضرت امام صادق (علیه‌السلام) [که نظرشان همان نظر رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و بالاترین نظرهاست،] فرموده‌اند: «لَا خَیْرَ فِیهِ، لَا تَقْرَبْهُ» یعنی هیچ خیری در گوش دادن به موسیقی نیست و نزدیکش هم مرو، اصحاب منهاج، از گوش دادن به هرگونه موسیقی مصنوعی، پرهیز می‌کنند.
منظور از موسیقی مصنوعی، موسیقی‌هایی است که انسان از وسایل مخصوص موسیقی یعنی سازهای بادی و ضربی و زهی تولید می‌کند.
البته گوش دادن به آهنگ طبیعت، مانند صدای باد، صدای پرندگان، صدای آبشار و همچنین گوش دادن به نوای خوش تلاوت قرآن و دعاها، بدون اشکال بوده و در برخی مواقع، ثواب هم دارد.
پس به چند مطلب مهم در مورد موسیقی توجه داشته باشید:
اول: هیچوقت عمداً به موسیقی گوش ندهید، ولی اگر به گوشتان رسید و نتوانستید از معرضش فرار کنید، اشکال ندارد.
دوم: هر صدای موزونی که از ساز تولید شده باشد، حتی اگر سرود ملی یا مارش جنگی باشد را گوش ندهید چون در برخی فرمایشات استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) از گوش دادن به صدای ساز (سازهایی مانند: تار، تنبور، طبل، سنج، چنگ و نی) نهی شده است بدون این که فرقی بین آهنگ‌ها قائل شده باشند. پس احتیاط در این است که هیچ صدای تولید بشر از سازهای موسیقی را گوش ندهید.
سوم: در هیچ جای قرآن یا روایات معتبر، اثری از «موسیقی عرفانی» نیست. همانطور که رقص عرفانی (معروف به سماع) از نظر شرعی ممنوع است، موسیقی عرفانی هم دروغی از دروغ‌های صوفیه بوده و ممنوع است.
چهارم: اگر کسی قرآن کریم یا سخنان حق و راستین را با موسیقی همراه کند، به آن آیات و سخنان حق، جفا کرده است و کیفرش سخت تر خواهد بود.
در پایان، روایت زیبایی از کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» می‌آورم تا با دقت در آن، عزمتان بر پاک کردن گوش از موسیقی، راسخ تر گردد. ان شاء الله.
قَالَ: قُلْتُ له علیه‌السلام: جُعِلْتُ فِدَاک إِنِّی أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَک عَنْ شَی‏ءٍ أَسْتَحْیی مِنْهُ. قَالَ: سَلْ. قُلْتُ: هَلْ فِی الجَنَّةِ غِنَاءٌ؟ قَالَ: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ شَجَراً یأْمُرُ اللهُ رِیاحَهَا فَتَهُبُّ فَتَضْرِبُ تِلْک الشَّجَرَةُ بِأَصْوَاتٍ لَمْ یسْمَعِ الخَلَائِقُ بِمِثْلِهَا حُسْناً. ثُمَّ قَالَ: هَذَا عِوَضٌ لِمَنْ تَرَک السَّمَاعَ فِی الدُّنْیا مِنْ مَخَافَةِ اللهِ» [بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان، سند 51، صفحه‌ی 47 به نقل از: تفسیر قمی/2/170؛ بحار الانوار/8/127]
ترجمه: (راوی می‌گوید: به محضر مقدس امام صادق علیه‌السلام) عرض کردم: فدایت شوم می‌خواهم چیزی از شما بپرسم ولی خجالت می‌کشم.
فرمودند: بپرس
عرض کردم: آیا در بهشت، موسیقی هم هست؟
فرمودند: [آری، ] در بهشت، درخت ـ ی وجود دارد که خدای متعال باد را امر می‌کند تا [بر آن درخت، ] بوزد. پس آن درخت [به واسطه‌ی وزش آن باد، ] صداهایی تولید می‌کند که هیچکس به خوبی آن را نشنیده است.
سپس فرمودند: این [شنیدن نغمه‌ها و موسیقی‌های بهشتی] پاداش کسی است که موسیقی را در دنیا به خاطر ترس از خدا ترک کرده باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
آیا انتساب رساله‌ی «تحفة الملوک فی السیر و السلوک» به سید بحر العلوم (ره) صحیح است؟
متشکرم

************
هو الحق المبین

سلام علیکم
اینجانب خودم موفق با تحقیق مفصلی در مورد این انتساب نشده‌ام ولی شایسته دیدم تحقیقات آیت الله استادی (حفظه الله) در مقدمه‌ی این رساله را برایتان بنویسم تا مایه‌ی هدایت و روشنگری باشد. ان شاء الله. ایشان می‌نویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم
چند سال پیش نسخه‌ای خطی به نام تحفه الملوک فی السیر والسلوک که دیباچه آن با عبارت زیر شروع شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم جناب مولانا و سیدنا آقا سید مهدی طباطبائی نجفی مشهور به بحر العلوم می فرماید: الحمد و الثناء لعین الوجود و الصلوه علی واقف مواقف الشهود و علی آله امناء المعبود ای همسفران ملک سعادت و صفاوای رفیقان راه خلوص و وفا امکثوا انی آنست نارا… به دستم افتاد برای روشن شدن وضع آن به کتابهای مربوطه مراجعه کردم.
صاحب طرائق الحقائق می نویسد: رساله‌ای از سید بحر العلوم اعلی الله مقامه در عرفان به خط ایشان (پدر مولف طرائق متوفای 1278) دیدم که جزوی از شرح اربعینیات خود را ضمیمه فرموده بود برای مرحوم حاج عبدالعظیم هراتی که اظهار ارادت خدمت آن حضرت می نموده…
در جای دگیر می نویسد: الحاج عبدالعظیم هروی با برادرش حاج عبدالکریم ساکن طهران و از تجار معروف بودند در سال 1294 را قم را ملاقاتش در طهران حاصل گردید… کتابی که نسبتش به مرحوم سید بحرالعلوم (می دهند ـ ظ) در شرح کتاب سیرو سلوک ابن طاووس علیه الرحمه به خط جناب والد برای حاج مذکور مشاهده و بعضی از وقایع اربعینیات خود را اضافه فرموده بودند. (1)
مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی در ذریعه می نویسد:
رساله فی السیر والسلوک تنسب الی سید نا بحرالعلوم السید مهدی بن مرتضی الطباطبائی البروجردی النجفی المتوفی 1212 فارسیه فی الفی بیت لکنها مشکو که فیها ففی آخرها بعض ما لیس علی مذاق السید بحر العلوم کما یظهر للمتدرب فی مفاده و النسخه موجوده فی النجف فی بیت، بحر العلوم، و رایت اخری عند محمد حسین بن الحاج محمد جعفر الیزدی و کیل سیدنا الشیرازی بکربلا اولها: امکثوانی آنست نارا لعلی آتیکم منها بخبر… و رایت نسخه اخری فیها زیادات و بسط الفاظ و عبارات سماه فی اولها: تحفه الملوک فی السیر و السلوک و انه لبحر العلوم… (2)
و در جای دگیر می نویسد:
رساله فی السیر و السلوک هوتعریب السیر و السلوک الفارسی المنسوب الی سیدنا بحر العلوم، عربه الشیخ الوالمجد محمد الرضا الاصفهانی بالتماس السید حسین بن معزالدین محمد المهدی القزوینی الحلی فی داره بالنجف فی البرانی فی عده لیال بعد الساعه الخامسه من اللیل، و ذکر ابوالمجد انه الفه بحر العلوم بکرمانشاه اقول: و نسبه نصفه الاخیر الیه مشکو که لانه علی مذاق الصوفیه فلو ثبت آن‌هاله فانما هوالنصف الاول فقط کما یاتی فی ص 284. (3)
سید محمد صادق بحر العلوم و سید حسین بحر العلوم در مقدمه کتاب الفوائد الرجالیه سید بحر العلوم پس از ذکر تالیفات او می نویسند:
و هناک بعض الرسائل الصغار ربما نسبت الی السید قدس سره، منها رساله السیر و السلوک الفارسیه و لکن لا یعضدها التاریخ و لایوافقها طریقه السید رحمه الله و سلوک الطافح علی سائر مولفاته و کتاباته ـ کما یشهد بذلک ـ کل من واکب قلمه الشریف فی عامه مولفاته، والله اعلم. (4)
سه نسخه از این رساله در کتابهای فهرست شده کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است، در فهرست آن کتابخانه در ذیل شماره 170 آمده است: می نماید که مولف از مشایخ صوفیه است. در متن اسمی برای رساله ذکر نشده و نام مولف هم مذکور نیست. در نسخه شماره 171 رساله به نام تحفه ضبط شده در نسخه شماره 172 به سیدی مهدی بحرالعلوم نسبت داده شده است، و معروفت نزد جمعی نیز چنین است لیک زیاده بر آنکه مضامین رساله ملائم با مشرب آن سید بزرگوار نیست و هم ارباب تراجم بجز (طرائق الحقائق ج 3 حاشیه ص 90) در شمار مولفات او چنین رساله‌ای را ذکر نکرده‌اند… نسخه‌های این رساله‌های قدری اختلاف دارد… (5)
سه نسخه از این رساله نیز در کتابخانه دانشگاه است. در فهرست آنجا آمده است:
آداب السلوک. در عنوان این نسخه آمده: رساله سید سند مرحوم بحرالعلوم در آداب سلوک و همان رساله عرفانی منسوب به این طاووس است و نباید از بحر العلوم هم باشد و در سر گذشت او… از این رساله باد نگردید. (6)
و در جای دیگر از فهرست آنجا آمده است:
در نسخه شمار 1358 این کتابخانه چهار گفتار در سیروسلوک و روش عبادت و سنن صوفیانه و آداب مریدو شیخ است و مشرب شیعی در آن‌ها پیدا است و ساخته عارفان و آداب مرید و شیخ است و مشرب شیعی در اخیر می باشد. نگارنده همه اینها باید همان محمد حسین بن محمد که در 1251 می زیست و سبک همه اینها نیز یکی است گفتارها اینک شناسانده می شود…
4 ـ به نام رساله سید بن طاووس در نسخه یاد شده و درست نیست؛ نگارنده آن باید همان محمد حسین بن محمد باشد که نویسنده نسخه نیز هست به سال 1251. (7)
در فهرست نسخه‌های خطی فارسی، علاوه بر سه نسخه آستان قدس و سه نسخه دانشگاه، و یک نسخه از سه نسخه یاد شده در ذریعه، از نسخه‌ای دیگر یاد شده و آقای منزوی درباره اصل رساله می نویسد:
سیروسلوک از بحر العلوم سید مهدی فرزند مرتضی بروجردی (1155 ـ 1212) یا سید بن طاووس، در این انتسابها تردید است… نسخه‌های دگرگونی دارد به عربی نیز ترجمه شده است… (8)
سید عبدالحجه بلاغی قسمت زیادی از این رساله را در سال 1371، 1377 در کتاب مقامات العرفاء خود چاپ کرده و آن را به عنوان سفر نامه مولانا شیخ عبدالکریم عریان استاد شمس العرفاء معرفی کرده است و در پایان می نویسد:
تذکر: این سفر نامه را درهامش کتاب طرائق صفحه 90 از وصل ششم به نام رساله سیروسلوک به حضرت بحرالعلوم نسبت داده است، ولیکن صحیح آن همین است که ما نگاشتیم که از قلم مبارک مولانا شیخ عبدالکریم عریان ساکن وادی السلام نجف اشرف می باشد، همان کسی که احیاء موتی. کرده و خود یکی از اساتید بزرگ حضرت شمس العرفا متولد 1288 متوفای 1353 قدس سرهما است. (9)
استاد محترم حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج شیخ حسن حسن زاده آملی در آخر نسخه‌ای که به خط خودشان است می نویسد:
این رساله تحفه الملوک فی السیر والسلوک تالیف سید بزرگوار علامه بحرالعلوم قدس سره است که از کثرث اشتهار و وضوح، مستغنی از وصف است؛ در سیروسلوک الحق اگر بی نظیر نباشد کم نظیر است. اصل آن به خط جناب استاد علامه سید محمد حسین قاضی طباطبائی صاحب تفسیر قیم المیزان متع الله المسلمین بطول بقائه بودت که آن را برادر ماجدش جناب استاد حجت الاسلام والمسلمین عالم جلیل و سالک سبیل الله تعالی آیه الله آقا سید محمد حسن قاضی طباطبائی الهی مدظله العالی و روحی فداه به این حقیر برای استنساخ مرحمت فرمودند…
جناب آقای علامه طباطبائی می فرمود که این رساله مرحوم سید به خط بچه‌ای بود که بسیار پر غلط بود، و چند جای دیگر هم که بعد یافتیم همه از روی همان یک نسخه نوشته شده که به همان اغلاط بودند، تا این‌که نسخه‌ای را در نزد مرحوم سید ابوالقاسم خوانساری، که استاد ریاضی مادر نجف اشرف بود، سراغ گرفتیم که نسخه‌ای پاکیزه و مصحح بود؛ و این نسخه را از روی آن تصحیح کردیم.
جناب آقای طباطبائی از مرحوم سید علی قاضی معروف قدس سره نقل فرمود که آن بزرگوار می فرمود من رساله‌ای مانند این رساله مرحوم سید بحر العلوم به این خوبی و متانت در سیر و سلوک ندیدم. (10)
در مورد چاپ و نشر این رساله، برخی می گفتند کاری است خوب و مفید، و برخی دیگر آن را صلاح نمی دانستند اینجانب برای جمع میان این دو نظر برآن شد که رساله را به استثنای قسمت آخر آن (که به فرموده مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی موافق مذاق صوفیه می باشد و نیز احتمال این‌که توسط برخی از صوفیه به اصل رساله اضافه شده باشد منفی نیست) چاپ کند تا رعایت جانب احتیاط هم تا حدی شده باشد. (11)
با این‌که حدود پانزده نسخه از این رساله سراغ داشتیم که قدیم ترین آن‌ها مورخ 1251 بود ولی هنگام تصحیح، فقط چهار نسخه در اختیار بود:
1 ـ نسخه متعلق به نگارنده این سطور مورخ 1333.
2 ـ نسخه استاد محترم جناب آقای حسن زاده آملی که در سال 1368 به خط خود از روی نسخه‌ای که حضرت علامه طباطبائی دام ظله در سال 1344 هجری قمری برای خود نوشته بوده‌اند، استنساخ کرده‌اند.
3 ـ عکس نسخه‌ای که حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج شیخ محمد غروی در سال 1377 از روی نسخه آیه العظمی آقای خوئی برای خود استنساخ کرده‌اند. (12)
4 ـ نسخه چاپی در مقامات العرفاء بلاغی.
اخیرا شنیده شد که حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج شیخ حسن مصطفوی که از قدیم به ایشان و آثار ایشان علاقه داشته‌ام در صددند که این رساله را با تصحیح کامل و حواشی و تعلیقات چاپ کنند امید است هر چه زودتر از چاپ خارج و مورد استفاده علاقمندان قرار گیرد.
رضا استادی
………………………………………………………………..
1 ـ چاپ جدید. چند صفحه آخر نسخه‌های خطی این رساله که به این عبارت آغاز می شود: و این تحفه را به طریق ذکر خود اجمالا ختم می کنم… گویا از همین اضافات باشد و ما از چاپ آن خود داری کردیم.
2 ـ الذریعه 12/284 ـ 285.
3 ـ الذریعه، 12/282، شیخ ابوالمجد، متوفای 1362، صاحب کتاب وقایه الاذهان، و یکی از اساتید امام خمینی دام ظله است.
4 ـ مقدمه الفوائد الرجالیه، ص 95.
5 ـ فهرست آستان مقدس 6/425.
6 ـ فهرست دانشگاه، 12/2604.
7 ـ فهرست دانشگاه 3/450 ـ 452.
8 ـ فهرست نسخه‌های خطی فارسی 2/1205/1206.
9 ـ مقامات العرفاء، ص 584. نگارنده حدس می زند که نسخه به خط عریان بوده نه تالیف او، و این منشاء اشتباه شده است.
10 ـ پایان کلام آقای حسن زاده آملی.
11 ـ قسمت حذف شده به اندازه ثلث اصل رساله است که خلاصه و رئوس مطالب آن را در تعیلقه سیزدهم پایان کتاب خواهیم آورد.
12 ـ عکس این نسخه نزد حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای شیخ حسن معزی تهرانی است.

سلام علیکم. نظرات جنابعالی درباره بزرگان اهل معرفت را خواندم. ظاهراً شما این مطلب را که عرفا از حوزه‌های علمیه برخاسته‌اند را برنمی تابانید. گفتید: عارف یعنی صوفی بی‌سلسله! که این تعریف کوته‌نظرانه‌ای است. خود مرحوم قاضی (ره) بارها فرمودند که برای من سلسله درست نکنید. شما ظاهراً نه تنها با سلسله‌نگری بلکه باطریقه‌ی آن‌ها هم مخالفید. خوب چیزی راکه درک نمیکنید چرا منکر میشوید؟ البته حق هم دارید. قرار نیست هرکسی معارف الهیه راذوق کند. راستی نظرتان درباره جناب سید بحرالعلوم (ره) و رساله سیر و سلوک ایشان چیست؟ این رساله که بقول شما سراسرحیرت و کفریات است؟ حتماً سید هم صوفی زده هستند؟ اصل وحدت الوجود عرفا درسراسر رساله جناب سید (ره) و در بسیاری از ادعیه‌ی جناب سید بن طاوس موج میزند. پس اینهاهم انحرافاتی دارند؟ مرحوم آیت الله بهجت (ره) شاگردان سلوکی داشتند. اذکار و اوراد میدادند. طریقه‌ی ایشان هم مثل مرحوم قاضی (ره) بود. علامه طباطبایی (ره) جلسه‌ی عرفانی داشتند. چطور میشود افرادی با این درجه از زهد و تقوا قدرت درک انحرافات را نداشته باشند؟ پس آثار آن‌ها را باید با دید تشکیک نگاه کرد. چرا علما را در ترازو گذاشته‌اید و میکشید. ازخدا نمیترسید؟ این عرفا سر سوزن از شرع تخطی نکرده‌اند. آیا نمیترسید ازتمسخر “سینه به سینه رسیدن معارف” چوب بخورید؟ با آیات و روایات و با عمل به احتیاط!!! دارید عده‌ای را به بیراهه هدایت میکنید؟ مگرچقدر کسب معارف کردید که داعیه‌ی استادی و قطب بودن و ارشاد دارید؟ حضرت امام (ره) در نامه به گورباچف از عارفی نام میبرد که شما کافر و احمق میدانیدش. پس امام (ره) هم انحرافاتی دارد؟ در آثار امام (ره) بسیاری ازجملات محیی الدین وجود دارد که استناد شده. هر چند که ایشان به ابن عربی نقدهایی هم داشتند. خدا نجاتتان دهد که به خیال هدایت جوانان سرمست از تصوف دارید بهایی گری می‌کنید. شیخ احمد احسایی شدید؟خدا کمکتان کند. یا علی

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
سعی می‌کنم نامه‌ی شما را به صورت بند به بند جواب بدهم. ان شاء الله

ـ نظرات جنابعالی درباره بزرگان اهل معرفت را خواندم. ظاهراً شما این مطلب را که عرفا از حوزه‌های علمیه برخاسته‌اند را برنمی تابانید.
جواب: هیچکدام از فقها و مراجع معظم تقلید و آشنایان با علوم اهل بیت (علیهم السلام) بر نمی‌تابند.

ـ گفتید: عارف یعنی صوفی بی‌سلسله! که این تعریف کوته نظرانه‌ای است.
جواب: هر کسی در تعریف کلمات، به معانی دلخواهش آزاد است و به این کار، «اصطلاح» می‌گویند یعنی صلح کردن با مخاطب بر این که از این بعد، این کلمه در این معنی استفاده شود نه در آن معانی که قبلاً داشته یا بعداً خواهد داشت. مَثل معروفی است که می‌گوید: «لا مُشاحّة فی الاصطلاح» یعنی در تعریف کلمه‌ای در معنی جدید، بخلی نیست. اگر با کتاب‌های صوفیه آشنا باشید، چندین تعریف از کلماتی همچون «صوفی»، «تصوف»، «عارف» و «عرفان» ارائه داده‌اند. ما هم تعریفمان از «عارف» این است. اگر شما نمی‌پسندید، جور دیگری تعریف کنید.

ـ خود مرحوم قاضی (ره) بارها فرمودند که برای من سلسله درست نکنید.
جواب: به خود شما بارها فرمودند که برای من سلسله درست نکنید؟! یا از فلان کتاب داستان و زندگینامه خوانده‌اید؟! عزیزم، کسی که این حرف را برای شما گفته، آن روی سکّه را نگفته که شاگردان مرحوم قاضی (ره) به این که متصل به سلسله‌ای هستند که فلانی و فلانی در بالادست آن قرار دارند، افتخارها کرده و می‌کنند.

ـ شما ظاهراً نه تنها با سلسله نگری بلکه باطریقه‌ی آن‌ها هم مخالفید.
جواب: مراجع معظم تقلید و علمای راستین شیعه، با نظرات انحرافی‌شان مخالفند.

ـ خوب چیزی را که درک نمیکنید چرا منکر میشوید؟ البته حق هم دارید. قرار نیست هر کسی معارف الهیه را ذوق کند.
جواب: فحش و ناسزا، جواب ندارد.

ـ راستی نظرتان درباره جناب سید بحرالعلوم (ره) و رساله سیر و سلوک ایشان چیست؟
جواب: بر طبق تحقیقات بزرگان کتابشناسی، این کتاب از مرحوم بحر العلوم (ره) نیست. به زودی نظر محققین در این باره را منتشر خواهم نمود. ان شاء الله

ـ این رساله که بقول شما سراسر حیرت و کفریات است؟ حتماً سید هم صوفی زده هستند؟ اصل وحدت الوجود عرفا در سراسر رساله جناب سید (ره) و در بسیاری از ادعیه‌ی جناب سید بن طاوس موج میزند. پس اینهاهم انحرافاتی دارند؟
جواب: اولاً ساحت مرحوم بحرالعلوم و جناب سید بن طاووس (رحمة الله علیهما) از تهمت صوفی‌گری پاک است. لطف بفرمایید قسمتی از وحدت وجودی که در ادعیه‌ی جناب سید بن طاووس (ره) موج می‌زند را برایم بنویسید. اگر ننوشتید، خواهم دانست که…

ـ مرحوم آیت الله بهجت (ره) شاگردان سلوکی داشتند. اذکار و اوراد میدادند. طریقه‌ی ایشان هم مثل مرحوم قاضی (ره) بود.
جواب: مرحوم بهجت (ره) مدت اندکی در اوان جوانی به جلسات آقای قاضی (ره) رفت و آمد می‌کرده ولی وقتی خبر به پدر ایشان می‌رسد، پیغام می‌دهند که راضی نیستم در جلسات این صوفی شرکت کنی و فقط به انجام واجبات و ترک محرمات و تحصیل علم، مشغول باش. علامه‌ی طباطبایی (ره) و میراثدارشان مرحوم پهلوانی (ره) روش مرحوم بهجت (ره) را مغایر با طریقت مرحوم قاضی (ره) می‌دانستند. این را می‌توانید از شاگردان مرحوم پهلوانی بپرسید.

ـ علامه طباطبایی (ره) جلسه‌ی عرفانی داشتند. چطور میشود افرادی با این درجه از زهد و تقوا قدرت درک انحرافات را نداشته باشند؟
جواب: اصحاب منهاج، شیعه‌ی محمد و آل محمد (علیهم السلام) هستند نه شیعه‌ی علامه طباطبایی. هر کسی آزاد است راهش را برگزیند. شما می‌توانید دینتان را از علامه طباطبایی (ره) بگیرید ولی ما از کتاب و عترت می‌گیریم.

ـ پس آثار آن‌ها را باید با دید تشکیک نگاه کرد.
جواب: جز قرآن کریم، که به طور تضمین شده از انحراف و دستبرد، مصون و محفوظ است، حتی سخنان رسول اعظم و جانشینان معظمشان (علیهم السلام) را هم باید به دیده‌ی تشکیک نگریست وگرنه کلاه سرمان خواهد رفت. یکی از اشکالاتی که بارها در گفتگو با صوفیان به آن برخورده ام، ساده نگری و بلاهت فکری آنان است که هر سخنی را به محض این که بشنوند از فلان شخصیت است، قبول می‌کنند و اصلاً در راست و دروغ بودن این انتساب، دقت نمی‌کنند. ما تربیت شده‌ی مکتب فقهایی هستیم که مو را از ماست می‌کشند و به این آسانی‌ها زیر بار هر حرفی نمی‌روند.

ـ چرا علما را در ترازو گذاشته‌اید و میکشید. از خدا نمیترسید؟
جواب: مقایسه‌ی آراء علمی، همیشه و در همه جای دنیا مرسوم بوده و هست.

ـ این عرفا سر سوزن از شرع تخطی نکرده‌اند.
جواب: عرفا در تعریف شما، همان «علمای ربانی شیعه» هستند ولی در تعریف ما، افرادی مانند: بودا، اوشو، کارلوس کاستاندا، پائولو کوئلیو، دان خوان، لوبسانگ رامپا، دالایی لاما، فضل الله حروفی و حسینعلی نوری (لعنة الله علیهم اجمعین) می‌باشند.

ـ آیا نمی‌ترسید از تمسخر «سینه به سینه رسیدن معارف» چوب بخورید؟ با آیات و روایات و با عمل به احتیاط! دارید عده‌ای را به بیراهه هدایت میکنید؟ مگرچقدر کسب معارف کردید که داعیه‌ی استادی و قطب بودن و ارشاد دارید؟
جواب: استاد و قطب در منهاج فردوسیان، فقط وجود مقدس رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و دوازده جانشین برحقشان (علیهم السلام) هستند. لهذا ادعای هیچ کس مبنی بر استاد، مرشد، پیر و قطب بودن را نمی‌پذیریم.

ـ حضرت امام (ره) در نامه به گورباچف از عارفی نام میبرد که شما کافر و احمق میدانیدش. پس امام (ره) هم انحرافاتی دارد؟ در آثار امام (ره) بسیاری ازجملات محیی الدین وجود دارد که استناد شده. هر چند که ایشان به ابن عربی نقدهایی هم داشتند.
جواب: ما در مسائل سیاسی و اصل مترقی ولایت فقیه، همنظر با امام راحل (رحمة الله علیه) هستیم ولی در سایر مسائل علمی مانند دیدگاه‌های فقهی، اصولی، فلسفی و عرفانی، حق استقلال فکری و آزادی نظر را برای خودمان محفوظ می‌دانیم.

ـ خدا نجاتتان دهد که به خیال هدایت جوانان سرمست از تصوف دارید بهایی گری می‌کنید.
جواب: امیدوارم دلایل کافی برای اتهام بهایی‌گری به اینجانب را برای عرضه در پیشگاه عدل الهی و روز عرض اکبر، آماده کرده باشید.

ـ شیخ احمد احسایی شدید؟
جواب: فرق‌های منهاج فردوسیان با «شیخیه» که از پیروان افکار و نوآوری‌های شیخ احمد احسایی هستند، در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» بیان شده است، به آنجا مراجعه فرمایید.

ـ خدا کمکتان کند. یا علی
جواب: ان شاء الله. خداوند به شما هم کمک کند و همواره در پیمودن راه رضایش موفق باشید.

بنام الله

با عرض سلام مجدد خدمت حاج فردوسی محترم و با تشکر از این جواب کامل و بی‌عیب و نقصتان
حاج آقا من هرچی کتاب چرت و پرت راجع به تصوف و علوم ماوراء بود یا اتش زدم یا ریختم توی سطل زباله و حتی از داخل کامپیوتر هم پاک کردم
فقط حاج آقا یه سوال از خدمتتون دارم که به نظر شما من اوقات بیکاریمو چه کتابهایی مطالعه کنم و یا از چه نویسنده‌هایی بیشتر کتاب بخونم که مجددا برام مشکلی پیش نیاد چون دیگه واقعاً به کسی اعتماد ندارم و نمیخوام دوباره دچار کجروی بشم البته الان فقط روی اوردم به کتب شما و کتابهایی از آقای بهجت و آقای حسن زاده املی. اصلا آقای حسن زاده املی مورد تایید شما هستند؟
در ضمن حاج آقا شما کتابهایی مثل داروخانه معنوی که مربوط به دعا و ایه برای شفای مریضها و نمیدونم برای رزق و روزی و یا برای باطل شدن سحر و جادو مباشد رو قبول دارید
و یا کتابهایی در این زمینه مثل ادعیه و ادویه راچطور قبول دارید ویا ذکر یونسیه از آقای بهجت را قبول دارید
ودر کل شما کتابهای ذکر و اوراد شبانه روزی برای هر کاری را صحیح میدانیدیا نه اگر جوابتان مثبت است کتابی را به من معرفی کنید تا در مواقع بیکاری هم مطالعه کنم و هم مشغول ذکر باشیم
و نکته دیگر اینکه شنیدم میگویند هر فرد یکی از نامهای خدارو باید به عنوان ذکر داشته باشه و انم با تعدادی خاص که از اسم خود فرد و نام مادرش استخراج میشه مثلاً اسم ذکر من (یا حق) و به تعداد 331 عدد میباشد آیا این عمل مورد تایید شما میباشه یا نه
با عرض تشکر مجدد
خدا نگهدار

************
باسمه تبارک و تعالی

سلام علیکم
نامه‌تان را به صورت بند به بند پاسخ می‌دهم.
ـ من هرچی کتاب چرت و پرت راجع به تصوف و علوم ماوراء بود یا آتش زدم یا ریختم توی سطل زباله و حتی از داخل کامپیوتر هم پاک کردم
جواب: بارک الله. اولین قدم را با جدیّت برداشته‌اید. اینطور با قدرت آغاز کردن، امیدوارکننده است.

ـ فقط حاج آقا یه سوال از خدمتتون دارم که به نظر شما من اوقات بیکاریمو چه کتابهایی مطالعه کنم و یا از چه نویسنده‌هایی بیشتر کتاب بخونم که مجددا برام مشکلی پیش نیاد. چون دیگه واقعاً به کسی اعتماد ندارم و نمیخوام دوباره دچار کجروی بشم البته الان فقط روی اوردم به کتب شما و کتابهایی از آقای بهجت و آقای حسن زاده املی
جواب: کتاب «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه» را به دقت بخوانید تا ته مانده‌های عرفان، تصوف و علوم غریبه از ذهن و دلتان زدوده شود. با کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» مأنوس باشید یعنی مکرر در مکرر بخوانید تا دو منزل پیش رو برایتان کاملاً واضح گردد و موجب شود که دل از سرای فانی برکنده و به سرای باقی متوجه شوید.
کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» شما را با زوایای بیشتری از برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان آشنا خواهد ساخت که شاید تا کنون به فکرتان هم خطور نکرده باشد.
کتاب «معراج السعاده» اثر ملا احمد نراقی (ره) شما را در شناخت و درمان برخی صفات رذیله یاری می‌رساند.
کتاب «آداب الصلاة» اثر امام راحل (ره) نیز در توجه بیشتر به نماز و آداب ملکوتی آن تأثیر خوبی دارد.
مرحوم آیت الله بهجت (رحمة الله علیه) فقط کتاب‌های فقهی مثل رساله‌ی توضیح المسائل و استفتائات دارند. هیچیک از این کتاب‌هایی که با نام و عکس ایشان چاپ می‌شود، از ایشان نیست بلکه بریده‌هایی از فرمایشات ایشان می‌باشد که در مجموع، دردی را دوا نمی‌کند و نمی‌توان یک برنامه‌ی جامع و کامل از لابلای این کتاب‌ها استخراج نمود.

ـ اصلا آقای حسن زاده املی مورد تایید شما هستند؟
جواب: افکار و نظرات جناب علامه حسن زاده آملی مورد تأیید مراجع معظم تقلید نیست و همین برای ترک کردن مطالعه‌ی آثار ایشان، کافی است. ایشان در موارد متعددی همفکر و همنظر با صوفیه هستند. همچنین شاگرد ایشان آقای داود صمدی، انحرافات فکری ایشان را به خوبی گرفته و نشر می‌دهد.

ـ در ضمن حاج آقا شما کتابهایی مثل داروخانه معنوی که مربوط به دعا و ایه برای شفای مریضها و نمیدونم برای رزق و روزی و یا برای باطل شدن سحر و جادو مباشد رو قبول دارید. و یا کتابهایی در این زمینه مثل ادعیه و ادویه راچطور قبول دارید.
جواب: دو کتاب «مفاتیح الجنان» اثر مرحوم محدث قمی (ره) و «مفاتیح الحاجات» اثر جناب حسینی غیاثی، دو جایگزین مناسب برای کتاب «داروخانه‌ی معنوی» و مانند آن است.

ـ و یا ذکر یونسیه از آقای بهجت را قبول دارید. ودر کل شما کتابهای ذکر و اوراد شبانه روزی برای هر کاری را صحیح میدانید یا نه اگر جوابتان مثبت است کتابی را به من معرفی کنید تا در مواقع بیکاری هم مطالعه کنم و هم مشغول ذکر باشیم
جواب: روش تربیتی منهاج، ذکر زبانی گفتن نیست بلکه تمام تأکید، بر «عمل» است و البته بخش اندکی از عمل، می‌تواند اذکار زبانی باشد ولی اصل ذکر، ذکر عملی است یعنی اصلاح دیدگاه‌ها و اعتقادات بر طبق قواعد نظری منهاج فردوسیان و اصلاح اعمال بر طبق قوانین عملی منهاج. اگر شما جدول محاسبه را جدّی بگیرید و همانطور که خواسته شده، مراعات کنید، از هر ذکری نتیجه بخش تر خواهد بود و زودتر به مقصد و مقصود خواهید رسید.

و نکته دیگر اینکه شنیدم میگویند هر فرد یکی از نامهای خدا رو باید به عنوان ذکر داشته باشه و انم با تعدادی خاص که ازاسم خود فرد و نام مادرش استخراج میشه مثلاً اسم ذکر من (یا حق) و به تعداد 331 عدد میباشد آیا این عمل مورد تایید شما میباشه یا نه
جواب: هیچ آیه یا روایت معتبری در این مورد به ما نرسیده است. اینها از اختراعات صوفیه و ارباب علوم غریبه است و نه تنها نقش مثبتی در رسیدن به کمال و سعادت ندارد بلکه در خیلی موارد، ضرر هم دارد. سعی کنید در منهاج (یعنی راه روشن و وسیع) حرکت کنید تا دچار انحرافات و تاریکی‌ها نشوید.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

با سلام. از ظاهر آیات و روایاتی که در مورد بهشت گفته شده چنین بر می‌آید که همه در مورد مؤمنین است چرا که از حوریه‌ها و وصف آن‌ها گفته شده که دوشیزه‌اند و…. پس جایگاه زنان در بهشت کجا و چگونه است. آیا در آن دنیا هم تک همسری برای مؤمنات واجب است یا حورهایی هم در خدمت آنان خواهند بود؟ لطفاً چند نمونه از آیات و روایاتی که مختص پاداش زنان باشد ارائه دهید.آیا کتاب بهشت و جهنم حضرتعالی پاسخ دقیقتری به من می‌دهد چون چند صفحه اول آنرا که از یکی از دوستان گرفتم و خواندم باز هم در مورد پاداش مومنین و حورالعینهای باکره و زیبارو و… بود. التماس دعا

************
هو الحق

سلام علیکم
آنچه از مجموع آیات و روایات رسیده به دست می‌آید این است که مؤمنات در بهشت هم تک همسر خواهند بود ولی در لذت بردن از سایر نعمت‌ها مانند خوراکی‌ها، آشامیدنی‌ها، لباس‌های فاخر، زیبایی فوق العاده، رفیقان خوب، دید و بازدیدهای دوستانه و… بین مؤمنین و مؤمنات، فرقی نیست.
مطالعه‌ی مستمر کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان»، موجب تغییر فضای دل از دنیوی به اخروی می‌شود و نقش بسیار مهمی در رسیدن به کمال و سعادت دارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام. با توجه به نوشته‌های حضرتعالی، نظرتان در مورد شیخ رجبعلی خیاط که صاحب کراماتی بوده‌اند و یا مرحوم بهلول که طی العرض می‌کرده‌اند چیست؟
نظرتان را در خصوص این مطلب بفرمایید: نماز با توجه و واقعی 7 اثر دارد؛ 1 ـ تسلط بر افکار پراکنده 2 ـ تسلط بر نفس 3 ـ ایجاد بینش خاص 4 ـ تخلیه روح از بدن 5 ـ تصرف در بدن انسان 6 ـ تسلط بر جهان 7 ـ دیدن اجسام لطیفه مانند ملائکه و…. پس شاید بر طبق این مطلب کرامات این آقایان به خاطر اثرات نمازشان باشد. و چطور میشود این کرامات را از ریاضت کشیدن تمیز داد؟ شاید یک راهش فرمایش حضرتعالی باشد که هر کدام برای دنیا کار کنند نامش ریاضت است و اهل دوزخند و هر که هدفش اخروی باشد و خوف از خدا داشته باشد، کرامات نفس است و جهت رضای خدا. (که البته تشخیصش مشکل است)

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
هم مرحوم کربلایی رجبعلی و هم مرحوم بهلول از بندگان خوب خدا بودند. رحمت و رضوان الهی بر آنان باد.
این که نماز، هفت اثر اینچنینی دارد، اگر متن آیه‌ی قرآن یا روایت معتبر از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) یا یکی از ائمه‌ی دوازده گانه (علیهم السلام) است. قبول می‌کنیم و ثمره‌ی عملی‌اش این می‌شود که سعی کنیم نمازمان را با دقت و حضور بیشتر انجام دهیم.
اما اگر این هفت اثر از فرمایشات فلان عالم و فلان عارف است (چنان که ظاهرش این را نشان می‌دهد) برای اصحاب منهاج، [با این که خیلی هم حرف‌های قشنگی است] هیچ ارزشی ندارد و فقط به درد پیروان و شیعیان همان آقا می‌خورد. اصحاب منهاج، پیرو و شیعه‌ی رسول اعظم و دوازده جانشین معظم آن حضرت (علیهم السلام) هستند.
نکته‌ی دیگر اینکه اصحاب منهاج فردوسیان نباید به کرامات کسی توجه کنند، یعنی باید چنان چشم و دلشان سیر باشد که کرامات و خارق العاده‌ها، ذره‌ای آنان را از مسیر حقی که در پیش گرفته‌اند، غافل نسازد.
با ذکر یک مثال، مطلب را واضح تر بیان می‌کنم. ان شاء الله
دانشجویی را تصور کنید که دوست دارد در دانشگاه (الف) تحصیل کند به این دلیل که در بین کلاس‌های درس، با کلوچه و آبمیوه، از شاگردان پذیرایی می‌شود!! ما به چنین دانشجویی می‌گوییم: ‌ای عزیز، دانشگاه را باید به اعتبار و دانایی استادانش و معتبر بودن کتاب‌هایی که در آن تدریس می‌شود، انتخاب کرد نه به خاطر پذیرایی بین کلاس‌ها!
ای منهاجی، راه را باید به اعتبار استادانش و اعتبار کتاب‌های منبعش انتخاب کرد نه به چشمداشت رسیدن به کرامت و کارهای جالب و عجیب انجام دادن. کسانی که کارهای خارق العاده‌ی فلان آقا و فلان ملا، چشمشان را گرفته و در آرزوی رسیدن به چنان قدرت‌هایی هستند، به کمال و سعادت نخواهند رسید.

موفق باشید
حاج فردوسی

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

و با عرض سلام خدمت برادر عزیز و محترم حاج آقای فردوسی که با زحمات فراوانی که در مورد منهاج فردوسیان تحمل نموده‌اید که ما را از راههای ظلمانی و کجروی به راه روشن و سلوک معنوی هدایت کرده‌اید
حاج آقا من در مورد این برنامه شما به چند موضوع برخورد کرده‌ام که باعث شک من نشده ولی باعث سردر گمی من شده که امیدوارم با جواب دادن به این سوالات مرا از این سر در گمی نجات دهید.
حاج آقا قبل از اشنایی با منهاج فردوسیان من کتابهای زیادی در مورد تصوف و علوم ماوراء با نویسنده‌های واقعاً معروف مطالعه کرده‌ام که با مطالعه منهاج فردوسیان متوجه شدم چند سال با صرف هزینه زیاد بیهوده وقت خود را هدر داده‌ام که هم اکنون سوالاتم را خدمتتان میگویم و شما هم خواهشا جواب صریح و شفاف بدهید تا من ذهنم از صوفیه و علوم مشابه کاملا پاک شود با تشکر ویژه. دوستدار شما حسن (یا حق)
1 ـ شما در جزوه درباره‌ی منهاج در قسمت مزایای منهاج بر سایر برنامه‌های خودسازی در قسمت6 فرموده‌اید کسانی که قدرت کیمیاگری و تسخیر جن و طی الارض و امثالهم دارند در اخرت اتش جهنم نصیبشان خواهد شد در حالیکه ما علما و عرفایی چون آقای بهجت، شیخ بهایی، شیخ انصاری، علامه تهرانی، پیر پالاندوز و مهمتر از همه میرداماد کبیر داریم که قدرتهای ماورایی داشته و حتماً در راه کمک به مردم استفاده میکرده‌اند آیا این افراد جهنم نصیبشان میشود یااین افراد از لحاظ اسم و دین و مذهب با هم تداخل پیدا کرده‌اند و مشکل از ما میباشد که باید بدانیم و بتوانیم راه سلوک کدام کامل است و انرا ادامه دهیم و حتی من کتابی با عنوان انرژی اذکار مطالعه کرده‌ام که توسط شیخ بهایی و امام محمد غزالی گرد اوری شده است که از نظر من کتابی جالب بود و یا حتی کتابی در باب تسخیر جن و پرواز روح و حروف ابجد و چله‌نشینی از آقای میرداماد کبیر که تمام این موضوعات کاملا واقعی بودن و یا حتی در مقدمه کتاب مفاتیح الجنان به موضوعی جالب برخوردم با این محتوا: در شهر سبزوار سیدی جلیل القدر به نام سید طبسی بوده که با انفاس قدسیه خویش بیماران را معالجه میکرده و حتی یکنفر را عقرب گزیده که ایشان عقرب را از داخل لباس عقرب گزیده بیرون اورده‌اند و به عقرب امر کرده‌اند بایست و بعد عقرب را کشته‌اند و مرد عقرب گزیده من باب تشکر شیخ طبسی را به صرف ناهار یا شام دعوت کرده‌اند که ایشان گفته‌اند خوردن گوشت و یا روغن باعث از دست دادن قدرت وی میشود و ایشان از پر شال خویش مقداری پنیر و گردو بیرون اورده و مشغول خوردن شده‌اند ـ حالا مشکل و سردر گمی من اینجاست حاج آقا که شما در کتاب قواعد منهاج فردوسیان فرموده‌اید خوردن گوشت مشکلی ندارد که این کار با کار شیخ طبسی جور در نمیاد پس من باید کدام را سرلوحه کار خودم قرار دهم و آیا شیخ بهایی و میرداماد و آقای بهجت و… بدلیل داشتن قدرتهای ماورایی جهنمی هستند و ما هم نباید به هیچ عنوان رهرو آن‌ها باشیم و اگر خواسته باشم قدم در راه آن‌ها بگذاریم تا چه حد مجازیم
و یا اصلا حاج آقا من کتابهایی همچون صفیر سیمرغ. عوارف المعارف.روزی با جماعت صوفیانو….را مطالعه کردم آیا این کتب و کتب قبلی را که گفتم از لحاظ منطق و مذهب شیعه اثنی اعشری و از لحاظ علم بی‌حد و فصل شما اشکال دارد.تمام
حاج آقا ببخشید که اولین سوال من شبیه انشاء شد مابقی سوالهای من کوتاه هستند و در جلسات بعدی خدمتتان ذکر میکنم. با تشکر از شما امیدوارم جوابی بسیار کامل بدهید تا من از سر در گمی نجات پیدا کنم
دوستدار شما حسن (خدا حافظ شما)

************
باسمه تعالی

سلام علیکم و رحمة الله
قسمت‌هایی از متن شما را انتخاب کرده و جواب می‌دهم و امیدوارم چنان که باید، تفهیم مطلب کرده باشم.
ـ قبل از اشنایی با منهاج فردوسیان من کتابهای زیادی در مورد تصوف و علوم ماوراء با نویسنده‌های واقعاً معروف مطالعه کرده ام
جواب: حکایت شما، حکایت معتادی است که بخواهد ورزشکار شود، این شخص اول باید اعتیادش را ترک کند و با تلاش زیاد، به حد یک انسان معمولی برسد، سپس با تلاشی دوباره، در راه ورزشکار شدن و مدال آوری گام نهد. ذهن و دل شما بر اثر مطالعات انحرافی، آلوده و مسموم شده است و مدتها طول می‌کشد و تلاش بسیار می‌خواهد که بتوانید آن سموم را از جان خویش دفع کرده و به حد یک انسان آماده برای وارد شدن به منهاج فردوسیان برسید، سپس با تلاشی دیگر و همتی مجدد، وارد منهاج فردوسیان شده و در آن به موفقیت برسید.
از ادامه‌ی همین نامه، این مطلب (یعنی مسموم بودن ذهن و دلتان به کجروی‌های عرفان، تصوف و علوم غریبه) روشن می‌شود.

ـ در قسمت6 فرموده‌اید کسانی که قدرت کیمیاگری و تسخیر جن و طی الارض و امثالهم دارند در اخرت اتش جهنم نصیبشان خواهد شد.
جواب: این سخن من نیست بلکه فرمایش خدای بزرگ در قرآن کریم است آنجا که می‌فرماید:
«مَن کاَنَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتهَا نُوَفّ‏ إِلَیهْمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ * أُوْلَئک الَّذِینَ لَیْسَ لهَمْ فی الاَخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا وَ بَاطِلٌ مَّا کانُواْ یَعْمَلُونَ» [سوره‌ی هود، آیات 15 و 16]
ترجمه: کسی که از تلاش خود تنها زندگی دنیا و زینت آن را بخواهد، ما نتیجه تلاش ایشان را بطور کامل می‏‌دهیم، و در آن هیچ نقصانی نمی‏‌یابند. اما اینها هم‌آن‌هایند که در آخرت به جز آتش بهره‌‏ای ندارند، و آنچه در دنیا تلاش کرده‌‏اند بی نتیجه می‏‌شود، چون هر چه کرده‌‏اند باطل بوده است.

ـ ما علما و عرفایی چون آقای بهجت. شیخ بهایی. شیخ انصاری. علامه تهرانی.پیر پالاندوز.ومهمتر از همه میرداماد کبیر داریم که قدرتهای ماورایی داشته و حتماً در راه کمک به مردم استفاده میکرده‌اند.
جواب: از افرادی که نام برده‌اید؛ آیت الله بهجت، شیخ اعظم انصاری و علامه طهرانی (رحمة الله علیهم) نه خودشان مدعی بوده‌اند و نه گزارشی مبنی بر تبحر آنان در علوم غریبه (مانند کیمیاگری، جفر، رمل، اوفاق و غیره) به ما رسیده است. شیخ بهایی و پیر پالاندوز، بر اثر دوری زمان، هدف افسانه سازان قرار گرفته و افسانه‌های بی‌اساس بسیاری برایشان ساخته شده است که هیچ بهره‌ای از صحت ندارد و دروغ محض است.

ـ من کتابی با عنوان انرژی اذکار مطالعه کرده‌ام که توسط شیخ بهایی و امام محمد غزالی گرد اوری شده است که از نظر من کتابی جالب بود.
جواب: مرحوم شیخ بهایی (رحمة الله علیه) در قرن دهم و یازدهم (953 تا ۱۰۳۰ هـ. ق) می‌زیسته و شیعه‌ی اثنی عشری است ولی محمد غزالی که عمری‌ها او را «امام غزالی» می‌خوانند در قرن پنجم و ششم (450 تا 505 هـ. ق) می‌زیسته و سنی عمری است. پس آن کتابی که به دست شما رسیده، نمی‌تواند گردآوری این دو نفر باشد و احتمال دارد شخص سومی نظرات این دو نفر را گردآوری کرده باشد.
چنین کتابی را ندیده‌ام و معلومم نیست که انتسابش به شیخ بهایی (رحمة الله علیه) درست است یا نه، اما از عنوانش (انرژی اذکار) این طور برمی آید که در خواص اذکار و اسماء الله باشد. در هر صورت، مطالعه کردن و دانستن اینگونه مطالب، نقش مثبتی در رسیدن به کمال و سعادت ندارد و عمل کردن به دستورالعملهایش، موجب حیرت و تاریک شدن فضای جان می‌گردد. تا می‌توانید از مطالعه و عمل به نسخه‌های غیر معتبرش پرهیز کنید تا رسیدن به مقصد برایتان آسان و سریع شود.

ـ یا حتی کتابی در باب تسخیر جن و پرواز روح و حروف ابجد و چله نشینی از آقای میرداماد کبیر که تمام این موضوعات کاملا واقعی بودن.
جواب: اگر کارهای عجیب و خارق العاده‌ای مثل تسخیر جن یا تخلیه‌ی روح، مایه‌ی کمال و سعادت ابدی انسان باشد، بر خدای متعال است که توسط رسولش (که استاد مطلق راه کمال و سعادت است) برای انسان‌ها روشن کند و راه رسیدن به آن را بیان نماید. چرا آیه‌ای نازل نشده و روایتی صادر نشده که مسلمانان را تشویق به تسخیر جن یا تخلیه‌ی روح کند؟!
نکته‌ی دیگری که باید در نظر داشته باشید این است که: بعضی ارباب علوم غریبه و طلسمات، چون می‌دانند سخنشان را مردم نمی‌پذیرند، بافته‌های خود را یا به امامان معصوم (علیهم السلام) نسبت می‌دهند یا به بعضی بزرگان علمای شیعه. پس گاهی وقتها فلان دستور یا حتی فلان کتاب، به دروغ به فلان امام یا فلان آقا نسبت داده شده است و اصلاً ریشه‌ای ندارد.

ـ در مقدمه کتاب مفاتیح الجنان به موضوعی جالب برخوردم.
جواب: ما فقط یک کتاب «مفاتیح الجنان» می‌شناسیم که نوشته‌ی مرحوم محدث قمی (رحمة الله علیه) است. در مقدمه (و در متن آن هم) چنین مطلبی نیامده است. شاید کتاب دیگری مورد نظرتان باشد.

ـ در شهر سبزوار سیدی جلیل القدر به نام سید طبسی بوده که با انفاس قدسیه خویش بیماران را معالجه میکرده و حتی یکنفر را عقرب گزیده که ایشان عقرب را از داخل لباس عقرب گزیده بیرون اورده‌اند و به عقرب امر کرده‌اند بایست و بعد عقرب را کشته‌اند
جواب: درمان گزیدگی‌ها (مثل مارگزیدگی و عقرب گزیدگی) نیازی به داشتن انفاس قدسیه ندارد، بعضی کفار گاوپرست هندی نیز چنین طلسماتی دارند که در زبان ارباب علوم غریبه به «منتر» مشهور است. یعنی کسی که نه خدا را قبول دارد، نه رسول را قبول دارد، نه امام قائم غائب را قبول دارد، نه غسل و وضو دارد، نه نماز و طهارت و تقوا دارد، با ریاضات خاصی می‌تواند به این صنعت، دست یابد.
همینجا به شما توصیه می‌کنم که حتماً حتماً کتاب «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه» را به دقت و بارها مطالعه کنید.

ـ مشکل و سردر گمی من اینجاست حاج آقا که شما در کتاب قواعد منهاج فردوسیان فرموده‌اید خوردن گوشت مشکلی ندارد که این کار با کار شیخ طبسی جور در نمیاد پس من باید کدام را سرلوحه کار خودم قرار دهم.
جواب: تمام قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، ترجمه‌ی آیات قرآن و روایات معتبر رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است. اگر شما این سیزده بزرگوار را استاد راه کمال و سعادت می‌دانید، باید قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان را ملاک و میزان قرار دهید و همه چیز را با آن بسنجید نه این که بین قانون منهاج فردوسیان (که ترجمه‌ی چندین روایت معتبر است) و سخن شیخ ناشناس طبسی، متحیر بمانید. اگر شما منهاجی شده‌اید، باید تمام اعتقادات و تمام اعمالی که با آن مواجه می‌شوید را با قاعده‌های نظری و قانون‌های عملی منهاج فردوسیان مطابقت دهید، اگر مطابق بود، درست بدانید و عمل کنید و اگر مطابق نبود، بدون دلهره و درنگ، زیر پا بگذارید و سبکبار، رد شوید. اگر شما دست ارادت به رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و دوازده جانشین بحق ایشان داده‌اید و سرسپرده و دل سپرده‌ی این استادان نورانی و الهی شده‌اید، فقط و فقط باید گوش به فرمان اینان باشید و به حرف و نظر و اختراع و بافته‌های هیچ کسی اعتنا نکنید. مهم ترین آموزه‌ی منهاج فردوسیان این است که راه رسیدن به کمال و سعادت در دنیا و آخرت، فقط و فقط خیره شدن در «وحی» است یعنی چنان دل از دست داده‌ی فرمایشات خدای بزرگ (در قرآن کریم و بر زبان مبارک رسول و جانشینانشان) باشید که هیچ کس و هیچ چیزی را نبینید و نشنوید.
گوشت خوردن، یکی از توصیه‌های مؤکّد (= همراه با تأکید) رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) است و ترک کردن (بی جهتِ) سفارش این بزرگواران که ما آنان را استادان راه کمال و سعادت می‌دانیم، درست نیست و یقیناً موجب سقوط و دور شدن از جاده‌ی تکامل و سعادت خواهد گردید.
مگر کسی به مریضی خاصی دچار شده که گوشت برایش ضرر داشته باشد، که باید برای رسیدن به سلامتی، مدت معینی، ترک کند نه (العیاذ بالله) به جهت زمین گذاشتن دستور استاد.

ـ آیا شیخ بهایی و میرداماد و آقای بهجت و… بدلیل داشتن قدرتهای ماورایی جهنمی هستند و ما هم نباید به هیچ عنوان رهرو آن‌ها باشیم
جواب: تمام صنعت‌های دنیوی، اگر در راه تحکیم حکومت «الله» تعالی در زمین و نشر اسلام باشد، ثواب دارد و علاوه بر درآمد مادی، اجر اخروی نیز خواهد داشت. اما اگر به خاطر علاقه‌ی شخصی یا کمک به اهداف شیاطین انسی و جنی باشد، تاریکی و حیرت در دنیا و عذاب جهنم در آخرت در پی خواهد داشت.
یک مثال از مسائل روز ایران عرض می‌کنم تا ذهنتان بیشتر روشن شود. ساخت موشک و دستیابی به انرژی هسته ای، به خودی خود، یک صنعت دنیوی است و نه بار مثبت دارد و نه بار منفی. این انسان است که می‌تواند با نیت خود، یعنی هدفی که از ساختن موشک یا انرژی هسته‌ای دارد، به آن رنگ الهی یا شیطانی بزند.
اگر دانشمند هسته‌ای برای رسیدن به ثروت نامشروع، شهرت دنیوی، محبوبیت دنیوی، فروش اطلاعات به دشمنان و جاسوسی و امثال اینها وارد تشکیلات هسته‌ای شود، بر طبق آیه‌ی شریفه‌ای که گذشت، به همه یا بخش زیادی از هدفش خواهد رسید ولی در آخرت جز آتش، نصیبی نخواهد داشت. اما اگر هدفش از همین صنعت دنیوی، عزت اسلام و مسلمین و دفاع از کیان اسلامی در مقابل تهدیدها و حملات دشمنان اسلام و مسلمین باشد، علاوه بر این که در دنیا به ثروت و محبوبیت و زندگی راحت خواهد رسید، ثواب اخروی هم دارد و در نزد خدای متعال و رسول اعظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) روسفید و مأجور خواهد بود.
سایر قدرت‌ها و صنعت‌های بشری نیز همین حکم را دارد یعنی اگر در راه اسلام و مسلمین و رضای حضرت حق تعالی مصرف شود، خوب و بهشت است ولی اگر در راه اهداف و اغراض نفسانی و شیطانی مصرف گردد، بد و جهنم است.
اگر متخصصین و دانایان علوم غریبه، افراد صالحی باشند (حُسن فاعلی) و از آن در راه اصلاح عباد و بلاد استفاده کنند (حُسن فعلی)، حتماً در آخرت مأجور بوده و خوشحال از خدماتشان خواهند بود.
باز هم تأکید می‌کنم که مرحوم آیت الله بهجت (رحمة الله علیه) ادعای قدرت‌های ماورائی نداشت و تقریباً تمام حرف‌ها و قصه‌هایی که قدرتهای کذایی برای ایشان ثابت می‌کند، شایعه و بی‌اساس است. ایشان مردی بود الهی و با تقوا که عمری دراز در طاعت حق تعالی سپری کرد و سرانجام به بهشت پُر نعمت، پَر کشید. خدایش بیامرزاد.

ـ اگر خواسته باشم قدم در راه آن‌ها بگذاریم تا چه حد مجازیم.
جواب: آیا شما رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و دوازده جانشین بر حقشان (علیهم السلام) را به عنوان استاد راه کمال و سعادت قبول کرده‌اید یا نه؟
آیا می‌خواهید به آنچه امر کرده‌اند، را انجام دهید و آنچه نهی کرده‌اند را ترک کنید؟
اگر آن بزرگواران را با جان و دل به عنوان استاد تکامل پذیرفته‌اید، اگر بنا دارید امر آنان را انجام دهیدو نهی آنان را ترک کنید، بدانید که استاد شما (یعنی نبی و وصی) شما را از خواندن و عمل کردن به غیر منهاج، نهی کرده‌اند. قرآن کریم می‌فرماید:
«وَ أَنَّ هَذَا صرِاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لَا تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکمْ وَصَّاکم بِهِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ» [سوره‌ی انعام، آیه‌ی 153]
ترجمه: و [بدانید] این است راه راست من پس، از آن پیروی کنید. و از راه‏ها[ی دیگر] که شما را از راه وی پراکنده می‏‌سازد پیروی مکنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که به تقوا گرایید.
همچنین می‌فرماید:
«وَ هَذَا کتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَک فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ» [سوره‌ی انعام، آیه‌ی 155]
ترجمه: و این خجسته کتابی است که ما آن را نازل کردیم پس از آن پیروی کنید و پرهیزگاری نمایید باشد که مورد رحمت قرار گیرید.
اگر می‌خواهید منهاجی شوید، باید توجه داشته باشید که منهاج یعنی راه روشن و علوم غریبه یعنی راه‌های باریک و تاریک. اولین قدم برای منهاجی شدن، رهیدن از دام دانش‌های حاشیه ای، علوم متروکه، احادیث غیر معتبر و دستور العمل‌های تأیید نشده است. اگر جویای کمال واقعی و سعادت ابدی هستید، باید در راه روشن قرار گرفته و «عمل» کنید تا به نتیجه‌ی مطلوب برسید. ان شاء الله

ـ من کتابهایی همچون صفیر سیمرغ. عوارف المعارف.روزی با جماعت صوفیان و… را مطالعه کردم آیا این کتب و کتب قبلی را که گفتم از لحاظ منطق و مذهب شیعه اثنی اعشری و از لحاظ علم بی‌حد و فصل شما اشکال دارد.
جواب: در مورد کتاب‌ها عرض شد که مطالعه‌ی اینگونه کتاب‌ها جز حیرت و سرگردانی، ثمره‌ی دیگری ندارد. در مورد جمله‌ی آخر:
اولاً: «علم بی‌حد و فصل» درست نیست بلکه «علم بی‌حد و حصر» درست است.
ثانیاً: آن که علمش بی‌حد و حصر است، ذات مقدس پروردگار متعال است. هیچ آفریده‌ای نیست که علمش بی‌حد و نامتناهی باشد.
ثالثاً: معمولاً کسانی که در لباس اهل علم هستند، اندکی از خودشان چیزی دارند (یعنی صاحب فرضیه و نظریه هستند) ولی من، بیش از سواد خواندن و نوشتن ندارم و فقط آیه‌ی قرآن و روایات رسول خدا (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) را بازگو می‌کنم. هر جا نور می‌بینید از انوار آن بزرگواران است و هر جا کاستی و نقصانی است، از نقصان و بی‌سوادی حاج فردوسی است.

ـ امیدوارم جوابی بسیار کامل بدهید تا من از سر در گمی نجات پیدا کنم.
جواب: امیدوارم جوابی بسیار کامل داده باشم و موجب شود از سردرگمی نجات یابید. فقط تقاضا دارم این متن را بارها با دقت بخوانید تا مقصود هدایت، حاصل شود. ان شاء الله

و له الحمد فی الاولی و الآخرة
حاج فردوسی

سلام علیکم. شما که درباره همه عرفا نظر دادید وتکفیرشون کردید به این فکرنکردید که همه این بزرگان جز مجتهدین ومراجع بودند ودر علم وعمل هرکدوم یکی ازقله‌های تقوا محسوب میشن؟ اگر از نظر شما علامه طباطبایی (ره) دارای انحرافاتی بوده پس تمام افرادی که درمعارف به ایشون مراجعه کردند هم دارای انحرافاتی هستند از جمله علامه حسن زاده. و همونطور که اسم بردید معلومه جناب صمدی آملی هم میشه آدم فاسد چون معتقد به چیزیه که شما نتونستید بدلیل عدم توانایی باطنی درکش کنید. عبارات علامه حسن زاده درباره آقای صمدی رو برید بخونید بعد به خیل علما و عرفا بی‌احترامی کنید.
http: //alame ـ hasanzade.blogfa.com/cat ـ 96.aspx

************
بسم الله و سبحان الله عما یشرکون

سلام علیکم
اولاً: عارف در تعریف ما یعنی «صوفی بی‌سلسله» اگر به کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» مراجعه کنید اینگونه آمده است:
سؤال 37: «منهاج فردوسیان» چه نقاط اشتراک و افتراقی با تصوّف دارد؟
جواب: برای رسیدن به جوابی روشن، نخست لازم است تصوف را تعریف کنیم. در اصطلاح ما، هر برنامه‌ی تکاملی و تربیتی که ادعای رساندن انسان به کمال و سعادت را داشته باشد، ولی مبتنی بر متن آیات قرآن و روایات معتبر شیعه نباشد، تصوف است.
بنا بر این تعریف، تمام افرادی را که بر طبق برنامه‌ای تربیتی غیر از منهاج فردوسیان عمل می‌کنند، یعنی اعتقاداتی غیر از قواعد نظری آن و اعمالی غیر از قوانین عملی آن را با علم و اختیار و به هدف رسیدن به تکامل و سعادت، پیروی می‌کنند، اگر سلسله و کرسی نامه داشته باشند، «صوفی» و اگر نداشته باشند، «عارف» می‌نامیم. البته برخی افراد، مغلوب صوفیگری در اعتقادات و اعمال نیستند بلکه آلودگی‌هایی به برخی عقاید یا اعمال صوفیه دارند، این طایفه را «صوفی‌گرا» یا «تصوف‌زده» می‌نامیم.
جناب شاکر! با این تعریف، مرحوم علامه طباطبایی (رحمة الله علیه)، علامه حسن زاده و جناب صمدی، «عارف» یا «صوفی» نیستند بلکه «صوفی‌گرا» یا «تصوف‌زده» هستند.
علمای صوفی‌گرا و تصوف‌زده، در بیشتر مطالب و معارفی که بیان کرده‌اند، مورد تأیید و قابل استفاده می‌باشند و فقط در اندکی از نظراتشان که همسو با صوفیه است، نظرشان را قبول نمی‌کنیم.
شایسته است هم شما و هم تمام دلدادگان عارف و عرفان و صوفی و تصوف، در این مطلب به خوبی دقت کنید و کنند. روزی نیست که جوان جاهلی سرمست از باده‌ی عرفان و سیر و سلوک!!، چوبی، سنگی، طعنه ای، تهمتی، لیچاری به سوی «حاج فردوسی» و «منهاج فردوسیان» پرتاب نکند.
امیدوارم به زودی، نمونه‌هایی از گرایش مرحوم قاضی، علامه طباطبایی، مرحوم پهلوانی (سعادت پرور)، علامه طهرانی (رحمة الله علیهم)، علامه حسن زاده و جناب صمدی (رعاهما الله) به صوفیه و تفکراتشان را در همین صفحه منتشر نمایم.
البته به صِرف این که عالم بزرگی مانند علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) چند لغزش و انحراف داشته‌اند، نمی‌توان از تفسیر قیّم المیزان و تلاش‌های ایشان در آن، چشم پوشی کرد و بی‌انصاف بود.
از طرفی، آنگونه که همفکران شما می‌پندارند که هر یک از آقایان نام برده شده و نام نبرده شده، فوق بشر هستند و برایشان از الفاظ کذایی (در حد معصومین (علیهم السلام) استفاده می‌کنند، این را هم قبول نداریم و معتقدیم ضرر و خطر بسیار دارد.
این که نوشته‌اید، علامه حسن زاده از آقای صمدی تعریف کرده است:

اولاً: روش علامه حسن زاده این است که از هر کسی که دم دستشان باشد تعریف می‌کنند از محی الدین عربی گرفته تا ابوعلی سینا تا فلان شاعر و فلان صوفی.

ثانیاً: علامه حسن زاده از آقای صمدی تعریف نکند، آیت الله وحید خراسانی تعریف کنند؟! آیت الله صافی گلپایگانی تعریف کنند؟! آیت الله مکارم شیرازی تعریف کنند؟! آیت الله نوری همدانی تعریف کنند؟!
آقای صمدی، محصول آقای حسن زاده است. دست پرورده‌ی آقای حسن زاده است. نماینده و نشر دهنده‌ی افکار آقای حسن زاده است. «کس نگوید که دوغ ما ترش است»
در ادامه نظر حضرات آیت و مراجع معظم تقلید در مورد جلسات آقای صمدی را تقدیم می‌کنم تا اگر اندکی برای مرجعیّت در شیعه، جایگاهی قبول داشته باشید، متنبّه شده و از طرفداری کورکورانه‌ی آقایان دست بردارید.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
متن سؤال از برخی حضرات آیات و مراجع تقلید (دامت برکاتهم) در مورد شرکت در جلسات درس عرفان و اخلاق آقای داود صمدی آملی:

باسمه تعالی

مدتی است در برخی از شهرها فرزندان ما در جلساتی شرکت می‌کنند که مبانی درس‌های آن‌ها مطالبی است که در ذیل می‌آید. برخی از عالمان شهر شرکت در مجالس ایشان را جایز ندانسته و می‌گویند که مطالب مورد اشاره خلاف مبانی و عقاید و ضروریات دین می‌باشد. لطفاً بیان فرمایید که شرکت در این جلسات جایز است یا خیر؟ مطالب مورد اشاره از این قرار است:
(وجود حق متعال متن وجود جمادات و نباتات و حیوانات و انسان‌ها است، یعنی ما دو وجود نداریم، بلکه هر چه هست یک وجود است که در قوالب و اندازه‌های گوناگون ظهور کرده است، نه این که وجود زمین غیر از وجود آسمان، و وجود آسمان غیر از وجود حق متعال بوده باشد).
(از آنجا که حقایق هستی بی‌منتها است پس فهم حقایق اشیا نیز بی‌منتها بوده و همچنان ادامه دارد. یا نباید الف را به زبان آورد همچون سوفسطی‌ها که اصلا قائل به موجود بودن خود نیستند، و یا این که به محض اقرار نمودن بدان باید آن را ادامه داد. و چه راحت است که از همان ابتدا سوفسطی بشویم و بگوییم اصلا الفی نداریم. و چه عجیب است که بالاخره همه ما در این مسیر باید سوفسطی شویم و بگوییم نه ما هستیم و نه دیگران هستند. فقط خداست و خدا. حرف اول و آخر خدا است، و خدا است دارد خدایی می‌‌کند. از آن به بعد دیگر انسان هیچ نگرانی ندارد و راحت می‌شود).
(نه تنها نمی‌خواهیم از معلول به علت برسیم بلکه قصد نداریم از علت به معلول هم راه یابیم به دلیل این که ما اصلاً معتقد به علت و معلول جدا نیستیم).
(مراد ما از وحدت وجود، عینیت وجود زمین و وجود آسمان با وجود حق متعال است).
(فیلسوف و عارف هر دو قائل به وحدت وجود هستند … تمام انبیاء و ائمه و همه حجج و رسولان الهی فیلسوفند و اینان فلاسفه اصلی‌اند).
(انسان قابلیت رسیدن تا مقام ذات را دارد، و چون می‌بیند که نمی‌تواند آن ذات را پایین بیاورد و ذات را خودش کند لذا خودش بالا می‌رود و او می‌شود).
(جنات درجات دارد تا آن جا که می‌فرماید «و ادخلی جنتی»، که این جنت، جنت ذات است).
مدارک مطالب فوق به ترتیب: ۱ تا ۶: شرح نهایة الحکمة، داوود صمدی آملی، صفحات: ۱۲۴؛ ۱۵؛ ۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ ۱۱۵؛ ۴۷؛ ۸۶٫ ۷) آداب سالک الی الله، داوود صمدی.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
جواب آیت الله خامنه‌ای (حفظه الله):
شرکت در جلسات مذکور که با عقاید انحرافی آمیخته و موجب ترویج باطل است، جایز نیست مگر برای کسانی که قدرت پاسخگویی به شبهات و ارشاد و راهنمایی و امر به معروف و نهی از منکر متصدیان جلسات مذکور را دارند.
جواب آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی (حفظه الله):
شرکت در چنین جلساتی حرام و موجب گمراهی و غضب خدای متعال است و هر مکلفی علاوه بر این که نباید خودش شرکت کند، باید دیگران را نیز آگاه کند تا گمراه نشوند. و الله العالم
جواب آیت الله مکارم شیرازی (حفظه الله):
وحدت وجود گاه به معنی وحدت مصداق وجود است به این معنا که در عالم هستی وجودی جز خدا نیست و همه چیز عین ذات اوست. این سخن مستلزم کفر است و هیچ یک از فقها آن را قبول نکرده‌اند.
جواب آیت الله نوری همدانی (حفظه الله):
در فرض سؤال، اینگونه بیانات، جزء افکار انحرافی است و حضور در اینگونه مجالس جایز نیست.
جواب آیت الله علی صافی گلپایگانی (رحمة الله علیه):
شرکت در این قبیل جلسات (با توجه به مراتب فوق الاشاره) که باعث اضلال مؤمنین و مؤمنات می‌گردد، جایز نیست.
جواب آیت الله سبحانی (حفظه الله):
جلساتی که این نوع بحث‌ها مطرح می‌شود، شرکت در آن‌ها برای افراد ناوارد جائز نیست مگر فردی که بتواند پاسخ این نوع اندیشه‌ی باطل را بدهد و چنین فردی نادر است.
جواب آیت الله حکیم (حفظه الله):
شرکت در این جلسات حرام است و تمام این مطالب باطل است و اعتقاد به آن کفر روشن است و خروج از دین است و هر کس معتقد به وحدت وجود باری تعالی با ما سوی الله بشود، از توحید خارج شده و لا دین است و آن‌ها ابا ندارند که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه (علیهم السلام) تهمت بزنند و معظم فلاسفه و علماء اخلاق اهل بیت (علیهم السلام) از این عقاید بدورند و هیچ انسانی حتی خاتم الانبیاء که اشرف مخلوقات است نمی‌تواند به ذات حق تعالی برسد فضلاً از این که ذات، پایین بیاید چون خلاف ضرورت است و از خداوند متعال دوری از این عقاید فاسده را خواستاریم.

موفق باشید
حاج فردوسی
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است