سؤال: عوامل بیرغبتی نسبت به «منهاج فردوسیان» کدام است؟
جواب: عوامل بیرغبتی به این نظام جامع تربیتی را به دو گروه عمده میتوان دستهبندی نمود؛
گروه اول: عوامل عمومی بیرغبتی:
این عوامل، اختصاصی به نظام جامع تربیتی «منهاج فردوسیان» ندارد؛ بلکه شامل هر نظام تربیتیای میشود. افرادی که گرفتار این عوامل باشند، نسبت به هر برنامهای که برای کمال و سعادت، طراحی شده باشد، بیرغبت و بیتمایل هستند. این عوامل عبارتند از:
1. طینت:
چنان که گذشت، اگر خمیرمایهی کسی برای رسیدن به کمال و سعادت، ساخته و پرداخته نشده باشد، ظهورش به صورت بیرغبتی به برنامههای تکاملی خواهد بود. این عامل، درمان ندارد.
2. نطفه:
چنان که گذشت، اگر نطفهای به صورت نامشروع منعقد شده باشد، محصول آن، فردی بیرغبت به تکامل خواهد بود. این عامل، راه علاج ندارد.
3. نفْسپرستی:
افراد بسیاری که دو مشکل پیشگفته را ندارند ولی رغبتی به برنامههای تکاملی نشان نمیدهند، گرفتار این عامل هستند که در روایات شریفه از آن به «حُبُّ الراحة» تعبیر شده است.
تمام برنامههای تکاملی، حتی آنان که خاستگاه بشری داشته و دستاورهای دنیوی دارند، همیشه در تعارض با راحتطلبی و شکمبارگی و شهوترانی بوده و هستند. این چنین افرادی اگر با اطلاع یافتن بر دو منزل پیشِ رو یعنی بهشت و جهنم به تغییر دیدگاهشان موفق شوند و از نفْسپرستی خود دست بردارند، خواهند توانست به سوی کمال، حرکت نمایند؛ ولی اگر حاضر به کوتاه آمدن از لذتهای زودگذر نباشند، راهی برای درمانشان وجود نخواهد داشت.
گروه دوم: عوامل اختصاصی بیرغبتی:
این عوامل، اختصاص به نظام تربیتی «منهاج فردوسیان» دارد و الزاماً شامل دیگر برنامههای تربیتی نمیشود. این عوامل عبارتند از:
1. بیاطلاعی:
مهمترین عامل رغبت نشان ندادن مردم ایران و جهان به «منهاج فردوسیان» اطلاع نداشتن آنان از وجود چنین نظام تربیتی کامل و جامعی است. وقتی کسی نمیداند که داروی دردش کشف و تهیه شده و میتواند به راحتی در اختیارش قرار گیرد، چگونه به تهیه و استفاده از آن دارو، رغبت نشان دهد؟!
پس کسی که میگوید اگر منهاج فردوسیان حق و درست است، چرا استقبالی از آن صورت نگرفته؟ جوابش این است که کسی از بودن چنین برنامهای اطلاع ندارد و اگر مطلع شوند، استقبال خواهند نمود.
راه اصلاح این عامل، اطلاعرسانی درست و فراگیر است.
2. شخصیّتزدگی:
این عامل در درون خود به انواع مختلفی تقسیم میشود، به این شرح:
الف) مُردهپرستی: برخی جوامع واپسگرا، نسبت به امکانات و استعدادهای موجود خود بیتفاوت و کمتفاوت بوده و در مقابل، نسبت به آنچه از دست دادهاند، بسیار قدردان و افسوسخور هستند. از این خصلت ناپسند و دیدگاه منحرف به «حجاب معاصریّت» نیز تعبیر میشود. با توجه به این روحیهی انحرافی، برخی افراد بعد از اطلاع از این که مؤلف این برنامه، زنده است، نسبت به آن، بیرغبت میشوند.
درمان این مشکل، محدود به اصلاح این دیدگاه انحرافی است.
ب) پیرپرستی: گر چه درست است که برای اظهار نظر کارشناسی، باید سالها تجربه، پشتوانهی اندوختههای علمی باشد؛ ولی گاهی این نکته، برخی را به این اشتباه میاندازد که برای نقل سخن پیرانِ راه نیز باید پیر بود. کسانی که از محتوای «منهاج فردوسیان» بیاطلاعند، چنین میپندارند که این قواعد و قوانین، بر اثر تجربههای شخصی مؤلف (جمعآوری کنندهی) آن است؛ در این صورت، به سن مؤلف توجه میکنند و اینطور نتیجه میگیرند که ارائهی چنین برنامهای برای این سن، زود است و مؤلف آن باید سالهای بسیاری را در کسب تجربه و مطالعهی تاریخ و شناختن ملتهای مختلف، مصرف نماید.
چنان که اشاره شد، ریشهی این اشتباه در ناآگاهی از محتوای منهاج فردوسیان است. اگر این افراد با محتوای منهاج فردوسیان آشنا شوند که تصریحات قرآن کریم و روایات معتبر استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) است و بدون هیچگونه دخل و تصرفی، فقط ترجمه شده و به قالب قاعدهی نظری و قانون عملی ارائه گشته است، بر جوان بودن مؤلف آن خرده نگرفته و بهانهای در بیرغبتی به آن نخواهند داشت.
ج) خارجیپرستی: گروهی از ایرانیان، به خیال خامی گرفتارند که همهی علوم و فنون و معارف، در پشت مرزهای این کشور است و آنچه از آن طرف آبها بیاید، از آب گذشته است! اینان ترجمهشدهها را بیشتر میپسندند و میپندارند کتابی که در آمریکا و اروپا نوشته شده باشد، کاملتر و نسخهای که در آنجا پیچیده شده باشد، شفابخشتر است!
از آنجا که این نظام تربیتی، به زبان فارسی و در کشور ایران نوشته شده، گمان میکنند که نباید کار اساسی و در خور اعتنایی باشد و این، عاملِ بیرغبتیشان به این برنامه است. درمان این مشکل، محدود به اصلاح این دیدگاه انحرافی است.
د) غریبپرستی: برخی افراد چنان میپندارند که آنچه خوب است، از دسترسشان خارج است یا دست یافتن به آن، بسیار دشوار و پرهزینه است و در مقابل، آنچه در دسترس است و رسیدن به آن، دشواری و هزینهی زیادی ندارد، بد و کمارزش است. و چون نظام تربیتی «منهاج فردوسیان» و مؤلف آن، از راههای مختلف مانند آدرس پستی، پست الکترونیک (ایمیل)، تلفن ثابت، تلفن همراه و جلسات حضوری، به راحتی و آسانی تمام، در دسترس است، نباید برنامهی ارزشمند و قابل اعتنایی باشد. درمان این مشکل نیز منحصر به اصلاح این دیدگاه انحرافی است و نمیتوان به گزینههایی مانند دشوار کردن دسترسی، فکر کرد.
هـ) مدرکزدگی: در جوامع واپسگرا و عقبمانده که «مدرک» جایگزین «ادراک» است، برخی مردم، سخن کسانی را میپذیرند که صاحب مدارک علمی بالا و عناوین متعدد مرتبط و غیر مرتبط باشند.
به عنوان مثال، اظهار نظر یک دکترای علوم پزشکی در مسائل سیاسی را بیشتر از نظرات یک لیسانس علوم سیاسی در این مسائل میپذیرند. همچنین اگر کسی دارای مدرک دکترا در دو رشتهی نامربوط به یکدیگر باشد، سخنش در رشتهی سومی که با دو رشتهی قبلی، نامرتبط است، بهتر پذیرفته میشود. مثلاً این افراد، نظراتِ پزشکیِ کسی که هم دکترای حقوق و هم دکترای روابط بینالملل دارد را بیشتر میپسندند.
این گونه افراد، با توجه به این که «حاج فردوسی» دارای هیچ مدرک تخصص و فوق تخصصِ مرتبط و غیرمرتبط با سبک زندگی اسلامی نیست و هیچ مدرکی از دانشگاههای معتبر دنیا ندارد، «منهاج فردوسیان» را برنامهای ضعیف و سطحی میپندارند و بدان، رغبت نمیکنند. درمان این مشکل، محدود به اصلاح این دیدگاه انحرافی است.
و) اسطورهپرستی: بعضی از مردم دوست دارند از افراد خاص که اسطوره شده باشند پیروی کنند. از آنجا که مبلغان منهاج فردوسیان اجازه ندارند «حاج فردوسی» را با به کار بردن القاب و عناوین پر زرق و برق، داستانهای خیالی، کرامات ساختگی، مدرکهای جعلی و مانند اینها، اسطوره معرفی کنند؛ حس اسطورهدوستی برخی از سادهلوحان اشباع نمیشود و به «منهاج فردوسیان» رغبت نمیکنند. درمان این مشکل، محدود به اصلاح این دیدگاه انحرافی است.
3. رسانهزدگی:
از جمله ملاکهای افرادی که عقلشان به چشمشان بوده و گوششان به دهان مردم است، «شهرت» است. به پندار باطل اینان، اگر چیزی بر سر زبانها بیافتد و رسانهای شود، «خوب» و «سالم» است؛ ولی اگر در رسانهها جایی نداشته باشد، «بد» و «معیوب» است. چون این نظام تربیتی در مراحل اولیهی ارائه است و دفتر مرکزی، هنوز به دنبال اطلاعرسانی گستردهی آن نیست، بهانهای برای بیرغبتی به آن برای برخی فراهم شده است. حل این معضل و درمان این بیماری، پس از انتشار گسترده و اطلاعرسانی فراگیر این برنامه، صورت خواهد پذیرفت و نیاز به سرمایهگذاری و توجه خاصی ندارد.
4. تکبّر:
برخی از گرفتاران به بلای «کبر» چون خود را برتر از نظام تربیتی منهاج فردوسیان یا برتر از مبلّغ منهاج فردوسیان میدانند، رغبتی به آن نشان نمیدهند و گاهی این بیرغبتی خود را با الفاظی طعنهآمیز و سخنانی تند و نیشدار، ابراز میدارند.
عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی بْنِ أَعْینَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ (علیهالسلام): قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ أَعْظَمَ الْکبْرِ غَمْصُ الْخَلْقِ وَ سَفَهُ الْحَقِّ» قَالَ: قُلْتُ وَ مَا غَمْصُ الْخَلْقِ وَ سَفَهُ الْحَقِّ؟ قَالَ: «یَجْهَلُ الْحَقَّ وَ یَطْعُنُ عَلَی أَهْلِهِ. فَمَنْ فَعَلَ ذَلِک فَقَدْ نَازَعَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ رِدَاءَهُ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 310]
ترجمه: بزرگترین کبر، نشناختن حق و طعنه زدن بر اهل حق است. پس کسی که چنین کند، با خدای تعالی بر سر به دست آوردن کبریایی، دعوا کرده است.
5. عُجب (خودشیفتگی):
چنان که گذشت، اگر کسی دچار خودشیفتگی شد یعنی فهم و درک ناقص خود را ملاک تشخیص کمال از غیر کمال و سعادت از غیر سعادت دانست، رغبتی به آموزههای ناب وحیانی از خود نشان نخواهد داد. از امام کاظم (علیهالسلام) از معنی «عُجب» که عمل را فاسد میکند پرسیده شد، فرمودند: «الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یُزَیِّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَیَرَاهُ حَسَناً فَیُعْجِبَهُ وَ یَحْسَبَ أَنَّهُ یُحْسِنُ صُنْعاً» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 313]
ترجمه: عُجب درجات دارد؛ از آن جمله است این که عمل زشت [یا دیدگاههای خام و ابتدایی] بندهای در نظرش جلوه کند که آن را نیکو پندارد و گمان کند که کار نیکی انجام میدهد.
6. جذّاب نبودن:
برخی از برنامههایی که به نوعی میکوشند خود را برنامهی کمال و سعادت (خوشی و خوشبختی) معرفی نمایند، از جاذبههای ممنوع برای جلب افراد استفاده میکنند؛ جاذبههایی مانند: موسیقی، رقص، شراب، اختلاط زن و مرد، خنده، شوخی و سفرهای تفریحی مختلط.
همچنین برخی سخنرانان تلاش میکنند با بهرهگیری از جاذبههای حلال، مانند بازگو کردن داستانهای خندهدار، منبرهای مستمعراضیکن داشته باشند.
ولی چون نظام تربیتی منهاج فردوسیان، که در حقیقت، راهی برای رسیدن به کمال و سعادت بوده و سبک زندگی اسلامی را ترسیم مینماید، خالی از اینگونه جاذبههای سطحی و زودگذر است، برای افراد سطحینگر و سادهلوح، جاذبهای ندارد. گرچه برای آنان که بر این راه روشن، استقامتی از خود نشان دهند، سرشار از جاذبههای معنوی پایدار و عمیق است.
7. تبلیغ و دفاع بد:
بعضی مبلغین منهاج فردوسیان، با تبلیغ و دفاع بد خود، بیشتر مایهی راندن هستند تا خواندن؛ بیشتر موجب دافعه هستند تا جاذبه. کسی که به امید حل شدن مشکلات فکری و اصلاح دیدگاههایش نسبت به این نظام تربیتی، به مبلّغ منهاج فردوسیان مراجعه مینماید، آن گاه که به جای روشن شدن، بیشتر سرگردان و سردرگم میگردد، به اصل منهاج فردوسیان، بیرغبت شده و اشکال را نه در مبلّغ، بلکه در اساس این نظام تربیتی میپندارد.