سلام
با توجه به این که نوشتهاید: «بعد از تنظیم نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، تفسیر، جایگاهی در امر تربیت ندارد و مطالعهاش، اتلاف وقت است».
معروض میدارم: از آنجایی که ما فارسی زبان هستیم و قرآن، عربی میباشد، نیاز به درک و فهم و تدبر در آیات قرآن وجود دارد و وقتی که قرآن یا ادعیه را با ترجمه و تفسیر میخوانیم، دقیق میدانیم چه دارم با خدا نجوا میکنم. حال این که فرمودید خواندن تفسیر، اتلاف وقت است چیز درستی نیست. چون نگاه من به تفسیر نگاهی است جهت ورود به معنای دقیق آیه و با خواندن معنی و بخشی از مغز اصلی تفسیر آن آیه، آن آیه را برای همیشه میفهمم و به نظرم هیچ اتلاف وقتی نیست. خصوصاً در ماه مبارک رمضان در کنار عربیخوانی قرآن که هیچ معنا و مفهوم آن را نمیفهمم، این ترجمه و تفسیر کمک زیادی به فهمم مینماید. منظورم از تفسیر، همانگونه که فرمودید بخش مفید تفسیر که معنی آیه را شفاف میکند است نه حاشیهها و متفرقهنویسیهای تفسیر.
اما در قواعد و قوانین به صورت پراکنده به آیات قرآن پرداخته شده است و یک بخش اختصاصی و خاص در شرح مختصر آیات در منهاج فردوسیان وجود ندارد که مثلاً برای رفع این مشکل، یک کتاب قرآن در منهاج فردوسیان وجود داشته باشد که آیات را به صورت روان، ترجمه و مختصر هم شرح و تفسیر مفیدی داده شده باشد.
من قرآنی دارم که یک جلد میباشد که زیر هر آیه، ترجمهی روان آن توسط آیت الله مشکینی و صفحهی مقابل آن هم تفسیر و شرح مفید و خلاصهی آیات همان صفحه درج شده است که وجود چنین قرآنی در منهاج فردوسیان لازم است.
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
قرآن کریم از نگاه تربیتی، چهار دسته مطالب مفید برای تربیت دارد که عبارتند از:
دستهی اول: دیدگاههاست. دیدگاههایی محکم و متقن که باید ارکان اعتقادی یک مسلمان را تشکیل دهد. مانند این که میفرماید:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ * وَلَمْ یکن لَّهُ کفُوًا أَحَدٌ» [سورهی توحید]
ترجمه: به نام خداوند رحمتگر مهربان. بگو اوست خدای یگانه. خدای صمد [ثابت متعالی]. [کسی را] نزاده و زاده نشده است. و هیچ کس او را همتا نیست.
دستهی دوم: دستورات عملی است. یعنی قوانین عملیای برای مراعات شدن در صحنهی زندگی. مانند این که میفرماید:
امر:
«وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکعُوا مَعَ الرَّاکعینَ» [سورهی بقره، آیهی 43]
ترجمه: و نماز را برپا دار و زکات را بپرداز و با رکوعکنندگان، رکوع کن.
نهی:
«وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَکمْ خَشْیةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیاکم إنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْءًا کبِیرًا * وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَی إِنَّهُ کانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِیلًا * وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَانًا فَلاَ یسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُورًا * وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ حَتَّی یبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُولًا» [سورهی اسراء، آیات 31 تا 34]
ترجمه: و از بیم تنگدستی فرزندان خود را مکشید ماییم که به آنها و شما روزی میبخشیم آری کشتن آنان همواره خطایی بزرگ است. و به زنا نزدیک مشوید چرا که آن همواره زشت و بد راهی است. و نفسی را که خداوند حرام کرده است جز به حق مکشید و هر کس مظلوم کشته شود به سرپرست وی قدرتی دادهایم پس [او] نباید در قتل زیادهروی کند زیرا او [از طرف شرع] یاری شده است. و به مال یتیم جز به بهترین وجه نزدیک مشوید تا به رشد برسد و به پیمان [خود] وفا کنید زیرا که از پیمان پرسش خواهد شد.
دستهی سوم: مواعظ است. موعظههای خدای کریم از زبان خودش یا از زبان پیامبران قبل که میتواند رهتوشهی خوبی برای تربیت انسان باشد. مانند این که میفرماید:
«وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یا بُنَی لَا تُشْرِک بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظِیمٌ * وَوَصَّینَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَی وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَینِ أَنِ اشْکرْ لِی وَلِوَالِدَیک إِلَی الْمَصِیرُ * وَإِن جَاهَدَاک عَلی أَن تُشْرِک بِی مَا لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَی ثُمَّ إِلَی مَرْجِعُکمْ فَأُنَبِّئُکم بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ * یا بُنَی إِنَّهَا إِن تَک مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ * یا بُنَی أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکرِ وَاصْبِرْ عَلَی مَا أَصَابَک إِنَّ ذَلِک مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ * وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّک لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ * وَاقْصِدْ فِی مَشْیک وَاغْضُضْ مِن صَوْتِک إِنَّ أَنکرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» [سورهی لقمان، آیات 13 تا 19]
ترجمه: و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش در حالی که وی او را اندرز میداد گفت ای پسرک من به خدا شرک میاور که به راستی شرک ستمی بزرگ است. و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او باردار شد سستی بر روی سستی و از شیر باز گرفتنش در دو سال است [آری به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوی من است. و اگر تو را وادارند تا در باره چیزی که تو را بدان دانشی نیست به من شرک ورزی از آنان فرمان مبر و[لی] در دنیا به خوبی با آنان معاشرت کن و راه کسی را پیروی کن که توبهکنان به سوی من بازمیگردد و [سرانجام] بازگشت شما به سوی من است و از [حقیقت] آنچه انجام میدادید شما را با خبر خواهم کرد. ای پسرک من اگر [عمل تو] هموزن دانهی خردلی و در تختهسنگی یا در آسمانها یا در زمین باشد خدا آن را میآورد که خدا بس دقیق و آگاه است. ای پسرک من نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند باز دار و بر آسیبی که بر تو وارد آمده است شکیبا باش این [حاکی] از عزم [و اراده تو در] امور است. و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست نمیدارد. و در راهرفتن خود میانهرو باش و صدایت را آهستهساز که بدترین آوازها بانگ خران است.
دستهی چهارم: انذار و تبشیر است. یعنی آیاتی است که مشتمل بر وصف جهنم و وصف بهشت است. این آیات علاوه بر این که دو منزل پیشِ رو را ترسیم میکند، میتواند همانند موعظهها و حتی بیشتر از آن، محرک خوبی برای اصلاح دیدگاهها و مراعات دستورات عملی باشد. مانند این که میفرماید:
بهشت:
«فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ * عَلَی سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ * یطَافُ عَلَیهِم بِکأْسٍ مِن مَعِینٍ * بَیضَاءَ لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ * لَا فِیهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا ینزَفُونَ * وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ * کأَنَّهُنَّ بَیضٌ مَّکنُونٌ» [سورهی صافات، آیات 39 تا 45]
ترجمه: در باغهای پُر نعمت. بر تختها در برابر همدیگر [مینشینند]. [پسران جاودانه و کنیزکان زیباروی] با جامی از بادهی ناب، پیرامونشان به گردش درمیآیند. [بادهای] سخت سپید که نوشندگان را لذتی [خاص] میدهد. [مانند شراب دنیا، آلوده و بدفرجام نیست بلکه] نه در آن فساد عقل است و نه ایشان از آن به بدمستی [و فرسودگی] میافتند. و نزدشان [دلبرانی] فروهشتهنگاه و فراخدیده باشند. [از شدت سپیدی] گویی تخم [شترمرغ] زیر پَرند.
جهنم:
«مِن وَرَآئِهِ جَهَنَّمُ وَ یسْقَی مِن مَّاءٍ صَدِیدٍ * یتَجَرَّعُهُ وَلاَ یکادُ یسِیغُهُ وَیأْتِیهِ المَوْتُ مِن کلِّ مَکانٍ وَمَا هُوَ بِمَیتٍ وَمِن وَرَآئِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ» [سورهی ابراهیم، آیات 15 تا 17]
ترجمه: «[آن کس که] دوزخ پیش روی اوست و به او آبی چرکین نوشانده میشود. آن را جرعه جرعه مینوشد و نمیتواند آن را فرو بَرد و مرگ از هر جانبی به سویش میآید ولی نمیمیرد و عذابی سنگین به دنبال دارد.
جز این چهار دسته مطالب مفید در تربیت، آیات دیگری نیز در قرآن کریم آمده است که ثمرهی تربیتی ندارد، هر چند حتماً ثمرات دیگری دارد که خارج از فهم و درک بشر است. برخی از این دسته آیات، عبارتند از:
دستهی اول: حروف مقطعه. این آیات، رمزهایی بین خدای تعالی و استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) است. لذا برای عموم جامعه، نقش تربیتی قابل فهمی ندارد. مانند این که میفرماید:
«حم * عسق» [سورهی شورا، آیات 1 و 2]
«کهیعص» [سورهی مریم، آیهی 1]
دستهی دوم: آیات تکراری لفظی است. گر چه این تکرارها، به جای خود، بسیار پر معنی و لازم است ولی بالاخره حاوی نکات جدید تربیتی نیست. مانند این که میفرماید:
«یا أَیهَا النَّاسُ کلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» [سورهی بقره، 168]
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» [سورهی بقره، 208]
«وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً کلُوا مِمَّا رَزَقَکمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» [سورهی انعام، آیهی 142]
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیکمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» [سورهی یس، آیهی 60]
«وَ لا یصُدَّنَّکمُ الشَّیطانُ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» [سورهی زخرف، آیهی 62]
که عبارت «إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» در تمام این آیات، تکرار شده است.
دستهی سوم: آیات تکراری معنوی است. این تکرارها نیز به جای خود، بسیار لازم است ولی باز هم حاوی نکات جدید تربیتی نیست. مانند این که میفرماید:
«بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنَّی یکونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکنْ لَهُ صاحِبَةٌ» [سورهی انعام، آیهی 101]
ترجمه: [او] پدید آورنده آسمانها و زمین است، چگونه او را فرزندی باشد، در صورتی که برای او همسری نبوده است؟!
«ما کانَ لِلَّهِ أَنْ یتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یقُولُ لَهُ کنْ فَیکونُ» [سورهی مریم، آیهی 35]
ترجمه: خدا را نسزد که هیچ فرزندی [برای خود] برگیرد؛ او منزّه است؛ چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن میگوید: باش، پس بیدرنگ موجود میشود.
«مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ» [سورهی مؤمنون، آیهی 91]
ترجمه: خدا هیچ فرزندی برای خود نگرفته است، و هیچ معبودی با او نیست؛ [اگر جز خدا معبودی بود] در این صورت هر معبودی [برای آنکه به تنهایی و مستقل تدبیر امور کند] آفریدههای خود را با خود میبرد [و از مدار تصرف دیگر معبودان خارج میکرد] و بر یکدیگر برتری میجستند. منزّه و پاک است خدا از آنچه [او را به آن] وصف میکنند.
«أَلَا إِنَّهُم مِنْ إِفْکهِمْ لَیقُولُونَ * وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ» [سورهی صافات، آیات 151 و 152]
ترجمه: آگاه باش! که آنان از بافتههای دروغ خود میگویند که: خدا، فرزند آورده! و بیتردید آنان دروغگویند.
«قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدینَ» [سورهی زخرف، آیهی 81]
ترجمه: [به مشرکان] بگو: اگر برای [خدای] رحمان فرزندی بود، من [در این امت] نخستین پرستنده او بودم.
«وَ أَنَّهُ تَعالی جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً» [سورهی جن، آیهی 3]
ترجمه: و [این حقایق را اعتراف و اقرار میکنیم:] اینکه برتر و بلند است عظمت پروردگارمان، و او هرگز برای خود همسری و فرزندی نگرفته است.
این که یک بار فرمود خدای تعالی فرزند ندارد برای تصحیح دیدگاه ما لازم است ولی تکرار این معنا، به بیانهای مختلف، جدید نیست. پس اگر تمام آیاتی که این معنی را میرساند، در هم ادغام کرده و به صورت خلاصه و چکیده، در قالب یک دیدگاه بیان کنیم، توانستهایم چند یا چندین آیه را یکجا داشته باشیم.
دستهی چهارم: تاریخ گذشتگان. چه اقوام سرکش و عذابهایشان و چه پیامبران گذشته و فراز و فرودهای زندگیشان. مانند بهانههای کفار که در سورهی بنی اسرائیل آمده و به بهانههای بنیاسرائیلی مشهور است که میفرماید:
«وَ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَک حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ ینبُوعًا * أَوْ تَکونَ لَک جَنَّةٌ مِّن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِیرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء کمَا زَعَمْتَ عَلَینَا کسَفًا أَوْ تَأْتِی بِاللّهِ وَالْمَلآئِکةِ قَبِیلًا * أَوْ یکونَ لَک بَیتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَی فِی السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیک حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَینَا کتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کنتُ إَلاَّ بَشَرًا رَسُولًا» [سورهی بنی اسرائیل، آیات 90 تا 93]
ترجمه: و گفتند تا از زمین چشمهای برای ما نجوشانی هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد. یا [باید] برای تو باغی از درختان خرما و انگور باشد و آشکارا از میان آنها جویبارها روان سازی. یا چنانکه ادعا میکنی آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازی یا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آوری. یا برای تو خانهای از طلا[کاری] باشد یا به آسمان بالا روی و به بالا رفتن تو [هم] اطمینان نخواهیم داشت تا بر ما کتابی نازل کنی که آن را بخوانیم بگو پاک است پروردگار من آیا [من] جز بشری فرستاده هستم. و [چیزی] مردم را از ایمان آوردن باز نداشت آنگاه که هدایت برایشان آمد جز اینکه گفتند آیا خدا بشری را به سمت رسول مبعوث کرده است.
یا مانند داستان حضرت نوح که میفرماید:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَی قَوْمِهِ إِنِّی لَکمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ * أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیکمْ عَذَابَ یوْمٍ أَلِیمٍ * فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاک إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاک اتَّبَعَک إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِی الرَّأْی وَمَا نَرَی لَکمْ عَلَینَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکمْ کاذِبِینَ * قَالَ یا قَوْمِ أَرَأَیتُمْ إِن کنتُ عَلَی بَینَةٍ مِّن رَّبِّی وَآتَانِی رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّیتْ عَلَیکمْ أَنُلْزِمُکمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا کارِهُونَ * وَیا قَوْمِ لا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ مَالًا إِنْ أَجْرِی إِلاَّ عَلَی اللّهِ وَمَآ أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَلَکنِّی أَرَاکمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ * وَیا قَوْمِ مَن ینصُرُنِی مِنَ اللّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَکرُونَ * وَلاَ أَقُولُ لَکمْ عِندِی خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَیبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّی مَلَک وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْینُکمْ لَن یؤْتِیهُمُ اللّهُ خَیرًا اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِی أَنفُسِهِمْ إِنِّی إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِینَ * قَالُواْ یا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَکثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتَنِا بِمَا تَعِدُنَا إِن کنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ * قَالَ إِنَّمَا یأْتِیکم بِهِ اللّهُ إِن شَاء وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ وَلاَ ینفَعُکمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَکمْ إِن کانَ اللّهُ یرِیدُ أَن یغْوِیکمْ هُوَ رَبُّکمْ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ * أَمْ یقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیتُهُ فَعَلَی إِجْرَامِی وَأَنَاْ بَرِیءٌ مِّمَّا تُجْرَمُونَ * وَأُوحِی إِلَی نُوحٍ أَنَّهُ لَن یؤْمِنَ مِن قَوْمِک إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کانُواْ یفْعَلُونَ * وَاصْنَعِ الْفُلْک بِأَعْینِنَا وَوَحْینَا وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ * وَیصْنَعُ الْفُلْک وَکلَّمَا مَرَّ عَلَیهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنکمْ کمَا تَسْخَرُونَ * فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یأْتِیهِ عَذَابٌ یخْزِیهِ وَیحِلُّ عَلَیهِ عَذَابٌ مُّقِیمٌ * حَتَّی إِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِن کلٍّ زَوْجَینِ اثْنَینِ وَأَهْلَک إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَیهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِیلٌ * وَقَالَ ارْکبُواْ فِیهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ * وَهِی تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کالْجِبَالِ وَنَادَی نُوحٌ ابْنَهُ وَکانَ فِی مَعْزِلٍ یا بُنَی ارْکب مَّعَنَا وَلاَ تَکن مَّعَ الْکافِرِینَ * قَالَ سَآوِی إِلَی جَبَلٍ یعْصِمُنِی مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْیوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَینَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ * وَقِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءک وَیا سَمَاء أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاء وَقُضِی الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِی وَقِیلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ * وَنَادَی نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَک الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْکمُ الْحَاکمِینَ * قَالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِک إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُک أَن تَکونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ * قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِک أَنْ أَسْأَلَک مَا لَیسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکن مِّنَ الْخَاسِرِینَ * قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَرکاتٍ عَلَیک وَعَلَی أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَک وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ» [سورهی هود، آیات 25 تا 48]
ترجمه: و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم [گفت] من برای شما هشداردهندهای آشکارم. که جز خدا را نپرستید زیرا من از عذاب روزی سهمگین بر شما بیمناکم. پس سران قومش که کافر بودند گفتند ما تو را جز بشری مثل خود نمیبینیم و جز [جماعتی از] فرومایگان ما آن هم نسنجیده نمیبینیم کسی تو را پیروی کرده باشد و شما را بر ما امتیازی نیست بلکه شما را دروغگو میدانیم. گفت ای قوم من به من بگویید اگر از طرف پروردگارم حجتی روشن داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتی بخشیده باشد که بر شما پوشیده است آیا ما [باید] شما را در حالی که بدان اکراه دارید به آن وادار کنیم. و ای قوم من بر این [رسالت] مالی از شما درخواست نمیکنم مزد من جز بر عهده خدا نیست و کسانی را که ایمان آوردهاند طرد نمیکنم قطعا آنان پروردگارشان را دیدار خواهند کرد ولی شما را قومی میبینم که نادانی میکنید. و ای قوم من اگر آنان را برانم چه کسی مرا در برابر خدا یاری خواهد کرد آیا عبرت نمیگیرید. و به شما نمیگویم که گنجینههای خدا پیش من است و غیب نمیدانم و نمیگویم که من فرشتهام و در باره کسانی که دیدگان شما به خواری در آنان مینگرد نمیگویم خدا هرگز خیرشان نمیدهد خدا به آنچه در دل آنان است آگاهتر است [اگر جز این بگویم] من در آن صورت از ستمکاران خواهم بود. گفتند ای نوح واقعا با ما جدال کردی و بسیار [هم] جدال کردی پس اگر از راستگویانی آنچه را [از عذاب خدا] به ما وعده میدهی برای ما بیاور. گفت تنها خداست که اگر بخواهد آن را برای شما میآورد و شما عاجز کننده [او] نخواهید بود. و اگر بخواهم شما را اندرز دهم در صورتی که خدا بخواهد شما را بیراه گذارد اندرز من شما را سودی نمیبخشد او پروردگار شماست و به سوی او باز گردانیده میشوید. یا [در باره قرآن] میگویند آن را بربافته است بگو اگر آن را به دروغ سر هم کردهام گناه من بر عهده خود من است و[لی] من از جرمی که به من نسبت میدهید برکنارم. و به نوح وحی شد که از قوم تو جز کسانی که [تاکنون] ایمان آوردهاند هرگز [کسی] ایمان نخواهد آورد پس از آنچه میکردند غمگین مباش. و زیر نظر ما و [به] وحی ما کشتی را بساز و در باره کسانی که ستم کردهاند با من سخن مگوی چرا که آنان غرق شدنیاند. و [نوح] کشتی را میساخت و هر بار که اشرافی از قومش بر او میگذشتند او را مسخره میکردند میگفت اگر ما را مسخره میکنید ما [نیز] شما را همان گونه که مسخره میکنید مسخره خواهیم کرد. به زودی خواهید دانست چه کسی را عذابی خوارکننده درمیرسد و بر او عذابی پایدار فرود میآید. تا آنگاه که فرمان ما دررسید و تنور فوران کرد فرمودیم در آن [کشتی] از هر حیوانی یک جفت با کسانت مگر کسی که قبلا در باره او سخن رفته است و کسانی که ایمان آوردهاند حمل کن و با او جز [عده] اندکی ایمان نیاورده بودند. و [نوح] گفت در آن سوار شوید به نام خداست روانشدنش و لنگرانداختنش بیگمان پروردگار من آمرزنده مهربان است. و آن [کشتی] ایشان را در میان موجی کوهآسا میبرد و نوح پسرش را که در کناری بود بانگ درداد ای پسرک من با ما سوار شو و با کافران مباش.
گفت به زودی به کوهی پناه میجویم که مرا از آب در امان نگاه میدارد. گفت امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاهدارندهای نیست مگر کسی که [خدا بر او] رحم کند و موج میان آن دو حایل شد و [پسر] از غرقشدگان گردید. و گفته شد ای زمین آب خود را فرو بر و ای آسمان [از باران] خودداری کن و آب فرو کاست و فرمان گزارده شده و [کشتی] بر جودی قرار گرفت و گفته شد مرگ بر قوم ستمکار. و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت پروردگارا پسرم از کسان من است و قطعا وعده تو راست است و تو بهترین داورانی. فرمود ای نوح او در حقیقت از کسان تو نیست او [دارای] کرداری ناشایسته است پس چیزی را که بدان علم نداری از من مخواه من به تو اندرز میدهم که مبادا از نادانان باشی. گفت پروردگارا من به تو پناه میبرم که از تو چیزی بخواهم که بدان علم ندارم و اگر مرا نیامرزی و به من رحم نکنی از زیانکاران باشم. گفته شد ای نوح با درودی از ما و برکتهایی بر تو و بر گروههایی که با تواند فرود آی و گروههایی هستند که به زودی برخوردارشان میکنیم سپس از جانب ما عذابی دردناک به آنان میرسد.
و از همهی اینها مفصلتر، حکایت حضرت یوسف (علیهالسلام) است که یک سورهی بزرگ و کامل به آن حضرت و ماجراهای سراسر زندگی ایشان اختصاص یافته است.
دستهی پنجم: لعن و نفرین بدکاران و منحرفین. سراسر سورهی مسد، از این دسته است؛ که میفرماید:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * تَبَّتْ یدَا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ * مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا کسَبَ * سَیصْلَی نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ * وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»
ترجمه: به نام خداوند رحمتگر مهربان. بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد. دارایی او و آنچه اندوخت، سودش نکرد. به زودی در آتشی پرزبانه درآید. و زنش آن هیمهکش، بر گردنش طنابی از لیف خرماست.
دستهی ششم: اوامر و نواهی مخصوص استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم). مانند این که میفرماید:
«یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیک مِن رَّبِّک وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ» [سورهی مائده، آیهی 67]
ترجمه: ای پیامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرساندهای و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه میدارد آری خدا گروه کافران را هدایت نمیکند.
«طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَیک الْقُرْآنَ لِتَشْقَی» [سورهی طه، آیات 1 و 2]
ترجمه: طاها، قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتی.
«یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ * وَ رَبَّک فَکبِّرْ * وَ ثِیابَک فَطَهِّرْ * وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَ لَا تَمْنُن تَسْتَکثِرُ * وَ لِرَبِّک فَاصْبِرْ» [سورهی مدّثّر، آیات 1 تا 7]
ترجمه: ای کشیده ردای شب بر سر. برخیز و بترسان. و پروردگار خود را بزرگ دار. و لباس خویشتن را پاک کن. و از پلیدی دور شو. و منت مگذار و فزونی مطلب. و برای پروردگارت شکیبایی کن.
و شاید چند دستهی دیگر.
اما در منهاج فردوسیان، چهار دستهی مفید برای تربیت، به صورت مجزا، استجماع و عرضه شد. آنچه دیدگاه بود، در قالب «قواعد نظری منهاج فردوسیان» عرضه شد. آنچه دستور عملی بود، در قالب «قوانین عملی منهاج فردوسیان» عرضه شد. آنچه وصف بهشت و جهنم بود، در قالب کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» عرضه شد. و آنچه مواعظ است، در قالب کتاب «مواعظ استادان منهاج فردوسیان» عرضه خواهد شد. ان شاء الله
پس کسی که به دنبال تربیت شدن باشد، تمام مطالب مفید قرآن کریم برای تربیت را در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان به زبان فارسی مییابد و نیازی به تفاسیر ندارد. البته تفاسیر مختلف، شامل مطالب جالب و سرگرمکنندهای هستند ولی نقشی در تربیت و رسیدن به کمال و سعادت، علاوه بر آنچه در منهاج فردوسیان آمده، ندارند.
از این که مطلب، طولانی شد، عذرخواهم ولی لازم بود که یک بار برای همیشه، این اعتقاد که «مطالعهی تفسیر قرآن، اتلاف عمر است» توضیح داده شود تا اندک شبههای نسبت به آن، در سویدای قلب اصحاب منهاج فردوسیان، باقی نماند.
موفق باشید
حاج فردوسی