حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

۶۹۷ مطلب با موضوع «مکاتباتی بر مبنای منهاج فردوسیان .» ثبت شده است

سلام حاج فردوسی
من و سایر دوستان منهاجی در این که خمس را به چه کسی بدهیم، خیلی حیران و بلاتکلیف هستیم. خواهش میکنم خودتان قبول کنید چون به اشخاص دیگر، اعتماد نداریم.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این که سهم امام (علیه السلام) را از شما و سایر دوستان عزیز منهاجی دریافت کرده و در رضای حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) هزینه کنم را قبول نمی‌کنم؛ ولی اگر خودتان تشخیص داده‌اید که مصرف سهم امام (علیه السلام) در نشر منهاج فردوسیان، مورد رضایت آن جناب است، می‌توانید سهم امام (علیه السلام) به تنهایی را به عنوان کمک به نشر منهاج فردوسیان، برای من واریز کنید. منظور از سهم امام (علیه السلام)، نصف خمس است. نصف دیگرش، سهم سادات فقیر است.
به عنوان مثال اگر خمس امسال شما، دو میلیون تومان شده، می‌توانید با تشخیص خودتان و بر عهده‌ی خودتان، نصفش (یک میلیون تومان) را به عنوان کمک به نشر منهاج فردوسیان، برای من واریز نمایید.
این تصمیم را به اشاره‌ی حق تعالی و در پاسخ به اصرار چند ساله‌ی اصحاب منهاج فردوسیان گرفتم.
امیدوارم خداوند متعال ما و شما را در پیمودن راه رضایتش، یاری بفرمایاد و فردوس اعلی را منزلگاه ابدی‌مان قرار دهاد.

موفق باشید
حاج فردوسی


درگاه کمک به نشر منهاج فردوسیان

سلام علیکم
در مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی آمده که روزه هفدهم ربیع الاول، خیلی ثواب دارد و این روز یکى از آن چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است؛ ولی قاعده یا قانونی در این مورد در منهاج فردوسیان نیافتم، لطفاً راهنمایی بفرمایید.
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در مورد توصیه به روزه گرفتن در روز هفدهم ربیع الاول و ثواب آن، فقط یک روایت به ما رسیده است. این روایت را سید بن طاووس در اقبال الاعمال به این عبارت آورده است: «قد روی عن أئمة الهدى من آل محمد (علیهم السلام) أنهم قالوا من صام یوم السابع عشر من ربیع الأول و هو یوم مولد سیدنا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کتب الله له صیام سنة» یعنی از ائمه‌ی هدا از آل محمد (علیهم السلام) روایت شده که آنها گفته‌اند هر کس روز هفدهم ربیع الاول که روز ولادت آقای ما پیامبر خداست را روزه بگیرد، خداوند برایش [ثواب] روزه‌ی یک سال را می‌نویسد. [اقبال الاعمال، جلد دوم، صفحه‌ی 603]
این روایت، سند ندارد و مرسل است و معلوم نیست از کدام امام و به چه طریقی صادر شده است. حدیث مرسل، ضعیف است و در منهاج فردوسیان، از احادیث ضعیف برای تأسیس قاعده‌ی نظری یا قانون عملی، استفاده نشده است. به همین دلیل، از منظر نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، روزه گرفتن در روز هفدهم ربیع الاول، نه تنها ممتاز نیست؛ بلکه مستحب هم نیست.
مذهب زبده‌ی خالصه‌ی منهاجیه بر واضحات و مسلّمات قرآن و عترت معتبر، بنا شده، به همین دلیل، معتبرترین نظام تربیتی موجود است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم خدمت معلم و مربی بزرگوار ما حاج فردوسی عزیز
لطفا بفرمایید حکم رقصیدنِ بدون موسیقی چیست؟!
با توجه به اینکه رقصیدن یک حرکت بدنی همراه با تحرک است و به تعبیری نوعی ورزش محسوب می‌شود.
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در واضحات و مسلّمات شریعت اسلام، آیه یا روایت معتبری در بیان حکم رقص نیافتیم؛ به همین دلیل، قانونی در منهاج فردوسیان مبنی بر ممنوع بودن رقص نداریم.
اگر کسی بتواند بدون موسیقی برقصد، کار عجیبی انجام داده؛ ولی اشکال شرعی ندارد و در حکمِ نرمش و حرکات موزون است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
لطفاً برایمان بفرمایید؛
سوره‌ی مسد چه پیام تربیتی‌‌ و درسی برای ما دارد؟!
به عبارت دیگر از این سوره‌ی مبارکه چه دستورالعمل و قاعده نظری یا قانون عملی در منهاج فردوسیان استخراج می‌شود؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
چنان که در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» آمده، اینطور نیست که هر آیه یا هر روایت، هر چند صریح و معتبر باشد، بار تربیتی نیز داشته باشد.
آیات و روایات فراوانی هستند که به کار تربیت نمی‌آیند؛ یعنی دیدگاه کاربردی یا دستورالعمل به منهاجی نمی‌دهند.
در گذشته، تمام دیدگاه‌هایی که در آیات قرآن و روایات معتبر آمده بود ولی ارزش تربیتی نداشت، در کتاب «قواعد نظری منهاج فردوسیان»، تحت عنوان «قواعد نظری تجمّلی» جمع شده بود ولی در نسخه‌ی جدید، حذف شد.
دلیل حذف اینگونه قواعد نظری، این بود که اینها تأثیر تربیتی برای منهاجی ندارد و توجه به آنها، می‌تواند توجه به هدف نهایی را تحت الشعاع قرار دهد؛ در حالی که «منهاج فردوسیان»، یک نظام تربیتی است و معارفی که تأثیر مستقیم تربیتی ندارد، نباید در آن بیاید.
سوره‌ی مبارکه‌ی مسد، از جمله‌ی آیاتی است که بار تربیتی واضحی برای منهاجی ندارد. یعنی نه دیدگاه و عقیده‌ی روشنی را بیان می‌کند که اعتقاد یافتن به آن، نقش مثبتی در رسیدن به کمال و سعادت داشته باشد و نه دستورالعملی ارائه می‌نماید که مراعات آن، مایه‌ی رسیدن به کمال و سعادت باشد. به همین دلیل روشن، هیچ جایگاهی در استجماع قواعد نظری یا قوانین عملی منهاج فردوسیان ندارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام و عرض ادب
استاد ارجمند نظر شما در مورد دعای احتجاب چیه؟ برا چی خوبه؟
ممنون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
دو متن به عنوان «دعای احتجاب» یا «حرز احتجاب» یافتم به این شرح:

اول: دعایی است که با این عبارت شروع می‌شود: «احْتَجَبْتُ‏ بِنُورِ وَجْهِ اللَّهِ الْقَدِیمِ الْکَامِلِ وَ تَحَصَّنْتُ بِحِصْنِ اللَّهِ الْقَوِیِّ الشَّامِلِ ...»
این دعا را فقط علامه مجلسی در بحار الانوار بدون سند و منبع و با عبارت «منقول من بعض المواضع» ذکر کرده و معلوم نیست از کدام امام است.
بر این اساس، خواندن و همراه داشتن آن را توصیه نمی‌کنم و ثواب‌ها و آثاری که برایش نقل شده را تأیید نمی‌نمایم.

دوم: دعایی است که با این عبارت شروع می‌شود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْئَلُکَ یَا مَنِ احْتَجَبَ بِشُعَاعِ نُورِهِ عَنْ نَوَاظِرِ خَلْقِهِ‏ ...»
این دعا را سید بن طاووس (ره) در کتاب «مهج الدعوات و منهج العبادات» با سند نقل می‌کند.
برای خواندن این دعا، آثار و ثواب‌های بزرگ دنیوی و اخروی بیان شده که شایسته است اصحاب منهاج فردوسیان، حد اقل یک‌بار این دعا را بخوانند تا از آثار و ثواب‌هایش بهره‌مند گردند. ان شاء الله
ثواب‌های تلاوت این دعا، به نقل از کتاب مذکور، چنین است:
عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله و سلّم) قَال‏:
ـ «مَنْ دَعَا بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ اسْتَجَابَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ؛ هر کس این اسماء را بخواند، خداوند دعایش را مستجاب می‌کند»
ـ «وَ لَوْ دُعِیَ‏ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ عَلَى صَفَائِحَ مِنْ حَدِیدٍ لَذَابَ الْحَدِیدُ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى؛ و اگر این اسماء را بر ورق‌های آهن بخواند، آهن به اذن خدای تعالی آب می‌شود»
ـ «وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ أَنَّ رَجُلًا بَلَغَ بِهِ الْجُوعُ وَ الْعَطَشُ شِدَّةً ثُمَّ دَعَا بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ لَسَکَنَ عَنْهُ الْجُوعُ وَ الْعَطَشُ؛ قسم به آن کسی که مرا بحق به پیامبری برانگیخت، اگر گرسنگی و تشنگی، کسی را به سختی اندازد، سپس به واسطه‌ی این اسماء درخواست کند، گرسنگی و تشنگی‌اش تسکین می‌یابد»
ـ «وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ أَنَّ رَجُلًا دَعَا بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ عَلَى جَبَلٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْمَوْضِعِ الَّذِی یُرِیدُهُ لَنَفَذَ الْجَبَلَ کَمَا یُرِیدُهُ حَتَّى یَسْلُکَهُ؛ قسم به آن کسی که مرا بحق به پیامبری برانگیخت، اگر کسی با این اسماء، بر کوهی که بین او و مقصدش قرار گرفته بخواند، کوه ـ همانطور که می‌خواهد ـ سوراخ می‌شود تا بتواند عبور کند».
ـ «وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ عِنْدَ مَجْنُونٍ لَأَفَاقَ مِنْ جُنُونِهِ؛ قسم به آن کسی که مرا بحق به پیامبری برانگیخت، اگر این دعا در نزد دیوانه‌ای بخوانند، دیوانگی‌اش بهبود می‌یابد».
«وَ إِنْ دُعِیَ بِهَذَا الدُّعَاءِ عِنْدَ امْرَأَةٍ قَدْ عَسُرَ عَلَیْهَا الْوِلَادَةُ لَسَهَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهَا؛ و اگر این دعا در نزد زنی که زایمان برایش سخت شده، خوانده شود، خداوند زایمان را بر او آسان می‌سازد».
«لَوْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ رَجُلٌ وَ هُوَ فِی مَدِینَةٍ وَ الْمَدِینَةُ تَحْتَرِقُ وَ مَنْزِلُهُ فِی وَسَطِهَا لَنَجَا مَنْزِلُهُ وَ لَمْ یَحْتَرِقْ؛ و اگر کسی این دعا را بخواند و شهر، آتش گرفته باشد و منزلش در وسط شهر باشد، حتماً منزلش نجات می‌یابد و آتش نمی‌گیرد».
«وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً مِنْ لَیَالِی الْجُمَعِ لَغَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ کُلَّ ذَنْبٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَوْ فَجَرَ بِأُمِّهِ لَغَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذَلِکَ؛ و اگر کسی چهل شب جمعه این دعا را بخواند، حتماً خدای عزّ و جلّ تمام گناهانی که بین او و بین خداست را می‌آمرزد، حتی اگر با مادرش زنا کرده باشد، خداوند او را می‌آمرزد».
«وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً مَا دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ مَغْمُومٌ إِلَّا صَرَفَ اللَّهُ الْکَرِیمُ عَنْهُ غَمَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ بِرَحْمَتِهِ؛ قسم به آن کسی که مرا بحق به پیامبری برانگیخت، هیچ غمگینی با این دعا درخواست نمی‌کند مگر این که خدای کریم، با رحمتش، غصه‌اش در دنیا و آخرت را از او دور می‌سازد».
«وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً مَا دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ أَحَدٌ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ عَلَیْهِ وَ یَنْظُرَهُ إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ لَهُ ذَلِکَ السُّلْطَانَ طَوْعاً لَهُ وَ کَفَى شَرَّهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى؛ قسم به آن کسی که مرا بحق به پیامبری برانگیخت، هیچ کسی قبل از این که به نزد پادشاه ظالمی برود و به او نگاه کند، این دعا را نمی‌خواند مگر این که خداوند، آن پادشاه را مطیعش می‌سازد و شرّش را کفایت می‌نماید. ان شاء الله تعالی»
خداوند به ما و شما و اصحاب منهاج فردوسیان، توفیق تلاوت این دعا با حضور قلب و فهم معانی عنایت بفرمایاد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
لطفاً جایگاه عقد اخوت که در عید غدیرخم مرسوم شده است میان برخی برقرار می شود را در منهاج فردوسیان بیان بفرمایید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
سعی می‌کنم جواب این سؤال را در ضمن چند نکته، عرض کنم:

نکته‌ی اول: تعریف عقد اخوت؛
«عقد اُخُوّت» در اصطلاح، پیوندی است که بین دو مسلمان بسته می‌شود تا با یکدیگر برادر (یا در زنان، خواهر) باشند. برخی فقها با این استدلال که این عقد، نسبت خویشاوندی برقرار نمی‌کند و به امید دریافت ثواب، خواندن آن را میان دو زن، جایز دانسته‌اند!

نکته‌ی دوم: فایده‌ی عقد اخوّت؛
در فایده‌ی «عقد اخوّت» گفته شده که هر کدام از دو طرف عقد، دیگری را در همه چیز ترجیح دهد؛ مثلاً در قضای حوائج، کسی که با او عقد اخوّت بسته را بر دیگران مقدّم کند و در رفعِ حاجتش بکوشد و در اعمال مستحبی، شریکش کند.

نکته‌ی سوم: حدود شرعی عقد اخوّت؛
«عقد اخوّت» تعهداتی همچون ارث‌بردن از یکدیگر و مَحرم‌شدن را ایجاد نمی‌کند؛ بنابراین دو نفر که عقد اخوت بسته‌اند، از هم ارث نمی‌برند و هیچ‌گونه رابطه‌ی محرمیت میان وابستگان آنان ایجاد نمی‌شود.
در صیغه‌ی عقد اخوّت آمده است که دو برادر هر حقی را از یکدیگر ساقط می‌کنند، جز زیارت (دید و بازدید)، دعاکردن و شفاعت در آخرت.
این عقد، فقط میان دو مرد یا دو زن بسته می‌شود و هیچ زن و مردی نمی‌توانند این عقد را بین خود جاری کنند و خواهر و برادر شوند.

نکته‌ی چهارم: جایگاه تاریخی عقد اخوّت؛
بنا بر گزارش مورّخان، استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) پیش از هجرت به مدینه، بین مسلمانان مکه (که بعدها مهاجران لقب گرفتند) عقد اخوت بستند تا در تحمّل آزار و اذیت‌های مشرکان و نیز مشکلاتی که در آینده در راه هجرت برای آنان پیش می‌آمد، یاور یکدیگر باشند.
آن گونه که در منابع تاریخی آمده، استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) ابوبکر را با عمر، حمزه بن عبدالمطلب را با زید بن حارثه، عثمان بن عفان را با عبدالرحمان بن عوف، زبیر بن عوام را با عبدالله بن مسعود، بلال حبشی را با عبادة بن حارثه، مصعب بن عمیر را با سعد بن ابی وقاص و ... برادر اعلام کردند.
پنج یا هشت ماه پس از هجرت مسلمانان به مدینه، روزی استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) به اصحاب خود فرمودند: «تَآخوا فی الله أخَوَین أخَوَین: در راه خدا، دو تا دو تا با یکدیگر برادر شوید.» بنا بر مشهور، تعداد آن‌ها ۹۰ نفر بوده؛ ۴۵ نفر از مهاجران و ۴۵ نفر از انصار.
برادری‌ای که بین مهاجران و انصار برقرار شد، دارای تواتر تاریخی و روایی است و با عبارت‌هایی با اختلاف کم، نقل شده است. بنا بر نقل منابع، استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) بین ابوبکر و خارجة بن زید انصاری، عمر و عتبان بن مالک انصاری خزرجی، عثمان بن عفان و اوس بن ثابت، ابوعبیدة بن جراح و سعد بن معاذ، عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ربیع، طلحه و کعب بن مالک، زبیر و سلمة بن سلام، سلمان فارسی و ابودرداء، عمار بن یاسر و حذیفة بن نجار و ... برادری برقرار کردند.
در سال نهم هجری با نزول آیه‌ی «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة» [حجرات، آیه‌ی ۱۰] استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) میان افرادی که شبیه و نظیر یکدیگر بودند، پیمان برادری بستند؛ از جمله میان ابوبکر و عمر، ابوذر و ابن مسعود، سلمان فارسی و حذیفه، مقداد و عمار، عایشه و حفصه، ام سلمه و صفیه.
در دفعات سه‌گانه‌ی فوق و حتی بیشتر، استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) بین خودشان و مولانا امیر المؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) برادری برقرار کردند که روایاتش مشهور تمام فرقه‌های اسلام است.
بی‌گمان، پیمان برادری با استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم)، یکى از فضیلت‌ها و مناقب حضرت مولانا امیر المؤمنین على (علیه السلام) است که مورد انکار وهابیت کوردل قرار گرفته است.

نکته‌ی پنجم: جایگاه عقد اخوّت در منهاجیه؛
نظام جامع تربیتی «منهاج فردوسیان» یا مذهب متعالیه‌ی منهاجیه، نظام تربیتی یا مذهبی بر اساس واضحات و مسلّمات قرآن و عترت معتبر است و با «تاریخ»، «برداشت» و «ذوقیات» رابطه‌ای ندارد.
با توجه به این که در هیچ حدیثى ـ چه معتبر و چه غیر معتبر ـ به اجراى صیغه‌ی عقد اخوّت، توصیه نشده، چنین عملی در منهاج فردوسیان،‌ جایگاهی ندارد.
محدّث نورى (ره) بعد از نقل صیغه‌ی عقد اخوت، تصریح دارد که این عمل، در روایات از اهل بیت (علیهم السلام) نیست.
و نیز در جریان ایجاد برادرى میان مسلمانان در سال اوّل هجرت، چیزى به عنوان صیغه عقد اخوّت وجود نداشته است.
ظاهراً این صیغه‌، ساخته‌ی کسى است که از باب خیرخواهى، براى تقویت دوستى و برادرى میان مسلمانان، آن را انشا کرده است.
همچنین متنى که صاحب ریاض العلماء، بدان اشاره کرده، چنان که محدّث نورى آورده، یافت نشده، و اگر چنین متنى وجود داشت، بى تردید در شرایط کنونى از طریق جستجوى رایانه‌اى دستیابى به آن، ممکن بود . شاید مقصود وى از متن مورد اشاره، همان حدیثى است که دلالت دارد استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) در روز عید غدیر، مولانا امیر المؤمنین على (علیه السلام) را به برادرى برگزیدند.
محدّث نورى (ره) در کتاب مستدرک الوسائل، در بیان اعمال عید غدیر، از صاحب کتاب ریاض العلماء، در ذکر صورت اجازه‌ی یکى از علما چنین نقل کرده است: «و عقد بینى و بینه الإخاء فى ذلک الیوم المبارک، الّذى وقع فیه النصّ من سیّد الأنام صلى الله علیه و آله على الخصوص بالإخاء فى ذلک المقام؛ میان من و او در این روز فرخنده، پیمان برادرى بسته شد، آن گونه که از آقاى مردمان (صلى الله علیه و آله) نصّ ویژه‌اى دایر بر پیمان برادرى در این مقام، رسیده است»
سپس صاحب مستدرک ادامه می‌دهد: «قلت: لم نعثر على النصّ الذى أشار إلیه، و لا على کیفیّة هذا العقد فى مؤلّف إلّا فى کتاب زاد الفردوس لبعض المتأخّرین، قال فى ضمن أعمال هذا الیوم المبارک: وینبغى عقد الأُخوّة فى هذا الیوم مع الإخوان، بأن یضع یده الیمنى على یمنى ...؛ بر چنین روایتی که اشاره کرده و نیز کیفیت این عقد، دست نیافتیم مگر در کتاب «زاد الفردوس» که تألیف بعضی متأخرین است که در ضمن اعمال این روز مبارک می‌نویسد: شایسته است عقد اخوت در این روز با برادران به این صورت که دست راستش را بر دست راست او بگذارد و ...»
علاوه بر اشکال اساسی که نبودن در وحی است، «عقد اخوّت»، اشکال محتوایی هم دارد. با توجه به این که آینده‌ی انسان، قابل پیش‌بینى نیست، تعهّد شرعى دادن به این که بدون همراهى او به بهشت نرود، صحیح نیست؛ زیرا شاید آن شخص در ادامه‌ی زندگی، به شرایطی در آید که مستحقّ شفاعت نباشد.
همچنین از منظر احادیث استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم السلام)، ایجاد تعهّدات وجوبى براى خود، نه تنها توصیه نشده، بلکه نهی شده است.
به عبارت دیگر، در منهاج فردوسیان کاری را با نذر و عهد و قسم بر خودشان واجب نمی‌کنند. این که عهد شرعی کنیم برای فلان شخص، دعا و زیارت کنیم و به دید و بازدیدش برویم، اجبار کردن خود بر این اعمال است و در خور ستایش نیست.
بر «صیغه‌ی عقد اخوّت» نیز اشکالی وارد است که حقوق برادرىِ دینى‌ای که در احادیث معتبر مورد تأکید قرار گرفته، قابل اسقاط نیست. این که بعد از خواندن صیغه‌ی عقد اخوّت بگویند: «أَسْقَطْتُ عَنْکَ جَمِیعَ حُقُوقِ الْأُخُوَّةِ مَا خَلَا الشَّفَاعَةَ وَ الدُّعَاءَ وَ الزِّیارَة: تمام حقوق برادری به‌جز حق شفاعت و دعا و زیارت (دید و بازدید) را از تو ساقط کردم» خلاف مبانی شرعی است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
مظان استجابت دعا و اهم آن را لطفاً بفرمایید.
متشکرم

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
گرچه استجابت دعا به زمان و مکان خاصی محدود نیست؛ ولی به دعا کردن در برخی از زمان‌ها و مکان‌ها سفارش شده است. به این مکان‌ها و زمان‌ها، «مظانّ استجابت دعا» گفته می‌شود.
بر اساس روایات، شب قدر، نیمه‌ی شعبان، ۲۷ رجب، عید فطر، روز عرفه، عید قربان، روز اول محرم، هنگام سحر و اذان، شب جمعه، هنگام نزول باران، پس از نمازهای واجب، لحظه‌ی دیدن کعبه و ماه‌های خاصی مانند ماه رجب، ماه شعبان و ماه رمضان از جمله زمان‌هایی هستند که گمان می‌رود دعا، بیشتر در معرض استجابت قرار گیرد.
همچنین بر اساس روایات، شهر مکه، مسجد الحرام، کعبه، کنار حجر الاسود، رکن یمانی و حجر اسماعیل، در صحرای عرفات، اطراف قبر استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم)، روضة النبی، حرم استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم السلام) به‌ویژه زیر قُبّه‌ی امام حسین (علیه السلام)، مسجد سهله و کوفه از جمله مکان‌هایی هستند که گمان می‌رود دعا، بیشتر در معرض استجابت قرار گیرد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام و عرض ادب
وقت زیادی نداریم مدتی هست که دنبال خونه اجاره ای به بنگاه ها مراجعه میکنیم اما خونه ای مورد پسندمون باشه نیست اکثر خونه ها خیلی اجاره‌شون بالاست چکار کنیم خونه خوب و با برکت برامون جور بشه؟
التماس دعا
ممنون از وقتی که برای پاسخ دادن قرار می دهید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای رسیدن به این خواسته یا هر خواسته‌ای از این دست، این دو کار را به دقت انجام داده و تا حصول نتیجه، ادامه دهید.
اول: مشخصات دقیق منزلی که می‌خواهید اجاره کنید را بر روی کاغذ بنویسید. مشخصاتی مثل این که چند متر باشد، طبقه‌ی چندم باشد، چه جور همسایه‌هایی داشته باشید، شمالی یا جنوبی باشد، چند اتاق داشته باشد، کف و دیوارها چه پوششی داشته باشد، به چه محل‌هایی نزدیک باشد، چه مقدار رهن و اجاره داشته باشد و مانند اینها.
دوم: این نوشته را روی سجاده‌یتان بگذارید و بعد از هر نماز، به طور کامل و دقیق، بخوانید و از خدای تعالی بخواهید منزلی با همین مشخصات به شما بدهد.
نکته‌ی مهم این است که نوشته‌یتان باید ثابت باشد و عوضش نکنید؛ پس قبل از شروع درخواست به این شیوه، با مشورت اعضای خانواده، مشخصات منزل دلخواهتان را نهایی کنید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام و عرض ادب
آیا آموزش علوم غریبه و بکارگیری آن برای امور حلال جایز است؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
علوم غریبه، وادی ناشناخته و ناآزموده‌ای است که نمی‌توان آموزه‌های آن را به راحتی، راستی‌آزمایی کرد.
به همین دلیل، توصیه می‌کنم هیچگاه وارد چنین وادی تاریک و خطرناکی نشوید؛ بلکه برای رسیدن به خواسته‌های حلال و مشروع، از راه‌های روشن و ایمن استفاده نمایید تا دچار مشکلات پیش‌بینی‌نشده نگردید. ان شاء الله تعالی

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام خدمت شما معلم و استاد فرهیخته
اشاره داشتید به گناه اجتماعی، لطفا بفرمایید گناهان اجتماعی چیست که ما باید خودمان و دیگران را از آن بر حذر داریم؟
آیا بد حجابی و بی حجابی در اجتماع مسلمین بخصوص در کشورهای اسلامی از جمله ایران، یک گناه اجتماعی محسوب می شود و علاوه بر عذاب اخروی مایه‌ی شرّ و ضرر در دنیا نیز می‌شود؟
پیشاپیش باتشکر از پاسخگویی شما.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
«گناه»، سرپیچی از امر حق تعالی است. هر گاه «گناه» ضررش برای شخص گناهکار باشد، «گناه فردی» است. مثلاً نوشیدن شراب یا خوردن گوشت خوک و مردار، گناه و حرام است ولی ضررش به شخصی بر می‌گردد که این گناه را مرتکب می‌شود.
«گناه فردی» مثل بیماری سرطان و پارکینسون است که واگیردار نیست. کسی که مبتلا به سرطان شده، فقط خودش درد می‌کشد ولی نمی‌تواند در معاشرت با دیگران، آنان را مبتلا سازد.
«گناه اجتماعی» در مقابل «گناه فردی» است. «گناه اجتماعی» گناهی است که ضررش علاوه بر شخص گناهکار، دیگر افراد جامعه را نیز متضرر می‌سازد. مثلاً دزدی و قتل، گناه و حرام است ولی ضررش علاوه بر شخصی که این گناه را انجام می‌دهد، به مقتول و مالباخته نیز می‌رسد.
تمام آنچه از نظر شارع مقدس، «گناه فردی» و «گناه اجتماعی» است، در طبقات دوم و چهارم قوانین عملی منهاج فردوسیان، آمده است. مراقب باشید کسی غیر از آنچه در این دو طبقه آمده را به عنوان «گناه فردی» یا «گناه اجتماعی» به شما تحمیل نکند.
بی‌حجابی و بدحجابی، بنا بر احتیاط، «گناه فردی» است و بر منهاجیات است که حجابشان را در مقابل نامحرم، حفظ کنند. بعضی‌ها معتقدند بی‌حجابی و بدحجابی، «گناه اجتماعی» نیز هست؛ یعنی به دیگران آسیب می‌زند و می‌تواند تهدیدی برای بنیان خانواده باشد.
از آنجا که «گناه فردی» بودن بی‌حجابی و بدحجابی را قبول کرده‌ایم، نوبت به بررسی این نمی‌رسد که آیا بی‌حجابی و بدحجابی، «گناه اجتماعی» هست یا نیست؟
از منظر منهاج فردوسیان، وقتی اثبات شد کاری «گناه» است، باید ترک شود. در مورد بی‌حجابی و بدحجابی نیز چنین است که منهاجیات برای رسیدن به درجات عالیه‌ی کمال و سعادت، باید بی‌حجابی و بدحجابی را ترک کنند.
در کشور ایران در زمان کنونی و نیز شهرهای مقدس همانند مکه، مدینه، کربلا و نجف، رعایت حجاب برای بانوان، اجبار قانونی داشته و بی‌حجابی، جریمه‌های متنوع و حتی مالی دارد. به عبارت دیگر، بانوانی که در ایران کنونی و شهرهای مذکور، کشف حجاب کنند، دچار ضرر دنیوی نیز خواهند شد.
نکته‌ی پایانی این است که به زودی شاهد لغو رسمی قانون حجاب اجباری در ایران خواهیم بود؛ ولی قانون خدا، هیچگاه لغو نمی‌شود و منهاجیات باید تا روز قیامت، حجابشان در مقابل نامحرم را حفظ کنند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم

خبری شنیدم که بسیار تأسف و تأثر آور بوده و از جهات مختلفی ناراحت کننده است؛ هر چند صحت و سقم آن مشخص نیست و حرف و حدیث و قضاوت متفاوت است و تنها الله اعلم.
و اما چند روزی است در فضای رسانه‌ای و مجازی اتهام لواط را برای شخصی که از مدیران بلندپایه یک اداره‌ی دولتی و اسلامی است مطرح کرده اند.
هرچند رسانه‌های داخلی ایران به جزئیات و شایعات آن نپرداخته اند و فقط به برکناری او اشاره‌ کرده اند ولی رسانه‌ها و شبکه‌های خارجی بسیار به آن پرداخته و حتی فیلمی نیمه واضح از این ماجرا را پخش کرده اند، که فردی در حال رابطه ی غیر اخلاقی با یک مرد جوان بوده و به آن مدیر مذکور منتسب کرده‌اند.
هرچند بر اساس فیلم منتشر شده، اثبات دخول و مترتب شدن لواط آن‌ها قابل شهادت نیست اما عریان بودن شخص مورد نظر و حرف های زده شده و صدای فرد در فیلم، اتهاماتی را متوجه او می کند و اینکه شخص حاضر در فیلم به احتمال زیاد همان مقام مسئول باشد.
جای تأسف و تأثر آنجاست که مدیر مذکور از افرادی با ظاهری بسیار مذهبی و حزب اللهی بوده و خود از متولیان و دست اندرکاران فعالیت‌های مرتبط با عفاف و حجاب و مروجان حجاب اجباری بوده است و علاوه بر آن صرفا یک فردی نیست که ظاهر خود را مذهبی کرده باشد بلکه از خانواده‌ای مذهبی و حزب اللهی و با سابقه‌ی فعالیت‌های فرهنگی و اسلامی می‌باشد که در صورت صحت این اتهام تأسف و تأثر را بیشتر می‌کند.
حال چه فرض بر صحت این اتهام باشد و چه فرض بر کذب بودن آن باشد لطفا به سؤالات زیر پاسخ بفرمایید:
۱. پرس‌وجو برای کشف صحت و سقم این خبر چه حکمی دارد؟
۲. در صورت صحت این خبر اصحاب رسانه باید به چه صورت خبر برکناری ایشان و معرفی فرد جدید را مخابره کنند؟ (به عبارت دیگر اگر مخابره خبر به نحوی باشد که بگویند فلان مدیر به دلیل شایعات و حرف و حدیث های پیرامونش برکنار شد؛ آیا این خود دامن زدن به شایعات و حتی واقعیات و هتک حیثیت یک مسلمان و مؤمن نیست؟)
۳. در صورت صحت این اتهام آیا نباید حکومت اسلامی به جای بایکوت خبری و لاپوشانی آن، این فرد را که باعث جریحه‌دار شدن احساسات مؤمنین و توهین و لجن پراکنی دشمنان علیه مؤمنین و مذهبی ها شده است را در یک دادگاه صالح محاکمه نماید و در صورت اثبات به قصاص محکوم کند تا دیگر هیچ مقام و مسئولی به خود اجازه ندهد که از پول بیت‌المال ارتزاق کند و برای خود یک حاشیه امن و حیات خلوتی قائل شود، و در خلوت بر خلاف جلوت عمل کرده و همان چیزی را که برای آن مأمور به تبلیغ و اشاعه شده است را زیر پا بگذارد و علیه آن را انجام دهد.
قطعا باید پرهیزگاری و حیا از گناهان فقط بخاطر ترس از خداوند متعال باشد و نه بخاطر حفظ آبروی و جایگاه و پست و مقام، اما وقتی این اشخاص حتی به همین مقدار هم عمل نمی کنند و اینگونه پر دل و جرأت دست به چنین اقدامی می زنند فاجعه را دوچندان می کند.
شاید اگر شخصی که ادعای مسلمانی دارد مرتکب رابطه با جنس مخالف شود در اذهان عمومی انقدر زشت و ناپسند نباشد تا اینکه اقدام به رابطه با همجنس خود کند، بخصوص کسی که متأهل هست و دارای شهرت دینی و مذهبی.
۴. زمانی که یک منهاجی در جمعی نشسته است و اینچنین اخباری را به او اعلام میکنند و از آن فرد و اقدام او ابراز انزجار میکنند چه تکلیفی دارد و باید چگونه عمل کند؟
اگر او هم ابراز برائت و بیزاری کند قصاص و قضاوت زود هنگام و خارج از وظیفه کرده است و اگر ابراز بیزاری نکند او را متهم به حماقت کرده و نیش و کنایه میزنند که نکند تو هم آری!
۵. آیا می‌توان تمام عملکرد و خدمات فرهنگی و اسلامی این چنین افراد را زیر سوال برد و آنان را منافق و متظاهر به مسلمانی قلمداد کرد؟
(از این جهت که مثلا اگر یک مهندس عمران اقدام به لواط کرد کسی کار مهندسی و تخصص فنی او را اگر واقعا مهندسی و درست باشد زیر سوال نمی برد و نمی گویند فلان کس چون لواط کرده پس مهندس خوب و کار بلدی نیست و عملا تمام خدمات عمرانی و ساخت و سازهای او زیر سوال نمی رود؛ اما چنین فردی در این جایگاه و منصب که متولی امور فرهنگی و اسلامی است وقتی خودش خلاف آن را عمل کرده در اصل آب گرفته زیر حرف ها و شعارها و ادعای خودش پس می توان گفت این حرف ها فقط ظاهر سازی و به قصد دنیوی و ریا بوده است).
۶. در صورت صحت این اتهام آیا می توان این دست افراد را به عنوان نمونه و برای شاهد مثالی از ضعف سیستم حاکمیتی و مدیریتی ایران و ایرادات ساختاری عقیدتی و فرهنگی برخی از متولیان امور مردم آورد؟
۷. وقتی یک مسئول فرهنگی و متولی اداره‌ای اسلامی چنین لغزش تعجب‌آوری از خود نشان می دهد، از دختران و پسران جوانی که درس دین و قرآن و اخلاق اسلامی نخوانده‌اند و تربیت یافته‌ی همین نظام آموزشی و تربیتی هستند چه توقع و انتظاری می‌توان داشت که پایبند به احکام اسلامی باشند؟
۸. چه‌ کار کنیم که در بزنگاه ها نلغزیم و اینگونه مایهی عبرت دیگران و آیندگان نشویم؟
۹. در خاتمه ضمن تشکر از صبر و حوصله شما اگر توضیحات و توصیه‌های علاوه ای دارید بفرمایید تا چراغ راهمان باشد. ان شاء الله.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
آنچه عرض می‌کنم، بر اساس منهاج فردوسیان و برای یک منهاجی است. منهاجی کسی است که تنها هدفش در زندگی، رسیدن به بالاترین درجه‌ی بهشت برین است.

جواب ۱: پرس و جو در این مورد، نهی شده است. هیچ مسلمانی نباید به دنبال کاویدن زندگی دیگران به قصد پی بردن به گناهانشان باشد ولی منهاجی، حتی به گناهان آشکارشده‌ی دیگران نیز توجه نمی‌کند؛ زیرا توجهش را محدود و منحصر به فردوس اعلا کرده و از هزینه کردن توجهش در اینطور مسائل، دریغش می‌آید.

جواب ۲: اگر از اصحاب رسانه هستید، فقط خبر برکناری مدیر مذکور را منتشر کرده و اشاره‌ای به دلیلش نکنید. بازی سیاست، کثیف‌ترین بازی هر روزگاری‌ست که لایه‌های مختلفی دارد. توجه کردن به یک لایه و غافل شدن از لایه‌های دیگر، منجر به بی‌انصافی و بی‌عدالتی خواهد بود.

جواب ۳: این شخص (بر فرض صحت) مرتکب گناهی در خلوت شده و قطعاً قصد «جریحه‌دار کردن احساسات مذهبی جامعه» یا «فراهم کردن زمینه‌ی حمله‌ی رسانه‌ای علیه اسلام و مسلمانان» یا «بهانه دادن به دست دشمنان برای توهین به مقدسات» را نداشته است.
مجرم واقعی در این قضیه، کسی است که تشییع فاحشه کرده و فیلم و خبرش را منتشر نموده است. اگر حکومت ایران، اسلامی باشد (که نیست) باید کسی که این خبر و فیلم را منتشر کرده مجازات کند.
اصل این کار، طبیعی است یعنی تمام انسان‌هایی که در سنین میانی عمر هستند (کودک و پیر نیستند)، هر هفته، یک یا دو بار اقدام به نزدیکی می‌کنند تا منی تولید‌شده را به قصد تولید مثل یا سبک شدن بدن، بیرون بریزند. پس کار غیر طبیعی‌ای انجام نشده است.
اطفای شهوت جنسی با همسر دائم یا موقت از نظر شرعی، جایز و دارای پاداش اخروی است؛ ولی اطفای شهوت از طریق‌های دیگر، نهی شده و اگر توبه در پی نداشته باشد، عقاب و عذاب اخروی در پی خواهد داشت.
اگر اثبات شود که این شخص، نائره‌ی شهوت جنسی‌اش را از طریق همجنس اطفاء کرده، مرتکب «گناه فردی» شده و باید توبه کند که اگر بدون توبه به جهان بعدی برود، عذاب خواهد شد؛ اما کسی که این خبر و فیلم را منتشر نموده، مرتکب «گناه اجتماعی» شده و احساسات میلیون‌ها انسان را درگیر کرده است.
گناه کسی که در خلوت، لواط می‌کند، به هیچ وجه قابل مقایسه با گناه کسی که خبر و فیلمش را منتشر می‌کند نیست. همچنین توبه‌ی کسی که در خلوت لواط کرده، بسیار بسیار زودتر و راحت‌تر از کسی که چنین خبر و فیلمی منتشر کند، پذیرفته می‌شود (اگر نگوییم توبه‌اش هیچگاه پذیرفته نخواهد شد).
اگر قاضی، آزاد و باسواد باشد، نباید در این ماجرا، متعرض فاعل و مفعول شود و در مقابل، باید کسی که خبر و فیلمش را منتشر کرده، از دروازه‌‌ی شهر آویزان کند تا بر اثر گرسنگی و تشنگی بمیرد و عبرت دیگران گردد.
جامعه‌ی اسلامی باید بفهمد کسی که شهوت جنسی بر او مسلط شده و به خاطر لذت بردن، مرتکب «گناه فردی» می‌شود، فقط یک گناه انجام داده؛ ولی کسی که بدون این که تحت فشار شهوت باشد و لذتی برایش داشته باشد، مرتکب «گناه اجتماعی» می‌شود؛ میلیون‌ها گناه انجام داده است.

جواب ۴: در اکثر مواقع، همرنگِ جماعت شدن، موجب سقوط است. منهاجی باید تکلیف خودش را با خودش روشن کند. اگر می‌خواهد به درجات عالیه برسد، باید اعتقادات و اعمال اکثریت جامعه را رها کرده و بر اساس منهاج فردوسیان بیندیشد و عمل کند.
مسخره کردن عوام، برای این است که بیش از آن نمی‌فهمند و دستِ درک و فهمشان، کوتاه از چیدن این میوه‌های لطیف از شاخه‌های بلند است.
قضاوت کردن در مورد دیگران، دقیقاً به معنی ایجاد یک اتوبان دو طرفه از پرونده‌ی اعمال خود به پرونده‌ی اعمال آن شخص است. در یک باندِ این اتوبان، خیرات و ثواب‌های ما به سوی پرونده‌ی آن شخص می‌رود و در باند دیگر این اتوبان، گناهان و عذاب‌های آن شخص به سوی پرونده‌ی ما می‌آید.
منهاجی هیچگاه برای خوش‌آمد عوام، حاضر نمی‌شود چنین اتوبانی بسازد که سراسر، ضرر و شرّ است.

جواب ۵: شهوت جنسی، قوی‌ترین قوّه در دورانِ متوسط عمر است و گاهی چنان غالب می‌شود که عقل و تقوا را به حاشیه می‌راند. کسی که دچار شهوت جنسی شده، به این معنی نیست که در سراسر عمر و در تمام اعمالش منافق و ریاکار بوده است. اینطور سیاه یا سفید دیدنِ قضایا، از تنگی سینه و حتماً غیرمنصفانه و غیرعادلانه است. ما حاکم روز قیامت نیستیم و قضاوت در مورد دیگران، از ما خواسته نشده است. منهاجی نباید یک بُرش از زندگی دیگران را برداشته و بر اساس آن، قضاوت نادرست کند و رسیدنش به فردوس اعلا را مشکل سازد.

جواب ۶: این ماجرا (چه واقعیت داشته باشد و چه اتهام بی‌اساسی باشد)، ابعاد مختلفی از انحراف و نادرستی در نظام مدیریت کشور را آشکار می‌سازد؛ ولی چون دخلی به فردوس ندارد و موجب رساندن ما به فردوس اعلا نمی‌شود، به آن نمی‌پردازم. در یک کلام عرض کنم: خانه از پای‌بست ویران است.

جواب ۷: لغزش یک نفر، توجیه لغزش دیگران نیست. انسان‌ها در «گناهان فردی»، همانند یکدیگرند. همه باید ایمان و عمل صالح داشته باشند تا در جهان بعد، در نعمت و خوشی باشند.
این که فلان مدیر در خلوت خودش، مرتکب فلان گناه شده، ماجرایی بین او و خداست ولی باید فکری به حال «گناهان اجتماعی» کرد که جامعه را درگیر می‌سازد.
ما مأمور به نجات خودمان از جهنم و رساندن خودمان به بهشت هستیم و نباید این مأموریت را به هیچ بهانه‌ای ترک کنیم. این که چون فلانی که مدیر و مسئول بوده، گناه کرده، پس من هم می‌توانم گناه کنم، از توجیهات شیطان لعین برای اصحابش است.

جواب ۸: بر اساس آموزه‌های منهاج فردوسیان، کسی که بین خود و خدا را اصلاح کند، خداوند بین او و مردم را اصلاح خواهد کرد. ما باید بکوشیم بین خود و خدا را به قصد رسیدن به درجات عالیه‌ی بهشت، اصلاح کنیم.
منهاجی در سراسر عمرش، متمرکز بر رسیدن به فردوس اعلاست و از نقشه‌های رب العالمین (که گاهی خوش‌ظاهر و گاهی بدظاهر است) استقبال می‌کند.
بعد از تلاش برای برکندن ریشه‌های فساد اعتقادی و عملی از دل، باید با تضرع به درگاه باری تعالی، از او حسن عاقبت بخواهیم که:

اینهمه گفتیم لیک اندر بسیج *** بی‌عنایات خدا هیچیم هیچ
بی‌عنایات حق و خاصان حق *** گر ملک باشد، سیاهستش ورق

همچنین توجه داشته باشید کسی که دیگران را ملامت کند، روزی به همان گرفتار خواهد شد. مراقب باشید ملامت نکنید حتی در دل.

جواب ۹: شخصی که در این نوشته درباره‌ی او گفتگو کردیم، (اگر واقعیت داشته باشد) اکنون در موقعیت خاصی قرار دارد که می‌تواند آن را به سکوی بزرگی برای پرواز تبدیل کند. آن شخص در خلوت خودش و بر اثر فشار شهوت جنسی، دچار انحرافی شده و بر اثر انتشار خبر و فیلمش، از کارش اخراج گردیده است.
اگر از گناهش توبه کند و از پیشگاه حق تعالی پوزش بخواهد، آن غفار و کریم، گناهش را خواهد بخشید و در نهایتِ کار، میلیون‌ها قضاوت نادرست از سوی جامعه برایش خواهد ماند.
حکایتش مثل کسی خواهد بود که سوار بر کامیون، به اشتباه وارد مجلس عروسی شود و حاضران، هر کدام چند سکه داخل کامیونش بیاندازند. اگر این راننده، از کرده‌اش پشیمان شده و ماشینش را از مجلس عروسی خارج کند، خواهد دید که هزاران سکه در ماشینش ریخته‌اند و با یک اشتباه، ثروتمند شده است.
هر گاه این شخص، در خلوت سحرگاه، اشک ندامت بریزد و به درگاه الهی استغفار کند، موجی از غفاریت حق تعالی بلند خواهد شد و او را در بر خواهد گرفت و میلیون‌ها کار خیر از پرونده‌ی مردمی که علیه او سخن گفته و قضاوت کرده‌اند، برداشته و در کارنامه‌ی اعمالش خواهد گذاشت.
در نقطه‌ی مقابل، کسی که این خبر و فیلم را منتشر ساخته، چون موجب ریختن آبروی این شخص و سرافکندگی او تا پایان عمر شده، گناه کشتن او در پرونده‌ی اعمالش نوشته شده است. همچنین با انتشار این خبر و فیلم، موجب سرافکندگی خانواده و بستگان دور و نزدیک این شخص شده و گناه سرافکنده کردن جمع کثیری از مؤمنین و مؤمنات را نیز برایش خواهند نوشت.
در این ماجرا، هر مقدار زمینه‌ِی پرواز و صعود شخص لواط‌کننده فراهم گشته، زمینه‌ی سقوط و شاید خلود در جهنم برای منتشر کننده‌ی خبر و فیلم این ماجرا فراهم شده است.
بر عالمان دینی است که افکار عمومی جاهل و منحرف را آگاه و مستقیم سازند تا جامعه، فرق «گناه فردی» با «گناه اجتماعی» را بداند و از هر دو، بپرهیزد که «گناه فردی» موجب عذاب اخروی و «گناه اجتماعی» مایه‌ی شرّ و ضرر در دنیا و آخرت است.
نیز بارها عرض شد که «رسانه‌ها»، در پاره‌ای موارد، نقش سواره‌نظام شیطان و «خبرنگاران» در پاره‌ای مواقع، نقش پیاده‌نظام شیطان را بازی می‌کنند. باید فکری به حال رسانه‌های شیطانی کرد تا اسلامی یا حداقل انسانی عمل کنند و از پیمودن راه شیطان و سرنهادن بر آستان ابلیس، باز ایستند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم حاج فردوسی
باتوجه به گرمای زیاد هوا اگر روزه‌ گرفتن در عید غدیر باعث ایجاد یک فشار و بی حالی هرچند معمولی شود آیا ترجیح این است که این فشار و سختی را به خاطر ثواب عظیم روزه‌داری در این روز تحمل کنیم یا قید آن را بزنیم و بعدا و در زمستان آن را قضا کنیم؟!

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
از آنجا که روزه‌های مناسبتی مانند عید سعید غدیر، قضا ندارد و اگر از دست برود، از دست رفته است، به هر طریقی شده ولو با استراحت کامل در سراسر روز، این روز باعظمت را روزه بگیرید و از بهره‌های عظیم روزه‌اش محروم نمانید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام

1. منظور از جشن گرفتن برای غدیر چه جشنی است؟ در بین عوام و هیئتی ها مشاهده می شود جشن هایی می گیردند اما این جشن ها ظاهرا محب مولا هستن و باطنی و عملی علوی نیستند و می خواهند درونشان در این جشن خالی شود خصوصا امسال حتی شاهد حضور زنان سر لخت و بد حجاب و مردان صلیب به گردن و مشکی پوش در این مراسمات بودم که این جماعت را هم بیشتر تحویل می گرفتند.
2. نذوراتی که در این مسیر برپایی این جشن هزینه می شود و بیشتر گناه آلود است تا علوی آیا ثواب دارد؟
3. این قدر هم لباسان شما تبلیغ شکم و اطعام غدیر را نمودند اولا روز غدیر توصیه به روزه شده و با این کار اینان در سپاه شیطان هستند که مردم روزه نگیرند دوما چرا اصل عمل به ولایت فراموش شده و آیا دیگر هیچ عمل و ثواب برتری برای غدیر نیست؟
4. منظور از بیعت با ولایت چیست آیا بهتر نیست در روز غدیر با امام حاضر بیعت کنیم که همان امتداد غدیر است در صورتی که امام حاضر در اصل بیعت غدیر این اجتماعات فراموش شده و امام شهید در محراب در صدر است بدون هیچ پیوندی به امام حاضر.
5. بالاخره ما (خانواده) به این جشن ها برویم یا نرویم و در دکترین منهاج جشن و شادی روز غدیر برای من و برای خانواده من چیست و چه عملی انجام دهم که باعث شادی اهل بیت در این روز شود؟
6. آیا برای برپایی این جشن های ظاهری و نصب پرچم و چراغانی ما نیز اقدام کنیم که بچه های کوچک بگن چه خبر است چراغانی شده و متوجه غدیر شوند هر چند این جشن های انحرافی این بچه کوچک ها را هم منحرف می کند و علی شناس نمی کند؟
7. برای تبلیغ غدیر بر مبنای منهاج چه کاری انجام دهیم؟ لطفا مثلا بزنید در فضای حقیقی و مجازی
8. ضمنا غدیر 1400 پیش بوده و دیگر الان کسی نیست جریان غدیر را نداند و بعد از آن مسلمین به دو دسته و هر دسته به فرق مختلف تقسیم شدند حالا ما چه چیز غدیر را تبلیغ کنیم و در ثانی کدام زاویه را تبلیغ کنیم یعنی زیر ساخت خودمان را قوی کنیم یا پاسخ شبهه فرقه مقابل را بدهیم؟
9. ضمنا در تهران مسیری بیش از ده کیلومتر را به عنوان راهپیمایی جشن غدیر اختصاص داده اند که همان مسیر راهپیمایی 22 بهمن است از میدان امام حسین علیه السلام تا میدان آزادی و سراسر ایستگاه شکم و موسیقی و جشن و جنگ و شادی با حمایت دولت است.
آیا دولت اسلامی و منادی و مدعی تشیع عقلش بیشتر از این کار برای ترویج مکتب علوی نرسید و یا من اشتباه می کنم و این کار آنها درست است؟
10. پیامبر اکرم«ص» دربارۀ پیام روز غدیر فرمودند: فَلْیبَلِّغِ‏ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ؛ پیام غدیر را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت، ابلاغ کنند.» [الإحتجاج، ج 1، ص 62]
چه چیزی را باید ابلاغ کنیم که الان در این مقطع بر گردن ماست؟

************

باسمه تعالی

سلام علیکم
1. مصادیقی که برای جشن گرفتن در عید سعید غدیر، در شرع انور وارد شده، عبارتند از: روزه گرفتن، افطاری دادن و شاد کردن مؤمنین و مؤمنات. اینطور جشن‌ها که عده‌ای جمع شوند و شعر بخوانند و کف بزنند، سفارش نشده بلکه اگر همراه با موسیقی باشد، نهی هم شده است.
2. اگر صرف گناه شود، ثواب ندارد ولی اگر در کارهایی مثل غذا و شیرینی و آب و شربت مصرف شود، ثواب دارد.
3. با توجه به قرار گرفتن عید غدیر این سال‌ها در میانه‌ی تابستان گرم و خشک، حتی اگر کسی دعوت به روزه‌داری هم کند، عوام شیعه رغبتی به روزه نشان نخواهند داد و هر کدام برای فرار از روزه، بهانه‌ای خواهند تراشید. پس همچنان که روحانیت معظم در ترویج دین عوامانه مقصر است، عوام نیز در بی‌‌رغبتی به دین خدا و رغبت به دین ساختگی، مقصرند.
4. در شیعه، «امام حاضر» نداریم و حضرت مهدی صاحب زمان (ارواحنا فداه) امام غائب هستند. البته در اصطلاح منهاجی، به امام غائب، «استاد حاضر» گفته می‌شود که معنای خاصی دارد.
اگر بیعت با ولایت، به معنی بیعت با ولایت دوازده جانشین استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد، نجات‌دهنده است؛ ولی اگر محدود به ولایت مولانا امیر المؤمنین (علیه السلام) شود، نجات‌دهنده نخواهد بود.
5. اهمّ مصادیق شادی در عید غدیر، در جواب اول گذشت.
6. اگر معتقدید با چراغانی و نصب پرچم، می‌شود ولایت امیر المؤمنین و اولاد طاهرینشان (علیهم السلام) را در دلی وارد کرد، اقدام کنید.
7. شایسته است برای فرزندان و اطرافیانتان از فضائل مولانا امیر المؤمنین (علیه السلام) بگویید که عبادت است.
8. گر چه حادثه‌ی غدیر در هزار و چهارصد سال قبل اتفاق افتاده؛ ولی نقش محوری آن در کمال و سعادت مشتاقان تکامل، همچنان ادامه دارد. لذا بهترین استفاده از غدیر، تلاش بیشتر در طاعت خدای تعالی از طریق تعالیم میراث‌داران غدیر است.
9. بارها عرض شد که عوام شیعه، خواهان چنین مراسمی است و دینشان آمیخته با سرگرمی و بازی و موسیقی و خوراکی و نوشاکی است و اگر بخواهید دین را نماز و روزه و جهاد با نفس معرفی کنید، کسی در میدان نخواهد ماند و غربت دین، آشکارتر خواهد شد.
10. برای فرزندانتان توضیح دهید که چه اتفاقی در غدیر افتاده است و نیز از ظلم‌های پس از آن در غصب خلافت به آنان بگویید.

موفق باشید
حاج فردوسی

وظیفه ما در برابر توهین و آتش زدن به قرآن چیست؟
آیا باید واکنش قلبی داشته باشیم که به کتاب مقدسمان توهین شده است؟ یا اینکه بی خیال رد شویم برویم و بگوییم سیاسی هست و مربوط به حاکمان ما است؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
توهین به قرآن کریم، که سراسر نور و هدایت و خیر است، از ریشه‌ی جهل است و در پاره‌ای موارد، عکس العملی به بدرفتاری مسلمانان است.
به عبارت دیگر، وقتی مسلمانان با استناد به بخشی از آیات قرآن، دست به ظلم و فساد می‌زنند، موجب جریحه‌دار شدن احساسات ناآگاهان شده و منجر به توهین و آتش زدن این کتاب باعظمت می‌شود.
بهترین واکنش به توهین به قرآن کریم، «روشنگری» است. به هر مقداری که می‌توانید، کاری کنید مردم جهان، حساب قرآن کریم را از حساب رفتارهای نادرست مسلمانان افراطی، جدا کنند.
مسأله‌ی توهین به قرآن کریم را باید ریشه‌یابی کرد و ریشه‌ها را درست نمود و با برخوردهای سلبی و بگیر و ببند، نه تنها کاری درست نمی‌شود که خیلی خراب‌تر می‌گردد. گاهی اوقات، این حاکمان کشورهای اسلامی هستند که با ظلم کردن به نام دین، موجب مخدوش شدن چهره‌ی قرآن و اسلام می‌شوند. گاهی اوقات، عالمان دینی با فتاوای بی‌پایه و اساس، موجب خدشه‌دار شدن سیمای نورانی دین و قرآن می‌گردند.
به هر مقداری که قدرت دارید، در روشنگری ناآگاهان بکوشید و هیچگاه از روشنگری، خسته نشوید تا در قیامت، در محضر قرآن کریم، سربلند و روسفید باشید.

موفق باشید
حاج فردوسی

اگر بخواهیم هر روز نماز جعفر طیار بخوانیم بهترین اوقات خواندن این نماز کی هست؟
ممنون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بهترین زمان خواندن نماز جعفر طیار، زمانی است که بیشترین حضور قلب را دارید.
اگر اول روز، یعنی بعد از نماز صبح، در بالاترین سطح از هوشیاری و حضور قلب هستید، می‌توانید در این ساعت بخوانید و الا در هر ساعتی که حواستان جمع باشد و حضور قلب داشته باشید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام

در قرآن این دو دعا را در حق خانواده مشاهده کردم و سوالی برایم پیش آمد:
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ؛ پروردگارا! مرا فرزندی که از صالحان باشد عطا کن.»، (آیه 100 صافات)
«رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ؛ پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرارده، (آیه 74 فرقان)
و سوالم این است:
آیا این دو دعای قرآنی را می توان اکنون که فرزندانمان متولد شده و همینطور ازدواج هم کردم بخوانم و عاجزانه از خدا بخواهم که فرزندان و همسرم نورچشمم و از صالحان باشند؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
از آنجا که انسان‌ها در طول حیات، همواره در حال تغییر و تکامل هستند، اینگونه دعاها می‌تواند نقش سازنده‌ای در همسر و فرزند داشته باشد و مهم نیست قبل از ازدواج باشد یا بعد از ازدواج یا در زمان کودکی فرزندان باشد یا در زمان بزرگسالی آنان.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام و احترام
بنده فایل صوتی ها اخر گوش میدادم متوجه شدم ازدواج با زنی که فرزند دار هست نهی شده، در خصوص ازدواج موقت هم همین نظر هست؟
و ازدواج موقت با زنی که نماز نمیخواند و دین درستی ندارد چطور؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نهی‌ای که در روایات است، مربوط به ازدواج دائم است و ازدواج موقت با زنی که فرزند دارد، مشمول نهی نیست.
اگر همسری که به عنوان ازدواج موقت انتخاب می‌کنید، در زمانی که همسر موقت شماست، با مرد دیگری رابطه‌ی جنسی برقرار نمی‌کند، می‌توانید او را به همسری موقت بگیرید و مراعات سایر مسائل دینی و حتی شیعه یا مسلمان بودن، برای ازدواج موقت، لازم نیست.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام و ادب
حاج آقا برا اینکه نماز صبحمون قضا نشه چکار کنیم؟ اکثرا نماز صبحم قضا میشه.

***********
باسمه تعالی

سلام علیکم
بدن انسان در حالت عادی و طبیعی، نیاز به هشت ساعت خواب دارد. گر چه می‌توانید هشت ساعت خواب را در یک مرحله انجام دهید؛ ولی بهتر است به دو بخشِ پنج و سه ساعت یا شش و دو ساعت تقسیم کنید.
در زمستان که شب‌ها طولانی و روزها کوتاه است، بخش بیشتر خواب را در شب قرار دهید و در تابستان که روزها طولانی و شب‌ها کوتاه است، بخش بیشتر خواب را در روز قرار دهید.
اگر بتوانید هشت ساعت خواب مورد نیاز بدن را به درستی به او بدهید، خواهید توانست در هر ساعتی که بخواهید، بیدار شوید.
بر اساس تحقیقات دانشمندان، خواب به دوره‌های یک و نیم ساعته تقسیم می‌شود؛ لذا اگر بتوانید در تابستان، سه ساعت در شب و پنج ساعت در روز بخوابید، خواهید توانست بموقع برای نماز صبح، بیدار شوید. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
1. آیا باید غدیر را تبلیغ کنیم؟
2. اگر پاسخ مثبت است بر اساس دکترین منهاج به چه نحوی باید غدیر را تبلیغ کنیم؟
3. خرید و نصب پرچم چه تبلیغی است؟ و چه تاثیری دارد؟
4. از طرفی هم تبیلغ شده برای اطعام ناهار در روز غدیر در صورتی که توصیه به روزه است و این دو کار متضاد هم هست.
5. تبلیغ ذهنی و عقیدتی اولویت دارد یا تبلیغ ظاهری؟

************

باسمه تعالی

سلام علیکم
1. از نظر فقه جعفری، تبلیغ غدیر، وجوب شرعی ندارد، هر چند شنیدم بعضی منبری‌ها تلاش می‌کنند تبلیغ غدیر را واجب شرعی قلمداد کنند؛ ولی چنین چیزی سابقه‌ای در میان سواد فقهای عظام ندارد.
2. تبلیغ غدیر، امر پسندیده‌ای است و به هر روش شرعی و معقولی که در فضای حقیقی یا مجازی به نیت کسب ثواب‌های الهی انجام شود، مأجور خواهد بود. ان شاء الله
3. میزان تأثیر این روش در تبلیغ غدیر، به نظر عرف بستگی دارد. شاید در بعضی شهرها و محله‌ها، چنین روشی را تبلیغ غدیر بشمارند که اگر چنین باشد، می‌توان برای انجامش قصد ثواب اخروی کرد.
4. اطعام در عید غدیر، توصیه شده است ولی از آنجا که عوام شیعه، روزه را محدود به ماه مبارک رمضان می‌کند و روزه‌های مستحبی را مهم نمی‌شمارد؛ «افطاری دادن» را به «ناهار دادن» تبدیل کرده‌اند تا هر چند از ثواب «روزه‌ی غدیر» محرومند حد اقل از ثواب «اطعام غدیر» محروم نباشند.
البته نباید سطح توصیه‌های عبادی در «شیعه‌ی اثنی‌عشری» را با سطح توصیه‌های عبادی در «شیعه‌ی منهاجی» مقایسه کرد.
شیعه‌ی منهاجی، اشتیاق فراوانی به مراعات دستورات دینی دارد که در شیعه‌ی اثنی‌عشری مرسوم، دیده نمی‌شود.
5. کسی که می‌خواهد غدیر را تبلیغ کند، باید به توانایی خودش نگاه کند. اگر می‌تواند در حوزه‌ی فکر و اندیشه اقدامی انجام دهد، بهتر است چنین کند و اگر نمی‌تواند، به همان مقداری که در توان دارد، اقدام نماید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام

فرزندم به شدت گوشش آلوده به حرام شنیدن است و دائم در حال موسیقی شنیدن است و قطعا چنین گوشی مواعظ و پند و اندرز و نصیحت نورانی را نمیپذیرد که قران نیز به صراحت فرموده صم بکم عمی فهم لا یرجعون و این وعده قرانی است که اینان از صراط شیطانی خود برنمیگردند حالا تا صبح هم براش روضه بخوانم این حق است و این باطل اون بر صراط باطل خودش خواهد رفت.
اما برای اینکه کلامم در گوشش تاثیر گذار شود چه راهکار و دستوری برای پاکسازی مجرای شنیداری و گوشش را دارید که بعد از پاکسازی من باهاش صحبت کنم و کلام نورانی ام از مجرای نورانی خودش وارد روح و درونش شود که انگاه جرقه ای در درونش ایجاد شده و سر عقل و صراط هدایت بیاید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
تنها سلاحی که در این مواقع می‌شناسم، سلاح دعاست. در مظان استجابت، بسیار برایش دعا کنید تا رب العالمین در زمان مناسب، استعدادهای معنوی‌اش را شکوفا سازد و به نهایت رشد خودش برساند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
1. فرمودید یک جمله حاجتی آماده کنید و هزار بار با حضور قلب بگویید. آیا این هزار بار را همان روز عرفه باید گفت یا اینکه از الان تمرین کنیم و هر روز بگوییم که برای روز عرفه با تسلط و آمادگی کامل و بهتر گفته شود؟
2. آیا می توان دو تا دعا داشت که یکی دعای اصلی و دومی دعای مقدمه ساز که فرمودید؟
3. با توجه به توصیه نمونه دعا که شخصی فرمودید و برای حقیر جا نیفتاد، با این توضیح جلسه آیا درخواست دوم و مقدمه ساز را می توان به جای آن موضوعاتی که توصیه فرمودید موضوعی را انتخاب کنم که مانع مقصد شده است؟ که اینگونه مانع برای من رفع شود که بتوانم به مقصدم برسم هر چند شاید عضو خانواده تمایل به آمدن به این مقصد اعلی را نداشته باشد.
4. آیا بهتر نیست اینگونه دعا کنیم که خدایا عافیت در همه امور دنیوی و اخروی را نصیب من و خانواده و دوستانم و ... بکن. به نظر جامع دعاهاست و همچنین عاقبت خودم و خانواده و دوستانم را ختم به خیر کن؟

**************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: خیلی خوب است که دعایتان را آماده کنید و هر روز و ساعت بگویید تا در روز عرفه و مظان استجابت دعا، به راحتی بتوانید بر آن تمرکز کنید.
جواب 2: هیچ اشکال ندارد که بیش از یک دعا داشته باشید؛ ولی همواره دعای اصلی‌تان باید رسیدن و سکونت دائم در فردوس اعلا باشد.
جواب 3: می‌توانید هر چیزی که بودن یا برطرف شدنش برای رسیدن به فردوس اعلا لازم است را دعای فرعی‌تان قرار دهید.
جواب 4: دعا به طور مطلق، خوب و عبادت است؛ ولی از منظر دکترین منهاج فردوسیان، مهم‌ترین خواسته‌ی یک منهاجی، سکونت در فردوس اعلاست. دعای اصلی‌تان را رسیدن به فردوس قرار دهید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
به تازگی خبردار شدم که یکی از دوستانم با خانم شوهرداری وارد رابطه شده و کار به زنای محصنه کشیده است. خیلی بهم ریخته‌ام و اعصابم خرد است. چه کنم و وظیفه‌ من چیه؟ این دوست من، همسر و بچه دارد و آن خانم هم همسر دارد.
ممنون از راهنمایی تون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در امثال این ماجرا، دو راهکار و یک توصیه دارم:
راهکار اول: برای نجات این شخص، زیاد دعا کنید.
راهکار دوم: با او رفاقت کنید تا به شما اعتماد کند. سپس گفتگو کنید و او را از عواقب دنیوی و اخروی گناه زنا آگاه سازید.
توصیه: این ماجرا، امتحان بزرگی برای شماست. خیلی مراقب ذهنتان باشید که دچار گناه سوء ظن نشوید. حکم اسلام این است که تا زمانی که ورود آلت مرد در آلت زن همانند وارد شدن میل سرمه در سرمه‌دان را با چشم خودتان نبینید، حق ندارید حتی در ذهنتان، حکم به گناهکاری آن شخص کنید.
اینجا، لغزشگاه بزرگی برای شماست. به نجات خودتان از ورطه‌ی سوء ظن، بیشتر از نجات آن شخص از ورطه‌ی زنای محصنه اهمیت بدهید.
اگر هزار اماره بر ارتکاب زنا دیدید ولی ورود آلت مرد در آلت زن را ندیدید، حکم به زنا نکنید که هلاک خواهید شد از جایی که گمانش را نداشته باشید.
به «من محوری» ایمان بیاورید و نجات خودتان را در اولویت قرار دهید. اگر شما نجات یابید و تمام مردم دنیا هلاک شوند، ضرری به شما نخواهد رسید؛ ولی اگر شما هلاک شوید و تمام مردم دنیا نجات یابند، سودی نخواهید برد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
منحرف‌ترین جریان‌ها و گروه‌ها و مکتب‌ها و باطل‌ترین و پوچ‌ترین برنامه‌ها و ایده‌ها و نحله‌ها و حرف‌ها در اقصی نقاط عالم کلی پیرو ، طرفدار و مدافع دارند.
چرا ما (منظور برنامه تربیتی منهاج فردوسیان که همان اسلام ناب محمدی (ص) است) که زلال‌ترین و صاف‌ترین پاک‌ترین است، اینقدر خلوت و تنهاست؟!
هرچند طرفدار داشتن این برنامه چیزی به آن نمی‌افزاید و بی‌طرفدار بودن آن از حقانیت و درستی آن نمی‌کاهد
منظور بنده این است در دنیایی که هر خوب و بدی کلی طرفدار دارد، چرا ما طرفدار نداریم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
قاعده‌ی تقابل کمیّت با کیفیت، بر تمام میدان‌های جهان هستی، حاکم است. گویا این جهان،‌ به صورت هرم طراحی شده است که هر مقدار از قاعده‌ی هرم به سمت نوک آن حرکت کنید، از تعدادش کاسته و بر کیفیتش، افزوده می‌شود.
به عبارت دیگر، در هر زمینه‌ای که دقت کنید، خواهید دید هر چه کیفیت، بالاتر می‌رود، از کمیّت،‌ کاسته می‌شود و بر عکس،‌ هر چه بر کمیّت افزوده می‌شود، از کیفیت، کاسته می‌گردد. بر همین اساس، از آنجا که هدف نهایی در منهاج فردوسیان، رسیدن به بالاترین نقطه‌ی عالم هستی است (بالاترین کیفیت)، پیروانش باید از نظر کمیّت، کمترین باشند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی
دیشب خوابی دیدم خیلی حالم رو بد کرده! خواب دیدم با چند نفری (حدود سه چهار نفر) در یک اتاقی هستیم و دور یک میز جمع شده ایم و درب این اتاق در سمت چپ در آنور دیواری که تا وسط اتاق جلو آمده است قرار دارد. اتاق ما گویی در فضا و در خلأ و بالا قرار دارد و بیرون این اتاق گویی جهنم است.
درب اتاق که گویی با بادی باز و بسته میشد نور زبانه‌های آتش داخل اتاق می آمد و همراه آن صدای جیغ وحشتناک اهل دوزخ با صدای جیلیز و ویلیز سوختنشان تمام وجود من و اهالی داخل اتاق را غرق وحشت و ترس کرده بود. من باخودم می‌گفتم ما که اهل دوزخ نیستیم و به آن ها ملحق نخواهیم شد پس جای ترسی از سوختن در این آتش نیست. فقط ترس سوختن آنها و صدای وحشتناک آنها ما را ترسانده است و جای نگرانی دیگری نیست. صدای جیغ و شیون آنها با صدای برشته شدنشان چنان باهم ترکیب شده بود که بسیار هولناک بود.
ناگهان یادم آمد که من باید به جایی بروم و مجبورم از رو یا داخل جهنم رد شوم که بسیار ترسیدم و ناراحت شدم. در همین حین ناگهان درب جهنم گویی با گُر گرفتن آتش باز شد و نور و آتش و صدا به ما نزدیک شد و انگار چند نفری از جهنم به داخل اتاق پرت شدند و یا چند نفری از داخل اتاق نزدیکی پرتگاه جهنم قرار گرفتند که از ترس و هول این حادثه از خواب بیدار شدم و چنان وجودم و قلبم غرق ترس شده بود که از شدت ترس می‌خواستم بمیرم!
البته دیشب که می‌خوابیدم چون شب قبل با خانمم در مورد مسأله ای بحثمان شده بود با ناراحتی خوابیدم و وقتی شب از ترس این خواب بیدار شده بودم میخواستم به همسرم بگویم چقدر راهی سخت و جهنم وحشتناکی وجود دارد و بحث ها را کنار بگذاریم و … ولی ترس و وحشت این خواب با گفتن برای کسی منتقل نمی شود تا کسی خودش نبیند و امروز در لاک خودم فرو رفته ام و دلم غصه‌دار است.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بر اساس اوصافی از جهنم که در آیات قرآن و روایات معتبر آمده، آنچه شما در خواب دیده‌اید، جهنم نبوده، بلکه نوعی کابوس بر اساس تصورات و تخیلات برآمده از فیلم‌های ترسناک بوده است.
آتش جهنم، روشن نیست بلکه تاریک است و زنده است و عظمتی دارد که فقط انسان‌هایی که یک بار مرده‌اند و دیگر نمی‌توانند بمیرند، از دیدن آن آتش، جان نمی‌دهند؛ ولی امثال ما که هنوز نمرده‌ایم، با دیدن جهنم یا شنیدن صدایش، قطعاً جان می‌دهیم و قالب، تهی می‌کنیم.
البته همین اندکی که دیده‌اید را قدر بدانید و با مطالعه‌ی بخش جهنم از کتاب شریف «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان»، شعله‌ی خوف از جهنم را در دلتان زنده نگه دارید که خیلی برکت دارد.
توجه داشته باشید که جهنم، باطن و ملکوت اعتقادات و اعمال ماست. مثلاً هر گاه دچار آتش خشم می‌شوید و اعضای خانواده را با شراره‌هایی که به صورت کلمات توهین‌آمیز و ناصواب از دهانتان بیرون می‌آید به آتش می‌کشید، نباید خودتان را مصون و محفوظ از آتشی که برافروخته‌اید، بدانید.
در هر حال، خوش به حالتان که قبل از دیدن جهنم واقعی، چیزی شبیه جهنم را در خواب به شما نشان دادند تا متنبه شده و راه اصلاح اعتقادات و اعمال را جدی‌تر در پیش بگیرید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
این آیه که «ان اصحاب الجنه الیوم فی شغل فاکهون» منظور از کارهایی که بهشتیان به آن مشغولن چیست؟ من چند سال پیش خواب پدرم را که به رحمت خدا رفته دیدم. ایشان به من گفت آنجا مثل این دنیا میمونه هر کسی به کاری مشغوله. سوالم اینه که چه کارهایی میکنن و اصولا بهشتیان چرا باید کار کنند؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. این آیات در بیان احوال کسانی است که اهل بهشتند و نعمت‌هایی که خدا به آنان داده و سرور و فرحی که دارند را بر می‌شمارد. وقتی می‌فرماید: «إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکهُونَ» [سوره‌ی یاسین، آیه‌ی 55] «شغل» در اینجا به معنای حرفه و فن نیست.
‌مثلاً افراد از یکدیگر سؤال می‌کنند که شغل شما چیست؟ یکی می‌گوید شغل من قصابی است، یکی می‌گوید شغل من نجاری است؛ ولی شغل در اینجا به این معنی نیست، ‌بلکه مراد از «شغل» در اینجا مشغولیت است. «شُغُل» به ضم غین به معنای شأن و حال است. یعنی چیزی که او را مشغول می‌کند.
بهشتیان مشغول چه چیزی می‌شوند؟ «فاکِهُونَ» یعنی سخنانی با یکدیگر می‌گویند که سرور آفرین و محبت انگیز است و با این سخنان، تفریح می‌کنند و لذت می‌برند.

2. این که پدرتان را خواب دیده‌اید که گفته‌اند هر کسی اینجا شغلی دارد، معنی دیگری می‌تواند داشته باشد. بعضی انسان‌ها که به آزادی لازم نمی‌رسند، با همان شغل دنیوی خود، وارد ملکوت عالم می‌شوند و گاهی هزاران سال، خود را مشغول همان حرفه‌ای که در دنیا داشته‌اند، می‌یابند.
این نحوه شغل داشتن، برای این نیست که در عالم بعد، نیاز به شغل و حرفه‌ی ما انسان‌هاست بلکه برای این است که برخی افراد، نتوانسته‌اند شغل و حرفه‌ی دنیوی خود را رها کرده و به مشغولیت‌های بهشتی بپردازند. اینان آنقدر در حرفه‌ی دنیوی‌شان ذوب شده و با آن انس گرفته و از آن لذت می‌برده‌اند که انس و لذت از شغل دنیوی، در ملکوت وجودشان وارد شده و همان را با خود به عالم بعد برده‌اند. آنها در عالم برزخ، مشغول انجام کار مفیدی برای بهتر شدن زندگی برزخیان و گذران امور آنان نیستند؛ بلکه مشغول تصاویری از شغل خودشان در دنیا هستند که همچنان در روحشان بر جای مانده و نتوانسته‌اند از آن رها شوند

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
مگر این نیست که دعای مستجاب الدعوه بالاتر از عالم طبیعت و زمان و مکان و مادیاته که مستجاب میشه و اگر غیر از این باشه پس فرق دعای من و حاج فردوسی چیزی نیست پس صلاح و مصلحت برای دعای امثال ماست نه فرد مستجاب الدعوه که با شرایط دعاش مستجاب بشه.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
تعریفی که شما از مستجاب الدعوه ارائه می‌دهید، چیزی در عرض خدای تعالی است. یعنی خداوند عالمیان به خاطر نبودن ظرفیت لازم، چیزی به کسی نمی‌دهد ولی مستجاب الدعوه دعا می‌کند و خدا مجبور می‌شود آن چیز را به آن شخص بدهد!
این تعریف از مستجاب الدعوه، شرک است و در منظومه‌ی معارف اسلام ناب، جایگاهی ندارد. مستجاب الدعوه، به این معنی است که هر گاه کسی خدا را بشناسد و به صورت جدّی از او درخواست کند، صدایش شنیده شده و حاجتش داده می‌شود.
در مقابل مستجاب الدعوه، خیلی از انسان‌ها هستند که چون خدای تعالی را به درستی نمی‌شناسند یا به صورت جدّی دعا نمی‌کنند، استجابتی برایشان در نظر گرفته نمی‌شود. دعای اینگونه افراد، در بیراهه است و هیچ وقت به نتیجه نخواهد رسید.
بحث «دریافت استجابت» به طور کامل، مربوط به «دریافت‌کننده‌ی استجابت» است و ربطی به «دعای مستجاب الدعوه» و «استجابت پروردگار» ندارد.
به تصریح قرآن کریم، هر گاه کسی با شرایطش دعا کند، بلافاصله خدای مجیب، جوابش را می‌دهد و استجابت را در نظر می‌گیرد؛ ولی «دریافت استجابت» می‌تواند سال‌ها به تأخیر افتد.
بنا بر این، هر کسی که خدا را می‌شناسد و جدّی دعا می‌کند، مستجاب الدعوه است و منحصر به دعای من نیست.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
1. برای نجات از انحراف فرزندان چکار باید کرد باتوجه به اینکه هدایت فقط از جانب خداست میشه با دعا کردن به آن رسید؟
2. درباره حضرت نوح و یا بعضی از امامان که فرزندان منحرف داشتند آیا از طرف آنها دعایی نشده بود و یا اگر دعا کرده بودند چطور اجابت نشد که هم‌چنان فرزندانشان دچار انحراف بودند؟
3. بلاخره اینکه دعا بکنیم یا نه و میشه با دعا هدایت آنها را خواست؟
4. شما چه دعایی را و به چه نحو پیشنهاد می‌کنید؟
ممنون از راهنماییتون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. برای نجات فرزندان از انحراف، غیر از نصیحت و مشاوره و مانند اینها، دعا هم می‌توانید بکنید. درست است که هدایت از ناحیه‌ی خداست ولی این اجازه را به ما داده است که می‌توانیم از او بخواهیم هدایتش را شامل حال شخص خاصی (مثلاً فرزندانمان) کند. پس اصل دعا کردن برای اصلاح فرزندان، اشکال ندارد.

2. به تصریح قرآن کریم، حضرت نوح (علیه السلام) برای نجات فرزندش دعا کرد ولی چون او، اهلیّت نداشت، نتوانست استجابت خداوند را دریافت کند.
توجه داشته باشید که غیر از «دعا» از طرف ما و «استجابت» از طرف خداوند، «دریافت استجابت» هم مهم است. در پاره‌ای موارد، «دعا» انجام می‌شود و «استجابت» داده می‌شود ولی به دلیل فراهم نبودن شرایط و زمینه‌ها، «دریافت» صورت نمی‌گیرد.
خدای تعالی در باره‌ی قضیه‌ی حضرت نوح نجی الله و پسرش چنین می‌فرماید: «وَ نادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابنی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ» [سوره‌ی هود، آیه‌ی45]
ترجمه: و نوح پروردگار خود را آواز داد (دعا کرد) و گفت: پروردگارا پسرم از کسان من است و قطعاً وعده‌ی تو راست است (که فرمودی تو و خانواده‌ات را نجات خواهیم داد، پس نجاتش بده) و تو بهترین داورانى.
خدای تعالی در جواب دعای حضرت نوح (علیه‌السلام) چنین می‌فرماید: «إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ» [سوره‌ی هود، آیه‌ی46]
ترجمه: او از اهل تو نیست! او عمل ناصالحی است! (به همین دلیل، شایستگی دریافت وعده‌ی مرا ندارد) پس، آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز می‏‌دهم تا از جاهلان (انسان‌های احساسی و بی‌منطق) نباشی!!
در این قضیه، نوح نجی الله یادآور می‌شود که پسرم از کسان من است، نجاتش بده. خدای تعالی در جواب نفرمود: «دعای تو را نشنیدم» (مشکل در دعا) یا «بخیل هستم و نمی‌خواهم استجابت دعایت را بدهم» (مشکل در استجابت) بلکه فرمود: «او اهلیّت ندارد و نابکار است» (مشکل در دریافت استجابت).
در مورد ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) نیز همین مطلب، صدق می‌کند که آنان برای هدایت فرزندانشان به طور عمومی و خصوصی دعا کرده‌اند؛ ولی وقتی فلان فرزند، ظرفیت دریافت استجابت دعا را نداشته باشد، تغییری در بیرون اتفاق نخواهد افتاد.

3. مصرّانه دعا کنید و نگویید کار از کار گذشته است. امیدوارانه دعا کنید که دعا، مغز عبادت است و اگر برای دیگران مفید نباشد و نتوانند استجابت را دریافت کنند، برای شما بسیار مفید است و برایتان ثواب زیادی خواهد داشت.

4. دعای خالصانه و جدّی، انرژی بالایی دارد که در صورت وجود مقتضی و نبودن مانع، می‌تواند آثار بزرگی بر جای بگذارد. در کنار دعای خالصانه و جدّی، می‌توانید التماس دعا نیز ثبت کنید تا این مهاجر غریب هم به قدر توان و تمرکز، با دعای سحرگاهی‌ام، شما را در رسیدن به خواسته‌هایتان یاری رسانم.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
دستورات عملی منهاج فردوسیان به روز نیست یعنی فکر کنم مطابق رساله توضیح المسایل علمای قدیمه بنظرم این مطابقت با عصر جدید این دستورات را کاربردی تر میکنه و اینکه تو سوال قبلیم پرسیدم و جواب ندادید وقتی خدا از ما قلب سلیم میخواد کاربرد این دستورات اکثرا فایده ای نداره یا حداقل ایجاد قلب سلیم نمیکنه من از شما میخوام اگر ممکنه چند دستور برای داشتن قلب سلیم و تزکیه نفس که زودتر آدم را برسانه به من ارائه بدید.
ممنون و سپاس

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
«قلب سلیم»، قلبی است که تسلیم امر و نهی خداوند باشد و رسیدن به این جایگاه ارزشمند، فقط با سربلند بیرون آمدن از مراعات امر و نهی خداوند تعالی امکان‌پذیر است.
به عبارت دیگر، «قلب سلیم»، مدال افتخار کسی است که سراسر عمر، تسلیم اوامر و نواهی خداوند است و چنین جایگاهی بدون امتحان دادن‌های مکرر و قبول شدن‌های مکرر، به دست نمی‌آید.
به عنوان مثال، کسی مدرک لیسانس می‌گیرد که سال‌ها درس خوانده و در فواصل مشخص، امتحان داده و در امتحانات، موفق شده باشد. اگر کسی بگوید راهی به من نشان دهید که بدون اینهمه درس خواندن و امتحان دادن، لیسانس بگیرم، معلوم می‌شود تصور درستی از لیسانس گرفتن ندارد.
تنها راه رسیدن به لیسانس (= گواهی کارشناسی)، کارشناس شدن و اثبات کارشناس شدن است. به کسی گواهی کارشناسی داده می‌شود که بتواند بارها و بارها اثبات کند کارشناس است. به همین قیاس، به کسی «قلب سلیم» داده می‌شود که بتواند بارها و بارها به صورت عملی اثبات کند که از اعماق قلبش، تسلیم امر و نهی و تربیت رب العالمین است.
برای رسیدن به مدرک «قلب سلیم»، نیاز است هزاران امتحان ریز و درشت بدهید و در تمام آنها موفق شوید تا آرام آرام به این گواهی، دست پیدا کنید. امتحان‌های مسیر رسیدن به «قلب سلیم»، اطاعت از خداوند در اوامر و نواهی اوست.
همین قوانین عملی‌ای که شما آن را قدیمی و ناکارآمد می‌شمارید و با چشم حقارت در آن می‌نگرید، مواد امتحانی دریافت «قلب سلیم» است. اگر بتوانید تمام این قوانین را همان طور که خواسته شده مراعات کنید و بر مراعاتش سال‌ها مداومت نمایید، به جایگاه عالی «قلب سلیم» می‌رسید.
مثال دیگری می‌زنم تا مطلبم را روشن‌تر بیان کرده باشم. هر گاه کسی به من بگوید: «می‌خواهم به پشت بام بروم»، پله‌ها را به او نشان می‌دهم. یعنی یک پله، یک پله بالا برو و ادامه بده و خسته نشو و برنگرد و مراقب باش نیفتی تا بالاخره به پشت بام برسی.
اگر بگوید: «راهی بجز پله‌ها می‌جویم!» به او خواهم گفت: «گشتم نبود، نگرد نیست». من هم سال‌ها به دنبال راه میان‌بری بودم که بتواند مرا یکباره به سرمنزل مقصود برساند و بتوانم ره صد ساله را یک شبه طی کنم؛ ولی چنین چیزی امکان ندارد و نمی‌توان دل به چند مورد استثناء، خوش کرد.
یک سال کامل، ملازم مرحوم آیت الله بهجت (رحمه الله) بودم و در بیداری و خواب از ایشان درخواست داشتم راه میان‌بر را به من نشان دهد؛ ولی ایشان فقط پله‌ها را نشانم می‌داد. یعنی هر کسی که به بام رسید، از پله‌ها بالا رفت. اگر می‌خواهی به درجات عالیه برسی، باید گام به گام، رشد کنی و ظرفیت دریافتت افزایش یابد و الا فیض خداوندگار متعال، حد و مرز ندارد و بی‌انتهاست. این ما هستیم که ظرفیت‌مان محدود است و فقط باید با مراعات اوامر و نواهی او، ظرفیت وجودی‌مان را گسترش و افزایش دهیم تا بهره‌های معنوی بیشتری دریافت نماییم.
به جزم و یقین عرض می‌کنم راهی برای رسیدن به درجات عالیه‌ی انسانیت و قلب سلیم، جز مراعات دقیق اوامر و نواهی حق تعالی یا به تعبیر من، مراعات قوانین عملی منهاج فردوسیان نیست.
من بعد از هفت سال سرگردانی، متوجه شدم حق با مرحوم بهجت (رحمه الله) بود که پله‌ها را نشانم می‌داد. از خدای بزرگ برای شما بصیرت می‌طلبم تا به عمق سخنم برسید و مثل من، سال‌ها سرگردانی نکشید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم

در ماه رجب روز ولادت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام را در دهه‌های اخیر به عنوان روز پدر و مرد نام‌گذاری کرده اند که با این اقدام به نحوی اصل روز که روز ولادت امام اول شیعیان است به حاشیه رفته است و در صدر برنامه‌های این روز، روز پدر و روز مرد است و در این بین هم طوری جا افتاده که دیگران به پدر و مردها تبریک می گویند اما در این تبریک هم حتی اسمی از صاحب روز که ولادت حضرت است نیست.
هر چند بد نیست که روز پدر، روز ولادت حضرت باشد اما طوری شده که الان 13 رجب را روز پدر و مرد می دانند تا روز ولادت حضرت و این خوب نیست لذا در دکترین منهاج فردوسیان روز پدر و مرد چه جایگاهی دارد و وقتی کسی به ما مردها این روز را تبریک می گوید، ما چه عکس العملی داشته باشیم؟ خصوصا وقتی اصل روز به حاشیه رفته است و ولادت امامان را تبریک نمی گویند اما روز مرد و پدر را تبریک می گویند، ما چه بگوییم؟ و آیا لازم هست تذکر بدهیم که روز ولادت حضرت است و اگر پدر و مردی در عالم هست او مولا است نه امثال ما؟

************

باسمه تعالی

سلام علیکم
از منظر دکترین منهاج فردوسیان و مذهب زبده‌ی منهاجیه، ولادت‌ها و شهادت‌هایی که دستور شرعی دارد، از ناحیه‌ی شارع مقدس، مورد اعتنا بوده و به بقیه‌ی ولادت‌ها و شهادت‌ها، اعتنایی نشده است.

تا جایی که در خاطر دارم، تنها ولادتی که دستورالعمل عبادی دارد، ولادت استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و تنها شهادتی که دستور العمل عبادی دارد، شهادت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) است.

غیر از این ولادت و شهادت، بقیه‌ی ولادت‌ها و شهادت‌ها، از آئین‌های خودساخته‌ی شیعیان اثنی عشریه، بخصوص قشر محترم منبری‌ها و مداحان است. احترام گذاشتن به ولادت و شهادت امام و امامزاده، حرام نیست ولی در دین خالص خدا نیامده است و اگر کسی به قصد دین، به آن عمل کند، مرتکب عمل به بدعت شده است.

این اصل کلی برای تمام ولادت‌ها و شهادت‌های امامان و امام‌زادگان است ولی در خصوص سیزده رجب، توجه داشته باشید که این روز، قوی‌ترین روایت برای ولادت مولاست ولی تنها روایت نیست. روزهای دیگری نیز در تاریخ ذکر شده ولی در زمان صفویه، به دستور شاه سلطان حسین صفوی، این تاریخ را برگزیدند و تاریخ‌های دیگر را مسکوت گذاشتند. عبارت خاتون آبادی در مورد این واقعه چنین است:
«فائده مهمه: و أیضا از وقایع تجدید عید مولود حضرت سیّد الأوصیاء بود. پادشاه [شاه سلطان حسین] از علماء تفتیش نمود روز تولّد حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام را. و چون خلافی مذکور شد از علّامى شیخ الاسلام أمیر محمّد صالح خواتون آبادى و او را اعتقاد روز هفتم شهر شعبان المعظّم بود بمقتضاى حدیثى. و قائلى معلوم نبود بجهت آن قول.
و حضرت علّامة العلمائى آقا جمال و حضرت أعلم العلماء أمیر محمّد باقر مدرّس [خاتون آبادی] هر دو را اعتقاد این بود که سیزدهم‏ رجب روز ولادت با سعادت آن حضرت است، پادشاه فرمود که ایشک آقاسی باشی همه علمای اعلام و مدرّسین و متوسّطین را اجتماع فرمودند در خانه میرزا باقر صدرخاصه و بعد از منازعات، آقا جمال و میرمحمّد باقر ـ سلّمهما الله ـ و قریب هشتاد نفر ترجیح دادند که روز ولادت آن حضرت، سیزدهم رجب است و شیخ الإسلام و پسرش محمّد حسین [تبریزی] و دامادش ملاّ عبد الکریم، هفتم شعبان را روز ولادت آن حضرت گمان کردند و هر کس اعتقاد خود را نوشته. محصّل امر مزبور، به نظر اشرف رسانید و این مجمع در شنبه، یازدهم شهر رجب، منعقد شد و پادشاه والاجاه، ترجیح مُجمع علیه داده، سیزدهم را عید قرار داد و شب تا صبح به طریق سایر اعیاد، نوبه را فرو گوفتند و آن روز را مجلس ساختند، و قول هفتم را که از قدما و متأخّرین قائلی نداشت و مستند آن، به غیر حدیثی نبود، اعتبار ننمودند، چنانچه قول به این که ولادت با سعادت، در هفتم ذی حجّه است یا در چهاردهم رمضان است نیز به غیر حدیثی دیگر، سندی نداشت و کسی اعتبار نکرده بود. پس هر سه قول در یک مرتبه است، لهذا ترجیح قول اوّل دادند و این عید از مخترعات شاه سلطان حسین بن شاه سلیمان است. نفعه الله به فی الدارین» [وقایع السنین والأعوام، سید عبدالحسین خاتون آبادی، صفحه‌ی 562]
اختراع روز پدر هم که سابقه‌ی کوتاهی دارد و به حدود سی سال پیش بر می‌گردد و چنین روزی در شرع انور، نیامده و آدابی برایش بیان نشده است.
با این حساب، از منظر مذهب منهاجیه، هر گونه توجه به سیزده رجب چه به مناسبت ولادت مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و چه به مناسبت روز مرد و روز پدر، ارزش عبادی ندارد و رساننده به کمال واقعی و سعادت ابدی نیست.
همچنین هیچ وظیفه‌ی شرعی‌ای (همانند امر به معروف یا نهی از منکر) در مقابل تبریک‌های عوام شیعه‌ی اثنی عشریه به مناسبت ولادت حضرت مولانا (علیه السلام) یا روز پدر یا روز مرد نداریم.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
آیا اینکه اهل بیت فرمودند در شادی ما شاد باشید و در ناراحتی ما ناراحت، به معنی برگزاری مراسم عزاداری و جشن در ولادت و شهادت آنهاست؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این موضوع در سه روایت آمده است که همگی از لحاظ منبع، معتبرند؛ ولی از نظر معنی، نیاز به بررسی دارند. معمولاً عبارت «یفرحون لفرحنا» را به جای این که «در شادی ما شاد می‌شوند» معنا کنند، «در شادی ما مراسم جشن می‌گیرند» معنی می‌نمایند.
همچنین معمولاً عبارت «یحزنون لحزننا» را به جای این که «در غمگینی ما غمگین می‌شوند» معنا کنند، «در غمگینی ما مراسم عزاداری می‌گیرند» معنی می‌نمایند.
برای رسیدن به معنی درست، لازم است به دو مقدمه توجه کنید:

مقدمه‌ی اول: «حزن» و «فرح» یا به فارسی، «اندوه» و «شادی» را نمی‌توان بدون سبب ایجاد کرد و نیازمند عامل هستند. به این معنی که نمی‌توان به شخصی امر کرد: «شاد باش» یا «غمگین باش»؛ زیرا ابتدا به ساکن، نمی‌توان حالت نفس را تغییر داد و نیازمند عاملی است که بر اساس تأثیر آن عامل، بتوان تغییر حال داد.

مقدمه‌ی دوم: «شاد شدن» و «غمگین شدن»، نتیجه و ثمره‌ی دو اصلِ «جلب منفعت» و «دفع ضرر» است.
انسان چنین است که هر گاه متوجه شود منفعتی به دست آورده، شاد می‌شود و هرگاه متوجه شود منفعتی را از دست داده، غمگین می‌گردد.
در جانب دیگر، هر گاه متوجه شود ضرری به دست آورده، غمگین می‌شود و هر گاه متوجه شود ضرری را دفع کرده، شاد می‌گردد.
جلب منفعت و دفع ضرر از سوی دیگران نیز همین نتیجه را برایش دارد. یعنی هر گاه متوجه شود شخصی منفعتی به او رسانده است، شاد می‌شود و هر گاه متوجه شود شخصی منفعتی از او گرفته است، غمگین می‌گردد.
در جانب دیگر،‌ هر گاه متوجه شود شخصی ضرری به او رسانیده، غمگین می‌شود و هر گاه متوجه شود شخصی ضرری از او دفع کرده، شاد می‌گردد.
بر اساس این مقدمه، هر گاه گفته شود: «شاد باش» به این معنی است که «به مقدماتی توجه کن که حامل جلب منفعت و دفع ضرر از توست تا در پی این توجه، شاد شوی» و هر گاه گفته شود: «غمگین باش» به این معنی است که «به مقدماتی توجه کن که حامل جلب ضرر و دفع منفعت از توست تا در پی این توجه، غمگین گردی».
مثلاً وقتی به بیمار گفته شود: «شاد باش» یعنی به این توجه کن که این بیماری، موجب ریخته شدن گناهان و پاک شدن پرونده‌ی اعمالت است و سختی‌ها و دردهایی که بر تو وارد می‌شود، تو را قوی‌تر و خالص‌تر می‌نماید. وقتی به منافع زیادی که با این بیماری کسب می‌کنی توجه نمایی، حالت غمی که از تفکرات منفی ایجاد شده به حالت شادی‌ای که از توجه به منافع زیاد آن حاصل شده، تبدیل خواهد شد.
یا مثلاً وقتی به ظالم گفته شود: «غمگین باش» یعنی به این توجه کن که سرانجام ظلمی که کردی به تو برخواهد گشت و در همین دنیا به عقوبت آن گرفتار خواهی شد و در آخرت نیز شراره‌های آتش جهنم در انتظار توست. وقتی به ضررهایی که با این ظلم جلب کرده‌ای توجه کنی، غمگین خواهی شد و حالت شادی و سرمستی‌ای که از توجه به منافع زودگذر ظلم به دست آورده‌ای، از بین خواهد رفت.
بعد از بیان دو مقدمه، وارد بررسی روایات مربوطه می‌شویم.

روایت اول: عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ کِرْدِینٍ الْبَصْرِیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): یَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِی قَبْرَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) قُلْتُ لَا أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ یَتَّبِعُ هَوَى هَذَا الْخَلِیفَةِ وَ عَدُوُّنَا کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ القَبَائِلِ مِنَ النُّصَّابِ وَ غَیْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ یَرْفَعُوا حَالِی عِنْدَ وُلْدِ سُلَیْمَانَ فَیُمَثِّلُونَ بِی قَالَ لِی أَ فَمَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِکَ حَتَّى یَرَى أَهْلِی أَثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى یَسْتَبِینَ ذَلِکَ فِی وَجْهِی قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَکَ أَمَا إِنَّکَ مِنَ الَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» [کامل الزیارات، ابن قولویه، صفحه‌ی 101]
خلاصه‌ی ترجمه این است که راوی می‌گوید امام صادق (علیه السلام) از من پرسیدند آیا به زیارت مرقد امام حسین (علیه السلام) می‌روی؟ عرض کردم به دلیل ترس از حاکم نمی‌روم. پرسیدند: آیا آنچه با آن حضرت کردند را یادآوری می‌کنی؟ عرض کردم بله. پرسیدند: آیا جزع (ناله و زاری) هم می‌کنی؟ عرض کردم: بله و به حدی گریه می‌کنم که خانواده‌ام آثار گریه (مثل سرخ شدن چشم و ورم پلک‌ها) را بر من می‌بینند و از خوردن باز می‌مانم.
فرمودند: خداوند بر اشکت رحمت آورد. تو از اهل ناله و زاری برای ما شمرده می‌شوی و از آنان هستی که برای شادی ما شاد می‌شوند و برای غم ما غمگین می‌گردند و برای ترس ما می‌ترسند و هر گاه ایمن شدیم، ایمن می‌گردند.
از این روایت، سه نکته را می‌توان استفاده کرد:

نکته‌ی اول: با توجه به این که در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، استرحام (طلب رحمت)، یکی از ارکان استجماع قوانین عملی شمرده می‌شود، از این روایت، استفاده می‌گردد که اشک ریختن بر مصائب حضرت اباعبدالله (علیه السلام)، مستحب است؛ اما نمی‌توان بر اساس این روایت، استحبابی برای جزع (ناله و زاری) اثبات نمود؛ زیرا استرحام (طلب رحمت) برای اشک آمده یعنی فرمودند: «رحم الله دمعتک؛ خداوند بر اشکت رحمت آورد» و نفرمودند: «رحم الله جزعک؛ خداوند بر ناله و زاری‌ات رحمت آورد». پس اگر جزع (ناله و زاری) به اشک منتهی شود، مایه‌ی جلب رحمت الهی خواهد بود.

نکته‌ی دوم: می‌فرمایند تو با این کار، اثبات می‌کنی زاویه‌ی توجهت همسو با زاویه‌ی توجه ماست. زیرا از چیزهایی که ما به آن توجه می‌کنیم و شاد می‌گردیم، تو نیز به آنها توجه کرده و شاد می‌شوی. از چیزهایی که ما به آن توجه می‌کنیم و غمگین می‌شویم، تو نیز به آنها توجه کرده و غمگین می‌شوی. از چیزهایی که ما به آن توجه کرده و می‌ترسیم، تو نیز به آنها که توجه می‌کنی، دچار ترس می‌شوی. از چیزهایی که ما به آن توجه می‌کنیم، ایمن می‌شویم، تو نیز هر گاه به آنها توجه کنی، ایمن می‌شوی.
در سمت مخالف، کسانی هستند که وقتی به چیزهایی که ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) را شاد می‌کند توجه می‌کنند، غمگین می‌شوند یا هر گاه به چیزهایی که آنان را غمگین می‌سازد توجه می‌نمایند، شاد می‌شوند.
مثلاً در زیارت عاشورا می‌فرمایند: «و هاذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین (صلوات الله علیه)» یعنی روز عاشورا، روزی است که آل زیاد و آل مروان به خاطر شهادت امام حسین (علیه السلام) شادمان شدند. در حالی که ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) به خاطر این واقعه، غمگین شدند. به همین جهت، آل زیاد و آل مروان، از شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) شمرده نمی‌شوند؛ ولی کسانی که شنیدن خبر واقعه‌ی عاشورا آنان را ناراحت می‌سازد، به نحوی همسو با اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هستند.

نکته‌ی سوم: کسانی که می‌خواهند با استناد به این روایت، «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» را به «جشن گرفتن در شادی‌های ما» و «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» را به «عزاداری کردن در غم‌های ما» معنی کنند، برای ادامه‌ی روایت که می‌فرمایند: «وَ یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» چه معنی‌ای دارند؟! یعنی چطور شیعه می‌تواند برای ترس ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) مجلس و «مراسم ترسیدن» و برای ایمن شدن آنان، مجلس و «مراسم ایمن‌شدن» برگزار نماید؟!
به عبارت دیگر، هر گاه عبارات چهارگانه‌ی این روایت را «دستور العمل» بدانیم و «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» را به «برگزاری مراسم جشن در شادی‌های ما» و «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» را به «برگزاری مراسم عزاداری در غم‌های ما» معنی کنیم، باید «یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا» را اینطور معنا کنیم: «برای ترس ما، مراسم ترسیدن برگزار می‌کنند» و نیز باید «یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» را اینطور معنا کنیم: «برای ایمن شدن ما مراسم ایمن شدن اقامه می‌نمایند»!
ولی وقتی این عبارت‌ها را «عکس العمل» بدانیم نه «دستور العمل»، عبارات چهارگانه‌ی روایت، چنین معنا خواهد شد:
«یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» یعنی آنان به نحوی هستند که هر گاه ما شاد شویم، آنان نیز شاد می‌شوند.
«یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» یعنی آنان به نحوی هستند که هر گاه ما غمگین شویم، آنان نیز غمگین می‌شوند.
«یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا» یعنی آنان به نحوی هستند که هر گاه ما ترسان شویم، آنان نیز ترسان می‌شوند.
«یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» یعنی آنان به نحوی هستند که هر گاه ما ایمن گردیم، آنان نیز احساس ایمنی می‌کنند.
چهار عبارتی که در این روایت آمده و بر یک سیاق هستند را نمی‌توان به دو دسته تقسیم کرد. یعنی نمی‌توان «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» و «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» را به برگزاری مراسم و مجالس جشن و عزاداری ترجمه کرد ولی «یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا» و «یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» را به عکس العمل طبیعی معنا نمود.
هر گاه «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» و «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» به برگزاری مراسم جشن و عزاداری ترجمه شود، باید «یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا» و «یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» نیز به برگزاری مراسم ترس و ایمنی معنا شود؛ در حالی که چنین مراسمی، تصور ندارد و هیچ کسی نمی‌داند «مراسم ترسیدن» برای ترس ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) یا «مراسم ایمن شدن» برای ایمنی آن بزرگواران، چگونه برگزار می‌شود.

روایت دوم: عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا (علیه السلام) فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ لِی: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا» [امالی شیخ صدوق، صفحه‌ی 129 و عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، شیخ صدوق، جلد ‏1، صفحه‌ی 300 و إقبال الأعمال، سید بن طاووس، جلد 2، صفحه‌ی 545]
راوی می‌گوید در روز اول محرم بر امام رضا (علیه السلام) وارد شدم و حضرت به من فرمودند: اگر خوشحال می‌شوی که در درجات بالای بهشت با ما باشی، برای غم ما غمگین باش و برای شادی ما شاد باش و بر تو باد به ولایت ما.
بر اساس مقدماتی که گذشت، معنی سخن امام رضا (علیه السلام) چنین می‌شود: زاویه‌ی نگاهت را همانند ما کن تا از توجه به آنچه ما را شاد می‌کند، شاد شده و از توجه به آنچه ما را غمگین می‌کند، غمگین شوی. یعنی آنچه را ما منفعت و ضرر می‌دانیم، منفعت و ضرر بشمار تا در جایی که متوجه جلب منفعت و دفع ضرر می‌گردیم، شاد شوی و در جایی که متوجه جلب ضرر و دفع منفعت می‌شویم، غمگین گردی.
در ذیل مقدمه‌ی دوم گذشت که امر به شاد شدن و غمگین شدن، به چه معنی است. اکنون با دو مثال دیگر، مطلب را بیشتر توضیح می‌دهیم.
مثلاً هر گاه به کسی که فرزندش را از دست داده می‌گویند: «شاد باش» به این معنی است که زاویه‌ی توجهت را از سمت کنونی که جلب ضرر و دفع منفعت است، به سمت دیگر که جلب منفعت و دفع ضرر است، بچرخان. به این توجه کن که شاید این فرزند، در آینده به جای این که برایت منافع زیاد داشته باشد، ضررهای فراوان به بار می‌آورد.
یا مثلاً وقتی به کسی که کم‌فروشی می‌کند، می‌گویند: «غمگین باش» یعنی به این زاویه از عاقبت کارت توجه کن که هر گاه کم‌فروشی‌ات در دادگاه دنیا اثبات شود، آبرویت در نزد مردم خواهد رفت و برایت جریمه‌ی سنگینی خواهند برید و محکوم به زندان و سایر محرومیت‌ها خواهی شد. و نیز توجه کن در محکمه‌ی عدل الهی در قیامت، باید تمام کسانی که به آنان کم‌فروشی کردی را راضی کنی و راضی کردن آنان بسیار مشکل است و باید از ثواب‌هایت به آنان بدهی و از گناهان آنان به دوش بکشی.

روایت سوم: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا» [خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌ی 635 و عیون الحکم و المواعظ، لیثی، صفحه‌ی 152]
ترجمه: خدای تبارک و تعالی به زمین سر کشید پس ما را انتخاب کرد و برای ما پیروانی انتخاب کرد که یاری‌مان می‌کنند و برای شادی ما شاد و برای غم ما غمگین می‌شوند و مال و جانشان را در [راه] ما نثار می‌کنند. آنان از ما و به سوی ما هستند.
معنی این روایت بر اساس مقدماتی که گذشت، چنین است: خدای تعالی ما را [با منفعت و ضرر مشخص] برگزید و برایمان پیروانی قرار داد [که با ما در منافع و ضرر‌ها، اشتراک نظر دارند]. به همین دلیل، در جاهایی که ما شاد می‌شویم، آنان نیز شاد می‌شوند و در جاهایی که ما غمگین می‌شویم، آنان نیز غمگین می‌گردند. بر این اساس، آنان از ما و به سوی ما هستند [اما کسانی که از ما و به سوی ما نیستند، در منافع و ضررها با ما مشترک نیستند و به همین دلیل، در شاد شدن ما شاد و در غمگین شدن ما غمگین نمی‌شوند].

جمع‌بندی: مشهور است که از این سه روایت، به عنوان سند استحباب عزاداری استفاده می‌کنند؛ ولی کسی که بدون سوگیری ذهنی به این روایات مراجعه کند، استحباب عزاداری (به معنی سینه‌زنی، زنجیرزنی، قمه‌زنی و مانند این آئین‌ها) را استفاده نمی‌کند. زیرا چنان که گذشت، شادی و غم، از کیفیت‌های نفس است و همانند سایر کیفیت‌های نفسانی، برای ایجاد شدن، نیازمند عاملند و خودشان نمی‌توانند بدون عامل، ایجاد شوند و کارهایی که با عنوان عزاداری انجام می‌گیرد، نمی‌تواند عامل ایجاد غم باشد؛ همچنان که جشن‌ها نمی‌تواند عامل ایجاد شادی باشد.
به عبارت دیگر، برای این انتقال از حال معمولی به حال غم، باید جهت توجه ذهنمان را به سمت جلب ضرر و دفع منفعت بگردانیم نه این که با انجام حرکات بدنی، بخواهیم در خودمان ایجاد غم کنیم.
البته در مواردی که اشعار و مطالبی که در ضمن سینه‌زنی خوانده می‌شود، بتواند توجه ذهن را به سوی منافعی که از دست دادیم و ضررهایی که به دست آوردیم بچرخاند، خواهد توانست ایجاد غم کند که باز هم در این صورت، محتوای اشعار و روضه‌ها موجب غم شده نه حرکات بدنی مانند سینه‌زنی، زنجیرزنی و قمه‌زنی.
بنا بر این، با توجه به این که سینه‌زنی، زنجیرزنی، قمه‌زنی و مانند این حرکات، به خودی خود موجب چرخش زاویه‌ی توجه به سوی جلب ضرر و دفع منفعت نیست، نمی‌تواند مصداق «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» باشد و در قسمت مقابل، کف زدن و سایر حرکات بدنی، نمی‌تواند به خودی خود موجب چرخش زاویه‌ی توجه به سوی جلب منفعت و دفع ضرر و مصداق «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است