حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو ضُرِبَ مِقمَعٌ مِن حَدیدِ جَهَنَّمَ الجَبَلَ لَتَفَتَّتَ ـ کما یضرَبُ بِهِ أهلُ النّارِ فَصارَ رَماداً»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر یکی از گرزهای آهنین جهنم، چنان که با آن بر اهل دوزخ کوبیده می‌شود، بر کوه [دنیا] کوبیده شود، از هم می‌پاشد و خاکستر می‌گردد!»

[تنبیه الخواطر، ورام بن ابی‌فراس، جلد 1، صفحه‌ی 301؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 4، صفحه‌ی 644؛ مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 166؛ مسند ابی یعلی، جلد 2، صفحه‌ی 130؛ الفردوس، جلد 3، صفحه‌ی 367؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 523]

قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «نارُکم هذِهِ جُزءٌ مِن سَبعینَ جُزءاً مِن نارِ جَهَنَّمَ، ولَولا أنَّها غُسِلتُ بِسَبعینَ ماءً ما أطاقَ آدَمِی أن یسعِرَها، وإنَّ لَها یومَ القِیامَةِ لَصَرخَةً لا یبقى‏ مَلَک مُقَرَّبٌ ولا نَبِی مُرسَلٌ إلّا جَثا عَلى‏ رُکبَتَیهِ مِن صَرخَتِها، ولَو أنَّ رَجُلاً مِن أهلِ النّارِ عُلِّقَ بِالمَشرِقِ لَاحتَرَقَ أهلُ المَغرِبِ مِن حَرِّهِ»

امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «این آتش شما، جزئی از هفتاد جزء آتش جهنم است، در حالی که [همین آتش نیز] اگر با هفتاد آب شسته [و خنک] نشده بود، هیچ آدمی طاقت نداشت که آن را بر افروزد. همین آتش در روز قیامت، [از داغی آتش جهنم] چنان فریادی می‌کشد که تمام فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل، از فریاد آن به زانو در می‌آیند. اگر مردی از اهل آتش دوزخ، در مشرق [زمین] آویزان شود، اهالی مغرب از گرمای آن می‌سوزند».

[مسند زید، صفحه‌ی 416]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو کانَ فِی المَسجِدِ مِئَةُ ألفٍ أو یزیدونَ، فَتَنَفَّسَ رَجُلٌ مِن أهلِ النّارِ فَأَصابَهُم نَفَسُهُ لَأَحرَقَ المَسجِدَ ومَن فیهِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر در این مسجد، صد هزار نفر یا بیشتر باشند و مردی از اهل دوزخ نفسی بکشد و نفس او به آنان برسد، مسجد و همه‌ی کسانی را که در آنند می‌سوزاند».

[روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 557؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 330؛ مسند ابی یعلی، جلد 6، صفحه‌ی 131؛ حلیة الاولیاء، ابونعیم، جلد 4، صفحه‌ی 307؛ المطالب العالیة، جلد 4، صفحه‌ی 397؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 534]

قال السجاد (علیه‌السلام) فی مناجاته: «أَسْأَلُک اللهمَّ بِالمَخْزُونِ مِنْ أَسْمَائِک، وَ بِمَا وَارَتْهُ الحُجُبُ مِنْ بَهَائِک، إِلَّا رَحِمْتَ هَذِهِ النَّفْسَ الجَزُوعَةَ، وَ هَذِهِ الرِّمَّةَ الهَلُوعَةَ، الَّتِی لَا تَسْتَطِیعُ حَرَّ شَمْسِک، فَکیفَ تَسْتَطِیعُ حَرَّ نَارِک؟! وَ الَّتِی لَا تَسْتَطِیعُ صَوْتَ رَعْدِک، فَکیفَ تَسْتَطِیعُ صَوْتَ غَضَبِک؟!»

امام سجاد (علیه‌السلام) در مقام مناجات فرمودند: «بار الها به حق آن نامِ نهانت و به آن شکوه و روشنایی‌ات که پرده‌ها آن را فرو پوشانده‌اند، از تو درخواست می‌کنم که بر این جانِِ بی‌تاب و بر این پیکر ناشکیبا رحم آوری که حتی تاب گرمای آفتاب تو را ندارد. پس چگونه بتواند گرمای آتش تو را تاب آورد؟! پیکری که تحمل صدای رعد [آسمان] ندارد، چگونه تحمل صدای خشم تو را داشته باشد؟!».

[صحیفه‌ی سجادیه، صفحه‌ی دعای 50؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 87، صفحه‌ی 229]

قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فی الدعاء المعروف بدعاء کمیل: «یا کرِیمُ یا رَبِ‏ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِی عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاَءِ الدُّنْیا وَ عُقُوبَاتِهَا وَ مَا یجْرِی فِیهَا مِنَ المَکارِهِ عَلَی أَهْلِهَا عَلَی أَنَّ ذَلِک بَلاَءٌ وَ مَکرُوهٌ قَلِیلٌ مَکثُهُ یسِیرٌ بَقَاؤُهُ قَصِیرٌ مُدَّتُهُ‏ فَکیفَ احْتِمَالِی لِبَلاَءِ الآخِرَةِ وَ جَلِیلِ (حُلُولِ) وُقُوعِ المَکارِهِ فِیهَا وَ هُوَ بَلاَءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یدُومُ مَقَامُهُ وَ لاَ یخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ‏ لِأَنَّهُ لاَ یکونُ إِلاَّ عَنْ غَضَبِک وَ انْتِقَامِک وَ سَخَطِک‏!»

امیر المؤمنین (علیه‌السلام) در دعای معروف به دعای کمیل می‌فرمایند: «ای بزرگوار، ای پروردگار، تو خود می‌دانی که در برابر بلای اندک دنیا و کیفرهای دنیایی و ناملایماتی که بر اهل آن می‌گذرد، چقدر ناتوانم. این در حالی است که دوام بلا و ناملایماتش ناچیز و مدتش کوتاه است. پس چگونه بتوانم بلای آخرت و ناملایمات بزرگ آن را تاب آورم در حالی که آن بلا مدتش طولانی و ماندگاری‌اش دیرپاست و با اهل آن، مدارا نمی‌شود؛ چرا که آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودی تو بر نمی‌خیزد؟!».

[مصباح المتهجد، شیخ طوسی، صفحه‌ی 847؛ اقبال الاعمال، سید بن طاووس، جلد 3، صفحه‌ی 334؛ المصباح کفعمی، صفحه‌ی 740؛ بلد الامین، صفحه‌ی 189]

قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «آهِ مِنْ نَارٍ تُنْضِجُ الأَکبَادَ وَ الکلَی! آهِ مِنْ نَارٍ نَزَّاعَةٍ لِلشَّوَی! آهِ مِنْ غَمْرَةٍ مِنْ مُلْهَبَاتٍ لَظَی‏»

امیر المؤمنین (علیه‌السلام) در مناجات فرمودند: «آه از آتشی که جگرها و کلیه‌ها را می‌پزد! آه از آتشی که پوست سر و اندام را بر می‌کنَد! آه از فرو رفتن [و غوطه خوردن] در شعله‌های سرکش!».

[امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 77؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 1، صفحه‌ی 111؛ تنبیه الخواطر، ورام بن ابی‌فراس، جلد 2؛ مفتاح‏ الفلاح، شیخ بهایی، صفحه‌ی 305؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 41، صفحه‌ی 11]

کانَ أَبُو الحَسَنِ (علیه‌السلام) یقُولُ فِی سُجُودِهِ: «أَعُوذُ بِک مِنْ نَارٍ حَرُّهَا لَا یطْفَأُ وَ أَعُوذُ بِک مِنْ نَارٍ جَدِیدُهَا لَا یبْلَی وَ أَعُوذُ بِک مِنْ نَارٍ عَطْشَانُهَا لَا یرْوَی وَ أَعُوذُ بِک مِنْ نَارٍ مَسْلُوبُهَا لَا یکسَی»

امام کاظم (علیه‌السلام) در سجده‌هایشان می‌فرمودند: «[بار خدایا] از آتشی که حرارتش فروکش نمی‌کند، به تو پناه می‌برم؛ و از آتشی که دمادم تازه است و کهنه نمی‌شود، به تو پناه می‌برم؛ و از آتشی که تشنه‌اش هرگز سیراب نمی‌شود، به تو پناه می‌برم؛ و از آتشی که برهنه‌اش پوشانده نمی‌شود، به تو پناه می‌برم».

[کافی، محدث کلینی، جلد 3، صفحه‌ی 328؛ مستدرک ‏الوسائل، محدث نوری، جلد 5، صفحه‌ی 144؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 83، صفحه‌ی 238]

قال امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فی أحوالِ الآخِرَة: «وَ أَعْظَمُ مَا هُنَالِک بَلِیةً نُزُلُ الحَمِیمِ وَ تَصْلِیةُ الجَحِیمِ وَ فَوْرَاتُ السَّعِیرِ وَ سَوْرَاتُ الزَّفِیرِ. لَا فَتْرَةٌ مُرِیحَةٌ وَ لَا دَعَةٌ مُزِیحَةٌ وَ لَا قُوَّةٌ حَاجِزَةٌ وَ لَا مَوْتَةٌ نَاجِزَةٌ وَ لَا سِنَةٌ مُسَلِّیةٌ بَینَ أَطْوَارِ المَوْتَاتِ وَ عَذَابِ السَّاعَاتِ. إِنَّا بِاللهِ عَائِذُون‏»

امیر المؤمنین (علیه‌السلام) در احوال آخرت فرمودند: «بزرگ‌ترین بلای آنجا، پذیرایی شدن با آب جوشان است و در افتادن در دوزخ فروزان و فوران‌های آتش سوزان، و غلیان‌های شعله‌های خروشان. نه دَمی آتش فروکش می‌کند تا آسایشی بیابد و نه رها شدنی در کار است تا رنج بزداید، و نه نیرویی که [عذاب را] باز دارد، و نه مرگی یک باره، و نه اندک خوابی که آرامش بخشد، بلکه با انواع مرگ‌ها [و شکنجه‌های مرگ‌آور] و عذاب‌های پیاپـی، سپری می‌شود. ما [از گرفتار شدن به این عذاب‌ها] به خدا پناه می‌بریم».

[نهج‏البلاغه، صبحی صالح، 112؛ شرح ‏نهج‏البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 6، صفحه‌ی 269؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 74، صفحه‌ی 425]

قال السجاد (علیه‌السلام) فی مناجاته: «اللهمَّ وَ خَلَقْتَ نَاراً لِمَنْ عَصَاک وَ أَعْدَدْتَ لِأَهْلِهَا مِنْ أَنْوَاعِ العَذَابِ فِیهَا وَ وَصَفْتَهُ وَ صَنَّفْتَهُ مِنَ الحَمِیمِ وَ الغَسَّاقِ وَ المُهْلِ وَ الضَّرِیعِ وَ الصَّدِیدِ وَ الغِسْلِینِ وَ الزَّقُّومِ وَ السَّلَاسِلِ وَ الأَغْلَالِ وَ مَقَامِعِ الحَدِیدِ وَ العَذَابِ الغَلِیظِ وَ العَذَابِ الشَّدِیدِ وَ العَذَابِ المُهِینِ وَ العَذَابِ المُقِیمِ وَ عَذَابِ الحَرِیقِ وَ عَذَابِ السَّمُومِ وَ ظِلٍّ مِنْ یحْمُومٍ وَ سَرَابِیلِ القَطِرَانِ وَ سُرَادِقَاتِ النَّارِ وَ النُّحَاسِ وَ الزَّقُّومِ وَ الحُطَمَةِ وَ الهَاوِیةِ وَ لَظَی وَ النَّارِ الحَامِیةِ وَ النَّارِ المُوقَدَةِ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأَفْئِدَةِ وَ النَّارِ المُوصَدَةِ ذَاتِ العُمُدِ المُمَدَّدَةِ وَ السَّعِیرِ وَ الحَمِیمِ وَ النَّارِ الَّتِی لَا تُطْفَأُ وَ النَّارِ الَّتِی تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الغَیظِ وَ النَّارِ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِجارَةُ وَ النَّارِ الَّتِی یقَالُ هَلِ امْتَلَأْتِ فَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ وَ الدَّرْک الأَسْفَلِ مِنَ النَّار»

امام سجاد (علیه‌السلام) در مقام مناجات فرمودند: «بار خدایا، برای کسی که نافرمانی تو کند، آتشی آفریدی و در آن برای اهلش انواع عذاب را آماده ساختی و آن عذاب‌ها را با تعابیر گوناگون، وصف و طبقه بندی کردی [آن عذاب‌ها عبارتند از]: جوشاب، زردآب دوزخیان، مس گداخته، خارِ تَر، خونابه، چرکابه، خوراکی که در شکم می‌جوشد، زنجیرها، کندها، گرزهای آهنین، شکنجه‌ی درشت، شکنجه‌ی سخت، شکنجه‌ی خوار کننده، شکنجه‌ی پایدار، شکنجه‌ی سوزان، شکنجه‌ی مرگبار، سایه‌ای از دود تار، تن‌پوش‌های قطران، سراپرده‌های آتش، مس [ذوب شده]، آتش خُرد کننده، سیاه چال، زبانه‌ی آتش، آتش سوزان، آتش افروخته که بر دل‌ها می‌رسد، و آتش احاطه کننده با ستون‌های بلند و کشیده، شعله، آب داغ، آتش خاموش ناشدنی، آتشی که نزدیک است از خشم شکافته شود، آتشی که سوختش مردم و سنگ‌هایند، آتشـی که به او گفته می‌شود: «آیا سیـر شدی؟!» و او [که سیـری‌ناپذیر است] می‌گوید: «آیا باز هم هست؟» و پایین‌ترین طبقه‌ی آتش [بارخدایا به تو پناه می‌بریم از جهنم و عذابهایش]».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 91، صفحه‌ی 135 به نقل از کتاب عتیق غروی]

قال امیرالمؤمنین (علیه‌السلام): «فَتَصِیرُ یا ذَا الدَّلَالِ وَ الـهَیبَةِ وَ الـجَمَالِ إِلَی مَنْزِلَةٍ شَعْثَاءَ وَ مَحَلَّةٍ غَبْرَاءَ فَتَنُومُ عَلَی خَدِّک فِی لَـحْدِک فِی مَنْزِلٍ قَلَّ زُوَّارُهُ وَ مَلَّ عُمَّالُهُ حَتَّی تُشَقَّ عَنِ القُبُورِ وَ تُبْعَثَ إِلَی النُّشُورِ. فَإِنْ خُتِمَ لَک بِالسَّعَادَةِ صِرْتَ إِلَی الحُبُورِ وَ أَنْتَ مَلِک مُطَاعٌ وَ آمِنٌ لَا تُرَاعُ یطُوفُ عَلَیکمْ وِلْدَانٌ کأَنَّهُمُ الـجُمَانُ بِکأْسٍ مِنْ مَعِینٍ بَیضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ أَهْلُ الجَنَّةِ فِیهَا یتَنَعَّمُونَ وَ أَهْلُ النَّارِ فِیهَا یعَذَّبُونَ. هَؤُلَاءِ فِی السُّنْدُسِ وَ الحَرِیرِ یتَـبَخْتَرُونَ وَ هَؤُلَاءِ فِی الجَحِیمِ وَ السَّعِیرِ یتَقَلَّبُونَ. هَؤُلَاءِ تُحْشَی جَمَاجِمُهُمْ بِمِسْک الجِنَانِ وَ هَؤُلَاءِ یضْرَبُونَ بِمَقَامِعِ النِّیرَانِ. هَؤُلَاءِ یعَانِقُونَ الحُورَ فِی الحِجَالِ وَ هَؤُلَاءِ یطَوَّقُونَ أَطْوَاقاً فِی النَّارِ بِالأَغْلَالِ. فِی قَلْبِهِ فَزَعٌ قَدْ أَعْیا الأَطِبَّاءَ وَ بِهِ دَاءٌ لَا یقْبَلُ الدَّوَاءَ»

امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «تو [ای فرزند انسان] با آن همه ناز و کرشمه و خوش سیمایی و جمالت [سرانجام] به منزلی آشفته و ویرانه و جایگاهی پر از خاک و غبار [یعنی گور تاریک و سرد] می‌روی و در قبر خویش بر گونه‌ات خوابانده می‌شوی، در منزلی که دیدار کنندگانش اندک‌اند و کارگرانش خسته و دلتنگ، تا آن گاه که [در صور دمیده شود] از گور، سر برآوری و به صحرای محشر روانه شوی. در آن هنگام، اگر مُهر سعادت بر [کارنامه‌ی] تو خورده باشد، رهسپار [سرای] شادمانی می‌شوی، و پادشاهی مُطاع [که لشکری عظیم، فرمانش را به جان می‌شنوند و اطاعت می‌کنند] و آسوده‌خاطری بی‌هراس خواهی بود. پسرکانی همچون مروارید با جامی از باده‌ی ناب و سپید که نوشندگان را لذتی خاص می‌دهد، در اطراف شما به گردش در می‌آیند. بهشتیان در بهشت، در ناز و نعمت به سر می‌برند و دوزخیان در دوزخ، عذاب می‌کشند. آنـان در جامـه‌هایی از پرنیان نرم و حریر می‌خرامند و اینـان در دوزخ و آتش سوزان، دست و پا می‌زنند. آنان جمجـمه‌هایشان از مشک بهشتی پُـر شده است و بر سر اینـان گرزهای آتشیـن، فرو کوفته می‌شود. آنان با سیه‌چشمان بهشتی، در حجله‌ها هم آغوش می‌شوند و بر گردن اینان طوق‌ها و غل و زنجیرهایی از آتش، بسته می‌شود. [هر یک از اهل دوزخ] در دلش وحشتی است که طبیبان را [از درمانش] ناتوان ساخته و در [وجود] او، دردی است که [هیچگاه] درمان نمی‌پذیرد».

[امالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 652؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 74، صفحه‌ی 373]

قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام) لأحنف بن قیس بعد أن ذکر له نعیم الجنة: «فَإِنْ فَاتَک یا أَحْنَفُ مَا ذَکرْتُ لَک فِی صَدْرِ کلَامِی لَـتَتْرُکنَّ فِی سَرَابِیلِ القَطِرَانِ، وَ لَـتَطُوفَنَّ بَینَها وَ بَینَ حَمِیمٍ آنٍ، وَ لَـتَسْقِینَّ شَرَاباً حَارَّ الغَلَیانِ فی إنضاجِهِ، فَکمْ یوْمَئِذٍ فِی النَّارِ مِنْ صُلْبٍ مَحْطُومٍ، وَ وَجْهٍ مَهْشُومٍ، وَ مُشَوَّهٍ مَضْرُوبٍ عَلَی الخُرْطُومِ، قَدْ أَکلَتِ الجَامِعَةُ کفَّهُ، وَ التَحَمَ الطَّوْقُ بِعُنُقِهِ.
فَلَوْ رَأَیتَهُمْ یا أَحْنَفُ ینْحَدِرُونَ فِی أَوْدِیتِهَا، وَ یصْعَدُونَ جِبَالَهَا، وَ قَدْ البِسُوا المُقَطَّعَاتِ مِنَ القَطِرَانِ، وَ اُقْرِنُوا مَعَ فُجّارِهَا وَ شَیاطِینِهَا، فَإِذَا اسْتَغَاثُوا بِأسوَأِ أخذٍ مِنْ حَرِیقٍ، شَدَّتْ عَلَیهِمْ عَقَارِبُهَا وَ حَیاتُهَا، وَ لَوْ رَأَیتَ مُنَادِیاً ینَادِی وَ هُوَ یقُولُ: یا أَهْلَ الجَنَّةِ وَ نَعِیمِهَا وَ یا أَهْلَ حُلِیهَا وَ حُلَلِهَا خَلِّدُوا فَلَا مَوْتَ. فَعِنْدَهَا ینْقَطِعُ رَجَاؤُهُمْ وَ تُغْلَقُ الأَبْوَابُ وَ تَنْقَطِعُ بِهِمُ الأَسْبَابُ.
فَکمْ یوْمَئِذٍ مِنْ شَیخٍ ینَادِی: وَا شَیبَتَاهْ! وَ کمْ مِنْ شَابٍّ ینَادِی: وَا شَبَابَاهْ! وَ کمْ مِنِ امْرَأَةٍ تُنَادِی: وَا فَضِیحَتَاهْ! هُتِکتْ عَنْهُمُ السُّتُورُ فَکمْ یوْمَئِذٍ مِنْ مَغْمُوسٍ بَینَ أَطْبَاقِهَا مَحْبُوسٌ، یا لَک غَمْسَةٌ البَسَتک بَعْدَ لِبَاسِ الکتَّانِ وَ المَاءِ المُبَرَّدِ عَلَی الجُدْرَانِ وَ أَکلِ الطَّعَامِ الوَاناً بَعْدَ الوَانٍ؛ لِبَاساً لَمْ یدَعْ لَک شَعْراً نَاعِماً کنتَ مُطعَمَهُ إِلَّا بَیضَهُ وَ لَا عَیناً کنْتَ تُبْصِرُ بِهَا إِلَی حَبِیبٍ إِلَّا فَقَأَهَا. هَذَا مَا أَعَدَّ اللهُ لِلْمُجْرِمِین»

امیر المؤمنین (علیه‌السلام) پس از بیان نعمت‌های بهشت برای احنف بن قیس فرمودند: «ای احنف! اگر آنچه را [از این نعمت‌ها] که در آغاز سخنم برایت گفتم از دست دادی، آن گاه است که بی‌گمان، در جامه‌هایی از قطران خواهی بود، و میان آن [آتش] و میان آبی جوشان، سرگـردان می‌شوی، و از نوشیـدنی‌ای داغ و جوشان و پَزان، نوشانده خواهی شد. در آن روز، چه کمرهای خُرد شده و چهره‌های متلاشی شده و بدریخت و بینی‌های درهم شکسته که در آتش خواهند بود؛ انسان‌هایی که کند و زنجیر، دست‌های آن‌‌ها را خورده و طوق‌ها در گردنشان فرو رفته است. ای احنف، کاش آنان را ببینی که [چگونه] در درّه‌های دوزخ، پایین [غلتیده] و [بی هدف] از کوه‌های آن بالا می‌روند، در حالی که جامه‌هایی از قطران بر ایشان پوشانیده‌اند و با تبهکاران و اهریمنانِ آنجا همدم گشته‌اند. هرگاه از بدترین مجازات آتش، فریاد کمک سر دهند، عقرب‌ها و مارهای دوزخ، سخت بر آنان یورش می‌آورند.
کاش آواز دهنده‌ای را ببینی که می‌گوید: «ای بهشتیانِ غوطه‌ور در نعمت‌های آن، و ای برخورداران از جامه‌ها و زیورهای آن، جاودانه بمانید که مرگی در کار نیست» در این هنگام، امید آن [دوزخی]ها قطع می‌گردد، درها[ی امید به رویشان] بسته می‌شود و رشته‌ها[ی روابط] میانشان بریده می‌گردد. در آن روز چه پیرهـا که فریاد می‌زنند: ای داد از پیـری! و چه جوان‌ها که فریـاد بر مـی‌آورند: ای داد از جوانی! و چه زن‌ها که فریاد می‌زنند: ای داد از رسوایی! [چون پوشش‌ها کنار می‌رود و] پرده‌ها از ایشان دریـده می‌گردد [و رسـوا می‌شوند].
در آن روز، چه بسیار کسانی که در میان طبقات دوزخ، غوطه ور و محبوس‌اند. خدا به داد تو رسد [ای احنف] از آن غوطه‌ور شدنی که بعد از پوشیدن جامه‌های کتانی [نرم و لطیف] و [نوشیدنِ] آبِ خنک شده در کنار دیوارها و خوردن غذاهای رنگارنگ [در دنیا، بدان دچار خواهی شد.] جامه‌ای بر تو می‌پوشاند که مویی [بر تنت] نمی‌ماند مگر [این که آن را از شدت عذاب]، سفید می‌گرداند و چشمانی را که با آن، عزیزی را می‌دیده‌ای، از کاسه به در می‌آورد. این است آنچه خداوند برای گنهکاران، آماده ساخته است».

[صفات الشیعه، ابن بابویه، صفحه‌ی 123؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 7، صفحه‌ی 221]

قال امیرالمؤمنین (علیه‌السلام): «فَاللهَ اللهَ عِبَادَ اللهِ، فَإِنَّ الدُّنْیا مَاضِیةٌ بِکمْ عَلَی سَنَنٍ وَ أَنْتُمْ وَ السَّاعَةُ فِی قَرَنٍ وَ کأَنَّهَا قَدْ جَاءَتْ بِأَشْرَاطِهَا وَ أَزِفَتْ بِأَفْرَاطِهَا وَ وَقَفَتْ بِکمْ عَلَی صِرَاطِهَا وَ کأَنَّهَا قَدْ أَشْرَفَتْ بِزَلَازِلـِهَا وَ أَنَاخَتْ بِکلَاکـلِهَا وَ انْصَرَمَتِ الدُّنْیا بِأَهْلِهَا وَ أَخْرَجَتْهُمْ مِنْ حِضْنِهَا فَکانَتْ کیوْمٍ مَضَی أَوْ شَهْرٍ انْقَضَی وَ صَارَ جَدِیدُهَا رَثّاً وَ سَمِینُهَا غَثّاً فِی مَوْقِفٍ ضَنْک المَقَامِ وَ أُمُورٍ مُشْتَبِهَةٍ عِظَامٍ، وَ نَارٍ شَدِیدٍ کلَبُهَا، عَالٍ لَـجَبُهَا، سَاطِعٍ لَـهَبُهَا، مُتَغَیظٍ زَفِیرُهَا، مُتَأَجِّجٍ سَعِیرُهَا، بَعِیدٍ خُمُودُهَا، ذَاک وُقُودُهَا، مَخُوفٍ وَعِیدُهَا، عَمٍ قَرَارُهَا، مُظْلِمَةٍ أَقْطَارُهَا، حَامِیةٍ قُدُورُهَا، فَظِیعَةٍ اُمُورُهَا»

امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «خدا را خدا را، ای بندگان خدا [در نظر داشته باشید، و بدانید] که دنیا همه‌ی شما را بر یک راه می‌بَرد [همان راه منتهی به آخرت که گذشتگان نیز رفتند]، و شما و [زمانِ] قیامت، [همچون دو شتر که به یک ریسمان بسته می‌شوند،] به یک ریسمان بسته شده‌اید و تو گویی قیامت [هم‌اینک] نشانه‌های خود را آورده، پرچم‌هایش را نزدیک ساخته و شما را بر گذرگاه صراط، نگه داشته است، و گویا [هم‌اکنون] زلزله‌هایش را پیش آورده و [چونان شتری] سینه‌ی خویش را بر زمین نهاده [و تحقق یافته] است. دنیا از اهل خود، بریده و آنان را از آغوش خویش بیرون افکنده است. گویا روزی بود که گذشت یا ماهی بود که به پایان رسید. تازه‌ی آن، کهنه گردیده و فربه آن، لاغر گشته است؛ در جایگاهی تنگ، با کارهایی در هم و بزرگ و آتشی سخت گزنده که هیاهویش بلند است و زبانه‌اش سرکش و خروشش خشم آلود، شعله‌اش فروزان است و فسرده شدنش دور و دیر، هیمه‌اش پر شعله است و تهدیدش خوف انگیز، ژرفای آن ناپیدا و کران تا کرانش غرقه در تاریکی است. ریگ‌هایش جوشان و کارهایش وحشتناک است».

[نهج‏ البلاغه، صبحی صالح، خطبه‌ی 190؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 7، صفحه‌ی 207]

قال امیرالمؤمنین (علیه‌السلام): «أَمَّا أَهْلُ المَعْصِیةِ فَأَنْزَلَـهُمْ شَرَّ دَارٍ وَ غَلَّ الأَیدِی إِلَی الأَعْنَاقِ وَ قَرَنَ النَّوَاصِی بِالأَقْدَامِ وَ البَسَهُمْ سَرَابِیلَ القَطِرَانِ وَ مُقَطَّعَاتِ النِّیرَانِ فِی عَذَابٍ قَدِ اشْتَدَّ حَرُّهُ وَ بَابٍ قَدْ أُطْبِقَ عَلَی أَهْلِهِ فِی نَارٍ لَهَا کلَبٌ وَ لَـجَبٌ وَ لَـهَبٌ سَاطِعٌ وَ قَصِیفٌ‌ هَائِلٌ لَا یظْعَنُ مُقِیمُهَا وَ لَا یفَادَی أَسِیرُهَا وَ لَا تُفْصَمُ کبُولُهَا لَا مُدَّةَ لِلدَّارِ فَتَفْنَی وَ لَا أَجَلَ لِلْقَوْمِ فَیقْضَی»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «اما گنهکاران را در بدترین سرای، جای می‌دهد، دست‌ها را با کند و زنجیر به گردن‌ها می‌بندد، زلف‌ها را به پاها گره می‌زند و جامه‌هایی از قطران و تکه‌های آتش، بر ایشان می‌پوشاند؛ در دوزخی که گرمایش سخت و سوزان است و [آنان در پشت] دری [قرار دارند] که بر روی اهـل دوزخ بستـه شده است؛ در آتشـی دیوانه‌وار و پرخروش، با شعـله‌هایی سرکش که فریادی رعدآسا و هولناک دارد؛ ساکنانش از آن جا رخت بر نمی‌بندند، اسیرانش با هیچ بهایی آزاد نمی‌شوند و زنجیرهایش از هم نمی‌گسلند؛ آن سرای را عمر نیست که به سر آید و ساکنانش را اجلی نیست که به پایان رسد [تا خلاص شوند]».

[نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه‌ی 109؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 7، صفحه‌ی 114]

قال امیرالمؤمنین (علیه‌السلام): «إحذَرُوا ناراً لَـجَبُها عتیدٌ و لَـهَبُها شدیدٌ و عذابُها أبداً جدیدٌ»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «بپرهیزید از آتشی که بسی پر جوش و خروش است؛ و زبانه‌هایش شدید [و سخت] می‌باشد؛ و عذابش برای همیشه تازه است [به طوری که هیچگاه به خاموشی نمی‌گراید]».

[غرر الحکم، آمدی، حدیث 2620؛ عیون الحکم و المواعظ، لیثی، صفحه‌ی 104]

قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «أَلَا وَ إِنَّهُ لَا غِنَی بَعْدَ النَّارِ لَا یفَک أَسِیرُهَا وَ لَا یبْرَأُ ضَرِیرُهَا»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «آگاه باشید که پس از [گرفتار شدن به فقر و خواری] دوزخ، توانگری‌ای نیست. اسیر دوزخ، آزاد نمی‌گردد و نابینایش بهبود نمی‌یابد».

[کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 216؛ تنبیه الخواطر، ورام بن ابی‌فراس، جلد 2، صفحه‌ی 202؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 68، صفحه‌ی 212]

فیما وعظ الله تعالی به عیسی (علیه‌السلام): «یا عِیسَی اهْرُبْ إِلَی مَعَ مَنْ یهْرُبُ مِنْ نَارٍ ذَاتِ لَهَبٍ وَ نَارٍ ذَاتِ أَغْلَالٍ وَ أَنْکالٍ لَا یدْخُلُهَا رَوْحٌ وَ لَا یخْرُجُ مِنْهَا غَمٌّ أَبَداً قِطَعٌ کقِطَعِ اللَّیلِ المُظْلِمِ مَنْ ینْجُ مِنْهَا یفُزْ وَ لَنْ ینْجُوَ مِنْهَا مَنْ کانَ مِنَ الهَالِکینَ هِی دَارُ الجَبَّارِینَ وَ العُتَاةِ الظَّالِمِینَ وَ کلِّ فَظٍّ غَلِیظٍ وَ کلِّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ. یا عِیسَی بِئْسَتِ الدَّارُ لِـمَنْ رَکنَ إِلَیهَا وَ بِئْسَ القَرَارُ دَارُ الظَّالِمِینَ إِنِّی أُحَذِّرُک نَفْسَک فَکنْ بِی خَبِیراً».

در اندرزهای خداوند بلندمرتبه به عیسی (علیه‌السلام) آمده است: «ای عیسی، همراه با آنان که از آتش شعله‌ور و آتش پُر از غل و زنجیر می‌گریزند، به سوی من بگریز، آتشی که هرگز هیچ شادی‌ای وارد آن نمی‌شود و هیچ اندوهی از آن خارج نمی‌گرد، آتشی که پاره‌هایش همچون پاره‌های شب تار است. هر که از این آتش برهد، کامیاب است و آن که از هلاک‌شوندگان باشد، هرگز از این آتش نخواهد رَست. این آتش، سرای متکبّران و سرکشان ستمگر و هر سنگدل و درشت‌خوی و هر مغرور خودستایی است. ای عیسی، چه بد سرایی است [این سرای آتش] برای آن که بدان اعتماد کرده، و چه بد جایگاهی است سرای ستمگران، من هشدارت می‌دهم که مراقب خویش باشی. پس حواست به من باشد».

[کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحه‌ی 136؛ تنبیه الخواطر، ورام بن ابی‌فراس، جلد 2، صفحه‌ی 140؛ اعلام ‏الدین، دیلمی، صفحه‌ی 229؛ تحف ‏العقول، ابن شعبه حرانی، صفحه‌ی 498؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 14، صفحه‌ی 293]

قال السجاد (علیه‌السلام) فی الدعاء: «إِلَهِی لَیتَنِی لَمْ أَسْمَعْ بِذِکرِ جَهَنَّمَ وَ سَلَاسِلِهَا وَ تَثْقِیلِ أَغْلَالِهَا إِلَهِی لَیتَنِی کنْتُ طَائِراً فَأَطِیرَ فِی الهَوَاءِ مِنْ خَوْفِک إِلَهِی الوَیلُ لِی ثُمَّ الوَیلُ لِی إِنْ کانَ إِلَی جَهَنَّمَ مَحْشَرِی إِلَهِی الوَیلُ لِی ثُمَّ الوَیلُ لِی إِنْ کانَ فِی النَّارِ مَجْلِسِی إِلَهِی الوَیلُ لِی ثُمَّ الوَیلُ لِی إِنْ کانَ الزَّقُّومُ فِیهَا طَعَامِی إِلَهِی الوَیلُ لِی ثُمَّ الوَیلُ لِی إِنْ کانَ الحَمِیمُ فِیهَا شَرَابِی إِلَهِی الوَیلُ لِی ثُمَّ الوَیلُ لِی إِنْ کانَ الشَّیطَانُ وَ الکُفَّارُ فِیهَا أَقْرَانِی‏»

امام سجاد (علیه‌السلام) در دعا فرمودند: «خداوندا کاش خبر جهنم و زنجیرها و سنگینی غُل‌هایش را نشنیده بودم. خداوندا کاش پرنده‌ای بودم که از بیم تو در هوا پرواز می‌کردم [و به این سبب از عذاب تو خلاصی می‌یافتم]. خداوندا وای بر من، وای بر من، اگر حشر من به سوی جهنم باشد. خداوندا وای بر من، وای بر من، اگر جای نشستم در آتش باشد. خداوندا وای بر من، وای بر من، اگر غذایم در جهنم، زقوم باشد. خداوندا وای بر من، وای بر من، اگر آب جوشِ جهنم، آشامیدنی‌ام باشد. خداوندا وای بر من، وای بر من، اگر شیطان و کافران، همنشینان من در جهنم باشند».

[بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 91، صفحه‌ی 122]

قال الباقر (علیه‌السلام): «إِنَّ أَهْلَ النَّارِ یمُوتُونَ عِطَاشاً وَ یدْخُلُونَ قُبُورَهُمْ عِطَاشاً وَ یدْخُلُونَ جَهَنَّمَ عِطَاشاً فَیرْفَعُ لَـهُم قَرَابَاتُهُمْ مِنَ الجَنَّةِ فَیقُولُونَ «أَفِیضُوا عَلَینا مِنَ الماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکمُ اللهُ‏».

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «اهل آتش، تشنه می‌میرند و تشنه وارد قبرهایشان می‌شوند و تشنه به حشر می‌آیند و تشنه داخل دوزخ می‌شوند. پس، خویشاوندانشان را از دور در بهشت می‌بینند و به آن‌‌‌ها می‌گویند: «از آن آب یا از آنچه خدا روزی‌تان کرده است بر ما فرو ریزید».

[تفسیر عیاشی، جلد 2، صفحه‌ی 19؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 338؛ تفسیر طبری، جلد 9، صفحه‌ی 127]

قَالَ سَیدُ السَّاجِدِینَ (علیه‌السلام) فِی الصَّحِیفَةِ الکامِلَةِ فِیمَا کانَ یدْعُو بَعْدَ صَلَاةِ اللَّیلِ: «اللهمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَی مَنْ عَصَاک وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاک وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ وَ هَینُهَا أَلِیمٌ وَ بَعِیدُهَا قَرِیبٌ وَ مِنْ نَارٍ یأْکلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ وَ یصُولُ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ العِظَامَ رَمِیماً وَ تَسْقِی أَهْلَهَا حَمِیماً وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِی عَلَی مَنْ تَضَرَّعَ إِلَیهَا وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا وَ لَا تَقْدِرُ عَلَی التَّخْفِیفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَیهَا تَلْقَی سُکانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَیهَا مِنْ أَلِیمِ النَّکالِ وَ شَدِیدِ الوَبَالِ وَ أَعُوذُ بِک مِنْ عَقَارِبِهَا الفَاغِرَةِ أَفْوَاهُهَا وَ حَیاتِهَا الصَّالِقَةِ بِأَنْیابِهَا وَ شَرَابِهَا الَّذِی یقَطِّعُ أَمْعَاءَ وَ أَفْئِدَةَ سُکانِهَا وَ ینْزِعُ قُلُوبَهُمْ وَ أَسْتَهْدِیک لِمَا بَاعَدَ مِنْهَا وَ أَخَّرَ عَنْهَا»

در دعای امام سجاد (علیه‌السلام) بعد از نماز شب آمده است: «بارالها به تو پناه می‌برم از آتشی که هر که نافرمانی تو کند، با آن، به سختی مجازاتش می‌کنی و هر که از خشنودی تو دوری گزیند، بدان تهدیدش کرده‌ای، از آتشی که روشنایی‌اش تاریک، اندکش دردناک و دورش نزدیک است؛ از آتشی که شعله‌هایش یکدیگر را فرو می‌بلعند و بر یکدیگر تازیانه می‌کوبند؛ از آتشی که استخوان‌ها را می‌پوساند و ساکنانش را آب جوشان می‌نوشاند؛ از آتشی که نه بر جان کسی که به پایش زاری کند، دلسوزی می‌کند و نه بر کسی که از او خواهش و التماس کند، رحم می‌آورد، و نه قادر است که بر کسی که در برابرش خاکساری می‌کند و سر تسلیم فرود می‌آورد، سبک گیرد؛ بلکه با ساکنان خویش، با دردناک‌ترین شکنجه و سخت‌ترین کیفر برخورد می‌کند.
و به تو پناه می‌بـرم از عقـرب‌های آن [جهنـم] که دهان‌هایشان را گشـوده می‌دارند، و از مارهای آن که نیش‌هایشان را به هم می‌سایند و از نوشیدنی آن که دل و روده‌ی ساکنانش را تکه تکه می‌کند و قلبشان را از بیخ بر می‌کند. از تو می‌خواهم که مرا به چیزی رهنمون شوی که از چنین آتشی دور گرداند و آن را [برای همیشه] به تأخیر اندازد.».

[صحیفه‌ی سجادیه، دعای 32؛ مصباح ‏المتهجد، شیخ طوسی، صفحه‌ی 191؛ المصباح کفعمی، صفحه‌ی 57؛ مفتاح ‏الفلاح، شیخ بهایی، صفحه‌ی 353؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 304]

قال الباقر (علیه‌السلام): «إِنَّ فِی جَهَنَّمَ لَوَادٍ یقَالُ لَهُ غَسَّاقٌ، فِیهِ ثَلَاثُونَ وَ ثَلَاثُ مِائَةِ قَصْرٍ، فِی کلِّ قَصْرٍ ثَلَاثُونَ وَ ثَلَاثُ مِائَةِ بَیتٍ، فِی کُلِّ بَیتٍ ثَلَاثُونَ وَ ثَلَاثُ مِائَةِ عَقْرَبٍ، فِی حُمَةِ کلِّ عَقْرَبٍ ثَلَاثُونَ وَ ثَلَاثُ مِائَةِ قُلَّةِ سَمٍّ، لَوْ أَنَّ عَقْرَباً مِنْهَا نَضَحَتْ سَمَّهَا عَلَی أَهْلِ جَهَنَّمَ لَوَسِعَتْهُمْ سَمّاً»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «وادی‌ای در جهنم وجود دارد که به آن غسّاق گفته می‌شود، در آن سیصد و سی قصر [است]؛ در هر قصر، سیصد و سی اتاق [است]؛ در هر اتاق،‌ سیصد و سی عقرب [است]؛ در نیش هر عقرب،‌ سیصد و سی جامِ زهر [است]؛ اگر عقربی از آن‌‌ها زهرش را بر [تمامِ] اهل جهنم بپاشد،‌ همگی را کفایت می‌کند [و می‌تواند همه را مسموم سازد]».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 314 به نقل از کتاب زهد حسین بن سعید]

قال الکاظم (علیه‌السلام): «إِنَّ فِی النَّارِ لَوَادِیاً یقَالُ لَهُ سَقَرُ. لَمْ یتَنَفَّسْ مُنْذُ خَلَقَهُ اللهُ. لَوْ أَذِنَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِی التَّنَفُّسِ بِقَدْرِ مِخْیطٍ لَاحْتَرَقَ مَا عَلَی وَجْهِ الأَرْضِ. وَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَیتَعَوَّذُونَ مِنْ حَرِّ ذَلِک الوَادِی وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللهُ فِیهِ لِأَهْلِهِ. وَ إِنَّ فِی ذَلِک الوَادِی لَـجَبَلًا یتَعَوَّذُ جَمِیعُ أَهْلِ ذَلِک الوَادِی مِنْ حَرِّ ذَلِک الجَبَلِ وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللهُ فِیهِ لِأَهْلِهِ. وَ إِنَّ فِی ذَلِک الجَبَلِ لَشِعْباً یتَعَوَّذُ جَمِیعُ أَهْلِ ذَلِک الجَبَلِ مِنْ حَرِّ ذَلِک الشِّعْبِ وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللهُ فِیهِ لِأَهْلِهِ. وَ إِنَّ فِی ذَلِک الشِّعْبِ لَقَلِیباً یتَعَوَّذُ جَمِیعُ أَهْلِ ذَلِک الجَبَلِ مِنْ حَرِّ ذَلِک القَلِیبِ وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللهُ فِیهِ لِأَهْلِهِ. وَ إِنَّ فِی ذَلِک القَلِیبِ لَـحَیةً یتَعَوَّذُ جَمِیعُ أَهْلِ ذَلِک القَلِیبِ مِنْ خُبْثِ تِلْک الـحَیةِ وَ نَتْنِهَا وَ قَذَرِهَا وَ مَا أَعَدَّ اللهُ فِی أَنْیابِهَا مِنَ السَّمِّ لِأَهْلِهَا. وَ إِنَّ فِی جَوْفِ تِلْک الحَیةِ لَصَنَادِیقَ فِیهَا خَمْسَةٌ مِنَ الأُمَمِ السَّالِفَةِ وَ اثْنَانِ مِنْ هَذِهِ الأُمَّةِ».
قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک وَ مَنِ الخَمْسَةُ وَ مَنِ الِاثْنَانُ؟ قَالَ: «فَأَمَّا الخَمْسَةُ فَقَابِیلُ الَّذِی قَتَلَ هَابِیلَ وَ نُمْرُودُ الَّذِی حَاجَّ إِبْراهِیمَ فِی رَبِّهِ فَقالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمِیتُ وَ فِرْعَوْنُ الَّذِی قَالَ أَنَا رَبُّکمُ الأَعْلی‏ وَ یهُودُ الَّذِی هَوَّدَ الیهُودَ وَ بُولَسُ الَّذِی نَصَّرَ النَّصَارَی وَ مِنْ هَذِهِ الأُمَّةِ أَعْرَابِیانِ»

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند: «در آتش، وادی‌ای هست که به آن سقر گویند و این وادی، از زمانی که خداوند آن را آفریده، نفس نکشیده است. اگر خداوند عز و جل به او اجازه دهد تا به اندازه‌ی سر سوزنی نفس بکشد، هر آنچه را بر روی زمین است، می‌سوزاند. دوزخیان از گرمای آن وادی و بوی گند و کثافتش و از آنچه خداوند در آن وادی برای اهلش آماده ساخته است، به خدا پناه می‌برند.
در آن وادی، کوهی است که همه‌ی اهل آن وادی از گرمای آن و از بوی گند و کثافتش و از آنچه خداوند در آن کوه برای اهلش آماده ساخته است، به خدا پناه می‌برند.
در آن کوه، دره‌ای است که همه‌ی اهل آن کوه، از گرمای آن دره و از بوی تعفّن و کثافت آن و از آنچه خداوند در آن درّه برای اهلش آماده ساخته است، به خدا پناه می‌برند.
در آن درّه، چاهی است که همه‌ی اهل آن درّه، از گرمای آن و کثافتش و از آنچه خداوند در آن چاه برای اهلش آماده ساخته است، به خدا پناه می‌برند.
در آن چاه، ماری است که همه‌ی اهل آن چاه، از پلیدی آن مار و از بوی تعفّن و کثافت آن و از زهری که خداوند در نیش‌های آن مار برای اهلش فراهم آورده است، به خدا پناه می‌برند.
و در شکم آن مار، صندوق‌هایی است که در آن پنج نفر از امت‌های سابق و دو نفر از این امت قرار دارند.
[راوی می‌گوید] عرض کردم: فدایتان شوم، آن پنج نفر و دو نفر کیانند؟ فرمودند: «اما پنج نفر [از امت‌های گذشته، عبارتند از:] قابیل که‌ هابیل را کشت و نمرود که با ابراهیم (علیه‌السلام) در مورد پروردگارش محاجّه کرد و گفت: من [نیز همانند خدای تو] زنده می‌کنم و می‌میرانم و فرعون که گفت: من پروردگار برتر شما هستم و یهود که پیروان موسی (علیه‌السلام) را یهودی ساخت و بولس که پیروان عیسی (علیه‌السلام) را نصرانی ساخت و [اما آن دو نفر] از این امت، [آن] دو عرب جاهلی [هستند]».

[جامع الأخبار، شعیری، صفحه‌ی 143؛ ثواب الاعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی 215؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 507؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 310؛ قصص ‏الأنبیاء، جزائری، صفحه‌ی 105]

قال امیرالمؤمنین (علیه‌السلام): «دَخَلْتُ أَنَا وَ فَاطِمَةُ (سلام‌الله‌علیها) عَلَی رَسُولِ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فَوَجَدْتُهُ یبْکی بُکاءً شَدِیداً فَقُلْتُ: فِدَاک أَبِی وَ أُمِّی یا رَسُولَ اللهِ، مَا الَّذِی أَبْکاک؟!
فَقَالَ: یا عَلِی لَیلَةَ أُسْرِی بِی إِلَی السَّمَاءِ رَأَیتُ نِسَاءً مِنْ اُمَّتِی فِی عَذَابٍ شَدِیدٍ فَأَنْکرْتُ شَأْنَهُنَّ فَبَکیتُ لِمَا رَأَیتُ مِنْ شِدَّةِ عَذَابِهِنَّ. وَ رَأَیتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِشَعْرِهَا یغْلِی دِمَاغُ رَأْسِهَا، وَ رَأَیتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِلِسَانِهَا وَ الحَمِیمُ یصَبُّ فِی حَلْقِهَا، وَ رَأَیتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِثَدْیهَا، وَ رَأَیتُ امْرَأَةً تَأْکلُ لَـحْمَ جَسَدِهَا وَ النَّارُ تُوقَدُ مِنْ تَحْتِهَا، وَ رَأَیتُ امْرَأَةً قَدْ شُدَّ رِجْلَاهَا إِلَی یدَیهَا وَ قَدْ سُلِّطَ عَلَیهَا الحَیاتُ وَ العَقَارِبُ، وَ رَأَیتُ امْرَأَةً صَمَّاءَ عَمْیاءَ خَرْسَاءَ فِی تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ، یخْرُجُ دِمَاغُ رَأْسِهَا مِنْ مَنْخِرِهَا وَ بَدَنُهَا مُتَقَطِّعٌ مِنَ الجُذَامِ وَ البَرَصِ، وَ رَأَیتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِرِجْلَیهَا فِی تَنُّورٍ مِنْ نَارٍ، وَ رَأَیتُ امْرَأَةً تُقَطَّعُ لَـحْمُ جَسَدِهَا مِنْ مُقَدَّمِهَا وَ مُؤَخَّرِهَا بِمَقَارِیضَ مِنْ نَارٍ، وَ رَأَیتُ امْرَأَةً یحْرَقُ وَجْهُهَا وَ یدَاهَا وَ هِی تَأْکلُ أَمْعَاءَهَا، وَ رَأَیتُ امْرَأَةً رَأْسُهَا رَأْسُ خِنْزِیرٍ وَ بَدَنُهَا بَدَنُ الحِمَارِ وَ عَلَیهَا ألفُ ألفِ لَوْنٍ مِنَ العَذَابِ، وَ رَأَیتُ امْرَأَةً عَلَی صُورَةِ الکلْبِ وَ النَّارُ تَدْخُلُ فِی دُبُرِهَا وَ تَخْرُجُ مِنْ فِیهَا، وَ المَلَائِکةُ یضْرِبُونَ رَأْسَهَا وَ بَدَنَهَا بِمَقَامِعَ مِنْ نَارٍ!
فَقَالَتْ فَاطِمَةُ (سلام‌الله‌علیها): حَبِیبِی وَ قُرَّةُ عَینِی، أَخْبِرْنِی مَا کانَ عَمَلُهُنَّ وَ سِیرَتُهُنَّ حَتَّی وَضَعَ اللهُ عَلَیهِنَّ هَذَا العَذَابَ؟
فَقَالَ: یا بِنْتِی أَمَّا المُعَلَّقَةُ بِشَعْرِهَا، فَإِنَّهَا کانَتْ لَا تُغَطِّی شَعْرَهَا مِنَ الرِّجَالِ؛
وَ أَمَّا المُعَلَّقَةُ بِلِسَانِهَا، فَإِنَّهَا کانَتْ تُؤْذِی زَوْجَهَا؛
وَ أَمَّا المُعَلَّقَةُ بِثَدْیهَا، فَإِنَّهَا کانَتْ تَمْتَنِعُ مِنْ فِرَاشِ زَوْجِهَا؛
وَ أَمَّا المُعَلَّقَةُ بِرِجْلَیهَا، فَإِنَّهَا کانَتْ تَخْرُجُ مِنْ بَیتِهَا بِغَیرِ إِذْنِ زَوْجِهَا؛
وَ أَمَّا الَّتِی کانَتْ تَأْکلُ لَـحْمَ جَسَدِهَا فَإِنَّهَا کانَتْ تُزَینُ بَدَنَهَا لِلنَّاسِ؛
وَ أَمَّا الَّتِی شُدَّتْ یدَاهَا إِلَی رِجْلَیهَا وَ سُلِّطَ عَلَیهَا الحَیاتُ وَ العَقَارِبُ فَإِنَّهَا کانَتْ قَذِرَةَ الوَضُوءِ، قَذِرَةَ الثِّیابِ وَ کانَتْ لَا تَغْتَسِلُ مِنَ الجَنَابَةِ وَ الحَیضِ وَ لَا تَتَنَظَّفُ وَ کانَتْ تَسْتَهِینُ بِالصَّلَاةِ؛
وَ أَمَّا العَمْیاءُ الصَّمَّاءُ الخَرْسَاءُ، فَإِنَّهَا کانَتْ تَلِدُ مِنَ الزِّنَاءِ فَتُعَلِّقُهُ فِی عُنُقِ زَوْجِهَا؛
وَ أَمَّا الَّتِی تُقْرَضُ لَـحْمُهَا بِالمَقَارِیضِ فَإِنَّهَا تَعْرِضُ نَفْسَهَا عَلَی الرِّجَالِ؛
وَ أَمَّا الَّتِی کانَتْ تُحْرَقُ وَجْهُهَا وَ بَدَنُهَا وَ هِی تَأْکلُ أَمْعَاءَهَا فَإِنَّهَا کانَتْ قَوَّادَةً؛
وَ أَمَّا الَّتِی کانَ رَأْسُهَا رَأْسَ خِنْزِیرٍ وَ بَدَنُهَا بَدَنَ الحِمَارِ، فَإِنَّهَا کانَتْ نَمَّامَةً کذَّابَةً؛
وَ أَمَّا الَّتِی کانَتْ عَلَی صُورَةِ الکلْبِ وَ النَّارُ تَدْخُلُ فِی دُبُرِهَا وَ تَخْرُجُ مِنْ فِیهَا فَإِنَّهَا کانَتْ قَینَةً نَوَّاحَةً حَاسِدَةً.
ثُمَّ قَالَ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «وَیلٌ لِامْرَأَةٍ أَغْضَبَتْ زَوْجَهَا وَ طُوبَی لِامْرَأَةٍ رَضِی عَنْهَا زَوْجُهَا»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «من و فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بر رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): وارد شدیم و ایشان را در حالی دیدیم که به شدت گریه می‌کردند. عرض کردم: ای رسول خدا، پدر و مادرم فدایتان باد، چه چیزی شما را به گریه انداخته است؟!
فرمودند: ای علی، شبی که مرا به آسمان‌ها [برای سفر اسرارآمیز معراج] بردند، دیدم زنـانی از امتم که در عذاب شدیـد بودند. جایـگاه [و حـال و روز رقّـت‌بارشـان] را نپسندیدم و به خاطر شدت عذابشان به گریه افتادم. [و اکنون نیز یادآوری همان صحنه‌ها مرا به گریه انداخته است].
زنی را دیدم که از موهایش آویزان بود و مغز سرش می‌جوشید؛‌
و زنی را دیدم که از زبانش آویزان بود و آب جوشان در حلقش ریخته می‌شد؛
و زنی را دیدم که از پستان‌هایش آویزان بود؛
و زنی را دیدم که گوشت بدنش را می‌خورد و آتش در زیر [پایـ]ش زبـانه می‌کشید؛
و زنی را دیدم [که] کر و کور و لال [شده بود و] در تابوتی از آتش [قرار داشت و] مغز سرش از سوراخ‌های بینی‌اش بیرون می‌آمد و بدنش از شدت جذام و پیسی،‌ تکه تکه شده بود؛
و زنی را دیدم که از پا در تنوری از آتش آویخته شده بود؛
و زنی را دیدم که گوشت بدنش از جلو و عقب با قیچی‌هایی از آتش بریده می‌شد؛
و زنی را دیدم که صورت و دست‌هایش آتش گرفتـه بود و روده‌هایـش را می‌خورد؛
و زنی را دیدم که سرش، سرِ خوک و بدنش، ‌بدنِ الاغ بود و هزار هزار رنگ از عذاب بر او بود؛
و زنی را دیدم که به صورت سگ بود و آتش از پایینش وارد می‌شد و از دهانش خارج می‌گردید و ملائـکه، سر و بدنش را با گرزهایـی از آتــش می‌زدند.
فاطمه (سلام‌الله‌علیها) عرض کرد: ای محبوب و نور چشمم،‌ به من خبر دهید که [این زنان] چه عمل و سیره‌ای داشتند که خدا اینگونه عذاب[هایی] را بر آن‌‌ها نهاده بود؟
فرمودند:‌ دخترم، آن [زنی] که از موهایش آویزان بود، [گناهش این بود که] مویش را از مردان [نامحرم] نمی‌پوشاند.
و اما آن [زنی] که از زبانش آویزان بود، [گناهش این بود که] شوهرش را اذیت می‌کرد.
و اما آن [زنی] که از پستان‌هایش آویزان بود، [گناهش این بود که] شوهرش را از اینکه با او نزدیکی کند، مانع می‌شد.
و اما آن [زنی] که از پاهایش آویزان بود، [گناهش این بود که] بدون اجازه‌ی شوهر از خانه، خارج می‌شد.
و اما آن [زنی] که گوشت بدنش را می‌خورد، [گناهش این بود که] بدنش را برای مردم [نامحرم] آرایش می‌کرد.
و اما آن [زنی] که دست‌هایش به پاهایش بسته شده و مارها و عقرب‌ها بر او مسلط بودند، [گناهش این بود که] کثیف بود و لباس‌های کثیف می‌پوشید و از جنابت و حیض، غسل نمی‌کرد و اهل پاکی و پاکیزگی نبود و نماز را سبک می‌شمرد.
و اما آن [زنی] که کور و کر و گنگ بود، [گناهش این بود که] که از زنا صاحبِ فرزند شده ولی آن را به گردن شوهرش انداخته بود.
و اما آن [زنی] که گوشت‌هایش را با قیچی می‌برید، [گناهش این بود که] خود را بر مردان [بیگانه] عرضه می‌کرد.
و اما آن [زنی] که صورت و دست‌هایش می‌سوخت و روده‌هایش را می‌خورد، [گناهش این بود که] قیادت می‌کرد [یعنی زن و مرد نامحرمی را برای زنا به هم می‌رساند]
و اما آن [زنی] که سرش، سرِ خوک و بدنش، بدنِ الاغ بود، [گناهش این بود که] خبرچین و دروغگو بود.
و اما آن [زنی] که به صورت سگ بود و آتش از پایینش داخل و از دهانش خارج می‌شد، [گناهش این بود که] آوازخوان و نوحه‌گر و حسود بود.
سپس فرمودند: وای بر آن زنی که شوهرش بر او غضباک باشد و خوشا به حال آن زنی که شوهرش از او راضی باشد».

[عیون ‏أخبار الرضا، شیخ صدوق، جلد 7، جلد 2، صفحه‌ی 10؛ وسائل ‏الشیعه، محدث عاملی، جلد 20، صفحه‌ی 213؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 309؛ مستدرک ‏الوسائل، محدث نوری، جلد 2، صفحه‌ی 454]

قَالَ أَمِیرُ المؤمنین (علیه‌السلام): «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیسَ لِـهَذَا الجِلْدِ الرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَی النَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَکمْ فَإِنَّکمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِی مَصَائِبِ الدُّنْیا فَرَأَیتُمْ جَزَعَ أَحَدِکمْ مِنَ الشَّوْکةِ تُصِیبُهُ وَ العَثْرَةِ تُدْمِیهِ وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَکیفَ إِذَا کانَ بَینَ طَابَقَینِ مِنْ نَارٍ ضَجِیعَ حَجَرٍ وَ قَرِینَ شَیطَانٍ؟! أَ عَلِمْتُمْ أَنَّ مَالِکاً إِذَا غَضِبَ عَلَی النَّارِ حَطَمَ بَعْضُهَا بَعْضاً لِغَضَبِهِ وَ إِذَا زَجَرَهَا تَوَثَّبَتْ بَینَ أَبْوَابِهَا جَزَعاً مِنْ زَجْرَتِهِ؟!
أَیهَا الیـفَنُ الکبِیرُ الَّذِی قَدْ لَـهَزَهُ القَتِیرُ کیفَ أَنْتَ إِذَا التَحَمَتْ أَطْوَاقُ النَّارِ بِعِظَامِ الأَعْنَاقِ وَ نَشِبَتِ الجَوَامِعُ حَتَّی أَکلَتْ لُحُومَ السَّوَاعِدِ؟ فَاللهَ اللهَ مَعْشَرَ العِبَادِ وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِی الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِی الفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّیقِ فَاسْعَوْا فِی فَکاک رِقَابِکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «بدانید که این پوست نازک، تابِ آتش ندارد. پس بر خویشتن رحم کنید، که شما خود را در رنج و سختی‌های دنیا آزموده‌اید [و می‌دانید که یارای تحمل کوچکترین سختی‌های آن را ندارید، چه رسد به آتشِ آخرت]. آیا دیده‌اید که هر یک از شما، از خاری که در بدن او می‌خلـد یا از لغزیدنـی که خونینـش می‌کند یا از دیـگی داغ که پایـش را می‌سوزاند، چگونه بی‌تابی می‌کند؟ پس چگونه است آنگاه که میان دو لایه از آتش قرار گیرد، و همبسـتر سنگ [آتش‌گرفته] باشد و همدم شیطـان؟ آیا مـی‌دانیـد که مالک [که فرشته‌ی دوزخیان است] آنگاه که بر آتش، خشم گیرد، از خشم او آتش به تلاطم در می‌آید و آنگاه که بر آن نهیب بزند، از نهیب او بی‌تابانه میان درهایش درهم می‌جهد؟
ای پیر سالخورده که موی سپید [و ناتوانی و پیری] وجودت را فرا گرفته است، چه حالی خواهی داشت آنگاه که طوق‌های آتش به استخوان‌های گردن فرو چسبد و کنده‌ها[ی آتشین] چنان [بدن نحیفت را] فرو گیرند که گوشت ساعدها را بخورند؟!
پس خدا را، خدا را [در نظر بگیرید] ای بندگان [ضعیف] و [اکنون که] سالمید در تندرستی قبل از مریضی و در گشایش قبل از تنگی، بکوشید در رهانیدن گردن‌هایتان [از آتش جهنم]، قبل از اینکه گروها را قفل کنند [و راهی برای گشودن آن نباشد]».

[نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه‌ی 183؛ الدروع الواقیة، سید بن طاووس، صفحه‌ی 271؛ تنبیه الخواطر، ورام بن ابی‌فراس، جلد 1، صفحه‌ی 67؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 306]

قال امیرالمؤمنین (علیه‌السلام): «وَ اتَّقُوا نَاراً حَرُّهَا شَدِیدٌ وَ قَعْرُهَا بَعِیدٌ وَ حِلْیتُهَا حَدِیدٌ وَ شَرَابُهَا صَدِیدٌ»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «بترسید از آتشی که گرمایش [شدید و] سخت است، و عمقش [زیاد و] دور می‌باشد و زیورآلاتش آهن[های] گداخته و نوشیدنی‌اش، چرک‌آبه است».

[نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه‌ی 120؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 306]

أَنَّ جَبْرَئِیلَ (علیه‌السلام) أَتَی النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) عِنْدَ الزَّوَالِ فِی سَاعَةٍ لَمْ یأْتِهِ فِیهَا وَ هُوَ مُتَغَیِّرُ اللَّوْنِ وَ کانَ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) یسْمَعُ حِسَّهُ وَ جِرْسَهُ فَلَمْ یسْمَعْهُ یوْمَئِذٍ. فَقَالَ لَهُ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «یا جَبْرَئِیلُ مَا لَک جِئْتَنِی فِی سَاعَةٍ لَمْ تَکنْ تَجِیئُنِی فِیهَا وَ أَرَی لَوْنَک مُتَغَیراً وَ کنْتُ أَسْمَعُ حِسَّک وَ جِرْسَک فَلَمْ أَسْمَعْهُ؟!»
فَقَالَ: إِنِّی جِئْتُ حِینَ أَمَرَ اللهُ بِمَنَافِخِ النَّارِ فَوُضِعَتْ عَلَی النَّارِ.
فَقَالَ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «أَخْبِرْنِی عَنِ النَّارِ یا جَبْرَئِیلُ حِینَ خَلَقَهَا اللهُ تَعَالَی»
فَقَالَ: إِنَّهُ سُبْحَانَهُ أَوْقَدَ عَلَیهَا ألفَ عَامٍ فَاحْمَرَّتْ، ثُمَّ أَوْقَدَ عَلَیهَا ألفَ عَامٍ فَابْیضَّتْ، ثُمَّ أَوْقَدَ عَلَیهَا ألفَ عَامٍ اسْوَدَّتْ، فَهِی سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ، لَا یضِی‏ءُ جَمْرُهَا وَ لَا ینْطَفِئُ لَهَبُهَا. وَ الَّذِی بَعَثَک بِالحَقِّ نَبِیاً لَوْ أَنَّ مِثْلَ خَرْقِ إِبْرَةٍ خَرَجَ مِنْهَا عَلَی أَهْلِ الأَرْضِ لَاحْتَرَقُوا عَنْ آخِرِهِمْ، وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا دَخَلَ جَهَنَّمَ ثُمَّ أُخْرِجَ مِنْهَا لَـهَلَک أَهْلُ الأَرْضِ جَمِیعاً حِینَ ینْظُرُونَ إِلَیهِ، لِـمَا یرَوْنَ بِهِ، وَ لَوْ أَنَّ ذِرَاعاً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِی ذَکرَهُ اللهُ تَعَالَی فِی کتَابِهِ وُضِعَ عَلَی جَمِیعِ جِبَالِ الدُّنْیا، لَذَابَتْ عَنْ آخِرِهَا، وَ لَوْ أَنَّ بَعْضَ خُزَّانِ جَهَنَّمَ التِّسْعَةَ عَشَرَ نَظَرَ إِلَیهِ أَهْلُ الأَرْضِ لَـمَاتُوا حِینَ ینْظُرُونَ إِلَیهِ، وَ لَوْ أَنَّ ثَوْباً مِنْ ثِیابِ أَهْلِ جَهَنَّمَ أُخْرِجَ إِلَی الأَرْضِ لَمَاتَ أَهْلُ الأَرْضِ مِنْ نَتْنِ رِیحِهِ!
فَأَکبَّ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) وَ أَطْرَقَ یبْکی وَ کَذَلِک جَبْرَئِیلُ (علیه‌السلام)»

جبرئیل (علیه‌السلام) در هنگام زوال در ساعتی که [معمولاً] در آن ساعت [به نزد رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): ] نمی‌آمد،‌ به نزد رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): آمد در حالی که رنگش پریده بود. [همچنین در آمدن‌های قبلی] رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): صدای آمدنش را می‌شنیدند ولی آن روز نشنیدند.
رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): به او فرمودند: ای جبرئیل، تو را چه شده که در ساعتی به نزدم آمده‌ای که در [مانند] آن نمی‌آمدی؟ و [همچنین] می‌بینم که رنگت تغییر یافته [و پریده است]؟! و صدای آمدنت را می‌شنیدم ولی [امروز] نشنیدم؟! [یعنی چه اتفاق مهمی رخ داده که نازل شدنت از روال عادی خارج گشته است؟!]
عرض کرد: من در ساعتی آمده‌ام که خدای تعالی امر نمود تا
دمه‌های آتش [یعنی وسیله‌هایی که آتش را با آن باد می‌زنند] بر آن نهاده شود.
رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: ‌ای جبرئیل مرا از [حالِ] آتش، آن زمان که خدای تعالی آن را آفرید خبر بده.
عرض کرد: خدای سبحان هزار سال آن [آتش] را برافروخت تا سرخ شد، سپس هزار سال آن را برافروخت تا سفید شد، سپس هزار سال آن را برافروخت تا سیاه شد و اکنون سیاه و تاریک است. سنگریزه‌های آتشین آن نور نمی‌دهد و شراره‌اش فروکش نمی‌کند. به آن کسی که تو را بحق به پیامبری فرستاد [قسم می‌خورم]، اگر مثل سر سوزنی از آن [آتش،] بر اهل زمین [از جهنم] خارج شود،‌ جملگی آتش می‌گیرند و اگر مردی داخل جهنم گردد سپس بیرون آورده [و به زمین برگردانده] شود، همه‌ی اهل زمین وقتی به او می‌نگرند، از دیدن آنچه به او رسیده، هلاک می‌شوند. و اگر یک ذراع از زنجیری که خدای تعالی در کتابش ذکر کرده بر همه‌ی کوه‌های دنیا گذاشته شود، همگی ذوب می‌شوند. و اگر بعض نگهبانان جهنم، که نوزده نفرند، به اهل زمین نگاه کنند،‌ به همین نگاه کردن به او، می‌میرند! اگر لباسی از لباس‌های اهل جهنم به [سوی] زمین بیرون آورده شود، اهل زمین از بوی تعفنش جان می‌دهند.
[با شنیدن این سخنان] رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): به خاک افتادند و گریه کردند و همچنین جبرئیل (علیه‌السلام) [نیز گریه کرد]».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 305]

قَالَ زَینُ العَابِدِینَ (علیه‌السلام): «مَا ظَنُّک بِنَارٍ لَا تُبْقِی عَلَی مَنْ تَضَرَّعَ إِلَیهَا، وَ لَا یقْدِرُ عَلَی الخَفِیفِ [التَّخْفِیفِ‏] عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا، وَ اسْتَسْلَمَ إِلَیهَا، تَلْقَی سُکانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَیهَا مِنْ أَلِیمِ النَّکالِ، وَ شَدِیدِ الوَبَالِ. یعْرِفُونَ أَنَّ أَهْلَ الجَنَّةِ فِی ثَوَابٍ عَظِیمٍ وَ نَعِیمٍ مُقِیمٍ فَیأْمُلُونَ أَنْ یطْعِمُوهُمْ أَوْ یسْقُوهُمْ لِیخِفَّ عَنْهُمْ بَعْضُ العَذَابِ الأَلِیمِ، کمَا قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَلَالُهُ فِی کتَابِهِ العَزِیزِ «وَ نادی‏ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَینا مِنَ الماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکمُ اللهُ» فَیحْبَسُ عَنْهُمُ الجَوَابُ أَرْبَعِینَ سَنَةً، ثُمَّ یجِیبُونَهُمْ بِلِسَانِ الِاحْتِقَارِ وَ التَّهْوِینِ «إِنَّ اللهَ حَرَّمَهُما عَلَی الکافِرِینَ» فَیـرَوْنَ الخَزَنَةَ عِنْدَهُمْ وَ هُمْ یشَاهِدُونَ مَا نَزَلَ بِهِمْ مِنَ المُصَابِ فَیأْمُلُونَ أَنْ یجِدُوا عِنْدَهُمْ فَرَحاً بِسَبَبٍ مِنَ الأَسْبَابِ کمَا قَالَ اللهُ جَلَّ جَلَالُهُ «وَ قالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِـخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکمْ یخَفِّفْ عَنَّا یوْماً مِنَ العَذابِ» فَیحْبَسُ عَنْهُمُ الجَوَابُ أَرْبَعِینَ سَنَةً، ثُمَّ یجِیبُونَهُمْ بَعْدَ خَیبَةِ الآمَالِ «فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ»
فَإِذَا یئِسُوا مِنْ خَزَنَةِ جَهَنَّمَ رَجَعُوا إِلَی مَالِک مُقَدَّمِ الخُزَّانِ وَ أَمَّلُوا أَنْ یخَلِّصَهُمْ مِنْ ذَلِک الهَوَانِ کمَا قَالَ جَلَّ جَلَالُهُ «وَ نادَوْا یا مالِک لِیقْضِ عَلَینا رَبُّک» فَیحْبَسُ عَنْهُمُ الجَوَابُ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ هُمْ فِی العَذَابِ ثُمَّ یجِیبُهُمْ کمَا قَالَ اللهُ فِی کتَابِهِ المَکنُونِ «إِنَّکمْ ماکثُونَ»
فَإِذَا یئِسُوا مِنْ مَوْلَاهُمْ رَبِّ العَالَمِینَ الَّذِی کانَ أَهْوَنُ شَی‏ءٍ عِنْدَهُمْ فِی دُنْیاهُمْ وَ کانَ قَدْ آثَرَ کلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَلَیهِ هَوَاهُ مُدَّةَ الحَیاةِ، وَ کانَ قَدْ قُدِّرَ عِنْدَهُمْ بِالعَقْلِ وَ النَّقْلِ أَنَّهُ أَوْضَحَ لَـهُم عَلَی یدِ الهُدَاةِ سُبُلَ النَّجَاةِ وَ عَرَّفَهُمْ بِلِسَانِ الحَالِ أَنَّهُمُ المُلْقُونَ بِأَنْفُسِهِمْ إِلَی دَارِ النَّکالِ وَ الأَهْوَالِ وَ أَنَّ بَابَ القَبُولِ یغْلَقُ عَنِ الکفَّارِ بِالمَمَاتِ أَبَدَ الآبِدِینَ وَ کانَ یقُولُ لَـهُم فِی أَوْقَاتٍ کانُوا فِی الحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ المُکلَّفِینَ بِلِسَانِ الحَالِ الوَاضِحِ المُبِینِ هَبْ أَنَّکمْ مَا صَدَّقْتُمُونِی فِی هَذَا المَقَالِ، أَ مَا تُجَوِّزُونَ أَنْ أَکونَ مِنَ الصَّادِقِینَ؟! فَکیفَ أَعْرَضْتُمْ عَنِّی وَ شَهِدْتُمْ بِتَکذِیبِی وَ تَکذِیبِ مَنْ صَدَّقَنِی مِنَ المُرْسَلِینَ؟! وَ هَلَّا تَحَرَّزْتُمْ مِنْ هَذِهِ الضَّرَرِ المُحَذَّرِ الهَائِلِ؟! أَ مَا سَمِعْتُمْ بِکثْرَةِ المُرْسَلِینَ وَ تَکرَارِ الرَّسَائِلِ؟! ثُمَّ کرَّرَ جَلَّ جَلَالُهُ مُرَافَقَتَهُمْ فِی النَّارِ بِلِسَانِ المَقَالِ فَقَالَ: «أَ لَمْ تَکنْ آیاتِی تُتْلی‏ عَلَیکمْ فَکنْتُمْ بِها تُکذِّبُونَ» فَـ«قَالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَینا شِقْوَتُنا وَ کنَّا قَوْماً ضالِّینَ * رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ» فَیقِفُونَ أَرْبَعِینَ سَنَةً فی ذُلَّ الهَوَانِ لَا یجَابُونَ وَ فِی عَذَابِ النَّارِ لَا یکلَّمُونَ، ثُمَّ یجِیبُهُمُ اللهُ جَلَّ جَلَالُهُ «اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکلِّمُونِ»
فَعِنْدَ ذَلِک ییأَسُونَ مِنْ کلِّ فَرَجٍ وَ رَاحَةٍ وَ یغْلَقُ أَبْوَابُ جَهَنَّمَ عَلَیهِمْ وَ یدُومُ لَدَیهِمْ مَآتِمُ الهَلَاک وَ الشَّهِیقُ وَ الزَّفِیرُ وَ الصُّرَاخُ وَ النِّیاحَةُ»

امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند: «چه فکر می‌کنی درباره‌ی آتشی که باقی نمی‌گذارد کسی را که به سوی آن تضرع کند و برای کسی که در مقابلش خشوع کند و تسلیمش گردد، کم نمی‌تواند شد. ساکنانش را با داغ‌ترین چیزهایی که دارد از [قبیل] راندن‌های دردناک و ناگواری‌های شدید، ملاقات می‌کند.
[اهل آتش] می‌دانند که اهل بهشت در بهره‌ی بزرگ و نعمت‌های پایدار هستند، ‌پس امیدوار می‌شوند که [از خوراکی‌های بهشت] به آنان بخورانند یا [از نوشیدنی‌های بهشت] به آنان بنوشانند تا قسمتی از عذاب دردناکشان کم شود؛ چنان که خدای عز و جل در کتاب عزیز خود [حالشان را اینگونه] بیان داشته است: «و دوزخیان، بهشتیان را آواز مى‏دهند که: از آن آب یا از آنچه خدا روزىِ شما کرده، بر ما فرو ریزید» [ولی] جوابشـان چهل سـال نگه داشته می‌شود، سپس با زبان تحقیر و خفّت به آن‌‌ها جواب می‌دهند: «خدا آن‌‌ها را بر کافران حرام کرده است‏».
[چون از بهشتیان، ناامید می‌شوند] به نگهبانان [جهنم] می‌نگرند و از این‌که شاهد مصیبت‌هایشان هستند، [به طمع می‌افتند و] امیدوار می‌شوند که در نزدشان، به هر وسیله‌ای شده، [گشایش و] شادی‌ای بیابند؛ همانطور که خدای جل جلاله می‌فرماید: «و کسانى که در آتشند، به نگهبانان جهنّم مى‏گویند: پروردگارتان را بخوانید تا یک روز از این عذاب را به ما تخفیف دهد» [اما] جوابشان چهل سال نگه داشته می‌شود، سپس بعد از ناامیدی [جهنمیان، نگهبانان جهنم در جوابشان می‌گویند:] «دعا کنید [و خدا را بخوانید]. و[لى‏ بدانید که] دعاى کافران جز در بیراهه نیست [و به استجابت نمی‌رسد]‏»
وقتی از نگهبانان جهنم ناامید می‌شوند، به مالک، که سرکرده [و بزرگترِ] نگهبانان است، مراجعه می‌کنند و امیدوارند از آن خواری برهاندشان، همانطور که خدای جل جلاله می‌فرماید: «و فریاد کشند: اى مالک، [بگو:] پروردگارت جان ما را بستاند» [ولی] جوابشان چهل سال نگه داشته می‌شود و آن‌‌ها همچنان در عذاب هستند، سپس ـ همان طور که خدای متعال در کتابش خبر داده ـ [مالک] پاسخشان می‌دهد: «[امیدی برای خارج شدن نیست و] شما [در اینجا] ماندگارید»
چون ناامید شوند از مولایشان [که] پروردگار عالمیان [است، درخواست نجات می‌کنند] همان [خدایی] که پست‌ترین چیز در نزدشان در دنیا بود و هر یک از ایشان، تمام عمر،‌ هوای نفس را بر خواسته‌های او بر می‌گزید. در حالی که با عقل [که پیامبر درونی است] و نقل [سخنان او] بر دست هدایت‌گران، راه‌های نجات را روشن ساخت و به زبان حال به آن‌‌ها فهماند که [با این گناهان و انحرافات،] خودشان را در خانه‌ی بدفرجامی و ترس‌ها می‌اندازند و اینکه درِ قبول بر کافران با مردن برای همیشه‌ی همیشه بسته می‌شود و در زمانی که در زندگی دنیا بودند همواره به زبان حال و به صورت روشن و آشکار، می‌گفت: آیا مرا در این گفتار تصدیق نمی‌کنید؟! آیا جایز نمی‌دانید که من از راستگویان باشم؟! پس چگونه از من روی برگرداندید و به دروغگویی‌ام و دروغگویی فرستادگانم که مرا تصدیق می‌کردند، شهادت دادید؟! چرا از این ضررِ برحذر داشته شده‌ی ترسناک، دوری نکردید [یعنی راهی را برنگزیدید که دور بمانید]؟!
آیا زیادی فرستادگان و تکرار نامه‌ها [و کتاب‌های آسمانی] را نشنیدید؟! سپس به زبان گفتار می‌فرماید: «آیا آیات من بر شما خوانده نمى‏شد و [همواره‏] آن را مورد تکذیب قرار نمى‏دادید؟» پس «مى‏گویند: پروردگارا، شقاوت ما بر ما چیره شد و ما مردمى گمراه بودیم. پروردگارا، ما را از اینجا بیرون بر، پس اگر باز هم [به بدى‏] برگشتیم، در آن صورت ستمگر خواهیم بود» [اما] چهل سال در ذلت و خواری، بدون جواب می‌مانند و در عذاب آتش، با آنان سخنی گفته نمی‌شود، سپس خدای جل جلاله پاسخ [این درخواست]ـشان را [اینگونه] می‌دهد: «در آن [آتش جهنم، برای همیشه] گم شوید و با من سخن مگویید».
اینجاست که از هر گشایش و راحتی‌ای ناامید می‌شوند و درهای جهنم [برای همیشه] به رویشان بسته می‌گردد و غم‌های هلاک و نعره‌ها[ی از سرِ درد] و ناله‌ها و جیغ کشیدن‌هاو نوحه‌گری‌ها[یشان] پیوسته می‌شود».

[الدروع الواقیة، سید بن طاووس، صفحه‌ی 277؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 304]

لَمـّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآیةُ عَلَی النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ * لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» بَکی النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) بُکاءً شَدِیداً وَ بَکتْ صَحَابَتُهُ لِبُکائِهِ وَ لَمْ یدْرُوا مَا نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلُ (علیه‌السلام) وَ لَمْ یسْتَطِعْ أَحَدٌ مِنْ صَحَابَتِهِ أَنْ یکلِّمَهُ وَ کانَ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) إِذَا رَأَی فَاطِمَةَ [سلام الله علیها] فَرِحَ بِهَا. فَانْطَلَقَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ إِلَی بَابِ بَیتِهَا وَ أَخْبَرَهَا بِخَبَرِ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) وَ بُکائِهِ. فَنَهَضَتْ وَ التَفَّتْ بِشَمْلَةٍ لَهَا. فَلَمَّا دَخَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَی النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) قَالَتْ: یا أَبَتِ فَدَیتُک مَا الَّذِی أَبْکاک؟! فَذَکرَ لَهَا مَا نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلُ مِنَ الآیتَینِ المُتَقَدِّمَتَینِ. فَسَقَطَتْ فَاطِمَةُ [سلام الله علیها] عَلَی وَجْهِهَا وَ هِی تَقُولُ: الوَیلُ ثُمَّ الوَیلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّارَ.
فَسَمِعَ سَلْمَانُ فَقَالَ: یا لَیتَنِی کنْتُ کبْشاً لِأَهْلِی فَأَکلُوا لَـحْمِی وَ مَزَّقُوا جِلْدِی وَ لَمْ أَسْمَعْ بِذِکرِ النَّارِ!
وَ قَالَ أَبُو ذَرٍّ: یا لَیتَ اُمِّی کانَتْ عَاقِراً وَ لَمْ تَلِدْنِی وَ لَمْ أَسْمَعْ بِذِکرِ النَّارِ!
وَ قَالَ عَمَّارٌ: یا لَیتَنِی کنْتُ طَائِراً فِی القِفَارِ وَ لَمْ یکنْ عَلَی حِسَابٌ وَ لَا عِقَابٌ وَ لَمْ أَسْمَعْ بِذِکرِ النَّارِ!
وَ قَالَ عَلِی (علیه‌السلام): یا لَیتَ السِّبَاعُ مَزَّقَتْ لَـحْمِی وَ لَیت اُمِّی لَمْ تَلِدْنِی وَ لَمْ أَسْمَعْ بِذِکرِ النَّارِ! ثُمَّ وَضَعَ عَلِی (علیه‌السلام) یدَهُ عَلَی رَأْسِهِ وَ جَعَلَ یبْکی وَ یقُولُ: وَا بُعْدَ سَفَرَاهُ، وَا قِلَّةَ زَادَاهُ، فِی سَفَرِ القِیامَةِ یذْهَبُونَ، وَ فِی النَّارِ یتَرَدَّدُونَ، وَ بِکلَالِیبِ النَّارِ یتَخَطَّفُونَ، مَرْضَی لَا یعَادُ سَقِیمُهُمْ، وَ جَرْحَی لَا یدَاوَی جَرِیحُهُمْ، وَ أَسْرَی لَا یفَکُّ أَسِیرُهُمْ، مِنَ النَّارِ یأْکلُونَ، وَ مِنْهَا یشْرَبُونَ، وَ بَینَ أَطْبَاقِهَا یتَقَلَّبُونَ، وَ بَعْدَ لُبْسِ القُطْنِ وَ الکتَّانِ مُقَطَّعَاتِ النَّارِ یلْبَسُونَ، وَ بَعْدَ مُعَانَقَةِ الأَزْوَاجِ مَعَ الشَّیاطِینِ مُقَرَّنُونَ».

وقتی این دو آیه بر رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): نازل شد «و قطعاً وعده‏گاه همـه‌ی آنان دوزخ است. [دوزخى‏] که براى آن، هفت در است، و از هر درى بخشى معین از آنان [وارد مى‏شوند]»، حضرت گریه‌ی شدیدی کردند و اصحاب [نیز] از گریه‌ی آن حضرت گریستند بدون اینکه بدانند جبرئیل چه آیه‌ای نازل کرده است؛ و هیچ کس را یارای سخن گفتن با آن حضرت نبود. [ولی اصحاب می‌دانستند که] رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): با دیدن [حضرت] فاطمه (سلام‌الله‌علیها) شاد می‌شوند. [به همین امید،] بعضی از اصحاب به درِ خانه‌ی آن حضرت آمدند و خبر گریه‌ی [شدید] رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): را به ایشان دادند.
[حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) ] برخاسته و چادر به سر کردند [و به جانب رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): رهسپار شدند]. چون [حضرت] فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بر رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): وارد شدند، فرمودند: ای پدر، جانم فدایتان باد، چه چیزی شما را به گریه انداخته است؟!
حضرت رسول‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) آن دو آیه‌ای که جبرئیل نازل کرده بود را [برای حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و سایر اصحاب که حضور داشتند] تلاوت کردند.
[با شنیدن این آیات، حضرت] فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به صورت بر زمین افتاد، در حالی که [ناله می‌زد و] می‌فرمود: وای و [باز هم] وای بر کسی که داخل آتش گردد.
سلمان که [دو آیه را] شنید، گفت: ای کاش قوچی در میان خانواده‌ام می‌بودم که گوشتم را می‌خوردند و پوستم را پاره می‌کردند و[لی] وصف آتش [جهنم] را نمی‌شنیدم!
ابوذر گفت: ای کاش مادرم نازا بود و مرا نمی‌زایید تا وصف آتش [جهنم] را نمی‌شنیدم!
عمار گفت: کاش پرنده‌ای در بیابان‌ها بودم و حساب و عقابی بر من نمی‌بود و وصف آتش را نمی‌شنیدم!
[آقای ما امیرالمؤمنین] علی (علیه‌السلام) فرمودند: کاش درندگان [بیابان] گوشتم را می‌دریدند و کاش مادرم مرا نمی‌زایید و وصفِ آتش [جهنم] را نمی‌شنیدم! سپس [مولایمان علی (علیه‌السلام)] دست بر سر گذاشتند و در حالی که گریه می‌کردند، می‌فرمودند: وای از دوری [راهِ این] سفر،‌ وای از کمی توشه، به سفر قیامت می‌روند و در آتش وارد می‌شوند و به چنگک‌های آتشین ربوده می‌گردند. [اهل جهنم] مریضانی هستند که عیادت نمی‌شوند و زخمی‌هایی هستند که زخم‌هایشان مداوا [و پانسمان] نمی‌شود و اسیرانی هستند که [هیچگاه] آزاد نمی‌گردند. از آتش می‌خورند و از آن می‌نوشند و بین طبقه‌هایش غلتانـده می‌شوند و بعد از پوشیدن [لباس‌های] پنبه و کتان [در دنیا،] از پاره‌های آتش می‌پوشند. و بعد از هم‌آغوش بودن با همسران [سیمین‌بَر در دنیا،] با شیطان‌ها [و دیوها] هم‌بند می‌شوند».

[الدروع الواقیة، سید بن طاووس، صفحه‌ی 276؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 303]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ قَطَرَتْ عَلَی جِبَالِ الأَرْضِ لَسَاخَتْ إِلَی أَسْفَلِ سَبْعِ أَرَضِینَ وَ لَمَا أَطَاقَتْهُ فَکیفَ بِمَنْ هُوَ شَرَابُهُ؟! وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَوْ أَنَّ مِقْمَاعاً [مِقْمَعَةً] وَاحِداً مِمَّا ذَکرَهُ اللهُ فِی کتَابِهِ وُضِعَ عَلَی جِبَالِ الأَرْضِ لَسَاخَتْ إِلَی أَسْفَلِ سَبْعِ أَرَضِینَ وَ لَمَا أَطَاقَتْهُ فَکیفَ بِمَنْ یقَعُ عَلَیهِ یوْمَ القِیامَةِ فِی النَّار»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «قسم به آن کسی که جان محمد در دست [قدرت و اراده‌ی] اوست اگر قطره‌ای از زقوم [جهنم] بر کوه‌های زمین ریخته شود، آن‌‌ها را به قعر زمین هفتم فرو می‌برد و طاقتش را ندارد؛ پس چگونه است [حال و روز] کسی که نوشیدنی [همیشگی]اش باشد؟!

قسم به کسی که جانم در دست [قدرت و اراده‌ی] اوست اگر یک گرز از گرزهایی که خداوند در کتابش از آن‌‌ها یاد کرده، بر کوه‌های زمین نهاده شود، کوه‌ها به قعر زمین هفتم فرو می‌روند و آن را تحمل نتوانند کرد، پس چگونه است [حال و روز] کسی که در روز قیامت، با آن گرزها در آتش بر او بکوبند؟!».

[الدروع الواقیة، سید بن طاووس، صفحه‌ی 274؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 302]

قَالَ أَمِیرُ المؤمنین (علیه‌السلام): «إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَـمَّا غَلَی الزَّقُّومُ وَ الضَّرِیعُ فِی بُطُونِهِمْ کغَلْی الحَمِیمِ سَأَلُوا الشَّرَابَ، فَاُتُوا بِشَرَابِ غَسَّاقٍ وَ صَدِیدٍ «یتَجَرَّعُهُ وَ لا یکادُ یسِیغُهُ وَ یأْتِیهِ المَوْتُ مِنْ کلِّ مَکانٍ وَ ما هُوَ بِمَیتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِیظٌ»  وَ حَمِیمٌ یغْلِی بِهِ جَهَنَّمُ مُنْذُ خُلِقَتْ، «کَالمُهْلِ یشْوِی الوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ سَاءَتْ مُرْتَفَقاً».

امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «اهل آتش [جهنم] وقتی زقوم و خارِ خشک، در شکم‌هایشان مانند آب جوش، به غُل غُل آمد، آب در خواست می‌کنند. پس نوشیدنی‌ای از زردآب و چرکاب برایشان آورده می‌شود که «[هر یک از آنان،] آن را جرعه جرعه می‌نوشد؛ ولی نمی‌تواند آن را فرو ببرد. مرگ از هر طرف به سویش می‌آید؛ ولی نمی‌میرد و عذابی سخت به دنبال دارد» و نیز آبی جوشان که از زمانی که جهنم آفریده شده است، «همچنان در آنجا همانند مسِ گداخته می‌جوشد و صورت‌ها را بریان می‌کند. چه بد نوشیدنی‌ای است آن، و چه بد رامشگاهی است جهنم».

[تفسیر عیاشی، جلد 2، صفحه‌ی 223؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 302]

قال الامام العسکری (علیه‌السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی «اللهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» : «وَ أَمَّا اسْتِهْزَاؤُهُ بِهِمْ فِی الآخِرَةِ فَهُوَ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَقَرَّ المُنَافِقِینَ المُعَانِدِینَ لِعَلِی (علیه‌السلام) فِی دَارِ اللَّعْنَةِ وَ الهَوَانِ وَ عَذَّبَهُمْ بِتِلْک الأَلوَانِ العَجِیبَةِ مِنَ العَذَابِ، وَ أَقَرَّ المُؤْمِنِینَ الَّذِینَ کانَتِ المُنَافِقُونَ یسْتَهْزِءُونَ بِهِمْ فِی الدُّنْیا فِی الجِنَانِ بِحَضْرَةِ مُحَمَّدٍ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) صَفِی المَلِک الدَّیانِ؛ أَطْلَعَهُمْ عَلَی هَؤُلَاءِ المُسْتَهْزِءِینَ بِهِمْ فِی الدُّنْیا حَتَّی یرَوْا مَا هُمْ فِیهِ مِنْ عَجَائِبِ اللَّعَائِنِ وَ بَدَائِعِ النَّقِمَاتِ، فَیکونُ لَذَّتُهُمْ وَ سُرُورُهُمْ بِشَمَاتَتِهِمْ بِهِمْ کمَا [کانَ‏] لَذَّتُهُمْ وَ سُرُورُهُمْ بِنَعِیمِهِمْ فِی جِنَانِ رَبِّهِمْ. فَالمُؤْمِنُونَ یعْرِفُونَ أُولَئِک الکافِرِینَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ صِفَاتِهِمْ وَ هُمْ عَلَی أَصْنَافٍ، مِنْهُمْ مَنْ هُوَ بَینَ أَنْیابِ أَفَاعِیهَا تَمْضَغُهُ، وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ بَینَ مَخَالِیبِ سِبَاعِهَا تَعْبَثُ بِهِ وَ تَفْتَرِسُهُ، وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ تَحْتَ سِیاطِ زَبَانِیتِهَا وَ أَعْمِدَتِهَا وَ مِرْزَبَاتِهَا، یقَعُ مِنْ أَیدِیهِمْ عَلَیهِ، تُشَدِّدُ فِی عَذَابِهِ، وَ تُعَظِّمُ خِزْیهُ وَ نَکالَهُ، وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ فِی بِحَارِ حَمِیمِهَا یغْرَقُ وَ یسْحَبُ فِیهَا، وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ فِی غِسْلِینِهَا وَ غَسَّاقِهَا تَزْجُرُهُ زَبَانِیتُهَا، وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ فِی سَائِرِ أَصْنَافِ عَذَابِهَا، وَ الکافِرُونَ وَ المُنَافِقُونَ ینْظُرُونَ فَیـرَوْنَ هَؤُلَاءِ المُؤْمِنِینَ الَّذِینَ کانُوا بِهِمْ فِی الدُّنْیا یسْخَرُونَ لِمَا کانُوا مِنْ مُوَالَاةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِی وَ آلِهِمَا (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِمْ) یعْتَقِدُونَ، فَیـرَوْنَهُمْ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ عَلَی فُرُشِهَا یتَقَلَّبُ، وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ عَلَی فَوَاکهِهَا یرْتَعُ، وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ عَلَی غُرُفَاتِهَا أَوْ فِی بَسَاتِینِهَا وَ تَنَزُّهَاتِهَا یتَـبَحْبَحُ، وَ الحُورُ العِینُ وَ الوُصَفَاءُ وَ الوِلْدَانُ وَ الجَوَارِی وَ الغِلْمَانُ قَائِمُونَ بِحَضْرَتِهِمْ، وَ طَائِفُونَ بِالخِدْمَةِ حَوَالَیهِمْ، وَ مَلَائِکةُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ یأْتُونَهُمْ مِنْ عِنْدَ رَبِّهِمْ بِالحِبَاءِ وَ الکرَامَاتِ وَ عَجَائِبِ التُّحَفِ وَ الهَدَایا وَ المَبَرَّاتِ، یقُولُونَ: «سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ» فَیقُولُ هَؤُلَاءِ المُؤْمِنُونَ المُشْرِفُونَ عَلَی هَؤُلَاءِ الکافِرِینَ المُنَافِقِینَ: یا أَبَا فُلَانٍ وَ یا فُلَانُ ـ حَتَّی ینَادُونَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ ـ مَا بَالُکمْ فِی مَوَاقِفِ خِزْیکمْ مَاکثُونَ؟! هَلُمُّوا إِلَینَا نَفْتَحْ لَکمْ أَبْوَابَ الجِنَانِ لِتَتَخَلَّصُوا مِنْ عَذَابِکمْ، وَ تَلْحَقُوا بِنَا فِی نَعِیمِهَا. فَیقُولُونَ: یا وَیلَنَا أَنَّی لَنَا هَذَا؟! یقُولُ المُؤْمِنُونَ: انْظُرُوا إِلَی هَذِهِ الأَبْوَابِ. فَینْظُرُونَ إِلَی أَبْوَابِ الجِنَانِ مُفَتَّحَةً یخَـیلُ إِلَیهِمْ أَنَّهَا إِلَی جَهَنَّمَ الَّتِی فِیهَا یعَذَّبُونَ وَ یقَدِّرُونَ أَنَّهُمْ مُمَـکنُونَ أَنْ یتَخَلَّصُوا إِلَیهَا، فَیأْخُذُونَ فِی السِّبَاحَةِ فِی بِحَارِ حَمِیمِهَا وَ عَدْواً بَینَ أَیدِی زَبَانِیتِهَا وَ هُمْ یلْحَقُونَهُمْ وَ یضْرِبُونَهُمْ بِأَعْمِدَتِهِمْ وَ مِرْزَبَاتِهِمْ وَ سِیاطِهِمْ، فَلَا یزَالُونَ هَکذَا یسِیرُونَ هُنَاک وَ هَذِهِ الأَصْنَافُ مِنَ العَذَابِ تَمَسُّهُمْ، حَتَّی إِذَا قَدَّرُوا أَنَّهُمْ قَدْ بَلَغُوا تِلْک الأَبْوَابَ وَجَدُوهَا مَرْدُومَةً عَنْهُمْ وَ تُدَهْدِهُهُمُ الزَّبَانِیةُ بِأَعْمِدَتِهَا، فَتَنْکسُهُمْ إِلی‏ سَواءِ الجَحِیمِ، وَ یسْتَلْقِی أُولَئِک المُؤْمِنُونَ عَلَی فُرُشِهِمْ فِی مَجَالِسِهِمْ یضْحَکونَ مِنْهُمْ، مُسْتَهْزِءِینَ بِهِمْ، فَذَلِک قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «اللهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ» وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَالیوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الکفَّارِ یضْحَکونَ * عَلَی الأَرائِک ینْظُرُونَ»

امام عسکری (علیه‌السلام) درباره‌ی این سخن خدای متعال: «خدا[ست که‏] ریشخندشان مى‏کند» فرمودند: «مسخره کردن ایشان در آخرت بدین صورت است که خدای عز و جل وقتی منافقانِ دشمن علی (علیه‌السلام) را در خانه‌ی لعنت و خواری مستقر نماید و به رنگ‌های عجیب از عذاب، تعذیب کند و مؤمنان و کسانی که منافقان در دنیا آنان را مسخره می‌کردند، در بهشت و در حضور [حضرت] محمد‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم)، برگزیده‌ی پادشاهِ دیان (= داور، قاضی) [حاضر شوند. خدای متعال، آن مسخره شدگان را] بر [حال آن مسخره‌کنندگان] آگاه می‌سازد تا آنچه در آن هستند از لعنت‌های عجیب و نقمت‌های نو را ببینند و لذت و شادمانی‌شان را در شماتت آن‌‌ها قرار می‌دهد همچنان که لذت و شادمانی‌شان را در نعمت‌های بهشت قرار داده است!
پس مؤمنان، آن کافران را با اسم و صفاتشان می‌شناسند و آن‌‌ها بر چند گروهند. بعضی از آن‌‌ها بین دندان‌های افعی‌ها جویده می‌شوند.
و بعضی از آن‌‌ها بین چنگال درندگانِ آن [گرفتارند و] با او بازی می‌شود و او را از هم می‌درند.
و بعضی از آن‌‌ها زیر شلاق‌های بازدارنده و عمودها و پتک‌ها [قرار دارد که] از دست‌هایشان بر آن‌‌ها واقع می‌گردد که عذابش را تشدید می‌کند و خواری و پس‌زدنش را بزرگ می‌گرداند.
و بعضی از ایشان در دریاهای حمیم [یعنی آن آبِ جوشان] غرق است و در آن شنا می‌کند.
و بعضی از ایشان در غسلین [که چرکآبه‌ی بدن کافران است] و غسّاق [که چرکی سوزان و تیره‌رنگ است] شلاق‌های پس‌زننده [به شدت] آزارش می‌دهد.
و بعضی از ایشان در انواع دیگر عذاب هستند. و کافران و منافقان می‌نگرند و آن مؤمنان را که در دنیا مسخره‌شان می‌کرده‌اند که معتقد به پیروی از محمد و علی و آلشان: بودند، می‌بینند.
بعضی از ایشان را می‌بینند که بر بسترهایشان غلت می‌زنند و بعضی از ایشان [را می‌بینند] که در میان میوه‌های آن می‌گردند.
و بعضی از ایشان [را می‌بینند] که در غرفه‌ها یا باغ‌هایشان هستند و متمکن در خوشگذرانی. حورالعین و خدمتکاران و پسران [جاودانه] و غلامان در حضورشان ایستاده‌اند و در اطرافشان برای خدمت کردن، می‌گردند و ملائکه از نزد پروردگارشان بخشش‌ها و کرامت‌ها و تحفه‌های عجیب و هدیه‌ها و مهربانی‌ها برایشان می‌آورند و می‌گویند: «سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان! چه نیکوست سرانجام آن سرا[ى جاویدان]».
این مؤمنان که مُشرف بر آن کافران و منافقان هستند می‌گویند: ای ابوفلان و [ای] فلان ـ تا اینکه به نامشان آن‌‌ها را صدا می‌زنند ـ [که] شما را چه شده که چنین به خواری افتاده‌اید و [آنجا] ماندگار شده‌اید؟! به سوی ما بیایید [که] درهای بهشت را برایتان بگشاییم تا از عذابتـان خلاص شوید و به ما در نعمت‌ها[ی بهشت] بپیوندید!
[جهنمی‌ها] می‌گویند: ای وای بر ما، ما کجا و این [نعمت]ها کجـا؟! مؤمنیـن می‌گویند: به این درها بنگرید. پس نظر می‌کنند به درهای بهشت که باز است [ولی] خیال می‌کنند که آن‌‌ها به جهنمی که در آن عذاب شده، [منتهی می‌شود، ولی] این توانایی را در خود می‌یابند که از [جهنم] رهایی یابند. [به همین طمع خام] در دریاهای آب جوشان شنا می‌کنند در حالی که می‌کوشند از ضربات شلاق‌ها و عمودها و پتک‌ها در امان باشند ولی به آن‌‌ها می‌رسد. همواره اینگونه آنجا سیر می‌کنند و این انواع عذاب [که گفته شد] آن‌‌ها را لمس می‌کند.
تا اینکه وقتی می‌خواهند به درها برسند،‌ درها به رویشان بسته می‌شود و با شلاق‌ها و عمودهای آتشین،‌ آن‌‌ها را به قعر جهنم می‌افکنند. در این حال، این مؤمنان بر بسترهایشان می‌خندند و [آن بدبختان حقیقی را] مسخره می‌کنند و این [معنی] سخن خدای عز و جل است که «خدا آنان را مسخره می‌کند» و [همچنین تفسیرِ] این سخن خدای عز و جل است که «و[لى‏] امروز، مؤمنانند که بر کافران خنده مى‏زنند. بر تخت‌ها[ى خود نشسته‏]، نظاره مى‏کنند».

[تفسیر امام عسکری (علیه‌السلام)، صفحه‌ی 123؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 6، صفحه‌ی 53 و جلد 8، صفحه‌ی 298]

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است