حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

۴۱۶ مطلب با موضوع «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان .» ثبت شده است

«وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّی إِذَا جَاؤُوهَا وَ فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَـهُم خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیکمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ * وَقَالُوا الحَمْدُ للهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الجَنَّةِ حَیثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ العَامِلِینَ»

«و کسانی که از پروردگارشان پروا داشته‌‏اند گروه گروه به سوی بهشت‏ سوق داده شوند تا چون بدان رسند و درهای آن [به رویشان] گشوده گردد و نگهبانان آن به ایشان گویند: «سلام بر شما، خوش آمدید. در آن درآیید [و] جاودانه [بمانید]». و گویند: «سپاس خدایی را که وعده‏‌اش را بر ما راست گردانید و سرزمین [بهشت] را به ما میراث داد. از هر جای آن باغ [پهناور و همیشه سرسبز] که بخواهیم جای می‏‌گزینیم. چه نیک است پاداش عمل‏‌کنندگان»

[سوره‌ی زمر، آیات 73 و 74]

«وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُوْلَئِک هُمُ المُتَّقُونَ * لَـهُم مَّا یشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَلِک جَزَاءُ المُحْسِنِینَ»

«و آن کس که راستی آورد و آن را باور نمود، آنانند که خود پرهیزکارانند. برای آنان هر چه بخواهند پیش پروردگارشان خواهد بود. این است پاداش نیکوکاران»

[سوره‌ی زمر، آیات 33 و 34]

«لَکنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَـهُم غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِیةٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ وَعْدَ اللهِ لَا یخْلِفُ اللهُ المِیعَادَ»

«لکن کسانی که از پروردگارشان پروا داشتند، برای ایشان غرفه‌‏هایی است که بالای آن‌‌‌ها غرفه‏‌هایی [دیگر] بنا شده است. [همچنین] نهرها از زیر آن روان است. [وعده‌ای نیست که احتمال خلاف در آن باشد چون اینها] وعده‌ی خداست. [و] ‏خدا[ی قادر متعال] خلاف وعده نمی‏‌کند»

[سوره‌ی زمر، آیه‌ی 20]

«إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَـحُسْنَ مَآبٍ * جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لَـهُم الأَبْوَابُ * مُتَّکئِینَ فِیهَا یدْعُونَ فِیهَا بِفَاکهَةٍ کثِیرَةٍ وَشَرَابٍ * وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ * هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِیوْمِ الحِسَابِ * إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِن نَّفَاد»

«قطعاً برای پرهیزکاران [یعنی منهاجیون و منهاجیات] فرجامی نیک است. باغ‌های همیشگی در حالی که درهای [آنها] برایشان گشوده ‏است. در آنجا تکیه می‏‌زنند [و] میوه‏‌های فراوان و نوشیدنی در آنجا طلب می‏‌کنند. و نزدشان [دلبران] فروهشته‏‌نگاهِ همسال است. این است آنچه برای روز حساب به شما وعده داده می‏‌شد. [می‏‌گویند] در حقیقت، این روزی ماست و [از مزایای مهمش این است که] آن را پایانی نیست»

[سوره‌ی ص، آیات 49 تا 54]

«وَ مَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللهِ المُخْلَصِینَ * أُوْلَئِک لَـهُم رِزْقٌ مَعْلُومٌ * فَوَاکهُ وَهُم مُکرَمُونَ * فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ * عَلَی سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ * یطَافُ عَلَیهِم بِکأْسٍ مِن مَعِینٍ * بَیضَاءَ لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ * لَا فِیهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا ینزَفُونَ * وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ * کأَنَّهُنَّ بَیضٌ مَّکنُونٌ * فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ یتَسَاءَلُونَ * قَالَ قَائلٌ مِّنهُمْ إِنیِ کاَنَ لی قَرِینٌ * یقُولُ أَ ءِنَّک لَمِنَ المُصَدِّقِینَ * أَ ءِذَا مِتْنَا وَ کنَّا تُرَابًا وَ عِظَامًا أَ ءِنَّا لَمَدِینُونَ * قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ * فَاطَّلَعَ فَرَءَاهُ فی سَوَاءِ الجْحِیمِ * قَالَ تَاللهِ إِن کِدتَّ لَتُـرْدِینِ * وَ لَوْ لَا نِعْمَةُ رَبیِ لَکنتُ مِنَ المُحْضَرِینَ * أَ فَمَا نَحَنُ بِمَیتِینَ * إِلَّا مَوْتَتَنَا الأُولی‏ وَ مَا نَحنُ بِمُعَذَّبِینَ * إِنَّ هَذَا لهَوَ الفَوْزُ العَظِیمُ * لِمِثْلِ هَذَا فَلْیعْمَلِ العَامِلُونَ»
«آنان [یعنی منهاجیون و منهاجیات] روزی معین خواهند داشت؛ [انواع] میوه‏‌ها و آنان مورد احترام خواهند بود. در باغ‌های پُر نعمت. بر تخت‌ها در برابر همدیگر [می‏‌نشینند]. [پسران جاودانه و کنیزکان زیباروی] با جامی از باده‌ی ناب، پیرامونشان به گردش درمی‏‌آیند. [باده‏ای] سخت‏ سپید که نوشندگان را لذتی [خاص] می‏‌دهد. [مانند شراب دنیا، آلوده و بدفرجام نیست بلکه] نه در آن فساد عقل است و نه ایشان از آن به بدمستی [و فرسودگی] می‏‌افتند. و نزدشان [دلبرانی] فروهشته‏‌نگاه و فراخ‏‌دیده باشند. [از شدت سپیدی] گویی تخم [شترمرغ] زیر پَرند. پس [با هم به یادآوری خاطرات دنیا می‌نشینند.] برخی‏‌شان به برخی روی نموده و از همدیگر پرس‏‌وجو می‏‌کنند. گوینده‌‏ای از آنان می‏‌گوید: راستی من [در دنیا] همنشینی داشتم. [که انکار خدا و پیامبران داشت و به من] می‏‌گفت: آیا واقعاً تو از باوردارندگانی؟! آیا [تو باور کرده‌ای که] وقتی مُردیم و خاک و [مُشتی] استخوان شدیم، آیا واقعاً جزا می‏‌یابیم. [سپس از یارانش] می‏‌پرسد: آیا شما [از حال او] اطلاع دارید؟ [ و می‌دانید الان کجاست؟]. پس [به کمک دوستان بهشتی‌اش از حال او] اطلاع حاصل می‏‌کند و او را در میان آتش می‏‌بیند. [او را خطاب قرار می‌دهد و] می‏‌گوید: به خدا سوگند چیزی نمانده بود که تو مرا به هلاکت اندازی. و اگر رحمت پروردگارم نبود هرآینه من [نیز] از احضارشدگان [در حساب سخت قیامت و حاضر شدگان در آتش سوزان جهنم] بودم. [آنگاه از روی شوق می‏‌گوید:] آیا [واقعاً] دیگر روی مرگ را نمی‏‌بینیم؟! جز همان مرگ نخستین خود، و [یعنی به راستی] ما هرگز عذاب نخواهیم شد؟! [بله، چنین است و ما هرگز نمی‌میریم و هرگز عذاب نمی‌شویم.] راستی که این، همان کامیابی بزرگ است. برای چنین [پاداشی] باید کوشندگان بکوشند [و تلاشگران تلاش کنند]»

[سوره‌ی صافات، آیات 39 تا 61]

«إِنَّ أَصْحَابَ الجَنَّةِ الیوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکهُونَ * هُمْ وَ أَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلَالٍ عَلَی الأَرَائِک مُتَّکئُونَ * لَـهُم فِیهَا فَاکهَةٌ وَ لـَهُم مَا یدَّعُونَ * سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَبٍّ رَحِیمٍ»

«در این روز [قیامت که همه گرفتار حساب و کتاب خویشند،] اهل بهشت، کار و باری خوش در پیش دارند. آن‌‌‌ها با همسرانشان در زیر سایه‌‏ها بر تخت‌ها[ی مرتفع و خوش‌منظر] تکیه می‏زنند. در آنجا برای آن‌‌‌ها [هر گونه] میوه [که بخواهند، فـراهم] است و هر چه دلشـان بخواهد [برایشـان حاضر می‌شود]. [و از همه اینها مهم‌تر این که] از جانب پروردگار[ی] مهربان [به آنان] سلام گفته می‏شود.»

[سوره‌ی یس، آیات 55 تا 58]

«جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا یحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤًا وَ لِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ * وَ قَالُوا الحَمْدُ للهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکورٌ * الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ المُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لَا یمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلَا یمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ»

«[فرجام منهاجیون و منهاجیات،] بهشت‌های همیشگی [است که] به آن‌‌‌ها درخواهند آمد. در آنجا با دستبندهایی از زر و مروارید، زیور یابند و در آنجا جامه‏‌شان پرنیان خواهد بود. و می‏‌گویند: «سپاس خدایی را که اندوه را از ما بزدود به راستی پروردگار ما آمرزنده [و] حق‏شناس است». همان [خدایی] که ما را به فضل خویش در سرای ابدی جای داد. [آسودگانی شادمان هستیم که] در اینجا رنجی به ما نمی‏‌رسد و [ثروتمندانی هستیم که] در اینجا درماندگی به ما دست نمی‏‌دهد»

[سوره‌ی فاطر، آیات 33 تا 35]

«وَ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً * أُوْلَئِک یجْزَوْنَ الغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَ یلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیةً وَ سَلَامًا * خَالِدِینَ فِیهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرّاً وَمُقَاماً»

«و [منهاجیون] کسانی‏ هستند که می‏‌گویند: پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن دِه که مایه‌ی روشنی چشمان [ما] باشد و ما را پیشوای پرهیزکاران گردان. اینانند که به پاس آن که صبر کردند، غرفه[های بهشت را] پاداش خواهند یافت و در آنجا با سلام و درود، مواجه خواهند شد. در آنجا جاودانه خواهند ماند. [جدّاً بهشت پر نعمت] چه خوش قرارگاه و مقامی [است]»

[سوره‌ی فرقان، آیات 74 تا 76]

«قُلْ أَ ذَلِک خَیرٌ أَمْ جَنَّةُ الخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ المُتَّقُونَ کانَتْ لَـهُم جَزَاءً وَمَصِیراً * لَـهُم فِیهَا مَا یشَاؤُونَ خَالِدِینَ کانَ عَلَی رَبِّک وَعْداً مَسْؤُولاً»

«بگو آیا این [عقوبت] بهتر است ‏یا بهشت جاویدان که به پرهیزکاران وعده داده شده است که پاداش و سرانجام آنان است. جاودانه هر چه بخواهند در آنجا دارند. پروردگار تو مسؤول [تحقق] این وعده است»

[سوره‌ی فرقان، آیات 15 و 16]

«إِنَّ اللهَ یدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ یحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤًا وَ لِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ * وَ هُدُوا إِلَی الطَّیبِ مِنَ القَوْلِ وَ هُدُوا إِلَی صِرَاطِ الحَمِیدِ»

«خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌‏اند در باغ‌هایی که از زیر [درختان] آن، نهرها روان است درمی‌‏آورد. در آنجا با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته می‏‌شوند و لباسشان در آنجا از پرنیان (= ابریشم خالص) است. و به گفتار پاک، هدایت می‏‌شوند و به سوی راه [خدای] ستوده هدایت می‌گردند»

[سوره¬ی حج، آیات 23 و 24]

«إِنَّ اللهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ إِنَّ اللهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ»

«بی‏‌گمان خدا، کسانی را که گرویده و کارهـای شایسته کرده‏‌اند، به باغ‌هایی درمی‏‌آورد که از زیر [درختان] آن، رودها روان است. ‏خدا هر چه بخواهد انجام می‏‌دهد»

[سوره‌ی حج، آیه‌ی 14]

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کانَتْ لَـهُم جَنَّاتُ الفِرْدَوْسِ نُزُلًا * خَالِدِینَ فِیهَا لَا یبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا»

«بی‏‌گمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌‏اند باغ‌های فردوس [که بالاترین و عالی‌ترین جای بهشت است] جایگاه پذیرایی آنان است. جاودانه در آن خواهند بود و از آنجا درخواست انتقال نمی‏‌کنند [چون از فردوس، بالاتری نیست که بخواهند به آنجا بروند]»

[سوره‌ی کهف، آیات 107 و 108]

«إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَـهُم مِّنَّا الحُسْنَی أُوْلَئِک عَنْهَا مُبْعَدُونَ * لَا یسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ»

«بی‏‌گمان کسانی که قبلاً از جانب ما به آنان وعده‌ی نیکو داده شده است از آن [آتش] دور داشته خواهند شد. صدای آن را نمی‏‌شنوند و آنان در میان آنچه دل‌هایشـان بخواهد جـاودانند [یعنی هر چه می‌خواهند را آرزو می‌کنند و بلافاصله برایشان فراهم می‌شود]»

[سوره‌ی انبیاء، آیات 101 و 102]

«إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِک یدْخُلُونَ الجَنَّةَ وَلَا یظْلَمُونَ شَیئًا * جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالغَیبِ إِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیـّاً * لَا یسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَ لَـهُم رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکرَةً وَعَشِیـّاً * تِلْک الجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن کانَ تَقِیـّاً»

«مگر آنان که توبه کرده و ایمان آورده و کار شایسته انجام دادند که آنان به بهشت درمی‏‌آیند و ستمی بر ایشان نخواهد رفت. باغ‌های جاودانی که [خدای] رحمان به بندگانش در جهـان ناپیدا وعده داده است، در حقیقت وعده‌ی او انجام‏‌شدنی است. در آنجا سخن بیهوده‌‏ای نمی‏‌شنوند، جز درود [و سخن نیکو چیزی گفته نمی‌شود] و روزی‏‌شان صبح و شام در آنجا [آماده] است. این همان بهشتی است که به هر یک از بندگان ما که پرهیزکار باشند به میراث می‏‌دهیم»

[سوره‌ی مریم، آیات 60 تا 63]

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا * أُوْلَئِک لَـهُم جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ یحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ یلْبَسُونَ ثِیابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّکئِینَ فِیهَا عَلَی الأَرَائِک نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا»

«کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌‏اند [بدانند که] ما پاداش کسی را که نیکوکاری کرده است، تباه نمی‏‌کنیم. آنانند که بهشت‌های عدن به ایشان اختصاص دارد که از زیر [قصرها]شان جویبارها روان است در آنجا با دستبندهایی از طلا آراسته می‏‌شوند و جامه‏‌هایی سبز از پرنیان نازک و حریر ستبر می‏‌پوشند. در آنجا بر تخت‌ها[ی مرتفع که چشم‌اندازی بس نیکو دارد،] تکیه می‏‌زنند. چه خوش پاداش و نیکو تکیه‏‌گاهی»

[سوره‌ی کهف، آیات 30 و 31]

«وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْاْ مَاذَا أَنزَلَ رَبُّکمْ قَالُواْ خَیرًا لِّلَّذِینَ أَحْسَنُواْ فِی هَذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَیرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ المُتَّقِینَ * جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَـهُم فِیهَا مَا یشَآؤُونَ کذَلِک یجْزِی اللهُ المُتَّقِینَ * الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ المَلآئِکةُ طَیـبِینَ یقُولُونَ سَلامٌ عَلَیکمُ ادْخُلُواْ الجَنَّةَ بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ»

«و به کسانی که تقوا پیشه کردند گفته شود پروردگارتان چه نازل کرد؟ می‌گویند: [فقط] خوبی [و دیگر، هیچ]. برای کسانی که در این دنیا نیکی کردند [پاداش‌های] نیکویی است و قطعاً سرای آخرت، بهتر است و سرای پرهیزکاران چه نیکوست‏؛ بهشت‌های عدن که در آن داخل می‏‌شوند. رودها از زیر [درختان] آن‌‌‌ها روان است. در آنجا هر چه بخواهند برای آنان [فراهم] است. ‏خدا این گونه، پرهیزکاران را پاداش می‏‌دهد. همان کسانی که فرشتگان جانشان را در حالی که پاکند می‌‏ستانند [و به آنان] می‏‌گویند: درود بر شما باد به [پاداش] آنچه انجام می‏‌دادید، به بهشت درآیید»

[سوره‌ی نحل، آیات 30 تا 32]

«إِنَّ المُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیونٍ * ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ * وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَی سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ * لاَ یمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَ مَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِینَ»

«همانا پرهیزکاران در باغ‌ها و چشمه‏‌سارانند. [به آنان گویند] با سلامت و ایمنی در آنجا داخل شوید. و آنچه کینه [و شائبه‏‌های نفسانی] در سینه‌‏های آنان است برکنیم. برادرانه بر تخت‌هایی روبروی یکدیگر نشسته‌‏اند [و از ملاقات و گفتگو با هم، لذت می‌برند]. نه رنجی در آنجا به آنان می‌‏رسد و نه از آنجا بیرون رانده می‏‌شوند»

[سوره‌ی حجر، آیات 45 تا 48]

«وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیـتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ»

«و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌‏اند به بهشت‌هایی درآورده می‏‌شوند که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است که به اذن پروردگارشان در آنجا جاودانه به سر می‌‏برند و درودشان در آنجا سلام است»

[سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی 23]

«مَثَلُ الجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ المُتَّقُونَ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ أُکلُهَا دَآئِمٌ وِظِلُّهَا تِلْک عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَواْ وَّعُقْبَی الکافِرِینَ النَّارُ»

«وصف بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده [این است که] از زیر [درختان] آن، نهرها روان است. میوه و سایه‌‏اش پایدار است. این است فرجام کسانی که پرهیزکاری کرده‏‌اند و فرجام کافران، آتش [دوزخ] است [و باید در این دو فرجام، تدبّر کنیم]»

[سوره‌ی رعد، آیه‌ی 35]

«وَالَّذِینَ صَبَرُواْ ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلاَنِیةً وَیدْرَؤُونَ بِالحَسَنَةِ السَّیئَةَ أُوْلَئِک لَـهُم عُقْبَی الدَّارِ * جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیاتِهِمْ وَالمَلاَئِکةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِم مِّن کلِّ بَابٍ * سَلاَمٌ عَلَیکم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ»

«و کسانی که برای طلب خشنودی پروردگارشان شکیبایی کردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزیشان دادیم، نهان و آشکارا، انفاق کردند و بدی را با نیکی می‏‌زدایند؛ ایشان را فرجامی خوش [در] سـرای باقی است. [همان] بهشت‌های عدن که آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان، که درست‌کارند، در آن داخل می‏‌شوند و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد می‌شوند. [و به آنان می‏‌گویند:] «درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر کردید» راستی، فرجام آن سرای چه نیکوست»

[سوره‌ی رعد، آیات 22 تا 24]

«وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِی الجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاءَ رَبُّک عَطَاءً غَیرَ مَجْذُوذٍ»

«و اما کسانی که نیک‌بخت‏ [واقعی] شده‌‏اند، تا آسمان‌ها و زمین برجاست، در بهشت، جاودانند؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد [که این،] بخششی است که [هرگز] قطع نمی‌شود»

[سوره‌ی هود، آیه‌ی 108]

«وَعَدَ اللهُ المُؤْمِنِینَ وَالمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللهِ أَکبَرُ ذَلِک هُوَ الفَوْزُ العَظِیمُ»

«خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغ‌هایی وعده داده است که از زیر [درختان] آن نهرها جاری است. در آن [باغ‌ها] جاودانه خواهند بود و [نیز] سراهایی پاکیزه در بهشت‌های جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودی خدا بزرگتر [از همه‌ی آن نعمت‌ها] است. [به راستی] این است همان کامیابی بزرگ»

[سوره‌ی توبه، آیه‌ی 72]

«وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا لَـهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِیلاً»

«و به زودی کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌‏اند در باغ‌هایی که از زیر [درختان] آن نهرها روان است، داخل می‌کنیم. برای همیشه در آن [باغ‌ها] جاودانند و در آنجا همسرانی پاکیزه دارند و آنان را در سایه‌‏ای پایدار درآوریم»

[سوره‌ی نساء، آیه‌ی 57]

«قُلْ أَؤُنَبِّئُکم بِخَیرٍ مِّن ذَلِکمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللهِ وَاللهُ بَصِیرٌ بِالعِبَادِ»

«بگو آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم؟ برای کسانی که تقوا پیشه کرده‏‌اند، نزد پروردگارشان باغ‌هایی است که از زیر [درختان] آن‌‌‌ها نهرها روان است. در آن [باغ‌ها] جاودانه بمانند و همسرانی پاکیزه و [نیز] خشنودی خدا [را دارند] و خداوند به [امور] بندگان [خود] بیناست»

[سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 15]

«وَبَشِّرِ الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَـهُم جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ کلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَاُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَ لَـهُم فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»

«و کسانی را که ایمان آورده‌‏اند و کارهای شایسته انجام داده‏‌اند مژده ده که ایشان را باغ‌هایی خواهد بود که از زیر [درختان] آن‌ها جوی‌ها روان است؛ هر گاه میوه‌‏ای از آن روزی ایشان شود می‌‏گویند این همان است که پیش از این [نیز] روزی ما بوده و مانند آن [نعمت‌ها] به ایشان داده شود و در آنجا همسرانی پاکیزه خواهند داشت و در آنجا جاودانه بمانند»

[سوره‌ی بقره، آیه‌ی 25]

بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ فِی سَبِیلِ اللهِ
وَ الحَمدُ للهِ وَ الصَلَوةُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آلِ اللهِ
وَ أفضَلُ التَّحِیاتِ عَلَی بَقِیةِ اللهِ، وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أعدَاءِ اللهِ
مُرتَقِباً لأمرِ اللهِ وَ مُرتَجِیاً لِفَضلِ اللهِ وَ عَلَی المِنهَاجِیینَ وَ المِنهَاجِیاتِ سَلامُ اللهِ

مقدمه:
این کتاب، تفصیلی بر مستندات دو قاعده از قواعد نظری منهاج فردوسیان است. آن دو قاعده‌ی نظری عبارتند از:
● قاعده: در منهاج فردوسیان، باید اعتقاد داشت، کسانی که در دار دنیا، عقیده‌ی سالم و اعمال صالح داشته باشند، بعد از محاسبه‌ی اعمالشان در روز قیامت، به باغ‌های پر از نعمت، داخل شده و در آنجا به صورت جاویدان، متنعم خواهند بود. (بهشت)
● قاعده: در منهاج فردوسیان، باید اعتقاد داشت، کسانی که در دار دنیا، عقیده‌ی فاسد و اعمال ناصالح داشته باشند، بعد از محاسبه‌ی اعمالشان در روز قیامت، به آتشی سوزان و عذابی دردناک و طاقت فرسا افکنده خواهند شد. (جهنم)
به سبک ویژه‌ی منهاج، آیات قرآن کریم را «محکم»، روایات شیعه از معصومین (علیهم‌السلام) را «سند»، روایات عامه از معصومین (علیهم‌السلام) را «شاهد» و سخنان صحابه را «تابع» می‌نامیم.
قرار گرفتن مطالب نیز به همین ترتیب است، یعنی از «محکم» شروع و به «تابع» ختم می‌گردد.
همانطور که «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» کتاب مطالعه نیست، بلکه برنامه‌ی عمل است؛ این کتاب نیز برای مطالعه نیست بلکه برای چشیدن و بلعیدن است؛ به تعبیری، کتابِ خواندنی نیست بلکه کتابِ خوردنی است. منهاجی باید سطر به سطر آن را در مکانی خلوت و با حواس جمع، بخواند و تصویرش را در ذهن بیاورد. پس نباید در مطالعه‌ی این اثر نفیس، عجله کند بلکه با آرامشِ تمام، اول صبح یا آخر شب، در حالی که همه جا را سکوت و آرامش فراگرفته، قسمتی را مطالعه نماید برای بلعیدنِ مطالبِ آن یعنی خواندنی که مانند خوردن باشد.
پس ای عزیز! سعی کن با خواندن این سطور، به باور آن برسی و طعم آن را با قلب خود بچشی، و گرنه مطالعه‌ی این کتاب، وبالی بیش نخواهد بود.
تأکید می‌کنم آنچه در دست شماست،‌ کتابی است جهت ایجاد حال بهشتی و جهنمی بودن در اصحاب منهاج. هر منهاجی با مطالعه‌ی دقیق و مکرر این اثر می‌کوشد تا حال و هوای بهشت و جهنم را در وجودش ایجاد کند و همواره این حس را بیدار و فعال نگه دارد.
استاد عالی، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) در وصف پرهیزکاران می‌فرمایند: «هُمْ وَ الجَنَّةُ کمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُون‏» [نهج‌‏البلاغه، صبحی صالح، خطبة المتقین؛ کتاب سلیم ‏بن ‏قیس، صفحه‌ی 849؛ تحف ‏العقول، ابن شعبه حرانی، صفحه‌ی 159؛ أعلام ‏الدین، دیلمی، صفحه‌ی 138؛ مکارم ‏الأخلاق، طبرسی، صفحه‌ی 475] یعنی رابطه‌ی اینان با بهشت مانند کسی است که آن را می بیند، پس [به واسطه‌ی این شدت اتصال،] در آن متنعّم [و برخوردار از نعمت‌ها] هستند. [همچنین] رابطه‌ی اینان با جهنم مانند کسی است که آن را می‌بیند، پس [به واسطه‌ی شدت اتصال،] در آن عذاب می‌شوند.
نکته‌ی قابل تذکر اینکه در این کتاب، فقط اوصاف بهشت و نعمت‌های آن و اوصاف جهنم و عذاب‌های آن آمده است تا ایجاد حال معنوی نماید و به مقوله‌هایی مانند: چه کسانی بهشتی و جهنمی هستند؟ چه اعمالی موجب بهشتی یا جهنمی شدن می‌شود؟ بهشت و جهنم در زمین است یا آسمان؟ بهشت و جهنم اکنون موجود است یا هنوز آفریده نشده است؟ و… پرداخته نشده است؛ چون اینگونه بحث‌ها، مایه‌ی ایجاد حال مخصوص و ماورائی نمی‌شود و حتی توجه به آنها، منهاجی را از مقصد اصلی این کتاب، که قرار گرفتن در حال و هوای بهشت و جهنم است، دور می‌سازد.
این کتاب شامل یک مقدمه و چهار فصل است. عنوان فصل‌های آن بدین قرار می‌باشد:
فصل اول: اوصاف بهشت در قرآن کریم؛
فصل دوم: اوصاف بهشت در روایات؛
فصل سوم: اوصاف جهنم در قرآن کریم؛
فصل چهارم: اوصاف جهنم در روایات.

شبهه‌ای اساسی و پاسخش:
یکی از شبهات مهمی که در راه مشتاقان رسیدن به کمال و سعادت وجود دارد و تلفات بسیاری گرفته و می‌گیرد، و افراد زیادی را دچار سردرگمی و تحیر نموده و می‌کند، این است که عبادت کردن به نیت رهیدن از جهنم و رسیدن به بهشت و امان یافتن از ترس‌های روز قیامت، صحیح نیست یا صحیح هست ولی حد اعلی نیست.
این شبهه در عبارات مختلف و در گفتار و نوشتار افراد مختلف، از گذشته تا حال، بوده و هست. پس لازم است یک بار برای همیشه برای جویندگان کمال و سعادت، پاسخ‌داده شده و حل گردد.
همچنان که دیدگاه درست،‌ نقش اساسی در رسیدن دارد، فاسد بودن دیدگاه نیز نقش مهمی در نرسیدن به کمال و سعادت دارد. کسانی که انگیزه‌های غیرشفاف از عبادت حق تعالی دارند، چندان فرقی در نرسیدن به کمال و سعادت، با کسانی که انگیزه‌های فاسد دارند، نخواهند داشت.
به عبارت ساده‌تر، تا زمانی که جوینده‌ی کمال و سعادت،‌ انگیزه‌ی مشخص، قابل درک و قابل تصوّری نداشته باشد،‌ حرکت جدّی و در خور توجهی از خود نشان نخواهد داد.
آنچه صوفیه بر طبل آن می‌کوبند و با عناوین فریبنده و پرجاذبه مانند «ملاقات با خدای تعالی» مطرح می‌نمایند، در حقیقت،‌ سرگردان کردن نیت‌ها و به کُما بردنِ انگیزه‌هاست.
آن‌گاه که جوینده‌ی کمال و سعادت نتواند تصویر واضحی از مقصد و مقصود عبادتش داشته باشد، پس از اندک زمانی که از بیداری‌اش گذشت، سرخورده شده و در حیرتی بی‌پایان، از عمل کردن باز می‌ماند و مقصود شیطان ـ که نرسیدن انسان به درجات عالیه‌ی کمال است ـ محقّق می‌شود. با این حساب، ضرورت تبیین نیت یا انگیزه در عبادات، بیش از پیش روشن می‌گردد. انگیزه‌های عبادت در قرآن و روایات معتبر شیعه را منحصر در موارد زیر یافتیم:
ـ رهایی یافتن از اضطراب و ناخوشی روز قیامت؛
ـ رهایی یافتن از جهنم و عذاب‌های آن (که مظهر قهر و غضب خدای متعال است)؛
ـ رسیدن به بهشت و نعمت‌های آن (که مظهر رضای خدای بزرگ است)؛
ـ شکرگزاری در برابر نعمت‌های الهی؛
ـ طلب خشنودی خداوند؛
ـ لقای حق تعالی؛
ـ حبّ حق تعالی.
اینک هر یک از این انگیزه‌های صحیح عبادت را با توجه به مستندات آن شرح می‌دهیم و سپس چند تذکرِ مربوط به همین بحث را در پایان می‌آوریم.
عبادت‌ها (چه انجام‌دادنی‌ها و چه ترک‌کردنی‌ها) باید به یکی از این اهداف انجام شود:

الف) رهایی از اضطراب و ناخوشی روز قیامت؛
قرآن کریم، این هدف را برای ابرار اثبات کرده است. آنجا که می‌فرماید: «إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا * عَینًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا * یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا * وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لاَ نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیراً * فَوَقَاهُمُ اللهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُورًا؛ به یقین ابرار و نیکان از جامى مى‏‌نوشند که با عطر خوشى آمیخته است. چشمه‏‌اى که بندگان خدا از آن مى‏‌نوشند و [به دلخواه خویش] جاریش مى‏‌کنند. [همان بندگانى که] به نذر خود وفا مى‏‌کردند و از روزى که گزند آن فراگیرنده است مى‏‌ترسیدند. و بینوا و یتیم و اسیر را ـ با دوستى‌اش ـ خوراک مى‏‌دادند. ما براى خشنودى خداست که به شما مى‏‌خورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏‌خواهیم. ما از پروردگارمان از روز ترش‌رو، سخت هراسناکیم. پس خدا [هم] آنان را از آسیب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت» [سوره‌ی انسان، آیات 5 تا 11]
همچنین می‌فرماید: «قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّینَ * وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ * قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ؛ بگو من مأمورم که خدا را در حالى که آیینم را براى او خالص گردانیده‌‏ام بپرستم. و مأمورم که نخستین مسلمانان باشم. بگو من اگر به پروردگارم عصیان ورزم از عذاب روزى هولناک مى‏‌ترسم». [سوره‌ی زمر، آیات 11 تا 13]

ب) رهایی از جهنم و عذاب‌های آن (که مظهر قهر و غضب خدای متعال است)؛
رهایی از جهنم و پناه بردن به خدای بزرگ از عذاب‌های دردناک آن، هدفی است که مورد تأیید و تعریف قرآن کریم است. آنجا که خدای بزرگ صفات بندگان خود را بر می‌شمارد و آنان را بدین صفات می‌ستاید می‌فرماید: «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَمًا * وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیامًا * وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا * إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا؛ و بندگان خداى رحمان کسانى‏‌اند که روى زمین به نرمى گام برمى‏‌دارند و چون نادانان ایشان را طرفِ خطاب قرار دهند، به ملایمت پاسخ مى‏‌دهند. و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى‏‌آورند. و کسانى‏‌اند که مى‏‌گویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان که عذابش سخت و دایمى است. و در حقیقت، آن بد قرارگاه و جایگاهى است». [سوره‌ی فرقان، آیات 63 تا 66] در این آیه‌ی شریفه، کلمه‌ی «یَقُولُونَ» به معنی خواستن است. یعنی یکی از هدف‌هایی که دارند و تحققش را خواستارند، این است که می‌خواهند پروردگارشان عذاب جهنم را از آنان بازگرداند.

ج) رسیدن به بهشت و نعمت‌های آن (که مظهر رضای خدای بزرگ است)؛
رسیدن به بهشت و نعمت‌های آن نیز از اهداف مورد تأیید و تشویق قرآن کریم است. خدای متعال بعد از ذکر نعمت‌هایی که برای ابرار (بندگان نیک) در بهشت برین فراهم نموده، می‌فرماید: رغبت‌کنندگان باید در رسیدن به این نعمت‌ها بر یکدیگر سبقت بگیرند؛ «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ * عَلَى الْأَرَائِکِ یَنظُرُونَ * تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ * یُسْقَوْنَ مِن رَّحِیقٍ مَّخْتُومٍ * خِتَامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ؛ مسلّماً نیکان در انواع نعمت‏ند: بر تخت‌هاى زیباى بهشتى تکیه کرده و [به زیبایی‌هاى بهشت] مى‏‌نگرند! در چهره‏‌هایشان طراوت و نشاط نعمت را مى‌‏بینى و مى‏‌شناسى! آنها از شراب [طهور] زلال دست‏‌نخورده و سربسته‏‌اى سیراب مى‏‌شوند! مُهرى که بر آن نهاده شده از مشک است و در این نعمت‌هاى بهشتى راغبان باید بر یکدیگر پیشى گیرند!» [سوره‌ی مطففین، آیات 22 تا 26]
در آیه‌ی دیگر از قول بندگان مخلص خدا می‌فرماید: «إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُونَ؛ راستى که این همان کامیابى بزرگ است. کوشندگان براى چنین [پاداشى] باید بکوشند». [سوره‌ی صافات، آیات 60 و 61] از این نقل قول قرآن می‌فهمیم که یکی از هدف‌های مورد تأیید خداوند متعال در عبادات، رسیدن و بهره‌مند شدن از نعمت‌های بهشتی است.
در آیه‌ای دیگر امر به سبقت گرفتن به سوی بهشت شده است؛ یعنی نیت‌های خود را اینگونه تنظیم کنید، می‌فرماید: «سَابِقُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم؛ [براى رسیدن‏] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است [و] براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده‌‏اند، بر یکدیگر سبقت جویید. این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را مى‌‏دهد، و خداوند را فزون‏‌بخشى بزرگ است‏‏» [سوره‌ی حدید، آیه‌ی 21]
همچنین در ضمن موعظه‌های خدای تعالی به حضرت عیسی (علیه‌السلام) آمده است: «یَا ابْنَ مَرْیمَ لَوْ رَأَتْ عَینُکَ مَا أَعْدَدْتُ لِأَوْلِیائِی الصَّالِحِینَ ذَابَ قَلْبُکَ وَ زَهَقَتْ نَفْسُکَ شَوْقاً إِلَیهِ. فَلَیسَ کَدَارِ الْآخِرَةِ دَارٌ. تَجَاوَرَ فِیهَا الطَّیبُونَ وَ یَدْخُلُ عَلَیهِمْ فِیهَا الْمَلَائِکةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ هُمْ مِمَّا یَأْتِی یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنْ أَهْوَالِهَا آمِنُونَ. دَارٌ لَا یَتَغَیَّرُ فِیهَا النَّعِیمُ وَ لَا یَزُولُ عَنْ أَهْلِهَا. یَا ابْنَ مَرْیمَ نَافِسْ فِیهَا مَعَ الْمُتَنَافِسِینَ فَإِنَّهَا أُمْنِیَّةُ الْمُتَمَنِّینَ، حَسَنَةُ الْمَنْظَرِ. طُوبَى لَکَ یا ابْنَ مَرْیمَ إِنْ کُنْتَ لَهَا مِنَ الْعَامِلِینَ مَعَ آبَائِکَ آدَمَ وَ إِبْرَاهِیمَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ لَا تَبْغِی بِهَا بَدَلًا وَ لَا تَحْوِیلًا. کَذَلِکَ أَفْعَلُ بِالْمُتَّقِین‏؛ ای پسر مریم اگر چشمت می‌دید آنچه برای دوستان نیکوکارم آماده کرده‌ام، دلت آب می‌شد و جانت از شوق رسیدن به آن، بر می‌آمد. مانند سرای آخرت،‌ سرایی نیست. در آن، پاکان، همسایه‌ی هم می‌شوند. فرشتگان مقرَّب بر آنان داخل می‌شوند. ایشان از ترس‌های روز قیامت، امان‌یافته‌اند. سرایی است که نعمت‌هایش تغییر نمی‌کند و از ساکنانش زایل نمی‌گردد. ای پسر مریم، همراه آنان که برای آن [نعمت‌ها] تلاش می‌کنند، تلاش کن که آن [نعمت‌های بهشت] آرزوی آرزومندان است. نیکو چشم‌انداز است. خوشا به حالت ای پسر مریم اگر برای [رسیدن به] آن از عمل‌کنندگان باشی همراه پدرانت آدم و ابراهیم (علیهماالسلام) در باغ‌ها و نعمت‌هایی که جایگزینی برایش و جابجا شدنی از آن نمی‌طلبی. [آری] اینگونه با پرهیزکاران [رفتار] می‌کنم». [کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحه‌ی 136]
مولانا امیر المؤمنین (علیه‌السلام) نیز می‌فرمایند: «فَالْجَنَّةُ غَایَةُ السَّابِقِینَ وَ النَّارُ غَایَةُ الْمُفَرِّطِین‏؛ بهشت، هدف پیشتازان و دوزخ، خط پایان فروماندگان است». [نهج ‏البلاغه، صبحی صالح، خطبه‌ی 157]
همچنین می‌فرمایند: «اِعْمَلُوا لِلْجَنَّةِ عَمَلَهَا؛ برای رسیدن به بهشت، کارهای درخور آن انجام دهید» [نهج ‏البلاغه، صبحی صالح، خطبه‌ی 132]

د) طلب خشنودی خداوند؛
از دیگر هدف‌هایی که خدای متعال در قرآن کریم، تأیید نموده، طلب خشنودی حضرت حق است. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم، سفارش گروهی از مؤمنین را به پیامبرش می‌نماید که صبح و شام به دنبال خشنودی خدایند، می‌فرماید: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لاَ تَعْدُ عَینَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ کَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛ با کسانى که پروردگارشان را صبح و شام مى‏‌خوانند [و] خشنودى او را مى‏‌خواهند، شکیبایى پیشه کن، و دو دیده‏‌ات را از آنان برمگیر که زیور زندگى دنیا را بخواهى». [سوره‌ی کهف، آیه‌ی 28]
در این آیه، کسانی که جویای رضایت خداوند هستند، به صورت ضمنی، مورد تأیید و سفارش قرار گرفته‌اند.
همچنین می‌فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ الله‏» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 207]
همچنین می‌فرماید: «یَهْدِى بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ‏؛ خدا به وسیله آن [نور و کتاب‏] کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند به راه‏‌هاى سلامت راهنمایى مى‏‌کند، و آنان را به توفیق خود از تاریکى‏‌ها[ىِ جهل، کفر، شرک و نفاق‏] به سوى روشنایىِ [معرفت، ایمان و عمل صالح‏] بیرون مى‌‏آورد، و به جانب راه راست هدایت مى‌‏کند» [سوره‌ی مائده، آیه‌ی 16]
انجام اعمال به انگیزه‌ی جلب خشنودی حق تعالی،‌ در آیات دیگری نیز آمده که برای نمونه می‌توان به آیه‌ی 114 سوره‌ی نساء، آیه‌ی 72 سوره‌ی توبه، آیه‌ی 172 سوره‌ی آل‌عمران و آیه‌ی 265 سوره‌ی بقره اشاره نمود.
بالاتر از این تأییدات ضمنی، امر روشن الهی به انجام عبادت‌های مالی برای جلب خشنودی خداوند متعال است. آنجا که می‌فرماید: «وَ مَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللهِ؛ جز براى طلب خشنودىِ خدا انفاق مکنید» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 272]
همچنین می‌فرماید: «وَ مَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَى * إِلاَ ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى؛ و هیچ کس را نزد او حق نعمتى نیست تا بخواهد (به این وسیله) او را جزا دهد، بلکه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ اوست‏» [سوره‌ی لیل، آیات 19 و 20]
مولانا امیر المؤمنین (علیه‌السلام) در وصیت‌نامه‌ی خود می‌نویسند: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ وَ قَضَى بِهِ فِی مَالِهِ عَبْدُ اللهِ عَلِی ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللهِ لِیُولِجَنِی بِهِ الْجَنَّةَ وَ یَصْرِفَنِی بِهِ عَنِ النَّارِ وَ یَصْرِفَ النَّارَ عَنِّی یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ؛ این آن چیزی است که بنده‌ی خدا علی [بن ابی طالب] در مالش وصیت به وقف آن نمود؛ برای جلب رضای خداوند، تا به سبب آن، مرا داخل بهشت برین فرماید و از آتش، دورم دارد و آتش را از من دور فرماید، در روزی که صورت‌هایی سفید و صورت‌هایی سیاه می‌شوند». [کافی، محدث کلینی، جلد ‏7، صفحه‌ی 49؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، جلد 9، صفحه‌ی 146]
نکته‌ی بسیار مهم این است که بازگشت خشنودی و رضای الهی به بهشت و نعمت‌های بهشتی است، یعنی کسی از بالاترین درجه‌ی رضای حق تعالی برخوردار است که بیشترین نعمت‌های بهشت به او داده شود و کسی که بیشترین نعمت‌ها و برترین درجات بهشت را کسب کند، نشان از این دارد که بیشترین میزان رضایت الهی را جلب کرده است. هر گاه این نکته‌ی کلیدی برای کسی حل شد که «جلب رضا و خشنودی خدا» را مساوی با «بهشت و درجات و نعمت‌های آن» دانست، شفافیت ویژه‌ای در انگیزه‌اش پدید خواهد آمد.

هـ) شکرگزاری در برابر نعمت‌های الهی؛
از دیگر اهدافی که می‌توان برای آن، عبادت نمود، «شکرگزاری» در برابر نعمت‌های خدای متعال است. در روایت آمده است:
● سند 1: قال علی (علیه‌السلام): «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ؛ گروهی خدای تبارک و تعالی را به امید {پاداش} عبادت می‌کنند که {مانند} فرمانبرداری تجارت‌کنندگان است و گروهی خدای عزّ و جلّ را از بیم {عذاب} می‌پرستند که {این نوع پرستش، مانند} فرمانبرداری بردگان است و گروهی خدای عزّ و جلّ را به شکرانه{ی نعمت‌هایش} می‌پرستند که این {گونه پرستیدن} عبادت کردن آزادگان {از بند هواها و شهوت‌ها} است». [نهج ‏البلاغه، صبحی صالح، 510؛ غرر الحکم و درر الکلم، آمدی، صفحه‌ی 198]
همین انگیزه را می‌توان از سیره‌ی استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) برداشت نمود.
● سند 1: فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمه الله… قال علی (علیه‌السلام): «و لقد کان (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) یبکى حتى یغشى عَلیه، فقیلَ له: یا رسولَ الله أ لیسَ اللهُ قد غفر لکَ ما تقدَّم مِن ذَنبکَ و مَا تَأخَّر؟ قال: بلى أ فَلا أکونُ عَبداً شکوراً؟؛ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) چندان گریه می‌کردند که بیهوش می‌شدند. پس گفته شد: ای رسول خدا آیا خداوند، گناهان گذشته و آینده‌ی شما را نبخشیده است؟ فرمودند: آیا بنده‌ی شکرگزاری نباشم؟!» [تفسیر نور الثقلین، عروسی حویزی، جلد ‏5، صفحه‌ی 56]
● سند 2: فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب… قال على بن الحسین (علیهماالسلام) لجابر بن عبدالله: «یا صاحب رسول الله اما علمت ان جدّی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) قد غفر الله له ما تقدم من ذنبه و ما تأخّرَ، فلم یدع الاجتهاد و تعبد هو بأبى و أمی حتى انتفخ الساق و ورم القدم؟ و قیل له: أ تفعل هذا و قد غفر الله لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخر؟ قال: أ فلا أکونُ عبداً شکوراً؟؛ امام سجاد (علیه‌السلام) به جابر بن عبدالله انصاری ـ وقتی از آن حضرت خواست که کمتر عبادت کنند ـ فرمودند: ای یار پیامبر، مگر نمی‌دانی که پدربزرگم رسول خدا ـ که خدای تعالی گناهان گذشته و آینده‌اش را آمرزیده بود ـ تلاش را وانگذاشت و چندان عبادت کرد که ساق و قدمش ورم نمود؟ و چون به ایشان گفته شد که چرا با این که گناهان گذشته و آینده‌ی شما آمرزیده شده است، اینقدر عبادت می‌کنید؟ فرمودند: آیا بنده‌ی شکرگزاری نباشم» [تفسیر نور الثقلین، عروسی حویزی، جلد ‏5، صفحه‌ی 56] (این روایت، بازگو کننده‌ی مضمون روایت قبلی است)
چنان که ملاحظه شد، برای این هدف، مستندی از قرآن کریم نیافتیم.

و) لقای حق تعالی؛
ملاقات پروردگار نیز از اهداف مورد تأیید قرآن کریم است. خدای تعالی کسانی را که امیدوار به لقای پروردگارشان هستند، نه تنها از این هدف، نهی نمی‌کند بلکه این چنین برایشان راهکار ارائه می‌دهد:
محکم 1: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمْ یوحَى إِلَی أَنَّمَا إِلَهُکمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلاَ یشْرِکُ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا؛ بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مى‌‏شود که خداى شما خدایى یگانه است پس هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد» [سوره‌ی کهف، آیه‌ی 110]
غیر از این مورد، لقاء الله در آیات متعددی مطرح شده است. اصل لقاء الله ثابت است ولی کیفیت آن مورد اختلاف علما و عرفا است که قصد ورود به آن را نداریم. این آیات عبارتند از:
محکم 2: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ * الَّذِینَ یظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیهِ رَاجِعُونَ؛ از شکیبایى و نماز یارى جویید و به راستى این [کار] گران است مگر بر فروتنان. همان کسانى که مى‏‌دانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت» [سوره‌ی بقره، آیات 45 و 46]
محکم 3: «قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کذَّبُواْ بِلِقَاءِ اللهِ وَمَا کانُواْ مُهْتَدِینَ؛ قطعاً کسانى که دیدار خدا را دروغ شمردند زیان کردند و [به حقیقت] راه نیافتند» [سوره‌ی یونس، آیه‌ی 45]
محکم 4: «اللهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی لأَجَلٍ مُّسَمًّى یدَبِّرُ الأَمْرَ یفَصِّلُ الآیاتِ لَعَلَّکم بِلِقَاء رَبِّکمْ تُوقِنُونَ؛ خدا [همان] کسى است که آسمان‌ها را بدون ستون‌هایى که آنها را ببینید برافراشت آنگاه بر عرش استیلا یافت و خورشید و ماه را رام گردانید هر کدام براى مدتى معین به سیر خود ادامه مى‏‌دهند [خداوند] در کار [آفرینش] تدبیر مى‏‌کند و آیات [خود] را به روشنى بیان مى‌‏نماید امید که شما به لقاى پروردگارتان یقین حاصل کنید» [سوره‌ی رعد، آیه‌ی 2]
محکم 5: «مَن کانَ یرْجُو لِقَاءَ اللهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ کسى که به دیدار خدا امید دارد [بداند که] اجل [او از سوى] خدا آمدنى است و اوست‏ شنواى دانا» [سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی 5]
محکم 6: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللهِ وَ لِقَائِهِ أُوْلَئِک یئِسُوا مِن رَّحْمَتِی وَ أُوْلَئِک لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ و کسانى که آیات خدا و لقاى او را منکر شدند آنانند که از رحمت من نومیدند و ایشان را عذابى پر درد خواهد بود» [سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی 23]
محکم 7: «هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیکُمْ وَمَلَائِکتُهُ لِیخْرِجَکم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا * تَحِیتُهُمْ یوْمَ یلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا کرِیمًا؛ اوست کسى که با فرشتگان خود بر شما درود مى‏‌فرستد تا شما را از تاریکی‌ها به سوى روشنایى برآورد و به مؤمنان همواره مهربان است. درودشان روزى که دیدارش کنند، سلام خواهد بود و براى آنان پاداشى نیکو آماده کرده است» . [سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 44]
نکته‌ای که لازم است مورد دقت قرار گیرد این است که «لقاء الله» را نمی‌توان به معنی دیدن خدای تعالی معنی کرد. این معنی هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ عقلی، مردود است. زیرا ذات مقدس حق تعالی دارای جسم و جرم نیست تا بر اثر انعکاس نور، قابل دیدن با چشم بشر باشد. ذات مقدس حق تعالی، نه تنها در دنیا قابل دیدن نیست بلکه در آخرت نیز قابل دیدن نیست؛ و نه تنها برای انسان‌های عادی قابل دیدن نیست بلکه برای پیامبران و سید پیامبران حضرت ختمی‌ مرتبت (صلّی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) نیز قابل دیدن نیست و فرشتگان مقرَّب نیز از دیدن ذات او عاجزند.
پس لازم است «دیدن خدا» را به معنی دیگری بگیریم که بهترین معنی آن، «دیدن تجلیات خاصّه‌ی خدا» یا «دیدن ثواب‌های خدا» است. با این حساب، ـ که دیدار خدا را دیدار پاداش‌های خدا بگیریم ـ برگشت این نیت به بهشت و نعمت‌های آن است البته درجات عالیه‌ی آن.

ز) حُبّ حق تعالی؛
این انگیزه ـ گرچه مستندی از قرآن ندارد ولی ـ در روایتی آمده است که امام صادق (علیه‌السلام) بدان اشاره داشته‌اند، می‌فرمایند: «إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْک عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِی أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ؛ پرستندگان بر سه دسته‌اند، گروهی خدای عزّ و جلّ را از ترس می‌پرستند که {این نوع پرستش مانند} فرمانبرداری بردگان است و گروهی خدای تبارک و تعالی را به طلب پاداش، عبادت می‌کنند که {مانند} فرمانبرداری اجیران است و گروهی خدای عزّ و جلّ را از سر محبت می‌پرستند که این {گونه پرستیدن،} عبادت کردن آزادگان {از بند هواها و شهوت‌ها} است و این {قسمِ آخر،} برترین نوع عبادت است». [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 84؛ وسائل ‏الشیعه، محدث عاملی، جلد 1، صفحه‌ی 62؛ تحف‏ العقول، ابن شعبه حرانی، صفحه‌ی 246]
یا به این عبارت که می‌فرمایند: «إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللهَ عَلَى ثَلَاثَةِ أَصْنَافٍ صِنْفٌ مِنْهُمْ یعْبُدُونَهُ رَجَاءَ ثَوَابِهِ فَتِلْک عِبَادَةُ الْخُدَّامِ وَ صِنْفٌ مِنْهُمْ یعْبُدُونَهُ خَوْفاً مِنْ نَارِهِ فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ صِنْفٌ مِنْهُمْ یعْبُدُونَهُ حُبّاً لَهُ فَتِلْک عِبَادَةُ الْکرَامِ؛ مردم خدا را به سه گونه می‌پرستند. گروهی به امید ثواب و گروهی از ترس آتش و گروهی به خاطر حبّ الهی و محبت حضرت پروردگار» [بحارالأنوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 200]
به هر حال می‌توان به استناد این روایت، به این نیت نیز عبادت کرد. گرچه شاید سطح آن بالا بوده و حتی برای عموم مردم، غیر قابل درک باشد.

تذکر 1: با توجه به مطالب گفته شده معلوم می‌شود سخن کسانی که نیت صحیح در عبادات را فقط «محبت» می‌دانند، تمام نیست، می‌نویسد: «در اخبار زیادى وارد شده است که نیت، سه مرتبه دارد، منها ما قال الصّادق (علیه‌السّلام): «العبّاد ثلاثة، قوم عبدوا الله خوفاً فتلک عبادة العبید، و قوم عبدوا الله طمعاً فتلک عبادة الاجراء، و قوم عبدوا الله حبّاً فتلک عبادة الأحرار». در اثر تأمّل و دقّت، واضح خواهد شد که عبادت دو دسته‌ی اوّل، به حقیقت صحیح نیست زیرا عبادت آنها به خدا و براى خدا نبوده و مرجع عبادت آنها به خودپرستى است و در واقع، آنها خود را پرستیده‏‌اند نه خداى تعالى را، چون بازگشت عبادت آنها به همان علائق و مشتهیات نفسانى است، و چون خودپرستى با خداپرستى جمع نمى‏‌شود بنا بر این باید بر حسب نظریه‌ی اوّل، این جماعت به خدا کافر بوده و خدا را منکر باشند لیکن چون قرآن کریم به نصّ خود، اصل خداپرستى را فطرى هر بشرى بیان فرموده است و هرگونه تغییر و تبدیلى را در خلقت، نفى نموده است: «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَلَکِنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمُونَ؛ پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى، تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمى‏‌دانند» [سوره‌ی روم، آیه‌ی 30] بنا بر این انحراف بشر از جادّه‌ی خداپرستى نیست بلکه از جادّه‌ی توحید است که خدا را در فعل و صفت واحد نمى‏‌دانند بلکه غیر او را با او سهیم و شریک مى‏‌کنند، و لذا قرآن در همه جا براى اثبات توحید خداوند و نفى شرک از او قیام فرموده است. و بر این اساس، دو دسته‌ی اوّل، خدا را در منظور خود سهیم و شریک مى‏‌دانند و در عین خداپرستى نیز از خودپرستى دست باز نمى‏‌دارند و فعل خود را در عبادات براى هر دو منظور بجا مى‏‌آورند و این، همان شرک است، و در حقیقت این دو گروه، مشرک به خداى متعال مى‌‏باشند که به نصّ قرآن براى آن آمرزشى نیست. «إِنَّ اللهَ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَکَ بِهِ وَ یغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یشَاء؛ مسلماً خدا این را که به او شرک ورزیده شود نمى‌‏بخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مى‏‌بخشاید» [سوره‌ی نساء، آیه‌ی 48] بنابراین عبادت آنها ابداً مثمر ثمر نبوده و آنها را به خداى متعال نزدیک نخواهد ساخت.
امّا دسته‌ی سوّم که خدا را بر اصل محبّت مى‌‏پرستند که همان عبادت احرار است و در بعضى از روایات وارد است که‏ «تلک عبادة الکرام» این همان عبادت صحیحه‌ی واقعیه است و به آن نمى‏‌رسند مگر پاکان درگاه الهى. فهَذَا مَقَامٌ مَکنُونٌ‏ «لا یمَسُّهُ إِلاَ الْمُطَهَّرُونَ» [سوره‌ی واقعه، آیه‌ی 79]
محبّت، عبارت است از انجذاب، یعنى کشیده ‏شدن چیزى به سویى و حقیقتى. دسته‌ی سوّم گروهى هستند که پایه‌ی عبادت و پرستش خود را بر محبّت و کشش به سوى خدا قرار داده غیر از کشیده شدن به سوى او و تقرّب به حضرت او هیچ مقصود و منظورى ندارند و صرفاً همان انجذابى که از ناحیه‌ی محبوب در خود حسّ مى‏‌کنند داعى و محرّک آنها به سوى محبوب و موجب حرکت آنها بدان حریم است.
در بعضى از اخبار وارد شده است که حقّ تعالى را از آن جهت که اهلیت عبادت دارد پرستش نمایید. و معلوم است که این اهلیت بازگشتش به صفات الهى نبوده بلکه راجع به مقام ذات مقدّس اوست (جلّ جلاله و عظم شأنه)، و بنا بر این مفادش آن خواهد بود که خداوند را چون خداوند است عبادت کنید: «إلهى ما عبدتکَ خوفاً من نارکَ و لا طمعاً فى جنّتکَ، بل وجدتکَ أهلاً للعبادةِ فعبدتکَ». [رساله‌ی ‏لب‏ اللباب، طهرانی، صص 119 تا 121]

اشکال بر عبارات فوق: گر چه به تصریح استاد معظم حضرت صادق (علیه‌السلام) عبادت‌کنندگان،‌ سه دسته‌اند ولی به زعم نویسنده‌ی عبارات فوق، کسی که از ترس جهنم یا به شوق بهشت عبادت کند، «مشرک» است. آن هم نه شرک قابل گذشت بلکه شرکی که آمرزشی ندارد! به این عبارت دقت کنید: «در حقیقت این دو گروه، مشرک به خداى متعال مى‏باشند که به نصّ قرآن براى آن آمرزشى نیست «إِنَّ اللهَ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَکَ بِهِ وَیغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یشَاء»
همچنین وی معتقد است که چنین عبادتی «ابداً مثمر ثمر نبوده و آنها را به خداى متعال نزدیک نخواهد ساخت»! در حالی که در بالا گذشت که قرآن کریم اصرار دارد که عمل‌کنندگان باید برای رسیدن به نعمت‌های بهشت، عمل کنند. اگر سخن این نویسنده را بپذیریم، قرآن کریم، دعوت به «شرک» می‌کند در حالی که از اصول اعتقادی ما این است که قرآن کریم، کتاب توحید است.
در صورت پذیرش سخن این نویسنده، قرآن کریم که کتاب هدایت و انسان‌سازی است،‌ انسان را به انگیزه‌ای راهنمایی می‌کند که عبادت کردن با آن انگیزه، «ابداً مثمر ثمر نبوده و آنها را به خداى متعال نزدیک نخواهد ساخت»!

تذکر 2: همچنین سخنان بعضی مشاهیر حوزوی که عبادت کردن از ترس جهنم و شوق به بهشت را نشان بی‌ولایتی یا ضعف ولایت می‌شمارد، ناتمام است. می‌گوید: «برخی عبادت را «خوفاً من النار» و از ترس جهنم انجام می‌دهند، اینها یا اصلاً ولی الله نیستند یا ولایتشان بسیار اندک و ضعیف است به گونه‌ای که اصلاً به حساب نمی‌آید. چنین افرادی خودشان را می‌خواهند، و تنها می‌خواهند در امنیت باشند. گروه دیگر «شوقاً للجنة» و برای رسیدن به بهشت عبادت می‌کنند اینها هم دنبال رفاه خودشان هستند و نمی‌خواهند تحت ولایت مولا باشند. گروه سوم کسانی‌اند که دنبال رسیدن به بهشت و فرار از جهنم نیستند بلکه می‌خواهند به حق تعالی مهر بورزند و ارادتشان را به خدا نشان دهند و بندگی کنند… اگر کسی بخواهد ولی خدا باشد تنها راهش عبادت «حُباً لله و شُکراً له» است. این، طلیعه‌ی ولایت است. هر چه این راه را بیشتر ادامه دهد ولایتش شکوفاتر می‌شود تا جزو اولیای الهی شود… برخی فقها به عدم قبول عبادت کسانی که برای رسیدن به بهشت و فرار از جهنم عبادت می‌کنند، فتوا داده‌اند؛ چون اینها خدا را واسطه برای نجات از دوزخ یا رسیدن به بهشت قرار داده‌اند لکن مرحوم بوعلی در اشارات می‌فرماید: اینها هم مورد رحمت الهی‌اند هر چند خدا را واسطه قرار داده‌اند اما درکشان همین است. اینها ولی الله نمی‌شوند و از برکاتی که برای ولایت ثابت است بهره‌مند نمی‌شوند» [گزارش خبرگزاری رسا از بیانات آیت الله جوادی آملی در پایان درس خارج فقه]
برای نقد سخنان فوق، به سه مقدمه توجه می‌دهیم:

مقدمه‌ی اول: اصل ولایت، حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) و حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) و امامان معصوم از نسل این دو بزرگوار هستند. یعنی کسی نمی‌تواند و نخواهد توانست در ولایت، از امیر المؤمنین (علیه‌السلام) جلوتر برود.

مقدمه‌ی دوم: قرآن کریم از حال افرادی چنین خبر می‌دهد: «یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیخَافُونَ یوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا * وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیتِیمًا وَأَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء وَلَا شُکُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا * فَوَقَاهُمُ اللهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَهً وَسُرُورًا * وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّهً وَحَرِیرًا» [سوره‌ی انسان، آیات ۷ تا ۱۲]
[همان بندگانى که] به نذر خود وفا مى‏‌کردند و از روزى که گزند آن فراگیرنده است مى‏‌ترسیدند. و بینوا و یتیم و اسیر را ـ با دوستى‌اش ـ خوراک مى‏‌دادند. ما براى خشنودى خداست که به شما مى‏‌خورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏‌خواهیم. ما از پروردگارمان از روز ترش‌رو، سخت هراسناکیم. پس خدا [هم] آنان را از آسیب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت. و به [پاس] آنکه صبر کردند بهشت و لباس ابریشمی پاداششان داد.

مقدمه‌ی سوم: به اجماع امامیه، این افراد، حضرت امیر المؤمنین، حضرت فاطمه و حسنین (علیهم‌السلام) بودند.

نتیجه‌گیری: وقتی صاحبان اصلی ولایت، از ترس روز قیامت و سختی‌هایش عبادت می‌کنند، آیا صحیح است گفته شود: «[کسانی که از ترس عبادت کنند،] یا اصلاً ولی الله نیستند یا ولایتشان بسیار اندک و ضعیف است به گونه‌ای که اصلاً به حساب نمی‌آید»؟!
اگر سخن فوق را صحیح بدانیم، یا باید نتیجه گرفت که «ولایت» حضرت امیر المؤمنین، حضرت فاطمه و حسنین (علیهم‌السلام) ضعیف بوده است!
و یا اگر «ولایت» حضرت امیر المؤمنین، حضرت فاطمه و حسنین (علیهم‌السلام) را ضعیف ندانیم، باید گزارش قرآن کریم را دروغ بدانیم.
پس بین سه ضلع، باید انتخاب کرد: یا «ولایتِ» صاحبان اصلی ولایت،‌ ضعیف است؛ یا گزارش قرآن کریم از حال و سخن آنان، دروغ است؛ یا سخن این گوینده، صحیح نیست.

تذکر 3: صوفیانِ دور از معارف حقّه‌ی الهیه، در عبارات خود، به تحقیر دو رکن اعتقادی بهشت و جهنم می‌پردازند و این را نشانه‌ی نهایت اخلاص خود و مشایخ گمراه خویش می‌شمارند.
یکی از این گمراهان در مناجات‌هایش می‌نویسد: «الهی گُل بهشت در چشم عارفان خار است و جوینده‌ی تو را با بهشت چه کار است؟ الهی اگر بهشت، چشم و چراغ است، بی‌دیدار تو درد و داغ است. الهی بهشت بی‌دیدار تو زندان است و زندانی به زندان برون، نه کار کریمان است. [گر نه روی تو بُود، من چه کنم باغ بهشت؟ * نتوان بهر گل و میوه به زندان بودن] الهی اگر به دوزخ فرستی دعوی‌دار نیستم و اگر به بهشت فرمایی، بی‌جمال تو خریدار نیستم. مطلوب ما بر آر که جز وصال تو طلبکار نیستم.

روز محشر، عاشقان را با قیامت کار نیست
کار عاشق جز تماشای وصال یار نیست
از سرکویش اگر سوی بهشتم می‌برند
پای ننهم که در آنجا وعده‌ی دیدار نیست»
[مناجات نامه‌ی خوجه عبدالله انصاری]

اینان نتوانسته‌اند به این دیدگاه روشن برسند که «رضای الهی» رابطه‌ی مستقیمی با «درجات بهشت» و «نعمت‌های آن» و «قُرب» دارد؛ یعنی هر چه به «رضای» بیشتری دست یابند، درجه‌شان در بهشت،‌ بالاتر می‌رود و از نعمت‌های بیشتری بهره‌مند می‌شوند و «قرب» بیشتری می‌یابند و هر چه درجه‌شان در بهشت،‌ بالاتر باشد،‌ بهره‌ی بیشتری از رضای حق تعالی دارند. و هر چه نعمت بیشتری به دست بیاورند، نشان از بیشتر بودن رضایت خدای تعالی از آنان است.
چنان که در دعای جوشن کبیر می‌فرماید: «یا مَنْ فِی الْجَنَّةِ ثَوَابُهُ، یا مَنْ فِی النَّارِ عِقَابُهُ؛ ای خدایی که پاداش‌هایت در بهشت است و کیفرهایت در جهنم».
همچنین نمی‌دانند که «غضب الهی» رابطه‌ی مستقیم با «درکات جهنم» دارد؛ یعنی هر چه غضب الهی بر کسی بیشتر باشد، عذاب و درکه‌اش در جهنم، بیشتر خواهد بود. هر کس به «جهنم» افکنده شود،‌ مورد «غضب» خدای تعالی است و هیچ رضایتی از او ندارد. و هر چه «عذاب‌هایش» بیشتر باشد، نشان از بیشتر بودن «غضب الهی» بر آن شخص است.
این بی‌تفاوتی نسبت به کسب بهشت و رها شدن از جهنم، که در صوفیه به وفور دیده می‌شود و آن را علامت اخلاص می‌دانند، مخالف دستور استاد معظم حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) است؛ آنجا که می‌فرمایند: «لاینْفَتِلُ الْعَبْدُ مِنْ صَلَاتِهِ حَتَّى یسْأَلَ اللهُ الْجَنَّةَ وَ یسْتَجِیرَ بِهِ مِنَ النَّارِ وَ أَنْ یزَوِّجَهُ الْحُورَ الْعِینَ؛ بنده نباید از حالت نماز خارج شود مگر این که از خدای تعالی، بهشت را بخواهد و از آتش به او پناه ببرد و بخواهد که از حور العین به او تزویج نماید» [خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌‌ی 629]
زیرا بر طبق معارف وحیانی، یکی از اصول اعتقادی، اعتقاد به بهشت و جهنم است. چنان که در زیارت آل یاسین می‌فرمایند: «وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِیدَ بِهِمَا؛ بهشت و جهنم، حق است و وعده و وعید به آن دو، حق است».

تذکر 4: به هر یک از نیت‌های فوق که عبادتی صورت گیرد، صحیح و سعادت‌آفرین است و منهاجی می‌تواند متناسب با حالش به یکی از آنها توجه کند. حالِ جویندگانِ کمال و سعادت در دوران‌های مختلف زندگی تکاملی، دچار تغییرات بسیاری می‌شود. گاهی غلبه‌ی خوف (ترس) است و گاهی غلبه‌ی رجا (امید). آن نیتی که در حال خوف، مناسب است، و می‌تواند انگیزه‌ای برای انجام عبادات باشد، ترس از جهنم و روز قیامت می‌باشد و آن نیتی که در حال غلبه‌ی امید، مناسب است و می‌تواند عمل‌کننده را به عمل وادارد، طلب بهشت و نعمت‌های آن است. در غلبه‌ی حال شکر، شکرگزاری انگیزه‌ی مناسبی برای عبادت است. در حالت بسط، طلب خشنودی خداوند متعال یا لقای حضرت پروردگار، نیت شایسته‌ای برای عبادات می‌باشد.

تذکر 5: در منهاج فردوسیان، فقط و فقط می‌توان به یکی از اهداف فوق، عبادت کرد و هیچگونه هدف و نیت دیگری برای عبادت کردن، مقبول و صحیح نیست. اهدافی همچون: دستیابی به قدرت‌های خارق العاده برای ظهور دادن کرامت (مثل مستجابُ الدعوه شدن و طی الارض و خواندن ضمایر)؛ رسیدن به مکاشفات و مشاهدات روحی؛ رسیدن به آرامش روحی (ریلکسیشن مذهبی)؛ به دست آوردن سلامت جسمانی (نقش روزه در درمان بیماری‌ها ـ تلاوت قرآن برای زیاد شدن حافظه و نور چشم ـ ترک مشروبات الکلی برای سلامتی)؛ تقویت اراده (جهت اموری مثل تسخیر جن و ارتباط با ارواح و شفای بیماری‌ها)؛ مشهور شدن به عبادت؛ کسب مال از طریق عبادت (مثل به دست آوردن موقوفه‌ی عبّاد)؛ کسب آبرو و جایگاه اجتماعی (در جامعه‌ی مذهبی)؛ دل به دست آوردن و خوش‌آمد مخلوق (نماز بخواند چون پدرش دوست دارد بچه‌ی مذهبی داشته باشد)؛ به دست آوردن موفقیت‌های علمی (نماز شب برای قبولی در کنکور) و..

تذکر 6: برخی عبادت‌ها که به هدفی غیر از اهداف فوق از سوی استادان منهاج (علیهم السلام) به ما رسیده، بهره‌اش همان نتیجه‌ی عاجلی است که از آن به دست می‌آید. مثل ادعیه‌ی زیادی رزق (که نتیجه‌اش زیاد شدن رزق مادی و دنیوی است و بهره‌ی اخروی ندارد) یا ادعیه‌ی سلامتی (که بهره‌اش رسیدن به سلامتی جسمی است). لهذا نباید انتظار داشت نمازی که به قصد بازگشت مسافر یا دعایی که به قصد آزادی زندانی خوانده می‌شود، پاداش اخروی هم داشته باشد. البته نفس دعا کردن عبادت محسوب می‌شود و اجر دارد.
قرآن کریم می‌فرماید: «مَن کانَ یرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَن کانَ یرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَصِیبٍ؛ کسى که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش مى‏‌دهیم و بر محصولش مى‏‌افزاییم و کسى که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمى از آن به او مى‏‌دهیم امّا در آخرت هیچ بهره‌‏اى ندارد!» [سوره‌ی شورا، آیه‌ی 20]

تذکر 7: گاهی اوقات، افرادی که در صدد توجیه مواضع نادرست صوفیه هستند، می‌گویند: توصیه‌های قرآن و اهل بیت (علیهم‌السلام) به عمل کردن برای رسیدن به پاداش‌های الهی در بهشت و رهیدن از عذاب‌های جهنم، برای انسان‌های عادی (غیر معصوم) است ولی انبیاء و اوصیاء برای دریافت پاداش‌های الهی عبادت نمی‌کردند.
در پاسخ، توجه اصحاب منهاج فردوسیان را به وصیت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) به امام حسن و امام حسین (علیهما‌السلام) که قله‌های اخلاص و کمال بشری هستند، جلب می‌نماییم؛ آنجا که می‌فرمایند: «أُوصِیکمَا بِتَقْوَى اللهِ… وَ اعْمَلَا لِلْأَجْر؛ توصیه می‌کنم شما را به پرهیزکاری و این که برای رسیدن به پاداش، عمل کنید». [نهج ‏البلاغه، صبحی صالح، خطبه‌ی 47]
همچنین به سخن سید الساجدین (علیه‌السلام) از انگیزه‌شان برای رفتن به مسجد النبی و عبادت کردن، توجه می‌دهیم. در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است: «إِنَّ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ (علیهما‌السلام) اسْتَقْبَلَهُ مَوْلًى لَهُ فِی لَیلَةٍ بَارِدَةٍ وَ عَلَیهِ جُبَّةُ خَزٍّ وَ مِطْرَفُ خَزٍّ وَ عِمَامَةُ خَزٍّ وَ هُوَ مُتَغَلِّفٌ بِالْغَالِیةِ، فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاک فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ عَلَى هَذِهِ الْهَیئَةِ إِلَى أَینَ؟ فَقَالَ: إِلَى مَسْجِدِ جَدِّی رَسُولِ اللهِ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) أَخْطُبُ الْحُورَ الْعِینَ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ یکی از یاران علی بن الحسین (علیهماالسلام) در شبی سرد، آن حضرت را دید که لباس و عمامه‌ای از خز در بر داشتند و عطرزده بودند. پس عرض کرد: فدایتان شوم، در چنین ساعتی و چنین آراسته به کجا می‌روید؟ فرمودند: به مسجد پدربزرگم رسول خدا می‌روم تا حور العین را از خدای تعالی خواستگاری نمایم». [کافی، محدث کلینی، جلد 6، صفحه‌ی 516]
همچنین در روایت مفصلی که سید بن طاووس (رحمه‌الله) در اقبال نقل کرده، امام سجاد (علیه‌السلام) در طول ماه رمضان، نافرمانی‌های بردگان و کنیزان خود را می‌نوشتند و در شب آخر ماه، آنان را جمع کرده و همه را می‌بخشیدند و آزادشان می‌نمودند و انگیزه‌ی این کار را اینگونه بیان می‌فرمودند: «اذْهَبُوا فَقَدْ عَفَوْتُ عَنْکمْ وَ أَعْتَقْتُ رِقَابَکمْ رَجَاءً لِلْعَفْوِ عَنِّی وَ عِتْقِ رَقَبَتِی؛ بروید که شما را بخشیدم و آزادتان کردم به امید این که بخشیده شوم و آزاد گردم» . [اقبال الاعمال، سید بن طاووس، جلد 1، صفحه‌ی 261]

تذکر 8: شایسته است در پایان این بحث، اشاره‌ای داشته باشیم به سخن برخی افراد که معتقدند «بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه» و گروهی در مقابل، معتقدند «بهشت را به بهانه می‌دهند نه به بها». اینان چون از دو منظر به یک حقیقت نگریسته‌اند، هر دو درست می‌گویند ولی در عین حال، هر دو ناقص می‌گویند.
از منظر وحی، بهشت را به بهای ایمان و عمل صالح می‌دهند؛ پس کسی که ایمان و عمل صالح ندارد،‌ بهشت نمی‌خرد؛ ولی با توجه به این که بهشت جاودان با نعمت‌های فوق تصور آن، با چند سال عملِ محدود و پر و بال شکسته به دست می‌آید، برخی را به این سو کشانده که ایمان و عمل صالح، فقط بهانه‌ای بوده و این فضل بیکران الهی است که موجب بهشتی‌شدنِ برخی انسان‌ها می‌شود.
با این تفسیر،‌ آنان که معتقدند بهشت را به بهانه می‌دهند،‌ منکر نقش کلیدی ایمان و عمل صالح در رسیدن به بهشت نیستند بلکه در مقایسه‌ی محدود با نامحدود، محدود را بهانه‌ای بیش نمی‌دانند.
تعبیر جامع و کامل در این زمینه این است که گفته شود «پس از ورود به بهشت، خواهیم فهمید که بهای بهشت (ایمان و عمل صالح)، بهانه‌ای بیش نبود». پس بهشت را به «بها» می‌دهند ولی بهایش آنقدر اندک و غیر قابل مقایسه با نعمت‌هایش است که به «بهانه»، شبیه‌تر است تا بها و قیمت واقعی.

یک سؤال و جواب آن
اگر بپرسید منظور از قید «در منهاج فردوسیان» که در نام کتاب آمده چیست؟
جواب می‌دهیم: هر مکتب فکری و سلوکی برای خودش بهشت و جهنمی با اوصاف مشخص دارد. بعضی مکاتب، «آرامش» را بهشت و «نگرانی» را جهنم می‌دانند. در بعضی دیدگاه‌ها، «وصال» دوست و با معشوقه بودن، بهشت است و «فراق» و دوری او، جهنم.
یکی معتقد است که:

بهشت آنجاست کآزاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد

و دیگری معتقد است:

بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من، تماشای رفیق است

حتی بر طبق روایت شریفه که می‌فرماید: «الدُّنْیا سِجْنُ المُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الکافِر» [دنیا، زندان مؤمن و بهشت کافر است. (من‏ لایحضره‏ الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحه‌ی 362)] همین زر و زور و زن و زندگی دنیوی، «بهشت» برخی کوته‌بینان است که «زُینَ لِلَّذینَ کفَرُوا الحَیاةُ الدُّنْیا» [«این زندگی دنیا برای کسانی که کفر می‌ورزند، زینت داده شده است» (سوره‌ی بقره، آیه‌ی 212)]. ولی این کتاب، بهشت و جهنم در «منهاج فردوسیان» را به تصویر می‌کشد و اوصاف آن را بیان می‌دارد تا منهاجیون و منهاجیات، راه را گم نکنند و هر سرابی را آب نپندارند و هر ادعایی را «بهشت» موعود نشمارند و از هر موهومی به عنوان «جهنم» گریزان نباشند.

ما معتقدیم، هیچ بهشتی ـ جز آنچه در این کتاب وصف شده ـ واقعی و دلکش نیست و نباید تمنّایش را در دل داشت. و هیچ جهنمی ـ جز آنچه در این کتاب وصف شده ـ واقعی و هول‌انگیز نیست و نباید هراسش را در دل داشت.

و سخن آخر:
در پایان این مقدمه، توجه رفقای منهاجی‌ام را به چند توصیه و مطلب مهم جلب می‌کنم [1]:
1. هیچگاه بهشت و جهنم را فراموش نکنید.
2. بهشت،‌ با عمل صالح به دست می‌آید.
3. در عین حال که باید با تمام توان برای رها شدن از جهنم و رسیدن به بهشت تلاش نمود،‌ ولی نباید بر عمل خود اعتماد کرد بلکه باید به فضل و رحمت خداوند مهربان،‌ امیدوار بود.
4. آن عمل صالحی نتیجه می‌دهد [یعنی از جهنم می‍رهاند و به بهشت می‌رساند] که برخاسته از اعتقادات صحیح باشد.
5. به یاد داشته باشید که هر چه درباره‌ی نعمت‌های بهشت تصوّر کنید، بهشت از آن بهتر است و هر چه از عذاب‌های جهنم تصوّر کنید، جهنم از آن سخت‌تر است.
6. همیشه و در همه حال، از خدای متعال، بهشت را بخواهید و از جهنم به او پناه ببرید.
7. مواظب باشید زیبایی‌های زودگذر این دنیا، شما را از نعمت‌های جاودانه‌ی آن جهان غافل نکند و به عذاب و حسرت جاوید، گرفتار نسازد.
8. سعی کنید همیشه دل و روحـتان در آرزوی بهشت و شوق رسیدن به نعمت‌های آن، و ترس از جهنم و عذاب‌های آن باشد.
9. به یاد داشته باشید که بهشت، بهترین هدف برای عبادت و بهترین تشویق کننده برای حرکت است، پس فقط به آن فکر کنید و برای رسیدن به آن تلاش نمایید تا حدی که یقین کنید، بهشتی هستید.
10. تمام همت و تلاشتان را برای نجات یافتن از جهنم صرف کنید به حدی که یقین کنید هیچگاه به عذاب‌های آن گرفتار نخواهید شد.
11. بر خلاف تصور رایج، ورود به بهشت، ارزان و ورود به جهنم، گران است.
12. هوشیار باشید کسی که بگوید از جهنم می‌ترسم ولی نفسش را از هوس‌ها و شهوات باز ندارد، خودش را مسخره کرده است.
13. در نظر داشته باشید که هر خوشی دنیا که منجر به جهنم شود، خوشی نیست و هر ناخوشی دنیا که منجر به بهشت شود، ناخوشی نیست.
14. اشک ریختن از ترس خدا،‌ اثر عظیمی در رهایی از آتش جهنم دارد.

وَ آخِرُ دَعوَانَا أَن الحَمدُ لله رَبِّ العَالَمِین
قم مقدسه ـ حاج فردوسی
فروردین‌ماه 1393 خورشیدی

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است