حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

«حیض» خونی را گویند که غالباً چند روزی در هر ماه از رحم زن خارج می‌شود و زن را در موقع دیدن خون حیض، «حائض» گویند.
مسأله‌ی 434: خون حیض در بیشتر اوقات، غلیظ و گرم و رنگ آن سرخ مایل به سیاهی یا سرخ است و با فشار و کمی سوزش بیرون می‌آید.
مسأله‌ی 435: زن‌های سیده بعد از تمام شدن شصت سال، یائسه می‌شوند، یعنی خون حیض نمی‌بینند. و زنهایی که سیده نیستند، معمولاً بعد از تمام شدن پنجاه سال، یائسه می‌شوند.
مسأله‌ی 436: خونی که دختران، پیش از تمام شدن نُه سال و زنان، بعد از یائسه شدن می‌بینند را نباید حیض حساب کنند.
مسأله‌ی 437: زنان حامله و زنانی که بچه شیر می‌دهند نیز ممکن است حیض ببینند.
مسأله‌ی 438: دخترانیی که نمی‌دانند نُه سالشان تمام شده یا نه، اگر خونی ببینند که نشانه‌های حیض را نداشته باشد، نباید حیض حسابش کنند ولی اگر نشانه‌های حیض را داشته باشد، آن را حیض بدانند و معلوم می‌شود نُه سالشان تمام شده است.
مسأله‌ی 439: زنانی که شک دارند یائسه شده‌اند یا نه، اگر خونی ببینند و ندانند حیض است یا نه، باید بنا بگذارند که یائسه نشده‌اند.
مسأله‌ی 440: مدت حیض نباید کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز باشد. پس اگر مختصری هم از سه روز کمتر باشد، حیض حسابش نکنند.
مسأله‌ی 441: اگر سه روز اول، حیضشان پشت سر هم نباشد ـ مثل آنکه دو روز خون ببینند و یک روز پاک شوند و دوباره یک روز خون ببینند ـ باید در روزهایی که خون می‌بینند، میان کارهای منهاجیات مستحاضه و آنچه حائض باید ترک کند، جمع نمایند. و در روزهایی که خون نمی‌بینند، کارهایی که حائض نباید انجام دهد را ترک کنند و عبادت‌های خود را هم بجا آورند.
مسأله‌ی 442: بیرون آمدن خون را در تمام سه روز، لازم ندانند، بلکه اگر در فرج خون باشد، به نحوی که در این سه روز هر موقع پنبه یا انگشت داخل کنند، به قدر سر سوزنی آلوده شود، همین را برای حیض بودن کافی بدانند؛ به شرط آنکه از اول، مقداری خون ـ هر چند کم ـ بیرون آمده باشد. ولی اگر خونی بیرون نیامده و در فضای رحم ریخته، باید تا خون بیرون نیامده، همه‌ی عبادت‌های خود را بجا آورند و کارهایی که حائض نباید انجام دهد را ترک کنند. و چنانچه در بین سه روز، مختصری پاک شوند و مدت پاک شدنشان به قدری کم باشد که بگویند در تمام سه روز، در فرج خون بوده، باز هم حیض حساب کنند.
مسأله‌ی 443: منهاجیات برای حیض، خون دیدن در شب اول و شب چهارم را لازم ندانند، ولی باید در شب دوم و سوم خون قطع نشود. پس اگر از اذان صبح روز اول تا غروب روز سوم پشت سر هم خون بیاید، و در شب دوم و سوم، هیچ خون قطع نشود، حیض حساب کنند. ولی اگر در اواسط روز اول، شروع و در همان موقع از روز چهارم قطع شود، به شرطی حیض حساب کنند که در شب‌های دوم و سوم و چهارم نیز خون قطع نشود.
مسأله‌ی 444: هر گاه منهاجیات سه روز پشت سر هم در روزهای عادت یا با نشانه‌های حیض، خون ببینند و پاک شوند، چنانچه دوباره خون ببینند و روزهایی که خون دیده و در وسط پاک بوده‌اند، روی هم از ده روز بیشتر نشود، باید در روزهای پاکی، عبادت‌های خود را بجا آورده و آنچه را حائض نباید انجام دهد، ترک کنند.
مسأله‌ی 445: هر گاه منهاجیات در ایام عادت خونی ببینند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد و ندانند خون دمل و زخم است یا خون حیض، باید همه‌ی چیزهایی که حائض نباید انجام دهد را ترک کنند، و همه‌ی عبادتهایی که زن غیر حائض انجام می‌دهد را بجا آورند.
مسأله‌ی 446: هر گاه منهاجیات صاحب عادت وقتیه در ایام عادت، خونی ببینند که ندانند خون زخم است یا حیض، باید آن را حیض قرار دهند. و منهاجیات غیر صاحب عادت وقتیه باید همه‌ی چیزهایی که حائض نباید انجام دهد را ترک کنند و همه‌ی عبادتهایی که زن غیر حائض انجام می‌دهد را بجا آورند.
مسأله‌ی 447: هر گاه منهاجیات خونی ببینند و نتوانند بفهمند که خون حیض است یا نفاس، باید به احکام حیض و نفاس عمل کنند و غسل را به نیت آنچه در حقیقت وظیفه‌شان است ـ یعنی یا حیض یا نفاس ـ بجا آورند.
مسأله‌ی 448: هر گاه منهاجیات خونی ببینند که ندانند خون حیض است یا بکارت، باید خود را وارسی کنند، یعنی مقداری پنبه داخل فرجشان نمایند و کمی صبر کنند، بعد بیرون آورند، پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بکارت بدانند و اگر به همه‌ی آن رسیده و در پنبه فرو رفته باشد، حیض بشمارند.
مسأله‌ی 449: هر گاه منهاجیات کمتر از سه روز خون ببینند و پاک شوند و بعد از سه روز خون ببینند، و مجموع خون اول و دوم و پاکی در بین، از ده روز بیشتر نباشد، خون دوم را حیض قرار دهند. و در خون اول باید بین کارهای منهاجیات مستحاضه و ترک آنچه حائض نباید انجام دهد، جمع کنند. و نیز در پاکی بین، کارهایی که حائض نباید انجام دهد را ترک کنند و عبادت‌های خود را بجا آورند. و روزه‌هایشان را نگیرند ولی قضا نمایند.

احکام حائض
مسأله‌ی 450: منهاجیات حائض نباید چند کار انجام دهند:
اول: عبادتهایی که مانند نماز، باید با وضو یا غسل یا تیمّم بجا آورده شود، ولی می‌توانند عبادتهایی که وضو و غسل و تیمّم برای آنها را لازم نمی‌دانند، مانند نماز میت را بجا آورند.
دوم: تمام چیزهایی که جُنُب نباید انجام دهد و در احکام جنابت گفته شد.
سوم: جماع کردن در فرج، که منهاجیات نباید اجازه دهند. و ای منهاجیون، نباید با همسر حائضتان نزدیکی کنید، اگر چه بخواهید کمتر از ختنهگاه داخل کنید و منی هم بیرون نیاید. و نباید چه در این ایام و چه در حال پاکی، از طریق مقعد با همسرانتان نزدیکی کنید.
مسأله‌ی 451: نباید در روزهایی که حیض زنتان قطعی نیست ولی شرعاً باید برای خود حیض قرار دهد، با او نزدیکی کنید. مثل این که زنتان بیشتر از ده روز خون ببیند و بخواهد به دستوری که بعداً گفته می‌شود، روزهای عادت خویشان خود را حیض قرار دهد.
مسأله‌ی 452: اگر مبتلا به نزدیکی با زنتان در ایام حیضش در قُبُل شدید، باید شماره‌ی روزهای حیض زنتان را به سه قسمت تقسیم کنید، پس اگر در قسمت اول آن جماع کرده‌اید، باید هجده نخود طلا کفاره به فقیر بدهید و اگر در قسمت دوم آن جماع کرده‌اید، نُه نخود و اگر در قسمت سوم جماع کرده‌اید، باید چهار نخود و نیم بدهید. مثلاً هر گاه زنتان شش روز خون حیض ببیند، اگر در شب یا روز اول و دوم با او جماع کرده‌اید، باید هجده نخود طلا بدهید و اگر در شب یا روز سوم و چهارم باشد، نُه نخود طلا و اگر در شب یا روز پنجم و ششم باشد، باید چهار نخود و نیم طلا بدهید.
مسأله‌ی 453: هر گاه مبتلا به نزدیکی با زنتان در ایام عادت، از مقعد شدید، باید به مقداری که در مسأله‌ی پیش گفته شد، کفاره بدهید.
مسأله‌ی 454: بهتر آن است که طلای کفاره را سکهدار بدهید، ولی اگر بخواهید قیمت آن را بدهید، باید قیمت سکهدار بدهید.
مسأله‌ی 455: اگر قیمت طلا در وقتی که جماع کرده‌اید با وقتی که می‌خواهید به فقیر بدهید فرق کرده باشد، باید قیمت وقتی که می‌خواهید به فقیر بدهید را حساب کنید.
مسأله‌ی 456: هر گاه هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حیض، با زنتان جماع کنید، باید هر سه کفاره را که روی هم سی و یک نخود و نیم طلا می‌شود بدهید.
مسأله‌ی 457: هر گاه بعد از آنکه در حال حیض، جماع کردید و کفاره‌ی آن را دادید، دوباره جماع کنید، باید باز هم کفاره بدهید.
مسأله‌ی 458: اگر چند مرتبه با حائض جماع کنید و در بین آن کفاره ندهید، باید برای هر جماع، یک کفاره بدهید.
مسأله‌ی 459: هر گاه در حال جماع بفهمید زنتان حائض شده، باید فوراً از او جدا شوید. ولی اگر جدا نشوید، باید کفاره بدهید.
مسأله‌ی 460: هر گاه مبتلا به زنا با حائض شوید یا با حائض نامحرمی به گمان اینکه زن خودتان است جماع نمایید، باید کفاره بدهید.
مسأله‌ی 461: هر گاه نمی‌توانید کفاره بدهید، باید استغفار کنید و هر وقت توانستید باید کفاره را بدهید.
مسأله‌ی 462: طلاق دادن زن در حال حیض را باطل بدانید.
مسأله‌ی 463: هر گاه زنتان بگوید: «حائضم یا از حیض پاک شده‌ام»، در صورتی که متهم نباشد، باید حرفش را قبول کنید.
مسأله‌ی 464: هر گاه منهاجیات در بین نماز، حائض شوند، باید نمازشان را رها کنند.
مسأله‌ی 465: هر گاه منهاجیات در بین نماز شک کنند که حائض شده‌اند یا نه، اگر بتوانند باید خود را وارسی کنند و اگر نتوانند، نمازشان را تمام کنند ولی برای نماز بعدی، حتماً باید خود را وارسی نمایند.
مسأله‌ی 466: بعد از آنکه منهاجیات از خون حیض پاک شدند، باید برای نماز و عبادت‌های دیگری که باید با طهارت بجا آورده شود، غسل کنند. و آن را مثل غسل جنابت بجا آورند. ولی برای نماز، باید بعد از غسل، کاری که وضو را باطل می‌کند انجام دهند و سپس وضو بگیرند.
مسأله‌ی 467: می‌توانید بعد از این که زنتان از خون حیض پاک شد، اگر چه غسل نکرده باشد، طلاقش بدهید، و همچنین می‌توانید با او جماع کنید؛ ولی بهتر است که پیش از غسل، از جماع با او خودداری کنید. اما کارهای دیگری که در وقت حیض بر او حرام بوده مانند توقف در مسجد و دست زدن به خط قرآن را تا غسل نکرده، نباید انجام دهد.
مسأله‌ی 468: هر گاه آب برای وضو و غسل منهاجیات کافی نباشد و به اندازه‌ای باشد که بتوانند یا غسل کنند یا وضو بگیرند، باید غسل کنند و بدل از وضو تیمّم نمایند، و اگر فقط برای وضو کافی باشد، باید وضو بگیرند و عوض غسل، تیمّم نمایند. و اگر برای هیچ یک از آنها آب ندارند، باید دو تیمّم کنند، یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو.
مسأله‌ی 469: نمازهای یومیه‌ای که منهاجیات در حال حیض نخوانده‌اند، قضا ندارد، ولی روزه‌های واجب را باید قضا نمایند.
مسأله‌ی 470: هرگاه وقت نماز داخل شود و منهاجیات بدانند یا احتمال دهند که اگر نماز را به تأخیر بیاندازند، حائض می‌شوند، باید فوراً نمازشان را بخوانند.
مسأله‌ی 471: هر گاه منهاجیات، نمازشان را به تأخیر اندازند و از اول وقت به اندازه‌ی خواندن یک نماز با طهارت از حدث بگذرد و حائض شوند، باید قضای آن نماز را بجا آورند؛ پس مثلاً منهاجیاتی که مسافر نیستند اگر در اول اذان ظهر نماز نخوانند، در صورتی باید قضا کنند که به مقدار وضو گرفتن و خواندن چهار رکعت نماز از اذان ظهر بگذرد و حائض شوند، و برای منهاجیاتی که مسافر هستند، گذشتن وقت به مقدار خواندن دو رکعت را کافی بدانند.
مسأله‌ی 472: هر گاه منهاجیات در آخر وقت نماز از خون پاک شوند و به اندازه‌ی غسل و وضو و مقدمات دیگر نماز، مانند تهیه کردن لباس یا آب کشیدن آن و خواندن یک رکعت نماز یا بیشتر از یک رکعت وقت داشته باشند، باید نمازشان را بخوانند و اگر نخوانند، باید قضای آن را بجا آورند.
مسأله‌ی 473: هر گاه منهاجیاتی که از حیض پاک شده‌اند، به اندازه‌ی غسل و وضو وقت ندارند، ولی می‌توانند با تیمّم نماز را در وقت بخوانند، باید تیمّم کنند و آن نماز را بخوانند.
مسأله‌ی 474: هر گاه منهاجیاتی که از حیض پاک شده‌اند، شک کنند که برای نماز وقت دارند یا نه، باید نمازشان را بخوانند.
مسأله‌ی 475: هر گاه منهاجیاتی که از حیض پاک شده‌اند، به خیال این که به اندازه‌ی تهیه‌ی مقدمات نماز و خواندن یک رکعت وقت ندارند، نماز نخوانند، و بعد بفهمند وقت داشته‌اند، باید قضای آن نماز را بجا آورند.
مسأله‌ی 476: خوب است منهاجیات حائض در وقت نماز، خود را از خون پاک نمایند و پنبه و دستمالشان را عوض کنند و وضو بگیرند، و اگر نمی‌توانند وضو بگیرند، تیمّم نمایند و در جای نمازشان، رو به قبله بنشینند و مشغول ذکر و دعا و صلوات شوند.
مسأله‌ی 477: خوب است منهاجیات حائض، خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جایی از بدنشان به ورق قرآن که خط قرآن در آن نباشد مثل حاشیه و بین سطرها و نیز خضاب کردن به حنا و مانند آن را ترک کنند.

اقسام زن‌های حائض
مسأله‌ی 478: منهاجیات حائض را بر شش قسم بدانید:
اول: صاحب عادت وقتیه و عددیه، و آن را منهاجیاتی بدانید که دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببینند و شماره‌ی روزهای حیضشان در هر دو ماه به یک اندازه باشد، مثل آنکه دو ماه پشت سر هم از اول تا هفتم ماه، خون ببینند.
دوم: صاحب عادت وقتیه، و آن را منهاجیاتی بدانید که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببینند ولی شماره‌ی روزهای حیضشان در هر دو ماه یک اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببینند ولی ماه اول روز هفتم، و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شوند.
سوم: صاحب عادت عددیه، و آن را منهاجیاتی بدانید که شماره‌ی روزهای حیضشان در دو ماه پشت سر هم به یک اندازه باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد، مثل آنکه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببینند.
چهارم: مضطربه، و آن را منهاجیاتی بدانید که چند ماه خون دیده، ولی عادت معینی پیدا نکرده یا عادتش به هم خورده و عادت تازه‌ای پیدا نکرده است.
پنجم: مبتدئه، و آن را دخترانی بدانید که دفعه‌ی اول خون دیدنشان است.
ششم: ناسیه، و آن را منهاجیاتی بدانید که عادت خود را فراموش کرده‌اند.
و هر کدام اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته خواهد شد.

1. صاحب عادت وقتیه و عددیه
مسأله‌ی 479: منهاجیاتی که عادت وقتیه و عددیه دارند را بر سه دسته بدانید:
اول: منهاجیاتی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببینند و در وقت معین هم پاک شوند، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه، خون ببینند و روز هفتم پاک شوند، که عادت حیض این‌ها از اول تا هفتم ماه است.
دوم: منهاجیاتی که از خون پاک نمی‌شوند ولی دو ماه پشت سر هم چند روز معین، مثلاً از اول تا هشتم ماه، خونی که می‌بینند، نشانه‌های حیض را دارد، یعنی غلیظ و سیاه و گرم است و با فشار و سوزش بیرون می‌آید. و بقیه‌ی خون‌های ایشان نشانه‌های استحاضه را دارد، که عادت این‌ها از اول تا هشتم ماه می‌شود.
سوم: منهاجیاتی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببینند و بعد از آنکه سه روز یا بیشتر خون دیدند، یک روز یا بیشتر پاک شوند و دوباره خون ببینند و تمام روزهایی که خون دیده‌اند با روزهایی که در وسط، پاک بوده‌اند، از ده روز بیشتر نشود و در هر دو ماه، همه‌ی روزهایی که خون دیده و در وسط پاک بوده‌اند، روی هم، یک اندازه باشد که عادتشان به اندازه‌ی تمام روزهایی است که خون دیده و در وسطش پاک بوده‌اند، و یک اندازه بودن روزهایی که در وسط پاک بوده‌اند در هر دو ماه را لازم ندانند. مثلاً اگر در ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببینند و سه روز پاک شوند و دوباره سه روز خون ببینند و در ماه دوم بعد از آن که سه روز خون دیدند، سه روز یا کمتر یا بیشتر پاک شوند و دوباره خون ببینند و روی هم از نُه روز بیشتر نشود، همه را حیض بدانند، و عادتشان را نُه روز بشمارند.
مسأله‌ی 480: منهاجیاتی که عادت وقتیه و عددیه دارند، اگر در وقت عادت یا دو سه روز جلوتر یا دو سه روز عقبتر خون ببینند، به طوری که بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته، اگر چه آن خون، نشانه‌های حیض را نداشته باشد، باید به احکامی که برای حائض گفته شد عمل کنند. و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده‌اند، مثل اینکه پیش از سه روز پاک شوند، باید عبادتهایی که بجا نیاورده‌اند را قضا نمایند.
مسأله‌ی 481: منهاجیاتی که عادت وقتیه و عددیه دارند، اگر چند روز پیش از عادت و همه‌ی روزهای عادت و چند روز بعد از عادت، خون ببینند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه را حیض بدانند. و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط خونی که در روزهای عادت خود دیده‌اند را حیض بدانند، و خونی که پیش از آن و بعد از آن دیده‌اند را استحاضه بشمارند، و باید عبادتهایی که در روزهای پیش از عادت و بعد از عادت بجا نیاورده‌اند را قضا نمایند. و اگر همه‌ی روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت، خون ببینند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه را حیض بدانند. و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط روزهای عادت خود را حیض بشمارند و خونی که جلوتر از آن دیده‌اند را استحاضه بدانند، و چنانچه در آن روزها عبادت نکرده‌اند، باید قضا نمایند. و اگر همه‌ی روزهای عادت را با چند روز بعد ازعادت، خون ببینند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه را حیض بدانند. و اگر بیشتر شود، فقط روزهای عادت را حیض و باقی را استحاضه قرار دهند.
مسأله‌ی 482: منهاجیاتی که عادت وقتیه و عددیه دارند، اگر مقداری از روزهای عادتشان را با چند روز پیش از عادت خون ببینند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه را حیض بدانند. و اگر از ده روز بیشتر شود، روزهایی که در عادت، خون دیده‌اند با چند روز پیش از آن که روی هم به مقدار عادتشان شود را حیض، و روزهای اول را استحاضه قرار دهند. و اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت، خون ببینند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه را حیض بشمارند. و اگر بیشتر شود، باید روزهایی که در عادت، خون دیده‌اند، با چند روز بعد از آن که روی هم به مقدار عادتشان شود را حیض، و بقیه را استحاضه قرار دهند.
مسأله‌ی 483: منهاجیاتی که عادت وقتیه و عددیه دارند اگر بعد از آنکه سه روز یا بیشتر خون دیدند، پاک شوند و دوباره خون ببینند و فاصله‌ی بین دو خون، کمتر از ده روز باشد و همه‌ی روزهایی که خون دیده‌اند با روزهایی که در وسط، پاک بوده‌اند از ده روز بیشتر باشد، مثل آنکه پنج روز خون ببینند و پنج روز پاک شوند و دوباره پنج روز خون ببینند، چند صورت دارد:
اول: منهاجیاتی که عادت وقتیه و عددیه دارند اگر بعد از آنکه تمام خونی که دفعه‌ی اول دیدند، یا مقداری از آن، در روزهای عادت باشد و خون دوم که بعد از پاک شدن می‌بینند در روزهای عادت نباشد، باید همه‌ی خون اول را حیض و خون دوم را استحاضه قرار دهند.
دوم: منهاجیاتی که عادت وقتیه و عددیه دارند اگر بعد از آنکه خون اول در روزهای عادت نباشد، و تمام خون دوم یا مقداری از آن در روزهای عادت باشد، باید همه‌ی خون دوم را حیض و خون اول را استحاضه قرار دهند.
سوم: منهاجیاتی که عادت وقتیه و عددیه دارند اگر بعد از آنکه مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد، و خون اولی که در روزهای عادت بوده از سه روز کمتر نباشد و با پاکی وسط و مقداری از خون دوم که آن هم در روزهای عادت بوده از ده روز بیشتر نباشد، همه را حیض قرار دهند. و مقداری از خون اول که پیش از روزهای عادت بوده و مقداری از خون دوم که بعد از روزهای عادت بوده را استحاضه بشمارند، مثلاً اگر عادتشان از سوم تا دهم ماه بوده، در صورتی که یک ماه از اول تا ششم خون ببینند و دو روز پاک شوند و بعد تا پانزدهم خون ببینند، از سوم تا دهم را حیض قرار دهند و از اول تا سوم و همچنین از دهم تا پانزدهم را استحاضه بدانند.
چهارم: منهاجیاتی که عادت وقتیه و عددیه دارند، اگر بعد از آنکه مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادتشان باشد، ولی خون اولی که در روزهای عادت بوده، از سه روز کمتر باشد، باید در تمام دو خون و پاکی وسط، کارهایی را که حائض نباید انجام دهد و سابقاً گفته شد ترک کنند و کارهای استحاضه را بجا آورند، یعنی به دستوری که برای منهاجیات مستحاضه گفته شد، عبادت‌های خود را انجام دهد.
مسأله‌ی 484: منهاجیاتی که عادت وقتیه و عددیه دارند، اگر در وقت عادت، خون نبینند و در غیر آن وقت به شماره‌ی روزهای حیضشان با نشانه‌های حیض، خون ببینند، باید همان را حیض قرار دهند، چه پیش از وقت عادت دیده باشند و چه بعد از آن.
مسأله‌ی 485: منهاجیاتی که عادت وقتیه و عددیه دارند، اگر در وقت عادت خود خون ببینند ولی شماره‌ی روزهای آن کمتر یا بیشتر از روزهای عادتشان باشد و بعد از پاک شدن، دوباره به شماره‌ی روزهای عادتی که داشته‌اند خون ببینند، باید آنچه را در وقت دیده‌اند را حیض قرار دهند. و اگر شماره‌ی روزهایشان کمتر باشد، اگر ممکن است کسری عدد را از آنچه بعد از عادت دیده‌اند تمام نمایند، و در باقیمانده، عمل منهاجیات مستحاضه را بجا آورند، اگر از ده روز تجاوز کند. و اگر تجاوز نکند، تمام روزهایی که خون دیده‌اند را حیض قرار دهند. و در پاکی در بین، احتیاط کنند به ترک آنچه حائض نباید انجام دهد و انجام عبادت‌های خود.
مسأله‌ی 486: منهاجیاتی که عادت وقتیه و عددیه دارند، اگر بیشتر از ده روز خون ببینند، خونی که در روزهای عادت دیده‌اند، اگر چه نشانه‌های حیض را نداشته باشد، حیض قرار بدهند، و خونی که بعد از روزهای عادت دیده‌اند، اگر چه نشانه‌های حیض را داشته باشد، استحاضه بدانند. مثلاً منهاجیاتی که عادت حیضشان از اول تا هفتم ماه است، اگر از اول تا دوازدهم ماه خون ببینند، هفت روز اول آن را حیض، و پنج روز بعد را استحاضه قرار بدهند.

2. صاحب عادت وقتیه
مسأله‌ی 487: منهاجیاتی که عادت وقتیه دارند را بر سه دسته بدانید:
اول: منهاجیاتی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببینند و بعد از چند روز پاک شوند، ولی شماره‌ی روزهای آن در هر دو ماه یک اندازه نباشد. مثلاً دو ماه پشت سر هم روز اول ماه خون ببینند ولی در ماه اول روز هفتم، و در ماه دوم روز هشتم از خون پاک شوند، که این منهاجیات باید روز اول ماه را عادت حیض خود قرار دهند.
دوم: منهاجیاتی که از خون پاک نمی‌شوند ولی دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خونشان نشانه‌های حیض را دارد، یعنی غلیظ و سیاه و گرم است و با فشار و سوزش بیرون می‌آید، و بقیه‌ی خون‌های ایشان نشانه‌ی استحاضه را دارد، و شماره‌ی روزهایی که خونشان نشانه‌ی حیض دارد، در هر دو ماه یک اندازه نیست. مثلاً در ماه اول، از اول ماه تا هفتم، و در ماه دوم از اول ماه تا هشتم، خونشان نشانه‌های حیض و بقیه، نشانه‌ی استحاضه را داشته باشد، که این منهاجیات نیز باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهند.
سوم: منهاجیاتی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، سه روز یا بیشتر خون حیض ببینند و بعد پاک شوند و دو مرتبه خون ببینند و تمام روزهایی که خون دیده‌اند با روزهایی که در وسط، پاک بوده‌اند از ده روز بیشتر نشود، ولی ماه دوم کمتر یا بیشتر از ماه اول باشد. مثلاً در ماه اول، هشت روز و در ماه دوم، نُه روز باشد، که این منهاجیات هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهند.
مسأله‌ی 488: منهاجیاتی که عادت وقتیه دارند، اگر در وقت عادت خود یا دو سه روز پیش از عادت یا دو سه روز بعد از عادت، خون ببینند به طوری که بگویند: حیض را جلو یا عقب انداخته، اگر چه آن خون، نشانه‌های حیض را نداشته باشد، باید به احکامی که برای منهاجیات حائض گفته شد، رفتار نمایند. و اگر بعد بفهمند حیض نبوده‌اند، مثل آنکه پیش از سه روز پاک شوند، باید عبادتهایی که بجا نیاورده‌اند را قضا نمایند.
مسأله‌ی 489: منهاجیاتی که عادت وقتیه دارند، اگر بیشتر از ده روز خون ببینند و نتوانند حیض را به واسطه‌ی نشانه‌های آن تشخیص دهند، باید شماره‌ی عادت خویشان خود را حیض قرار دهند، چه پدری باشند و چه مادری، زنده باشند یا مرده. ولی در صورتی می‌توانند عادت آنان را حیض خود قرار دهند که شماره‌ی روزهای حیض همه‌ی آنان یک اندازه باشد و اگر شماره‌ی روزهای حیض آنان یک اندازه نباشد، مثلاً عادت بعضی پنج روز و عادت بعضی دیگر هفت روز باشد، نمی‌توانند عادت آنان را حیض خود قرار دهند. مگر کسانی که عادتشان با دیگران فرق دارد، به قدری کم باشد که در مقابل آنان هیچ حساب شوند، که در این صورت باید عادت بیشتر آنان را حیض خود قرار دهند.
مسأله‌ی 490: منهاجیاتی که عادت وقتیه دارند و شماره‌ی عادت خویشان خود را حیض قرار می‌دهند، باید روزی را که در هر ماه، اول عادتشان بوده، اول حیض خود قرار دهند. مثلاً منهاجیاتی که هر ماه، روز اول ماه خون می‌دیده‌اند و گاهی روز هفتم و گاهی روز هشتم پاک می‌شده‌اند، چنانچه یک ماه، دوازده روز خون ببینند و عادت خویشانشان هفت روز باشد، باید هفت روز اول ماه را حیض و باقی را استحاضه قرار دهند.
مسأله‌ی 491: منهاجیاتی که باید شماره‌ی عادت خویشان خود را حیض قرار دهند، چنانچه خویشی نداشته باشند یا شماره‌ی عادت آنان مثل هم نباشد، باید در هر ماه، از روزی که خون می‌بینند، سه روز یا شش روز یا هفت روز را حیض، و بقیه را استحاضه قرار دهند. و بهتر آن است که آنچه را ماه اول حیض قرار داده‌اند، در ماه‌های بعد هم همان مقدار را حیض قرار دهند. ولی اگر صاحب عادت وقتیه باشند و عادتشان در روزهای وسط یا آخر خون باشد، باید سه روز یا شش روز یا هفت روز وسط یا آخر را که در عادت هستند، حیض قرار دهند.

3. صاحب عادت عددیه
مسأله‌ی 492: منهاجیاتی که عادت عددیه دارند را سه دسته بدانید:
اول: منهاجیاتی که شماره‌ی روزهای حیضشان در دو ماه پشت سر هم یک اندازه باشد، ولی وقت خون دیدنشان یکی نباشد که در این صورت، هر چند روزی که خون دیده‌اند، عادت ایشان می‌شود. مثلاً اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از یازدهم تا پانزدهم خون ببینند، عادتشان پنج روز می‌شود.
دوم: منهاجیاتی که از خون پاک نمی‌شوند ولی دو ماه پشت سر هم چند روز، خونی که می‌بینند، نشانه‌ی حیض و بقیه نشانه‌ی استحاضه را دارد و شماره‌ی روزهایی که خون، نشانه‌ی حیض دارد در هر دو ماه یک اندازه است، اما وقت آن یکی نیست، که در این صورت هر تعداد روزی که خونشان نشانه‌ی حیض را دارد، عادتشان می‌شود. مثلاً اگر یک ماه از اول ماه تا پنجم و ماه بعد از یازدهم تا پانزدهم، خونشان نشانه‌ی حیض و بقیه نشانه‌ی استحاضه را داشته باشد، شماره‌ی روزهای عادتشان پنج روز می‌شود.
سوم: منهاجیاتی که دو ماه پشت سر هم سه روز یا بیشتر خون ببینند و یک روز یا بیشتر پاک شوند و دو مرتبه خون ببینند و وقت دیدن خون در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد، که اگر تمام روزهایی که خون دیده‌اند و روزهایی که در وسطش پاک بوده‌اند از ده روز بیشتر نشود و شماره‌ی روزهای آن هم به یک اندازه باشد، تمام روزهایی که خون دیده‌اند با روزهای وسط که پاک بوده‌اند را عادت حیضشان قرار دهند، یک اندازه بودن روزهایی که در وسط پاک بوده‌اند در هر دو ماه را لازم ندانند. مثلاً اگر ماه اول از روز اول تا سوم ماه خون ببینند و دو روز پاک شوند، و دوباره سه روز خون ببینند و ماه دوم از یازدهم تا سیزدهم خون ببینند و دو روز یا بیشتر یا کمتر پاک شوند و دوباره خون ببینند و روی هم از هشت روز بیشتر نشود، عادتشان هشت روز می‌شود.
مسأله‌ی 493: منهاجیاتی که عادت عددیه دارند، اگر بیشتر از شماره‌ی عادتشان خون ببینند و از ده روز بیشتر شود، چنانچه همه‌ی خونهایی که دیده‌اند یک جور باشد، می‌توانند به شماره‌ی روزهای عادتشان را از اول یا وسط، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهند. و اگر همه‌ی خونهایی که دیده‌اند یک جور نباشد، بلکه چند روز از آن نشانه‌ی حیض و چند روز دیگر نشانه‌ی استحاضه داشته باشد، اگر روزهایی که خون، نشانه‌ی حیض را دارد با شماره‌ی روزهای عادتشان یک اندازه است، باید همان روزها را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهند. و اگر روزهایی که خون، نشانه‌ی حیض دارد، از روزهای عادتشان بیشتر است، فقط به اندازه‌ی روزهای عادتشان را حیض، و بقیه را استحاضه قرار دهند.

4. مضطربه
مسأله‌ی 494: مضطربه یعنی منهاجیاتی که چند ماه خون دیده‌اند ولی عادت معینی پیدا نکرده‌اند، یا عادتشان به هم خورده و عادت دیگری پیدا نکرده‌اند، اگر بیشتر از ده روز خون ببینند و همه‌ی خونهایی که دیده‌اند یک جور باشد، باید به عادت خویشان خود رجوع کنند، چه عادت آنان هفت روز باشد یا کمتر یا بیشتر. و اگر خویشانشان عادتی ندارند یا در عادت مختلف باشند، باید در هر ماه از روزی که خون می‌بینند، سه روز یا هفت روز یا شش روز را به دستوری که در مسأله‌ی 491 گذشت حیض و بقیه را استحاضه قرار دهند. و اگر کمتر است مثلاً پنج روز است، باید همان را حیض قرار دهند. و باید در تفاوت بین شماره‌ی عادت آنان و هفت روز، که دو روز است، کارهایی را که حائض نباید انجام دهد ترک نمایند، و کارهای استحاضه را بجا آورند، یعنی به دستوری که برای منهاجیات مستحاضه گفته شد، عبادت‌های خود را انجام دهند. و اگر عادت خویشانشان بیشتر از هفت روز، مثلاً نُه روز است، باید هفت روز را حیض قرار دهند و در تفاوت بین هفت روز و عادت آنان، که دو روز است، کارهای منهاجیات مستحاضه را بجا آورند و کارهایی که حائض نباید انجام دهد را ترک نمایند.
مسأله‌ی 495: منهاجیات مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونی ببینند که چند روز آن، نشانه‌ی حیض و چند روز دیگر آن نشانه‌ی استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه‌ی حیض دارد، کمتر از سه روز یا بیشتر از ده روز نباشد، همه‌ی آن را حیض قرار بدهند. و اگر خونی که نشانه‌ی حیض دارد، کمتر از سه روز یا بیشتر از ده روز باشد، باید به دستوری که در مسأله‌ی قبل گفته شد رفتار نمایند. ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه‌ی حیض دارد، دوباره خونی ببینند که آن هم نشانه‌ی حیض را داشته باشد، مثل آنکه پنج روز خون سیاه و نُه روز خون زرد، و دوباره پنج روز خون سیاه ببینند، باید در هر دو خون که نشانه‌ی حیض دارد، اقدام کنند به ترک آنچه حائض نباید انجام دهد و بجا آوردن کارهای منهاجیات مستحاضه.

5. مبتدئه
مسأله‌ی 496: مبتدئه یعنی دخترانی که دفعه‌ی اول خون دیدنشان است، اگر بیشتر از ده روز خون ببینند و همه‌ی خونهایی که دیده‌اند یک جور باشد، باید عادت خویشان خود را به طوری که در وقتیه گفته شد، حیض، و بقیه را استحاضه قرار دهند.
مسأله‌ی 497: منهاجیات مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببینند که چند روز آن نشانه‌ی حیض و چند روز دیگرش نشانه‌ی استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه‌ی حیض دارد، کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، باید همه‌ی آن را حیض قرار بدهند. ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه‌ی حیض دارد، دوباره خونی ببینند که آن هم نشانه‌ی خون حیض داشته باشد، مثل آن که پنج روز خون سیاه و نُه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببینند، باید در هر دو خون که نشانه‌ی حیض دارد، آنچه حائض نباید انجام دهد را ترک کنند و آنچه منهاجیات مستحاضه باید انجام دهند را بجا آورند.
مسأله‌ی 498: منهاجیات مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببینند که چند روز آن نشانه‌ی حیض و چند روز دیگر آن نشانه‌ی استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه‌ی حیض دارد از سه روز کمتر یا از ده روز بیشتر باشد، باید عادت خویشان خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهند. و اگر خویشانشان عادت ندارند یا مختلف هستند، باید به دستوری که در مسأله‌ی 491 گذشت، رفتار کنند.

6. ناسیه
مسأله‌ی 499: ناسیه یعنی منهاجیاتی که عادت خود را فراموش کرده‌اند، اگر بیشتر از ده روز خون ببینند، باید روزهایی که خونشان نشانه‌ی حیض دارد را حیض قرار دهند. و اگر نتوانند حیض را به واسطه‌ی نشانه‌های آن تشخیص دهند، باید سه روز یا شش روز یا هفت روز اول را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهند.

مسائل متفرقه‌ی حیض
مسأله‌ی 500: هر گاه منهاجیات مبتدئه و مضطربه و ناسیه و منهاجیاتی که عادت عددیه دارند، خونی ببینند که نشانه‌ی حیض داشته باشد یا یقین کنند که سه روز طول می‌کشد، باید عبادت را ترک کنند. و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده، باید عبادتهایی که بجا نیاورده‌اند را قضا نمایند. ولی اگر یقین نکنند که تا سه روز طول می‌کشد و نشانه‌های حیض را هم نداشته باشد، باید تا سه روز کارهای استحاضه را بجا آورند و کارهایی که حائض نباید انجام دهد را ترک نمایند. و چنانچه پیش از سه روز پاک نشدند، باید آن را حیض قرار دهند.
مسأله‌ی 501: منهاجیاتی که در حیض عادت دارند، چه در وقت حیض عادت داشته باشند، چه در عدد حیض، یا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود خونی ببینند که وقت آن یا شماره‌ی روزهای آن یا هم وقت و هم شماره‌ی روزهای آن یکی باشد، عادتشان را برگشته به آنچه در این دو ماه دیده‌اند، بدانند. مثلاً اگر از روز اول تا هفتم ماه خون می‌دیده و پاک می‌شده‌اند، چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه، خون ببینند و پاک شوند، از دهم تا هفدهم را عادت جدید خود بدانند.
مسأله‌ی 502: مقصود از یک ماه در بحث عادت ماهانه را از ابتدای خون دیدن تا سی روز بدانند، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
مسأله‌ی 503: منهاجیاتی که معمولاً ماهی یک مرتبه خون می‌بینند، اگر در یک ماه دو مرتبه خون ببینند و آن خون نشانه‌های حیض را داشته باشد، چنانچه روزهایی که در وسط، پاک بوده‌اند از ده روز کمتر نباشد، باید هر دو را حیض قرار دهند.
مسأله‌ی 504: اگر سه روز یا بیشتر خونی ببینند که نشانه‌ی حیض را دارد، بعد ده روز یا بیشتر خونی ببینند که نشانه‌ی استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه‌های حیض ببینند، باید خون اول و خون آخر را که نشانه‌های حیض داشته، حیض قرار دهند.
مسأله‌ی 505: هر گاه منهاجیات پیش از ده روز پاک شوند و بدانند که در داخل رحمشان خون نیست، باید برای عبادت‌های خود غسل کنند، اگر چه گمان داشته باشند که پیش از تمام شدن ده روز، دوباره خون می‌بینند. ولی اگر یقین داشته باشند که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می‌بینند، غسل کنند و در پاکی بین، عبادت‌های خود را بجا آورند و آنچه را حائض نباید انجام دهد را ترک نمایند.
مسأله‌ی 506: هر گاه منهاجیات پیش از ده روز پاک شوند، و احتمال دهند که در داخل رحمشان خون هست، باید قدری پنبه داخل فرج نمایند و در حالی که ایستاده‌اند، شکم خود را به دیوار یا لبه‌ی میز چسبانده و یک پای خود را بلند نمایند و کمی صبر کنند، سپس پنبه را بیرون آورند. پس اگر پاک بود، غسل کنند و عبادت‌های خود را بجا آورند. و اگر پاک نبود، اگر چه به آب زرد رنگی هم آلوده باشد، چنانچه در حیض عادت ندارند یا عادتشان ده روز است، باید صبر کنند که اگر پیش از ده روز پاک شدند، غسل کنند، و اگر سرِ ده روز پاک شدند، یا خون دیدنشان از ده روز گذشت، سر ده روز غسل نمایند. و اگر عادتشان کمتر از ده روز است، در صورتی که بدانند پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز پاک می‌شوند، نباید غسل کنند. و اگر احتمال دهند خون دیدنشان از ده روز می‌گذرد، باید جمع کنند بین ترک کارهایی که حائض نباید انجام دهد و انجام کارهای منهاجیات مستحاضه. پس اگر پیش از تمام شدن ده روز یا آخر ده روز از خون پاک شدند، تمامش را حیض بدانند، و اگر از ده روز گذشت، باید عادت خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهند و عبادتهایی که بعد از روزهای عادت بجا نیاورده‌اند را قضا نمایند.
مسأله‌ی 507: هر گاه منهاجیات، چند روز را حیض قرار دهند و عبادت نکنند، بعد بفهمند حیض نبوده‌اند، باید نماز و روزه‌ای که در آن روزها بجا نیاورده‌اند را قضا نمایند. و اگر چند روز را به گمان این که حیض نیستند عبادت کنند، بعد بفهمند حیض بوده‌اند، چنانچه آن روزها را روزه گرفته باشند، باید قضا نمایند.

مسأله‌ی 392: یکی از خونهایی که از زن خارج می‌شود را خون استحاضه بدانید و زن را در موقع دیدن خون استحاضه، «مُستحاضه» بنامید. خون استحاضه در بیشتر اوقات، زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بیرون می‌آید و غلیظ هم نیست، ولی ممکن است گاهی سیاه یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و با فشار و سوزش بیرون آید.
مسأله‌ی 393: استحاضه را سه قسم بدانید: قلیله و متوسطه و کثیره؛
استحاضه‌ی قلیله را آن بدانید که خون، فقط روی پنبه‌ای را که زن با خود بر می‌دارد، آلوده کند و در آن فرو نرود.
استحاضه‌ی متوسطه را آن بدانید که خون، در پنبه فرو رود اگر چه در یک گوشهاش باشد و از طرف دیگر ظاهر شود، ولی به دستمالی که معمولاً زنها برای جلوگیری از خون می‌بندند، نرسد.
استحاضه‌ی کثیره را آن بدانید که خون، از پنبه به دستمال برسد.

احکام استحاضه
مسأله‌ی 394: منهاجیات باید در استحاضه‌ی قلیله، برای هر نماز، یک وضو بگیرند و ظاهر فرجشان را هم اگر خون به آن رسیده، آب بکشند و پنبه را هم عوض کنند.
مسأله‌ی 395: منهاجیات باید در استحاضه‌ی متوسطه، برای نماز صبح غسل کنند و پیش از غسل، وضو هم بگیرند و تا صبح روز بعد، برای نمازهای خود، کارهای استحاضه‌ی قلیله ـ که در مسأله‌ی پیش گفته شد ـ را انجام دهند و اگر عمداً یا از روی فراموشی برای نماز صبح غسل نکنند، باید برای نماز ظهر و عصر غسل کنند و اگر برای نماز ظهر و عصر غسل نکنند، باید پیش از نماز مغرب و عشا غسل نمایند، چه آنکه خون بیاید یا قطع شده باشد. همچنین اگر پیش از نماز یا در بین نماز، خون استحاضه‌ی متوسطه ببینند، باید برای آن نماز غسل کنند.
مسأله‌ی 396: منهاجیات باید در استحاضه‌ی کثیره، علاوه بر کارهای استحاضه‌ی متوسطه ـ که در مسأله‌ی پیش گفته شد ـ برای هر نماز، دستمالشان را عوض کنند، و ظاهر فرجشان را آب بکشند و یک غسل برای نماز ظهر و عصر و یکی برای نماز مغرب و عشا به جا آورند، و بین نماز ظهر و عصر فاصله نیاندازند. و اگر فاصله بیاندازند، باید برای نماز عصر دوباره غسل کنند. و نیز اگر بین نماز مغرب و عشا فاصله بیاندازند، باید برای نماز عشا دوباره غسل نمایند. و پیش از غسل، وضو بگیرند.
مسأله‌ی 397: هر گاه خون استحاضه، پیش از وقت نماز هم بیاید، و بعد قطع شود، چه برای آن خون، وضو و غسل بجا آورده باشند و چه بجا نیاورده باشند، باید در موقع نماز، وضو و غسل را بجا آورند.
مسأله‌ی 398: منهاجیات در استحاضه‌ی متوسطه و کثیره ـ که هم باید وضو بگیرند و هم غسل کنند ـ باید وضو را قبل از غسل انجام دهند.
مسأله‌ی 399: هر گاه استحاضه‌ی قلیله، بعد از نماز صبح متوسطه شود، باید برای نماز ظهر و عصر غسل کنند. و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود، باید برای نماز مغرب و عشا غسل نمایند.
مسأله‌ی 400: هر گاه استحاضه‌ی قلیله یا متوسطه بعد از نماز صبح کثیره شود، باید برای نماز ظهر و عصر یک غسل، و برای نماز مغرب و عشا غسل دیگری بجا آورند. و اگر بعد از نماز ظهر و عصر کثیره شود، باید برای نماز مغرب و عشا غسل نمایند.
مسأله‌ی 401: منهاجیاتی که استحاضه‌ی کثیره یا متوسطه دارند، نباید پیش از داخل شدن وقت نماز، برای نماز غسل کنند، و نباید میان غسل و نماز فاصله بیاندازند، بلکه اگر نزدیک اذان صبح برای نماز شب غسل کنند و نماز شب را بخوانند، باید بعد از داخل شدن صبح، دوباره غسل و وضو را بجا آورند.
مسأله‌ی 402: منهاجیات مستحاضه باید برای هر نمازی ـ چه واجب باشد و چه مستحب ـ وضو بگیرند. و نیز اگر بخواهند نمازی را که خوانده‌اند احتیاطاً دوباره بخوانند، یا بخواهند نمازی را که تنها خوانده‌اند را دوباره با جماعت بخوانند، باید تمام کارهایی که برای استحاضه گفته شد را انجام دهند. ولی برای خواندن نماز احتیاط و سجده‌ی فراموششده و تشهد فراموششده و سجده‌ی سهو، اگر آنها را بدون فاصله بعد از نماز بجا آورند، انجام کارهای استحاضه را لازم ندانند.
مسأله‌ی 403: منهاجیات مستحاضه بعد از آن که خونشان قطع شد، فقط برای نماز اولی که می‌خوانند، باید کارهای استحاضه را انجام دهند و برای نمازهای بعدی لازم ندانند.
مسأله‌ی 404: هر گاه منهاجیات ندانند استحاضهشان چه قسم است، باید موقعی که می‌خواهند نماز بخوانند، مقداری پنبه داخل فرجشان نمایند و کمی صبر کنند و بیرون آورند و بعد از آن که فهمیدند استحاضهشان کدام یک از آن سه قسم است، کارهایی را که برای آن قسم دستور داده شده انجام دهند، ولی اگر بدانند تا وقتی که می‌خواهند نماز بخوانند، استحاضهشان تغییر نمی‌کند، پیش از داخل شدن وقت هم می‌توانند خود را وارسی نمایند.
مسأله‌ی 405: هر گاه منهاجیات مستحاضه، پیش از آنکه خود را وارسی کنند، مشغول نماز شوند، باید خود را وارسی کرده و دوباره بر طبق وظیفه‌شان نماز بخوانند.
مسأله‌ی 406: منهاجیات مستحاضه اگر نتوانند خود را وارسی نمایند، باید به نحوی عمل کنند که یقین نمایند به وظیفه‌شان عمل کرده‌اند. پس در شک میان قلیله و متوسطه، یا متوسطه و کثیره، عمل به وظیفه‌ی هر دو نمایند. و در شک بین هر سه قسم، عمل به وظیفه‌ی هر سه قسم نمایند.
مسأله‌ی 407: هر گاه خون استحاضه در اول ظهورش در باطن باشد و از محل خود خارج نشده باشد، منهاجیات وضو و غسلشان را باطل نشمارند، ولی اگر بیرون بیاید ـ هر چند کم باشد ـ یا از محل خود خارج شده و به محلی رسیده باشد که اگر پنبه داخل کنند، آلوده به خون می‌شود، باید به وظایفی که گفته شد عمل کنند.
مسأله‌ی 408: منهاجیات مستحاضه اگر بعد از نماز، خود را وارسی کنند و خون نبینند ـ اگر چه بدانند دوباره خون می‌آید ـ می‌توانند با وضویی که دارند نماز بخوانند.
مسأله‌ی 409: منهاجیات مستحاضه ـ هر چند اطمینان داشته باشند خون بیرون نمی‌آید ـ نباید نمازشان را بدون عذر به تأخیر اندازند.
مسأله‌ی 410: هر گاه منهاجیات مستحاضه بدانند که پیش از گذشتن وقت نماز، بکلی پاک می‌شوند یا به اندازه‌ی خواندن نماز، خون بند می‌آید، باید صبر کنند و نماز را در وقتی که پاک هستند بخوانند.
مسأله‌ی 411: اگر بعد از وضو و غسل، خون در ظاهر قطع شود و منهاجیات مستحاضه بدانند که اگر نماز را تأخیر بیاندازند، به مقداری که وضو و غسل و نماز را به جا آورند، بکلی پاک می‌شوند، باید نماز را به تأخیر اندازند و موقعی که بکلی پاک شدند، دوباره وضو وغسل را بجا آورده و نماز را بخوانند. و اگر وقت نماز تنگ شد، به جای هر یک از وضو و غسل، تیمّم کنند و برای نمازهای بعد، غسل و وضو بجا آورند. و اگر وقت تیمّم هم ندارند، به همان حال نماز بخوانند و بعد با غسل و وضو، آن را قضا کنند.
مسأله‌ی 412: منهاجیات مستحاضه‌ی کثیره و متوسطه وقتی بکلی از خون پاک شدند باید غسل کنند. ولی اگر بدانند از وقتی که برای نماز قبل، مشغول غسل شده‌اند، دیگر خون نیامده، غسل دوباره را لازم ندانند.
مسأله‌ی 413: منهاجیات مستحاضه‌ی قلیله بعد از وضو، و منهاجیات مستحاضه‌ی کثیره و متوسطه بعد از غسل و وضو، باید فوراً مشغول نماز شوند، ولی می‌توانند کارهای مستحب نماز مثل قنوت و غیر آن را بجا آورند.
مسأله‌ی 414: منهاجیات مستحاضه اگر بین غسل و نماز فاصله بیاندازند، و خون ببینند، باید دوباره غسل کنند و بلافاصله مشغول نماز شوند.
مسأله‌ی 415: اگر خون استحاضه جریان داشته باشد و قطع نشود، چنانچه برای منهاجیات ضرر نداشته باشد، باید پیش از غسل و بعد از آن به وسیله‌ی پنبه، از بیرون آمدن خون جلوگیری کنند. ولی اگر همیشه جریان ندارد، فقط باید بعد از وضو و غسل از بیرون آمدن خون جلوگیری نمایند. و چنانچه کوتاهی کنند و خون بیرون آید، باید دوباره غسل کنند و وضو هم بگیرند و اگر نماز هم خوانده باشند، باید دوباره بخوانند.
مسأله‌ی 416: اگر در موقع غسل خونشان قطع نشود، غسلشان را صحیح بدانند. ولی اگر در بین غسل، استحاضه‌ی متوسطه تبدیل به کثیره شود، باید غسلشان را از سر بگیرند.
مسأله‌ی 417: منهاجیات مستحاضه باید در تمام طول روزی که روزه هستند، به مقداری که می‌توانند و برایشان ضرر ندارد، از بیرون آمدن خون جلوگیری کنند.
مسأله‌ی 418: منهاجیات مستحاضه‌ای که غسل بر ایشان واجب می‌باشد، در صورتی روزه‌شان را صحیح بدانند که غسل نماز مغرب و عشای شبی که می‌خواهند فردای آن را روزه بگیرند، بجا آورده باشند، و بلکه غسل نماز مغرب و عشای شب بعد را نیز بجا آورند. و نیز در طول روز، غسلهایی را که برای نمازهای روزشان واجب است را انجام دهند.
مسأله‌ی 419: هر گاه منهاجیات، بعد از نماز عصر مستحاضه شوند و تا غروب غسل نکنند، در صورتی روزه‌شان را صحیح بدانند که برای نماز مغرب و عشاء همان شب، غسل کنند.
مسأله‌ی 420: هر گاه استحاضه‌ی قلیله پیش از نماز، متوسطه یا کثیره شود، باید کارهای متوسطه یا کثیره را که گفته شد انجام دهند. و اگر استحاضه‌ی متوسطه، کثیره شود، باید کارهای استحاضه‌ی کثیره را انجام دهند. و چنانچه برای استحاضه‌ی متوسطه غسل کرده باشند، باید دوباره برای کثیره غسل کنند.
مسأله‌ی 421: هر گاه منهاجیات در بین نماز، استحاضه‌ی متوسطه‌شان تبدیل به کثیره شود، باید نماز را بشکنند و برای استحاضه‌ی کثیره، وضو بگیرند و غسل کنند و کارهای دیگر آن را انجام دهند و همان نماز را بخوانند. و اگر برای هیچ کدام از وضو و غسل وقت ندارند، باید دو تیمّم کنند، یکی بدل از وضو و دیگری بدل از غسل. و اگر برای یکی از آنها وقت ندارند، باید عوض آن تیمّم کنند و دیگری را بجا آورند. ولی اگر برای تیمّم هم وقت ندارند، نباید نماز را بشکنند، و باید نماز را تمام کنند، و بعداً قضا نمایند. و همچنین است اگر در بین نماز، استحاضه‌ی قلیله‌ی ایشان متوسطه یا کثیره شود.
مسأله‌ی 422: اگر در بین نماز، خونشان بند بیاید و منهاجیات مستحاضه ندانند که در باطن هم قطع شده یا نه، چنانچه بعد از نماز بفهمند قطع شده بوده، باید وضو و غسل و نماز را دوباره با حالت پاکی بجا آورند.
مسأله‌ی 423: اگر استحاضه‌ی کثیره تبدیل به متوسطه شود، باید برای نماز اول، عمل کثیره و برای نمازهای بعد، عمل متوسطه را بجا آورند. مثلاً اگر پیش از نماز ظهر، استحاضه‌ی کثیره تبدیل به متوسطه شود، باید برای نماز ظهر غسل کنند و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقط وضو بگیرند. ولی اگر برای نماز ظهر غسل نکنند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشند، باید برای نماز عصر غسل نمایند. و اگر برای نماز عصر هم غسل نکنند، باید برای نماز مغرب غسل کنند. و اگر برای آن هم غسل نکنند و فقط به مقدار نماز عشا وقت داشته باشند، باید برای عشا غسل نمایند.
مسأله‌ی 424: اگر پیش از هر نماز، خون منهاجیات مستحاضه‌ی کثیره و یا متوسطه قطع شود و دوباره بیاید، باید برای هر نماز، یک غسل بجا آورند. ولی اگر بعد از غسل و پیش از نماز قطع شود، چنانچه وقت تنگ باشد که نتوانند غسل کنند و نماز را در وقت بخوانند، با همان غسل می‌توانند نماز را بخوانند و همین طور است حکم وضو.
مسأله‌ی 425: اگر استحاضه‌ی کثیره تبدیل به قلیله شود، باید برای نماز اول، وضو و غسل و برای نمازهای بعد، عمل قلیله را انجام دهند. و نیز اگر استحاضه‌ی متوسطه تبدیل به قلیله شود، باید برای نماز اول، عمل متوسطه و برای نمازهای بعد، عمل قلیله را بجا آورند.
مسأله‌ی 426: اگر منهاجیات مستحاضه یکی از کارهایی که باید انجام دهند، حتی عوض کردن پنبه را ترک کنند، نمازشان را باطل بدانند.
مسأله‌ی 427: منهاجیات مستحاضه باید هر کاری ـ غیر از نماز ـ که شرط آن طهارت است مثل دست کشیدن به خط قرآن را ترک کنند، مگر در صورتی که برایشان واجب باشد. پس در حال ناچاری، باید وضویی غیر از وضویی که برای نماز گرفته‌اند، بگیرند.
مسأله‌ی 428: اگر منهاجیات مستحاضه غسل‌های واجب خود را بجا آورند، می‌توانند به مسجد بروند و در آن توقف کنند و سوره‌ای که سجده‌ی واجب دارد بخوانند و شوهرشان با ایشان نزدیکی کند، اگر چه کارهای دیگری که برای نماز واجب است ـ مثل عوض کردن پنبه و دستمال ـ انجام نداده باشند.
مسأله‌ی 429: هر گاه منهاجیات بخواهند در استحاضه‌ی کثیره یا متوسطه، پیش از وقت نماز، سوره‌ای که سجده‌ی واجب دارد را بخوانند یا به مسجد بروند، باید غسل نمایند. و همچنین است اگر شوهرشان بخواهد با ایشان نزدیکی کند.
مسأله‌ی 430: منهاجیات مستحاضه باید در صورت پدید آمدن چیزهایی که باید برایش نماز آیات خواند، نماز آیات بخوانند. و باید برای نماز آیات، کارهایی را که برای نماز یومیه گفته شد، انجام دهند.
مسأله‌ی 431: هرگاه در وقت نماز یومیه، نماز آیات بر منهاجیات مستحاضه واجب شود، اگر چه بخواهند هر دو را پشت سر هم بجا آورند، باید برای نماز آیات، تمام کارهایی را که برای نماز یومیه باید بجا آورند، انجام دهند. و نباید هر دو را با یک غسل و وضو بخوانند.
مسأله‌ی 432: منهاجیات مستحاضه نباید در آن حال، نماز قضا بخوانند.
مسأله‌ی 433: هر گاه منهاجیات بدانند خونی که از ایشان خارج می‌شود خون زخم نیست و بین خون استحاضه و حیض و یا نفاس مردد باشند، چنانچه شرعاً حکم حیض و نفاس را نداشته باشد، باید به دستور استحاضه عمل کنند.

غسل‌های واجب را هفت غسل بدانید: اول: غسل جنابت؛ دوم: غسل حیض؛ سوم: غسل نفاس؛ چهارم: غسل استحاضه؛ پنجم: غسل مسّ میّت؛ ششم: غسل میت؛ هفتم: غسلی که به واسطه‌ی نذر و قسم و مانند اینها بر خود واجب کنید.

احکام جنابت
مسأله‌ی 345: دو چیز را موجب جُنُب شدن بدانید: اول: جماع؛ دوم: بیرون آمدن منی، در خواب باشد یا بیداری، کم باشد یا زیاد، با شهوت باشد یا بیشهوت، با اختیار باشد یا بیاختیار.
مسأله‌ی 346: هر گاه رطوبتی از شما خارج شود و ندانید منی است یا ادرار یا غیر اینها، چنانچه با شهوت و جستن بیرون آمده و بعد از بیرون آمدن آن، بدنتان سست شده، آن رطوبت را منی بدانید و اگر هیچ یک از این نشانه‌ها را نداشته باشد، حکم منی بر آن بار نکنید مگر آن که علم یا اطمینان پیدا کنید که منی بوده است. ولی در منهاجیات و مریض، جستن را در بیرون آمدن آب، لازم ندانید، بلکه اگر با شهوت بیرون آمده باشد، در حکم منی بدانید و همچنین سست شدن بدن را لازم نشمارید.
مسأله‌ی 347: هر گاه مریض نباشید و آبی با جستن از شما بیرون آید و ندانید که با شهوت بوده یا نه، یا بعد از بیرون آمدن، بدنتان سست شده یا نه، بهتر است غسل کنید و بعد از باطل کردن غسل، برای نماز وضو بگیرید. همچنین است اگر بدانید آنچه خارج شده، یا ادرار است یا منی.
مسأله‌ی 348: بعد از بیرون آمدن منی، ادرار کنید، چون اگر ادرار نکنید و بعد از غسل، رطوبتی از شما بیرون آید که ندانید منی است یا رطوبت دیگر، باید دوباره غسل کنید.
مسأله‌ی 349: هر گاه آلت مردانگی خود را به اندازه‌ی ختنهگاه یا بیشتر ـ در زن یا مرد، در جلو یا عقب، در بالغ یا نابالغ ـ داخل کنید، اگر چه منی بیرون نیاید، خود را جُنُب بشمارید. همچنین اگر آلت مردانگی کسی در شما داخل شود ـ زن باشید یا مرد، از جلو باشد یا از عقب ـ باید خود را جُنُب بدانید.
مسأله‌ی 350: هرگاه شک کنید که به مقدار ختنهگاه را داخل کرده‌اید یا نه، غسل جنابت را لازم ندانید.
مسأله‌ی 351: نباید با حیوانی نزدیکی کنید ولی اگر مبتلا به چنین معصیتی شدید ـ چه منی از شما بیرون بیاید و چه بیرون نیاید ـ باید غسل کنید و بعد از باطل کردن غسل، برای نماز وضو بگیرید.
مسأله‌ی 352: اگر منی از جای خود حرکت کند ولی بیرون نیاید یا شک کنید که منی از شما بیرون آمده یا نه، غسل را لازم ندانید.
مسأله‌ی 353: هر گاه نمی‌توانید غسل کنید ولی تیمّم برایتان ممکن است، بهتر است بعد از داخل شدن وقت نماز، و قبل از خواندن نماز، با همسرتان نزدیکی نکنید.
مسأله‌ی 354: هر گاه در لباس خود منی ببینید و بدانید که از خود شماست و برای آن غسل نکرده باشید، باید غسل کنید و نمازهایی که یقین دارید بعد از بیرون آمدن منی خوانده‌اید را قضا کنید، ولی می‌توانید نمازهایی که احتمال می‌دهید بعد از بیرون آمدن آن منی خوانده باشید را قضا نکنید.

چیزهایی که نباید در حال جنابت انجام دهید
مسأله‌ی 355: پنج کار را نباید در حال جنابت انجام دهید:
اول: رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا به هر لغت که باشد و اسامی مبارک پیامبران و استادان منهاج (علیهمالسلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام).
دوم: رفتن در مسجدالحرام و مسجد استاد اعظم (صلی ‌الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) و حرم استادان منهاج (علیهم‌السلام)، اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شوید.
سوم: توقف در مساجد دیگر، ولی می‌توانید از یک در داخل و از در دیگر خارج شوید، یا برای برداشتن چیزی بروید.
چهارم: گذاشتن چیزی در مسجد، بلکه از خارج هم چیزی در مسجد نیاندازید.
پنجم: خواندن سوره‌ای که سجده‌ی واجب دارد و آن را چهار سوره بدانید: فصلت، سجده، نجم و علق. و حتی یک حرف را هم به قصد یکی از این چهار سوره نباید بخوانید.

چیزهایی که بهتر است در حال جنابت ترک کنید
مسأله‌ی 356: بهتر است نُه کار را در حال جنابت انجام ندهید:
اول و دوم: خوردن و آشامیدن، مگر این که وضو بگیرید یا دستهایتان را بشویید.
سوم: خواندن بیشتر از هفت آیه از سوره‌هایی که سجده‌ی واجب ندارد.
چهارم: رساندن جایی از بدنتان به جلد و حاشیه و بین خط‌های قرآن.
پنجم: همراه داشتن قرآن.
ششم: خوابیدن، مگر این که وضو بگیرید یا به واسطه‌ی نداشتن آب، تیمّم بدل از غسل کنید.
هفتم: خضاب کردن به حنا و مانند آن.
هشتم: مالیدن روغن به بدن.
نهم: جماع کردن بعد از آن که محتلم شده‌اید، یعنی در خواب، منی از شما بیرون آمده است.

غسل جنابت
مسأله‌ی 357: غسل جنابت برای تحصیل طهارت از جنابت، خوب است ولی باید برای خواندن نماز واجب و مانند آن، غسل کنید و برای نماز میت و سجده‌ی شکر و سجده‌های واجب قرآن و سجده‌ی سهو، غسل جنابت را لازم ندانید.
مسأله‌ی 358: این که در وقت غسل، نیت کنید که غسلتان واجب است یا مستحب را لازم ندانید؛ و فقط باید به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند متعال غسل کنید.
مسأله‌ی 359: هر گاه یقین کنید وقت نماز شده و نیت غسل واجب کنید، ولی بعد معلوم شود که پیش از وقت، غسل کرده‌اید، غسلتان را صحیح بدانید.
مسأله‌ی 360: غسل را چه واجب باشد و چه مستحب، به دو صورت ترتیبی و ارتماسی می‌توانید انجام دهید.

غسل ترتیبی
مسأله‌ی 361: در غسل ترتیبی باید به نیت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست، بعد طرف چپ بدنتان را بشویید. و اگر عمداً یا از روی فراموشی یا به واسطه‌ی ندانستن مسأله به این ترتیب عمل نکنید، دوباره به ترتیب غسل کنید.
مسأله‌ی 362: باید نصف ناف و نصف عورت خود را با طرف راست بدن و نصف دیگر را با طرف چپ بدن بشویید، بلکه بهتر است تمام ناف و عورت را با هر دو طرف بشویید.
مسأله‌ی 363: برای آنکه یقین کنید هر سه قسمت، یعنی سر و گردن و طرف راست و طرف چپ بدنتان را کاملاً غسل داده‌اید، باید هر قسمتی را که می‌شویند، مقداری از قسمت‌های دیگر را هم با آن قسمت بشویید. بلکه بهتر است تمام طرف راست گردن را با طرف راست بدن، و تمام طرف چپ گردن را با طرف چپ بدنتان بشویید.
مسأله‌ی 364: اگر بعد از غسل بفهمید جایی از بدنتان را نشسته‌اید ولی ندانید کجای بدنتان است، باید دوباره غسل کنید.
مسأله‌ی 365: اگر بعد از غسل بفهمید مقداری از بدنتان را نشسته‌اید، چنانچه از طرف چپ باشد، شستن همان مقدار را به نیت غسل، کافی بدانید، و اگر از طرف راست باشد، باید بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشویید. و اگر از سر و گردن باشد، باید بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف راست و بعد طرف چپ را بشویید.
مسأله‌ی 366: اگر پیش از تمام شدن غسل، در شستن مقداری از طرف چپ شک کنید، شستن همان مقدار را کافی بدانید ولی اگر در شستن مقداری از طرف راست شک کنید، باید بعد از شستن آن مقدار، طرف چپ را هم بشویید و اگر در شستن مقداری از سر و گردن شک کنید باید بعد از شستن آن، دوباره طرف راست و طرف چپ را بشویید و اگر بعد از تمام شدن طرف چپ شک کنید که یکی از اعضای سابق یا مقداری از آن را شسته‌اید یا نه، بهتر است آن قسمت و قسمت‌های بعد از آن را بشویید.

غسل ارتماسی
مسأله‌ی 367: در غسل ارتماسی باید آب، در یک لحظه، تمام بدنتان را فرا بگیرد. پس اگر به نیت غسل ارتماسی، در آب فرو روید، چنانچه پایتان روی زمین باشد، باید از زمین بردارید.
مسأله‌ی 368: در غسل ارتماسی باید قبل از این که همه‌ی بدنتان زیر آب برود، نیت کنید.
مسأله‌ی 369: اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمید به مقداری از بدنتان آب نرسیده، چه جای آن را بدانید یا ندانید، باید دوباره غسل کنید.
مسأله‌ی 370: اگر برای غسل ترتیبی وقت ندارید ولی برای غسل ارتماسی وقت دارید، باید غسل را به صورت ارتماسی انجام دهید.
مسأله‌ی 371: هر گاه روزه‌ی واجب گرفته یا برای حج یا عمره، احرام بسته باشید، نباید غسل ارتماسی کنید. ولی اگر از روی فراموشی غسل ارتماسی کنید، آن را صحیح بشمارید.

احکام غسل کردن
مسأله‌ی 372: در غسل ارتماسی باید تمام بدنتان پاک باشد، ولی در غسل ترتیبی پاک بودن تمام بدنتان را لازم ندانید. و اگر تمام بدنتان نجس باشد، می‌توانید هر قسمتی را پیش از غسل دادن آن قسمت آب بکشید.
مسأله‌ی 373: هر گاه از حرام جُنُب شده باشید، نباید آبی که با آن غسل می‌کنید، به طوری گرم باشد که در حال غسل، عرق کنید.
مسأله‌ی 374: اگر در غسل به اندازه‌ی سر مویی از بدنتان نشسته بماند، غسلتان را باطل بدانید، ولی شستن جاهایی از بدن که دیده نمی‌شود، مثل داخل گوش و بینیتان را لازم ندانید.
مسأله‌ی 375: جایی را که شک دارید از ظاهر بدن است یا از باطن آن، باید بشویید.
مسأله‌ی 376: اگر سوراخ جای گوشواره و مانند آن به قدری گشاد باشد که داخل آن دیده شود، باید آن را بشویید ولی اگر دیده نشود، شستن داخل آن را لازم ندانید.
مسأله‌ی 377: چیزی را که مانع رسیدن آب به بدن است، باید برطرف کنید. و اگر پیش از آن که یقین کنید برطرف شده یا نه غسل نمایید، باید دوباره بعد از اطمینان از بر طرف شدن مانع،‌ غسل کنید.
مسأله‌ی 378: اگر موقع غسل شک کنید، چیزی که مانع از رسیدن آب باشد، در بدنشان هست یا نه، باید وارسی کنید تا مطمئن شوید که مانعی نیست.
مسأله‌ی 379: در غسل باید تمام موهایتان ـ چه کوتاه باشند و چه بلند ـ را بشویید.
مسأله‌ی 380: تمام شرطهایی که برای صحیح بودن وضو گفته شد، مثل پاک بودن آب و غصبی نبودن آن، در صحیح بودن غسل هم شرط بدانید ولی در غسل، شستن بدن از بالا به پایین را لازم ندانید، و نیز در غسل ترتیبی، شستن فوری هر قسمت بعد از شستن قسمت قبل را لازم ندانید، بلکه می‌توانید بعد از شستن سر و گردن مقداری صبر کنید و بعد طرف راست را بشویید و بعد از مدتی طرف چپ را بشویید. ولی اگر نمی‌توانید از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خودداری کنید، اگر در تمام وقت به اندازه‌ای که غسل کنید و نماز بخوانید، ادرار و مدفوع از شما بیرون نمی‌آید، باید هر قسمت را فوراً بعد از قسمت دیگر غسل دهید و بعد از غسل هم فوراً نماز بخوانید. و همچنین است حکم مستحاضه که بعداً گفته خواهد شد.
مسأله‌ی 381: هر گاه قصد داشته باشید پول حمامی را ندهید یا بدون اینکه بدانید حمامی راضی است یا نه، بخواهید پول غسل را نسیه پرداخت کنید، اگر چه بعداً حمامی را راضی کنید، باید دوباره غسل نمایید.
مسأله‌ی 382: اگر حمامی راضی باشد که پول حمام، نسیه بماند ولی شما که غسل می‌کنید، قصدتان این باشد که طلب او را ندهید، یا از مال حرام بدهید، باید دوباره غسل کنید.
مسأله‌ی 383: نباید پول غسل را از پول حرام یا پولی که خمس آن را نداده‌اید پرداخت نمایید و اگر چنین کنید، غسلتان را باطل بدانید.
مسأله‌ی 384: اگر مخرج مدفوع را در آب خزینه یا استخر تطهیر کنید و پیش از غسل شک کنید که چون در خزینه یا استخر تطهیر کردید، حمامی یا صاحب استخر به غسل کردن شما راضی است یا نه، باید پیش از غسل، حمامی یا صاحب استخر را راضی کنید.
مسأله‌ی 385: هر گاه شک کنید که غسل کردید یا نه، باید غسل کنید. ولی اگر بعد از غسل شک کنید که غسلتان درست بوده یا نه، اگر احتمال بدهید که در وقت غسل ملتفت بودید که صحیح بجا آورید، دوباره غسل کردن را لازم ندانید.
مسأله‌ی 386: اگر در بین غسل، حدث اصغر از شما سر بزند مثلاً ادرار کنید، باید غسل را از سر بگیرید و بعد از غسل، کاری که وضو را باطل می‌کند انجام داده و برای نماز، وضو بگیرید.
مسأله‌ی 387: هرگاه به خیال این که به اندازه‌ی غسل و نماز وقت دارید، برای خصوص آن نماز غسل کنید و معلوم شود که کمتر از غسل و تمام نماز وقت داشته‌اید، باید دوباره غسل کنید.
مسأله‌ی 388: هر گاه جُنُب شده باشید و شک کنید برای آن جنابت، غسل کرده‌اید یا نه، نمازهایی که خوانده‌اید را صحیح بشمارید، ولی برای نمازهای بعدی باید غسل کنید.
مسأله‌ی 389: هر گاه چند غسل بر شما واجب باشد، می‌توانید به نیت همه‌ی آنها یک غسل به جا آورید، و همچنین می‌توانید آنها را جدا جدا انجام دهید.
مسأله‌ی 390: هر گاه بر جایی از بدنتان آیه‌ی قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته یا خالکوبی شده باشد، اگر ممکن است، باید آن را از بین ببرید و اگر ممکن نیست، باید وضو و غسل را ارتماسی انجام دهید و چنانچه بخواهید وضو و غسل را ترتیبی بجا آورید، باید آب را طوری به بدنتان برسانید که دستتان به آن نوشته نرسد.
مسأله‌ی 391: هر گاه غسل جنابت کرده باشید، نباید با آن نماز بخوانید بلکه باید بعد از غسل، کاری که وضو را باطل می‌کند انجام دهید، سپس برای نماز، وضو بگیرید.

مسأله‌ی 236: در وضو باید صورت و دستهایتان را بشویید و جلوی سر و روی پاهایتان را مسح کنید.
مسأله‌ی 237: باید درازای صورتتان را از بالای پیشانی، یعنی از جایی که موی سر بیرون می‌آید، تا آخر چانه، و پهنای آن به مقداری که بین انگشت وسط و شست قرار می‌گیرد را بشویید. و اگر مختصری از این مقدار را نشویید، وضویتان را باطل بدانید. پس برای آنکه یقین کنید این مقدار کاملاً شسته شده، باید کمی از اطراف آن را هم بشویید.
مسأله‌ی 238: اگر صورت یا دستتان کوچکتر یا بزرگتر از معمول مردم است، باید ملاحظه کنید که مردمان معمولی تا کجای صورت خود را می‌شویند، شما هم تا همان جا را بشویید. و نیز اگر در پیشانیتان مو روییده یا جلوی سرتان مو ندارد، باید به اندازه‌ی معمول، پیشانی را بشویید. و اگر دست و صورتتان هر دو بر خلاف معمول باشد، ولی با هم متناسب باشد، ملاحظه‌ی معمول را لازم ندانید، بلکه به دستوری که در مسأله‌ی پیش گفته شد، وضو بگیرید.
مسأله‌ی 239: اگر احتمال دهید چرک یا چیز دیگری در ابروها و گوشه‌های چشم و لبتان هست که نمی‌گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمالتان در نظر مردم بجا باشد، باید پیش از وضو وارسی کنید که اگر هست برطرف نمایید.
مسأله‌ی 240: اگر پوست صورتتان از لابلای مو پیدا باشد، باید آب را به پوستتان برسانید، و اگر پیدا نباشد، شستن مو را کافی بدانید و رساندن آب به زیر آن را لازم نشمارید.
مسأله‌ی 241: هر گاه شک کنید که پوست صورتتان از لابلای مو پیداست یا نه، باید مو را بشویید و آب را به پوست هم برسانید.
مسأله‌ی 242: شستن داخل بینی و مقداری از لب و چشم که در وقت بستن دیده نمی‌شود را در وضو، لازم ندانید، ولی برای آنکه یقین کنید از جاهایی که باید شسته شود چیزی باقی نمانده، باید مقداری از آنها را هم بشویید. و اگر نمی‌دانسته‌اید که باید این مقدار را بشویید، اگر بدانید در وضوهایی که گرفته‌اید، مقدار واجب را شسته‌اید، نمازهایی که خوانده‌اید را صحیح بدانید.
مسأله‌ی 243: برای وضو، باید صورتتان را از بالا به پایین، و دستهای‌تان را از آرنج به طرف انگشتان بشویید و اگر از پایین به بالا بشویید، وضویتان را باطل بشمارید.
مسأله‌ی 244: هر گاه دستتان را تر کنید و به صورت و دستهایتان بکشید، چنانچه تری دستتان به قدری باشد که به واسطه‌ی کشیدن دست، اندکی آب بر آنها جاری شود و شستن صدق کند، برای وضو کافی بدانید.
مسأله‌ی 245: بعد از شستن صورتتان، باید دست راستتان و بعد از آن دست چپتان را از آرنج تا سر انگشتانتان بشویید.
مسأله‌ی 246: برای آنکه یقین کنید آرنجتان را کاملاً شسته‌اید، باید مقداری بالاتر از آرنجتان را هم بشویید.
مسأله‌ی 247: هر گاه پیش از شستن صورت، دستهایتان را تا مچ شسته باشید، در موقع وضو باید تا سر انگشتانتان را بشویید و اگر فقط تا مچ را بشویید، وضویتان را باطل بدانید.
مسأله‌ی 248: در وضو، صورت و دستهایتان را با یک مشت آب بشویید و از دو بار و بیشتر آب ریختن، پرهیز کنید.
مسأله‌ی 249: بعد از شستن هر دو دست، باید جلوی سرتان را با رطوبتی که از آب وضو در دست راستتان مانده، مسح کنید، و باید از بالا به پایین مسح نمایید.
مسأله‌ی 250: برای مسح سر، قسمتی از سرتان که مقابل پیشانی است را حد اقل به درازای یک انگشت و به پهنای سه انگشت بسته، مسح نمایید.
مسأله‌ی 251: بهتر است مسح سر بر پوست آن باشد، بلکه بر موی جلوی سر هم می‌توانید، ولی اگر موی جلوی سرتان به اندازه‌ای بلند است که اگر شانه کنید، به صورتتان می‌ریزد یا به جاهای دیگر سر می‌رسد، باید بیخ موها را مسح کنید یا فرق سر را باز کرده، پوست سر را مسح نمایید.
مسأله‌ی 252: بعد از مسح سر، باید با رطوبتی که از آب وضو در دست راستتان مانده، روی پای راستتان و با رطوبتی که از آب وضو در دست چپتان مانده، روی پای چپتان را مسح کنید و مسح باید از سر یکی از انگشتها تا مفصل پا باشد.
مسأله‌ی 253: بهتر است پایتان را به اندازه‌ی پهنای سه انگشت بسته‌ی دستتان مسح کنید و بهتر از آن، این است که تمام روی پایتان را با تمام کف دستتان مسح نمایید.
مسأله‌ی 254: باید در مسح پا، دست را بر سر انگشتها بگذارید و بعد به روی پا بکشید، نه این که تمام دست را روی پا بگذارید و کمی بکشید. و برای اطمینان، اندکی از زیر انگشتان را نیز مسح کنید.
مسأله‌ی 255: در مسح سر و روی پاها، باید دست را روی آنها بکشید، نه این که دست را نگهدارید و سر یا پا را به آن بکشید.
مسأله‌ی 256: جای مسحتان باید خشک باشد و اگر به قدری تر باشد که رطوبت کف دست به آن اثر نکند، مسح را باطل بدانید، ولی اگر رطوبت آن به قدری کم باشد که رطوبتی که بعد از مسح در آن دیده می‌شود، بگویند فقط از تری کف دست است، وضو را دارای اشکال ندانید.
مسأله‌ی 257: اگر برای مسح، رطوبت در کف دستتان نمانده باشد، نباید دستتان را با آب خارج، تر کنید، بلکه باید از ریش یا ابروها و پلک‌هایتان رطوبت بگیرید و با آن مسح نمایید.
مسأله‌ی 258: اگر رطوبت کف دست فقط به اندازه‌ی مسح سر باشد، باید سر را با همان رطوبت مسح کنید، و برای مسح پاها از ریش یا ابروها و پلک‌هایتان رطوبت بگیرید.
مسأله‌ی 259: در حال اختیار نباید بر روی جوراب یا کفش، مسح کنید، ولی اگر به واسطه‌ی سرمای شدید یا ترس از دزد و درنده و مانند اینها نتوانید کفش یا جورابتان را بیرون آورید، بعد از مسح بر آنها، تیمّم کنید. همچنین اگر روی کفشتان نجس باشد، باید چیز پاکی بر آن بیاندازید و بر آن چیز مسح کنید و سپس تیمّم نمایید.
مسأله‌ی 260: اگر تمام روی پایتان نجس باشد و نتوانید برای مسح، آن را آب بکشید، باید پارچه یا چیز پاکی بر روی آن بگذارید و روی آن را مسح بکشید و سپس تیمّم نمایید.

وضوی ارتماسی
مسأله‌ی 261: وضوی ارتماسی را چنین بدانید که که صورت و دستهایتان را بعد از این که در آب فرو بردید، به قصد وضو گرفتن بیرون آورید.
مسأله‌ی 262: در وضوی ارتماسی نیز مانند وضوی ترتیبی، باید صورت و دستهایتان را از بالا به پایین بشویید، پس بعد از این که صورتتان را در آب فرو بردید، باید از طرف پیشانی بیرون آورید و وقتی دستهایتان را در آب فرو بردید، باید از طرف آرنج بیرون آورید.
مسأله‌ی 263: می‌توانید بعضی از اعضاء را ارتماسی و بعضی دیگر را ترتیبی وضو دهید.

دعاهای موقع وضو گرفتن
مسأله‌ی 264: هر گاه خواستید وضو بگیرید، موقعى که نگاهتان به آب مى‏افتد، بگویید: «بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی جَعَلَ الْماءَ طَهُوراً وَ لَمْ یَجْعَلْهُ نَجِساً»
و موقعى که پیش از وضو، دستان خود را مى‏شویید، بگویید: «اللهُمَّ اجْعَلْنی مِنَ التَّوّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرینَ»
و در وقت مضمضه کردن یعنى آب در دهان گرداندن، بگویید: «اللهُمَّ لَقِّنی حُجَّتی یَوْمَ أَلْقاک وَ أَطْلِقْ لِسانی بِذِکْرِکَ»
و در وقت استنشاق یعنى آب در بینى کردن، بگویید: «اللهُمَّ لا تُحَرِّمْ عَلَىَّ ریحَ الْجَنَّةِ وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ یَشَمُّ رِیحَهَا وَ رَوْحَهَا وَ طِیبَها»
و موقع شستن صورت، بگویید: «اللهُمَّ بَیِّضْ وَجْهِی یَوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الْوُجُوهُ وَ لا تُسَوِّدْ وَجْهِی یَوْمَ تَبْیَضُّ فِیهِ الْوُجُوهُ»
و در وقت شستن دست راست، بگویید: «اللهُمَّ أعْطِنی کِتابی بِیَمِینی وَ الْخُلْدَ فی الْجِنَانِ بِیَساری وَ حاسِبْنی حِسَاباً یَسِیراً»
و موقع شستن دست چپ، بگویید: «اللهُمَّ لا تُعْطِنِی کِتابِی بِشِمِالی وَ لا مِنْ وَراءِ ظَهْرِی وَ لا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً الى‏ عُنُقی وَ اعُوذ بِکَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّیرانِ»
و موقعى که سر را مسح مى‏کنید، بگویید: «اللهُمَّ غَشِّنی بِرَحْمَتِکَ وَ بَرَکاتِکَ وَ عَفْوِکَ»
و در وقت مسح پا، بخوانید: «اللهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلَى الصِّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الاقْدامُ وَ اجْعَلْ سَعْیی فی ما یُرْضِیکَ عَنّی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْاکْرَامِ».

شرایط وضو
وضویتان را با سیزده شرط، صحیح بدانید:
شرط اول: آنکه آب وضو، پاک باشد.
شرط دوم: آن‌که آب وضو، مطلق باشد.
مسأله‌ی 265: با آب نجس و آب مضاف، وضو نگیرید و اگر نجس بودن یا مضاف بودن آب را فراموش کنید و با آن وضو گرفته و نماز بخوانید، باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح بخوانید.
مسأله‌ی 266: اگر غیر از آب گِل‌آلود مضاف، آب دیگری برای وضو ندارید، چنانچه وقت نماز تنگ است، باید تیمّم کنید و اگر وقت دارید، صبر کنید تا آب، صاف شود و وضو بگیرید.
شرط سوم: آن‌که آب وضو و فضایی که در آن وضو می‌گیرید، مباح باشد.
مسأله‌ی 267: نباید با آب غصبی و با آبی که معلوم نیست صاحب آن راضی است یا نه، وضو بگیرید ولی اگر سابقاً راضی بوده و ندانید که از رضایتش برگشته یا نه، می‌توانید وضو بگیرید. و نباید در جایی وضو بگیرید که آب وضو از صورت و دستهایتان در جای غصبی بریزد.
مسأله‌ی 268: وضو گرفتن از حوض مدرسه‌ای که نمی‌دانید آن حوض را برای همه‌ی مردم وقف کرده‌اند یا برای محصلین همان مدرسه، در صورتی که معمولاً مردم از آب آن وضو بگیرند و اطمینان پیدا کنید که وقف آن عمومی است را بدون اشکال بدانید.
مسأله‌ی 269: هر گاه نمی‌خواهید در مسجدی نماز بخوانید، اگر ندانید حوض آن را برای همه‌ی مردم وقف کرده‌اند یا برای کسانی که در آن جا نماز می‌خوانند، نباید از حوض آن وضو بگیرید.
مسأله‌ی 270: در صورتی از حوض تیمچه‌ها و مسافرخانه‌ها و مانند اینها در زمانی که ساکن آن جاها نیستید، وضو بگیرید که علم به رضایت صاحبان آنها داشته باشید، و وضوگرفتن کسانی که در آن جاها ساکن نیستند و ممانعت نکردن صاحبان آنها را برای حاصل شدن علم، کافی بدانید.
مسأله‌ی 271: وضو گرفتن در نهرهای بزرگ را تا زمانی که ندانید صاحب آنها ناراضی یا صغیر یا دیوانه است یا در تصرف غاصب می‌باشد، بدون اشکال بدانید ولی اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهی کند، نباید با آب آنها وضو بگیرید.
مسأله‌ی 272: اگر فراموش کنید آب، غصبی است و با آن وضو بگیرید، وضویتان را صحیح بدانید. ولی اگر خودتان آب را غصب کرده‌اید و غصبی بودن آن را فراموش کنید، باید با آب دیگری که غصبی نباشد وضو بگیرید.
شرط چهارم: آن‌که ظرف آب وضو، مباح باشد.
شرط پنجم: آن‌که ظرف آب وضو، طلا و نقره نباشد.
مسأله‌ی 273: اگر آب وضو در ظرف غصبی یا طلا یا نقره است، نباید با آب آنها وضو بگیرید و اگر غیر از آن، آب دیگری ندارید، باید تیمّم کنید.
مسأله‌ی 274: نباید در حوضی که مثلاً یک آجر یا یک سنگ آن غصبی است، وضو بگیرید.
مسأله‌ی 275: اگر در صحن حرم یکی از استادان منهاج (علیهم‌السلام) یا امامزادگان که سابقاً قبرستان بوده، حوض یا نهری بسازند، چنانچه ندانید که زمین صحن را برای قبرستان وقف کرده‌اند، می‌توانید در آن حوض و نهر وضو بگیرید.
شرط ششم: آن‌که اعضای وضو، موقع شستن و مسح کردن، پاک باشد.
مسأله‌ی 276: اگر پیش از تمام شدن وضو، جایی را که شسته یا مسح کرده‌اید نجس شود، وضویتان را صحیح بدانید.
مسأله‌ی 277: اگر جایی از بدنتان ـ غیر از اعضای وضو ـ نجس باشد، وضو را صحیح بدانید. ولی اگر مخرج را از ادرار یا مدفوع تطهیر نکرده باشید، بهتر است اول آن را تطهیرکنید و بعد وضو بگیرید.
مسأله‌ی 278: اگر یکی از اعضای وضو نجس باشد و بعد از وضو شک کنید که پیش از وضو آن جا را آب کشیدید یا نه، جایی که نجس بوده را باید آب بکشید و دوباره وضو بگیرید.
مسأله‌ی 279: اگر در صورت یا دستهایتان بریدگی یا زخمی است که خون آن بند نمی‌آید و آب برای آن ضرر ندارد، در آب کُر یا جاری فرو ببرید و قدری فشار دهید که خون، بند بیاید، بعد به نیت وضو، به دستور وضوی ارتماسی، از آب بیرون بیاورید.
شرط هفتم: آن‌که وقت برای وضو و نماز، کافی باشد.
مسأله‌ی 280: هرگاه وقت نماز به قدری تنگ باشد که اگر وضو بگیرید، تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می‌شود، باید تیمّم کنید. ولی اگر برای وضو و تیمّم به یک اندازه وقت لازم است، باید وضو بگیرید.
مسأله‌ی 281: جایی که باید در تنگی وقت نماز، تیمّم کنید، نباید وضو بگیرید و اگر وضو گرفتید، به آن وضو اعتنا نکنید.
مسأله‌ی 282: لازم نیست نیت وضو را به زبان بگویید یا از قلب خود بگذرانید، ولی باید در تمام وضو متوجه باشید که وضو می‌گیرید، به طوری که اگر از شما بپرسند: چه می‌کنید، بدانید چه می‌کنید.
شرط نهم: آن‌که وضو را به ترتیبی که گفته شد به جا آورید یعنی اول، صورت و بعد، دست راست و بعد، دست چپ را بشویید و بعد از آن، سر و بعد، پاها را مسح نماید و پای راست را پیش از پای چپ مسح کنید و اگر به این ترتیب نباشد، به آن وضو اعتنا نکنید.
شرط دهم: آن‌که کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهید.
مسأله‌ی 283: نباید بین کارهای وضو به قدری فاصله بیاندازید که وقتی می‌خواهید جایی را بشویید یا مسح کنید، رطوبت جاهایی که پیش از آن شسته یا مسح کرده‌اید، خشک شده باشد.
مسأله‌ی 284: اگر کارهای وضو را پشت سر هم بجا آورید، ولی به واسطه‌ی گرمای هوا یا حرارت زیاد بدن و مانند اینها، رطوبت عضو قبلی خشک شود، اگر رطوبت به اندازه‌ی مسح داشته باشید، وضویتان را صحیح بدانید.
مسأله‌ی 285: می‌توانید در بین وضو راه بروید، مثلاً بعد از شستن صورت و دستها، چند قدم راه بروید و بعد سر و پا را مسح کنید.
مسأله‌ی 286: هر گاه نتوانید وضو بگیرید، باید نایب بگیرید که نایب شما را وضو دهد. و چنانچه مزد هم بخواهد، در صورتی که بتوانید باید بدهید، ولی باید خودتان نیت وضو کنید و با دست خودتان مسح نمایید، و اگر نمی‌توانید، باید نایب، دست شما را بگیرد و به جای مسحتان بکشد. و اگر این هم ممکن نیست، باید از دست شما رطوبت بگیرد و با آن رطوبت، سر و پایتان را مسح کنید. و در صورت امکان، تیمّم هم نمایید.
مسأله‌ی 287: هر کدام از کارهای وضو را که می‌توانید به تنهایی انجام دهید، نباید در آن کمک بگیرید.
شرط دوازدهم: آن‌که استعمال آب برایتان مانعی نداشته باشد.
مسأله‌ی 288: هر گاه بترسید اگر وضو بگیرید، مریض شوید یا اگر آب را به مصرف وضو برسانید، تشنه بمانید، نباید وضو بگیرید، و باید تیمّم کنید. ولی اگر ندانید که آب برایتان ضرر دارد و وضو بگیرید و بعد بفهمید ضرر داشته، علاوه بر وضو، تیمّم نیز بنمایید. و اگر با آن وضو، نماز را به جا آورده‌اید، تیمّم کنید و نماز را اعاده نمایید.
مسأله‌ی 289: اگر رساندن آب به صورت و دستهایتان به مقدار کمی که وضو با آن صحیح است ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر دارد، باید با همان مقدار وضو بگیرید.
شرط سیزدهم: آن‌که در اعضای وضو، مانعی از رسیدن آب نباشد.
مسأله‌ی 290: اگر می‌دانید چیزی به اعضای وضویتان چسبیده، ولی شک دارید که از رسیدن آب جلوگیری می‌کند یا نه، باید آن را برطرف کنید یا آب را به زیر آن برسانید.
مسأله‌ی 291: اگر زیر ناخن، که باطن محسوب می‌شود، چرک داشته باشید، وضویتان را دارای اشکال ندانید. ولی اگر ناخنتان را کوتاه کنید، باید برای وضو، آن چرک را برطرف کنید. و نیز اگر ناخنتان، بیشتر از معمول بلند باشد، باید چرک زیر مقداری که از معمول بلندتر است را برطرف نمایید.
مسأله‌ی 292: اگر در صورت و دستها و جلوی سر و روی پاهایتان به واسطه‌ی سوختن یا چیز دیگری برآمدگی پیدا شود، شستن و مسح روی آن را کافی بدانید و چنانچه سوراخ شود، رساندن آب به زیر پوست را لازم ندانید، بلکه اگر پوست یک قسمت آن کنده شود، رساندن آب به زیر قسمتی که کنده نشده را لازم ندانید. ولی چنانچه پوستی که کنده شده، گاهی به بدن می‌چسبد و گاهی بلند می‌شود، باید آن را قطع کنید یا آب را به زیر آن برسانید.
مسأله‌ی 293: هر گاه شک کنید که به اعضای وضویتان چیزی چسبیده یا نه، چنانچه احتمال شما در نظر مردم بجا باشد، مثل آنکه بعد از گِلکاری شک کنید گِل به دستتان چسبیده یا نه، باید وارسی کنید یا به قدری دست بمالید که اطمینان پیدا کنید که اگر بوده برطرف شده یا آب به زیر آن رسیده است.
مسأله‌ی 294: جایی را که باید بشویید و مسح کنید، هر قدر چرک باشد ولی چرک آن مانع از رسیدن آب به بدن نباشد، دارای اشکال ندانید. و همچنین است اگر بعد از گچکاری و مانند آن چیز سفیدی که جلوگیری از رسیدن آب به پوست نمی‌نماید بر دستتان بماند، ولی اگر شک کنید که با بودن آنها آب به بدن می‌رسد یا نه، باید آنها را برطرف کنید.
مسأله‌ی 295: اگر پیش از وضو بدانید که در بعضی از اعضای وضویتان مانعی از رسیدن آب هست و بعد از وضو شک کنید که در موقع وضو، آب را به آنجا رسانده‌اید یا نه، باید دوباره وضو بگیرید.
مسأله‌ی 296: اگر در بعضی از اعضای وضویتان مانعی باشد که گاهی آب به خودی خود زیر آن می‌رسد و گاهی نمی‌رسد، و هر گاه بعد از وضو شک کنید که آب به زیر آن رسیده یا نه، دوباره وضو بگیرید.
مسأله‌ی 297: اگر بعد از وضو چیزی که مانع از رسیدن آب است در اعضای وضو ببینند و ندانید موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده، دوباره وضو بگیرید.
مسأله‌ی 298: اگر بعد از وضو شک کنید چیزی که مانع رسیدن آب است در اعضای وضویتان بوده یا نه، اگر بدانید که در وقت وضو گرفتن، ملتفت نبوده‌اید، باید دوباره وضو بگیرید.

احکام وضو
مسأله‌ی 299: هر گاه در کارهای وضو و شرایط آن مثل پاک بودن آب و غصبی نبودن آن خیلی شک می‌کنید، نباید به شک خودتان اعتنا کنید.
مسأله‌ی 300: اگر شک کنید که وضویتان باطل شده یا نه، بنا بگذارید که وضویتان باقی است. ولی اگر بعد از بول، استبراء نکرده و وضو گرفته باشید و بعد از وضو، رطوبتی از شما بیرون آید که ندانید ادرار است یا چیز دیگر، دوباره وضو بگیرید.
مسأله‌ی 301: هر گاه شک کنید وضو گرفتید یا نه، باید وضو بگیرید.
مسأله‌ی 302: هر گاه بدانید که وضو گرفته‌اید و حدثی هم از شما سر زده مثلاً ادرار کرده‌اید، اگر ندانید کدامیک جلوتر بوده، چنانچه پیش از نماز است، باید وضو بگیرید و اگر در بین نماز است، نماز را تمام کنید و با وضوی دیگر اعاده کنید. و اگر بعد از نماز است، وضو بگیرید و نمازی را که خوانده‌اید، دوباره بخوانید.
مسأله‌ی 303: اگر بعد از نماز شک کنید که وضو گرفته‌اید یا نه، نمازی که خوانده‌اید را صحیح بدانید، ولی باید برای نمازهای بعدی وضو بگیرید.
مسأله‌ی 304: اگر در بین نماز شک کنید که وضو گرفتید یا نه، باید نماز را تمام کنید و بعد با وضوی جدید آن را دوباره بخوانید.
مسأله‌ی 305: اگر بعد از نماز شک کنید که قبل از نماز، وضویتان باطل شده یا بعد از نماز، نمازی که خوانده‌اید را صحیح بدانید.
مسأله‌ی 306: اگر مرضی دارید که ادرارتان قطره قطره می‌ریزد یا نمی‌توانید از بیرون آمدن مدفوع خودداری کنید، چنانچه یقین دارید که از اول وقت نماز تا آخر آن، به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پیدا می‌کنید، باید نماز را در وقتی که مهلت پیدا می‌کنید بخوانید. و اگر مهلتتان به مقدار کارهای واجب نماز است باید در وقتی که مهلت دارید، فقط کارهای واجب نماز را بجا آورید و کارهای مستحب آن مانند اذان و اقامه و قنوت را ترک نمایید.
مسأله‌ی 307: اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی‌کنید و در بین نماز، چند دفعه ادرار یا مدفوع از شما خارج می‌شود که اگر بخواهید بعد از هر دفعه وضو بگیرید، سخت نیست، باید ظرف آبی پهلوی خود بگذارید و هر وقت ادرار یا مدفوع از شما خارج شد، فوراً وضو بگیرید و بقیه‌ی نماز را بخوانید. و اگر نمی‌توانید خود را از خارج شدن ادرار یا مدفوع نگاه دارید، و وضو گرفتن در بین نماز موجب به هم خوردن موالات نمازتان می‌شود، همان نماز را دوباره با یک وضو بخوانید، و اگر در بین آن نماز، وضویتان باطل شد، اعتنا نکنید.
مسأله‌ی 308: هر گاه ادرار یا مدفوعتان طوری پی در پی خارج می‌شود که وضو گرفتن بعد از هر دفعه برایتان سخت است، اگر بتوانید مقداری از نماز را با وضو بخوانید، باید برای هر نماز، یک وضو بگیرید.
مسأله‌ی 309: هر گاه ادرارتان پی در پی خارج می‌شود، حتی اگر در بین دو نماز، قطره‌ی بولی از شما خارج نشود، بهتر است برای هر نماز، یک وضو بگیرید.
مسأله‌ی 310: هر گاه ادرار یا مدفوعتان پی در پی خارج می‌شود، اگر نتوانید هیچ مقدار از نماز را با وضو بخوانید، باید برای هر نمازتان یک وضو بگیرید.
مسأله‌ی 311: هر گاه مرضی داشته باشید که نتوانید از خارج شدن باد جلوگیری کنید، باید به وظیفه‌ی کسانی که نمی‌توانند از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خودداری کنند، عمل نمایید.
مسأله‌ی 312: هر گاه ادرار یا مدفوعتان پی در پی خارج می‌شود، باید برای هر نمازی وضو بگیرید و فوراً مشغول نماز شوید. ولی برای بجا آوردن سجده و تشهد فراموششده و نماز احتیاط که باید بعد از نماز انجام دهید، در صورتی که آنها را بعد از نماز فوراً بجا بیاورد، وضو جدید لازم ندانید.
مسأله‌ی 313: هر گاه ادرارتان قطره قطره می‌ریزد باید برای نماز، به وسیله‌ی کیسه‌ای پلاستیکی که از رسیدن ادرار به جاهای دیگر بدن جلوگیری می‌کند، خود را حفظ نمایید. و پیش از هر نماز، مخرج ادرار را که نجس شده آب بکشید و کیسه را عوض کنید. و نیز اگر نمی‌توانید از بیرون آمدن مدفوع خودداری کنید، چنانچه ممکن باشد، باید به مقدار نماز از رسیدن مدفوع به جاهای دیگر بدن جلوگیری نمایید. و اگر مشقت ندارد، برای هر نماز، مخرج مدفوعتان را آب بکشید و پنبه یا پارچه‌ای که برای جلوگیری از رسیدن مدفوع به سایر نقاط بدن استفاده نموده‌اید را عوض نمایید.
مسأله‌ی 314: اگر نمی‌توانید از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خودداری کنید، در صورتی که ممکن باشد و مشقت و زحمت و ترس ضرر نداشته باشد، باید به مقدار نماز از خارج شدن ادرار و مدفوع جلوگیری نمایید، اگر چه برایتان خرج داشته باشد. بلکه اگر مرضتان به آسانی معالجه می‌شود، باید خود را معالجه کنید.
مسأله‌ی 315: هر گاه نمی‌توانید از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خودداری کنید، بعد از آن که مرضتان خوب شد، قضا کردن نمازهایی که در وقت مرض، مطابق وظیفهتان خوانده‌اید را لازم ندانید. ولی اگر در بین وقت نماز، مرضتان خوب شود، باید نمازی را که در آن وقت خوانده‌اید دوباره بخوانید.

چیزهایی که باید برای آنها وضو بگیرید
مسأله‌ی 316: برای شش چیز باید وضو بگیرید:
اول: برای نمازهای واجب غیر از نمازمیت.
دوم: برای سجده و تشهد فراموششده، اگر بین آنها و نماز، حدثی از شما سرزده باشد، مثلاً ادرار کرده باشید. و باید برای سجده‌ی سهو هم، وضو بگیرید. و نماز را هم دوباره بخوانید.
سوم: برای طواف واجب خانه‌ی کعبه.
چهارم: اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشید که وضو بگیرید.
پنجم: اگر نذر کرده باشید که جایی از بدن خود را به خط قرآن برسانید.
ششم: برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی که مجبور باشید دست یا جای دیگر بدنتان را به خط قرآن برسانید. ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو، بیاحترامی به قرآن باشد، باید بدون این که وضو بگیرید، قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورید، یا اگر نجس شده آب بکشید، و تا ممکن است از دست گذاشتن به خط قرآن خودداری کنید.
مسأله‌ی 317: نباید وقتی وضو ندارید، جایی از بدن خود را به خط قرآن برسانید و بهتر است در آن حال، موی خود را هم به خط قرآن نرسانید. ولی دست زدن بدون وضو به ترجمه‌ی قرآن را دارای اشکال ندانید.
مسأله‌ی 318: جلوگیری کردن بچه و دیوانه از دست زدن به خط قرآن را لازم ندانید مگر این که دست زدن آنان، بیاحترامی به قرآن باشد.
مسأله‌ی 319: هر گاه وضو ندارید، نباید به اسم خداوند متعال، به هر زبانی که نوشته شده باشد، دست بزنید. و همچنین است دست زدن به اسم استاد اعظم (صلی ‌الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) و استادان معظم منهاج (علیهم‌السلام) و حضرت فاطمه (علیهاالسلام).
مسأله‌ی 320: می‌توانید با وضو یا غسلی که پیش از وقت نماز، به قصد این که با طهارت باشید، انجام داده‌اید، نماز بخوانید و همچنین است نزدیک وقت نماز، اگر به قصد مهیا بودن برای نماز، وضو بگیرید.
مسأله‌ی 321: هر گاه یقین داشته باشید که وقت نماز داخل شده، اگر نیت وضوی واجب کنید و بعد از وضو بفهمید وقت نماز داخل نشده، وضوی خود را صحیح بدانید.
مسأله‌ی 322: بهتر است برای خواندن نماز میت و زیارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم استادان منهاج (علیهمالسلام) وضو بگیرید، و همچنین برای همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن و نیز برای دست زدن به حاشیه‌ی قرآن و قبل از خواب. و خوب است با این که وضو دارید، دوباره وضو بگیرید. و اگر برای یکی از این کارها وضو گرفته باشید، بهتر است برای خواندن نماز واجب، دوباره وضو بگیرید.
چیزهایی که باید باطل‌کننده‌ی وضو بدانید
مسأله‌ی 323: هفت چیز را باطل‌کننده‌ی وضو بدانید:
اول: خارج شدن ادرار. دوم: خارج شدن مدفوع. سوم: خارج شدن باد معده و روده از مخرج مدفوع. چهارم: خوابی که به واسطه‌ی آن، چشمتان نبیند و گوشتان نشنود. ولی اگر چشمتان نبیند و گوشتان بشنود، وضو را باطلشده ندانید. پنجم: چیزهایی که عقل را از بین می‌برد، مانند دیوانگی و مستی و بیهوشی. ششم: استحاضه‌ی منهاجیات، که بعداً گفته می‌شود. هفتم: کاری که برای آن باید غسل کنید مانند جنابت و حیض و نفاس و مسّ میّت.

احکام وضوی جبیره
چیزی که با آن زخم و شکسته را می‌بندند و دوایی که روی زخم و مانند آن می‌گذارند «جَبیره» نامیده می‌شود.
مسأله‌ی 324: اگر در یکی از اعضای وضویتان، زخم یا دمل یا شکستگی باشد، چنانچه روی آن باز است و آب برای آن ضرر ندارد، باید به طور معمول وضو بگیرید.
مسأله‌ی 325: اگر زخم یا دمل یا شکستگی در صورت یا دستهایتان باشد و روی آن باز است و آب ریختن روی آن ضرر دارد، چنانچه کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد، باید دست تر بر آن بکشید. و اگر این مقدار هم ضرر دارد یا زخم، نجس است و نمی‌توانید آب بکشید، باید اطراف زخم را به طوری که در وضو گفته شد از بالا به پایین بشویید. و پارچه‌ای روی زخم بگذارید و دست بر آن بکشید. و چنانچه کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد، بهتر آن است که دست تر بر آن بکشید و بعد پارچه‌ی پاکی روی آن بگذارید و دست تر را روی پارچه هم بکشید. و در هر صورت، تیمّم هم بنمایید.
مسأله‌ی 326: اگر زخم یا دمل یا شکستگی در جلوی سر یا روی پاهایتان باشد و روی آن باز است، چنانچه نتوانید آن را مسح کنید، باید پارچه‌ی پاکی روی آن بگذارید و روی پارچه را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کنید و تیمّم هم بنمایید و اگر گذاشتن پارچه ممکن نباشد، مسح آن عضو را لازم ندانید، ولی باید بعد از وضو، تیمّم نمایید.
مسأله‌ی 327: اگر روی دمل یا زخم یا شکستگی بسته باشد، چنانچه باز کردن آن ممکن است و زحمت و مشقت زیاد ندارد و آب هم برای آن ضرر ندارد، باید روی آن را باز کنید و وضو بگیرید، چه زخم و مانند آن در صورت و دستهایتان باشد، یا جلوی سر و روی پاهایتان.
مسأله‌ی 328: اگر زخم یا دمل یا شکستگی در صورت یا دستهایتان باشد و بتوانید روی آن را باز کنید، چنانچه ریختن آب روی آن ضرر دارد و کشیدن دست تر ضرر ندارد، دست تر روی آن بکشید و بهتر است پارچه‌ای هم روی آن گذاشته و روی پارچه را هم دست تر بکشید و سپس تیمّم نمایید.
مسأله‌ی 329: اگر نمی‌توانید روی زخم را باز کنید ولی زخم و چیزی که روی آن گذاشته‌اید پاک است و رسانیدن آب به زخم ممکن است و ضرر و زحمت و مشقت هم ندارد، باید آب را به روی زخم برسانید، و اگر زخم یا چیزی که روی آن گذاشته‌اید، نجس است، چنانچه آب کشیدن آن و رساندن آب به روی زخم ممکن باشد، باید آن را آب بکشید و موقع وضو، آب را به زخم برسانید، و در صورتی که آب برای زخم ضرر دارد، یا آن که رساندن آب به روی زخم ممکن نیست یا زخم نجس است و نمی‌توانید آن را آب بکشید، باید اطراف زخم را از بالا به پایین بشویید و اگر جبیره پاک است، روی آن را مسح کنید، و اگر جبیره نجس است یا نمی‌توانید روی آن را دست تر بکشید، مثلاً دوایی است که به دست می‌چسبد، پارچه‌ی پاکی را به طوری که به بستن و مانند آن جزء جبیره حساب شود روی آن قرار دهید و دست تر روی آن بکشید و اگر این هم ممکن نیست و تمام محل تیمّم یا بعض آن بیمانع باشد، وضو بگیرید و تیمّم هم بنمایید و اگر مواضع تیمّم پوشیده باشد، وضوی جبیره‌ای را کافی بدانید.
مسأله‌ی 330: اگر جبیره، تمام صورت یا تمام یکی از دستها یا تمام هر دو دستتان را گرفته باشد، باید وضوی جبیره‌ای بگیرید و اگر تمام یا بعض مواضع تیمّم پوشیده نیست، تیمّم هم بنمایید.
مسأله‌ی 331: اگر جبیره، تمام اعضای وضویتان را گرفته باشد، باید وضوی جبیره‌ای بگیرید و تیمّم هم بنمایید.
مسأله‌ی 332: اگر در کف دست و انگشتانتان جبیره دارید و در موقع وضو، دست روی آن کشیده‌اید، باید سر و پاهایتان را با همان رطوبت مسح کنید.
مسأله‌ی 333: اگر جبیره تمام پهنای روی پایتان را گرفته باشد ولی مقداری از طرف انگشتان و مقداری از طرف بالای پایتان باز باشد، باید جاهایی که باز است، روی پا و جایی که جبیره است، روی جبیره را مسح کنید.
مسأله‌ی 334: هر گاه در صورت یا دستهایتان چند جبیره باشد، باید بین آنها را بشویید. و اگرجبیره‌ها در سر یا روی پاهایتان باشد، باید بین آنها را مسح کنید. و در جاهایی که جبیره است، باید به دستور جبیره عمل نمایید.
مسأله‌ی 335: اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممکن نیست، باید به دستور جبیره عمل کنید، و تیمّم هم بنمایید و اگر برداشتن جبیره ممکن است باید جبیره را بردارید، پس اگر زخم در صورت و دستانتان است، اطراف آن را بشویید و اگر در سر یا روی پاهایتان است، اطراف آن را مسح کنید و برای جای زخم، به دستور جبیره عمل نمایید.
مسأله‌ی 336: اگر در جای وضویتان، زخم و جراحت و شکستگی نیست، ولی به جهت دیگری آب برای آن ضرر دارد، باید تیمّم کنید و بهتر است وضوی جبیره‌ای هم بگیرید.
مسأله‌ی 337: اگر جایی از اعضای وضویتان را رگ زده‌اید و نمی‌توانید آن را آب بکشید یا آب برای آن ضرر دارد، باید به دستور جبیره عمل کنید. و اگر معمولاً باز است، شستن اطراف آن را کافی بدانید و سپس تیمّم هم بکنید.
مسأله‌ی 338: اگر در جای وضو یا غسلتان چیزی چسبیده است که برداشتن آن ممکن نیست، یا به قدری مشقت دارد که نمی‌توانید تحمل کنید، باید به دستور جبیره عمل کنید و تیمّم هم بنمایید.
مسأله‌ی 339: غسل جبیره‌ای را مثل وضوی جبیره‌ای انجام دهید، و باید آن را ترتیبی به جا آورید نه ارتماسی.
مسأله‌ی 340: هر گاه وظیفهتان تیمّم باشد، اگر در بعضی از جاهای تیممتان زخم یا دمل یا شکستگی باشد، باید به دستور وضوی جبیره‌ای، تیمّم جبیره‌ای نمایید.
مسأله‌ی 341: هر گاه باید با وضو یا غسل جبیره‌ای نماز بخوانید، چنانچه بدانید که تا آخر وقت، عذرتان برطرف نمی‌شود، می‌توانید در اول وقت نماز بخوانید. ولی اگر امید دارید که عذرتان تا آخر وقت برطرف شود، باید صبر کنید و اگر عذرتان برطرف نشد، در آخر وقت، نماز را با وضو یا غسل جبیره‌ای بجا آورید.
مسأله‌ی 342: اگر برای مرضی که در چشمتان است روی چشم خود را بچسبانید، باید وضو و غسل را جبیره‌ای انجام دهید، و تیمّم هم بنمایید.
مسأله‌ی 343: هر گاه ندانید وظیفهتان تیمّم است یا وضوی جبیره‌ای، باید هر دو را بجا آورید.
مسأله‌ی 344: نمازهایی که با وضوی جبیره‌ای خوانده‌اید را صحیح بدانید و بعد از آن که عذرتان برطرف شد، و هنوز وضوی جبیره‌ای شما باطل نشده است، برای نمازهای بعدی وضو بگیرید.

 

مسأله‌ی 148: سیزده چیز را پاک‌کننده‌ی نجاست بدانید که آنها را مُطهِّرات می‌گویند: اول: آب؛ دوم: زمین؛ سوم: آفتاب؛ چهارم: استحاله؛ پنجم: کم شدن دو سوم آب انگور؛ ششم: انتقال؛ هفتم: اسلام؛ هشتم: تبعیت؛ نهم: برطرف شدن عین نجاست؛ دهم: استبراء حیوان نجاستخوار؛ یازدهم: غایب شدن مسلمان؛ دوازدهم: انقلاب؛ سیزدهم: خارج شدن خون متعارف از ذبیحه. و احکام اینها به طور تفصیل در مسائل آینده گفته خواهد شد.

1. آب
مسأله‌ی 149: آبی را که چهار شرط داشته باشد، پاک‌کننده‌ی نجاسات بدانید:
اول: آنکه مطلق باشد. پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بید، را پاک‌کننده‌ی نجاسات ندانید.
دوم: آنکه پاک باشد.
سوم: آنکه وقتی چیز نجس را می‌شویند، آب، مضاف نشود و بو یا رنگ یا مزه‌ی نجاست هم نگیرد.
چهارم: آنکه بعد از آب کشیدن چیز نجس، عین نجاست در آن نباشد.
و پاک شدن چیز نجس با آب قلیل یعنی آب کمتر از کر، شرط‌های دیگری هم دارد که بعداً گفته خواهد شد.
مسأله‌ی 150: ظرف نجس را باید سه مرتبه با آب قلیل، کر یا جاری بشویید ولی ظرفی را که سگ لیسیده یا از آن ظرف، آب یا چیز روان دیگری خورده، باید اول با خاک پاک، خاکمال کنید و بعد یک مرتبه در کر یا جاری یا دو مرتبه با آب قلیل بشویید و همچنین ظرفی را که سگ، آب دهان در آن ریخته، باید پیش از شستن، خاکمال کنید.
مسأله‌ی 151: اگر دهانه‌ی ظرفی که سگ دهان زده، تنگ باشد و نشود آن را خاکمال کرد، چنانچه ممکن است، باید پارچه‌ای به چوبی بپیچید و به توسط آن، خاک را به آن ظرف بمالید، و اگر ممکن نیست، باید خاک را در آن بریزید و به شدت تکان دهید تا به همه‌ی ظرف برسد؛ در غیر این صورت، ظرف را پاک نشمارید.
مسأله‌ی 152: ظرفی را که خوک از آن چیز روانی بخورد، یا بلیسد، باید هفت مرتبه با آب قلیل یا کر یا جاری بشویید و بهتر آن است که خاکمال کنید.
مسأله‌ی 153: اگر بخواهید ظرفی را که به شراب نجس شده با آب قلیل آب بکشید، بهتر است هفت مرتبه بشویید.
مسأله‌ی 154: کوزه‌ای که از گِل نجس ساخته شده و یا آب نجس در آن فرو رفته، اگر در آب کر یا جاری بگذارید، به هر جای آن که آب برسد، پاک بشمارید. و اگر بخواهید باطن آن هم پاک شود باید به قدری در آب کُر یا جاری بماند که آب ـ نه رطوبت یا نم ـ به تمام آن فرو رود.
مسأله‌ی 155: ظرف نجس را با آب قلیل، به یکی از این دو صورت تطهیر کنید: یکی آنکه سه مرتبه پر کنید و خالی کنید، دیگر آن که سه دفعه قدری آب در آن بریزید و در هر دفعه، آب را طوری در آن بگردانید که به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزید.
مسأله‌ی 156: اگر ظرف بزرگی مثل پاتیل و خمره نجس شود، برای تطهیرش سه مرتبه آن را از آب، پُر کنید و خالی کنید. همچنین می‌توانید سه مرتبه از بالا، آب در آن بریزید، به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد و در هر دفعه، آبی که در کف ظرف جمع می‌شود را بیرون آورید، و باید در هر دفعه، ظرفی را که با آن، آبها را بیرون می‌آورید، و دستتان اگر به آب خورده را آب بکشید.
مسأله‌ی 157: هر گاه فلزی در حالت مذاب، نجس شود، پس از سرد شدن و آب‌کشیدن، ظاهرش را پاک بدانید.
مسأله‌ی 158: برای پاک کردن تنوری که به ادرار نجس شده است، دو مرتبه از بالا، آب در آن بریزید، به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد و در غیر بول، بعد از برطرف شدن عین نجاست، یک مرتبه به دستوری که گفته شد، آب در آن بریزید. و بهتر است گودالی در کف آن بکنید تا آبها در آن جمع شود و بیرون بیاورید، سپس آن گودال را با خاک پاک، پر کنید.
مسأله‌ی 159: برای تطهیر چیز نجس، بعد از برطرف کردن عین نجاست، یک مرتبه در آب کُر یا جاری فرو ببرید که آب به تمام جاهای نجس آن برسد، و فرش و لباس و مانند اینها را طوری فشار یا حرکت دهید که آب داخل آن خارج شود.
مسأله‌ی 160: اگر بخواهید چیزی که به ادرار نجس شده را با آب قلیل آب بکشید، چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزید و از آن جدا شود، در صورتی که ادرار در آن چیز نمانده باشد، یک مرتبه‌ی دیگر هم آب روی آن بریزید؛ ولی در لباس و فرش و مانند اینها باید بعد از هر دفعه، فشار دهید تا باقیمانده‌ی آب آن بیرون آید.
مسأله‌ی 161: اگر چیزی به ادرار پسر شیرخواری که غذاخور نشده، و شیر خوک و زن کافره نخورده، نجس شود، برای تطهیرش یک مرتبه آب روی آن بریزید که به تمام جاهای نجس آن برسد، و باقیمانده‌ی آبش جدا شود، و بهتر است یک مرتبه‌ی دیگر هم آب روی آن بریزید. و نیز بهتر است در لباس و فرش و مانند اینها، فشار دهید.
مسأله‌ی 162: اگر چیزی به غیر ادرار نجس شود، برای تطهیرش بعد از برطرف کردن نجاست، یک مرتبه آب روی آن بریزید تا از آن جدا شود، ولی در لباس و مانند آن، باید فشار دهید تا باقیمانده‌ی آبش بیرون آید.
مسأله‌ی 163: برای تطهیر حصیر نجسی که با نخ بافته شده، آن را در آب کُر یا جاری فرو ببرید تا عین نجاست برطرف شود و سپس فشار دهید تا باقیمانده‌ی آبش خارج شود.
مسأله‌ی 164: اگر ظاهر گندم و برنج و مانند اینها نجس شود، برای تطهیرش، آنها را در آب کر یا جاری فرو ببرید ولی اگر باطنش نجس شده باشد، در مصارف غیر خوراکی مانند بذر یا خوراک دام استفاده کنید. و ظاهر صابون نجس‌شده را آب بکشید تا عین نجاست برطرف گردد.
مسأله‌ی 165: اگر شک کنید که آب نجس به باطن صابون رسیده یا نه، باید حکم به پاک بودن باطنش کنید.
مسأله‌ی 166: اگر ظاهر برنج و گوشت یا چیزی مانند اینها به ادرار و مانند آن نجس شده باشد، برای تطهیرش آن را در ظرف پاکی بگذارید و بعد از برطرف شدن عین نجس، سه مرتبه آب روی آن بریزید و خالی کنید. ولی اگر بخواهید لباس یا چیزی که فشار لازم دارد را تطهیر کنید، آن را در ظرفی بگذارید و سه مرتبه آب روی آن بریزید و در هر مرتبه که آب روی آن می‌ریزید، آن را فشار دهید و ظرف را کج کنید تا باقیمانده‌ی آبی که در آن جمع شده، بیرون بریزد.
مسأله‌ی 167: لباس نجسی را که به نیل و مانند آن رنگ شده، اگر در آب کُر یا جاری فرو ببرید و آب، پیش از آنکه به واسطه‌ی رنگ پارچه مضاف شود به تمام آن برسد، آن لباس را پاک بدانید، اگر چه موقع فشار دادن، آب مضاف یا رنگین از آن بیرون آید.
مسأله‌ی 168: اگر لباسی را در کر یا جاری آب بکشید و بعد مثلاً لجنِ آب در آن ببینید، چنانچه احتمال ندهید که جلوگیری از رسیدن آب کرده، آن لباس را پاک بدانید.
مسأله‌ی 169: اگر بعد از آب کشیدن لباس و مانند آن، خورده‌ی گِل یا اُشنان در آن دیده شود، و بدانید که آب مطلق به زیر آن گِل یا اُشنان رسیده، پاک بشمارید؛ ولی اگر آب نجس به باطن گِل یا اُشنان رسیده باشد، ظاهر آن را پاک و باطنش را نجس بدانید.
مسأله‌ی 170: هر چیز نجس را تا عین نجاست از آن برطرف نشده، پاک نشمارید؛ ولی اگر بو یا رنگ نجاست در آن مانده باشد، احتراز از آن را لازم ندانید. پس اگر خون را از لباس برطرف کنید و لباس را آب بکشید و رنگ خون در آن بماند، پاک بدانید. اما چنانچه به واسطه‌ی بو یا رنگ نجاست، یقین کنید یا احتمال دهید که ذره‌های نجاست در آن چیز مانده، نجس بشمارید.
مسأله‌ی 171: برای تطهیر نجاست بدن، در آب کُر یا جاری فرو روید، و بیرون آمدن و دوباره در آب رفتن را لازم ندانید.
مسأله‌ی 172: برای تطهیر غذایی که لای دندانها مانده و نجس شده است، آب را ـ طوری که به تمام ظاهر و باطن آن برسد ـ در دهان بگردانید و بیرون بریزید.
مسأله‌ی 173: هر گاه موی انبوهی که نجس شده را بخواهید با آب قلیل آب‌کشی کنید، باید فشار دهید که باقیمانده‌ی آب آن جدا شود.
مسأله‌ی 174: اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بکشید، اطراف آن جا که متصل به آن است و معمولاً موقع آب کشیدن، آب به آنها سرایت می‌کند، را با پاک شدن جای نجس، پاک بشمارید و همچنین است اگر چیز پاکی را پهلوی چیز نجس بگذارید و روی هر دو آب بریزید. پس اگر برای آب کشیدن یک انگشت نجس، روی همه‌ی انگشتها آب بریزید و آب نجس به همه‌ی آنها برسد، بعد از پاک شدن انگشت نجس، تمام انگشتها را پاک بدانید.
مسأله‌ی 175: گوشت و دنبه‌ای که نجس شده را مثل چیزهای دیگر، آب بکشید؛ و همچنین است اگر بدن یا لباس، چربی کمی داشته باشد که از رسیدن آب به آنها جلوگیری نکند.
مسأله‌ی 176: اگر ظرف یا بدنتان نجس باشد و بعد به طوری چرب شود که جلوگیری از رسیدن آب به آنها کند، چنانچه بخواهید ظرف و بدن را آب بکشید، باید چربی را برطرف کنید تا آب به آنها برسد.
مسأله‌ی 177: برای تطهیر چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست، یک دفعه آن را زیر شیری که متصل به کر است بگیرید. و نیز اگر عین نجاست در آن باشد، چنانچه عین نجاست آن، زیر شیر یا به وسیله‌ی دیگر برطرف شود و آبی که از آن چیز می‌ریزد، بو یا رنگ یا مزه‌ی نجاست به خود نگرفته باشد، آن را پاک بدانید. اما اگر آبی که از آن می‌ریزد، بو یا رنگ یا مزه‌ی نجاست گرفته باشد، باید به قدری آب شیر روی آن بریزید تا در آبی که از آن جدا می‌شود، بو یا رنگ یا مزه‌ی نجاست نباشد.
مسأله‌ی 178: اگر چیزی را آب بکشید و یقین کنید پاک شده و بعد شک کنید که عین نجاست را از آن بر طرف کردید یا نه، باید دوباره آن را آب بکشید.
مسأله‌ی 179: برای تطهیر زمینی که نجس شده و آب، روی آن جاری نمی‌شود، اگر بخواهید با آب قلیل تطهیرش کنید، باید باقیمانده‌ی آب آن را با پارچه یا ظرف بگیرید. ولی زمینی که روی آن، شن یا ریگ باشد، چون آبی که روی آن می‌ریزید از آن جدا شده و در شن و ریگ فرو می‌رود، ظاهرش را پس از ریختن آب، پاک و زیر ریگها را نجس بدانید.
مسأله‌ی 180: اگر بخواهید زمین سنگ فرش و آجر فرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمی‌رود را با آب قلیل تطهیر کنید، باید به قدری آب روی آن بریزید که جاری شود. و چنانچه آبی که روی آن ریخته‌اید از سوراخی بیرون رود، همه‌ی زمین را پاک بشمارید، و اگر بیرون نرود، باید باقیمانده‌ی آب آن را در هر مرتبه، به وسیله‌ی ظرف یا پارچه بگیرید. و اگر امکان دارد گودالی بکنید که آب در آن جمع شود، بعد آب را بیرون بیاورید و گودال را با خاک پاک پُر کنید.
مسأله‌ی 181: اگر ظاهر نمک سنگ و مانند آن نجس شود، با آب کمتر از کر هم می‌توان تطهیر کرد.
مسأله‌ی 182: اگر از شکر آبشده‌ی نجس، قند بسازید، حتی اگر در آب کُر یا جاری بگذارید، پاکش نشمارید.

2. زمین
مسأله‌ی 183: زمین را با پنج شرط، پاک‌کننده‌ی کف پا و ته کفش نجس بدانید:
اول: آنکه زمین پاک باشد.
دوم: آنکه خشک باشد.
سوم: آنکه اگر عین نجس مثل خون و بول، یا متنجس مثل گِلی که نجسشده در کف پا و ته کفش باشد، به واسطه‌ی راه رفتن یا مالیدن پا به زمین برطرف شود.
چهارم: زمین باید خاک یا سنگ یا آجرفرش یا موزاییک و مانند اینها باشد، و نباید با راه رفتن روی فرش و حصیر و سبزه، کف پا و ته کفش نجس را پاک بشمارید.
پنجم: کف پا و ته کفش، به واسطه‌ی راه رفتن نجس شده باشد، پس اگر به واسطه‌ی غیر راه رفتن روی زمین نجس، نجس شود، نباید برای تطهیرش به راه رفتن روی زمین اکتفا کنید.
مسأله‌ی 184: راه رفتن روی آسفالت و روی زمینی که با چوب فرش شده باشد را پاک‌کننده‌ی کف پا و ته کفش نجس ندانید.
مسأله‌ی 185: برای پاک شدن کف پا و ته کفش، بهتر است پانزده قدم یا بیشتر راه بروید، اگر چه به کمتر از پانزده قدم یا مالیدن پا به زمین، نجاست برطرف شود.
مسأله‌ی 186: تر بودن کف پا و ته کفش نجس را لازم ندانید، بلکه اگر خشک هم باشد، می‌توانید با راه رفتن، پاکش کنید.
مسأله‌ی 187: بعد از آنکه کف پا و ته کفش نجس را به راه رفتن پاک کردید، مقداری از اطراف آن که معمولاً به گِل آلوده می‌شود، را نیز پاک بدانید.
مسأله‌ی 188: هر گاه با دست و زانو راه بروید، اگر کف دست یا زانویتان نجس شود، با غیر راه رفتن تطهیر کنید و همچنین است ته عصا و پای مصنوعی و نعل چهارپایان و چرخ اتومبیل و درشکه و مانند اینها.
مسأله‌ی 189: اگر بعد از راه رفتن، بو یا رنگ یا ذره‌های کوچکی از نجاست که دیده نمی‌شود در کف پا یا ته کفش بماند، باید آن ذره‌ها را هم برطرف کنید، ولی به باقی بودن بو و رنگ اعتنا نکنید.
مسأله‌ی 190: نباید داخل کفش و مقداری از کف پا که به زمین نمی‌رسد را به واسطه‌ی راه رفتن پاک بدانید و همچنین کف جوراب را به راه رفتن پاک ندانید، مگر این که کف جوراب از پوست باشد و به جای کفش بپوشید.

3. آفتاب
مسأله‌ی 191: آفتاب را با پنج شرط، پاک‌کننده‌ی زمین و ساختمان و چیزهایی که مانند در و پنجره در ساختمان به کار برده شده و همچنین میخی که به دیوار کوبیده‌اند و جزء ساختمان حساب می‌شود، بدانید:
اول: آنکه چیز نجس به طوری تر باشد که اگر چیز دیگری به آن برسد تر شود. پس اگر خشک باشد، باید به وسیله‌ای آن را تر کنید تا آفتاب خشک کند.
دوم: آنکه اگر عین نجاست در آن چیز باشد، پیش ازتابیدن آفتاب، آن را برطرف کنید.
سوم: آنکه چیزی از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند. پس اگر آفتاب از پشت پرده یا ابر و مانند اینها بتابد و چیز نجس را خشک کند، آن چیز را پاک نشمارید. ولی اگر ابر به قدری نازک باشد که از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند، پاککنندهاش بدانید.
چهارم: آنکه آفتاب به تنهایی چیز نجس را خشک کند. پس اگر مثلاً چیز نجس به واسطه‌ی باد و آفتاب خشک شود، پاک ندانید، مگر این که باد به قدری کم باشد که نگویند به خشک شدن چیز نجس کمک کرده است.
پنجم: آنکه آفتاب مقداری از بنا و ساختمان را که نجاست به آن فرو رفته، یک مرتبه خشک کند. پس اگر یک مرتبه بر زمین و ساختمان نجس بتابد، و روی آن را خشک کند و دفعه‌ی دیگر زیر آن را خشک نماید، فقط روی آن را پاک بشمارید و زیر آن را نجس بدانید.
مسأله‌ی 192: آفتاب را پاک‌کننده‌ی حصیر نجس ندانید ولی درخت و گیاهی که در زمین است، پیش از چیدن آن، به واسطه‌ی آفتاب پاک بشمارید.
مسأله‌ی 193: اگر بعد از تابیدن آفتاب به زمین نجس، شک کنید که زمین در موقع تابیدن آفتاب، تر بوده یا نه، یا تری آن به واسطه‌ی آفتاب خشک شده یا نه، آن زمین را پاک نشمارید. و همچنین است اگر شک کنید که پیش از تابش آفتاب، عین نجاست از آن برطرف شده یا نه، یا شک کنید که چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه.
مسأله‌ی 194: اگر آفتاب به یک طرف دیوار نجس بتابد، طرفی که آفتاب به آن نتابیده را پاک نشمارید.

4. استحاله
مسأله‌ی 195: اگر جنس چیز نجس به طوری عوض شود که به صورت چیز پاکی در آید، پاکش بدانید و می‌گویند «استحاله» شده است. مثل آن که چوب نجس بسوزد و خاکستر گردد، یا سگ در نمکزار فرو رود و تبدیل به نمک شود. ولی اگر جنس آن عوض نشود، مثل آن که گندم نجس را آرد کنند یا نان بپزند، نباید پاکش بشمارید.
مسأله‌ی 196: کوزه گِلی و مانند آن، که از گِل نجس ساخته شده را نجس بدانید و باید از ذغالی که از چوب نجس درست شده، اجتناب نمایید.
مسأله‌ی 197: چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه را نجس بدانید.
مسأله‌ی 198: هر گاه شراب، به خودی خود یا به واسطه‌ی آنکه چیزی مثل سرکه و نمک در آن ریخته‌اند، سرکه شود، پاکش بشمارید.
مسأله‌ی 199: شرابی که از انگور نجس و مانند آن درست شده یا نجاست دیگری به آن رسیده باشد، به سرکه شدن پاک ندانید.
مسأله‌ی 200: سرکه‌ای که از انگور یا کشمش یا خرمای نجس درست شده را نجس بشمارید.
مسأله‌ی 201: اگر پوشال ریز انگور یا خرما داخل آنها باشد می‌توانید سرکه بریزید، ولی پیش از آن که خرما و کشمش و انگور تبدیل به سرکه شود، خیار و بادمجان و مانند اینها در آن نریزید.

5. کم شدن دو سوم آب انگور
مسأله‌ی 202: آب انگوری را که به آتش جوش آمده، قبل از این که دوسوم آن تبخیر شود، پاک بشمارید ولی باید از خوردن آن احتراز نمایید. اما اگر به خودی خود جوش بیاید، فقط به سرکه شدن پاک بشمارید.
مسأله‌ی 203: اگر مثلاً در یک خوشه‌ی غوره، یک یا دو دانه انگور باشد، چنانچه به آبی که از آن خوشه گرفته می‌شود آبغوره گفته شود و اثری از شیرینی انگور در آن نباشد و بجوشد، پاک بشمارید و خوردنش را حلال بشمارید.
مسأله‌ی 204: چیزی که معلوم نیست غوره است یا انگور، اگر جوش بیاید، حرام و نجس نشمارید.

6. انتقال
مسأله‌ی 205: هر گاه خون انسان یا خون حیوانی که خون جهنده دارد، یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند، خون از آن جستن می‌کند، به بدن حیوانی که خون جهنده ندارد، برود و خون آن حیوان حساب شود، پاک بشمارید، و این را «انتقال» گویند. پس خونی که زالو از انسان می‌مکد، چون خون زالو به آن گفته نمی‌شود و می‌گویند خون انسان است، نجس بدانید.
مسأله‌ی 206: هر گاه پشه‌ای که به بدنتان نشسته را بکشید و ندانید خونی که از پشه بیرون آمده از بدن شما مکیده یا از خود پشه می‌باشد، حکم به پاکی آن کنید، و همچنین است اگر بدانید از شما مکیده ولی جزء بدن پشه حساب شود. اما اگر فاصله‌ی بین مکیدن خون و کشتن پشه به قدری کم باشد که بگویند خون انسان است، آن خون را نجس بشمارید، و اگر بدانید که آن خون را از انسان مکیده و شک کنید که جزء بدن پشه شده یا نه، از آن اجتناب کنید.

7. اسلام
مسأله‌ی 207: هر گاه کافر، شهادتین بگوید، یعنی بگوید: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله»، مسلمانش بشمارید، و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بینی و عرق او را پاک بدانید. ولی اگر موقع مسلمان شدن، عین نجاست به بدن او بوده، باید برطرف کند و جای آن را آب بکشد. و حتی اگر پیش از مسلمان شدن، عین نجاست برطرف شده باشد، باز هم جای آن را آب بکشد.
مسأله‌ی 208: اگر موقعی که کافر بوده، لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد ـ چه آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او باشد و چه نباشد ـ باید از آن اجتناب کنید.
مسأله‌ی 209: اگر کافر شهادتین بگوید و ندانید قلباً مسلمان شده یا نه، حکم به پاکی‌اش کنید، ولی اگر بدانید قلباً مسلمان نشده، باید از او اجتناب کنید.

8. تبعیت
مسأله‌ی 210: تبعیت را آن بدانید که چیز نجسی به واسطه‌ی پاک شدن چیز نجس دیگر، پاک شود.
مسأله‌ی 211: اگر شراب، سرکه شود، ظرف آن را هم تا جایی که شراب موقع جوش آمدن به آن جا رسیده، پاک بشمارید. و پارچه و چیزی هم که معمولاً روی آن می‌گذارند، اگر به آن رطوبت نجس شود، پاک بشمارید، ولی اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شود، بعد از سرکه شدن شراب، از آن اجتناب کنید.
مسأله‌ی 212: تخته یا سنگی که روی آن میت را غسل می‌دهید، و پارچه‌ای که با آن عورت میت را می‌پوشانید، و دستتان که او را غسل می‌دهد، و همین طور کیسه و صابونی که با آن شسته می‌شود را بعد از تمام شدن غسل، پاک بشمارید، هر چند بهتر است کیسه و صابون را جداگانه آب‌ بکشید.
مسأله‌ی 213: هر گاه چیزی را با دست خودتان آب می‌کشید، بعد از پاک شدن آن چیز، دستتان را پاک بشمارید.
مسأله‌ی 214: هر گاه لباس و مانند آن را با آب قلیل، آب بکشید و به اندازه‌ی معمول فشار دهید تا آبی که روی آن ریخته‌اید جدا شود، آبی که در آن می‌ماند را پاک بدانید.
مسأله‌ی 215: هر گاه ظرف نجس را با آب قلیل آب بکشید، بعد از جدا شدن آبی که برای پاک شدن، روی آن ریخته‌اید، قطرات آب کمی که در آن می‌ماند را پاک بدانید.

9. برطرف شدن عین نجاست
مسأله‌ی 216: اگر بدن حیوان به عین نجس مثل خون، یا متنجس مثل آب نجس، آلوده شود، چنانچه آنها برطرف شود، بدن آن حیوان را پاک بشمارید. و همچنین است باطن بدن انسان مثل داخل دهان و بینی. مثلاً اگر خونی از لابلای دندان بیرون آید و در آب دهان از بین برود، آب کشیدن داخل دهان را لازم ندانید. ولی اگر دندان مصنوعیِ قابل خارج کردن، در دهان، نجس شود، باید آن را آب بکشید.
مسأله‌ی 217: اگر غذایی لابلای دندان‌هایتان مانده باشد و داخل دهانتان خون بیاید، چنانچه ندانید که خون به غذا رسیده، آن غذا را پاک بشمارید ولی اگر خون به آن برسد، باید آب بکشید.
مسأله‌ی 218: جایی را که نمی‌دانید از ظاهر بدن است یا باطن آن، اگر نجس شود، باید آب بکشید.
مسأله‌ی 219: اگر گرد و خاک نجس به لباس و فرش و مانند اینها بنشیند، چنانچه هر دو خشک باشند، نجس نشمارید، ولی اگر گرد و خاک یا لباس و مانند اینها تر باشد، باید محل نشستن گرد و خاک را آب بکشید.

10. استبراء حیوان نجاستخوار
مسأله‌ی 220: ادرار و مدفوع حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده را نجس بدانید و اگر بخواهید پاک شمرده شود، باید آن را استبراء کنید، یعنی تا مدتی که بعد از آن مدت، دیگر نجاستخوار به آن نگویند، نگذارید نجاست بخورد و غذای پاک به آن بدهید. پس باید شتر نجاستخوار را چهل روز، و گاو را سی روز و گوسفند را چهارده روز و مرغابی را هفت روز و مرغ خانگی را سه روز از خوردن نجاست جلوگیری کنید و غذای پاک به آنها بدهید. و اگر بعد از این مدت باز هم نجاستخوار به آنها گفته شود، باید تا مدتی که دیگر نجاستخوار به آنها نگویند، آنها را از خوردن نجاست جلوگیری نمایید و در این مدت، از ادرار و مدفوعشان پرهیز کنید.

11. غایب شدن مسلمان
مسأله‌ی 221: هر گاه چیزی مانند ظرف و فرش، در اختیار مسلمانی باشد و بدانید که نجس شده است، اگر آن مسلمان نباشد که پاک یا نجس بودن آن چیز را از او بپرسید، باید آن را آب بکشید.
مسأله‌ی 222: هر گاه خودتان یقین کنید که چیزی که نجس بوده، پاک شده است، یا دو عادل به پاک شدن آن خبر دهند، آن چیز را پاک بشمارید و همچنین است اگر مسلمانی که مراعات پاکی و نجسی می‌کند و چیز نجس در اختیار اوست بگوید آن چیز پاک شده است، ولی اگر مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد، و معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه، بهتر است دوباره آب بکشید.
مسأله‌ی 223: کسی که وکیل شده است لباستان را آب بکشد، اگر بگوید آب کشیدم، و به گفته‌ی او اطمینان پیدا کنید، آن لباس را پاک بدانید.
مسأله‌ی 224: اگر حالی دارید که در آب کشیدن چیز نجس، یقین به پاک شدن پیدا نمی‌کنید، در صورتی که تطهیرتان به نحو متعارف است، به گمان پاک شدن اکتفا کنید.

احکام ظرفها
مسأله‌ی 225: نباید از ظرفی که از پوست سگ یا خوک یا مردار ساخته شده، بخورید و بیاشامید و همچنین نباید آن ظرف را در وضو و غسل و کارهایی که باید با چیز پاک انجام داد، استعمال کنید. بلکه چرم سگ و خوک و مردار را ـ اگر چه ظرف هم نباشد ـ استعمال نکنید.
مسأله‌ی 226: نباید از ظرف طلا و نقره بخورید و بیاشامید و همچنین از آنها در زینت اتاق استفاده ننمایید و حتی برای ذخیره‌ی مالی نیز نگهداری نکنید.
مسأله‌ی 227: ظروف طلا و نقره نسازید و از مزد گرفتن برای ساختن آن پرهیز کنید.
مسأله‌ی 228: نباید ظروف طلا و نقره را خرید و فروش کنید و از درآمد آن پرهیز نمایید.
مسأله‌ی 229: از گیره‌ی استکان که از طلا یا نقره ساخته شده باشد، استفاده نکنید.
مسأله‌ی 230: از ظرفی که روی آن را آب طلا یا آب نقره داده‌اند، استفاده نکنید.
مسأله‌ی 231: اگر فلزی را با طلا یا نقره مخلوط کنید و ظرف بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدری زیاد باشد که ظرف طلا یا نقره به آن ظرف نگویند، استعمال آن مانعی ندارد.
مسأله‌ی 232: می‌توانید غذایی را که در ظرف طلا یا نقره است به قصد فرار از غذا خوردن در ظرف طلا و نقره، در ظرف دیگری بریزید و می‌توانید از ظرف دوم، که طلا یا نقره نیست، بخورید و بیاشامید. ولی نباید به عنوان مخزن از آن استفاده کنید مثل این که از پارچ طلا یا نقره، آب در لیوان غیر طلا یا نقره بریزید.
مسأله‌ی 233: می‌توانید از بادگیر قلیان و غلاف شمشیر و کارد و قاب قرآن، اگر از طلا یا نقره باشد، استفاده کنید. ولی از عطردان و سرمهدان طلا و نقره استفاده نکنید.
مسأله‌ی 234: می‌توانید از ظرف طلا یا نقره در حال ناچاری و برای تقیه استفاده کنید.
مسأله‌ی 235: از ظرفی که معلوم نیست از طلا یا نقره است یا از چیز دیگر، می‌توانید استفاده کنید.

مسأله‌ی 83: دوازده چیز را نجس بشمارید: اول: بول؛ دوم: غائط.؛ سوم: منی؛ چهارم: مردار؛ پنجم: خون؛ ششم: سگ؛ هفتم: خوک؛ هشتم: کافر؛ نهم: شراب؛ دهم: فقاع؛ یازدهم: عرق حیوان نجاستخوار؛ دوازدهم: عرق جُنُب از حرام.

1 و 2 ـ ادرار و مدفوع
مسأله‌ی 84: ادرار و مدفوع انسان و هر حیوان حرامگوشتی که خون جهنده دارد یعنی اگر سرخرگ آن را ببرند خون از آن جستن می‌کند، را نجس بدانید و از ادرار و غایط حیوان حرامگوشتی که خون آن جستن نمی‌کند اجتناب کنید ولی فضله‌ی حیوانات کوچک مثل پشه و مگس که گوشت ندارند را پاک بشمارید.
مسأله‌ی 85: فضله‌ی پرندگان حرامگوشت را نجس بدانید.
مسأله‌ی 86: ادرار و مدفوع حیوان نجاستخوار و همچنین ادرار و مدفوع حیوانی که انسانی با آن نزدیکی نموده را نجس بشمارید، و از ادرار و مدفوع هر حیوان حلال‌گوشتی که گوشت آن از خوردن شیر خوک محکم شده باشد، پرهیز کنید.

3 ـ منی
مسأله‌ی 87: منی حیوانی که خونِ جهنده دارد ـ چه حلال‌گوشت باشد و چه حرام‌گوشت ـ را نجس بدانید.

4 ـ مردار
مسأله‌ی 88: مردار انسان و حیوانی که خون جهنده دارد را نجس بشمارید، چه آن حیوان، خودش مرده باشد یا به غیر دستوری که در شرع معین شده، آن را کشته باشند، و ماهی را چون خون جهنده ندارد، اگر چه در آب بمیرد، پاک بدانید.
مسأله‌ی 89: چیزهایی از مردار، غیر از سگ و خوک، مثل پشم، مو، کرک، استخوان و دندان که روح نداشته را پاک بشمارید.
مسأله‌ی 90: اگر از بدن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد و در حالی که زنده است، گوشت یا چیز دیگری که روح دارد را جدا کنند، نجس بشمارید.
مسأله‌ی 91: پوست‌های مختصر لب و جاهای دیگر بدن که موقع افتادنشان رسیده، اگر چه آنها را بکنید، پاک بشمارید؛ ولی باید از پوستی که موقع افتادنش نرسیده و آن را کَنده‌اند، اجتناب نمایید.
مسأله‌ی 92: خوردن تخم مرغی که از شکم مرغ مرده بیرون آید، اگر پوست روی آن سفت شده باشد، را حلال بشمارید، ولی ظاهر آن را باید آب بکشید.
مسأله‌ی 93: هر گاه بره یا بزغاله، پیش از آن که علفخوار شود بمیرد، پنیرمایه‌ای که در شیردان (معده‌ی) آنها می‌باشد را پاک بدانید، ولی ظاهر آن را باید آب بکشید.
مسأله‌ی 94: داروهای روان و عطر و روغن و واکس و صابون که از کشورهای غیر اسلامی می‌آورند، اگر یقین به نجاست آنها نداشته باشید را پاک بشمارید.
مسأله‌ی 95: گوشت و پیه و چرمی که در بازار مسلمانان فروخته می‌شود را پاک بدانید و همچنین است اگر یکی از اینها در دست مسلمان باشد. ولی اگر بدانید آن مسلمان از کافر گرفته و رسیدگی نکرده که از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده یا نه، نجس بشمارید.

5 ـ خون
مسأله‌ی 96: خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد، یعنی حیوانی که اگر سرخرگ آن را ببرند خون از آن جستن می‌کند را نجس بدانید. پس خون حیوانی مانند ماهی و پشه که خون جهنده ندارند را پاک بشمارید.
مسأله‌ی 97: اگر حیوان حلالگوشت را به دستوری که در شرع معین شده بکشند و خون آن به مقدار معمول بیرون آید، خونی که در بدنش می‌ماند را پاک بدانید؛ ولی اگر به علت نفس کشیدن یا به واسطه‌ی این که سر حیوان در جای بلندی بوده، خون به بدن حیوان برگردد، آن خون را نجس بدانید و از خونِ باقیمانده در اجزای حرام حیوان حلالگوشت، مانند خون سپرز و تخم‌ها و خون زیادی که در قلب باقی می‌ماند، پرهیز کنید.
مسأله‌ی 98: از تخم مرغی که ذره‌ای خون در آن است، اجتناب کنید. ولی اگر خون در زرده باشد، تا پوست نازک روی آن پاره نشده، سفیده را پاک و قابل خوردن بدانید.
مسأله‌ی 99: خونی که گاهی موقع دوشیدن شیر دیده می‌شود و شیری که آن خون در آن بریزد را نجس بشمارید.
مسأله‌ی 100: خونی که از لای دندانها می‌آید را اگر به واسطه‌ی مخلوط شدن با آب دهان از بین برود، پاک بشمارید و بهتر است آن را فرو نبرید.
مسأله‌ی 101: خونی که به واسطه‌ی کوبیده شدن، زیر ناخن یا زیر پوست می‌میرد، در صورتی که ناخن یا پوست سوراخ شود، اگر مشقت ندارد، باید برای وضو و غسل خون را بیرون آورید؛ و اگر مشقت دارد، باید اطراف آن را به طوری که نجاست زیاد نشود بشویید، و پارچه یا چیزی مثل پارچه، بر آن بگذارید و روی پارچه، دست تر بکشید و سپس تیمّم کنید.
مسأله‌ی 102: هر گاه خون، زیر پوست، مرده باشد یا گوشت به واسطه‌ی کوبیده شدن به آن حالت درآمده باشد، آن را پاک بدانید.
مسأله‌ی 103: اگر موقع جوشیدن غذا، ذره‌ای خون در آن بیافتد، تمام غذا و ظرف آن را نجس بشمارید، و جوشیدن و حرارت و آتش را پاککننده‌ی آن ندانید.
مسأله‌ی 104: زردآبه‌ای که در حال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می‌شود، اگر معلوم نباشدکه با خون مخلوط است را پاک بشمارید.

6 و 7 ـ سگ و خوک
مسأله‌ی 105: سگ و خوکی که در خشکی زندگی می‌کنند، حتی مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبت‌های آنها را نجس بدانید ولی سگ و خوک دریایی را پاک بشمارید.

8 ـ کافر
مسأله‌ی 106: کافر یعنی کسی که منکر خداست، یا برای خدا شریک قرار می‌دهد، یا پیغمبری استاد اعظم (صلی ‌الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) را قبول ندارد را نجس بشمارید، و همچنین است اگر در یکی از اینها شک داشته باشد. و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزهایی مثل نماز و روزه، که مسلمانان جزء دین اسلام می‌دانند را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز، ضروری دین است و انکار آن به انکار خدا یا توحید یا نبوت برمی‌گردد، او را نجس بدانید. و از کسی که چیزی را انکار می‌کند ولی نمی‌داند از ضروریات دین است و انکار آن به انکار خدا یا توحید یا نبوت برمی‌گردد، دوری کنید.
مسأله‌ی 107: از تمام بدن کافر، حتی مو و ناخن و رطوبت‌های او اجتناب کنید.
مسأله‌ی 108: اگر پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ بچه‌ی نابالغ، کافر باشند، آن بچه را هم نجس بدانید ولی اگر یکی از اینها مسلمان باشد، بچه را پاک بشمارید.
مسأله‌ی 109: کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، به پاکی‌اش حکم کنید ولی اگر نشانه‌ای بر اسلام او نباشد، و در کشورهای اسلامی هم نباشد، احکام دیگر مسلمانان را بر او جاری نکنید، مثلاً منهاجیات با او ازدواج نکنند، و در قبرستان مسلمانان دفنش نکنید.
مسأله‌ی 110: مسلمانی که به یکی از استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) دشنام دهد یا با آنان دشمنی داشته باشد را نجس بدانید.

9 ـ شراب
مسأله‌ی 111: شراب و هر چیزی که انسان را مست می‌کند، چنانچه به خودی خود روان باشد را نجس بدانید. و اگر مثل بنگ و حشیش روان نباشد، اگر چه چیزی در آن بریزند که روان شود را پاک بشمارید، هر چند که باید از خوردن آن پرهیز نمایید.
مسأله‌ی 112: الکل صنعتی که برای رنگ کردن در و میز و صندلی و مانند اینها به کار می‌رود، اگر ندانید از چیزی که مستکننده و روان است درست شده است را پاک بدانید.
مسأله‌ی 113: انگور و آب انگوری که به خودی خود یا به واسطه‌ی پختن به جوش آمده را نجس و حرام بدانید ولی اگر دوسوم آن به آتش کم شود، پاک و حلالش بشمارید. و همچنین است اگر تبدیل به سرکه شود.
مسأله‌ی 114: خرما و آب آن اگر به جوش بیاید را پاک و حلال بشمارید ولی از مویز و کشمش و آب آنها، اگر به جوش بیاید، پرهیز کنید.

10 ـ فُقّاع
مسأله‌ی 115: فُقّاع که از جو گرفته می‌شود و به آن «آبجو» می‌گویند را نجس بدانید. ولی آبی که به دستور طبیب از جو می‌گیرند و به آن «ماءُ الشعیر» می‌گویند را پاک و حلال بشمارید.

11 ـ عرق جُنُب از حرام
مسأله‌ی 116: از عرقی که در هنگام جُنُب شدن یا در مدت جُنُب بودن از حرام از بدنتان خارج می‌شود، پرهیز کنید و با بدن یا لباسی که به آن آلوده شده، نماز نخوانید. و جُنُب از حرام را به معنی جُنُب شدن از زنا، لواط، نزدیکی با حیوانات یا استمناء بدانید.
مسأله‌ی 117: اگر در موقعی که نزدیکی با زن، حرام است، مثلاً در حال روزه‌ی ماه رمضان، با زن خود نزدیکی کنید، باید از عرق خود در نماز اجتناب نمایید.
مسأله‌ی 118: هر گاه از حرام جُنُب شوید و به واسطه‌ی تنگی وقت، عوض غسل، تیمّم نمایید و بعد از تیمّم و خواندن نماز، عرق کنید، باید از عرق خود در نمازهای بعدی اجتناب نمایید و حتی اگر به واسطه‌ی عذر دیگری هم تیمّم کردید، بهتر است از عرق خود در نماز، اجتناب نمایید.
مسأله‌ی 119: چه این که اول از حرام جُنُب شوید و بعد با حلال خود نزدیکی کنید، و چه این که اول با حلال خود نزدیکی کنید و بعد، از حرام جُنُب شوید، در هر دو حال باید از عرق خود اجتناب کنید.

12 ـ عرق شتر نجاستخوار
مسأله‌ی 120: باید از عرق شتر نجاستخوار و هر حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده، اجتناب کنید و نباید با لباس یا بدنی که آلوده به چنین عرقی است، نماز بخوانید.

راه ثابت شدن نجاست
مسأله‌ی 121: نجاست هر چیز را از سه راه، ثابت بدانید:
اول: آنکه خودتان یقین یا اطمینان کنید که چیزی نجس است و اگر گمان داشته باشید چیزی نجس است، پرهیز از آن را لازم ندانید. بنابر این می‌توانید در قهوهخانه‌ها و میهمانخانه‌ها غذا بخورید، هر چند مردمان لاابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی‌کنند، در آنجا غذا بخورند، البته در صورتی که یقین یا اطمینان نداشته باشید غذایی را که برایتان آورده‌اند، نجس است.
دوم: آنکه کسی که چیزی در اختیار اوست و متهم به دروغگویی نیست، بگوید آن چیز نجس است، مثلاً همسر یا نوکر یا کلفتتان بگوید ظرف یا چیز دیگری که در اختیار اوست، نجس می‌باشد.
سوم: آنکه دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است، و نیز اگر یک نفرعادل و حتی موثق هم بگوید چیزی نجس است، باید از آن چیز اجتناب کنید.
مسأله‌ی 122: اگر به واسطه‌ی ندانستن مسأله، نجس بودن و پاک بودن چیزی را ندانید، مثلاً ندانید عرق جُنُب از حرام پاک است یا نه، باید مسأله را بپرسید، ولی اگر با این که مسأله را می‌دانید، در چیزی شک کنید که پاک است یا نه، مثلاً شک کنید آن چیز، خون است یا نه، یا ندانید که خون پشه است یا خون انسان، حکم به پاک‌بودنش نمایید و وارسی کردن و پرسیدن را لازم ندانید.
مسأله‌ی 123: چیز نجسی که شک دارید پاک شده یا نه را نجس بدانید، و چیز پاکی را اگر شک کنید نجس شده یا نه را پاک بشمارید. ولی اگر به آسانی بتوانید نجس بودن یا پاک بودن آن را بفهمید، بهتر است وارسی کنید.
مسأله‌ی 124: اگر بدانید یکی از دو ظرف یا دو لباسی که از هر دوی آنها استفاده می‌کنید نجس شده ولی ندانید کدام‌یک است، باید از هر دو اجتناب کنید، بلکه اگر مثلاً نمی‌دانید لباس خودتان نجس شده یا لباسی که هیچ از آن استفاده نمی‌کنید و مال دیگری است، بهتر است از لباس خودتان اجتناب کنید.

راه نجس شدن چیزهای پاک
مسأله‌ی 125: اگر چیز پاک به چیز نجس برسد و هر دو یا یکی از آنها به طوری تر باشد که تری یکی به دیگری برسد، چیز پاک را نجس بدانید ولی اگر رطوبت آن به قدری کم باشد که به دیگری نرسد، چیزی که پاک بوده را نجس نشمارید.
مسأله‌ی 126: اگر چیز پاکی به چیز نجسی برسد و شک کنید که هر دو یا یکی از آنها تر بوده یا نه، آن چیز پاک را نجس نشمارید ولی اگر یکی از آنها یا هر دو، قبلاً تر بوده و شک کنید در حال ملاقات با نجاست، رطوبتش برطرف شده بوده یا نه، باید از آن اجتناب کنید.
مسأله‌ی 127: دو چیزی که نمی‌دانید کدام پاک است و کدام نجس است، اگر چیز پاکی با رطوبت به یکی از آنها برسد، نجسش نشمارید ولی اگر یکی از آنها قبلاً نجس بوده و ندانید پاک شده یا نه، چنانچه چیز پاکی به آن برسد، نجسش بشمارید.
مسأله‌ی 128: زمین و پارچه و مانند اینها اگر رطوبت داشته باشد، هر قسمتی که نجاست به آن برسد را نجس بشمارید و جاهای دیگر آن را پاک بدانید، و همچنین است خیار و خربزه و مانند اینها.
مسأله‌ی 129: هرگاه شیره و روغن و مانند اینها طوری باشد که اگر مقداری از آن را بردارند، جای آن خالی نماند، همین که یک نقطه از آن نجس شد، تمام آن را نجس بشمارید، ولی اگر طوری باشد که جای آن در موقع برداشتن خالی بماند، اگر چه بعد پُر شود، فقط جایی که نجاست به آن رسیده را نجس بشمارید، پس اگر مثلاً فضله‌ی موش در آن بیافتد، جایی که فضله افتاده را نجس بشمارید و بقیهاش را پاک بدانید.
مسأله‌ی 130: اگر مگس یا حیوانی مانند آن روی چیز نجسی که تر است بنشیند و بعد روی چیز پاکی که آن هم تر است بنشیند، چنانچه بدانید نجاست، همراه آن حیوان بوده، چیز پاک را نجس بشمارید ولی اگر ندانید، پاکش بشمارید.
مسأله‌ی 131: اگر جایی از بدن که عرق دارد نجس شود و عرق از آنجا به جای دیگر برود، هر جا که عرق به آن برسد را نجس بشمارید، ولی اگر عرق به جای دیگر نرود، جاهای دیگر بدن را پاک بدانید.
مسأله‌ی 132: اخلاطی که از بینی یا گلو می‌آید اگر غلیظ باشد و خون داشته باشد، جایی که خون دارد را نجس و بقیه‌ی آن را پاک بدانید، پس اگر به بیرون دهان یا بینی برسد، مقداری را که یقین دارید جای نجس اخلاط به آن رسیده، نجس، و محلی را که شک دارید جای نجس به آن رسیده یا نه را پاک بشمارید.
مسأله‌ی 133: اگر آفتابه‌ای که کف آن سوراخ است را روی زمین نجس بگذارند، چنانچه آب به طوری در زیر آن جمع گردد که با آب آفتابه یکی حساب شود، آب آفتابه را نجس بشمارید ولی اگر آبی که از زیر آفتابه خارج می‌شود، در زمین فرو رود یا جاری شود به نحوی که با آب داخل آن یکی حساب نشود، آب آفتابه را نجس ندانید.
مسأله‌ی 134: اگر چیزی داخل بدن شود و به نجاست برسد، در صورتی که بعد از بیرون آمدن، آلوده به نجاست نباشد، پاک بشمارید؛ پس اگر اسباب تنقیه یا آب آن در مخرج مدفوع وارد شود یا سوزن و چاقو و مانند اینها در بدن فرو رود و بعد از بیرون آمدن به نجاست آلوده نباشد، نجسش نشمارید.

احکام نجاسات
مسأله‌ی 135: نباید خط و ورق قرآن را نجس کنید و اگر نجس شود، باید فوراً آن را آب بکشید.
مسأله‌ی 136: اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد باید آن را آب بکشید.
مسأله‌ی 137: نباید قرآن را روی عین نجس مانند خون و مردار، اگر چه خشک باشد، بگذارید و اگر گذاشته شد، باید فوراً بردارید.
مسأله‌ی 138: نباید قرآن را با مرکب نجس بنویسید، اگر چه یک حرف آن باشد، و اگر نوشته شود، باید آن را آب بکشید یا به واسطه‌ی تراشیدن و مانند آن کاری کنید که از بین برود.
مسأله‌ی 139: نباید قرآن را به کافر بدهید و اگر قرآنی در دست اوست، در صورت امکان، باید از او بگیرید.
مسأله‌ی 140: اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است مثل کاغذی که اسم خدا یا استاد اعظم (صلی ‌الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) یا استادان معظم منهاج (علیهم‌السلام) بر آن نوشته شده در مستراح بیافتد، باید آن را، اگر چه خرج داشته باشد، بیرون آورده و آب بکشید، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروید تا یقین کنید آن ورق، پوسیده است. و نیز اگر تربت سید الشهداء (علیه‌السلام) در مستراح بیافتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکرده‌اید به کلی از بین رفته، به آن مستراح نروید.
مسأله‌ی 141: عین نجس مثل مردار و شراب را نخورید و به کودکان خود نخورانید بلکه باید کودک را از خوردن آن منع نمایید. همچنین چیزی که نجس شده را نباید بخورید و نباید به دیگران ـ چه بالغ و چه کودک ـ بخورانید.
مسأله‌ی 142: هر گاه بخواهید چیزی را بفروشید یا عاریه بدهید که نجس شده ولی می‌توان آن را آب کشید، ، باید نجس بودن آن را به خریدار یا عاریه‌گیرنده بگویید.
مسأله‌ی 143: هر گاه ببینید کسی چیز نجسی را می‌خورد یا با لباس نجس نماز می‌خواند، بهتر است به او بگویید.
مسأله‌ی 144: هر گاه جایی از خانه یا فرشتان نجس باشد و ببینید بدن یا لباس یا چیز دیگر کسانی که وارد خانه‌ی شما می‌شوند با رطوبت به جای نجس رسیده است، باید به آنان بگویید.
مسأله‌ی 145: هر گاه صاحبخانه باشید و در بین غذا خوردن بفهمید غذا نجس است، باید به میهمانها بگویید؛ اما اگر یکی از میهمانها هستید، خبر دادن به دیگران را لازم ندانید مگر این که به طوری با آنان معاشرت داشته باشید که امکان داشته باشد به واسطه‌ی نجس بودن آنان، خود شما هم نجس شوید، که در این صورت، باید بعد از غذا به آنان بگویید.
مسأله‌ی 146: هر گاه چیزی را که عاریه کرده‌اید نجس شود، باید تطهیرش کنید و اگر تطهیرش نکردید،‌ باید در وقت برگرداندن، به صاحبش اطلاع دهید.
مسأله‌ی 147: اگر بچه‌ی ممیزی که خوب و بد را می‌فهمد و تکلیفش هم نزدیک است، بگوید: «چیزی را آب کشیدم»، باید دوباره آن را آب بکشید. ولی اگر در باره‌ی چیزی که در دست اوست، بگوید: «نجس است»، باید از آن اجتناب کنید.

آب مطلق و مضاف
مسأله‌ی 15: آب را یا مطلق بدانید یا مضاف. و آب مضاف آبی است که آن را از چیزی بگیرید، مثل آب هندوانه و گلاب، یا با چیزی مخلوط باشد، مثل آبی که به قدری با گِل و مانند آن مخلوط شود که دیگر به آن آب نگویند. و غیر اینها را آب مطلق بدانید و آن را بر پنج قسم بشمارید: اول: آب کُر. دوم: آب قلیل. سوم: آب جاری. چهارم: آب باران. پنجم: آب چاه.

آب کُر
مسأله‌ی 16: آب کُر را مقدار آبی بدانید که اگر در ظرفی که هر یک از درازا و پهنا و گودی آن، سه وجب و نیم (به وجب مرد کامل) است بریزید، آن ظرف را پر کند، و وزن آن بیشتر از 378 کیلوگرم باشد.
مسأله‌ی 17: اگر عین نجس مانند ادرار و خون یا چیزی که نجس شده است مانند لباس نجس، به آب کُر برسد چنانچه آن آب، بو یا رنگ یا مزه‌ی نجاست را بگیرد، آن آب را نجس بشمارید ولی اگر تغییر نکند، نجس نشمارید.
مسأله‌ی 18: اگر بوی آب کُر به واسطه‌ی غیر نجاست تغییر کند، آن را نجس نشمارید.
مسأله‌ی 19: اگر عین نجس مانند خون به آبی که بیشتر از کر است برسد و بو یا رنگ یا مزه‌ی قسمتی از آن را تغییر دهد، چنانچه مقداری که تغییر نکرده، کمتر از کر باشد، تمام آب را نجس بشمارید ولی اگر مقداری که تغییر نکرده، به اندازه‌ی کر یا بیشتر باشد، فقط مقداری که بو یا مزه یا رنگ آن تغییر کرده را در حکم نجس بدانید.
مسأله‌ی 20: هر گاه آب فواره متصل به کر باشد، پاک‌کننده‌ی آب نجس بدانید، ولی اگر قطره قطره روی آب نجس بریزد، پاک‌کننده‌ی آن محسوب نکنید، مگر آنکه چیزی روی فواره بگیرید تا آب آن قبل از قطره قطره شدن، به طوری با آب نجس متصل و با آن مخلوط شود که آب پاک بر آب نجس غلبه کند و آب نجس، جزئی از آن شمرده شود.
مسأله‌ی 21: اگر چیز نجس را زیر شیری که متصل به کر است بشویید، آبی که از آن چیز می‌ریزد، اگر متصل به کر باشد و بو یا رنگ یا مزه‌ی نجاست نگرفته باشد و عین نجاست هم در آن نباشد را پاک بشمارید.
مسأله‌ی 22: اگر مقداری از آب کُر یخ ببندد و باقی آن به قدر کر نباشد، چنانچه نجاست به آن برسد، نجس بشمارید، و هر قدر از یخ هم آب شود نیز نجس بدانید.
مسأله‌ی 23: هر گاه شک کنید آبی که به اندازه‌ی کر بوده، از کر کمتر شده یا نه، مثل آب کُر بدانید، یعنی پاک‌کننده‌ی نجاست بدانید و اگر نجاستی هم به آن برسد، نجسش نشمارید. و آبی که کمتر از کر بوده و شک دارید به مقدار کر شده یا نه را نباید محکوم به حکم آب کُر بدانید.
مسأله‌ی 24: کر بودن آب را به دو راه ثابت بدانید؛ اول: آنکه خودتان یقین کنید. دوم: آنکه دو مرد عادل خبر دهند.

آب قلیل
مسأله‌ی 25: آب قلیل را آبی بدانید که از زمین نجوشد و از کر کمتر باشد.
مسأله‌ی 26: هر گاه آب قلیل را روی چیز نجسی بریزید یا چیز نجسی به آن برسد، نجسش بشمارید، ولی اگر از بالا با فشار روی چیز نجس بریزید، مقداری که به آن چیز می‌رسد را نجس، و هر چه بالاتر از آن است را پاک بشمارید. و نیز اگر مثل فواره با فشار از پایین به بالا رود، در صورتی که نجاست به بالا برسد، پایین را نجس ندانید، ولی اگر نجاست به پایین برسد، بالا را هم باید نجس بشمارید.
مسأله‌ی 27: آب قلیلی که برای برطرف کردن عین نجاست روی چیز نجس ریخته شود و از آن جدا گردد را نجس بشمارید. و باید از آب قلیلی که بعد از برطرف شدن عین نجاست برای آب کشیدن چیز نجس روی آن می‌ریزند و از آن جدا می‌شود، اجتناب کنید.

آب جاری
مسأله‌ی 28: آب جاری را آبی بدانید که از زمین بجوشد و جریان داشته باشد، مانند آب چشمه و قنات.
مسأله‌ی 29: آب جاری، اگر چه کمتر از کر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتی بو یا رنگ یا مزه‌ی آن به واسطه‌ی نجاست تغییر نکرده است را پاک بشمارید.
مسأله‌ی 30: اگر نجاستی به آب جاری برسد، مقداری از آن که بو یا رنگ یا مزهاش به واسطه‌ی نجاست تغییر کرده است را نجس بشمارید، و طرفی که متصل به چشمه است، اگر چه کمتر از کر باشد را پاک بشمارید. و آب‌های دیگر نهر اگر به اندازه‌ی کر باشد یا به واسطه‌ی آبی که تغییر نکرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاک، و گرنه نجس بشمارید.
مسأله‌ی 31: با آب چشمه‌ای که جاری نیست ولی طوری است که اگر از آن بردارند باز می‌جوشد، معامله‌ی آب جاری کنید. یعنی اگر نجاست به آن برسد تا وقتی بو یا رنگ یا مزه‌ی آن به واسطه‌ی نجاست تغییر نکرده، پاکش بشمارید.
مسأله‌ی 32: با آبی که کنار نهر ایستاده و متصل به آب جاری است، معامله‌ی آب جاری کنید و در صورتی که به ملاقات با نجاست، بو یا رنگ یا مزه‌اش تغییر نکند، نجس ندانید.
مسأله‌ی 33: چشمه‌ای که مثلاً در زمستان می‌جوشد و در تابستان از جوشش می‌افتد، فقط وقتی که می‌جوشد، در حکم آب جاری بدانید.
مسأله‌ی 34: آب حوض حمام اگر چه کمتر از کر باشد، چنانچه به خزینه‌ای که آب آن به اندازه‌ی کر است متصل باشد، مثل آب جاری بدانید.
مسأله‌ی 35: آب لوله‌های حمام اگر متصل به کر باشد، مثل آب جاری بدانید، و آب لوله‌های عمارات اگر متصل به کر باشد، در حکم آب کُر بشمارید.
مسأله‌ی 36: آبی که روی زمین جریان دارد ولی از زمین نمی‌جوشد، چنانچه کمتر از کر باشد و نجاست به آن برسد را نجس بدانید. اما اگر از بالا با فشار به پایین بریزد، چنانچه نجاست به پایین آن برسد، بالای آن را نجس ندانید.

آب باران
مسأله‌ی 37: اگر به چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست یک مرتبه باران ببارد، جایی که باران به آن برسد را پاک بشمارید. و در فرش و لباس و مانند اینها فشار دادن را لازم ندانید ولی باید چندان باران بر آن ببارد که بخش زیادی از آب، از آن جدا شود. و باریدن دو سه قطره را پاک‌کننده ندانید، بلکه باید طوری باشد که اگر بر زمین سخت ببارد، جریان پیدا کند.
مسأله‌ی 38: اگر باران به عین نجس ببارد و به جای دیگر ترشح کند، چنانچه عین نجاست همراه آن نباشد و بو یا رنگ یا مزه‌ی نجاست نگرفته باشد، پاکش بشمارید. پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح کند، چنانچه ذره‌ای خون در آن باشد یا آن که بو یا رنگ یا مزه‌ی خون گرفته باشد، نجس بشمارید.
مسأله‌ی 39: اگر بر سقف عمارت یا روی بام آن عین نجاست باشد، تا وقتی باران به بام می‌بارد، آبی که به چیز نجس رسیده و از سقف یا ناودان می‌ریزد را پاک بدانید، و بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبی که می‌ریزد به چیز نجس رسیده است، نجسش بشمارید.
مسأله‌ی 40: زمین نجسی که باران بر آن ببارد را پاک بدانید. و اگر باران بر زمین جاری شود و در حال باریدن به جای نجسی که زیر سقف است برسد، آن را نیز پاک بشمارید.
مسأله‌ی 41: خاک نجسی که به واسطه‌ی باران گِل شود و آب، آن را فرا گیرد و یقین کنید که آب به تمام اجزای آن رسیده، پاک بدانید. اما اگر فقط رطوبت به آن برسد پاک نشمارید.
مسأله‌ی 42: هرگاه آب باران در جایی جمع شود، اگر چه کمتر از کر باشد، چنانچه موقعی که باران می‌آید چیز نجسی را در آن بشویند و آب، بو یا رنگ یا مزه‌ی نجاست نگیرد، آن چیز نجس را پاک بشمارید.
مسأله‌ی 43: اگر بر فرش پاکی که روی زمین نجس است باران ببارد و در حال باریدن به زمین نجس برسد، فرش را نجس نشمارید و آن زمین را پس از آن، پاک بدانید.

آب چاه
مسأله‌ی 44: آب چاهی که از زمین می‌جوشد اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتی بو یا رنگ یا مزه‌ی آن به واسطه‌ی نجاست تغییر نکرده را پاک بدانید، ولی بهتر است پس از رسیدن بعضی از نجاستها، مقداری که در کتاب‌های مفصل (مانند قواعد نظری منهاج فردوسیان) گفته شده از آب آن بکشید.
مسأله‌ی 45: اگر نجاستی در چاه بریزد و بو یا رنگ یا مزه‌ی آب آن را تغییر دهد، چنانچه تغییر آب چاه از بین برود، موقعی پاک بدانید که با آبی که از چاه می‌جوشد، مخلوط گردد و آب پاک، بر آن غلبه نماید.
مسأله‌ی 46: اگر آب باران یا آب دیگر، در گودالی جمع شود و کمتر از کر باشد، چنانچه بعد از قطع شدن باران، نجاست به آن برسد، نجسش بشمارید.

احکام آبها
مسأله‌ی 47: آب مضاف، که معنی آن گفته شد، را پاک‌کننده‌ی چیز نجس ندانید و وضو گرفتن و غسل کردن با آن را باطل بدانید.
مسأله‌ی 48: اگر ذره‌ای نجاست به آب مضاف ـ هر چند زیاد باشد ـ برسد، آن را نجس بشمارید. ولی چنانچه از بالا و با فشار، روی چیز نجس بریزد، مقداری که به چیز نجس رسیده را نجس بدانید، و مقداری که بالاتر از آن است را پاک بشمارید. مثلاً اگر گلاب را از گلابدان، روی دست نجس بریزند، آنچه به دست رسیده را نجس و آنچه به دست نرسیده را پاک بدانید. و نیز اگر مثل فواره با فشار از پایین به بالا برود، اگر نجاست به بالا برسد، پایین را نجس نشمارید.
مسأله‌ی 49: هرگاه آب مضاف نجس، طوری با آب کُر یا جاری مخلوط شود که دیگر به آن، آب مضاف گفته نشود، پاکش بدانید.
مسأله‌ی 50: آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه را مثل آب مطلق بشمارید، یعنی پاک‌کننده‌ی چیز نجس بدانید و وضو و غسل را با آن صحیح بشمارید. ولی آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه را مثل آب مضاف بشمارید یعنی ناتوان از پاک کردن نجس، و وضو و غسل با آن را هم باطل بدانید.
مسأله‌ی 51: آبی که معلوم نیست مطلق است یا مضاف، و معلوم نیست که قبلاً مطلق بوده یا مضاف، چنین آبی را پاک‌کننده‌ی نجاست ندانید و وضو و غسل با آن را باطل بشمارید و حتی اگر به اندازه‌ی کر یا بیشتر باشد و نجاست به آن برسد، حکم به نجس بودن آن نمایید.
مسأله‌ی 52: آبی که عین نجاست مثل خون و ادرار به آن برسد و بو یا رنگ یا مزه‌ی آن را تغییر دهد، اگر چه کر یا جاری باشد، نجس بدانید. ولی اگر بو یا رنگ یا مزه‌ی آن به واسطه‌ی نجاستی که بیرون آن است عوض شود، مثلاً مرداری که پهلوی آب است بوی آن را تغییر دهد، نجس نشمارید.
مسأله‌ی 53: آبی که عین نجاست مثل خون و ادرار در آن ریخته و بو یا رنگ یا مزه‌ی آن را تغییر داده، چنانچه به کر یا جاری متصل شود، یا باران بر آن ببارد، یا باد، باران را در آن بریزد، یا آب باران در موقع باریدن از ناودان در آن جاری شود و با آن مخلوط گردد و تغییر آن از بین برود، را پاک بشمارید.
مسأله‌ی 54: اگر چیز نجس را در آب کُر یا جاری فرو ببرید، و در چیزهایی که قابل فشار دادن است مانند فرش و لباس، طوری فشار، یا در داخل آب حرکت دهید که آب داخل آن خارج شود، چنانچه از چیزهایی باشد که در دفعه‌ی اول پاک می‌شود، آبی که بعد از بیرون آوردن، از آن می‌ریزد را پاک بشمارید و اگر از چیزهایی باشد که باید دو مرتبه آن را در آب فرو برند تا پاک شود، آبی که بعد از دفعه‌ی دوم از آن می‌ریزد را پاک بشمارید.
مسأله‌ی 55: آبی که پاک بوده و معلوم نیست نجس شده یا نه را پاک بدانید. و آبی که نجس بوده و معلوم نیست پاک شده یا نه را نجس بشمارید.
مسأله‌ی 56: نیمخورده‌ی سگ و خوک و کافر را نجس بدانید و نخورید و نیمخورده‌ی حیوانات حرامگوشت را پاک بدانید ولی از خوردن آن پرهیز کنید.

احکام تخلی (ادرار و مدفوع کردن)
مسأله‌ی 57: باید همیشه، چه در وقت تخلی و چه در مواقع دیگر، عورت خود را از کسانی که مکلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با شما محرم باشند، و همچنین از دیوانه و بچه‌های ممیز، که خوب و بد را می‌فهمند، بپوشانید، ولی پوشاندن عورت از زنتان را لازم ندانید و منهاجیات نیز پوشاندن عورت از شوهرشان را لازم ندانند.
مسأله‌ی 58: لازم نیست با چیز مخصوصی عورت خود را بپوشانید و اگر مثلاً با دست هم آن را بپوشانید، کافی بدانید.
مسأله‌ی 59: نباید موقع تخلی، طرف جلوی بدن یعنی شکم و سینه و زانوهایتان رو به قبله یا پشت به قبله باشد.
مسأله‌ی 60: نباید موقع تخلی، طرف جلوی بدنتان رو به قبله یا پشت به قبله باشد و فقط به گرداندن عورت خود از قبله بسنده کنید و همچنین اگر جلوی بدنتان رو به قبله یا پشت به قبله نیست، نباید عورتتان را رو به قبله یا پشت به قبله نمایید.
مسأله‌ی 61: می‌توانید در موقع شستن مخرج ادرار و مدفوع رو به قبله یا پشت به قبله باشید، ولی اگر در موقع استبراء، ادرار از مخرج بیرون آید، نباید در آن حال رو به قبله یا پشت به قبله باشید.
مسأله‌ی 62: اگر برای آنکه نامحرم شما را نبیند یا به دلیل دیگری مجبور شوید رو به قبله یا پشت به قبله بنشینید، و تأخیر تخلی موجب ضرر یا مشقت باشد، می‌توانید رو به قبله یا پشت به قبله بنشینید.
مسأله‌ی 63: بچه را در وقت تخلی، رو به قبله یا پشت به قبله ننشانید، ولی اگر خود بچه بنشیند، جلوگیری از او را لازم ندانید.
مسأله‌ی 64: در چهار جا نباید تخلی کنید:
اول: در کوچه‌های بن بست در صورتی که صاحبانش اجازه نداده باشند.
دوم: در ملک کسی که اجازه‌ی تخلی نداده است.
سوم: در جایی که برای گروه مخصوصی وقف شده است، مثل بعضی از مدرسه‌های علمیه.
چهارم: روی قبر مؤمنین و مؤمنات در صورتی که بیاحترامی به آنان باشد؛ و همچنین هر جایی که موجب بی‌احترامی به یکی از مقدسات دینی باشد.
مسأله‌ی 65: در سه صورت مخرج مدفوع را فقط با آب پاک کنید:
اول: آنکه با غائط، نجاست دیگری مثل خون بیرون آمده باشد.
دوم: آنکه نجاستی از خارج به مخرج مدفوع رسیده باشد.
سوم: آنکه اطراف مخرج، بیشتر از مقدار معمول، آلوده شده باشد. و در غیر این سه صورت می‌توانید مخرج را با آب بشویید و یا به دستوری که بعداً گفته می‌شود با پارچه و سنگ و مانند اینها پاک کنید، اگر چه شستن با آب را بهتر بدانید.
مسأله‌ی 66: مخرج ادرار را فقط با آب، تطهیر کنید. و بهتر است ـ چه با آب کر و چه جاری باشد ـ سه مرتبه بشویید.
مسأله‌ی 67: اگر مخرج مدفوع را با آب بشویید، باید چیزی از مدفوع در آن نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد. و اگر در دفعه‌ی اول طوری بشویید که ذره‌ای ازغائط در آن نماند، دوباره شستن را لازم ندانید.
مسأله‌ی 68: می‌توانید با سنگ، کلوخ، پارچه و مانند اینها، اگر خشک و پاک باشد، مخرج مدفوع را تطهیر کنید و چنانچه رطوبت کمی داشته باشد که به مخرج نرسد، دارای اشکال ندانید.
مسأله‌ی 69: سنگ یا پارچه‌ای که مدفوع را با آن برطرف می‌کنید، باید سه قطعه باشد، بلکه با اطراف یک سنگ یا یک پارچه هم کافی بدانید. و اگر با سه قطعه برطرف نشود، باید به قدری اضافه نمایید تا مخرج، کاملاً پاکیزه شود، ولی باقی ماندن ذره‌های کوچکی که دیده نمی‌شود را دارای اشکال ندانید. و نباید مخرج مدفوع را با چیزهایی که احترام آنها لازم است، مانند کاغذی که نام خدا بر آن نوشته شده، پاک کنید. و اگر پاک کردید، با آن نماز نخوانید.
مسأله‌ی 70: اگر شک کنید که مخرج را تطهیر کردید یا نه، اگر چه همیشه بعد از ادرار یا مدفوع فوراً تطهیر می‌کردید، باید خود را تطهیر نمایید.
مسأله‌ی 71: اگر بعد از نماز، شک کنید که قبل از نماز، مخرج را تطهیر کردید یا نه، نمازی که خواندید را صحیح بشمارید، ولی برای نمازهای بعدی باید تطهیر کنید.

استبراء
مسأله‌ی 72: شایسته است بعد از بیرون آمدن بول، برای آنکه یقین کنید ادرار در مجرا نمانده است، استبراء کنید به این صورت که بعد از قطع شدن بول، اگر مخرج مدفوع نجس شده، اول آن را تطهیر کنید، بعد سه دفعه با انگشت میانه‌ی دست چپ از مخرج مدفوع تا بیخ آلت بکشید، و بعد انگشت شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن بگذارید و سه مرتبه تا ختنهگاه بکشید و پس از آن سه مرتبه سرِ آلت را فشار دهید.
مسأله‌ی 73: آبی که گاهی بعد از شوخی‌های جنسی از شما خارج می‌شود، و به آن «مَذی» می‌گویند را پاک بدانید. نیز آبی که گاهی بعد از خارج شدن منی بیرون می‌آید، و به آن «وذْی» گفته می‌شود و آبی که گاهی بعد از ادرار بیرون می‌آید و به آن «وَدْی» می‌گویند، اگر ادرار به آن نرسیده باشد را پاک بشمارید. و چنانچه بعد از بول، استبراء کنید و بعد آبی از شما خارج شود و شک کنید که ادرار است یا یکی از اینها، پاک بشمارید.
مسأله‌ی 74: هر گاه شک کنید استبراء کردید یا نه و رطوبتی از شما بیرون آید که ندانید پاک است یا نه، نجسش بشمارید، و چنانچه وضو گرفته باشید، دوباره وضو بگیرید. ولی اگر شک کنید که استبرایی که کردید، درست بوده یا نه و رطوبتی از شما بیرون آید که ندانید پاک است یا نه، پاکش بشمارید و خود را نیازمند به تجدید وضو ندانید.
مسأله‌ی 75: هر گاه استبراء نکنید ولی به واسطه‌ی آنکه مدتی از ادرار کردنتان گذشته، یقین یا اطمینان حاصل کنید که ادرار در مجرای ادرار نمانده است، و رطوبتی ببینید و شک کنید که پاک است یا نه، آن رطوبت را پاک بدانید و وضوی خود را باطلشده ندانید.
مسأله‌ی 76: اگر بعد از بول، استبراء کنید و وضو بگیرید، چنانچه بعد از وضو رطوبت ببینید که بدانید یا ادرار است یا منی، باید غسل کنید و سپس باطل‌کننده‌ی وضو مثل ادرار یا مدفوع انجام دهید و برای نماز، وضو بگیرید. همچنین است اگر وضو نگرفته باشید، به همین دستور عمل کنید.
مسأله‌ی 77: برای منهاجیات، استبراء از ادرار نیست، و اگر رطوبتی ببینند و شک کنند ادرار است یا نه، پاک بدانند، و آن را موجب باطل شدن وضو و غسل نشمارند.
کارهایی که خوب است در تخلی مراعات کنید
مسأله‌ی 78: بهتر است در موقع تخلی جایی بنشینید که کسی شما را نبیند، و موقع وارد شدن به مکان تخلی، اول پای چپ و موقع بیرون آمدن اول پای راست را بگذارید. و در حال تخلی، سنگینی بدنتان را بر پای چپ بیاندازید.
مسأله‌ی 79: در موقع تخلی، روبروی خورشید، ماه و باد ننشینید و در جاده، خیابان، کوچه، درِ خانه و زیر درختی که میوه دارد تخلی نکنید و در آن حال، نخورید و حرف نزنید و زیاد توقف نکنید و با دست راست، طهارت نگیرید. (تفصیلش در قوانین عملی منهاج فردوسیان آمده است)
مسأله‌ی 80: ایستاده و در زمین سخت و لانه‌ی جانوران و همچنین در آب، خصوصاً آب ایستاده، ادرار نکنید.
مسأله‌ی 81: ادرار و مدفوعتان را نگه ندارید و در صورتی که ضرر می‌رساند، حتماً از این کار پرهیز نمایید.
مسأله‌ی 82: شایسته است پیش از نماز و پیش از خواب و پیش از نزدیکی و بعد از بیرون آمدن منی، ادرار کنید.

مسأله‌ی 1: باید عقیده‌تان به خدای تعالی و استاد اعظم (صلی ‌الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) از روی دلیل عقلی باشد، و نباید در این دو اصل تقلید نمایید. همچنین در سایر اعتقاداتتان نباید بدون دلیل از کتاب و سنت و عترت، گفته‌ی کسی را قبول کنید. ولی در احکام غیر ضروری دین باید یا مجتهد باشید که بتوانید احکام را از روی دلیل به دست آورید، یا مجتهد اعلم را پیدا کنید و از او تقلید نمایید و یا از راه احتیاط، طوری به وظیفه‌ی خود عمل نمایید که یقین کنید تکلیف خود را انجام داده‌اید، مثلاً اگر عده‌ای از مجتهدین عملی را حرام می‌دانند و عده‌ی دیگر می‌گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهید، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می‌دانند، آن را بجا آورید.
مسأله‌ی 2: برای تقلید و احتیاط، باید از فتواهای مجتهدی استفاده کنید که مرد و بالغ و عاقل و شیعه‌ی دوازده امامی و حلالزاده و زنده و عادل باشد. و عادل را کسی بدانید که با ملکه‌ی عدالت، کارهایی که بر او واجب است را بجا آورد و کارهایی که بر او حرام است را ترک کند. و نشانهاش را این بدانید که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسید، خوبی او را تصدیق نمایند. همچنین باید حریص به دنیا نباشد.
مسأله‌ی 3: مجتهدینی که در این رساله، فتاوا و احتیاطاتشان محترم شمرده شده و ملاحظه گردیده است، همگی از مشاهیر فقها و مراجع طراز اول زمان خود بوده و هستند، به نحوی که اعلم بودنشان توسط جمعی از اهل علم که می‌توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، تصدیق شده و از گفته‌ی آنان، اطمینان پیدا شده است.
مسأله‌ی 4: هر گاه چند نفر در نظرتان یا بنا به شهادت جمعی از اهل علم که می‌توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، با یکدیگر مساوی باشند، باید در عمل، تا جایی که امکان دارد، فتوای همگی را ملاحظه کنید؛ یعنی چنان عمل کنید که فتوای همگی تحقق یابد.
مسأله‌ی 5: به دست آوردن احتیاط، دو راه دارد: اول: خودتان توانایی علمی جمع کردن بین فتاوا را داشته باشید. دوم: از این رساله بخوانید.
مسأله‌ی 6: تا یقین نکرده‌اید که صورت بهتری برای احتیاط هست، می‌توانید به آنچه در این رساله نوشته شده عمل کنید و اگر احتمال دهید که صورت بهتری برای احتیاط هست، بهتر است از آن جستجو نمایید.
مسأله‌ی 7: هر گاه بتوانید اعلم را تشخیص دهید یا به گواهی کسانی که می‌توانند اعلم را تشخیص دهند، یقین به اعلمیت مجتهدی حاصل کنید، می‌توانید از او تقلید نمایید. در غیر این صورت، باید بر طبق آنچه در این رساله آمده، احتیاط کنید.
مسأله‌ی 8: اگر مجتهد اعلم بعد از آن که در مسأله‌ای که فتوا داده احتیاط کند، مثلاً بفرماید: «اگر ظرف نجس را یک مرتبه در آب کُر بشویند پاک می‌شود، اگر چه احتیاط است که سه مرتبه بشویند»، اگر مقلِّد او هستید، می‌توانید در آن مسأله به فتوای او عمل کنید و یک مرتبه بشویید، ولی بهتر است سه مرتبه بشویید.
مسأله‌ی 9: اگر مجتهدی که از او تقلید می‌کنید از دنیا برود، باید از مجتهد زنده تقلید کنید و مسیر پرابهام تعیین اعلم را دوباره طی نمایید. ولی اگر به احتیاط عمل می‌کنید، با رحلت مجتهدی، تغییری در رویه‌تان ندهید.
مسأله‌ی 10: هر گاه تقلید می‌کنید، می‌توانید به احتیاط عمل کنید و همچنین است هر گاه احتیاط می‌کنید، می‌توانید اگر یقین به اعلمیت مجتهدی برایتان حاصل شد،‌ احتیاط را رها کرده و از اعلم تقلید نمایید. همچنین می‌توانید در برخی مسائل، احتیاط کنید و در برخی مسائل، از اعلم تقلید نمایید.
مسأله‌ی 11: مسائلی که غالباً به آنها احتیاج دارید را باید یاد بگیرید.
مسأله‌ی 12: هر گاه برایتان مسأله‌ای پیش آید که حکم آن را ندانید، می‌توانید به فتوای اعلم ـ در صورتی که اعلم را بتوانید تشخیص دهید ـ عمل کنید و همچنین می‌توانید وظیفه‌ی خود را ـ با کمک این رساله ـ از روی احتیاط انجام دهید.
مسأله‌ی 13: هر گاه فتوای مجتهدی را به دیگری بگویید، چنانچه فتوای آن مجتهد عوض شود، بهتر است به او خبر دهید که فتوا عوض شده، ولی اگر بعد از گفتن فتوا بفهمید اشتباه کرده‌اید، در صورتی که ممکن باشد، باید اشتباهتان را برطرف کنید.
مسأله‌ی 14: هر گاه مدتی اعمالتان را بدون تقلید انجام داده باشید، در صورتی اعمال خود را صحیح بشمارید که مطابق با فتوای مجتهد اعلم انجام شده باشد یا بر طبق آنچه در این رساله آمده، موافق با احتیاط باشد.

بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ فِی سَبِیلِ اللهِ
وَ الحَمدُ للهِ وَ الصَلَوةُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آلِ اللهِ
وَ أفضَلُ التَّحِیات عَلَی بَقِیةِ اللهِ، وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أعدَاءِ اللهِ،
مُرتَقِباً لأمرِ اللهِ وَ مُرتَجِیاً لِفَضلِ اللهِ وَ عَلَی المِنهَاجِیّینَ وَ المِنهَاجِیّاتِ سَلامُ اللهِ

غرض از نگارش این اثر، بی‌نیاز کردن منهاجی گرمرو از مراجعه به فقیه خاص و رها شدن از دغدغه‌ی یافتنِ مجتهد اعلم است. کسی که علاوه بر منهاج فردوسیان، به این احتیاطات عمل نماید، نیاز به تقلید نخواهد داشت و به اصطلاح فقهی، «محتاط» خواهد بود. گر چه مشهور این است که احتیاط، همیشه سخت و زمان‌بر است، ولی یافتن اعلم نیز همیشه پرابهام و بر طبق گمان و تخمین است. پس می‌ارزد که منهاجی به جای گشتن به دنبال اعلم، بار تکلیف را خود بر شانه‌ی همت گیرد و چنان عمل کند که قطع و یقین به انجام فرمان مولا برایش حاصل شود.
آنچه در این رساله اتفاق افتاده، جمع‌آوری احتیاطات فقهای بزرگوار شیعه ـ تا حد امکان ـ در فتاواست. کسانی که بخواهند با جوانب این رساله به نحو علمی آشنا شوند، لازم است کتاب «اصول احتیاط منهاج فردوسیان» را به دقت مطالعه نمایند.

در پایان، تصریح و تأکید می‌کنم که این رساله، احتیاطات فتوایی من (حاج فردوسی) نیست بلکه جمع‌بندی‌ای از احتیاطات ده‌ها مرجع پرآوازه‌ی شیعه در قرون اخیر است.
همچنین تصریح و تأکید می‌کنم که عمل به این رساله، فقط برای آن دسته از اصحاب منهاج فردوسیان است که شوق وافری به اطاعت مولا و ترک نافرمانی حضرت او دارند.

وَ آخِرُ دَعوَانَا أَن الحَمدُ لله رَبِّ العَالَمِین
حاج فردوسی
قم مقدسه ـ مردادماه 1393 خورشیدی
مصادف با شهر شوال المکرم 1435 هجری

انجمن منهاجی‌ها
بسم الله الرحمان الرحیم
به انجمن منهاجی‌ها خوش آمدید
در این صفحه، هر سؤال، نظر، پیشنهاد، انتقاد و مطلبی که جای مناسبی برای ابراز کردنش در این وبگاه نمی‌یابید را بنویسید.

در پایان، عاجزانه دست به دعا بر می‌داریم و عرض می‌کنیم:

«اللهمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ فَاکتُبْ لَنَا بَرَاءَتَنَا وَ فِی جَهَنَّمَ فَلَا تَجْعَلْنَا وَ فِی عَذَابِک وَ هَوَانِک فَلَا تَبْتَلِنَا وَ مِنَ الضَّرِیعِ وَ الزَّقُّومِ فَلَا تُطْعِمْنَا وَ مَعَ الشَّیاطِینِ فِی النَّارِ فَلَا تَجْمَعْنَا وَ عَلَی وُجُوهِنَا فِی النَّارِ فَلَا تَکبُبْنَا وَ مِنْ ثِیابِ النَّارِ وَ سَرَابِیلِ القَطِرَانِ فَلَا تُلْبِسْنَا وَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ یا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ یوْمَ القِیامَةِ فَنَجِّنَا وَ بِرَحْمَتِک فِی الصَّالِحِینَ فَأَدْخِلْنَا وَ فِی عِلِّیینَ فَارْفَعْنَا وَ بِکأْسٍ مِنْ مَعِینٍ وَ سَلْسَبِیلٍ فَاسْقِنَا وَ مِنَ الحُورِ العِینِ بِرَحْمَتِک فَزَوِّجْنَا وَ مِنَ الوِلْدَانِ المُخَلَّدِینَ کأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکنُونٌ مَنْثُورٌ فَأَخْدِمْنَا وَ مِنْ ثِمَارِ الجَنَّةِ وَ لُحُومِ الطَّیرِ فَأَطْعِمْنَا وَ مِنْ ثِیابِ الحَرِیرِ وَ السُّنْدُسِ وَ الإِسْتَبْرَقِ فَاکسُنَا» [1]

«بارالها به حق محمد و آل محمد: از تو جواز آزادی و بیزاری از آتش [جهنم] می‌خواهم، جواز ما را [به فضل و کرَم فراوانت] بنویس و ما را در جهنم قرار مده و ما را به عذاب و خواری و رسوایی، دچار مساز و از ضریع [آن خار خشکی که نه چاق می‌کند و نه جلو گرسنگی را می‌گیرد] و زقّوم [آن درختی که در قعر جهنم می‌روید و میوه‌هایش مانند سرهای شیاطین است] به ما مخوران و ما را با شیطان‌ها [و اهریمنان] در آتش [جهنم، در یکجا و یک بند،] جمع منما و ما را به رو در آتش جهنم میانداز و از لباس‌های آتشین و پیراهن‌هایی از مس گداخته و بدبـو بر ما مپوشان و از هر بدی [و ناگواری]‌ای آن که خدایی جز تو نیست ـ در روز قیامت نجاتمان ده و به رحمت [واسعه‌ات] در نیکوکاران داخلمان فرما و به مقامات بالای [بهشت] بلندمان کن و به جامی از مَعین و سلسبیل [که دو چشمه‌ی گوارای بهشتند] سیرابمان ساز و به رحمت خودت [نه به شایستگی اعمالمان] از حور العین به همسری ما در آور و پسران جاودانه‌ای که گویا گوهرهای پراکنده،‌ به خدمتمان بگُمار و از میـوه‌های بهشت و گوشتِ [لذیذِ] پرنـدگان [بهشت] به ما بخـوران و از لبـاس‌های ابریشمی و دیبای ستبر و دیبای نازک بر ما بپوشان»

آمین یا رب العالمین

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «یُؤتَى‏ بِرَجُلٍ مِن أهلِ النّارِ فَیَقُولُ لَهُ: یابنَ آدَمَ، کیفَ وَجَدتَ مَنزِلَک؟ فَیقُولُ: أی رَبِّ! شَرُّ مَنزِلٍ. فَیقُولُ: أتَفتَدی مِنهُ بِطِلاعِ الأَرضِ ذَهَباً؟ فَیقُولُ: نَعَم أی رَبِّ. فَیقُولُ: کذَبتَ! قَد سَأَلتُک ما هُوَ أقَلُّ مِن ذلِک فَلَم تَفعَل. فَیُرَدُّ إلَى النّارِ»

رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): فرمودند: «مردی از اهل آتش را می‌آورند و خداوند به او می‌فرماید: «ای پسر آدم، منزل خود را چگونه یافتی؟» می‌گوید: پروردگارا، بدترین منزل است.
خداوند می‌فرماید: «آیا حاضری به اندازه‌ی زمین، طلا بدهی تا خود را از این منزل آزاد گردانی؟»
می گوید: آری ای پروردگار من.
خداوند می‌فرماید: «دروغ می‌گویی، کمتر از این را از تو خواستم و تو ندادی». آنگاه به سوی آتش برگردانده می‌شود».

[مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 477؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 85؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 328؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 4، صفحه‌ی 406]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «یرسَلُ البُکاءُ عَلى‏ أهلِ النّارِ، فَیبکونَ حَتّى‏ ینقَطِعَ الدُّموعُ، ثُمَّ یبکُونَ الدَّمَ حَتّى‏ یصیرَ فی وُجوهِهِم کَهَیئَةِ الأُخدودِ؛ لَو أُرسِلتَ فیهِ السُّفُنُ لَجَرَت»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اهل آتش [جهنم] را گریه فرا می‌گیرد و چندان می‌گریند که اشک‌ها [می‌خشکد و] قطع می‌شود. آنگاه، چندان خون می‌گریند که [جای اشک در] صورت‌هایشان مانند گودال می‌شود، به طوری که اگر چند کشتی در آن‌‌ها به حرکت در آورده شوند، حرکت می‌کنند».

[سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1446؛ مصنف، ابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 93؛ صفة النار، ابن ابی الدنیا، صفحه‌ی 131؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 325؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 531]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إنَّ أهلَ النّارِ لَیبکونَ حَتّى‏ لَو اُجرِیتِ السُّفُنُ فی دُموعِهِم لَجَرَت، وَ إنَّهُم لَیبکونَ الدَّمَ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اهل آتش چندان گریه می‌کنند که اگر چند کشتی در اشک‌هایشان به حرکت در آورده شوند، حرکت می‌کنند. آنان [از شدت عذاب و حسرت،] خون می‌گریند».

[مسند ابی یعلی، جلد 4، صفحه‌ی 158؛ صفة النار، ابن ابی الدنیا، صفحه‌ی 132]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «یا أیهَا النّاسُ! اِبکوا، فَإِن لَم تَبکوا فَتَباکوا ؛ فَإِنَّ أهلَ النّارِ یبکونَ حَتّى‏ تَسیلَ دُموعُهُم فی وُجوهِهِم کأَنَّها جَداوِلُ، حَتّى‏ تَنقَطِعَ الدُّموعُ فَتَسیلَ الدِّماءُ فَتَقرَحَ العُیونَ، فَلَو أنَّ سُفُناً اُجرِیت فیها لَجَرَت».

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «ای مردم، [امروز که می‌توانید بر گناهان خود] گریه کنید و اگر گریه‌تان نیامد، تظاهر به گریه کنید؛ زیرا [گریه کردن در فردای قیامت سودی ندارد و] اهل آتش، چنان گریه می‌کنند که اشک‌هایشان مانند جوی، بر گونه‌هایشان روان می‌گردد، تا آن که اشک‌ها می‌خشکد و خون جاری می‌شود و چشم‌ها زخم می‌شوند، و اگر چند کشتی در آن‌‌ها به حرکت در آورده شوند، حرکت می‌کنند. [ولی اینهمه گریه، سودی به حالشان ندارد]».

[سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1446؛ المصنف، ابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 93؛ صفة النار، ابن ابی الدنیا، صفحه‌ی 131؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 325؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 531]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «یلقى‏ عَلى‏ أهلِ النّارِ الجوعُ، فَیعدِلُ ما هُم فیهِ مِنَ العَذابِ، فَیستَغیثونَ، فَیغاثونَ بِطَعامٍ مِن ضَریعٍ لا یسمِنُ ولا یغنی مِن جوعٍ، فَیستَغیثونَ بِالطَّعامِ، فَیغاثونَ بِطَعامٍ ذی غُصَّةٍ، فَیذکرونَ أنَّهُم کانوا یجیزونَ الغُصَصَ فِی الدُّنیا بِالشَّرابِ، فَیستَغیثونَ بِالشَّرابِ، فَیرفَعُ إلَیهِمُ الحَمیمُ بِکلالیبِ الحَدیدِ، فَإِذا دَنَت مِن وُجوهِهِم شَوَت وُجوهَهُم، فَإِذا دَخَلَت بُطونَهُم قَطَعَت ما فی بُطونِهِم.
فَیقُولُونَ: اُدعوا خَزَنَةَ جَهَنَّمَ، فَیقُولُونَ: «أَوَ لَمْ تَک تَأْتِیکمْ رُسُلُکم بِالبَینَاتِ قَالُواْ بَلَى‏ قَالُواْ فَادْعُواْ وَ مَا دُعاءُ الکافِرینَ إِلاَّ فی‏ ضَلالٍ» . فَیقُولُونَ: اُدعوا مالِکاً، فَیقُولُونَ: «یامَالِک لِیقْضِ عَلَینَا رَبُّک» فَیجیبُهُم: «إِنَّکم مَّاکثُونَ»
فیقُولُون: اُدعُوا رَبَّکم فَلا أحدَ خیرٌ مِن رَبِّکم، فَیقُولُونَ: «قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَینا شِقْوَتُنا وَ کنَّا قَوْماً ضَالِّین‏» ، «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظَالِمُون‏» فَیجِیبُهُم: «إخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکلِّمُون‏» ، فَعِندَ ذَلک یئِسُوا مِن کلِّ خَیرٍ، وَ عِندَ ذَلک یأخُذُونَ فِی الزَّفِیرَ وَ الحَسرَةَ وَ الوَیلَ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «بر اهل آتش [جهنم] چنان گرسنگی‌ای افکنده می‌شود که با [تمام] عذابی که در آن به سر می‌برند، برابری می‌کند. پس فریاد کمک‌خواهی بر می‌دارند؛ ولی با خوراکی از خارِ خشک، که نـه فربه می‌سازد و نه گرسنگی را می‌زداید، به فریادشان رسیده می‌شود. دوباره فریاد بر می‌آورند که گرسنه‌ایم. این بار، خوراکی گلوگیر به آنان خورانده می‌شود. به یاد می‌آورند که در دنیا اگر لقمه‌ای در گلویشان گیر می‌کرد، آن را با نوشیـدن آب فرو می‌بردنـد. پس آب می‌طلبند، و با چنگک‌های آهنـی، ظرف‌های آب جوشان به طرفشان برده می‌شود. همین که به نزدیک صورت آنان می‌رسد، چهره‌هایشان را بریان می‌کند و چون وارد معده‌هایشان شود، دل و روده‌ی آن‌‌ها را تکه تکه می‌کند.
در این هنگام، می‌گویند: نگهبانان جهنم را بخوانید. و آن[نگهبان]ها به ایشان می‌گویند: «مگر پیامبرانتان دلایل روشن به سوی شما نیاوردند؟! [جهنمی‌ها] می‌گویند: چرا [آوردند]. می‌گویند: پس [دعا کنید و هر کس را که بدو امید داشتید] بخوانید؛ ولی دعای کافران جز در بیراهه نیست [و شنیده نمی‌شود]»
[باز] می‌گویند: مالـک [دوزخ] را بخوانیـد [و از او خواهـش کنید]، پـس مـی‌گویند: «ای مالک، پروردگارت [را بخوان تا] جان ما را بستاند» و او پاسخشان می‌دهد که: «شما [در این عذاب و خواری،] ماندگارید».
[باز] می‌گویند: پروردگارتان را بخوانید که هیچکس بهتر [و مهربان تر] از پروردگارتان نیست. پس می‌گویند: «پروردگارا، شقاوت ما بر ما چیره شد و ما مردمى گمراه بودیم»، «پروردگارا، ما را از اینجا بیرون بر، پس اگر باز هم [به بدى‏] برگشتیم، در آن صورت ستمگر خواهیم بود». پس [خدای قهار به تندی] جوابشان می‌دهد:‏ «[بروید] در آن گم شوید و با من سخن مگویید». وقتی این ندا را می‌شنوند از هر خیری [برای همیشه] مأیوس می‌گردند و شروع می‌کنند به نالیدن و حسرت خوردن و نعره زدن».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 707؛ صفة النار لابن ابی دنیا، صفحه‌ی 65؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 303؛ المصنف، ابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 93؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 531]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إنَّ الحَمیمَ لَیصَبُّ عَلى‏ رُؤوسِهِم فَینفُذُ الحَمیمُ حَتّى‏ یخلُصَ إلى‏ جَوفِهِ، فَیسلُتُ ما فی جَوفِهِ حَتّى‏ یمرُقَ مِن قَدَمَیهِ وهُوَ الصَّهَرُ، ثُمَّ یعادُ کما کانَ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «[یکی از عذاب‌های جهنمیان این است که] آب جوشان بر سرشان ریخته می‌شود و آن جوشاب در سرشان فرو می‌رود تا به شکمشان می‌رسد و آنچه را درون آن است، ذوب می‌کند و از پاهایشـ[ـان] خارج می‌شود و این، همان صَهَر [یعنی مواد مذاب] است؛ و دوباره از نو آغاز می‌شود».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 705؛ مسند ابن حنبل، جلد 3، صفحه‌ی 309؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 420؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 529]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) ـ فی قَولِهِ تَعالى‏: «کالمُهْلِ»  ـ: کعَکرِ الزَّیتِ، فَإِذا قَرَّبَهُ إلى‏ وَجهِهِ سَقَطَت فَروَةُ وَجهِهِ فیهِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی این سخن خدای متعال «مانند مُهل» فرمودند: «[مُهل] چیزی است مانند دُردِ روغن زیتون [که ته‌نشین می‌شود] و [آنقدر حرارت دارد که] هرگاه [شخص دوزخی که به شدت، تشنه است] آن را [برای آشامیدن] به صورتش نزدیک کند، پوست صورتش در آن [ظرف پر از مُهل] می‌افتد».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 704؛ مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 141؛ صحیح ابن حبان، جلد 16، صفحه‌ی 514؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 544؛ مسند ابی یعلی، جلد 2، صفحه‌ی 129؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 525]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو أنَّ دَلواً مِن غَسّاقٍ یهَراقُ فِی الدُّنیا لأَنتَنَ أهلَ الدُّنیا»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر یک سطل از زردآبِ بدنِ دوزخیان در دنیا ریخته شود، همه‌ی مردم دنیا را متعفن می‌سازد».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 706؛ مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 58؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 4، صفحه‌ی 644؛ مسند ابی یعلی، جلد 2، صفحه‌ی 131؛ تفسیر طبری، جلد 12، صفحه‌ی 178؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 523]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو أنَّ قَطرَةً مِنَ الزَّقّومِ قُطِرَت فی دارِ الدُّنیا لَأَفسَدَت عَلى‏ أهلِ الدُّنیا مَعایشَهُم، فَکیفَ بِمَن یکونُ طَعامُهُ؟!»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر قطره‌ای از زقوم در دنیا بچکد، زندگی مردم دنیا را بر آنان تباه می‌گرداند. پس چگونه است حال کسی که خوراکش زقوم باشد؟».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 706؛ سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1446؛ مسند ابن حنبل، جلد 1، صفحه‌ی 644؛ صحیح ابن حبان، جلد 16، صفحه‌ی 511؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 490؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 302؛ المعجم الکبیر، جلد 11، صفحه‌ی 57؛ مسند طیالسی، صفحه‌ی 344؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 523]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إنّ اللهَ إذا قالَ لأهلِ النارِ: «اخْسَؤُا فیها وَ لا تُکلِّمُون‏»  عادَت وُجوهُهُم قِطَعَ لَحمٍ لیس فیها أفواهٌ و لا مُناخِرُ، یترَدَّدُ النَّفَسُ فی أجوافِهِم»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «آنگاه که خداوند متعال به دوزخیان [با عتاب] بگوید: «در آن [جهنم و عذاب ابدی] گم شوید و با من سخن مگویید»، صورت‌هایشان به قطعه‌ای گوشت تبدیل می‌شود، به طوری که در آن نه دهانی باشد و نه حفره‌ی بینی‌ای، و [از شدت این عتاب،] نفَس در درونشان به شماره می‌افتد».

[صفة النار، ابن ابی دنیا، صفحه‌ی 73؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 6، صفحه‌ی 121]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فی قوله تعالی «وَ هُمْ فِیها کَالِحُون‏»: «تَشویهُ النّارُ؛ فَتُقَلِّصُ شَفَتَهُ العُلیا حَتّى‏ تَبلُغُ وَسَطَ رَأسِهِ، وَ تَستَرخی شَفَتَهُ السُفلى‏ حَتّى‏ تَضرِبَ سُرَّتَهُ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی این سخن خدای متعال: «و آنان در آنجا [جهنم] ترش‌رویند» فرمودند: «آتش، او [یعنی جهنمی] را از [ریخت و] قیافه می‌اندازد و لب بالایش را به طوری بالا می‌برد که به وسط سرش می‌رسد و لب پایینش را چنان وارفته و دراز می‌گرداند که به نافش می‌خورد».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 708؛ مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 175؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 270؛ مسند ابی یعلی، جلد 2، صفحه‌ی 127؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 288؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 657]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «تَعَوَّذوا بِاللهِ مِن جُبِّ الحُزنِ.قَالوا: یا رَسُولَ اللهِ، وَ مَا جُبُّ الحُزنِ؟ قالَ: «وادٍ فی جَهَنَّمَ تَتَعَوَّذُ مِنهُ جَهَنَّمُ کُلَّ یومٍ مِئة (أو أربَعَمِئة) مَرّة»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «از چاهِ غم به خدا پناه ببرید». [اصحاب] گفتند: ای پیامبر خدا، چاه غم چیست؟

فرمودند: «منطقه‌ای در جهنم است که خود جهنم، روزی صد بار [و در بعضی روایات، چهارصد بار] از آن به خدا پناه می‌برد».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 593؛ سنن ابن ماجه، جلد 1، صفحه‌ی 94؛ المعجم الاوسط، جلد 6، صفحه‌ی 202؛ تفسیر قرطبی، جلد 1، صفحه‌ی 19؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 277؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 3، صفحه‌ی 472]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو اُخرِجَ رَجُلٌ مِن أهلِ النارِ ثُمَّ اُقیمَ بِالمَشرِقِ، وَ اُقیمَ رَجُلٌ بِالمَغرِبِ؛ لَماتَ ذلک الرَجُلُ مِن نَتَنِ ذَلک الرَجُل»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر مردی از اهل آتش را [از جهنم] بیرون آورند و در مشرق [دنیا] بگذارند و مرد دیگری در مغرب [دنیا] باشد، آن مرد از بوی تعفن این [مرد جهنمی] می‌میرد».

[الفردوس، جلد 3، صفحه‌ی 378؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 534]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو أنَّ غَرباً مِن جَهنّمَ جُعِلَ وسطُ الأرضِ لآذَی نَتَنُ رِیحُهُ وَ شِدَّة حَرِّهِ ما بینَ المَشرِقِ وَ المَغرِب»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر به مقدار سطل بزرگی از آتش جهنم در وسط زمین گذاشته شود، بوی [بسیار] بد و شدّت گرمای آن، تمام زمینیان را آزار می‌دهد».

[المعجم الاوسط، جلد 4، صفحه‌ی 88؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 523]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «وَ الّذی نفسُ مُحمدٍ بِیدِهِ، إنّ قَدرَ ما بینِ شَفیرِ النارِ وَ قَعرِها کصَخرَة زِنَتُها سَبعُ خَلَفاتٍ بِشُحُومِهِنّ وَ أولادِهِنّ، تَهوِی فِیما بینَ شَفیرِ النارِ وَ قَعرِها إلی أن تَقَعَ قَعرَها سَبعینَ خَریفاً»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «قسم به آن کسی که جان محمد در دست [قدرت] اوست، از لب جهنم تا قعر آن، به اندازه‌ای است که اگر تخته‌سنگی به وزن هفت ناقه‌ی باردار با چربی‌ها و گوشت‌ها و بچه‌های آن‌‌ها در آن بیافتد، هفتاد سال طول می‌کشد تا به قعر آن برسد».

[المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 4، صفحه‌ی 639؛ المعجم الکبیر، جلد 20، صفحه‌ی 169؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 524]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «وَ لَو أنَّ شَرَرَةً مِن شَرَرِ جَهنّمَ بِالمَشرقِ، لوَجَدَ حَرَّها مَن بِالمَغربِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر زبانه‌ای از شعله‌های دوزخ در مشرق [زمین] باشد، کسی که در مغرب [زمین] است، گرمای آن را حس می‌کند».

[المعجم الاوسط، جلد 4، صفحه‌ی 88؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 523]

قال حذیفة الیمان: أسَرَّ إلَی رَسولُ اللهِ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) حَدیثاً فِی النّارِ، فَقالَ: یا حُذَیفَةُ، إنَّ فی جَهَنَّمَ لَسِباعاً مِن نارٍ، وَ کلاباً مِن نارٍ، وَ کلالیبَ مِن نارٍ، وَ سُیوفاً مِن نارٍ، وَ إنَّهُ یبعَثُ مَلائِکةٌ یعَلِّقونَ أهلَ النّارِ بِتِلک الکلالیبِ بِأَحناکهِم، وَ یقَطِّعونَهُم بِتِلک السُّیوفِ عُضواً عُضواً، وَ یلقُونَهُم إلى تِلک السِّباعِ وَ الکِلابِ، کُلَّما قَطَعوا عُضواً عادَ مَکانَهُ غَضّاً جَدیداً»

حذیفة بن یمان می‌گوید: رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی آتش [جهنم] سخنی را نهانی با من در میان نهادند؛ فرمودند: «ای حذیفه، در جهنم درندگان و سگ‌ها و چنگک‌ها و شمشیرهایی از آتش وجود دارد. فرشتگانی فرستاده می‌شوند و دوزخیان را از کمرهایشان به آن چنگک‌ها آویزان می‌کنند و با آن شمشیرها اعضایشان را می‌بُرند و جلوی آن درندگان و سگ‌ها می‌اندازند، و هر عضوی را که قطع کنند، عضو جدیدی به جای آن می‌روید».

[صفة النار ابن ابی دنیا، صفحه‌ی 86؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 2، صفحه‌ی 569]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إنَّ فِی النّارِ حَیاتٍ کأَمثالِ أعناقِ البُختِ، تَلسَعُ إحداهُنَّ اللَّسعَةَ، فَیجِدُ حُمُوَّتَها أربَعینَ خَریفاً. وَ إنَّ فِی النّارِ عَقارِبَ کأَمثالِ البِغالِ المُؤکفَةِ، تَلسَعُ إحداهُنَّ اللَّسعَةَ فَیجِدُ حُمُوَّتَها أربَعینَ سَنَةً»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «در آتش [جهنم] مارهایی هستند همانند گردن شتر و هر یک از آن‌‌ها چنان نیشی می‌زند که [دوزخی] سوزش آن را تا چهل سال احساس می‌کند. [همچنین] در آتش [جهنم] عقرب‌هایی هستند به مانند قاطر پالان شده، و هر یک از آن‌‌ها چنان نیشی می‌زند که [دوزخی] سوزش آن را تا چهل سال احساس می‌کند».

[مسند ابن حنبل، جلد 6، صفحه‌ی 217؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 4، صفحه‌ی 635؛ صحیح ابن حبان، جلد 16، صفحه‌ی 512؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 311؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، جلد 17، صفحه‌ی 219؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 526]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو فَتَحَ الله‏ُ مِن عَذابِ السَّمومِ عَلى أهلِ الأرضِ مِثلَ الأَنمُلَةِ أحرَقَتِ الأَرضَ وَ مَن عَلَیها»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر خداوند از عذاب بادِ سوزان [جهنم] به اندازه‌ی سرِ انگشتی بر اهل زمین بفرستد، زمین و زمینیان را می‌سوزاند».

[دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 7، صفحه‌ی 634]

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است