حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

۴۱۶ مطلب با موضوع «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان .» ثبت شده است

قال الباقر (علیه‌السلام) فِی قَوْلِهِ تعالی: «سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ»  هُوَ الصُّفْرُ الحَارُّ الذَّائِبُ، یقُولُ: انْتَهَی حَرُّهُ، یقُولُ اللهُ: «وَ تَغْشی‏‌ وُجُوهَهُمُ النَّارُ»  وَ سُربَلُوا ذَلِک الصُّفْرَ فَتَغْشَی وُجُوهَهُمُ النَّارُ»

امام باقر (علیه‌السلام) درباره‌ی این سخن خدای متعال «جامه‌هایشان از قطران است» فرمودند: «آن [قطران]، مسِ داغِ ذوب شده است که به نهایت درجه‌ی داغی رسیده است. خداوند می‌فرماید: «و چهره‌هایشان را آتش فرا می‌گیرد». آن مس را بر تن پوشیده‌اند و آتش [آن]، چهره‌هایشان را فرا می‌گیرد».

[تفسیر قمی، جلد 1، صفحه‌ی 372؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 288]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ نَارَکمْ هَذِهِ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ وَ قَدْ أُطْفِئَتْ سَبْعِینَ مَرَّةً بِالمَاءِ ثُمَّ التَهَبَتْ وَ لَوْ لَا ذَلِک مَا اسْتَطَاعَ آدَمِی أَنْ یطِیقَهَا [یطْفِئَهَا] وَ إِنَّهُ لَیؤْتَی بِهَا یوْمَ القِیامَةِ حَتَّی تُوضَعَ عَلَی النَّارِ فَتَصْرَخَ صَرْخَةً لَا یبْقَی مَلَک مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِی مُرْسَلٌ إِلَّا جَثَا عَلَی رُکبَتَیهِ فَزَعاً مِنْ صَرْخَتِهَا»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «این آتشِ [دنیایی] شما، جزئی از هفتاد جزء آتش جهنم است که هفتاد بار با آب، خاموش شد و باز شعله ور گشت. و اگر این [سرد کردن‌ها] نمی‌بود، هیچ انسانی نمی‌توانست آن را هنگام شعله‌ور شدنش تحمّل کند. در روز قیامت، همین آتش را می‌آورند و بر آتش [دوزخ] می‌نهند. پس [از شدت سوختگی] چنان فریادی می‌زند که تمام فرشتگان مقرّب و پیامبران مُرسل، از وحشت فریاد آن به زانو در می‌آیند!».

[زهد، حسین بن سعید، صفحه‌ی 183؛ تفسیر قمی، جلد 1، صفحه‌ی 366؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 288]

قال الصادق (علیه‌السلام): «مَا خَلَقَ اللهُ خَلْقاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ فِی الجَنَّةِ مَنْزِلًا وَ فِی النَّارِ مَنْزِلًا. فَإِذَا سَکنَ أَهْلُ الجَنَّةِ، الجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ، النَّارَ، نَادَی مُنَادٍ: یا أَهْلَ الجَنَّةِ، أَشْرِفُوا، فَیشْرِفُونَ عَلَی النَّارِ وَ تُرْفَعُ لَـهُم مَنَازِلُهُمْ فِیهَا.
ثُمَّ یقَالُ لَـهُمْ: هَذِهِ مَنَازِلُکمُ الَّتِی لَوْ عَصَیتُمُ اللهَ دَخَلْتُمُوهَا. قَالَ: فَلَوْ أَنَّ أَحَداً مَاتَ فَرَحاً لَمَاتَ أَهْلُ الجَنَّةِ فِی ذَلِک الیوْمِ فَرَحاً لِمَا صُرِفَ عَنْهُمْ مِنَ العَذَابِ.
ثُمَّ ینَادِی مُنَادٍ: یا أَهْلَ النَّارِ، ارْفَعُوا رُءُوسَکمْ فَیرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ فَینْظُرُونَ إِلَی مَنَازِلِهِمْ فِی الجَنَّةِ وَ مَا فِیهَا مِنَ النَّعِیمِ. فَیقَالُ لَهُمْ: هَذِهِ مَنَازِلُکمُ الَّتِی لَوْ أَطَعْتُمْ رَبَّکمْ دَخَلْتُمُوهَا. قَالَ: فَلَوْ أَنَّ أَحَداً مَاتَ حُزْناً لَمَاتَ أَهْلُ النَّارِ حُزْناً. فَیورِثُ هَؤُلَاءِ مَنَازِلَ هَؤُلَاءِ وَ یورِثُ هَؤُلَاءِ مَنَازِلَ هَؤُلَاءِ وَ ذَلِک قَوْلُ اللهِ «أُولئِک هُمُ الوارِثُونَ. الَّذِینَ یرِثُونَ الفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خَالِدُونَ‏»

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «خدای متعال، ‌هیچ آفریده‌ای نیافریده است مگر آنکه برایش جایگاهی در بهشت و جایگاهی در جهنم مقرر کرده است. پس چون اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم ساکن شوند، منادی‌ای ندا می‌دهد: ای اهل بهشت، [بر آتش جهنم که در زیر قرار دارد،] اشراف پیدا کنید. پس بر آتش جهنم مشرف می‌شوند و [پرده از] منزل‌هایشان برداشته می‌شود. آنگاه به ایشان گفته می‌شود: این جایگاه شمـا بود که اگر خدا را نافرمانـی می‌کردید، ‌داخل آن می‌شدید. [پس از دیدن این صحنه] اگر کسی از شادی می‌مُرد، ‌اهل بهشت بودند، از شادی آنکه عذاب از آن‌‌ها بازداشته شده است.
سپس منادی‌ای ندا می‌دهد: ای اهل آتش،‌ سرهایتان را بلند کنید. پس سرهایشان را بلند می‌کنند و به جایگاه‌هایشان در بهشت می‌نگرند و آن نعمـت‌ها را می‌بینند. آنگاه برای آن‌‌ها گفته می‌شود: این جایگاه‌های شما بود که اگر پروردگارتان را اطاعت می‌کردید، داخل آن می‌شدید. پس اگر کسی از غُصه می‌مُرد، اهل آتش بودند. پس آنان جایگاه‌های اینان و اینان جایگاه‌های آنان را به ارث می‌برند و این [معنی] سخن خدای تعالی است که «آنانند، وارثانند. همانان که بهشت را به ارث مى‏برند و در آنجا جاودان مى‏مانند».

[ثواب ‏الأعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی 258؛ تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 89؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 287]

عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: کنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) فَقَرَأَ رَجُلٌ «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ» فَقَالَ الرَّجُلُ: وَ مَا الفَلَقُ؟ قَالَ: «صَدْعٌ فِی النَّارِ فِیهِ سَبْعُونَ ألفَ دَارٍ، فِی کلِّ دَارٍ سَبْعُونَ ألفَ بَیتٍ، فِی کلِّ بَیتٍ سَبْعُونَ ألفَ أَسْوَدَ، فِی جَوْفِ کلِّ أَسْوَدَ سَبْعُونَ ألفَ جَرَّةِ سَمٍّ، لَا بُدَّ لِأَهْلِ النَّارِ أَنْ یمُرُّوا عَلَیهَا».

راوی می‌گوید [با جمعی از اصحاب،] در نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودیم که مردی این آیه را تلاوت کرد: «بگو: پناه مى‏برم به پروردگار فلق‏» سپس پرسید: «فلق» چیست؟
حضرت فرمودند: «شکافی در آتش [جهنم] است که در آن، هفتاد هزار خانه است، در هر خانه، هفتاد هزار اتاق و در هر اتاق، هفتاد هزار مار [عظیم الجثه] و در شکم هر مار، هفتاد هزار جامِ زهر که اهل جهنم ناچارند بر تمام اینها بگذرند [یعنی از همه‌اش عذاب ببینند]».

[معانی الاخبار، شیخ صدوق، صفحه‌ی 227؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 287]

فِی کتَابِ أَمِیرِ المؤمنین (علیه‌السلام)إِلَی أَهْلِ مِصْرَ فِی وَصْفِ النَّارِ: «فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِیدٌ وَ حَرُّهَا شَدِیدٌ وَ عَذَابُهَا جَدِیدٌ. دَارٌ لَیسَ فِیهَا رَحْمَةٌ وَ لَا تُسْمَعُ فِیهَا دَعْوَةٌ وَ لَا تُفَرَّجُ فِیهَا کرْبَة».

در نامه‌ی امیر المؤمنین (علیه‌السلام) به اهل مصر درباره‌ی وصف آتش جهنم آمده است: «بترسید از آتشی که عمقش دور [و ناپیدا]، و گرمایش شدید [و سخت]، و عذابش [برای همیشه] تازه است. سرایی است که در آن، هیچ رحمی نیست، هیچ دعا و فریادی شنیده نمی‌شود و هیچ اندوهی گشاده [و تبدیل به شادی] نمی‌گردد».

[نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه‌ی 27؛ تنبیه الخواطر، ورام بن ابی‌فراس، جلد 1، صفحه‌ی 11؛ اعلام الدین، صفحه‌ی 248؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 324]

قال الباقر (علیه‌السلام): «إِنَّ رَسُولَ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) حَیثُ أُسْرِی بِهِ لَمْ یمُرَّ بِخَلْقٍ مِنْ خَلْقِ اللهِ إِلَّا رَأَی مِنْهُ مَا یحِبُّ مِنَ البِشْرِ وَ اللُّطْفِ وَ السُّرُورِ بِهِ حَتَّی مَرَّ بِخَلْقٍ مِنْ خَلْقِ اللهِ فَلَمْ یلْتَفِتْ إِلَیهِ وَ لَمْ یقُلْ لَهُ شَیئاً فَوَجَدَهُ قَاطِباً عَابِساً. فَقَالَ: یا جَبْرَئِیلُ مَا مَرَرْتُ بِخَلْقٍ مِنْ خَلْقِ اللهِ إِلَّا رَأَیتُ البِشْرَ وَ اللُّطْفَ وَ السُّرُورَ مِنْهُ إِلَّا هَذَا فَمَنْ هَذَا؟ قَالَ: هَذَا مَالِک خَازِنُ النَّارِ هَکذَا خَلَقَهُ رَبُّهُ. قَالَ: فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ تَطْلُبَ إِلَیهِ أَنْ یرِینِی النَّارَ. فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ (علیه‌السلام): إِنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) وَ قَدْ سَأَلَنِی أَنْ أَطْلُبَ إِلَیک أَنْ تُرِیهُ النَّارَ. قَالَ: فَأَخْرَجَ لَهُ عُنُقاً مِنْهَا فَرَآهَا فَلَمَّا أَبْصَرَهَا لَمْ یکنْ ضَاحِکاً حَتَّی قَبَضَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «شبی که رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): [برای سفر پر رمز و راز معراج] به آسمان برده شدند، بر هر یک از مخلوقات خدا که گذشتند، او را نسبت به خود، خوشرو و مهربان و خندان یافتند، تا آن که بر یکی از مخلوقات خدا گذشتند که نه به ایشان نگریست و نه به ایشان چیزی گفت، و چهره‌ای در هم و عبوس داشت. پیامبر‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) [به جبرئیل] فرمودند: ای جبرئیل، من بر هر یک از مخلوقات خدا که گذشتم او را خوشرو و مهربان و شادمان دیدم مگر این یکی. او کیست؟
جبرئیل گفت: او مالک [نام دارد و] دوزخبـان است. پروردگـارش او را همین‌گونه آفریده است.
رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: دوست دارم که از او بخواهی آتش [دوزخ] را به من نشان دهد. جبرئیل به مالک گفت: این، محمد پیامبر خداست. از من خواست تا از تو تقاضا کنم که آتش را به او بنمایانی.
مالک، عده‌ای [از دوزخیان] را از دوزخ بیرون آورد و رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): آنان را دید و با دیدن آن‌‌ها تا زمانی که خداوند عز و جل جانش را ستاند، دیگر نخندید».

[امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 696؛ زهد، حسین بن سعید، صفحه‌ی 99؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 557؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 18، صفحه‌ی 341]

قال الباقر (علیه‌السلام): «إِنَّ عَبْداً مَکثَ فِی النَّارِ سَبْعِینَ خَرِیفاً وَ الخَرِیفُ سَبْعُونَ سَنَةً. ثُمَّ إِنَّهُ سَأَلَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ لَمَّا رَحِمْتَنِی. فَأَوْحَی اللهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَی جَبْرَئِیلَ (علیه‌السلام) أَنِ اهْبِطْ إِلَی عَبْدِی فَأَخْرِجْهُ. قَالَ: یا رَبِّ وَ کیفَ لِی بِالهُبُوطِ فِی النَّارِ؟! قَالَ: إِنِّی قَدْ أَمَرْتُهَا أَنْ تَکونَ عَلَیک بَرْداً وَ سَلَاماً. قَالَ: یا رَبِّ فَمَا عِلْمِی بِمَوْضِعِهِ. قَالَ: إِنَّهُ فِی جُبٍّ مِنْ سِجِّینٍ. فَهَبَطَ فِی النَّارِ فَوَجَدَهُ وَ هُوَ مَعْقُولٌ عَلَی وَجْهِهِ، فَأَخْرَجَهُ.
فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: یا عَبْدِی، کمْ لَبِثْتَ تُنَاشِدُنِی فِی النَّارِ؟ قَالَ: مَا أُحْصِیهِ یا رَبِّ. قَالَ: أَمَا وَ عِزَّتِی لَوْ لَا مَا سَالتَنِی بِهِ لَأَطَلْتُ هَوَانَک فِی النَّارِ وَ لَکنَّهُ حَتْمٌ عَلَی نَفْسِی أَنْ لَا یسْأَلَنِی عَبْدٌ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ إِلَّا غَفَرْتُ لَهُ مَا کانَ بَینِی وَ بَینَهُ وَ قَدْ غَفَرْتُ لَک الیوْمَ»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «بنده‌ای [هست که] هفتاد خریف در آتش [جهنم] می‌ماند وهر خریف [معادل با] هفتاد سال است. سپس از خدای عز و جل به حق محمد و اهل بیت طاهرینش: می‌خواهد که بر او رحم آورد. خدای جل جلاله به جبرئیل (علیه‌السلام) وحی می‌کند که به سوی بنده‌ام فرود آی و او را [از عذاب آتش] خارج کن.
[جبرئیل] عرض می‌کند: پروردگارا من چگونه می‌توانم به [درونِ] آتش فرو روم؟! [خدای متعال] می‌فرماید: او را امر کرده‌ام که بر تو سرد و سلامت باشد. [باز جبرئیل] عرض می‌کند: پروردگارا من از جای او آگاه نیستم. [خدای متعال] می‌فرماید: در چاهی در سجّیـن است. پس [جبرئیل] در آتـش فرو می‌رود و او را می‌یابد در حالی که [دست و پایش] بسته شده و به رو در افتاده است. پس [از آن مکان و آن عذاب] خارجش می‌کند.
خدای عز و جل [آن آزاد شده را خطاب کرده و] می‌فرماید: ای بنده‌ی من،‌ چقدر مرا در آتش قسم دادی [که نجاتت دهم]؟ می‌گوید: شماره‌اش را ندارم ای پروردگار. [خدای متعال] می‌فرماید: به عزتم قسم اگر [آنهمه] درخواستت نبود،‌ خواری‌ات در آتش را طول می‌دادم [و روزگاری طولانی تو را در آن عذاب خوار کننده، ‌نگه می‌داشتم] ولی بر خود لازم کرده‌ام که [هیچ] بنده‌ای مرا به حق محمد و اهل بیتش: نخواند مگر اینکه هر چه بین من و او [از گناهان و تاریکی‌ها که حائل شده است] را ببخشم و [به همین خاطر] امروز بر تو بخشیدم».

[جامع الأخبار، شعیری، صفحه‌ی 142؛ ثواب ‏الأعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی 154؛ امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 672؛ خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌ی 584؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 271؛ بشارة المصطفى، صفحه‌ی 210؛ وسائل ‏الشیعه، محدث عاملی، جلد 7، صفحه‌ی 98؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 282]

قال الباقر (علیه‌السلام) لِعمرو بنِ ثابت: «إِنَّ أَهْلَ النَّارِ یتَعَاوَوْنَ فِیهَا کمَا یتَعَاوَی الکلَابُ وَ الذِّئَابُ مِمَّا یلْقَوْنَ مِنْ أَلَمِ العَذَابِ، فَمَا ظَنُّک یا عَمْرُو بِقَوْمٍ «لا یقْضَی‏ عَلَیهِمْ فَیمُوتُوا وَ لا یخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها» عِطَاشٍ فِیهَا جِیاعٍ، کلِیلَةٍ أَبْصَارُهُمْ، صُمٍّ بُکمٍ عُمْی، مُسْوَدَّةٍ وُجُوهُهُمْ، خَاسِئِینَ فِیهَا نَادِمِینَ، مَغْضُوبٍ عَلَیهِمْ فَلَا یرْحَمُونَ، و مِنَ العَذَابِ لَا یخَفَّفُ عَنْهُمْ، وَ فِی النَّارِ یسْجَرُونَ، وَ مِنَ الحَمِیمِ یشْرَبُونَ، وَ مِنَ الزَّقُّومِ یأْکلُونَ، وَ بِکلَالِیبِ النَّارِ یخطَمُونَ، وَ بِالمَقَامِعِ یضْرَبُونَ، وَ المَلَائِکةُ الغِلَاظُ الشِّدَادُ لَا یرْحَمُونَ، فَهُمْ فِی النَّارِ یسْحَبُونَ عَلَی وُجُوهِهِم، و مَعَ الشَّیاطِینِ یقرَنُونَ، وَ فِی الأنکالِ وَ الأَغلَالِ یصفَدُونَ، إِنْ دَعَوْا لَمْ یسْتَجَبْ لَـهُم وَ إِنْ سَأَلُوا حَاجَةً لَمْ تُقْضَ لَهُمْ! هَذِهِ حَالُ مَنْ دَخَلَ النَّارَ»

امام باقر (علیه‌السلام) به عمرو بن ثابت فرمودند: «اهل آتش، از درد و عذابی که می‌کشند، در دوزخ مانند سگ‌ها و گرگ‌ها زوزه می‌کشند. چه می‌پنداری ای عمرو، درباره‌ی گروهی که «نه فرمانِ مرگشان می‌رسد تا بمیرند و نه از عذابشان در آتش کاسته می‌شود» در آن، تشنه و گرسنه‌اند. چشمانشان ناتوان گشته است. کر و لال و کورند. سیه رویند. در آنجا مطرود و زبون و پشیمان‌اند. مورد خشم‌اند و هیچ رحمی به آنان نمی‌شود. در عذابشان دَمی تخفیف داده نمی‌شـود؛ [بلکه] آتشِ آنان، بی‌وقفـه شعله می‌کشـد. از آب جوشـان می‌نوشند و از زقوم می‌خورند. با چنگک‌های آتشین مهار می‌شوند و با گرز[های آهنین] کوفته می‌شوند. فرشتگانِ دژخیمِ درشت‌خوی به آنان رحم نمی‌کنند و در آتش، آنان را به رو در افتاده، می‌کشند. با شیطان‌ها به یک بند کشیده می‌شوند و آنان را به کند و زنجیر می‌بندند. اگر دعا کنند، دعایشان [شنیده و] پذیرفته نمی‌شود و اگر چیزی بخواهند، در خواستشـان برآورده نمی‌گردد. این است حال و روز کسی که وارد آتش جهنم گردد».

[امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 651؛ تنبیه الخواطر، ورام بن ابی‌فراس، جلد 2، صفحه‌ی 557؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 281]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «أَرْبَعَةٌ یؤْذُونَ أَهْلَ النَّارِ عَلَی مَا بِهِمْ مِنَ الأَذَی، یسْقَوْنَ مِنَ الحَمِیمِ فِی الجَحِیمِ، ینَادُونَ بِالوَیلِ وَ الثُّبُورِ. یقُولُ أَهْلُ النَّارِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: مَا بَالُ هَؤُلَاءِ الأَرْبَعَةِ؟! قَدْ آذَوْنَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الأَذَی!
فَرَجُلٌ مُعَلَّقٌ فِی تَابُوتٍ مِنْ جَمْرٍ، وَ رَجُلٌ یجُرُّ أَمْعَاءَهُ، وَ رَجُلٌ یسِیلُ فُوهُ قَیحاً وَ دَماً، وَ رَجُلٌ یأْکلُ لَحْمَهُ. فَقِیلَ لِصَاحِبِ التَّابُوتِ مَا بَالُ الأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الأَذَی؟! فَیقُولُ: إِنَّ الأَبْعَدَ قَدْ مَاتَ وَ فِی عُنُقِهِ أَمْوَالُ النَّاسِ لَمْ یجِدْ لَهَا فِی نَفْسِهِ أَدَاءً وَ لَا وَفَاءً.
ثُمَّ یقَالُ لِلَّذِی یجُرُّ أَمْعَاءَهُ، مَا بَالُ الأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الأَذَی؟! فَیقُولُ إِنَّ الأَبْعَدَ کانَ لَا یبَالِی أَینَ أَصَابَ البَوْلُ مِنْ جَسَدِهِ.
ثُمَّ یقَالُ لِلَّذِی یسِیلُ فُوهُ قَیحاً وَ دَماً، مَا بَالُ الأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الأَذَی؟! فَیقُولُ: إِنَّ الأَبْعَدَ کانَ یحَاکی فَینْظُرُ إِلَی کلِّ کلِمَةٍ خَبِیثَةٍ فَیسْنِدُهَا وَ یحَاکی بِهَا ثُمَّ یقَالُ لِلَّذِی کانَ یأْکلُ لَحمَهُ، مَا بَالُ الأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الأَذَی؟! فَیقُولُ: إِنَّ الأَبْعَدَ کانَ یأْکلُ لُـحُومَ النَّاسِ بِالغِیبَةِ وَ یمْشِی بِالنَّمِیمَةِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «چهار [گروه] هستند که اهل آتش از عذاب آنها، ‌اذیت می‌شوند. [این چهار گروه] از آب جوشان جهنم نوشـانده می‌شوند و صدایشان به ویل و ثبور [یعنی ناله‌هایی که حکایت از بدبختی و عذاب دارد] بلند است. بعضی از اهل آتش از بعضی دیگر می‌پرسند: اینان را چه می‌شود [و به کدامین گناه بدین عذاب افتاده‌اند که] عذاب آن‌‌ها [و نعره‌ها و فریادهای دلخراششان] ما را به اذیت [و زحمت] انداخته است؟!
[این چهار گروه عبارتند از:] مردی که آویخته است در صندوقی از آتش، و مردی که روده‌هایش را می‌کشد و مردی که از دهانش چرک و خون جاری است و مردی که گوشتش را می‌خورد. پس پرسیده می‌شود این دورترین [از رحمت الهی، یعنی] صاحب صندوق را چه می‌شود [و چه کرده است] که ما از عذاب او در اذیتیم؟! [ملائکه‌ی عذاب در جوابشان] می‌گویند: این دورترین [از رحمت خدا] در حالی مُرد که مال‌هایی از مردم در گردنش بود و او قصد پس دادن نداشت.
سپس پرسیده می‌شود از [حالِ] آنکه روده‌هایش را می‌کشد که این دورترین [از رحمت خدا] را چه می‌شود [و چه گناهی کرده است] که ما از عذاب او اذیت شدیم؟! [ملائکه‌ی عذاب می‌گویند:] این دورترین [از رحمت خدا] باکی از برخورد ادرار به بدنـش نداشت [و آن را تطهیر نمی‌کرد].
سپس پرسیده می‌شود از حال آنکه چرک و خون از دهانش جاری‌ست که این دورترین از [رضوان و رحمت خدا] را چه شده است [و در دار دنیا چه گناهی مرتکب می‌شد] که ما از عذاب او اذیت شدیم؟! [ملائکه‌ی عذاب] می‌گویند: این دورترین [از رحمت و بهشت، برای مردم] حکایت می‌کرد [ولی] نگاه می‌کرد به هر کلمه‌ی ناپاکی و آن را نگه می‌داشت و [همواره] بازگو می‌نمود.
سپس پرسیده می‌شود از [حال] آنکه گوشت خودش را می‌خورد که این دورترین [از بهشت و نعمـت‌های آن] را چه شده است [و چه گنـاهی می‌کرده] که ما از عذاب او به اذیت [و زحمت] افتادیم؟! [ملائکه‌ی عذاب] می‌گویند: ‌این دورترین [از رحمت و رضوان الهی]، گوشت مردم را با غیبت کردن، می‌خورد و خبرچینی می‌کرد».

[امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 581؛ ثواب ‏الأعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی 247؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 470؛ کشف ‏الریبة، صفحه‌ی 9؛ وسائل ‏الشیعه، محدث عاملی، جلد 12، صفحه‌ی 307؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 280]

 

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ: یا ابْنَ رَسُولِ اللهِ خَوِّفْنِی فَإِنَّ قَلْبِی قَدْ قَسَا. فَقَالَ: یا أَبَا مُحَمَّدٍ، اسْتَعِدَّ لِلْحَیاةِ الطَّوِیلَةِ؛ فَإِنَّ جَبْرَئِیلَ جَاءَ إِلَی النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) وَ هُوَ قَاطِبٌ وَ قَدْ کانَ قَبْلَ ذَلِک یجِی‏ءُ وَ هُوَ مُتَبَسِّمٌ، فَقَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): یا جَبْرَئِیلُ، جِئْتَنِی الیوْمَ قَاطِباً؟! فَقَالَ: یا مُحَمَّدُ قَدْ وُضِعَتْ مَنَافِخُ النَّارِ. فَقَالَ: وَ مَا مَنَافِخُ النَّارِ یا جَبْرَئِیلُ؟
فَقَالَ: یا مُحَمَّدُ، إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِالنَّارِ فَنُفِخَ عَلَیهَا الفَ عَامٍ حَتَّی ابْیضَّتْ، ثُمَّ نُفِخَ عَلَیهَا الفَ عَامٍ حَتَّی احْمَرَّتْ، ثُمَّ نُفِخَ عَلَیهَا الفَ عَامٍ حَتَّی اسْوَدَّتْ، فَهِی سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ. لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الضَّرِیعِ قَطَرَتْ فِی شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْیا لَمَاتَ أَهْلُهَا مِنْ نَتْنِهَا. وَ لَوْ أَنَّ حَلْقَةً وَاحِدَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ ـ الَّتِی طُولُهَا سَبْعُونَ ذِراعاً ـ وُضِعَتْ عَلَی الدُّنْیا لَذَابَتِ الدُّنْیا مِنْ حَرِّهَا. وَ لَوْ أَنَّ سِرْبَالًا مِنْ سَرَابِیلِ أَهْلِ النَّارِ عُلِّقَ بَینَ السَّمَاءِ وَ الأَرْضِ لَمَاتَ أَهْلُ الدُّنْیا مِنْ رِیحِهِ وَ وَهَجِهِ!
فَبَکی رَسُولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) وَ بَکی جَبْرَئِیلُ، فَبَعَثَ اللهُ إِلَیهِمَا مَلَکاً، فَقَالَ لَهُمَا: إِنَّ رَبَّکمَا یقْرِئُکمَا السَّلَامَ وَ یقُولُ: قَدْ أَمِنْتُکمَا أَنْ تُذْنِبَا ذَنْباً أُعَذِّبُکمَا عَلَیهِ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) فَمَا رَأَی رَسُولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) جَبْرَئِیلَ مُتَبَسِّماً بَعْدَ ذَلِک.
ثُمَّ قَالَ: إِنَّ أَهْلَ النَّارِ یعَظِّمُونَ النَّارَ وَ إِنَّ أَهْلَ الجَنَّةِ یعَظِّمُونَ الجَنَّةَ وَ النَّعِیمَ. وَ إِنَّ أهلَ جَهَنَّمَ إِذَا دَخَلُوهَا هَوَوْا فِیهَا مَسِیرَةَ سَبْعِینَ عَاماً، فَإِذَا بَلَغُوا أَعْلَاهَا قُمِعُوا بِمَقَامِعِ الحَدِیدِ وَ أُعِیدُوا فِی دَرَکهَا. فَهَذِهِ حَالُهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «کلَّما أَرادُوا أَنْ یخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیها وَ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِیقِ» ثُمَّ تُبَدَّلُ جُلُودُهُمْ جُلوداً غَیرَ الجُلُودِ الَّتِی کانَتْ عَلَیهِمْ.
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام): «حَسْبُک یا أبا محمّدٍ؟» قُلْتُ: حَسْبِی، حَسْبِی.

ابوبصیر می‌گوید به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: ای پسر پیامبر خدا، در من ترس [از روز قیامت و جهنم] ایجاد کنید که دلم سخت شده است. فرمودند: «ای ابومحمد، برای زندگی طولانی آماده شو؛ چرا که جبرئیل با چهره‌ای گرفته نزد پیامبر خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): آمد، در حالی که پیش از آن، تبسّم‌کنان می‌آمد. رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: ای جبرئیل، [چرا] امروز با چهره‌ای گرفته نزد من آمده‌ای؟!
جبرئیل عرض کرد: ای محمد، دَمه‌های آتش [جهنم] نصب شد.
رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: دَمه‌های آتش چیست، ای جبرئیل؟!
عرض کرد: ای محمد، به دستور خداوند عز و جل هزار سال در آتش دمیده شد تا سفید گردید و هزار سال دیگر در آن دمیده شد تا سرخ گشت. دیگر بار، هزار سال در آن دمیده شد تا سیاه گردید. بنا بر این، آتش دوزخ [هم اینک] سیاه و تاریک است. اگر قطره‌ای از خارِ سَمّ [جهنم] در نوشیدنی اهل دنیا بچکد، همه‌ی آن‌‌ها از بوی تعفّن آن می‌میرند و اگر حلقه‌ای از زنجیرِ هفتادگزی آن، بر اهل دنیا نهاده شود، همه‌ی آنان از حرارتش آب می‌شوند و اگر جامه‌ای از جامه‌های اهل آتش میان آسمان و زمین آویزان گردد، همه‌ی اهل زمین از بوی آن و از برافروختگی‌اش می‌میرند.
در این هنگام، رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): گریه کردند و جبرئیل نیز گریست. پس خداوند متعال، فرشته‌ای را به سوی آن دو فرستاد که به ایشان گفت: پروردگارتان به شما سلام می‌رساند و می‌فرماید: شما را از این که گناهی کنید تا به سبب آن عذابتان کنم، مصون داشتم. از آن زمان به بعد، پیامبر خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): دیگر جبرئیل را متبسّم ندید».
سپس امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «اهل آتش، آتش را بزرگ می‌شمارند و اهل بهشت نیز بهشت و نعمت‌های آن را بزرگ می‌شمارند. اهل جهنم چون وارد آن شوند، بعد از هفتاد سال در قعرش فرو می‌افتند و چون [دوباره با تلاش بسیار،] به بالای آن رسند، با گرزهای آهنین بر سرشان کوفته می‌شود و به قعر آن باز می‌گردند، و پیوسته بر آن حالند. این همان سخن خدای عز و جل است که [می‌فرماید]: «هر بار بخواهند از [شدّتِ‏] غم، از آن بیرون روند، در آن بازگردانیده می‏‌شوند [که‌ هان،‏] بچشید عذاب آتشِ سوزان را» سپس
پوست‌هایشان به پوستی دیگر تبدیل می‌شود».
آن‌گاه حضرت فرمودند: «ای ابومحمد [آیا این سخنانی که شنیدی برای نرم شدن دلت] کافی است؟»
عرض کردم: کافی است، کافی است.

[تفسیر قمی، جلد 2، صفحه‌ی 81؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 556؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 280]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَا یخْرُجُ مِنَ النَّارِ مَنْ دَخَلَهَا حَتَّی یمْکثَ فِیهَا أَحْقَاباً وَ الحُقْبُ بِضْعٌ وَ سِتُّونَ سَنَةً، وَ السَّنَةُ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ سِتُّونَ یوْماً، کلُّ یوْمٍ کألفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ! فَلَا یتَّکلَنَّ أَحَدٌ عَلَی أَنْ یخْرُجَ مِنَ النَّارِ».

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «کسی که داخل آتش [جهنم] شود، از آن خارج نمی‌گردد مگر آنکه «احقاب» در آن بماند و [احقاب،‌ جمع حُقب است و هر] حقب، شصت و چند سال [است] و هر سال، ‌سیصد و شصت روز [است] و هر روزی مانند هزار سال از سال‌هایی است که می‌شمارید!! پس کسی بر خارج شدن از جهنم، تکیه نکند [و به اینکه بالاخره از جهنم بیرون خواهد آمد، دلخوش و مغرور نباشد]».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 276]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «النَّارُ تَضِیقُ عَلَیهِمْ کضِیقِ الزُّجِّ بِالرُّمْحِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «آتش [بر دوزخیان، چنان] تنگ می‌شود مانند تنگ شدن نیزه در پیکان [یعنی همانطور که چوبِ نیزه را با فشار در پیکانِ آهنی فرو می‌کنند، دوزخیان را با فشار در جهنم وارد می‌کنند]».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 259]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «یرِدُ النَّاسُ النَّارَ ثُمَّ یصْدُرُونَ بِأَعْمَالِهِمْ فَأَوَّلُهُمْ کلَمْعِ البَرْقِ، ثُمَّ کمَرِّ الرِّیحِ، ثُمَّ کحُضْرِ الفَرَسِ، ثُمَّ کالرَّاکبِ، ثُمَّ کشَدِّ الرَّجُلِ، ثُمَّ کمَشْیهِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «تمام مردم، وارد آتش [جهنم] می‌شوند. سپس به واسطه‌ی عمل‌هایشان از آن بیرون می‌روند. اولین [گروه] از ایشان مانند جهش برق [بیرون می‌آیند]،‌ سپس [گروهی هستند که] مانند وزش باد [بیرون می‌آیند]، سپس [گروهی هستند که] مانند اسب‌سوار تازنده [از آتش، بیرون می‌آیند]، سپس [گروهی هستند که] مانند سوارکار[ی که معمولی می‌راند از آتش بیرون می‌آیند]، سپس [گروهی هستند که] مانند مرد تندرو [از آتش بیرون می‌آیند] سپس [گروهی هستند که] مانند [کسی که] قدم‌زنان [راه می‌رود، از آتش خارج می‌شوند]».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 249]

قال النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فِی قَوْلِهِ «وَ یسْقی‏ مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ» : «یقَرَّبُ إِلَیهِ فَیکرَهُهُ فَإِذَا أُدْنِی مِنْهُ شَوَی وَجْهَهُ وَ وَقَعَ فَرْوَةُ رَأْسِهِ فَإِذَا شَرِبَ قَطَّعَ أَمْعَاءَهُ حَتَّی یخْرُجَ مِنْ دُبُرِهِ. یقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ»  وَ یقُولُ «وَ إِنْ یسْتَغِیثُوا یغاثُوا بِماءٍ کالمُهْلِ یشْوِی الوُجُوهَ‏»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی این سخن خدای متعال: «و به او آبى چرکین نوشانده مى‏‌شود» فرمودند: به او نزدیک می‌شود ولی آن را نمی‌پسندد. وقتی نزدیک آن می‌شود،‌ [از حرارت بالای آن] صورتش بریان می‌گردد و پوست سرش در آن می‌افتد. وقتی از آن بنوشد، روده‌هایش پاره می‌شود و از پایینش خارج می‌گردد. خدای عزوجل می‌فرماید: «آبى جوشان به خوردشان داده مى‏‌شود [تا] روده‏‌هایشـان را از هم فروپاشد» و [همچنیـن] می‌فرماید: «و اگر فریادرسى جویند، به آبى چون مس گداخته که چهره‏‌ها را بریان مى‏‌کند یارى می‌شوند».

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 244]

«کَلَّا لَینبَذَنَّ فِی الحُطَمَةِ * وَمَا أَدْرَاک مَا الحُطَمَةُ * نَارُ اللهِ المُوقَدَةُ * الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأَفْئِدَةِ *إِنَّهَا عَلَیهِم مُّؤْصَدَةٌ * فِی عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ»

«ولی نه، قطعاً در آتش خردکننده فرو افکنده خواهد شد. تو چه دانی که آن آتش خردکننده چیست؟! آتش افروخته‌ی خدا[یی] است. [آتشی] که به دل‌ها می‏‌رسد. و [آتشی که] در ستون‌هایی دراز، آنان را در میان فرامی‏گیرد».

[سوره‌ی همزه، آیات 4 تا 9]

«إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ أَهْلِ الکتَابِ وَالمُشْرِکینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أُوْلَئِک هُمْ شَرُّ البَرِیةِ»

«کسانی از اهل کتاب که کفر ورزیده‌‏اند و [نیز] مشرکان در آتش دوزخند [و] در آن همواره می‏‌مانند [و هیچگاه نجات نخواهند یافت.] اینانند که بدترینِ آفریدگانند»

[سوره‌ی بینه، آیه‌ی 6]

«فَأَنذَرْتُکمْ نَارًا تَلَظَّی * لَا یصْلَاهَا إِلَّا الأَشْقَی»

«پس شما را به آتشی که زبانه می‏‌کشد هشدار دادم. جز نگون‏‌بخت‌‏تر[ینِ مردم] در آن درنیاید».

[سوره‌ی لیل، آیات 14 تا 16]

«هَلْ أَتَاک حَدِیثُ الغَاشِیةِ * وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ * عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ * تَصْلَی نَارًا حَامِیةً * تُسْقَی مِنْ عَینٍ آنِیةٍ * لَّیسَ لَـهُم طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٍ * لَا یسْمِنُ وَلَا یغْنِی مِن جُوعٍ»

«آیا خبر غاشیه به تو رسیده است؟ در آن روز چهره‌‏هایی زبونند. که تلاش کرده [و] رنج [بیهوده] برده‏‌اند. [ناچار] در آتشی سوزان درآیند. از چشم‌ه‏ای داغ نوشانیده شوند. خوراکی جز خار خشک ندارند. [که] نه فربه کند و نه گرسنگی را باز دارد».

[سوره‌ی غاشیه، آیات 1 تا 7]

«الَّذِی یَصْلَی النَّارَ الکبْرَی * ثُمَّ لَا یمُوتُ فِیهَا وَلَا یحْیی»

«همان کس که در آتشی بزرگ در آید. آنگاه نه در آن می‏‌میرد و نه زندگانی می‌‏یابد»

[سوره‌ی اعلی، آیات 12 و 13]

«فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»

«پس آنان را به عذابی دردناک، بشارت ده».

[سوره‌ی انشقاق، آیه‌ی 24]

«وَإِنَّ الفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ * یصْلَوْنَهَا یوْمَ الدِّینِ * وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِینَ»

«و بی‌‏شک بدکاران در دوزخند. روز جزا در آنجا درآیند. و [هیچ وقت] از آن [عذاب] دور نخواهند بود».

[سوره‌ی انفطار، آیات 14 تا 16]

«فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الکبْرَی * یوْمَ یتَذَکـرُ الإِنسَانُ مَا سَعَی * وَبُرِّزَتِ الجَحِیمُ لِـمَن یَرَی * فَأَمَّا مَن طَغَی * وَآثَرَ الحَیاةَ الدُّنْیا * فَإِنَّ الجَحِیمَ هِی المَأْوَی»

«پس آنگاه که آن هنگامه‌ی بزرگ دررسد. [آن] روز است که انسان آنچه را که در پی آن کوشیده است به یاد آورد. و جهنم برای هر که بیند آشکار گردد. اما هر که طغیان کرد. و زندگی پست دنیا را برگزید. پس جایگاه او همان آتش است».

[سوره‌ی نازعات، آیات 34 تا 39]

«إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصَادًا * لِلْطَّاغِینَ مَآبًا * لَابِثِینَ فِیهَا أَحْقَابًا * لَّا یذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا * إِلَّا حَمِیمًا وَغَسَّاقًا * جَزَاءً وِفَاقًا * إِنَّهُمْ کانُوا لَا یرْجُونَ حِسَابًا * وَکذَّبُوا بِآیاتِنَا کذَّابًا * وَکُلَّ شَیءٍ أَحْصَینَاهُ کتَابًا * فَذُوقُوا فَلَن نَّزِیدَکمْ إِلَّا عَذَابًا»

«[آری] جهنم [از دیر باز] کمینگاهی بوده. [که] برای سرکشان بازگشتگاهی است. روزگاری دراز در آن درنگ کنند. در آنجا نه خنکی چشند و نه شربتی. جز آب جوشان و چرک‌آبه‏ای. کیفری مناسب [با جرم آنها]. آنان بودند که به [روز] حساب امید نداشتند. و آیات ما را سخت تکذیب می‏‌کردند. و حال آنکه هر چیزی را برشمرده [و به صورت] کتابی در آورده‌‏ایم. پس بچشید که جز عذاب هرگز [چیزی] بر شما نمی‏‌افزاییم»

[سوره‌ی نبأ، آیات 21 تا 30]

«وَالظَّالِمِینَ أَعَدَّ لَـهُم عَذَابًا أَلِیمًا»

«و برای ظالمان عذابی پردرد آماده کرده است»

[سوره‌ی انسان، آیه‌ی 31]

«إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکافِرِینَ سَلَاسِلَا وَ أَغْلَالًا وَ سَعِیرًا»

«ما برای ناسپاسان، زنجیرها و غل‌ها و شعله‏‌های سوزان آتش آماده کرده‏‌ایم».

[سوره‌ی انسان، آیه‌ی 4]

«وَ وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ * تَظُنُّ أَن یفْعَلَ بِهَا فَاقِرَة»

«و در آن روز [قیامت،] صورت‌هایی عبوس و در هم کشیده است. زیرا می‏‌داند عذابی در پیش دارد که پشت را در هم می‏‌شکند».

[سوره‌ی قیامت، آیات 24 و 25]

«سَأُصْلِیهِ سَقَرَ * وَمَا أَدْرَاک مَا سَقَرُ * لَا تُبْقِی وَلَا تَذَرُ * لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ»

«زودا که او را به سقر در آورم. و تو چه دانی که آن سقر چیست؟ [وادی‌ای از عذاب خاصی است که] نه باقی می‏‌گذارد و نه رها می‏‌کند. [عذابش چنان شدید است که] پوست‌ها را سیاه می‏‌گرداند».

[سوره‌ی مدثر، آیات 26 تا 29]

«وَ ذَرْنِی وَ المُکذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا * إِنَّ لَدَینَا أَنکالًا وَجَحِیمًا * وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَ عَذَابًا أَلِیمًا * یوْمَ تَرْجُفُ الأَرْضُ وَالجِبَالُ وَ کانَتِ الجِبَالُ کثِیبًا مَّهِیلًا»

«و مرا با تکذیب‏‌کنندگان توانگر واگذار و اندکی مهلتشان ده. در حقیقت پیش ما زنجیرها و دوزخ و غذایی گلوگیر و عذابی پر درد است. روزی که زمین و کوه‌ها به لرزه درآیند و کوه‌ها همچون ریگ، روان گردند».

[سوره‌ی مزمل، آیات 11 تا 14]

«وَ أَمَّا القَاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا»

«ولی منحرفان، هیزم جهنم خواهند بود».

[سوره‌ی جن، آیه‌ی 15]

«وَأَمَّا مَنْ أُوتِی کتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیقُولُ یا لَیتَنِی لَمْ أُوتَ کتَابِیهْ * وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیهْ * یا لَیتَهَا کانَتِ القَاضِیةَ * مَا أَغْنَی عَنِّی مَالِیهْ * هَلَک عَنِّی سُلْطَانِیهْ * خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الجَحِیمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکوهُ * إِنَّهُ کانَ لَا یؤْمِنُ بِاللهِ العَظِیمِ * وَلَا یحُضُّ عَلَی طَعَامِ المِسْکینِ * فَلَیسَ لَهُ الیوْمَ‌ هَاهُنَا حَمِیمٌ * وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ * لَا یأْکلُهُ إِلَّا الخَاطِئُونَ»

«و اما کسی که کارنامه‌‏اش به دست چپش داده شود، گوید: ای کاش کتابم را دریافت نکرده بودم. و از حساب خود خبردار نشده بودم. ای کاش آن [مرگ] کار را تمام می‏‌کرد. مال من مرا سودی نبخشید. قدرت من از [کف] من برفت. [پس ندایی خشم‌آلود می‌شنود که می‌گوید:] بگیرید او را و در غل [و زنجیر] کشید. آنگاه میان آتشش اندازید. پس در زنجیری که درازی آن هفتاد گز است، وی را در بند کشید. چرا که او به خدای بزرگ نمی‏‌گروید. و به اطعام مسکین تشویق نمی‏‌کرد. پس امروز او را در اینجا حمایت‌گری نیست. و خوراکی جز چرک‌آبه ندارد. که آن را جز خطاکاران نمی‏‌خورند».

[سوره‌ی حاقه، آیات 25 تا 37]

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است