قال امیر المؤمنین (علیهالسلام) لأحنف بن قیس بعد أن ذکر له نعیم الجنة: «فَإِنْ فَاتَک یا أَحْنَفُ مَا ذَکرْتُ لَک فِی صَدْرِ کلَامِی لَـتَتْرُکنَّ فِی سَرَابِیلِ القَطِرَانِ، وَ لَـتَطُوفَنَّ بَینَها وَ بَینَ حَمِیمٍ آنٍ، وَ لَـتَسْقِینَّ شَرَاباً حَارَّ الغَلَیانِ فی إنضاجِهِ، فَکمْ یوْمَئِذٍ فِی النَّارِ مِنْ صُلْبٍ مَحْطُومٍ، وَ وَجْهٍ مَهْشُومٍ، وَ مُشَوَّهٍ مَضْرُوبٍ عَلَی الخُرْطُومِ، قَدْ أَکلَتِ الجَامِعَةُ کفَّهُ، وَ التَحَمَ الطَّوْقُ بِعُنُقِهِ.
فَلَوْ رَأَیتَهُمْ یا أَحْنَفُ ینْحَدِرُونَ فِی أَوْدِیتِهَا، وَ یصْعَدُونَ جِبَالَهَا، وَ قَدْ البِسُوا المُقَطَّعَاتِ مِنَ القَطِرَانِ، وَ اُقْرِنُوا مَعَ فُجّارِهَا وَ شَیاطِینِهَا، فَإِذَا اسْتَغَاثُوا بِأسوَأِ أخذٍ مِنْ حَرِیقٍ، شَدَّتْ عَلَیهِمْ عَقَارِبُهَا وَ حَیاتُهَا، وَ لَوْ رَأَیتَ مُنَادِیاً ینَادِی وَ هُوَ یقُولُ: یا أَهْلَ الجَنَّةِ وَ نَعِیمِهَا وَ یا أَهْلَ حُلِیهَا وَ حُلَلِهَا خَلِّدُوا فَلَا مَوْتَ. فَعِنْدَهَا ینْقَطِعُ رَجَاؤُهُمْ وَ تُغْلَقُ الأَبْوَابُ وَ تَنْقَطِعُ بِهِمُ الأَسْبَابُ.
فَکمْ یوْمَئِذٍ مِنْ شَیخٍ ینَادِی: وَا شَیبَتَاهْ! وَ کمْ مِنْ شَابٍّ ینَادِی: وَا شَبَابَاهْ! وَ کمْ مِنِ امْرَأَةٍ تُنَادِی: وَا فَضِیحَتَاهْ! هُتِکتْ عَنْهُمُ السُّتُورُ فَکمْ یوْمَئِذٍ مِنْ مَغْمُوسٍ بَینَ أَطْبَاقِهَا مَحْبُوسٌ، یا لَک غَمْسَةٌ البَسَتک بَعْدَ لِبَاسِ الکتَّانِ وَ المَاءِ المُبَرَّدِ عَلَی الجُدْرَانِ وَ أَکلِ الطَّعَامِ الوَاناً بَعْدَ الوَانٍ؛ لِبَاساً لَمْ یدَعْ لَک شَعْراً نَاعِماً کنتَ مُطعَمَهُ إِلَّا بَیضَهُ وَ لَا عَیناً کنْتَ تُبْصِرُ بِهَا إِلَی حَبِیبٍ إِلَّا فَقَأَهَا. هَذَا مَا أَعَدَّ اللهُ لِلْمُجْرِمِین»
امیر المؤمنین (علیهالسلام) پس از بیان نعمتهای بهشت برای احنف بن قیس فرمودند: «ای احنف! اگر آنچه را [از این نعمتها] که در آغاز سخنم برایت گفتم از دست دادی، آن گاه است که بیگمان، در جامههایی از قطران خواهی بود، و میان آن [آتش] و میان آبی جوشان، سرگـردان میشوی، و از نوشیـدنیای داغ و جوشان و پَزان، نوشانده خواهی شد. در آن روز، چه کمرهای خُرد شده و چهرههای متلاشی شده و بدریخت و بینیهای درهم شکسته که در آتش خواهند بود؛ انسانهایی که کند و زنجیر، دستهای آنها را خورده و طوقها در گردنشان فرو رفته است. ای احنف، کاش آنان را ببینی که [چگونه] در درّههای دوزخ، پایین [غلتیده] و [بی هدف] از کوههای آن بالا میروند، در حالی که جامههایی از قطران بر ایشان پوشانیدهاند و با تبهکاران و اهریمنانِ آنجا همدم گشتهاند. هرگاه از بدترین مجازات آتش، فریاد کمک سر دهند، عقربها و مارهای دوزخ، سخت بر آنان یورش میآورند.
کاش آواز دهندهای را ببینی که میگوید: «ای بهشتیانِ غوطهور در نعمتهای آن، و ای برخورداران از جامهها و زیورهای آن، جاودانه بمانید که مرگی در کار نیست» در این هنگام، امید آن [دوزخی]ها قطع میگردد، درها[ی امید به رویشان] بسته میشود و رشتهها[ی روابط] میانشان بریده میگردد. در آن روز چه پیرهـا که فریاد میزنند: ای داد از پیـری! و چه جوانها که فریـاد بر مـیآورند: ای داد از جوانی! و چه زنها که فریاد میزنند: ای داد از رسوایی! [چون پوششها کنار میرود و] پردهها از ایشان دریـده میگردد [و رسـوا میشوند].
در آن روز، چه بسیار کسانی که در میان طبقات دوزخ، غوطه ور و محبوساند. خدا به داد تو رسد [ای احنف] از آن غوطهور شدنی که بعد از پوشیدن جامههای کتانی [نرم و لطیف] و [نوشیدنِ] آبِ خنک شده در کنار دیوارها و خوردن غذاهای رنگارنگ [در دنیا، بدان دچار خواهی شد.] جامهای بر تو میپوشاند که مویی [بر تنت] نمیماند مگر [این که آن را از شدت عذاب]، سفید میگرداند و چشمانی را که با آن، عزیزی را میدیدهای، از کاسه به در میآورد. این است آنچه خداوند برای گنهکاران، آماده ساخته است».
[صفات الشیعه، ابن بابویه، صفحهی 123؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 7، صفحهی 221]