حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

۶۹۷ مطلب با موضوع «مکاتباتی بر مبنای منهاج فردوسیان .» ثبت شده است

سلام، خسته نباشید خدا قوت و اجرتون با خدا
من یک دختر 35 ساله و مجردم. دختر چادری و تقریباً مذهبی‌ای هستم یعنی قبلاً مذهبی‌تر بودم ولی الان فکر می‌کنم به علت طولانی شدن دوران مجردی، کمی غافل شدم. خیلی دوست دارم سر و سامان بگیرم ولی خواستگاری ندارم خیلی هم نگرانم و دارم افسرده می‌شوم. هیچ راه چاره‌ای نمی‌بینم. دارم به گناه می‌افتم. لطفاً راهنمایی‌ام کنید یک راهی بگویید که واقعاً عملی باشد. من دختر کم‌رویی هستم. نمی‌توانم از این و آن خواهش کنم برایم شوهر پیدا کنند.
خیلی ممنون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
توجه شما و کسانی که شرایط شما را دارند، به چند نکته جلب می‌کنم:

نکته‌ی اول: وقتی ازدواج دینی، جایش را به ازدواج آئینی می‌دهد،‌ ثمره‌اش فوران دختران و پسران مجردی است که در گوشه‌‌ی تنهایی خویش، بهار زندگی را با فسردگی و دلمردگی، سپری می‌کنند.
جا دارد بر کسانی که ازدواج آئینی را با گفتار و رفتار خود، ترویج می‌کنند، لعنت و نفرین بفرستیم. جا دارد بر کسانی که ازدواج دینی را با گفتار و رفتار خود، مسخره می‌کنند، لعنت و نفرین بفرستیم و برایشان آرزوی عذاب الیم در قیامت نماییم.
شما و بسیاری از دختران و پسران مؤمن هستند که قربانی خرافات و آئین‌ها شده‌اند. باید دامن همت به کمر زد و ریشه‌ی خرافات و آئین‌های باستانی و کهن را از جامعه برکند.

نکته‌ی دوم: ازدواج موقت، جز در اندکی موارد، همانند ازدواج دائم است. باید جامعه‌ی متدینین، در یک بسیج فراگیر، همت کنند و جایگاه آن را بهبود ببخشند. چرا باید در جامعه‌ی شیعی و علوی، تفکر عمری حاکم باشد؟! چرا یک مرد نتواند در کنار همسر دائم خود، یک یا چند همسر موقت داشته باشد؟! چرا احکام ازدواج موقت، به درستی و گستردگی در جامعه‌ی اسلامی، بیان نشود تا هر دختر و پسر متدین، بتواند با آگاهی از تمام زوایای آن، اقدام به ازدواج موقت کند و نیازهای جسمی و روحی خود را تأمین نماید؟!

نکته‌ی سوم: بنده و دفتر مرکزی منهاج فردوسیان، بنای ورود به مسأله‌ی ازدواج نداریم، چه دائم و چه موقت؛ ولی هستند مراکزی که متکفّل این کار باشند. مراجعه به این دفاتر، بهتر از مراجعه به سایت‌های اینترنتی همسریابی است.
در مواردی که اقدام به معرفی دختر و پسر به یکدیگر کردیم، خوشی‌ها و خنده‌هایشان برای خودشان بود و ناخوشی‌ها و گریه‌هایشان برای ما. هر وقت خوش بودند، هیچ خبری از آنها نبود، ولی هر وقت ناخوش بودند و بینشان شکرآب شده بود، بنده باید از وقت و آبرو و اعصابم مایه می‌گذاشتم و ساعت‌ها به حرف‌های زنانه و گله‌های کوته‌بینانه گوش داده و غبار غم از خاطر معطرشان می‌زدودم. به این سبب بود که سنگی داغ کرده و بر پشت دستم گذاشتم، به نحوی که از کف دستم بیرون آمد! که دیگر در امر معرفی دختر و پسر به یکدیگر، خصوصاً در این زمان که مردمانش بسیار خودخواه و بی‌گذشت هستند، ورود نکنم.
نکته‌ی آخر: گر چه ازدواج از مجردی بهتر است، ولی توجه داشته باشید که مجردی از داشتنِ همسر نامناسب، آسوده‌تر است. پس برای برهم زدنِ آرامش مجردی خود، با هر ناجنسی همدست نشوید.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام و تشکر از اینکه وقت گذاشتید و جواب دادید؛ اولاً می‌خواهم بدانم از کجا و چگونه می‌توان کتابها را تهیه کرد و بعد، من مشکلم بیماری پسرم هست و توسلاتی از جمله حدیث کسا و نماز توسل به امام زمان را دارم انجام می‌دهم، آیا راه نزدیکتر و بهتر یا توسلی که به مشکل فعلی من متناسب باشد سراغ دارید؟
از لطفتان ممنونم

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
مشکلات، بهانه‌های خدا برای دعا و راز و نیاز ما با اوست. اگر این مشکلات نباشد، ما رو به درگاه خدا نمی‌کنیم. پس اولاً بر هر مشکلی که پیش می‌آید، خدا را شکر کنید و صبور باشید. اگر شکر و صبر و دعا را با هم مخلوط کنید، معجون عالی‌ای به دست خواهید آورد که شما را به درجات عالیه‌ی بهشت برساند. ان شاء الله
ثانیاً هم نذر کنید و هم دعا کنید و هم توسل کنید و هم از دیگران بخواهید برای حل مشکلتان دعا کنند و… بالاخره بیکار نباشید، از هر راه شرعی و درستی که ریشه در قرآن و روایت معتبر دارد، استفاده کنید برای حل مشکلتان و اگر حل نشد، به کفرگویی و ناشکری نیافتید که دام شیطان است.
من هم برای بهبودی حال پسرتان، دعا می‌کنم. کتاب‌ها را از فروشگاه اینترنتی تهیه کنید.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
با سایتتان آشنا شدم و مایلم با روش و شیوه‌تان هم آشنا شوم تا انجام بدهم. ضمناً مدتی است مشکل خاصی دارم که ناراحت و نگرانم کرده، آیا راهی برای برطرف کردنش وجود دارد؟ البته خودم ادعیه و توسلاتی را انجام دادم. لطفاً راهنمایی بفرمایید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
منهاج فردوسیان، مجموعه‌ای از واضحات و مسلمات شیعه‌ی دوازده‌امامی است که به صورت کلاس‌بندی شده، در آمده است. کسانی که بخواهند تمام دین را بدانند و به تمام آن (تا جایی که توانایی دارند) عمل کنند، کتاب‌های این نظام تربیتی را تهیه کرده و بر طبق آن، اقدام به اصلاح دیدگاه‌ها و اعمالشان می‌نمایند تا به درجات عالیه‌ی بهشت برسند.
بهترین راه برای برطرف شدن مشکلات و نگرانی‌ها، استغفار و توسل به حضرات معصومین (علیهم السلام) است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
دو سؤال داشتم که ذهنم را خیلی درگیر کرده است:
1. آیا کسی که صورتش را تیغ می‌زند یا اصلاً صدق ریش نمی‌کند با اینکه الان عرف جامعه شده است و ریش تراشیدن، یک گناه علنی به حساب می‌آید و دیگر واجباتش مانند نماز، روزه، صله‌ی رحم و غیره انجام می‌دهد، آیا این فرد با این گناهش به جهنم می‌رود؟ من از خودش که پرسیدم، می‌گفت عقل من هیچوقت قبول نمی‌کند که خدا به خاطر ریش تراشیدنم مرا دوست نداشته باشد یا مرا به جهنم ببرد.
2. آیا مؤمنی که مثلاً ریش گذاشته و واجباتش را به نحو احسن انجام می‌دهد، بعد از مدتی که در عبادتش یا واجباتش سرد و کم میل می‌شود، به خودش بگوید مردم مرا به مؤمن می‌شناسند، حداقل ریشم را بتراشم تا دیگر مرا نشناسند به مؤمنی، آیا این کار درست است؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: گناهان، در یک درجه از آثار شوم دنیوی و عقاب اخروی نیستند. به عبارت ساده، بعضی گناهان، خیلی آثار بدی در دنیا و آخرت دارند ولی برخی گناهان، اینطور نیستند. برخی گناهان، فقط به خاطر نهی قرآن کریم یا پیامبر خدا یا ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام)، گناه شمرده می‌شود ولی برای برخی گناهان، عقاب‌ها و عذاب‌های سنگین نیز بیان شده است. تراشیدن ریش، به اجماع فقهای عظام، حرام یا در حدّ حرام است ولی برایش عذاب سنگین جهنم بیان نشده است. پس کسی که ریشش را یک بار بتراشد، جهنمی نخواهد شد، هر چند مخالفت امر مولا کرده و چوبش را در دنیا و آخرت خواهد خورد. ولی کسی که همیشه ریشش را می‌تراشد، چون اصرار بر صغیره، گناه کبیره است، بعید نیست که مشمول غضب الهی شده و گرفتار آتش جهنم گردد.
البته این امید هست که شیعیان اثنی‌عشری، به جهنم نروند، بلکه آنقدر در دنیا و هنگام مردن و در قبر و در قیامت، عذاب شوند که پاک شده و نیازی به جهنم برایشان نباشد و بتوانند مجوّز ورود به طبقه‌ی اول بهشت را پیدا کنند.
نکته‌ی عجیب این است که جمعی از انسان‌ها، منهاجی می‌شوند به امید رسیدن به فردوس اعلی یعنی درجه‌ی صدم بهشت و در کنارشان، انسان‌های دون‌همت، به وارد شدن در طبقه‌ی اول بهشت، بعد از هزاران سال عذاب و سختی در برزخ و قیامت، راضی می‌شوند و قناعت می‌کنند؛ همگی، خود را مسلمان می‌دانند ولی بلندای همتشان، اینقدر با یکدیگر متفاوت است.

جواب 2: این فکر، قطعاً وسوسه‌ی شیطان ملعون است. شیطان به هر مقدار که بتواند انسان را از مراعات قوانین عملی منهاج فردوسیان باز دارد، خوشحال می‌شود. پس اگر در مراعات برخی قوانین، سستی می‌کنید، چاره‌اش همت جدّی در مراعات آن قوانین است نه این که در مراعات سایر قوانین نیز کوتاه بیایید. تا جایی که می‌توانید، ظاهرتان را اسلامی نگه دارید که ظاهر، نقش زیادی در بهبود حال باطنی دارد. همچنین باطن را با یاد دائمی حق تعالی و بیرون راندن محبت دنیا از قلب، بیارایید که نقش زیادی در اصلاح ظاهرتان خواهد داشت.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
پیامبر (ص) در حدیثی می‌فرماید: «مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ الْیمَنِ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَ أَهْلَ الْیمَنِ فَقَدْ أَبْغَضَنِی» [کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، جلد ‏2، صفحه‌ی 541] یعنی: هر کس اهل یمن را دوست دارد، مرا دوست داشته و هر کس اهل یمن را دشمن دارد مرا دشمن داشته است.
منظور از دوست داشتن اهل یمن چه کسانی هستند؟ در حالی که مردم یمن، شیعه‌ی اثنی‌عشری نیستند.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این حدیث،‌ در یکی از منابع معتبر شیعی آمده است ولی اشکالاتی دارد، همانند این که راوی، در سن بالای سیصد سال،‌ آن را نقل کرده و خودش نیز از اهل یمن بوده است. جدا از این اشکالات، نمی‌توان معنی روشن و فراگیری برای این حدیث در نظر گرفت. همه‌ی شهرها، در تمام زمان‌ها، مشتمل بر اقشار مختلف مردم بوده است. یعنی مؤمن و منافق و کافر، در هر شهری بوده و هست و خواهد بود. پس معنی ندارد که امر به دوست داشتنِ کافر و منافق شده باشیم. حتی این توجیه که منظور آن حضرت، اهل یمن در همان زمان بوده است نیز بعید به نظر می‌رسد، زیرا حتماً در میانشان از اهل کتاب و مشرکین بوده‌اند و قابل تصوّر نیست که سرزمینی به وسعت یمن، در زمانی از زمان‌های تاریخ، یکپارچه و سراسر، مؤمن و موحّد داشته باشد.
پس این روایت، در صورتی که روایت‌بودنش ثابت و بدون خدشه باشد، از مشکلات احادیث است که باید آن را به استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) برگردانیم تا تفسیر و معنی درست آن را بیان نمایند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
1. سود سپرده‌ی بانک‌ها چه حکمی دارد؟ تفاوت آن با سود وام در چیست؟
2. اگر سود سپرده حلال باشد و آن را حرام بدانیم آیا بیع را مانند ربا حرام نکرده‌ایم و مشمول عذاب الهی نمی‌شویم؟
3. سپرده‌ای وجود دارد به نام سررسید؛ به این شکل که شما پولی را ـ مثلاً 4 میلیون ـ به بانک می‌سپارید و بانک متعهد می‌شود بعد از مثلاً 5 سال، سود آن را یکجا به شما بپردازد که 4 میلیون به حدود 11 میلیون می‌رسد. این نوع سپرده چه حکمی دارد؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: سود سپرده‌ی بانک، ضمن عقد شرعی مضاربه صورت می‌گیرد. به این معنی که شما، سرمایه را در اختیار بانک قرار می‌دهید تا در کارهای سودآور، به کار گیرد و درصدی به عنوان علی الحساب به شما بپردازد و باقیمانده، که عبارت است از بقیه‌ی سهم سود واقعی شما و سهم سود بانک عامل را بانک، برای خودش بردارد. به عبارت ساده، به بانک، وکالت می‌دهید که مقداری از سود را به شما بدهد و بقیه را خودش بردارد.
ولی پولی که بانک به شما قرض می‌دهد، تحت قرارداد شرعی مضاربه قرار نمی‌گیرد؛ لذا هر مقدار سودی که بیش از کارمزد حقیقی باشد، ربا و حرام خواهد بود، مگر این که راه شرعی دیگری برایش پیدا کنند.

جواب 2: اگر چیزی که حلال بودن آن،‌ از واضحات و مسلّمات دین است را حرام بشمارید، دچار گناه شده و مشمول عقاب الهی خواهید بود ولی در غیر واضحات و غیر مسلّمات، باید یا مجتهد باشید، یا مکلّف و یا محتاط. پس اگر مجتهد بودید و بر طبق تلاش علمی خودتان یافتید که سود سپرده، حرام است، هر چند در حقیقت و نفس الامر، حلال باشد، عقاب نخواهید داشت؛ همچنین است اگر مقلّد باشید و اعلم یقینی را بتوانید تشخیص دهید و فتوای او، حلال بودن سود سپرده باشد، باز هم عقاب نخواهید داشت. البته راه مطمئن، احتیاط است که احتیاط در ترک سود سپرده و وام‌های سوددار است.

جواب 3: اگر مضاربه‌ی شرعی برقرار شود، اشکال ندارد که سهم سود شما را یکجا به شما بدهند. یعنی تابع قراردادتان است به این صورت که به بانک، وکالت می‌دهید سود ماهانه یا سالانه‌ی شما را به عنوان سرمایه‌ی جدید، محسوب کرده و برای آن نیز سود علی الحساب بدهند و همینطور، سپس در پایان مدت مثلاً پنج سال، تمام سرمایه و سودهایی که تبدیل به سرمایه‌گذاری جدید شده و آخرین سود را یکجا به شما بدهند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
از بیست رکعت نافله‌ی جمعه که بهتر است همه‌اش را قبل از اذان ظهر بجا بیاریم؛ آیا می‌شود بخشی را قبل از اذان ظهر و بخشی را بعد از اذان بجا بیاریم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
اشکال ندارد، هر چند بهتر است همه را قبل از اذان ظهر،‌ بجا آورید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
برنامه‌ی «سمت خدا» به تبیین حدّ چشم گفتن مرد به زن پرداخته بود که باعث اعتراضاتی به این برنامه شده بود. لطفاً حد چشم گفتن مرد به زن و بر عکس آن را بر اساس نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان تبیین نمایید.
با مثال شرح می‌دهم: شما بارها عنوان کرده‌اید که زن، شکننده و لطیف است و باید با این جنس، به نرمی و مهربانی رفتار کرد و حتی قانونی نیز در همین رابطه وجود دارد؛ اما مسائلی به وجود می‌آید که نمی‌توان هم منهاجی بود و هم لطافت زن را در نظر گرفت؛ زن، خواهان دید و بازدید و شب نشینی با اقوام است و مرد نمی‌پذیرد، در نتیجه، زن می‌شکند. زن، خواهان شرکت مرد خود، مثل بقیه‌ی مردهای اقوام در عروسی است و مرد منهاجی به علت دوری از غنا نمی‌پذیرد، در نتیجه، زن می‌شکند. مرد منهاجی خواهان موی سر کوتاه و ریش یک قبضه است و زن خوشش نمی‌آید، در نتیجه، زن می‌شکند.
شمار اینگونه تقابل مرد دینی با زن آیینی، باعث یکسری ناراحتی‌ها و دلخوری‌ها می‌شود و از آنجایی که زن، عقلی ناقص دارد، یک روز قانع شده و می‌پذیرد و روز دیگر، تحت تأثیر جامعه، آن را رد می‌کند. چه می‌شود کرد که هم منهاجی بود و هم زن نشکند؟ حدّ چشم گفتن تا کجاست؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در مراعات قوانین طبقات اول تا چهارم، اصلاً به میل قلبی زنتان اعتنا نکنید؛ حتی اگر زنتان، بخواهد مخالفتش را به خطر جانی یا به آبروریزی بزرگ برساند. به عبارت ساده، هر گاه زنتان با مراعات قانون‌های طبقات اول تا چهارم توسط شما، به قدری مشکل داشته باشد که دست به خودکشی بزند یا بدون لباس به خیابان بیاید یا از اینگونه کارها، در این صورت، آن زن را رها کنید که هیچ خیری در او نیست. او یک دیوانه است و باید به سرعت، از شرّش خلاص شوید.
در مراعات قانون‌های طبقات پنجم و ششم، سعی کنید او را توجیه کنید یا با وعده‌های نیکو و هدیه و مانند اینها، رضایتش را جلب نمایید. در مراعات قانون‌های طبقات هفتم تا دهم، حالش را بنگرید، اگر مخالفتش از روی ناچاری و دلیل معقول است، اعتنا کنید، ولی اگر از سرِ نازآوردن و خود شیرین کردن است، با شوخی و لطافت، مخالفتش را نادیده بگیرید.
با این حساب، هر گاه زوجه‌یتان از شما می‌خواهد بر سفره‌ای بنشینید که بر آن سفره، شراب نوشیده می‌شود، یا به عروسی‌ای بروید که موسیقی می‌زنند، به هیچ وجه اعتنا نکنید، هر چند گریه کند یا شکسته شدن دل و جریحه‌دار شدن احساساتش را بهانه نماید.
هر گاه زوجه‌یتان از شما می‌خواهد که هیچگاه نماز شب نخوانید، برایش هدیه بخرید یا وعده‌ی نیکو به او بدهید تا از مخالفتش برگردد.
ولی اگر مثلاً از شما می‌خواهد که در سینک ظرفشویی، استنشاق نکنید؛ چون حرفش به خاطر تمیزی بیشتر است و از دیدن رفتار شما، منزجر می‌شود، اعتنا کنید و استنشاق را به جای دیگری منتقل نمایید.
در رابطه‌ی زن با شوهر، اندکی فرق دارد؛ یعنی منهاجیات در مراعات نکردن طبقات اول تا چهارم قوانین عملی منهاج فردوسیان، به حرف شوهرشان گوش ندهند، ولی قوانین عملی طبقات پنجم تا دهم را با جلب رضایت شوهر، مراعات کنند.
در سایر مسائل که مشهور به مباحات است،‌ باید تفاهم و همدلی در میان زن و شوهر، حاکم باشد و انجام هر مباحی که موجب تحکیم روابط خانوادگی و بین الزوجین باشد، ممدوح است؛ کارهایی مانند کمک به زوجه در امور منزل مثل ظرف‌شستن و بچه‌داری و جارو کردن و غیره. البته توصیه می‌کنم زیاد خود را به دست و پای زن‌جماعت نیاندازید که بی‌قدر و ارج خواهید شد. زن و بچه، به سبب نقصان عقلی که دارند، در اکثر مواقع، همراهی و همکاری شوهر یا پدر را به پای ضعف و دون‌پایگی او می‌گذارند.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
١. محدث کیست؟
٢. آیا شیخ عباس قمی رحمت الله علیه، محدث بود؟
با تشکر فراوان

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: هر قومی برای خودشان،‌ مصطلحاتی دارند که باید معنی آن اصطلاح را از خودشان پرسید ولی آنچه در نزد ما مشهور و متداول است، چهار لفظ «راوی»، «محدّث»، «حدیثی» و «فقیه» است؛ که به تعریف اجمالی هر کدام می‌پردازیم:
روای: کسی است که از استاد اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) یا ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) سخنی را شنیده است و برای دیگران، بازگو می‌نماید. همچنین به کسی که حدیث را از «راوی» می‌شنود و برای دیگران بازگو می‌کند نیز «راوی» گفته می‌شود. پس اکثر قریب به اتفاق روایات، بیش از یک راوی دارند. مثلاً در این روایت:
ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) قَالَ: «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ حَافَظَ عَلَی صَلَاةِ الْفَرِیضَةِ فَصَلَّاهَا لِوَقْتِهَا فَلَیْسَ هُوَ مِنَ الْغَافِلِینَ» [محاسن، محدث برقی، جلد 1، صفحه‌ی 50، باب ثواب المحافظة علی الصلاة]
ابن قداح، حسن بن محبوب، جمیل بن درّاج و زراره (رحمة الله علیهم اجمعین)، «راوی» هستند.
محدّث: کسی است که روایت را از آخرین راوی، شنیده و در کتابش ثبت نموده است. پس از این کار، سلسله‌ی روات، منقطع شده و ارجاعات، به کتاب محدث است. مثلاً مرحوم محمد بن یعقوب کلینی (ره) روایات زیادی را از راویان مختلف، شنیده و در کتاب با عظمتش به نام «کافی» ثبت نموده است. پس از مرحوم کلینی (ره) ارجاع احادیث به راوی نیست بلکه به کتاب کافی است و البته راویان آن حدیث، در کتاب کافی، ثبت است. سلسله‌ی راویان و محدثان، نهایتاً تا اواخر قرن پنجم امتداد می‌یابد.
حدیثی: کسی است که بیشتر عمر خود را در مطالعه و جمع‌آوری و دسته‌بندی احادیث شریفه صرف کرده است. این افراد، تماماً با کتاب‌های حدیثی در ارتباطند و آثارشان، واسطه‌ای برای ارائه‌ی بهتر و منظم‌تر احادیث است. اینان، نه امامان را دیده‌اند و نه راویان را دیده‌اند و نه حتی محدثان را. افرادی همانند علامه مجلسی، سید هاشم بحرانی، شیخ حرّ عاملی، شیخ حسین نوری، شیخ علی نمازی و شیخ عباس قمی را می‌توان از این گروه برشمرد.
فقیه: کسی است که کاری به جمع‌آوری روایت و دسته‌بندی آن ندارد ولی با مطالعه‌ی فنّی روایات، درست و نادرست آن را مورد دقت قرار داده و مطالعه‌اش در روایات، به منظور استخراج و استنباط حلال و حرام فقهی است.

جواب 2: لفظ دقیق در مورد مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره) این است که ایشان را «حدیثی» بخوانیم ولی به جهت سنگین بودن تلفّظ و احتمال اشتباه با حدیث نکره، بیشتر به لفظ «محدّث» خوانده می‌شود. مثلاً به جای این که نوشته شود: «در حدیثی که حدیثی قمی (ره) در منتهی الآمال آورده، آمده است…» نوشته می‌شود: «در حدیثی که محدّث قمی (ره) در منتهی الآمال آورده، آمده است …»؛ همچنین است «محدث نوری»، «محدث بحرانی» و «محدث عاملی» که جملگی، «حدیثی» هستند ولی مجازاً به «محدّث» خوانده می‌شوند.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
١. آیا استاد حاضر (ارواحنا فداه) منهاجی است، یا به خاطر سِمت و جایگاه استادی، از منهاجی فراتر است؟
٢. آیا در شأن منهاجی هست که بعد از گفتن نام استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام)، جمله‌ی «ارواحنا لتراب مقدمه الفداء (ارواح ما فدای خاک پایش)» را بگوید؟ همچنین بوسیدن پای آنان (علیهم السلام).
به امید همسایگی در فردوس اعلی ان شاء الله.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: این سؤال، ارزش تربیتی و عملی ندارد ولی از جهت باز شدن دیدگاه،‌ عرض می‌کنم: اصل در این عالم و همه‌ی عوالم هستی، خدای تعالی‌ست. سپس در مرتبه‌ی بعد، نوامیس دهر قرار دارد، یعنی قانون‌های تکوینی و تشریعی خداوندگار. سپس برای ابلاغ این قانون‌ها به انسان‌ها، مردانی پاک‌سرشت را برگزیده که به مناسبت جایگاهشان به رسول و نبی و وصی، نامبردار می‌شوند. پس اصل اول، خداست و اصل دوم، قانون‌های خداست (دین) و اصل سوم،‌ انبیاء و اوصیاء (علیهم‌السلام) هستند و در رتبه‌ی آخر، اهل ایمان و عمل صالح هستند، یعنی کسانی که به قانون‌های خدای تعالی که انبیاء و اوصیاء (علیهم‌السلام) آورده‌اند، ایمان می‌آورند و عمل می‌نمایند. و منافق (صاحبِ اقرار ظاهری و انکار قلبی) و کافر (صاحبِ انکار ظاهری و قلبی)، هیچ جایگاه و ارزشی در نظام هستی ندارند.
این رتبه‌بندی، از فحوای آیات و روایات به دست می‌آید و در حالت تعارض، اصل متأخر، فدای اصل متقدم می‌شود. به عبارت ساده، هر جا امر دایر شود بین این که خدا بماند یا دین خدا، دین خدا فدای ذات خدا می‌شود. هر جا امر دایر شود بین این که دین خدا بماند یا رسول و نبی و وصی، رسول و نبی و وصی، قربانی می‌شود تا دین خدا بماند. هر جا امر دایر شود که رسول و نبی و وصی بماند یا اهل ایمان، اهل ایمان فدا می‌شوند تا رسول و نبی وصی بماند. و هر جا امر دایر شود که مؤمن بماند یا منافق و کافر، باید منافق و کافر، فدای مؤمن شوند.
پس هر گاه منهاج فردوسیان را واضحات و مسلّمات شیعه‌ی اثنی‌عشریه بدانید (چنان که ما می‌دانیم) و شیعه‌ی اثنی‌عشریه را فرقه‌ی ناجیه و اسلام اصیل بدانید (چنان که ما می‌دانیم)، باید معتقد شوید که انبیاء و اوصیاء (علیهم صلوات الله اجمعین) افتخارشان به منهاجی بودنشان است.
البته این سخن،‌ بر لجوجی که اصرار دارد بدون دلیل، «منهاج فردوسیان» را فرقه‌ی ضالّه و عرفان کاذب بخواند، بسی سخت و سنگین است وَ إنّها لَکبیرةٌ إلا علی الخاشعین.

جواب 2: جمله‌ی «ارواحنا لتراب مقدمه الفداء» اگر به معنی تحت اللفظی‌اش باشد یعنی «روح ما فدای خاک پایش باد»، درست نیست و خارج از شأن منهاجی است؛ به این صورت که آن حضرت، از راه خاکی‌ای عبور کنند و اثر کفش یا پایشان بر زمین بماند و روح ما، به احترام آن خاکی که کف کفش یا کف پای مبارکشان بر آن گذاشته شده، از بدن مفارقت کند. ولی این جمله، نباید به معنی تحت اللفظی‌اش ترجمه شود، بلکه باید اینگونه معنی‌اش کرد: روح ما در راه استقرار دولت حق به پیشوایی آن بزرگوار، فدا باد. به عبارت ساده، در راه استقرار «کلمةُ الله» در زمین و سرنگون کردن مستکبرین، در رکاب آن حضرت، شهید شویم. اگر به این معنی بگیریم، بسیار درست است و آرزوی خیلی خوبی است و دعای بسیار ارزشمندی خواهد بود.
بوسیدن پای آن بزرگواران،‌ بر طبق روایات معتبری که به دست ما رسیده، نهی شده است و اگر روزی، توفیق تشرّف به محضر باهر النور حضرت استاد حاضر (ارواحنافداه) دست دهد، اجازه نخواهند داد که پای مبارکشان را ببوسیم.

موفق باشید
حاج فردوسی

باسلام و آرزوی موفقیت برای شما
در چند سال اخیر فردی در تهران به نام… که روحانی هم هست، اقدام به واسطه‌گری برای ازدواج موقت به صورت ماهیانه و ساعتی می‌کند. همه کارهایش حتی خواندن عقد هم به صورت تلفنی است. 60 هزار تومان برای ثبت نام از مرد می‌گیرد و موقع خواندن عقد تلفنی هم 50 هزار تومان از مرد می‌گیرد، احتمالاً مبلغی هم از خانم‌ها می‌گیرد.
برای عقد ماهیانه، شرایط خانم‌ها این است که فقط ماهی 8 بار، هر بار 2 ساعت فقط ملاقات باید صورت بگیرد. مهریه‌ها هم از 700 و 800 تومان به بالا است. برای ساعتی‌ها هم 60 و 70 هزار تومان برای یک ساعت است.
آیا کار ایشان که بدون رعایت مجوزات قانونی و قوانین بهداشت و… است صحیح است؟
آیا این مبلغ که برای واسطه‌گری می‌گیرند منصفانه است؟
مبلغ مهریه‌های تعیین شده برخلاف فلسفه‌ی ازدواج موقت است که خصوصاً برای کسانی است که توانایی مالی ازدواج دائم را ندارند نه برای کسانی که تمکن مالی خوبی دارند.
آیا ازدواج‌های ساعتی زنان یائسه که در روز با چند نفر می‌توانند ازدواج کنند، از نظر بهداشتی و شرعی صحیح است؟
هیچ نهادی بر کار ایشان نظارت ندارد؟
این روش هم از سوی او، هم از سوی زنان، یک تجارت و سوء استفاده از قوانین اسلام نیست؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بحث ازدواج موقت، چند ضلع دارد که اگر به خوبی تبیین نشود، موجب بدفهمی آن خواهد شد. به صورت خلاصه، به این اضلاع می‌پردازم و شما را برای آشنایی با اسناد و مدارک این نوشتار، به کتاب‌های مفصل فقهی و حدیثی معتبر شیعی ارجاع می‌دهم.

ضلع اول: دعوای شیعه و عامه است بر سر این که آیا ازدواج موقت، ازدواج است یا زنا. عامه بعد از نهی خلیفه‌ی دوم، معتقد شده‌اند که ازدواج موقت، زنا محسوب می‌شود. حتی در نزد برخی فرقه‌های اسلامی، به خاطر مسائل سیاسی، بدتر از زنا شمرده می‌شود! در جای خود، ثابت شده است که ازدواج موقت، سنت استاد اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) است و نهی خلیفه، اثری در حرام کردن آن ندارد. نهایت همراهی‌ای که می‌توان نمود، این است که بگوییم هر گاه رهبر جامعه‌ی اسلامی، با استفاده از اختیاراتی که دارد، عملی را ممنوع کند؛ آن ممنوعیت، محترم است و جامعه باید مراعات نماید، ولی باید توجه داشت که این دست ممنوعیت‌ها، محدود به زمان زمامداری خود آن شخص است و نباید تا روز قیامت، پایدار بماند.

ضلع دوم: خیانت به همسر دائم است. برخی معتقدند اگر مرد متأهل، اقدام به ازدواج موقت کند، به همسر دائمش خیانت کرده است. این نظریه‌ی فمینیستی، سندی در تعالیم اسلامی ندارد. البته در قرآن کریم، آمده است که مرد، بین همسرانش به عدالت رفتار کند و یک طرف را بلاتکلیف نگذارد، ولی خیانت شمرده نشده است.

ضلع سوم: مسائل بهداشتی است. برخی مخالفین، ازدواج موقت را عاملی برای شیوع بیماری‌های مقاربتی و مسری می‌دانند. این بحث،‌ از حیطه‌ی تخصص بنده خارج است و نمی‌توانم در آن نظر بدهم، ولی گویا با وسائل بهداشتی خاص، بتوان جلو انتقال بیماری‌های مسری به طرف مقابل را گرفت.

ضلع چهارم: حلالیت فرزند است. عامه، به پیروی از حکم خلیفه‌ی ثانی، فرزندی که از ازدواج موقت حاصل می‌شود را حرام‌زاده می‌پندارند ولی بر طبق فقه آل محمد (علیهم‌السلام) چنین فرزندی، حلال‌زاده است و تمام احکام فرزند همانند محرمیت و ارث را دارد.

ضلع پنجم: سرنوشت عاطفی فرزند است. برخی مخالفین، فرزندی که ثمره‌ی ازدواج موقت باشد را همانند فرزند طلاق می‌شمارند، زیرا معمولاً زمانی به دنیا می‌آید یا به مرحله‌ی تکامل عقلی و عاطفی می‌رسد که یکی از والدین ـ و بیشتر پدر ـ در کنارش نیست. این اشکال را نیز می‌توان با استفاده از وسائل و داروهای پیشگیری از انعقاد نطفه، برطرف نمود.

ضلع ششم: میزان مهریه است. در تعالیم اسلامی، برای میزان مهریه،‌ هیچ محدودیتی نیامده است و به توافق طرفین و استطاعت مالی مرد بستگی دارد.
ضلع هفتم: مدت عقد موقت است. بر سر این که مدت عقد موقت، از چه حد اقل و حد اکثری برخوردار باشد، در بین علما اختلاف است ولی راه احتیاط، این است که از زمان یک بار بهره‌وری جنسی کمتر نباشد و از ادامه‌ی عمر طبیعی انسان، بیشتر نباشد. به عبارت ساده، در عقد موقت، حد اقل از نیم ساعت و یک ساعت، کمتر نباشد و برای مردِ مثلاً چهل ساله، از چهل سال و پنجاه سال، بیشتر نباشد؛ زیرا عمر طبیعی در این زمان، بیش از هشتاد سال و نود سال نیست.

ضلع هشتم: شرایط عقد موقت است. در ازدواج موقت، همانند ازدواج دائم، هر شرطی که بر خلاف کتاب خدا و سنت پیامبر خدا نباشد، و در نزد عقلا، محترم شمرده شود، محترم و لازم الاجراست. هر گاه زن قبل از عقد موقت، شرط عدم دخول کرده باشد و مرد نیز بپذیرد، حق دخول ندارد و باید به مادون الفرج بسنده کند. ولی اگر بعداً، زن از شرط خودش برگشت، می‌تواند دخول هم داشته باشد. در برخی شروط همانند حق خوابیدن در هر چهار شب، یک‌بار یا شرط ارث و نفقه، باید راه صلح را پیش گیرند که مسائل کاملش را در رساله‌ی توضیح المسائل منهاج فردوسیان، به تفصیل بیان کرده‌ایم.

ضلع نهم: فرق ازدواج موقت با روسپیگری است. مخالفین ازدواج موقت، بسیار می‌کوشند تا ازدواج موقت را برای زنان، همانند روسپیگری و فاحشه‌گری بشمارند. این مقایسه، غیر شرعی است و بی‌احترامی به قوانین اسلام عزیز محسوب می‌شود. کسانی که ازدواج موقت را از این جهت زیر سؤال می‌برند، یا شناخت کافی از اسلام ندارند، یا تسلیم احکام الهی نیستند، و یا اصلاً مسلمان نیستند. حدود و شرایطی که در ازدواج موقت هست، آن را به روشنی از فحشاء جدا می‌سازد. مثلاً نگهداری عدّه در ازدواج موقت، به این معنی که بعد از جدا شدن از شوهر موقت، باید به مدت دو بار حیض دیدن کامل از ازدواج با شوهر جدید، خودداری کند. در حالی که در روسپیگری، چنین محدودیتی مراعات نمی‌شود و زن فاحشه، هر شب در بستر یک مرد می‌خوابد.
یا این که در ازدواج موقت، اجازه‌ی پدر یا پدربزرگ پدری برای دختران باکره لازم است ولی فاحشات، چنین قیدی را مراعات نمی‌کنند.
یا این که در ازدواج موقت، باید صیغه‌ی ازدواج به عربی صحیح و به قصد انشاء، خوانده شود در حالی که در زنا، چنین مطلبی رعایت نمی‌شود.
یا این که زنی می‌تواند ازدواج موقت کند که شوهر دائم یا موقت نداشته باشد، در صورتی که برخی روسپی‌ها، شوهر دارد هستند.

ضلع دهم: محور در ازدواج موقت است. بر سر این که محور در ازدواج موقت، مسائل جنسی است یا مسائل عاطفی یا مسائل مالی و حمایتی، بحث‌های مفصلی بین طرفداران و مخالفان، در جریان است. آنچه از اسم آن (متعة) و روح حاکم بر آن استفاده می‌شود،‌ این است که اصل و محور در ازدواج موقت، تأمین اغراض جنسی است، برعکس ازدواج دائم که بعد از مدتی، مسائل عاطفی و داشتن فرزند، به محور اصلی آن تبدیل می‌شود.

ضلع یازدهم: بحث واسطه‌گری در ازدواج موقت است. وساطت در ازدواج، مورد سفارش استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است، بر عکس وساطت در زنا و لواط که بنا به بعضی روایات، از گناهان کبیره شمرده شده و با نام «قیادت» شناخته می‌شود. پس اگر ازدواج موقت را ازدواج بدانیم نه زنا، باید واسطه‌گری در این امر را نیز حلال و پرخیر و برکت بشماریم.
بعد از این مقدمات کوتاه، به جواب سؤالات شما می‌پردازیم. ان شاء الله

سؤال: آیا کار ایشان که بدون رعایت مجوزات قانونی و قوانین بهداشت و… است صحیح است؟
جواب: روحانی محترمی که نام برده‌اید، استاد حوزه و دانشگاه است یعنی هم برای طلاب علوم دینی تدریس می‌کند و هم برای دانشجویان؛ و دفترخانه‌ی رسمی ازدواج و طلاق دارد، پس هم مجوز شرعی را می‌شناسد و هم مجوز قانونی دارد. اما مسائل بهداشتی، ربطی به عاقد و واسطه ندارد و طرفین ازدواج، باید مراعات کنند.

سؤال: آیا این مبلغ که برای واسطه‌گری می‌گیرند منصفانه است؟
جواب: از صحت مبالغی که نوشته‌اید، خبر ندارم ولی بر فرض مذکور، اگر چنین مبالغی دریافت می‌کند، منصفانه نیست، هر چند حلال است و اشکال شرعی ندارد.

سؤال: مبلغ مهریه‌های تعیین شده برخلاف فلسفه‌ی ازدواج موقت است که خصوصاً برای کسانی است که توانایی مالی ازدواج دائم را ندارند نه برای کسانی که تمکن مالی خوبی دارند.
جواب: این که فلسفه‌ی تشریع ازدواج موقت، برای فقراست نه اغنیاء، حرف بدون سندی است. در هیچ کدام از آیات و روایات که منبع دین محسوب می‌شوند، چنین چیزی نیامده که ازدواج موقت، برای فقرا وضع شده است نه برای ثروتمندان. پس شایسته است از فلسفه‌تراشی برای احکام الهی، پرهیز کنید، همچنان که شایسته است واسطه‌ها و عاقدین محترم، در دریافت حق وساطت و قرائت خطبه، انصاف را مراعات کنند.

سؤال: آیا ازدواج‌های ساعتی زنان یائسه که در روز با چند نفر می‌توانند ازدواج کنند، از نظر بهداشتی و شرعی صحیح است؟
جواب: از نظر فقه آل محمد (علیهم‌السلام) ـ که خداوند ما و شما را از معتقدین و عاملین به آن قرار دهد ـ زن یائسه، عدّه ندارد، یعنی لازم نیست مدتی بعد از جدا شدن از شوهر اول، برای ازدواج با شوهر دوم، صبر کند. لذا می‌تواند هر ساعت، به عقد یک نفر در آید. اما این که این کار، از لحاظ بهداشتی، خطرناک است یا راهی برای از بین بردن یا کاستن خطراتش هست، خارج از تخصص بنده است و پزشکان محترم، باید اظهار نظر نمایند.

سؤال: هیچ نهادی بر کار ایشان نظارت ندارد؟
جواب: عرض شد که بر طبق تحقیق بنده، روحانی نامبرده، تمام مجوزهای قانونی را داراست، لذا نهادهای ذی‌ربط بر کار ایشان نظارت خواهند داشت. و الله اعلم

سؤال: این روش، هم از سوی او، هم از سوی زنان، یک تجارت و سوء استفاده از قوانین اسلام نیست؟
جواب: بهتر است کسب درآمد از راه‌هایی که منع شرعی و قانونی ندارد را «اشتغال‌زایی» بنامید تا «سوء استفاده از قوانین اسلام». وقتی معرفی مرد و زن به یکدیگر برای ازدواج، حلال و دارای ثواب است و کسب درآمد از آن نیز حلال است، چرا این چشمه از درآمدزایی را بر روی جامعه می‌ببندید و نام «سوء استفاده» بر آن می‌نهید؟!
وقتی اسلام عزیز، قرض دادن پول به شرط زیادی را حرام می‌شمارد، ولی مستحب می‌داند کسی که پولی قرض کرده، از نزد خودش، با مقداری اضافی به صاحب مال بدهد، چرا باید جلو این خیر را بگیریم؟!
وقتی اسلام عزیز، این که زن، بدون هیچ قید و بندی، بدنش را برای استمتاع جنسی در اختیار مردی قرار دهد، گناه کبیره می‌شمارد، و درآمدش را حرام می‌داند، ولی وقتی با شرایط و حدود خاصی باشد، این کار را جایز می‌داند و درآمدش را حلال می‌شمارد، چرا باید جلو این راه کسب حلال را ببندیم؟!
توجه داشته باشید که برخی تنگ‌نظری‌ها، نتیجه‌ای جز فساد جامعه و تباهی مردم ندارد. بستن راه حلال، مساوی با باز شدن راه حرام است. غریزه را نمی‌توان تعطیل کرد و راه اطفاء آن را نیز نمی‌توان مسدود نمود، پس اجازه بدهید از همان مسیرهای حلال و شرعی و نورانی‌ای که خدای تعالی قرار داده، انجام پذیرد.
در پایان عرض می‌کنم، بر طبق روایت معتبر، امام صادق (علیه‌السلام)، فرمودند: ایمان مرد، کامل نمی‌شود مگر این که ازدواج موقت بجا آورد. یعنی تا زمانی که به صورت عملی انجام ندهید، احتمال افتادن در حکم شیطانی کسی که آن را ممنوع اعلام کرد، وجود دارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
اگر نتوانم در مناسبت‌هایی مانند «دحو الارض» یا «عید غدیر» روزه بگیرم، آیا می‌توانم فردای آن یا با چند روز فاصله، قضایش را بجا بیاورم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
روزه‌ی مناسبتی، فرصتی است که اگر از دست رفت، قابل جبران نیست؛ همچنان که در حدیث مشهور از استاد اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) آمده است که فرمودند:
«إِنَّ لِلَّهِ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ‏ نَفَحَاتٍ‏ أَلَا فَتَرَصَّدُوا لَهَا» [عوالی اللئالی، احسائی، جلد 1، صفحه‌ی 296، الفصل العاشر فی أحادیث تتضمن شیئا من الآداب الدینیة]
ترجمه: همانا برای خدای تعالی در روزگارتان، وزش‌هایی‌ است، هان آن را شکار کنید.
و در روایتی دیگر آمده است:
«إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ‏ نَفَحَاتٍ‏ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا بِکَثْرَةِ الِاسْتِعْدَادِ» [عوالی اللئالی، احسائی، جلد 1، صفحه‌ی 118؛ الجملة الثانیة فی الأحادیث المتعلقة بالعلم و أهله و حاملیه]
ترجمه: همانا برای پروردگارتان در روزگارتان وزش‌هایی است، هان خود را در معرض آن قرار دهید با بسیار آماده شدن.
به عبارت ساده، مثل این که الان باران می‌آید، اگر شما همین الان به فضای آزاد نروید، فردا نمی‌توانید قضایش را بجا آورید زیرا دیگر بارانی نمی‌بارد.
همچنان که اصل روزه، تشریع شده، قضای آن نیز باید تشریع شده باشد. یعنی وقتی روزه‌ی ماه رمضان را واجب کردند، قضای آن، برای کسی که به علت سفر یا مرض نتواند روزه بگیرد را نیز قرار دادند. اگر سه روز روزه در ماه ـ که معروف به روزه‌‌ی دهر است ـ را تشریع کردند، در کنارش فرمودند اگر نتوانستی، در روزهای دیگر یا حتی روزه‌های تابستان را در زمستان، قضا کن. ولی در سایر مناسبت‌ها، قضای روزه‌اش تشریع نشده است. پس فرصتی است که اگر از دست رفت، رفت که رفت و دیگر قابل جبران نیست.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
آیا عمل جراحی پرده‌ی بکارت غضروفی، که منجر به دیدن و لمس آلت تناسلی می‌شود، دارای ضرورت است؟
ببخشید

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
تشخیص ضرورت، بر عهده‌ی مکلف است. یعنی باید بنگرد و دقت کند که آیا کار مهم‌تری با ارتکاب این معصیت، انجام می‌گیرد یا نه؟ به عبارت ساده، باید امر مهم‌تری در میان باشد که انجام گناه را جایز نماید. مثلاً هر گاه جان یا آبروی مسلمان محترم، در معرض خطر جدّی قرار گیرد، می‌تواند مجوّز انجام چنین عملی باشد. در هر حال، نمی‌توان بدون ملاحظه‌ی تمام جوانب، حکم مسأله را بیان نمود.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسمه تعالی

سلام
١. انجام دادن قوانین عملی طبقه‌ی پنج تا ده را باید با اذن والدین انجام دهیم؟
٢. اگر با بعضی از قوانین در این طبقات مخالفت کنند چه کار کنیم؟
ممنون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: قوانین عملی طبقات اول تا چهارم که مشتمل است بر انجام واجبات و ترک محرمات، نیازی به اجازه‌ی والدین ندارد و حتی در صورت مخالفت آنان نیز باید مراعات شود. مثلاً اگر پدر یا مادر، با ریش گذاشتنِ فرزندش مخالف است، به مخالفتش اعتنا نمی‌شود و حکم خدای تعالی، مقدّم بر خواسته‌ی نفسانی پدر و مادر می‌باشد؛ ولی در طبقات پنجم و ششم، که مشتمل بر مستحبات مؤکده و مکروهات شدیده است، احتیاط حکم می‌کند که به نحوی، رضایت پدر و مادر، جلب شود و در صورتی که موجب آزارشان می‌باشد، ترک گردد. مثلاً اگر خواندنِ نماز شب، موجب می‌شود پدر یا مادر مریض، بیدار شود و درد و بیماری‌اش شدت یابد، باید ترک شود و در قضای آن در روز، خوانده شود.
اما در قوانین طبقات هفتم تا دهم، حتماً باید رضایت پدر و مادر در کار باشد و در صورت ناراضی بودن پدر یا مادر، ترک گردد.

جواب 2: به مخالفت پدر و مادر با مراعات قوانین طبقات اول تا چهارم، اعتنا نکنید. به مخالفت پدر و مادر با مراعات قوانین طبقات پنجم و ششم، احترام بگذارید و بکوشید که آنان را راضی کنید و اگر راضی نشدند، مراعاتش را ترک کنید. به مخالفت پدر و مادر با مراعات قوانین طبقات هفتم تا دهم، احترام بگذارید و لازم نیست در راه راضی کردن آنان، تلاش کنید.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
١. استفاده از برنامه‌های مفید تلویزیون و یا رادیو، اعم از اخبار یا برنامه‌های دیگر، یا حتی سایت‌های بعضی از علمای دین و حتی برخی مراجع تقلید، در صورتی که مطمئن باشیم موسیقی به گوش‌مان خواهد خورد، در منهاج فردوسیان چه جایگاهی دارد؟
٢. اگر احتمال بدهیم چه طور؟
با تشکر فراوان از حوصله‌یتان

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
قبل از انقلاب، انواع موسیقی حرام بود. اوایل انقلاب، بعضی موسیقی‌ها حلال شد ولی نشان دادن آلات موسیقی در تلویزیون، ممنوع بود. این اواخر، نشان دادن آلات موسیقی در تلویزیون هم آزاد شد! و چندی قبل، آیاتی از سوره‌ی شمس را همراه با نواختن تار، خواندند! و در یکی از محافل رسمی، جمعی دف‌زنان، قرآن کریم را برای تلاوت به جایگاه آوردند و معلوم نیست این سیر نامبارک، تا کجا ادامه خواهد یافت.
خودم در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران دیدم (نقل قول نیست) که روحانی‌ای تفسیر قرآن می‌گفت و همراه با آن، تار یا نی می‌زدند! خودم دیدم در برنامه‌ای به نام «حدیث سرو» که از حالات و مقامات فقها و اهل تقوا می‌گفتند و همراهِ آن، نی و تار می‌نواختند! خودم دیدم که سخنان امام راحل (ره) و رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) را با چاشنی موسیقی پخش می‌کنند!
کار را به جایی رسانده‌اند که تار و دف و نی و مانند اینها، مثل نمک غذا، از لوازم تلویزیون و رادیو شده است! یعنی دعای کمیل و دعای ندبه و خطبه‌های نماز جمعه که همراه با موسیقی نیست، بی‌نمک به نظر می‌رسد. البته بین بازپخش خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران، موسیقی پخش می‌کنند تا بی‌نمکی خطبه‌ها،‌ در کام متدینین جبران شده باشد!
چاره‌ی این قصه‌ی پرغصه، رویگرداندن از شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی‌ای است که سخنان خوب را همراه با موسیقی به کام جان بینندگان و شنوندگان خود می‌ریزند.
البته در مورد سایت‌های اینترنتی، بخصوص سایت‌های مراجع معظم تقلید، ندیده‌ام که همراه با موسیقی باشد ولی اگر چنین چیزی در آخر الزمان اتفاق افتاد، صدای سیستم را ببندید و از مطالب مفید آن، استفاده نمایید.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسمه تعالی

سلام حاج فردوسی
١. عمل صالح چیست؟
٢. اگر کسی قبل از طلوع و غروب خورشید به جای ذکر ضروری، ذکر دیگری بگوید، آیا عمل صالح انجام داده است؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: عمل صالح، منحصر به انجام قوانین عملی منهاج فردوسیان است. به عبارت دقیق‌، مراعات قوانین طبقات اول، سوم، پنجم، هفتم و نهم از قوانین عملی منهاج فردوسیان را «عمل صالح» می‌دانیم.

جواب 2: «عمل صالح» مراتبی دارد. گاهی انجام مرحله‌ی پیش‌تر،‌ به قدری مهم است که پرداختن به عمل صالح در مراحل بعدی، ممنوع و گناه شمرده می‌شود. مثلاً در جایی که نماز واجب در حال قضا شده است، پرداختن به تلاوت قرآن یا نافله خواندن، ممنوع است. این قانون کلی، برای تعارض قوانین طبقات اول و سوم با بقیه‌ی طبقات است ولی در آنچه سؤال شده، چون از طبقه‌ی پنجم است، نمی‌توان به قطع، حکم به ممنوعیت آن نمود ولی بسیار شایسته است که عالماً و عامداً، ذکر دیگری را جایگزینِ ذکر طلوع و غروب نکنید.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
١. آیا توسل به غیر از استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) جایز است؟
٢. اگر جایز است به چه کسانی و چیزهایی می‌شود توسل کرد؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
«توسل» به معنی وسیله گرفتن برای رسیدن به مقصد است. پس، سراسر زندگی موجودات زنده در این دنیا، پُر از «توسل» است؛ زیرا هر مقصدی، راهی دارد و هر راهی، وسیله‌ی مناسب با خودش را می‌طلبد.
البته یک نوع از توسل، ممنوع و مذموم است و آن، «مؤثر» دانستن وسیله به صورت استقلالی در رساندن به مقصد می‌باشد؛ زیرا رساننده‌ی اصلی به مقصد، حول و قوّه‌ی خداست که بدون وسائل و وسائط ظاهریه‌ی دنیویه، جاری نمی‌شود.
به عبارت دیگر، نباید هیچ وسیله‌ای را بدون در نظر گرفتن حول و قوّه‌ی الهی، مؤثر بدانیم؛ که اگر چنین کردیم،‌ بت‌پرست می‌شویم؛ چه متوجه باشیم و چه متوجه نباشیم.
به عنوان مثال، هر گاه دندانتان درد بگیرد، «متوسل» به دندانپزشک می‌شوید. برای رسیدن به مطب دندان‌پزشک، «متوسل» به ماشین و مانند آن می‌شوید. دندان‌پزشک برای تسکین درد شما، «متوسل» به خالی کردن عصب دندان می‌شود. برای این کار، «متوسل» به مته‌ی مخصوص می‌شود. برای این که احساس درد شدیدتر نکنید، «متوسل» به ماده‌ی بی‌حس‌کننده می‌شود. برای خارج کردن ماده‌ی بی‌حس‌کننده، «متوسل» به سرنگ می‌شود. برای تزریق متمرکز در لثه، «متوسل» به سوزن میان‌تهی می‌شود. برای فرورفتنِ آسانِ سوزن در لثه، «متوسل» به تیز کردن سر سوزن می‌شود. شما نیز برای استخدام (= به خدمت گرفتنِ) دندان‌پزشک، «متوسل» به پول می‌شوید و همینطور…
بعد از این مقدمه، جواب سؤالات شما را عرض می‌کنم:

جواب 1: «توسل» به معنی عام آن، هم «ممکن» است و هم «جایز» است و هم «جاری و ساری در سراسر زندگی» است ولی توسل برای رسیدن به درجات عالیه‌ی اخروی (کمال و سعادت) در انحصار تعالیم رسیده از ثقلین می‌باشد. در فرازی از اواخر زیارت جامعه‌ی کبیره می‌فرمایند:
«اللَّهُمَّ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَیْکَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَخْیَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِی»
یعنی: پروردگارا اگر شفاعت‌کنندگانی (وسیله‌هایی) نزدیک‌تر به تو از محمد و خاندان نیکوکارش،‌ آن پیشوایان نیک، می‌یافتم، البته آنان را شفیعان (و وسیله‌ام برای رسیدن به مقصدم) قرار می‌دادم.
توجه داشته باشید که «توسل» به «توسل عام» و «توسل خاص» تقسیم می‌شود. همچنین «توسل خاص» به «توسل دنیوی» و «توسل اخروی»‌ تقسیم می‌شود که در نسخه‌ی دوم «مفاهیم راهبردی بر مبنای منهاج فردوسیان» به تفصیل، بیان شده است و شرح آن در این مختصر، نمی‌گنجد.

جواب 2: خدای تعالی، برای هر مقصدی، راهی و برای هر راهی، وسیله‌ای قرار داده است. وهابیت ملعون،‌ از یک سوی بام و شیعیان سرگردان، از سوی دیگر بام افتاده‌اند. نه «توسل» به معنی مطلق و عامش، بت‌پرستی و شرک است، آن گونه که وهابی‌های رجس نجس می‌پندارند و نه همه جور «توسل» به ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) و امامزادگان، جواب می‌دهد و نتیجه‌بخش است، آن گونه که برخی شیعیان ساده‌لوح می‌پندارند.
راهِ پیدا کردن همسر، بچه‌دار شدن، پولدار شدن، یافتن شغل مناسب، خانه‌دار شدن و مانند اینها، منحصر در توسل به ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) نیست و در بیشتر موارد، پیمودن راه طبیعی و مادی آن، بهتر و زودتر جواب می‌دهد.
ولی آن توسلی که قطعاً و حتماً، منحصر در ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) است، توسل به برنامه‌ی تربیتی آنان است که ما آن را «منهاج فردوسیان» نامیده‌ایم. به عبارت ساده، هیچ راهی برای رسیدن به کمال و سعادت نیست جز چنگ زدن به دامان تعالیم ثقلین، یعنی قرآن و عترت طاهره (علیهم‌السلام) ولی برای رسیدن به پول و فرزند و خانه و مانند اینها، راه‌های دیگری نیز وجود دارد.
در پایان، لازم به ذکر است که بحث توسل، زوایای مختلفی دارد، ولی معمولاً ناظر به اشکالات وهابیت خبیث بررسی می‌گردد، لذا به حقیقت مطلب پرداخته نمی‌شود و اصل «توسل»، بدون جانبداری‌های حزبی و سیاسی، بیان نمی‌شود.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسمه تعالی

سلام
آیا این حدیث قدسی صحیح است که خداوند می‌فرماید: «گنج پنهانی بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس مردم را آفریدم برای اینکه شناخته شوم»؟
اگر این روایت صحیح است، پس چرا در کتاب قواعد نظری آمده است که سخن گفتن درباره‌ی ذات مقدس پروردگار متعال، ثمره‌ای جز زیاد شدن حیرت ندارد؟
ممنون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
آنچه حدیث قدسی خوانده‌اید و بسیار مشهور در نزد عرفاست، سند معتبر ندارد. قدیمی‌ترین منبعی که این جمله در آن آمده، کتاب «طبقات ‌الصوفیه» اثر خواجه عبدالله انصاری هروی (متوفای 481 هجری قمری) است. تمام منابعی که بعد از او این سخن را نقل کرده‌اند، از او گرفته‌اند. عبدالله انصاری، معروف به «پیر هرات» از سران صوفیه است.
با این حساب، چنین تناقضی پیش نمی‌آید و همواره، تفکر در ذات حق تعالی، موجب تحیر و سرگردانی است.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام بالاسری
سلام حاجی
ای چیزای که می‌نویسید: بداراد و کناد و از اینا، اینا ینی چی؟ یه کم زیر سیکل بگید، شاد مام حالیمون شد. با سایتتون که حال می‌کنیم به مولا.
نوکرتیم

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
سعی من بر آسان‌نویسی است ولی چون بیشترِ مطالب، دارای عمق است، موهمِ سخت‌نویسی است. به عبارت ساده، چون اکثر مطالبی که در جواب‌ها نوشته می‌شود، عمیق است، هر چند تلاش می‌کنم از کلمات و عبارات ساده، روان و قابل درک عوام استفاده کنم، ولی باز هم انتقال معانی، به دشواری صورت می‌گیرد.
پس توصیه می‌شود، هر مطلب را بیش از یک بار و با آرامی و متانت، مطالعه نمایید تا به عمق مطالب رسیده و بهره‌ی کامل بردارید.
در ادبیات فارسی، مقرر است که هر گاه فعل ماضی، بخواهد تبدیل به فعل دعایی شود، قبل از حرف آخرش، الفی افزوده می‌شود. به این الف، «الف دعایی» گفته می‌شود. پس کسی که بخواهد دقیق بنویسد، باید فعل ماضی و فعل دعایی‌اش فرق داشته باشد. فعل ماضی، دلالت بر انجام شدن فعل در گذشته دارد، در حالی که فعل دعایی، دلالت بر تقاضای انجام شدن فعل در آینده می‌کند. به این مثال توجه کنید:
کسی که در اینجا درختی بکارد، از میوه‌اش استفاده کند. (اِخبار از این که هر گاه کسی، درختی در اینجا بکارد، از میوه‌اش استفاده خواهد کرد).
کسی که در اینجا درختی بکارد، از میوه‌اش استفاده کناد. (انشاء دعاست به معنی این که خدایا هر کس در اینجا درختی بکارد، چنان کن که از میوه‌اش استفاده نماید).
مثال دیگر:
هر کس به این فقیر کمک کند، خدایش در روز قیامت، هزار برابر ثواب دهد. (خبر دادن است از این که هر کس به این فقیر کمک کند، خدای تعالی در روز قیامت، به او هزار برابر ثواب خواهد داد)
هر کس به این فقیر کمک کند، خدایش در روز قیامت، هزار برابر ثواب دهاد. (دعاست، به این معنی هر کس به این فقیر کمک کند، امید است و آرزو می‌کنیم که خدای تعالی، هزار برابر در قیامت، ثوابش بدهد).

موفق باشید
حاج فردوسی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
رساله‌ی توضیح المسائل منهاج فردوسیان که بر اساس احتیاط نگاشته شده است، بر اساس کدام یک از موارد زیر است؟
١. فتواها و احتیاط‌های فقهاء و مجتهدین زنده‌ی این زمان، که از طرف کارشناسان اجتهاد و فقه، به عنوان فقهای واجدالشرائط و مراجع تقلید و بهترین مجتهدین برای رجوع افراد، در مسائل شرعی (ناواضحات و نامسلمات) مشخص شده‌اند، در نظر گرفته می‌شود؟ (که با از دنیا رفتن هر کدام از این فقهاء و مجتهدین، نظراتشان حذف خواهد گردید و رساله به‌روز خواهد شد)
٢. فتواها واحتیاط‌های تمام فقهاء و مجتهدین در عصر غیبت استاد حاضر (ارواحنا فداه)، که به عنوان فقهای واجدالشرائط و مراجع تقلید و بهترین مجتهدین زمان خودشان برای رجوع افراد، در مسائل شرعی (ناواضحات و نامسلمات) مطرح بوده‌اند، در نظر گرفته می‌شود؟
٣. فراتر از فتواها و احتیاط‌های تمام فقهای واجدالشرائط و مراجع تقلید و بهترین مجتهدین در عصر غیبت استاد حاضر (ارواحنا فداه)، که برای رجوع افراد در مسائل شرعی (ناواضحات و نامسلمات) مطرح بوده‌اند، در نظر گرفته می‌شود؟ (منظور از فراتر، بدین گونه است که اگر تمامی فقهای واجدالشرائط و مراجع تقلید و بهترین مجتهدین در عصر غیبت استاد حاضر (ارواحنا فداه)، در مسأله‌ای، اما، اگر و شاید مطرح کنند، ما به کلی آن مسأله را ترک می‌کنیم).
اللهم اسکنا الفردوس الاعلی مع محمد و آل محمد بحق محمد و آل محمد مع اصحاب المنهاج الفردوسیین ان شاءالله الرحمان.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در کتاب «اصول احتیاط منهاج فردوسیان» که در حکم مقدمه‌ی مفصلی بر «رساله‌ی توضیح المسائل منهاج فردوسیان» است، به طور کامل به این سؤال، پاسخ داده شده است؛ اما به طور اجمالی عرض می‌کنم: مسائل رساله‌ی توضیح المسائل منهاج فردوسیان به نحوی تنظیم شده است که نظر آیات قرآن، روایات معتبر و فقه شیعی، تأمین گردد.
یعنی کسی که بر طبق فتاوای مندرج در این رساله‌ی توضیح المسائل عمل کند، به قوی‌ترین احتمال، نظر شارع مقدس را عمل کرده است. البته توجه داشته باشید که احتیاط در محذورَین ممکن نیست، لذا در چند مسأله‌ی اندک، باید تقلید کرد.
نکته‌ی ممتاز، این است که چون مبنای مسائل در این رساله، آیات و روایات و فتاوای جمهور فقهاست، با رحلت مجتهد خاص، تغییری در آن ایجاد نمی‌شود و کسی که به آن عمل می‌نماید، با مُردن فلان مرجع تقلید، نیازمند جستجوی مرجع تقلید دیگر نمی‌گردد. به عبارت دیگر، هر گاه کسی به این رساله عمل کند، به فرض غم‌انگیز، که تمام مراجع معظم تقلید، یکباره چهره در نقاب خاک بکشند، هیچ تغییری در رویه‌ی او ایجاد نمی‌شود و دچار هیچگونه سردرگمی و تحیری نمی‌گردد. برعکس مقلدین مرجع خاص که با مُردن او، به جستجوی اعلم بعدی بر می‌آیند.
این رساله‌ی توضیح المسائل، برای آزادمردانی تنظیم شده که «رکن رابع» را بر نمی‌تابند. یعنی بعد از «خدا» و «نبی» و «وصی»، سرسپرده‌ی غیرمعصوم نمی‌شوند؛ بلکه نظرات کارشناسان را می‌گیرند و به نزدیک‌ترین نظر به احتیاط، عمل می‌کنند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم حاج فردوسی
حدود چهار سال است که منهاج فردوسیان در محلمان تبلیغ می‌شود و متأسفانه فقط تعداد خیلی کمی به این برنامه‌ی تربیتی روی آوردند. من که کتاب را مطالعه کردم، بسیار محتوایش خوب و عالی بود. و خیلی در محلمان با این کتاب مشکل داشتند و بارها در سایتتان بیان کردید علت برخورد منهاج فردوسیان چیست، ولی من که در محلمان مشاهده می‌کنم، علت اصلی، مبلغین محلمان هستند. آنها با شرکت نکردن در حسینیه‌ی محلمان می‌خواهند یک جور ثابت بکنند که کار شماها اشکال دارد و ما به آنها می‌گوییم چرا به حسینیه نمی‌آیی می‌گویند ما با هیت امنای آن حسینیه مشکل داریم. تنها جوابشان این است. فرضاً اگر مشکل داشته باشند با هیأت امنای آن حسینیه، آیا می‌توانند به این دلیل، از حسینیه دست بکشند؟ خلاصه با نیامدن آن‌ها به حسینیه، این چنین در محلمان جا افتاده که این‌ها با امام حسین مشکل دارند. و هر جور یک فکر عجیب و غریب درباره‌ی آن‌ها می‌کنند. و خلاصه به مبلغینتان هر کی هست، در هر جا، بگویید این روش تبلیغ نیست که مجلس امام حسین را با ایراد بچگانه ترک کنیم و سبک شود. باورتان نمی‌شود که اگر آنها به حسینیه بیایند، خیلی مردم محلمان دیدشان به برنامه‌ی تربیتی عوض می‌شود.
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بارها عرض شد که تنها روش عزاداری که از سوی خاندان وحی (علیهم‌السلام) دارای ثواب عظیم معرفی شده، اشک ریختن بر مصائب حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام) است. البته غصه‌دار بودن، در مصائب اهل بیت طاهرین (علیهم‌السلام) نیز نوعی عبادت شمرده شده است، ولی ثوابی که اشک ریختن دارد، هیچ نوعی از انواع عزاداری‌های مرسوم ندارد.
پس تمام کارهایی که انجام می‌دهید،‌ اگر مقدمه‌ی «اشک ریختن» باشد، قابل توجیه است، البته در صورتی که آلوده به حرام نباشد. مثلاً اگر سینه‌زنی، زنجیرزنی، شبیه‌خوانی، عَلَم‌گردانی، نخل برداشتن و مانند اینها، مقدمه‌ای برای گریه باشد، قابل توجیه است و امید ثواب دارد. اما اگر رفتن به حسینیه و سینه‌زنی و زنجیرزنی و نوحه‌خوانی و امثال اینها، به گریه بر سالار شهیدان ختم نشود، ارزش ذاتی ندارد و معلوم نیست ثوابی داشته باشد.
توصیه‌ی همیشگی من به اصحاب منهاج فردوسیان، به پیروی از توصیه‌ی استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) این بوده که محور تمام عزاداری‌هایی که در محرم و صفر انجام می‌دهند، «اشک» باشد. یعنی اگر کاری نهی شرعی ندارد و منجر به اشک می‌شود، انجام دهند تا اشک را به دست آورند ولی اگر منجر به اشک نمی‌شود، دلخوش به ثواب آن نباشند.
به بیان ساده، فرض کنید آقای الف، طوری است که اگر در ابتدای ورودش به حسینیه، برایش روضه و مرثیه بخوانند، اشک نمی‌ریزد ولی اگر مثلاً یک ساعت سینه یا زنجیر بزند، سپس ده دقیقه برایش روضه خوانده شود، در آن ده دقیقه، اشک می‌ریزد، می‌گوییم رفتن به حسینیه و سینه یا زنجیرزدن، برای این فرد، کار خوبی است و توصیه می‌کنیم که انجام دهد تا گوهر اشک پایانی را به دست آورد.
اما آقای ب طوری است که در جمع و سر و صدا، اشکش خشک می‌شود و بیشتر،‌ حواسش به صدای بلندگوها و جنگ اکوها و ریتم و آهنگ نوحه‌ها می‌رود ولی اگر در خلوت بنشیند و نوار روضه گوش دهد یا کتاب مقتل مطالعه کند، اشک می‌ریزد، به این فرد توصیه می‌کنیم در جمع‌های شلوغ حضور پیدا نکند، بلکه در خلوت بنشیند و به آرامی اشک بریزد.
کسی هست که اگر مجلس، تاریک شود، اشکش سرازیر می‌گردد و در حالی که چراغ‌ها روشن است، خجالت می‌کشد گریه کند، به این فرد توصیه می‌کنیم در مجالسی شرکت کند که چراغ‌ها را خاموش می‌کنند.
کسی هست که اگر چراغ‌ها خاموش شود، وحشت می‌کند و این وحشت، موجب می‌شود اشکش خشک شود، به این فرد توصیه می‌کنیم در مجالسی شرکت کند که چراغ‌ها را خاموش نمی‌کنند.
کسی هست که اگر شمعی جلو خودش روشن کند، در حالی که مجلس، تاریک است، با نگاه به شمع، حالتی از رقّت قلب به او دست می‌دهد که اشکش جاری می‌شود، به این فرد توصیه می‌کنیم همراه خودش، شمع ببرد تا به این بهانه، اشک را دریابد.
کسی هست که اگر شمعی جلوش روشن کنند، تمام حواسش معطوف این می‌شود که شمع، واژگون نشود و فرش را نسوزاند. به چنین شخصی توصیه می‌کنیم اگر شمعی جلوش روشن کردند، آن را خاموش کند و یکسره حواسش را به مرثیه بسپارد تا اشک بریزد.
پس توصیه‌ی ما، بر محور انجام دادن کارهای حلالی است که منجر به گریه می‌گردد. اما کارهای حرام، هر چند منجر به گریه و اشک بر حضرت اباعبدالله (علیه‌السلام) شود، ارزش ندارد و اشکی که از آن حاصل می‌شود، با اشکی که از پوست کندن پیاز حاصل می‌شود، یکی است.
مثلاً اگر حضور در شبیه‌خوانی‌ای که همراه با موسیقی است، حالت گریه هم بیاورد، ارزش ندارد. اگر برهنه شدن در جایی که نامحرم حضور دارد، موجب اشک هم بشود، ارزش ندارد. اگر عزاداری، منجر به غصب و تصرف در مال مسلمان، بدون رضایت او باشد، ارزش ندارد.
توجه داشته باشید که اصحاب منهاج فردوسیان (کثّر الله امثالهم)، سودجوترین مردم روی زمین هستند و در زیر آسمان کبود، سودجوتر از اصحاب منهاج فردوسیان نخواهید یافت. طمع اینان آنقدر زیاد است که اگر خورشید را در دست راستشان و ماه را در دست چپشان بگذارند و تمام ثروت و قدرت و محبوبیت دنیا را یکجا به آنان بدهند، با یک متر از بهشت،‌ عوض نمی‌کنند. همیشه به این عزیزانم توصیه کرده‌ام که به دنبال سود عالی خود باشند و تمام همتشان را برای رسیدن به درجات عالیه‌ی بهشت، جمع کنند.
مبادا جایی «اشک» باشد و آنان بهانه بیاورند و نباشند. مبادا مداح خوب یا روضه‌خوان خوبی به مسجد و حسینیه بیاید و آنان به بهانه‌ی این که هیأت امناء را قبول ندارند، خود را از فیض اشک، محروم کنند. همچنین مبادا روز عاشورا، در کوچه و بازار، به دنبال جمع کردن نذری باشند. روز عاشورا، روز عزاداری است نه روز جمع کردن آش و قورمه‌سبزی نذری. روز عاشورا، روز سینه و زنجیر و دسته و قمه‌زنی نیست، روز عاشورا روز عزاداری با «اشک» است.
عزیزان من، احیای شعائر حسینی، دروغ بزرگی است که سال‌هاست در گوش ما گفته می‌شود. حضرت اباعبدالله (علیه‌السلام) شعائر خاصی در مقابل شعائر قرآن و سنت جدّ بزرگوارشان ندارند. تمام چیزهایی که به عنوان «شعائر حسینی» به ما معرفی شده، همانند، سینه‌زنی، زنجیرزنی، قمه‌زنی، علم‌گردانی، نخل‌برداری، نشانه‌کشی، پیراهن مشکی، نصب پرچم سیاه بر سردر منازل و مغازه‌ها و… همگی از اختراعات و شیرین‌کاری‌های شیعه است و هیچ ربطی به قرآن و سنت و عترت ندارد. هیچ کدام از اینها، از شعائر دینی یا شعائر حسینی نیست.
پس هشدار می‌دهم که دین خدا را با آئین‌های عزاداری، اشتباه نگیرید. حسینیه، مثل مسجد نیست که حتی نشستن در ثواب داشته باشد. حسینیه مکانی است که ورود جنب و حائض به آن، بدون اشکال است و اگر نجس شود، تطهیرش واجب نیست. ورود به حسینیه، دعای خاصی ندارد و خروج از آن نیز دعا و ذکر خاصی ندارد. حسینیه، سالن اجتماعات است، اگر اشک بر مظلومیت مولای غریبمان داشت، ارزش دارد و گرنه، ارزش خاصی ندارد و مانند تمام سالن‌های همایش و آمفی‌تآترها خواهد بود. کسی که در خانه‌اش می‌نشیند و بر مظلومیت مولای مظلوممان گریه می‌کند، ارزشش قابل مقایسه با کسی نیست که به حسینیه می‌رود و چای و قهوه و غذای نذری می‌خورد.
پس سعی کنید خود را از خیالات باطل برهانید و دوست داشتن و دشمن داشتن خود را بر محور دین خدا یعنی قرآن و سنت و عترت بنا کنید نه بر محور حسینیه که سالنی برای اجتماع عزاداران است.
سلام مرا به مردم محلتان برسانید و آنان را نسبت به مراعات احکام شرعی دینشان آگاه کنید و تشویق نمایید. نکند ـ خدای نکرده ـ آلوده به حرام و معصیت حضرت باری تعالی باشند و در همان حال، رفتن به حسینیه‌ی خالی از «اشک» را ارزش بدانند. رفتن به حسینیه در صورتی ارزش دارد که در آنجا، بر سالار شهیدان و شهدای کربلا (علیهم‌السلام) گریه کنند.
در پایان، لازم می‌دانم نکته‌ای را تذکر دهم. این که نوشته‌اید آمدن برخی اصحاب منهاج فردوسیان به حسینیه، موجب عوض شدن دیدگاه مردم نسبت به نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان می‌گردد، سخن گزافی است. اگر این مطلب را نوشته‌اید که مرا به طمع بیاندازید، بدانید که چیدمان نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان به نحوی است که منهاجی شدن تمام مردم با منهاجی نشدن حتی یک نفر، فرقی در بهره‌ی دنیوی من ندارد.
البته اگر مرجع تقلید می‌شدم، هر مقدار که بر مقلّدینم افزوده می‌شد،‌ وجوهات بیشتری به دفترم سرازیر می‌گشت و همین، دلیلی کافی برای کوتاه آمدن از برخی مواضع بود؛ ولی مسیر نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، یکسویه است، یعنی هر چه خیر دنیوی که داشته باشد، برای خود آن شخصی است که منهاجی شده است. البته امیدوارم از بهره‌های اخروی بی‌نصیب نباشم. پس خیال نکنید جلب نظر موافق مردم، برایم اهمیتی دارد و به دنبالش هستم. تا زمانی که توان و اجازه داشته باشم، ترویج قرآن و سنت و عترت خواهم کرد، بدون طمع مادی و اغراض دنیوی. ان شاء الله
خداوند، ما و شما را بر صراط مستقیم قرآن و سنت و عترت، مستحکم و مستدام بداراد

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
امروز پیامی در یکی از شبکه‌های اجتماعی آمد که متنش را تقدیم می‌کنم، بفرمایید آیا روایتی که بیان شده، سند معتبر دارد؟ متن پیام چنین بود: یه حدیث قدسی هست که خیلی عجیبه. آدمو از خجالت آب میکنه. خدا میگه: «یا مطلقا فی وصالنا، ارجع. و یا محلفا علی هجرنا، کفر. انما ابعدنا ابلیس لانه لم یسجد لک، فواعجبا، کیف صالحته و هجرتنا»
میدونی یعنی چی؟ فرض کن یه رفیقی داری که عاشقشی و خیلی دوستش داری. براش همه کار میکنی. مثلا یه روز تو خیابون راه میری و میبینی یه نفر داره با رفیقت دعوا میکنه، و شما میری جلو و برای دفاع از دوستت، با اون طرف دعوا میکنی، کتک کاری میکنی و دیگه باهاش قهر میکنی. چون دوستت رو زده. اما بعد از چند روز میبینی دوست و رفیقت داره با اون آدم راه میره و میگه و میخنده. چه حالی پیدا میکنی؟ به دوستت میگی: بابا من به خاطر تو با اون دعوا کردم و حالا تو رفتی با اون رفیق شدی و خوش میگذرونی؟!!!
آره، قضیه ما و خدا هم همینطوره. معنی حدیث بالا همینه. خدا میگه من شیطان رو بخاطر اینکه بر تو سجده نکرد از خودم روندم. اما تو حالا رفتی با اون دوست شدی و منو ترک کردی؟!
ترجمه حدیث: ای کسی که وصال ما را ترک کرده‌ای، برگرد. و ای کسی که بر جدایی از ما سوگند خورده‌ای، سوگند خود را بشکن. ما ابلیس را برای این از خود راندیم که بر تو سجده نکرد.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این سخن، در منابع معتبر حدیثی نیامده و بی‌سند است. تنها منبعی که این سخن در آن آمده، «بحر المعارف» است که کتابی صوفیانه بوده و این سخن را بدون سند نقل کرده است. عبارت ملا عبدالصمد همدانی در این کتاب، چنین است:
«و باز جناب رئوف منان از طریق عنایتی که با این مشت خاک بی‏‌باک دارد می‏‌فرماید: یا مطلقا وصالنا راجع، و یا محلفا علی هجرنا کفر، انما ابعدنا ابلیس لانه لم یسجد لک، فوا عجبا کیف صالحته و هجرتنا! ویحک، لک من القدر ما لم تعرفه لیلة القدر.
… ای که پیوند با ما را رها کرده‏‌ای، بازگرد. ای که بر دوری از ما سوگند خورده‏‌ای. کفاره این سوگند بده. ما شیطان را بدین دلیل از خود دور ساختیم که به تو سجده نکرد، شگفتا! که چگونه با او در ساخته‏‌ای و از ما دوری جسته‏‌ای! وای بر تو، تو را قدر و پایه‌‏ای است که شب قدر بدان آگاه نیست» [بحر المعارف، جلد دوم، عبدالصمد همدانی، ‏فصل 62: راه وصول و تقرب به حق تعالی‏، تحقیق و ترجمه: حسین استاد ولی‏]

موفق باشید
حاج فردوسی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
جایگاه موارد زیر را در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان بیان فرمایید.
١. حضور در عروسی‌‌هایی که در آن از موسیقی استفاده می‌شود.
جواب: ممنوع است.

٢. حضور در عروسی‌‌هایی که در آن از موسیقی استفاده می‌شود، ولی اصلاً به آن موسیقی توجه نشود.
جواب: خلاف احتیاط است.

٣. حضور در عروسی‌‌هایی که در آن از موسیقی استفاده می‌شود، ولی تأثیری بر ما نگذارد.
جواب: ممنوع است.

٤. حضور در عروسی‌‌هایی که در آن از موسیقی استفاده می‌شود، ولی صدای موسیقی به اتاق محل نشستن ما نرسد.
جواب: اشکال ندارد.

٥. حضور در عروسی‌‌هایی که از آلات موسیقی استفاده نشود، ولی از وسایلی استفاده شود، که صدای آلات موسیقی از آن پدید آید؟
جواب: ممنوع است.

٦. حضور در عروسی‌‌هایی که در مجلس زنان از موسیقی استفاده می‌شود ولی در مجلس مردان از موسیقی استفاده نشود و صدای موسیقی زنان هم به مجلس مردان نرسد و بالعکس.
جواب: برای کسی که موسیقی آن طرف را نشنود، اشکال ندارد.

٧. حضور در عروسی‌‌هایی که در مجلس زنان از موسیقی استفاده می‌شود ولی صدای موسیقی مجلس زنان به مجلس مردان برسد و بالعکس.
جواب: ممنوع است.

٨. حضور در عروسی اقوام و نزدیکان و دوستان، که از موسیقی استفاده می‌شود.
جواب: ممنوع است.

٩. عدم حضور در عروسی‌‌هایی که از موسیقی استفاده می‌شود، ولی باعث ناراحتی والدین شود.
جواب: ناراحتی والدین در این مورد، قابل اعتنا نیست هر چند اگر بتوان به نحوی از ایجاد کدورت ذهنی‌شان جلوگیری کرد، بهتر است.

١٠. عدم حضور در عروسی‌‌هایی که از موسیقی استفاده می‌شود، ولی باعث ناراحتی اقوام و نزدیکان و دوستان شود.
جواب: ناراحتی ارحام در این مورد، قابل اعتنا نیست هر چند بهتر است به نحوی از آن پیشگیری شود.

١١. حضور برای خوردن ولیمه‌ی عروسی در صورتی که آن لحظه از موسیقی استفاده نشود.
جواب: اشکال ندارد.

١٢. عدم حضور در عروسی‌‌هایی که از موسیقی استفاده می‌شود و حضور برای خوردن ولیمه‌ی عروسی در مکان‌های مقدس مثل مسجد و یا حسینیه.
جواب: حضور در مسجد و هیأت جهت صرف ولیمه، اشکال ندارد.

١٣. عدم حضور به علت اینکه احتمال دهد که استفاده از مکان‌های مقدس برای ولیمه دادن، به خاطر سوء استفاده و مشروعیت بخشیدن به عروسی‌‌هایی که از موسیقی استفاده می‌کنند باشد.
جواب: چنین احتمالی قابل اعتنا نیست. یعنی اگر موسیقی را به مسجد و هیأت نیاورند، می‌توانید از ولیمه استفاده کنید.

١٤. حضور در عروسی‌های بدون استفاده‌ی از موسیقی، در صورتی که زنان و مردان در حیاط یک منزل باشند.
جواب: با رعایت حجاب اسلامی، اشکال ندارد.

١٥. حضور در عروسی‌‌هایی که صدای کف زدن زنان به گوش برسد.
جواب: موافق احتیاط نیست.

١٦. حضور در عروسی‌‌هایی که صدای هلهله و کل کشیدن زنان به گوش برسد.
جواب: خلاف احتیاط است.

١٧. حضور در عروسی‌‌هایی که زنان بدحجاب حضور داشته باشند.
جواب: اگر امکان کنترل چشم و ذهن را ندارید، شرکت نکنید.

١٨. حضور در عروسی‌های بدون موسیقی، در صورتی که زنان آرایش کرده باشند و با مردان در حیاط یک منزل باشند.
جواب: اگر امکان کنترل چشم و ذهن را ندارید، شرکت نکنید.

١٩. کمک کردن به اقوام و نزدیکان و دوستان مثلاً در پخت و پز، یا کمک نقدی به عروس یا داماد در عروسی‌‌هایی که دارای موسیقی است.
جواب: کمک مستقیم به موسیقی، ممنوع است ولی اگر یقین ندارید که کمک شما در حرام، مانند موسیقی مصرف می‌شود، می‌توانید کمک کنید.

٢٠. حضور در عروسی‌‌هایی که مردان کف می‌زنند.
جواب: موافق احتیاط نیست.

٢١. حضور در عروسی‌‌هایی که مردان هلهله کنند و کِل بکشند.
جواب: موافق احتیاط نیست.

٢٢. تبریک گفتن به عروس یا داماد که از اقوام و نزدیکان و دوستان باشند، بعد از عدم حضور در آن عروسی، که در آن از موسیقی استفاده شده است.
جواب: تبریک گفتن، اشکال ندارد؛ بلکه اگر موجب تألیف قلوب باشد، پسندیده است.

٢٣. اگر احتمال دهد که با حاضرشدن در عروسی‌‌هایی که یکی از ممنوعات در آن وجود دارد، تأیید آن ممنوع به حساب آید.
جواب: اگر احتمال تأیید حرام، قوی باشد، مثل حضور یک روحانی برجسته همانند مرجع تقلید و امام جمعه، حضور در آن جلسه، ممنوع است. ولی اگر احتمال، ضعیف باشد، قابل اعتنا نیست.

٢٤. اگر احتمال دهد که با حاضرنشدن در عروسی‌‌هایی که یکی از ممنوعات در آن وجود دارد، رد آن به حساب آید و در دراز مدت این چنین عروسی‌‌هایی از بین برود.
جواب: حاضر نشدن یک نفر، نمی‌تواند چنین جریانی راه بیاندازد ولی اگر متدینین، همصدا شده و در عروسی‌های دارای موسیقی شرکت نکنند، حرکت مبارکی است و شاید در پاره‌ای موارد، ضروری باشد.

٢٥. اگر احتمال دهد با تبریک گفتن به عروس و داماد که از اقوام و نزدیکان و دوستان می‌باشند، در عروسی‌‌هایی که در آن از ممنوعات الهی استفاده می‌شود، آن ممنوعات و آن عروسی را تأیید کرده باشد.
جواب: احتیاط در این است که هنگام تبریک گفتن، از ممنوعاتی مانند موسیقی و شراب، انتقاد لفظی کنید تا تبریک گرفتن به مناسبت ازدواج، تأیید حرام نباشد.
باتشکر فراوان از سعه‌ی صدرتان.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام او

سلام
اگر عقل به وسیله‌ی گناه تباه می‌شود، پس پیشرفت‌های غرب چه طور رخ می‌دهد؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
عقل، سه نوع است که در کتاب «مفاهیم راهبردی منهاج فردوسیان» به تفصیل شرح داده‌ایم، اما به اختصار بدانید که «عقل» به سه صورت قابل تصور است، که عبارت است از:
«عقل آبی»: همان قدرت تشخیص است که در دیوانگان و حیوانات نیست و در زنان و کودکان، ضعیف است و در مردان معتدل، در بیست و هشت سالگی، کامل می‌شود.
«عقل زرد»: هر گاه عقل آبی، به تکاپو بیافتد تا خالقش را بیابد و راه کمال و سعادت را تشخیص دهد، به آن «عقل زرد» می‌گوییم.
«عقل سفید»: آن زمان که عقل زرد، به موطن تسلیم رسید یعنی خدا را شناخت و تسلیم دستورات پیامبرش شد، از آن به عقل سفید تعبیر می‌کنیم.
پس آن عقلی که با گناه، تباه می‌شود، «عقل سفید» است ولی آن عقلی که اختراعات و اکتشافات دنیا بر مدار آن می‌گردد، «عقل آبی» است. البته «عقل آبی» نیز با نوشیدن زیاد شراب، یا کشیدن حشیش و بنگ یا خوردن قرص‌های روانگردان، به صورت موقتی از بین می‌رود. پس گناه، «عقل سفید» را مخدوش می‌کند ولی الزاماً، موجب تباه شدن «عقل آبی» نمی‌شود و اختراعات و اکتشافات و دستاوردهای علمی، با «عقل آبی» است و ربطی به «عقل سفید» ندارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
چند سؤالی داشتم از خدمتتان.
١. عرفان چیست؟
٢. عارف کیست؟
٣. سیر و سلوک چیست؟
٤. چرا در طول تاریخ، مراجع تقلید را عارف نمی‌نامند؟ مگر عارف غیر از کسی است که عمل به واضحات و مسلمات می‌کند؟
ممنون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: عرفان در لغت، به معنی شناخت است و در اصطلاح، راهی برای رسیدن به روشن‌بینی باطنی است. البته محدوده‌ی عرفان، به درستی مشخص نیست و از بت‌پرستان هندی، مانند بودا، سای‌بابا، کریشنا مورتی و اوشو گرفته تا راهبان تبّت مانند لوبسانگ رامپا تا سید علی آقای قاضی و آیت الله بهجت (ره) را «عارف» می‌خوانند!
پس عرفان، بازار پرآشوبی است که هیچ چیز آن،‌ به درستی و نظام‌مند، روشن نیست. البته در تعریف ما، عارف، همان صوفی بی‌سلسله است که توضیح مفصل آن، در کتاب آشنایی با منهاج فردوسیان آمده است.

جواب 2: همچنان که در جواب سؤال اول گذشت، چون محدوده‌ی عرفان مشخص نیست، عارف نیز تعریف مشخصی ندارد و حتی برای صوفیان بی‌صفا نیز از «عارف بالله» استفاده می‌کنند! در کرسی‌نامه‌ی برخی صوفیان دیدم که نوشته بود: «عارف بالله حضرت فلان علیشاه»! البته برخی تلاش مذبوحانه دارند که «عارف» را از «صوفی» جدا کنند؛ ولی در حقیقت، همگی، رهروان راه اباطیل خوساخته هستند و در پی رسیدن به لذت‌های باطنی ـ یا به تعبیر خودشان «بهشتِ نقد» ـ در همین دنیا می‌باشند.

جواب 3: سیر و سلوک، به معنی طی مراحل برای رسیدن به درک‌های باطنی است. راه‌های متعددی برای رسیدن به این روشن‌بینی، اختراع و اکتشاف و عرضه شده است. از روش‌های متداول در «عرفان سرخپوستی» و «عرفان جادوی کارلوس کاستاندا» گرفته تا روش «معرفة النفس ملا قلی جولا». چیزی که در تمام این برنامه‌های سیر و سلوکی متداول، مشترک است، «اختراعی بودنِ» آن است. البته برخی طریقه‌های سیر و سلوکی، «التقاطی» است؛ یعنی مخلوطی از دین و عرفان است. مثلاً به جای مَنترها از آیات قرآن یا اذکار مأثوره استفاده می‌کنند. به بیان ساده، به جای این که مثلاً بگویند: «هومبا لومبا» تا به حالت خلسه وارد شوند، می‌گویند: «لا هو الا هو». و با این فریب، عرفان و سیر و سلوک را اسلامیزه کرده و آموزه‌های زمینی خود را آسمانی و وحیانی جلوه داده و به خورد ساده‌دلان و خامان می‌دهند.

جواب 4: از جواب‌های بالا، تا حدودی جواب این سؤال نیز مشخص می‌شود. مرجع تقلید، کسی است که با تلاش علمی فراوان، به ملکه‌ی اجتهاد رسیده و به دلیل دارا بودن سایر امتیازات، به عنوان مرجعی برای رجوع غیرمجتهدین به نظرات فقهی‌اش قرار می‌گیرد. چنین شخصی، الزاماً اهل عمل به تمام دانسته‌های دینی‌اش نیست. یعنی مراجع تقلیدی هستند که برخی واضحات و مسلّمات دینی را با آگاهی تمام، زیر پا می‌گذارند. پس مقام بالای علمی با مقام بالای عملی، فرق می‌کند. مرجع تقلید را به مناسبت مقام علمش مرجع تقلید قرار می‌دهند نه به مناسبت مقام عملش به واضحات و مسلّمات. از سوی دیگر، اینان چون اهل اذکار و اوراد اختراعی و ریاضت‌های غیرشرعی نیستند، عارف خوانده نمی‌شوند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
١. نظر منهاج فردوسیان در مورد کیفیت نماز خواندن آیت الله بهجت چیست؟
٢. آیا بالاتر از نماز آیت الله بهجت هم وجود دارد؟
٣. آیا در سیره‌ی استادان منهاج فردوسیان چنین نمازهایی وجود دارد؟
٤. آیا منهاجی می‌تواند نمازی را به کیفیت نماز آیت الله بهجت بخواند؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: کیفیت نماز را فقط خدای تعالی می‌داند و کسی که از ناحیه‌ی خدای تعالی اجازه بر دیدن سرائر داشته باشد. پس نه بنده و نه هیچ انسان غیر معصومی، نمی‌تواند ادعا کند که کیفیت نماز آن مرحوم، بالا بود یا پایین. به ادعاهای غیر قابل اثبات، گوش ندهید.

جواب 2: در صورتی می‌توانیم به این سؤال پاسخ بدهیم که بدانیم کیفیت نماز آیت الله بهجت (ره) در چه اندازه‌ای بوده است. وقتی محکی برای سنجش عیار نماز آن مرحوم نداریم و دسترسی به امام عصر (ارواحنا فداه) هم نداریم که از ایشان بپرسیم، جواب دادن به این سؤال، اشتباه است. باز هم تأکید می‌کنم به ادعاهای غیر قابل اثبات، توجه نکنید. این که فلان روحانی محترم، جوگیر شده و مثلاً بگوید: «بالاتر از نماز آیت الله بهجت از کجا بیاوریم؟» یا مثلاً «نماز فلانی، همانند نماز آیت الله بهجت است در کیفیت» ادعای غیر قابل اثبات است.

جواب 3: اگر منظورتان نحوه‌ی نماز خواندن مرحوم آیت الله فقید بهجت است که همراه با کشیدن صدا و نحوه‌ای ناله همراه بود، باید عرض کنم: چنین چیزی در روایات معتبر به ما نرسیده است. یعنی نداریم که استاد اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) یا ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) چنان با ناله و کشیدن صدا نماز بخوانند که شنونده، گمان کند که آن حضرات، گریه می‌کنند.
البته این که برخی افراد، مدعی هستند که مرحوم آیت الله بهجت (ره) در حال نماز، گریه می‌کردند را بنده به شدت، رد و انکار می‌کنم. تنها چیزی که در سال‌ها همنشینی با آن مرحوم و مشاهده‌ی ایشان از نزدیک در روضه‌های هفتگی، ندیدم، «اشک» بود. حتی گاهی اوقات، در وسط شور روضه که همه رو به غش و موت بودند، زیر چشمی به ایشان نگاه می‌کردم و ایشان را غرق در ذکر می‌دیدم، در حالی که دست بر پیشانی نهاده و سرشان را تکان می‌دادند.

جواب 4: منهاجی کسی است که بر راه روشن رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) باشد و دستور انجام اعمال را از آن بزرگواران بگیرد نه از ذوقیات علمای اسلام. پس کسی که به دنبال انجام دادن ذوقیات علماست و مثلاً می‌خواهد در نماز، همانند مرحوم بهجت (ره) ناله بزند، نباید خود را منهاجی بداند. یادم می‌آید در زمان حیات مرحوم بهجت (ره) در مجلسی بودم و قرار شد یکی از روحانیون ذوب در بهجت، امام جماعت شود. پس چون نماز را شروع کرد، مشغول به کش و قوس صدا و پیاده کردن افکت‌های صوتی آیت الله فقید به طور دقیق گردید. از اول نماز تا آخر نماز، یا به دل خندیدم و یا به لب، و خودم را بسیار کنترل کردم که دچار قهقهه نشوم!
خداوند ما و شما را از خیالات عوامانه برهاناد و بر منهاج فردوسیان، مستحکم و مستقیم بداراد. بفضله و کرمه و هو اکرم الاکرمین و ارحم الراحمین.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسمه تعالی

سلام علیکم و رحمت الله
امیدوارم که حالتان خوب باشد. من می‌خواستم قبلاً برای شما سؤال بنویسم اما حالا با کمال میل می‌نویسم. من مذهبم اهل تسنن است و از صحبت کردن و از طریق صحبت‌هایی که در محلمان از این کتاب می‌شد با کتابتان آشنا شده‌ام. همه می‌گفتند که شما و منهاجیان، شیعه افراطی هستید و این حرف را وقتی از شیعیان در محله می‌شنیدم، چون کتاب را اصلاً ندیده و نخوانده بودم، بدم می‌آمد. معذرت می‌خواهم اینجوری می‌گویم. ولی از بعضی افراد که در جامعه به اسم منهاجیان می‌دیدم، شیعه‌ی افراطی و تعصبی نمی‌دیدم و برایم سؤال پیش می‌آمد که اینها چه طور هستند که مردم می‌گویند. خلاصه یک روز با یکی از آنها صحبت کردم و هر حرفی که می‌زد، حرف از دین و سنت می‌زد. و بعد به اصرار او که گفت حتماً مطالب سایت را بخوان و اشکالی اگر دیدی حتماً خبر بده؛ وقتی سایت را خواندم دیدم حرف‌های خوبی در آن است و حرف بدی ندیدم و می‌خواستم بدانم که توهین به اهل سنت هم می‌کند یا نه. دیدم که توهینی نیست و تعجب می‌کردم که چرا اینها را افراطی می‌دانند. سؤالات بیشتری را پرسیدم و بحث به «اشهد ان علیاً ولی الله» رسید که او گفت: حتی بعضی از مراجع اهل تشیع آن را حرام می‌دانند و من هم نمی‌گویم. او همیشه می‌گفت: باید انصاف داشته باشیم و واقعیت‌ها را بگوییم. او گفت که «الصلاة خیر من النوم» هم نباید گفت و عمر به آن اضافه کرده است. من هم گفتم اگر حضرت عمر به آن اضافه کرده و رسول الله (صلی الله علیه) نفرموده، نباید گفت. پس با هم قرار گذاشتیم که «اشهد ان علیاً ولی الله» و «الصلاة خیر من النوم» را در اذان نگوییم. و دیدم که شما احترام انبیا و بزرگان بسیار می‌گذارید. و از سایتتان خوشم آمد و همیشه می‌خوانم. بنده چون شما را شیخ معتدلی از اهل تشیع می‌دانم و واقعیت را می‌گویید، می‌خواهم سوال بپرسم که:
1. آیا حضرت عمر با ام کلثوم ازدواج کرده است و در حدیث اهل تشیع آمده است یا نه؟
2. چرا شما، امامان را بالاتر از انبیا می‌دانید؟ آیا این کفر نیست؟
3. آیا بعضی از شیعیان که توهین به صحابه می‌کنند، مرتد نیستند و از اسلام خارج نیستند؟
4. چرا سجده بر مهر می‌کنید؟
5. آیا شما اللهیاری را تأیید می‌کنید؟
دیگر نمی‌خواهم مزاحم اوقات شریفتان بشوم و سؤالات بعدی را در وقت مناسب می‌پرسم. منتظر جوابتان هستم هر چه زودتر.
تشکر و خدا نگهدار

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بارها عرض شد که مفاهیمی مانند سرعت و کندی، در مقایسه مشخص می‌شود. پس دوچرخه، نسبت به پیاده، سرعت دارد ولی نسبت به موتور سیکلت، کُند است. ماشین، نسبت به موتور، سرعت دارد ولی نسبت به هواپیما، کُند است. همچنین است «افراط» و «تفریط». کسانی که اصحاب منهاج فردوسیان را «افراطی» می‌خوانند، به این دلیل است که خودشان دچار «تفریط» شدید هستند. به عبارت ساده، وقتی خودشان به دستورات واضح و روشن دین، عمل نمی‌کنند، اینطور به نظرشان می‌آید که عمل‌کنندگان به دین، افراطی هستند، در حالی که حقیقت، این است که آنان، تفریط می‌کنند نه این که اصحاب منهاج فردوسیان، افراط کنند.
با ذکر چند مثال، مطلب را شرح می‌دهم. کسی که نماز نمی‌خواند یا گاهی می‌خواند و گاهی نمی‌خواند، گمان می‌کند منهاجی که همیشه نمازهای واجبش را می‌خواند، افراطی است.
کسی که نافله نمی‌خواند، گمان می‌کند منهاجی که علاوه بر نمازهای واجب، به خواندن نوافل یومیه نیز مقید است، افراطی است.
کسی که نمازش را آخر وقت می‌خواند، گمان می‌کند منهاجی که نمازش را اول وقت می‌خواند، افراطی است.
کسی که سالی یکبار هم به سراغ قرآن نمی‌رود، گمان می‌کند منهاجی که روزی حد اقل پنجاه آیه تلاوت می‌کند، افراطی است.
کسی که روزه نمی‌گیرد یا فقط ماه مبارک رمضان را روزه می‌گیرد، گمان می‌کند منهاجی که علاوه بر روزه‌های واجب، روزه‌ی مستحبی نیز می‌گیرد، افراطی است.
کسی که ریشش را می‌تراشد، گمان می‌کند منهاجی که ریشش را نمی‌تراشد، افراطی است.
کسی که خمس نمی‌دهد، گمان می‌کند منهاجی که خمس و زکات و صدقات مستحبه می‌دهد، افراطی است.
کسی که موسیقی گوش می‌دهد، گمان می‌کند منهاجی که موسیقی گوش نمی‌دهد، افراطی است.
و در بقیه‌ی احکام دینی نیز حکایت بر همین منوال است. اما جواب سؤالاتتان را به ترتیب عرض می‌کنم.

جواب 1: نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، همچنان که از نامش پیداست، برای تربیت و رساندن انسان‌ها به کمال و سعادت تنظیم شده است. در این نظام تربیتی، از پرداختن به مسائلی که نقشی در کمال و سعادت ندارد، پرهیز کرده‌ایم. مسائل بسیاری اکنون در میان علما و حتی عوام جامعه‌ی اسلامی در جریان است که دانستن و ندانستنِ آن، نقشی در تکامل و سعادت ما ندارد. نمونه‌اش همین مسأله است که آیا عمر با ام کلثوم ازدواج کرده است یا نه؟! اگر فرض کنیم که «ازدواج کرده» با این که فرض کنیم «ازدواج نکرده»، چه فرقی در رسیدن من و شما به کمال و سعادت دارد؟! این طور مسأله‌ها، فقط دستمایه‌ی ایجاد شکاف و اختلاف در صفوف متحد امت اسلامی است و نتیجه‌ی تربیتی ندارد. هر چه بوده، در صدر اسلام اتفاق افتاده و ارزش تربیتی برای ما ندارد.

جواب 2: انسان بعد از این که خدای تعالی را با دلایل و براهین، مانند برهان نظم برای خودش اثبات کرد، باید توجه کند به معجزات و پیامبرش را بر طبق معجزه، پیدا کند، سپس باید در تمام تعالیم این دنیایی و آن دنیایی، تابع محض پیامبر خدا باشد. ما وقتی حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) را به عنوان برترین و آخرین پیامبر الهی قبول کردیم، نگاه کردیم که ایشان چه می‌فرمایند. از جمله فرمایشات همراه با تأکید ایشان، قبول جانشینی دوازده جانشین از خاندانشان بود که اولشان امیر المؤمنین علی (علیه‌السلام) و آخرشان حضرت حجة بن الحسن العسکری (روحی فداه) هستند. سپس فرمودند که این دوازده جانشین، همانند جان پیامبر خدا هستند. پس همچنان که حضرت محمد بن عبد الله (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) را برتر از تمام پیامبران الهی می‌دانیم، کسانی که در حکم جان پیامبر هستند را نیز برتر از پیامبران الهی می‌شماریم. خدای تعالی در آیه‌ی مباهله می‌فرماید:
«فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ» [سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 61]
ترجمه: پس بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و نفْس‌هایمان و نفْس‌هایتان را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنتِ خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
در صحیح مسلم ـ که آن را بعد از قرآن کریم، معتبرترین کتاب می‌دانید ـ آمده است:
إنه لما نزل قوله تعالی: فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبنائکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین، دعا رسول الله (صلی الله علیه و سلم) علیاً و فاطمة و حسناً و حسیناً، فقال: «اللهم هؤلاء أهلی» [صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، جلد 15، صفحه‌ی 176]
ترجمه: آن گاه که این آیه نازل شد که «پس بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و…» پیامبر خدا، علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود: خدایا اینها اهل من هستند.
با توجه به این که فقط پنج نفر برای مباهله رفتند، وقتی می‌فرماید: «أَبْنَاءنَا» منظور امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) هستند. وقتی می‌فرماید: «وَ نِسَاءنَا» منظور، حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) هستند. پس «وَ أَنفُسَنَا» یعنی جان ما و نفْس ما، چه کسی خواهد بود؟ حتماً باید حکم کنیم که مولا علی (علیه‌السلام)، جان پیامبر است چون کس دیگری همراه آنان نبود.
و اما «کفر» معانی مختلفی دارد که این اعتقاد،‌ با هیچ کدام از اقسام «کفر» سازگار نیست و نمی‌توان صاحب چنین اعتقادی را کافر دانست.

جواب 3: فحش دادن، ممنوع است حتی به کافر. قرآن کریم می‌فرماید:
«وَ لاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کذَلِک زَیَّنَّا لِکلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کانُواْ یَعْمَلُونَ» [سوره‌ی انعام، آیه‌ی 108]
ترجمه: و آنهایی که جز خدا را می‌خوانند، دشنام مدهید که آنان [نیز] از روی دشمنی [و] به نادانی، خدا را دشنام خواهند داد. این گونه برای هر امتی کردارشان را آراستیم [که هر دین و ملت و قومی، برای خودش مقدساتی داشته باشد] آنگاه بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آنچه انجام می‏‌دادند آگاه خواهد ساخت [و مقدسات حقیقی و واقعی را به آنان معرفی خواهد نمود].
پس چطور می‌توانیم به اصحاب پیامبر اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) فحش بدهیم و توهین کنیم؟! یا به مسلمانان از سایر فرقه‌های اسلامی، فحش بدهیم و توهین کنیم؟! پس فحاشی و توهین کردن، مجوز شرعی ندارد. ولی از سوی دیگر، اگر کسی دچار این انحراف عملی شد و به بعضی صحابه، توهین کرد، معصیت کرده ولی مرتد نیست. یعنی خارج از دایره‌ی اسلام نیست و احکام چهارگانه‌ی مرتد بر او جاری نمی‌شود؛ زیرا از نظر فقه شیعه، صحابه جزء اصول و ارکان اسلام نیستند، بر عکس ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) که توهین به هر کدام از آن بزرگواران یا انکار هر کدام، برای کسی که شیعه‌زاده است، در حکم ارتداد می‌باشد.
در فقه شیعه، هر گاه کسی از اصول اسلامی برگردد و برگشتنش را اظهار کند، چهار حکم دارد؛ نجس است، زنش بدون طلاق از او جداست، اموالش بین ورثه‌اش تقسیم می‌شود در حالی که زنده است، و در صورت امکان، کشته می‌شود.
البته «لعن» با «فحش» و «توهین» فرق می‌کند و لعن کردن برخی جنایتکاران تاریخ، مستحب شمرده شده است که جای بحث مفصّلش نیست.

جواب 4: در شیعه و همچنین در تمام فرقه‌های اسلامی ثابت است که سجده باید بر «زمین» باشد، زیرا در کتاب‌های معتبر حدیثی شیعه و اهل سنت، وارد شده است که رسول اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) فرمودند:
«جعلت لنا الارض کلها مسجداً و جعلت تربتها لنا طهوراً اذا لم نجد الماء» [اخرجه مسلم فی صحیحه]
یعنی زمین، برای ما قرار داده شده است سجده‌گاه و خاک زمین نیز برای ما، مایه‌ی طهارت است در هنگامی که آبی نیابیم.
یا فرمودند:
«جعلت لی الارض کلها مسجداً و طهوراً» [اخرجه الترمذی عن علی بن ابی‌طالب و عبدالله بن عمر و ابوهریره و جابر بن عبدالله و عبدالله بن عباس و حذیفه و انس بن مالک و ابوامامه و ابوذر الغفاری]
ترجمه: تمام زمین، برای من سجده‌گاه و مایه‌ی طهارت قرار داده شده است.
یا فرمودند:
«جعلت لی الارض طهوراً و مسجداً» [اخرجه ابوبکر البیهقی فی سنن الکبری]
یعنی زمین، برای من مایه‌ی پاکیزگی و سجده‌گاه است.
یا فرمودند:
«جعلت لی الارض طیبة و مسجداً» [اخرجه ابوبکر البیهقی فی سنن الکبری]
یعنی زمین، برای من مایه‌ی پاکیزگی و سجده‌گاه قرار داده شده است.
یا فرمودند:
«الارض لک مسجد فحیثما ادرکت الصلاة فصل» [اخرجه النسائی فی صحیحه عن ابی ذر الغفاری]
یعنی زمین، سجده‌گاه تو است، هر جا نماز را درک کردی، نماز بگزار.
پس هر گاه شک کنیم که منظور قطعی از «زمین»، خاک و سنگ است یا فرش و موکت، جدا از تمام روایاتی که از طریق امامان معصوم (علیهم‌السلام) به ما رسیده، احتیاط می‌کنیم و بر چیزی سجده می‌کنیم که قطعاً و حتماً، مصداق «زمین» است. به همین دلیل، مقداری خاک را به صورت گِل در آورده و می‌گذاریم تا خشک شود و روی فرش و موکت می‌گذاریم و بر آن سجده می‌کنیم تا خیالمان راحت باشد که منظور پیامبر اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) را بجا آورده‌ایم. البته در برخی مساجد، به جای خاکِ خشک، سنگِ تراشیده می‌گذارند تا نمازگزاران در حال سجده، سر بر سنگ بگذارند و یقین کنند به فرمایش حضرت رسول اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) عمل کرده‌اند. به شما نیز توصیه می‌کنم احتیاط کنید و بر چیزی سجده کنید که مطمئن هستید می‌توان به آن «زمین» گفت. اجزای کره‌ی زمین، خاک و سنگ است و فرش و موکت از دست‌ساخته‌های بشر می‌باشد و جزء طبیعی زمین به حساب نمی‌آید؛ بلکه بین پیشانی و زمین، فاصله می‌اندازد.
جواب 5: اگر منظورتان شیخ حسن اللهیاری افغانی، مؤسس و مدیر و مجری شبکه‌ی ماهواره‌ای اهل بیت است، ایشان را می‌شناسم ولی از تمام جهات، تأیید نمی‌کنم.
عصبانیت ایشان در هنگام بحث علمی، دلنشین نیست و فحش‌ها و توهین‌هایی که به مقدسات اهل سنت روا می‌دارد، خلاف بصیرت و ضد اتحاد اسلامی است. اگر ایشان از قلب لوس آنجلس بیرون آمده و در کشوری از کشورهای اسلامی، حتی کشور خودش افغانستان ساکن شود، خواهد فهمید که دشمنان اسلام، یعنی یهود و نصارا و مشرکین، بیشترین بهره را از شکسته شدنِ اتحاد فرقه‌های اسلامی می‌برند. البته بررسی انحرافات خلفای سه‌گانه و ارباب سقیفه از منابع اهل سنت، کار ارزشمندی است ولی کاش این کار، همراه با متانت و شیرین‌زبانی و دور از هر گونه فحش و توهین انجام می‌گرفت. همچنین نشان دادن خط روشن ولایت اهل بیت طاهرین (علیهم‌السلام) از بزرگترین عبادات است که ایشان با تندی و ترشی، نتیجه‌ی معکوسی به بار می‌آورد؛ همانند کسی که گلوی کودکی را با یک دست بفشارد و با دست دیگر، بهترین شیرینی‌ها را به دهانش وارد کند. این کودک، خوشحال و سپاسگزار نخواهد شد، بلکه گریان و معترض خواهد گردید.
خداوند،‌ ما و شما را به راه درست و مستقیم، هدایت کناد و از پیروان محض رسول اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) قرار دهاد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام خدمت حاج فردوسی
اگر حاجت‌های دنیایی، همسو با هدف اخروی (که همان بهشت فردوس است)، باز هم نیتمان اشکال دارد؟ مثل حل مشکل ازدواج برای دوری از جهنمی شدن یا پیدا شدن کار مناسب با درآمد خوب برای فراق و آرامش ذهن برای انجام برنامه‌های منهاج فردوسیان؟
2. امام علی(علیه‌السلام): تو مراقب آخرتت باش، دنیا خودش ذلیلانه پیش تو می‌آید. [غررالحکم، حدیث 2603، صفحه‌ی 144]
آیا حدیث فوق، نشان از یک قانون کلی است یا نه؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: هر گاه نیت اصلی‌تان از زندگی دنیا، رهیدن از جهنم و رسیدن به درجات بهشت باشد و این هدف ارزشمند، سراسر وجودتان را فرا بگیرد، تمام کارهایی که برای رسیدن به آن هدف انجام می‌دهید، همگی درست و ارزشمند خواهد بود. به عبارت دیگر، اگر به هدفتان ایمان بیاورید، تمام کارهایی که در راه رسیدن به هدفتان انجام می‌دهید و ترک می‌کنید، رساننده‌ی شما به هدف است و پاداش عظیم (رهیدن از جهنم و رسیدن به بهشت) دارد.
با ذکر یک مثال، شما را در فهم بهتر مطلب، یاری می‌کنم. فرض کنید در یک روز تعطیل، قصد رفتن از شهر به باغ فلان که در اطراف شهر است، دارید. تمام کارهایی که شما را در این سفر، یاری می‌رساند، پاداش دارد و پاداشش، رسیدن به باغ است. پس، رسیدگی به اتومبیل از نظر سوخت و باد و آب و روغن، همگی پاداش دارد. سرعت مناسب، مراعات قوانین رانندگی، انتخاب جاده‌ی ایمن، پرهیز از سرعت زیاد و سبقت بیجا، همگی پاداش دارد. داشتن نقشه‌ی راه و آگاه بودن از خطرات احتمالی جاده و مسیر، پاداش دارد، و پاداشش، رسیدن به باغ است.
بر طبق همین مثال، اگر هدفتان رسیدن به باغ‌های پرنعمت بهشت است، هر چیزی که شما را به آن هدف برساند، پاداش دارد و پاداشش «رسیدن» است. پاداش انجام دادن کارهای خوب و ترک کردن کارهای بد، همان «رسیدن» به باغ‌های پرنعمت بهشت است. اگر بتوانید این مثال را به خوبی متوجه شوید، بحث نیت برایتان حل می‌شود و آن وقت با خیال آسوده، مراعات قوانین عملی منهاج فردوسیان را به جان می‌خرید. به عبارت دیگر، هر کاری که خدای تعالی از شما خواسته و در مقابلش رسیدن به باغ‌های بهشت را وعده داده است را با شیرینی انجام خواهید داد،‌ به امید عطای بی‌حساب خداوندگار متعال.
به بیان ساده، اگر رسیدن به بهشت را درک کنید و در عمق جانتان قرار بگیرد، خوردن یا نخوردن، شهوت جنسی یا کنترل آن، خوابیدن یا بیدار بودن، روزه گرفتن یا افطار کردن، جمع کردن مال یا بذل کردن مال، خم شدن (رکوع) یا ایستادن (قیام)، حرف زدن یا ساکت بودن و همه‌ی اعمال و رفتارتان،‌ در جهت رسیدن به درجات عالیه‌ی بهشت قرار خواهد گرفت.
در این صورت،‌ بزرگ بودن و سخت بودن کارها برایتان مطرح نخواهد بود،‌ بلکه میزانِ اثر مثبت آن در رسیدن به هدف، برایتان مهم خواهد بود. مثلاً سفر به مکه‌ی مکرمه برای حج یا عمره، چون رساننده به بهشت است، زحمتی نخواهد داشت ولی کشیدن یک نخ سیگار، چون اثر مثبتی در رسیدن به بهشت ندارد، برایتان سخت خواهد بود.
پرداخت صدها میلیون تومان به عنوان خمس و زکات و صدقات،‌ هیچ سختی‌ای نخواهد داشت ولی پرداخت پول برای خریدن یک بسته ورق پاسور، بسیار سخت خواهد بود.
بیدار بودن در شب قدر، سختی نخواهد داشت ولی یک دقیقه بیدار ماندن برای دیدن فیلم و فوتبال، سخت خواهد بود.
یک ماه، روزه گرفتن و گرسنگی کشیدن، برایتان بیش از خوردن و سیر بودن، لذت خواهد داشت و…
تمام اینها و صدها مورد دیگر، فقط برای این است که می‌دانید و ایمان دارید به هدف اصلی خود، نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوید.
جواب 2: اگر منظور از دنیا،‌ ثروت و قدرت و عزت دنیا باشد، چنین چیزی به تجربه ثابت نشده است. یعنی مؤمنین و متدینین زیادی را دیده‌ایم و وصفشان را شنیده‌ایم که در ثروت معمولی و بدون قدرت و عزت خاص، زندگی کرده‌اند. حتی پیامبرانی که دنیا، به معنی ثروت و قدرت و عزت داشته‌اند، از تعداد انگشتان دست،‌ فراتر نمی‌رود.
پس نمی‌توانیم این فرمایش مولا را به عنوان قانون کلی، برای سراسر زندگی بدانیم ولی در موارد جزئی و فردی، هر گاه بین انتخاب دنیا و آخرت، مردد شُدید، اگر طرف آخرت را بگیرید، خواهید دید که دنیا، به آسانی و خوبی، درست می‌شود و به هدفی که داشتید، می‌رسید.
به عنوان مثال، هر گاه بین ماندن در مغازه و فروختن اجناس با رفتن به مسجد و خواندن نماز جماعت و اول وقت مردّد شُدید، طرف نماز جماعت و مسجد را بگیرید، مشتری مناسب، خودش می‌آید.
هر گاه بین قرض الحسنه دادن با ربا دادن مردّد شُدید، قرض الحسنه بدهید، خواهید دید چیزی که می‌خواستید از بهره‌ی ربا بگیرید، از راه حلال نصیبتان شد.
هر گاه مردد شُدید بین این که دروغ بگویید و مال دنیا به دست بیاورید یا راست بگویید و مال دنیا از دست بدهید، راست بگویید، خواهید دید برایتان جبران شد.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

سلام
در بعضی مواقع حرکتی را از مراجع تقلید می‌بینیم که کاملاً ضد قوانین منهاج فردوسیان است. (البته این حرکات در قوانین طبقات یک تا چهار مجموعه‌ی قوانین عملی منهاج فردوسیان نیست)؛ حال؛
١. این موضوع را به حساب بی‌اعتنایی به مسائل طبقات پنج تا ده از قوانین منهاج فردوسیان، از جانب مراجع تقلید بگذاریم؟
٢. یا در موارد طبقات ششم و هشتم و دهم قوانین عملی منهاج فردوسیان، به این قانون که بین خودشان مشهور است که می‌گویند: «کل مکروه جائز» (انجام دادن هر مکروه جایز است) اعتنا می‌کنند و در موارد طبقات پنجم و هفتم و نهم قوانین عملی منهاج فردوسیان، به «قاعده‌ی تسامح در ادله‌ی سنن» اعتنا می‌کنند، که اجازه‌ی مراعات نکردن قوانین پنجم تا دهم از قوانین عملی منهاج فردوسیان را به خود می‌دهند؟
٣. یا این که اصلاً ممکن است که مراجع تقلید، بعضی از قوانین منهاج فردوسیان را در منابع منهاج فردوسیان ندیده باشند؟
٤. یا این که به اشتباه و به خاطر فراموشی، بعضی از قوانین را زیر پا می‌گذارند؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
باید بین مرجع علمی و مرجع عملی، تفکیک قائل شوید. خیلی از اهل علم، موفق به عمل کردن به تمام دانسته‌های خود نمی‌شوند. همچنین فروض و شقوقی که مطرح کرده‌اید، همگی درست است و می‌تواند باشد. به بیان ساده، احتمال دارد مستحب و مکروه را از این جهت که حال اقبال قلب ندارند، مراعات نکنند. همچنین ممکن است ندیده باشند یا فراموش کرده باشند.
در هر حال، آنچه برای ما ملاک است، دستورات صریح خدای تعالی و استاد اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) و استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است و حتی فعل آن بزرگواران نیز برایمان بیش از «جواز»، پیامی ندارد. پس باید همت را مصروف عمل به دستورات نمایید و از نگاه کردن به اهل علم، یعنی روحانیت محترم و مراجع معظم تقلید، بپرهیزید. همه روزه، آمار و گزارش‌هایی از آقاها و آقازاده‌ها،‌ در فضاهای مجازی منتشر می‌شود که جدا از راست یا دروغ بودنش، اگر ذره‌ای تعلق خاطر به «عمل» آقاها و آقازاده‌ها داشته باشید، ضربه‌ی شدید مذهبی خواهید خورد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
وقتی برنامه‌ی منهاج فردوسیان را برای بعضی افراد بازگو می‌کنیم، می‌گویند: چرا فلان آخوند به حرف‌هایی که می‌زند، عمل نمی‌کند؟! یا چرا فلان شیخ یا سید، خودش کارهایی که دستور می‌دهد را انجام نمی‌دهد؟! پس ما هم انجام نمی‌دهیم! راه چاره چیست؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
شکی نیست که رفتار نادرست اهل علم، ضربه‌ی بزرگی به ایمان طبقات ضعیف جامعه می‌زند، ولی از سوی دیگر، نباید رفتار مسلمانان را به حساب اسلام عزیز نوشت. به عبارت ساده، باید این گونه افراد را توجیه کنید که اسلام، به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست، از مسلمانی ماست. باید با نرمی و خوش‌زبانی، به آنان تفهیم کنید که دستورات فلان شیخ و فلان سید، اگر متن آیه‌ی قرآن یا روایت معتبر است، بسیار محترم است، هر چند خود گوینده،‌ به آنچه از آیات و روایات معتبر که می‌خواند، عمل نکند.
وقتی در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان به صورت رسمی اعلام می‌کنیم که «استاد»، فقط رسول اعظم و امامان معظم (علیهم‌السلام) هستند، برای نجات ایمان‌های ضعیف از این فساد بزرگ است. هر گاه صاحب ایمان ضعیف، دچار تحلیل نادرست شود، فکر می‌کند که شیخ و سید و ملا، اصل و اساس دین هستند و اگر اینان، حرفی بزنند و بر خلافش عمل کنند، اساس دین نادرست است. در صورتی که قرآن کریم، تأیید کرده‌ است که پیامبر باعظمت اسلام، که «استاد تکامل بشر» هستند، به آنچه می‌فرمود، ایمان آورده است؛ می‌فرماید:
«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَبِّهِ» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 285]
ترجمه: فرستاده[ی خدا] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است.
همچنین توجه داشته باشید بر طبق مَثل معروف که می‌گوید: «ماندنی، راهش را پیدا می‌کند و رفتنی، بهانه‌اش را»، کسی که نمی‌خواهد تکامل یابد و قصد رهیدن از جهنم و رسیدن به بهشت را ندارد، از هر نقص و کمبودی به عنوان بهانه برای فرار از فرمانبرداری خدای تعالی استفاده می‌کند. مرض «بهانه‌جویی» دارو و درمان ندارد. پس خیلی برای اینجور افراد،‌ دلسوزی نکنید و از کار اصلی خود، که اصلاح اعتقادات بر طبق قواعد نظری و اعمال بر طبق قوانین عملی منهاج فردوسیان است، غافل نگردید.

موفق باشید
حاج فردوسی
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است