حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

۶۹۷ مطلب با موضوع «مکاتباتی بر مبنای منهاج فردوسیان .» ثبت شده است

سلام
من اصلاً تمایلی به تلویزیون ندارم و نگاه نمی‌کنم اما متأسفانه ماه رمضان لحظه‌ی افطار، تلویزیون سه سریال پشت سر هم پخش می‌کند. اول گفتم دارم افطار می‌کنم و خانواده تماشا می‌کنند، من هم یک نگاهی می‌کنم تا اینکه خودم هم جذب شدم به نحوی که برنامه‌ی بعد از افطارم را از دست دادم. سه شبکه پشت سر هم جای شیطان را گرفته و ما را از دعا باز داشته و به سمت سریال جذب کرده که از لحظه‌ی افطار تا ساعت 23:30 این سریال‌ها پشت سر هم پخش می‌شود و مرا هم اسیر سریال نموده. حال چه کنم تا منی که اصلاً تلویزیون نگاه نمی‌کردم از دام شیطانی این سریالها نجات پیدا کنم. متأسفانه گاهی شخصیت‌های سریال وارد ذهنم نیز می‌شود و می‌گویم: وای امشب چه می‌شود و چه اتفاقی خواهد افتاد.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
سراسر زمین، پر است از دام‌های شیطان رجیم، این ما هستیم که باید با زیرکی، از این دام‌ها، برحذر باشیم. خدای تعالی در قرآن کریم، ما را از یکباره پریدن در آغوش شیطان نمی‌ترساند بلکه از پیروی گام‌های شیطان برحذر می‌دارد. می‌فرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کآفَّةً وَ لاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 208]
یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، همگان به اطاعت در آیید و پا به جای پای شیطان مگذارید که او دشمن آشکار شماست. یعنی از گام‌های شیطان پیروی مکنید.
شیطان، نخست با توجیه کردن اندکی زاویه گرفتن از مسیر معنویت، ما را با آن مقدار اندک، مأنوس می‌سازد. سپس آرام آرام زاویه‌ی انحراف را بیشتر می‌کند به صورتی که متوجه نشویم. سپس زمانی چشم باز می‌کنیم که فرسنگ‌ها از مقصد و مقصودمان دور افتاده باشیم.
اما راه درمان، این است که نفس را مشغول کنید قبل از این که شما را مشغول کند. باید برای خودتان برنامه‌ی منسجم و فشرده داشته باشید که به صورت منظم، به طرف مقصد اعلی در حرکت و تکامل باشید. اگر برنامه‌ی زمان‌بندی مشخص نداشته باشید، گرفتار اینگونه حواشی شده و از اصل، باز خواهید ماند.
هر گاه در مسیری که می‌روید، هدف مشخصی داشته باشید، با سرعت و بدون توجه به زرق و برق اطراف، به آن سو خواهید شتافت. مثلاً اگر در جایی دعوت به افطار باشید، با سرعت می‌روید تا قبل از اذان مغرب، در محل میهمانی حاضر گردید. اما اگر هدف و مقصدی نداشته باشید، هر چراغی که چشمک بزند و هر مغازه‌داری که شما را دعوت به بازدید از مغازه‌اش نماید و ویترین جذاب هر فروشگاهی،‌ شما را به سوی خود، فرا خواهد خواند.
وَ لَعَمْری (به جان خودم سوگند) تمام مشکلات ما از ایمان نداشتن به بهشت و جهنم است. کسی که به بهشت و درجات آن و به جهنم و درکات آن، «ایمان» داشته باشد، هیچوقت دچار دنیا و زر و زور و رنگ و لعاب و فیلم و سریال نمی‌شود. تا زمانی که اطلاعات ذهنی ما نسبت به دو سرای پیشِ رو، تبدیل به یقین نشود، کارمان خراب و کُمیتمان لنگ است.
در این شب و روزهای عزیز، از خدای تعالی، «ایمان» و «یقین» بخواهیم که گوهر نایابی است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
1. شرکت در تظاهرات و راهپیمایی‌هایی که در حمایت از نظام اسلامی و مسلمانان مظلوم عالم و باعث اتحاد و همدلی مؤمنین در مقابل کفار و منافقین است، در منهاج فردوسیان چه جایگاهی دارد؟ مانند شرکت در راهپیمایی روز قدس.
2. آیا این راهپیمایی‌ها از مصادیق کمک به مظلوم و ستمدیده می‌باشد و اجر اخروی خواهد داشت؟
با تشکر از پاسخگویی شما
التماس دعا

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: از آنجایی که تظاهرات و راهپیمایی، از امور مستحدثه است و اثری از آن در صدر اسلام و عصر حضور دیده نمی‌شود، مستحب شرعی نیست. یعنی نمی‌توان به طور مستند، استحباب شرعی چنین عملی را ثابت دانست. «مستحب شرعی» آن است که بتوان برایش آیه یا روایتی معتبر اقامه نمود.

جواب 2: کمک به مظلوم، مستحب است و حتی در شرایطی، واجب می‌شود و در هر دو صورت، اجر اخروی دارد. پس اگر تشخیص می‌دهید که حضور در راهپیمایی و مانند این امور، از مصادیق کمک به مظلوم است، می‌توانید به امید کسب ثواب، شرکت کنید.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت حاج فردوسی
با توجه به کامل بودن برنامه‌ی منهاج فردوسیان و به حق بودن این برنامه، آیا بر منهاجیون و منهاجیاتی که استطاعت مالی خوبی دارند وظیفه‌ای نیست اگر بتوانند با جهاد مالی در اشاعه‌ی منهاج فردوسیان کمک کنند؟ خیلی از صوفیه برای برنامه‌ی ناحقشان، عشریه می‌دهند اما ما چه کار می‌کنیم؟!
همچنین نظر جناب عالی درباره‌ی کمک مالی به اشاعه‌ی برنامه‌ی منهاج فردوسیان در شب‌های قدر چیست؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نشر معارف، یکی از عبادات مستحبی است. پس اگر کسانی که استطاعت مالی دارند، در نشر نظام جامع منهاج فردوسیان با بذل مال تلاش کنند، پاداش‌ها و درجاتی کسب خواهند کرد ولی وظیفه‌ای به معنی «واجب شرعی» بر آنان نیست.
آنچه صوفیه، به عنوان عشریه می‌پردازند، به جای خمس و زکات محسوب می‌کنند ولی به فتوای فقهای عظام، کفایت از خمس و زکات نمی‌کند. اصحاب منهاج فردوسیان، هر چند متمکن باشند، نباید کمک به نشر این نظام جامع تربیتی را بر خود «واجب شرعی» بدانند و جایگزین پرداخت خمس و زکات بپندارند. ولی کمک تبرّعی، بسیار خوب و ارزشمند است.
اگر باور کنیم که انجام کارهای خیر در شب قدر، ارزشی مضاعف دارد، قطعاً کمک به نشر نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان در شب قدر، پاداش بیشتری خواهد داشت. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
تقاضای بنده‌ی حقیر این است، شما که برنامه‌ی ناب و بالایی به نام منهاج فردوسیان ارائه دادید، یک برنامه‌ی خوب و عالی غذایی برایمان تنظیم کنید با توجه به آنچه در منهاج فردوسیان گفته‌اید که این غذا را بخورید و آن غذا را نخورید. منظورم یک برنامه‌ی هفتگی است. متشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
ارائه‌ی برنامه‌ی غذایی به صورت کلی و برای تمام طبایع و مزاج‌ها، درست نیست زیرا؛
اولاً: هر میوه، فصلی دارد که باید با توجه به فصلش استفاده شود. پس نمی‌توان در یک برنامه‌ی هفتگی، تمام میوه‌های سفارش‌شده را گنجانید.

ثانیاً: هر شهر و منطقه‌ی جغرافیایی، مزاجی دارد که باید غذاها و میوه‌ها،‌ با توجه به مزاج آن شهر و منطقه مصرف شود.

ثالثاً: هر فرد، طبع و مزاج مخصوص به خودش دارد که باید غذاها و میوه‌ها را متناسب با طبع و مزاج خودش مصرف نماید.

رابعاً: شغل افراد، نسبت به یکدیگر فرق می‌کند. برخی افراد، مشاغل سنگین دارند و نیاز به غذاهای پرکالری دارند در حالی که برخی افراد، مشاغل سبک داشته و نیاز به غذاهای حجیم و کم کالری دارند.

خامساً: غذای انسان سالم با انسان مریض، فرق می‌کند که باید ملاحظه شود.

سادساً: غذای انسان مجرد با انسان متأهل، فرق می‌کند. مجردها برای کاستن از فشار شهوت، بهتر است بیشتر غذاهایی با طبع سرد مصرف کنند و متأهل‌ها، غذاهایی با طبع گرم.
پس نمی‌توان یک نسخه را برای همه، بدون توجه به حال و شغل و طبع و مزاج و منطقه‌ی افراد گوناگون، ارائه نمود و اگر کسی چنین کاری انجام بدهد، نباید به آن عمل کنید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
1. آیا محتاط می‌تواند در مواردی تقلید کند؟
2. وقتی که محتاط، طبق کتاب اصول احتیاط منهاج فردوسیان به این نتیجه رسیده است که پیدا کردن اعلم (عالم‌ترین) و اتقی (با تقواترین) محال است و تنها راه ممکن را احتیاط می‌داند؛ آیا تقلید در بعضی موارد، جایی دارد؟
3. از چه کسی می‌تواند تقلید کند؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: احتیاط، در حقیقت، همان تقلید است ولی به جای تقلید از شخص خاص (مرجع تقلید مشخص)، تقلید از نظر خاص (نزدیک‌ترین فتوا به احتیاط) است. پس مقلد، با احتیاط، مجتهد نمی‌شود.
نکته‌ی دیگر این است که عمل به احتیاط،‌ در تمام مسائل، امکان ندارد. از آن جمله است «دوران بین المحظورین» یعنی جایی که امر، دایر است بین واجب و حرام. در چنین مسائلی نمی‌توان به احتیاط عمل کرد و مثلاً هر دو طرف را گرفت. بلکه باید به فتوای شخص خاصی از مراجع تقلید، عمل کنید.

جواب 2: چنان که گذشت، احتیاط در برخی موارد، امکان ندارد و محتاط، ناچار از تقلید است.

جواب 3: محتاط در شرایط ناچاری، باید به فتوای یکی از مراجع تقلیدی که مشهور به اعلمیت هستند، عمل نماید. مثلاً در روزی که معلوم نیست سی‌ام ماه رمضان است یا اول ماه شوال، اگر امکان مسافرت و افطار در سفر نداشته باشد، ناچار است به فتوای یکی از مراجع معتبر، عمل کند. یعنی یا باید آن روز را عید بداند و افطار کند یا ماه رمضان بداند و روزه بگیرد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
این روزها و به مناسبت شب‌های قدر، مطلبی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود، لطفاً در مورد اعتبار و سند آن، راهنمایی فرمایید. آدرس مطلب از «سرّ الجوشن الکبیر» نوشته‌ی سلطان نبیل محمد الفلکی داده شده و متن آن به این شرح است:
فضیلت فرازهای دعای جوشن کبیر به تفکیک هر فراز:
فراز 1 ـ برای روزی حلال؛ فراز 2 ـ برای رفع گرفتاری؛ فراز 3 ـ در مقابل دشمن؛ فراز 4 ـ برای به دست آوردن معنویات؛ فراز 5 ـ برای نزدیک شدن به خدا؛ فراز 6 ـ برای تواضع در برابر خدا؛ فراز 7 ـ برای روزی؛ فراز 8 ـ اگر می‌خواهید کسی به شما محبت داشته باشد؛ فراز 9 ـ برای دوستی؛ فراز 10 ـ گر می‌خواهید زبان فحاش را بر روی خود ببندید؛ فراز 11 ـ اگر دنبال کاری می‌روید و میخواهید کار به آسانی حل شود؛ فراز 12 ـ محبت گشایی؛؛ فراز 13 ـ اگر دوست دارید دولت، سعادت و بخت در خانه شما باشد؛ فراز 14 ـ برای آرام شدن دشمنتان بخوانید؛ فراز 15 ـ برای اینکه کارتان به امروز و فردا نیفتد؛ فراز 16 ـ اگر از نکیر و منکر می‌ترسید؛ فرار 17 ـ برای آسان شدن کارها؛ فراز 18 ـ اگربا رئیس و روسا کار دارید؛ فراز 19 ـ برای آسان گذشتن از پل صراط؛ فراز 20 ـ برای حفظ ایمان و از دست ندادن آن؛ فراز 21 ـ برای کسی که زیاد مشکل دارد؛ فراز 22 ـ اگر می‌خواهید دنبال کاری بروید از چند قبل بخوانید؛ فراز 23 ـ برای بیداری دل در حال خوش عبادت؛ فراز 24 ـ برای ثروت؛ فراز 25 ـ برای حفظ ایمان؛ فراز 26 ـ برای زیارت مکه روزی 21 بار؛ فراز 27 ـ برای آسان شدن کارها؛ فراز 28 ـ برای روز اول مدرسه محصلان و موفقیت دانشجویان؛ فراز 29 ـ برای بستن زبان دشمن و مخالفان بی دین؛ فراز 30 ـ برای دولتمند شدن و بخت بلند پیدا کردن؛ فراز 31 ـ برای کسی که دوست دارد همیشه در بندگی و عبادت خدا باشد؛ فراز 32 ـ برای موفقیت در درس و درجه تا بالا رود؛ فراز 33 ـ برای بستن زبان؛ فراز 34 ـ اگر می‌خواهید پیش بزرگی عزیز شوید؛ فراز 35 ـ اگر می‌خواهی پیش مردم و همسر عزیز باشی؛ فراز 36 ـ برای رفع شر و بدی؛ فراز 37 ـ برای کسی که حال تهوع دارد و باردار است؛ فراز 38 ـ برای چشم های شور و کسانی که نظر خورده اند؛ فراز 39 ـ برای حفظ مال؛ فراز 40 ـ برای اسباب‌کشی کردن و دوست دارید که آن محل نیک و خوب باشد؛ فراز 41 ـ برای باز کردن مغازه، خانه، جهیزیه، سیسمونی و رفع بلا؛ فراز 42 ـ برای آنکه رحمت خدا نازل شود؛ فراز 43 ـ اگر از گناه خسته شدید می‌خواهید خلاص شوید؛ فراز 44 ـ برای آسان شدن کارها؛ فرتز45 ـ برای عزیز شدن پیش روسا؛ فراز 46 ـ برای آسان شدن امور الهی و دینی؛ فراز 47 ـ اگر دوست دارید زبان کسی را که غیبت و ناسزا می‌گوید ببندید؛ فراز 48 ـ اگرمی خواهید سر ساعت بیدار شوید؛ فراز 49 ـ برای بیدار شدن وقت نماز شب؛ فراز 50 ـ برای اینکه در روز بیدار شوید و به موقع به کارتان برسید؛ فراز 51 ـ برای دفع اجنه؛ فراز 52 ـ برای ناراحتی اعصاب و خیالات؛ فراز 53 ـ برای رفع باد سرخ؛ فراز 54 ـ برای رفع باد ترسناک؛ فراز 55 ـ برای رفع سردرد؛ فرار56 ـ اگر به تهمتی دچار شدید و می‌خواهید تهمت زننده به گرفتاری عجیب افتد؛ فراز 57 ـ برای رفع شر و بدی؛ فراز 58 ـ برای رفع دشمنی؛ فراز 59 ـ برای کمر درد؛ فراز 60 ـ برای رفع زهر؛ فراز 61 ـ برای کسی که سرخک گرفته است؛ فراز 62 ـ برای وارد شدن به دریا؛ فراز 63 ـ هر وقت سر درد گرفته دست روی سر گذاشته 70 یا 41 بار بخوانید؛ فراز 64 ـ برای چشم درد؛ فراز 65 ـ برای زکام و سرماخوردگی؛ فراز 66 ـ برای جلوگیری از میگرن؛ فراز 67 ـ برای زیادی نور چشم؛ فراز 68 ـ برای رفع شب کوری؛ فراز 69 ـ برای درد بینی و معالجه آن؛ فراز 70 ـ برای رفع قلنج؛ فراز 71 ـ برای آزار ندیدن جن؛ فراز 72 ـ برای کسی که از پاهایش زیاد استفاده می‌کند مثل فوتبالیستها؛ فراز 73 ـ برای درد دهان و لثه؛ فراز 74 ـ برای درد دندان و لثه؛ فراز 75 ـ برای گوش درد؛ فراز 76 ـ برای دندان درد شدید؛ فراز 77 ـ برای رفع بلا مثل زلزله و سیل؛ فراز 78 ـ برای زبان بستن بدگویان؛ فراز 79 ـ برای رفع درد اعضای بدن؛ فراز 80 ـ برای درد چشم؛ فراز 81 ـ برای کارهای مهم مثل خواستگاری؛ فراز 82 ـ برای درد حلق گوینده و مداح؛ فراز 83 ـ برای رفع تمام مرضهای بدن؛ فراز 84 ـ بر مسلمانان واجب است قبل از هر کاری این دعا را بخوانید؛ فراز 85 ـ برای تمام بیماریهای شدید؛ فراز 86 ـ برای رفع بلا؛ فراز 87 ـ برای رفع قلنج؛ فراز 88 ـ برای سرخک؛ فراز 89 ـ برای دفع باد زرد؛ فراز 90 ـ برای رفع باد سفید؛ فراز 91 ـ برای سیاه که از همه خطرناک تر است؛ فراز 92 ـ رفع چشم نظر؛ فراز 93 ـ برای کمر درد شدید؛ فراز 94 ـ برای سر دردهای شدید؛ فراز 95 ـ کمر درد؛ فراز 96 ـ برای رفع مکروهات؛ فراز 97 ـ برای خلاصی از بند زندان؛ فراز 98 ـ برای رفع مشروبات و مکروهات؛ فراز 99 ـ برای اینکه مریض نشوید؛ فراز 100 ـ اگر می‌خواهید دعای شما مستجاب شود.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در هیچ روایت معتبر و غیر معتبری، چنین خواصی را نیافتیم. معلوم می‌شود از ساخته‌های دعانویسان است. عمل به این گونه دستورالعمل‌های ساختگی، دو خطر دارد؛

خطر اول: بی‌اعتقادی به دعا و استجابت. کسی که فرازهای مورد نظر برای رسیدن به حوائج خاص را بخواند و نتیجه نگیرد، در معرض این وسوسه‌ی شیطان قرار می‌گیرد که دعا و استجابت، واقعیت ندارد. شک کردن نسبت دعا که مغز عبادت خوانده شده است، خطر بزرگی است. هر گاه مؤمن، بدون سلاح شود، به راحتی توسط شیطان‌های انس و جن، تسخیر شده و به زانو در می‌آید.

خطر دوم: ورود در نفس شریر اختراع‌کننده. هر گاه کسی به دستور شخص دیگری عمل می‌کند،‌ در حقیقت او را عبادت می‌کند. امام باقر (علیه‌السلام) در روایت معتبر می‌فرمایند:
«مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ» [کافی، محدث کلینی، جلد 6، صفحه‌ی 434، باب الغناء]
ترجمه: هر کس به گوینده‌ای گوش کند، او را پرستیده است، پس اگر گوینده از خدای عز و جل بگوید، خدا را پرستیده است و اگر گوینده از شیطان بگوید، شیطان را پرستیده است.
«گوش کردن» در این روایت، به معنی «شنیدن» نیست بلکه به معنی «عمل کردن» بر طبق گفتار اوست. مثل این که به بچه می‌گویید: «حرف مرا گوش کن» به این معنی نیست که «سخن مرا بشنو» بلکه به این معنی است که «دستورم را اجرا کن».
پس وقتی به گوینده‌ای گوش می‌کنید یعنی به دستورش عمل می‌نمایید، در حقیقت او را پرستیده‌اید. حال اگر آن گوینده در نهایت به وحی متصل شود، پرستنده‌ی خدای تعالی خواهید بود. مثلاً هر گاه قانونی از قانون‌های عملی منهاج فردوسیان را مراعات می‌کنید، در حقیقت، اطاعت از ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) و در لایه‌ی بالاتر، اطاعت از استاد اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) و در لایه‌ی بالاتر، اطاعت از پروردگار عالمیان کرده‌اید.
حال اگر به دستوری عمل کنید که منتهی به خدای تعالی نمی‌شود، در حقیقت از دعانویس اطاعت کرده و چون او، اسیر نفس و شیطان است، در لایه‌ی بالاتر، از ابلیس لعین،‌ اطاعت کرده‌اید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
به عنوان یکی از مبلغین منهاج فردوسیان، در گروه‌های مختلف واتساپ فعالیت می‌کنم. در یکی از گروه‌ها بعد از نشر پیام شما به مناسبت شب‌های قدر و این که توصیه کرده‌ بودید به خواندن صد رکعت نماز، یکی از افراد، چنین نوشته است: «آقا منصور، به آقای منهاج فردوسیان بفرمایید اگرقرار بود انسان‌ها شب تا صبح نماز و دعا بخوانند، خداوند آنها را فرشته می‌آفرید نه انسان. بفرمایید وظایف انسانیت را بیان بفرمایند.
آقا منصور، مطالب شما برای افراد خاص است نه برای مردمی که دو شیفت باید کار کنند تا زندگی خود را تأمین کنند که اکثریت جامعه‌ی ما، به غیر از مفت‌خورها را تشکیل می‌دهند. درس‌هایی باید بدهند که این افراد بتوانند انجام دهند تا بتوانند زندگی معنوی داشته باشند.
لطفاً جواب این اشکال را بفرمایید تا در گروه، منتشر نمایم.
با تشکر

************
باسمه تعالی

برادر مبلّغ، جناب آقای… (سلّمه الله تعالی)
سلام علیکم
پیرو درخواست جنابعالی برای توضیح نسبت به دستورات عبادی شب‌های قدر، معروض می‌دارم آنچه توصیه شده، متن توصیه‌های ائمه‌ی هدا (علیهم السلام) است. ترک عبادت، به بهانه‌ی کار کردن، صحیح نیست، همچنان که ترک کسب حلال، به خاطر مشغول شدن به مستحبات، راهگشا نخواهد بود.
پس کسانی که تمام تکامل را در کسب مال می‌دانند، اشتباه می‌کنند، همچنان که کسانی که کسب روزی حلال را به امید روزی‌آوری مستحبات ترک می‌کنند، به خطا رفته‌اند.
خود را همه پنداشتن، نشانه‌ی تنگی سینه است. کسانی که حال و روز خراب خود را به تمام جامعه تعمیم می‌دهند و می‌پندارند که تمام مردم، دو شیفت کار می‌کنند و از معنویت و رسیدن به درجات عالیه، رویگردان هستند، با این سخنان دلسرد کننده، به نوعی حکایت از فکر پریشان و روزگار تأسف‌بار خویش می‌کنند.
به این سخنان، توجه نکرده و در مسیر نورانی و پرافتخار تبلیغ و نشر نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، کوشا باشید که خدای تعالی و استاد حاضر (ارواحنا فداه)، ناظر بر اعمال شما و خشنود از تلاش تبلیغی‌تان است. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
1 ـ احتراماً دیدگاه صحیح در خصوص اذکار رسیده از غیر معصوم که سابقه‌ی روایی ندارد چیست؟ به عنوان مثال، گفتن ذکر یونسیه در سجده چهارصد مرتبه؛ یا برخی اذکار که در کتاب روح مجرد از قول میرزا علی آقای قاضی نقل شده (مثل فرو کردن انگشتان دست در هم و گفتن حروف مقطعه‌ی قرآنی در هر انگشت در مقابل دشمنان) و صدها مورد دیگر که در کتاب‌ها، چاپ و نشر گردیده است.
2 ـ کتاب حدیقه الشیعه به خصوص روایاتی که در مذمت صوفیه در آن کتاب آمده در چه درجه‌ای از اعتبار است؟
3 ـ آیا استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) تمام فرق صوفیه را مورد ردّ و لعن و طعن قرار داده بودند؟ یا فقط فرقه‌های معاصر خودشان را؟
4 ـ توقیعات صادر شده از حضرت ولی عصر (علیه السلام) بخصوص توقیع صادر شده در لعن منصور حلاج از امام زمان (علیه السلام) از نگاه منهاج فردوسیان چه میزان از صحت و اعتبار دارد؟
حاج فردوسی عزیز، ممنون که این مقدار زحمت می‌کشید و سؤالات ایتام آل محمد (ص) را پاسخ می‌گویید. بدون شک، شما در این زمانه‌ی شوم که آب نجس لجن را به جای ماء عذب به خورد تشنگان می‌دهند، عملاً مصداق همان فرمایش نبی مکرم اسلام هستید که فرمودند: ای علی! بدان که شگفت‌انگیزترین ایمان‌ها در مردم و بزرگ‌ترین یقین‌ها در ایشان، از آنِ گروهی در آخرالزمان است که پیامبر را درک نکرده‌اند و امام هم از دیدگانشان پوشیده است و به سیاهی روی سفیدی ایمان آورده‌اند.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب: 1: برخی معتقدند که ذکر، همانند کلید است و تعداد و شرایط آن، همانند دندانه‌های آن. پس هر گاه در ذکر یا عدد و شرایطش تغییری رخ دهد و کم یا زیاد شود، باعث گشوده شدن در مقصود نخواهد بود. ما معتقدیم که دین، آن چیزی است که از نزد خدای تعالی برای تکامل و سعادت بشر نازل شده است. پس آنچه بشر بر اثر تجربه یا اختراع، پدید آورده، اثری در رسیدن به تکامل و سعادت ابدی ندارد، هر چند شاید برای گشایش گره‌های زمینی و دنیوی، اثر و ثمر داشته باشد.
با این مقدمه، عرض می‌کنیم آن ذکری که از ناحیه‌ی وحی، با شرایط و عدد خاص رسیده است، راهگشای راه کمال است ولی آنچه بشر، بدون استناد به وحی، اختراع می‌کند، راهگشای تکامل و سعادت نیست.
این که قسمتی از آیه را برگرفته و بر آن، عدد نهاده و در شرایط خاص، به عنوان ذکر می‌گویند، اختراعی است که البته آثار منفی زیادی برای افراد نامستعد بر جای می‌گذارد. این کار، یعنی برگرفتن قسمتی از یک آیه و همراه کردن آن با عدد و شرایط خاص، همانند کار سامری است که گفت:
«بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا» [سوره‌ی طه، آیه‌ی 96]
ترجمه: به چیزی که [دیگران] به آن پی نبردند پی بردم و به قدر مشتی از رد پای فرستاده [خدا جبرئیل] برداشتم و آن را در پیکر [گوساله] انداختم.
سامری نیز چیز حقی (یک مشت از جای پای جبرئیل امین) که اثر خوبی داشت را برگرفت و با قرار دادنِ آن در گوساله‌ی طلایی، باعث ایجاد انحرافی بزرگ در انقلاب حضرت موسی (علیه‌السلام) شد.
تجربه نشان داده است که عمل کردن به اذکار خودساخته و غیروحیانی، آثار مخرب بسیاری در جسم و روح ذاکر بر جای می‌گذارد. برخی از این آثار جسمی و روحی، تا سال‌ها باقی مانده و مایه‌ی رنج صاحبش می‌شود.
پس بر روندگان بر شاهراه منهاج فردوسیان لازم است که از التزام به اذکار اختراعی، به شدت بپرهیزند تا سلامتی جسمی و روحی خود را بیهوده به خطر نیاندازند و بی‌جهت از رسیدن به قلّه‌های ترقی و تکامل، باز نمانند.
هشدار دیگر این است که فریب نام علما و صلحایی که این اذکار به آنان منسوب است را نخورید. در موارد بسیار، این انتساب‌ها دروغ است و آن عالم و مرد خدا، چنین سخنی و چنین دستورالعملی نگفته است. البته در پاره‌ای موارد، انتساب فلان ذکر و فلان دستور العمل به فلان انسان مشهور به بزرگی، درست است ولی اختراع چنان عملی از سوی آن فرد، نادرست است. پس به هر جهت که حساب کنیم، نباید به اذکار غیر معتبر، یعنی اذکاری که از ناحیه‌ی وحی نرسیده، اعتنا و عمل نمود.

جواب 2: کتاب حدیقة الشیعة، اثر محقق اردبیلی، از کتاب‌های دست اول حدیثی نیست و روایاتی از آن، مورد اعتماد و اعتناست که در منابع معتبر شیعی آمده باشد. لذا از روایاتی که در مورد مذمت صوفیه در این کتاب آمده، فقط روایاتی مورد قبول است که در منابع معتبر حدیثی آمده باشد.

جواب 3: روایاتی که دلالت بر لعن و طعن صوفیه دارد، دو اشکال اساسی دارد؛
اشکال اول: این است که اکثر این روایات،‌ در منابع دست اول و معتبر شیعه نیست. شاید این اشکال را بتوان به نحوی نادیده گرفت و جواب داد.
اشکال دوم: که از اشکال اول، بسیار پیچیده‌تر است، این است که مراد از «صوفیه» چه کسانی هستند؟ یعنی امام (علیه‌السلام) وقتی صوفیه را لعن می‌فرمایند، منظورشان خوارج و نواصبی هستند که با گشودن دکان زهدفروشی، موجب گمراه شدن امت و دور ساختن آنان از درگاه نورانی ائمه‌‌ی طاهرین (علیهم السلام) شده‌اند؟ یا هر کس خودش را صوفی می‌نامد، هر چند شیعه‌ی دوازده‌امامی باشد و عاشورا عزاداری کند و نیمه‌ی شعبان را جشن میلاد امام زمان (علیه‌السلام) بگیرد؟
این اشکال، تقریباً قابل حل نیست و روایات مذمت صوفیه،‌ به واسطه‌ی این شبهه، دچار ضربه‌ی بسیار شدیدی می‌شود که تقریباً قابل اعتماد و اعتنا نخواهد بود.
ما در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، راهی را رفتیم که خالی از دو اشکال فوق باشد و در عین حال، برنامه‌های صوفیه را رسوا نموده و دستشان را باز کند، در هر لباسی که باشند و در هر قیافه‌ای که به جلوه آمده باشند.
در این نظام جامع تربیتی، به جای حمله به «صوفیه»، حمله به «تصوف» کردیم. یعنی نخست، با تکیه بر واضحات و مسلمات اعتقادی و عملی، نقاط انحراف را مشخص نموده و سپس، اعلام کردیم که در اصطلاح ما، صوفی به کسی می‌گوییم که قسمت زیادی از این انحرافات اعتقادی و عملی داشته باشد. همچنین کسانی که مقدار اندکی از این انحرافات دیدگاهی یا عملی داشته باشند را «صوفی‌گرا» نامیدیم.
به این ترتیب، نه اشکال سندی بر ما وارد شد و نه اشکال درایه‌ای. یعنی کسی نمی‌تواند اشکال کند که منظور از صوفیه، نواصب و خوارج هستند. بر این اساس، جمعی به صورت رسمی، صوفی خوانده شده و برخی، صوفی‌گرا تشخیص داده شدند.
صوفی‌گرایان، در لباس‌های مختلف ـ از جمله لباس روحانیت شیعه ـ یافت می‌شوند، تا جایی که با توجه به هشتاد فرق صوفی با منهاجی،‌ می‌توان افرادی همچون مرحوم سید علی قاضی (ره)، علامه طباطبایی (ره)، علامه طهرانی (ره) و علامه حسن زاده آملی (ره) را «صوفی‌گرا» خواند.

جواب 4: این توقیع،‌ علی رغم شهرتی که در نزد صوفی‌ستیزان دارد، در منابع معتبر شیعه یافت نشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
قانون 588: احیای شب قدر به عبادت ضروریست؛
1. با توجه به پیام شما در منهاج‌یار در خصوص شب قدر، کدام شب‌ها، مد نظر شما بوده است؟ چرا که در قوانین عملی که شب قدر مشخص نشده و در قواعد نظری هم فقط اشاره شده (غیر مستقیم) که شب بیست و سوم، شب قدر است.
2. دوستی از قول شما بیان می‌کرد که شما فرموده‌اید که در شب 19 ماه رمضان هم یک صد رکعت نماز (به مانند شب‌های 21 و 23) بخوانید چرا که از اعمال مشترک شب‌های قدر است. اما این نماز برای شب نوزدهم در هیچ طبقه‌ای نیامده است. لطفاً توضیح دهید.
3. جایگاه قرآن به سر در منهاج فردوسیان، چیست؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: شب قدر، یک شب بیشتر نیست ولی به دلایلی، نخواسته‌اند مشخصش کنند. از روایاتی چنین بر می‌آید که شب قدر، شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است. در برخی روایات، بین شب بیست و یکم و بیست و سوم، مردد گذاشته‌اند. در برخی روایات، شب نوزدهم نیز به احتمالات افزوده شده است. سپس در درجه‌ی بعد، شب‌هایی مانند شب نیمه‌ی شعبان یا شب بیست و هفتم ماه رمضان نیز نامزد شب قدر، شده‌اند.

جواب 2: خوب است کسانی که توانایی و فرصت کافی دارند، یک‌صد رکعت نماز توصیه شده را در تمام شب‌هایی که احتمال شب قدر دارد،‌ به امید ثواب بجا آورند. ولی اگر توانایی و فرصت ندارید، شب بیست و یکم و بالاخص شب بیست و سوم را از دست ندهید.

جواب 3: در روایات مختلفی، این عمل (قرآن به سر گرفتن) آمده است. از آن جمله، سید بن طاووس متن کامل دو حدیث را همراه با سند (یعنی سلسله راویان حدیث) در کتاب اغاثة الداعی که متعلق به خود اوست، نقل کرده است. بعداً که کتاب المضمار را می‌نویسد، این دو حدیث را بدون ذکر سند در آن ذکر می‌کند. سپس در کتاب اقبال آورده است.
دو عالم و محقق بزرگ شیعه، علامه مجلسی (ره) و شیخ عباس قمی (ره) نیز این عمل را معتبر تشخیص داده و در کتاب‌های دعای خود، ذکر کرده‌اند. از دیگر منابعی که این عمل را (گاهی با کمی اختلاف) از امام صادق (علیه‌السلام)، از امام کاظم (علیه‌السلام) و امام رضا (علیه‌السلام) نقل کرده‌اند، می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
الأمالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 292 و 293؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 88، صفحه‌ی 346 و جلد 89، صفحه‌ی 112؛ وسائل الشیعة، محدث عاملی، جلد 8، صفحه‌ی 125 و 126 و جلد 5، صفحه‌ی 253؛ جامع أحادیث الشیعة، آیت الله بروجردی، جلد 7، صفحه‌ی 240 و جلد 7، صفحات 261 و 281؛ الإنصاف فی النص علی الأئمة، سید هاشم بحرانی، صفحه‌ی 486.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسمه تعالی

سلام علیکم و رحمة الله حاج فردوسی
در محله‌ی ما مسجدی است که پر است از دشمنان و مخالفان منهاج فردوسیان، البته خودم هم با جهالتی که نسبت به این برنامه داشتم، قبلاً مخالفت می‌کردم. ولی حالا دیگر حالم به هم می‌خورد از رفتن به این مسجد و از شنیدن حرف‌های خاله زنکی آنان. دقیقاً این‌ها مثل قاتلان امام حسین (علیه السلام) هستند که نماز و قرآن می‌خواندند ولی منهاج فردوسیانشان را کشتند. ولی حتی پست‌تر از آنها هستند؛ آنان حداقل ظواهر دین را رعایت می‌کردند ولی اینها نه. شمر کی به مجلس موسیقی می‌رفت؟ آن هم علنی و یا عمر سعد کی ریشش را می‌تراشید مثل یهود؟ هر چند آنها پست‌تر از یهود بودند ولی ظواهر را رعایت می‌کردند، اما اینها نه ظاهر دارند نه باطن و فقط به مسجد می‌آیند که بگویند ما دینداریم و مؤمن، که مردم بدبخت امثال ما را گول بزنند ولی مثل معاویه که قرآن را بر سر نیزه کرد، با دین به جنگ دین آمده‌اند. اهل هر گناهی هستند و هر فسقی که بخواهید از آنان سر می‌زند. موسیقی را علنی گوش می‌کنند و ریششان را می‌تراشند و تهمت و توهین به شما و اصحاب منهاج فردوسیان می‌زنند و خیلی از آنان اصلاً اعتقادی به خمس و بعضی دیگر از حرام و واجب خداوند ندارند و علتش هم همین است که این طور مخالفت می‌کنند. دیگر خسته شده‌ایم از نقش بازی کردن و خود را مخالف و دشمن منهاج فردوسیان نشان دادن. و اگر هم بی‌طرف خود را نشان دهی و سکوت کنی یا با آنان هنگام مسخره نخندی و یا حتی اگر آرام بخندی می‌گویند منهاجی شده است. بنده نمی‌خواهم موسیقی گوش کنم و یا ریشم را بتراشم و می‌خواهم ریش داشته باشم و یا نافله و نماز شب بخوانم ولی از ترس حرف این بی‌دینان و مسخره‌شان به حرام وادار می‌شوم و یا از ضروریات عقب می‌مانم.
1. آیا انجام دادن کارهای حرام از ترس مسخره شدن و طعنه و توهین هم حرام است؟
2. آیا تقصیر اینها نیست؟
3. آیا این ترس من عذری پیش خداوند هست در قیامت که گناهش بر عهده‌ی کسانی است که از زبانشان می‌ترسم؟
4. آیا این مسجد، حکم مسجد ضرار در صدر اسلام ندارد؟ و نباید آن را خراب کرد؟
5. آیا می‌توان در این مسجد نماز خواند؟
6. آیا این مسجد خراب نمی‌شود و ما زیرش آوار نمی‌شویم؟ اگر جواب، مثبت است واجب نیست که نرویم؟
7. آیا می‌توانیم از منهاج فردوسیان دفاع بکنیم با این که احتمال خطر برای خودمان می‌دهیم؟
ممنونم از شما / از اعضای «مستبصرین به منهاج فردوسیان»

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
سختی‌های راه تکامل و سعادت، همان امتحانات الهی است که میزان استقامت و راستی افراد، به آن سنجیده شود. پس از سختی‌ها نهراسید و بر استقامت خود، بیافزایید. اما جواب سؤالات شما:
جواب 1: انجام دادن کارهای حرام، هر چند از ترس مسخره شدن و طعنه و توهین دیگران باشد، ممنوع است و ضرر بزرگی به کمال و سعادت می‌رساند.

جواب 2: آنان، حتماً گنهکارند و در نزد خدای تعالی،‌ باید پاسخگو باشند ولی گنهکاری و مقصر بودن آنان، عذری برای شما در انجام ممنوعات نمی‌شود.

جواب 3: ترس شما از بدگویان و مسخره‌کنندگان، عذر موجهی نیست و گناه شما، بر عهده‌ی خودتان است، هر چند آنان نیز در برابر گناهی که انجام می‌دهند،‌ مسؤول هستند.

جواب 4: مسجد ضرار، آن مسجدی است که فقط برای ضربه زدن به اسلام ساخته شده باشد، نه مسجدی که برای اقامه‌ی احکام الهی ساخته شده ولی به دست نااهلان و بی‌تقوایان افتاده است. پس مسجدی که بر اساس تقوا بنا نهاده شده باشد، هر چند مردمانی منافق در آن باشند و اداره‌ی امورش را به عهده بگیرند، مسجد ضرار نیست و اجازه‌ی تخریبش را ندارید.

جواب 5: نماز خواندن در مسجد، مستحب است و فرقی بین مساجد شیعیان با مساجد سایر فرقه‌های اسلام نیست.

جواب 6: مطمئن باشید که هیچ بنایی بر اثر این که در آن، به حاج و منهاج ناسزا بگویند، خراب نمی‌شود. اگر مسجد، اگر مسجد، بر طبق اصول مهندسی و با سازه‌های مستحکم ساخته شده باشد، خطر آوار شدنش ضعیف است مگر در زلزله‌های شدید. پس اگر مسجدی از مصالح خوب و منطبق با چیدمان مورد تأیید نظام مهندسی ساخته شده باشد، می‌توانید در آن حضور یافته و به ادای نماز و سایر مستحبات دینی همانند تلاوت قرآن و فراگیری احکام بپردازید. اما اگر مسجد، قدیمی و در معرض خرابی باشد، از حضور در آن اجتناب نمایید.

جواب 7: اگر احتمال خطر، جدّی باشد یعنی در حدّ کشته شدن یا از دست دادن مال فراوان یا آبروریزی زیاد، تبلیغ و دفاع از منهاج فردوسیان را ترک کنید. اما به صِرف این که برخی جاهلان، مسخره کنند یا سخنان کنایه‌آمیز بزنند، دست از تبلیغ دین ناب خدای تعالی بر ندارید.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسمه تعالی

سلام
چرا شما با دست‌بوسی پدر و مادر و پدرزن و سادات و معلم مخالف هستید؟ بنده استاد حوزه هستم و شما نمی‌توانید ما را گول بزنید. حال که به اصطلاح، حوزوی هستید چرا با حوزه مخالفت می‌کنید؟ لااقل با خودتان و اصلتان که مخالفت نکنید. در سایت حوزه آمده است: پیامبر فرمود کسی که پای مادرش را ببوسد مثل این است که آستانه‌ی کعبه را بوسیده است. (گنجینه‌ی جواهر)
و یا هنگامی که ابراهیم خلیل (ع) برای دیدار پسرش اسماعیل(ع) از شام به مکه آمد، پسرش در خانه نبود. حضرت ابراهیم (علیه السلام) به سوی شام برگشت. وقتی اسماعیل به خانه بازگشت، همسرش آمدن حضرت ابراهیم (علیه السلام) را به اسماعیل خبر داد. اسماعیل به جست و جوی رد پای پدر پرداخت و جای پای پدرش را پیدا کرد و به عنوان احترام به پدر، جای پای ایشان را بوسید. (الاعلام، قطب الدین حنفی، ص 24)
و یا شما که از آیت الله العظمی مرعشی عالم‌تر نیستید ایشان می‌گویند: زمانی که در نجف بودیم، روزی هنگام ظهر مادرم به من گفت: برو پدرت را صدا بزن تا برای صرف نهار بیاید. من به طبقه‌ی بالا رفتم و دیدم که پدرم، در حال مطالعه خوابیده است. نمی‌دانستم چه کنم؟ از طرفی باید امر مادر را اطاعت می‌کردم و از طرفی می‌ترسیدم با بیدار کردن پدر، باعث رنجش خاطر او گردم. خم شدم و لبهایم را کف پای پدر گذاشتم و چندین بوسه زدم تا اینکه در اثر قلقلک پا، پدرم از خواب بیدار شد و دید من هستم. وقتی این ادب و احترام را از من دید، گفت: شهاب الدین تو هستی؟ عرض کردم: بلی آقا. دو دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «پسرم، خداوند عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت قرار دهد؟» و من هر چه دارم از برکت همان دعای پدرم است که در حق من نمود و به مرحله‌ی اجابت رسید». (رمز موفقیت بزرگان) حال با توجه به این موفقیت آیت الله العظمی مرعشی، می‌توانیم بوسیدن پای پدر را نادیده بگیریم؟
و یا شهید بزرگوار آیت الله مرتضی مطهری می‌گوید: گهگاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم می‌اندیشم، احساس می‌کنم یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگی‌ام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوانی بوده است که به والدین خود، بویژه در دوران پیری و هنگام بیماری کرده‌ام. علاوه بر توجه معنوی و عاطفی، تا آنجا که توانایی‌ام اجازه می‌داد، با وجود فقر مالی و مشکلات مادی در زندگی‌ام، از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک و مساعدت کرده‌ام». یکی از فرزندان شهید مطهری می‌گوید: «من مکرر، شاهد تواضع و احترام خاص پدر و معلم عزیزم نسبت به پدر بزرگوارش بودم و هرگاه به «فریمان» می‌رفتیم، تأکید داشت که نخست به منزل پدر و مادرشان بروند. در موقع روبرو شدن با پدر و مادر، دست آنان را می‌بوسیدند و به ما نیز توصیه می‌کردند که دست ایشان را ببوسیم. (رمز موفقیت بزرگان).
حال، شما از پیامبر و بزرگان دین دلسوزتر هستید که می‌خواهید نعوذ بالله دین را یاد پیامبر و علما بدهید؟ و یا مردی به حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و پرسید: «ای رسول خدا! من سوگند خورده‌ام که آستانه‌ی در بهشت را ببوسم، اکنون چه کنم؟» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: پای مادر و پیشانی پدرت را ببوس، (یعنی اگر چنین کنی، به آرزوی خود در مورد بوسیدن آستانه‌ی در بهشت می‌رسی). او پرسید: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه کنم؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: قبر آن‌ها را ببوس.
و یا علامه حسن‌زاده ‌آملی نقل کرده است: بنده حریم اساتید را بسیار بسیار حفظ می‌کردم. سعی می‌کردم در حضور استاد به دیوار تکیه ندهم، چهار زانو بنشینم، حرفی را زیاد تکرار نکنم، چون و چرا نمی‌کردم که مبادا سبب رنجش استاد شود. یک روز محضر آقای مهدی الهی قمشه‌ای نشسته بودم، خم شدم و کف پای ایشان را بوسیدم. ایشان برگشتند و به من فرمودند: چرا این کار را کردی؟! گفتم: من لیاقت ندارم که دست شما را ببوسم. برای بنده این کار مایه‌ی مباهات است، خب چرا این کار را نکنم؟ (منظومه‌ی معرفت، ص 40)
و یا آیت‌ الله مکارم شیرازی نقل می‌کنند که هر وقت به شیراز می‌رفتم، دست و پای پدر و مادرم را می‌بوسیدم و در ادامه گفتند هیهات اگر انسان فکر کند که تنهایی به جایی می‌رسد.
مرحوم ملا محسن فیض کاشانی نقل می‌کند که اگر سجده به غیر از خدا واجب می‌شد، یقیناً بر پدر و مادرم سجده می‌کردم.
حالا شما با این استدلال‌های قوی از بهترین کتابها و سیره‌ی بزرگان می‌خواهید چه دلیلی بیاورید؟
طلبه‌ی حوزه، استاد حوزه و دانشگاه.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نامه‌ی شما، مشتمل بر دو گونه سند است، به شرح زیر:
1. «روایات»: این روایات، جملگی از منابع عامه می‌باشد و ارزش استناد ندارد. در مقابل این روایات بی‌اعتبار، روایات معتبری در منابع شیعی آمده است که از بوسیدن دست افراد معمولی نهی کرده است. با این حساب، این روایات نامعتبر، توان مقاومت در مقابل روایات معتبر ندارند و کنار گذاشته می‌شوند.

2. «رفتار علما»: همچنان که در نزد اصولیون مشهور و مقبول است و در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» به تفصیل بیان شده است، فعل معصوم (علیه‌السلام) دلالت بر استحباب ندارد. حال، جایی که فعل معصوم (علیه‌السلام) دلالت بر استحباب ندارد، چگونه افعال علما، دلالت بر استحباب داشته باشد؟
علمای معظمی که نام برده‌اید، هر کدام می‌توانند مشعلی فروزان فرا راه رساندن جامعه به سرچشمه‌ی زلال وحی (قرآن و روایت) باشند، ولی هر گاه به جای دعوت به آموزه‌های وحیانی،‌ دعوت به «خود» و «سلیقه‌های شخصی» کنند، قابل اعتماد و اعتنا نخواهند بود.
پس عالم دینی، تا جایی محترم و مورد اعتماد است که دعوت به «دین خدا» کند نه دعوت به «ذوقیات». به عبارت دیگر، باید علما را با دین مقایسه کنید نه دین را با علما. پس هر گاه عالم دینی‌ای را یافتید که خارج از چارچوب آیات و روایات، اعتقادی دارد یا عملی انجام می‌دهد،‌ نباید دین خدا را بر طبق دیدگاه یا عمل او، ویرایش کنید.
آبروی علمای دین،‌ از دین است نه آبروی دین از علمای دینی. پس هر گاه عالم آبرومند و محترمی، قدم از دایره‌ی شرع انور، بیرون نهد، به همان مقدار، احترام و اعتماد متشرعه را از دست می‌دهد.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

در سایت پاسخگو به این آدرس:
https://www.pasokhgoo.ir/node/37074
آمده است که کشتن مار مولک غسل ندارد و حتی امام خمینی هم در تحریرالوسیله جلد 1 صفحه 94 می‌گوید غسل ندارد. آن وقت شما این قانون‌های من درآوردی از کجا آورده‌اید که کشتن مارمولک غسل دارد؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جوابی که در سایت پاسخگو آمده، درست نیست. عبارت امام خمینی (ره) چنین است:
«القول فی الأغسال المندوبة‌ و هی أقسام: زمانیة و مکانیة و فعلیة، أما الزمانیة فکثیرة، منها غسل الجمعة… ثانیهما: ما یکون لأجل الفعل الذی فعله، و هی أغسال: منها لقتل الوزغ، و منها لرؤیة المصلوب مع السعی إلی رؤیته متعمداً» [تحریر الوسیلة، امام خمینی، جلد 1، صفحه‌ی 100]
ترجمه: سخن در غسل‌های مستحبی و آن اقسامی دارد: زمانی و مکانی و فعلی. اما زمانی، زیاد است از آن جمله، غسل جمعه… نوع دوم، غسل‌هایی است که استحبابش به خاطر کاری است که انجام داده، و آن، غسل‌هایی است؛ از آن جمله است، برای کشتن مارمولک و از آن جمله است برای دیدن به دار کشیده اگر عمداً به دیدنش رفته باشد.
مستندات قانون استحباب غسل برای کشتن مارمولک، جداگانه بررسی و ارائه خواهد شد.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

سلام
بلندگوهای مساجد و حسینیه‌ها و هیئات، بسیار برایمان مزاحمت ایجاد می‌کنند. این گونه مزاحمت‌ها در منهاج فردوسیان چه جایگاهی دارد؟
متشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
آزار رساندن به مؤمنین و مؤمنات، مجوز شرعی ندارد هر چند با صدای تلاوت قرآن یا مداحی و مانند آن باشد. حتی ایجاد مزاحمت صوتی با صداهای معنوی، چون موجب انزجار شنوندگان از معنویت و دین می‌شود، گناه مضاعفی دارد.
پس اگر روزی اداره‌ی مسجد و هیأت به دستتان افتاد، نخواهید که جامعه را به زور صدای بلندگو، اسلامی کنید؛ کاری که احمق‌ها انجام می‌دهند. یکی از نمونه‌های احمق، کسانی هستند که علی رغم مخالفت صریح مراجع معظم تقلید و علمای عظام، اصرار دارند که جامعه را با پخش صدای قرآن و سخنرانی و مداحی از بلندگوها، اسلامیزه کنند.
البته اذان، از این حکم استثناست مگر این که با مخالفت صریح برخی مسلمانان همراه باشد؛ که در این صورت، پخش اذان از بلندگو را ترک کنید و به صورت معمولی اذان بگویید.
در هر حال،‌ افرادی را که صداهای اسلامی و معنوی را دستمایه‌ی آزار مسلمانان می‌کنند، به نرمی توجیه کنید و از فتاوای مراجع تقلید، آگاه سازید. اگر دست از منکرشان نکشیدند، از محترمین محلی بخواهید که آنها را نهی از منکر نمایند. و اگر باز هم اثری نداشت، مطمئن باشید که رگی از جهالت خوارج در ایشان است، پس بر آزارشان صبر کنید و کارشان را به خدای تعالی بسپارید.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

سلام
بنده کتاب‌های منهاج فردوسیان را به طور مخفیانه در خانه می‌خوانم و هنوز در ابتدای راه هستم. چه کار کنم برای این که آزادانه و بدون مزاحمت افراد خانواده‌ام به مطالعه‌ی کتاب‌ها بپردازم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
اصل اساسی در استفاده از نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، عمل است. پس نیازی نیست زمان زیادی برای مطالعه‌ی آن صرف نمایید. همین مقدار که بدانید وظیفه‌ی شما در این ساعت چیست و به انجام وظیفه‌ی خود قیام کنید، کفایت می‌کند.
پس می‌توانید ـ تا زمانی که گشایشی حاصل شود ـ به مطالعه‌ی کتاب‌های منهاج فردوسیان به صورت مخفیانه ادامه بدهید؛ ولی نباید در انجام وظایف عبادی خود، کوتاهی کنید.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسمه تعالی

سلام علیکم
میلاد سراسر با سعادت امام مجتبی (علیه السلام) مبارک باد.
ما اعضای گروه «مستبصرین به منهاج فردوسیان» از شما و همه‌ی منهاجیون به خاطر توهین‌هایی که به شما و آنها کرده‌ایم معذرت‌خواهی می‌کنیم و به فرمایش یکی از منهاجیون که ایشان، خود را منهاج‌خوان می‌دانند و نه منهاجی، فرمودند که حاج فردوسی ندیده و نشنیده شما را بخشیده‌اند که امیدواریم همین‌گونه باشد.
ولی همه‌ی ما با مشکلاتی از قبیل فشار از طرف اطرافیانمان مواجه هستیم و ما نمی‌توانیم قوانین را حتی مراعات کنیم و اگر ریشمان را نتراشیم و کمی ریش داشته باشیم می‌گویند منهاجی شده‌اید و یا تسبیح تربت را به دست می‌گیریم اعتراض می‌کنند و یا لباس سفید می‌پوشیم همین طور، چه برسد به این که کتابش را داشته باشیم و یا در جلسات منهاج فردوسیان که برگزار می‌شود شرکت کنیم. اکنون با این مشکلات عمده و عدیده چه کنیم؟
با تشکر
اعضای گروه «مستبصرین به منهاج فردوسیان»

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
همچنان که قبلاً نوشتم، شما را حلال کردم و دلگیری و گله‌ای از شما ندارم. ولی شایسته است برای جبران گذشته‌ها، بیچارگانی را که از این سرچشمه‌ی نورانی، دور کرده‌اید، با تبلیغ درست، باز گردانید و با نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان آشنا سازید و آشتی دهید.
حکایت شما،‌ بی‌شباهت به حکایت اصحاب کهف نیست. آنان نیز جماعتی جوانمرد بودند که قصد پیمودن راه توحید و تقوا داشتند ولی با مخالفت فضای حاکم و هیأت حاکمه مواجه بودند. قرآن کریم، حالشان را چنین ترسیم کرده است:
«إِنَّهُمْ فِتْیةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًی * وَ رَبَطْنَا عَلَی قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا * هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلَا یأْتُونَ عَلَیهِم بِسُلْطَانٍ بَینٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللهِ کذِبًا» [سوره‌ی کهف، آیات 13 تا 15]
ترجمه: آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و بر هدایتشان افزودیم. و دل‌هایشان را استوار گردانیدیم آنگاه که [به قصد مخالفت با شرک] برخاستند و گفتند پروردگار ما پروردگار آسمان‌ها و زمین است، جز او هرگز معبودی را نخواهیم خواند که در این صورت، قطعاً ناصواب گفته‏‌ایم. این قوم ما جز او معبودانی اختیار کرده‌‏اند چرا بر [حقانیت] آنها برهانی آشکار نمی‏‌آورند؟! پس کیست ‏ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد؟!
همچنین جوانان عصر حضرت موسی (علیه‌السلام) نیز دچار چنین گرفتاری‌ای بوده‌اند. قرآن کریم می‌فرماید:
«فَمَا آمَنَ لِمُوسَی إِلاَّ ذُرِّیةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَی خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن یفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ * وَ قَالَ مُوسَی یا قَوْمِ إِن کنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ فَعَلَیهِ تَوَکلُواْ إِن کنتُم مُّسْلِمِینَ * فَقَالُواْ عَلَی اللّهِ تَوَکلْنَا رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ * وَ نَجِّنَا بِرَحْمَتِک مِنَ الْقَوْمِ الْکافِرِینَ» [سوره‌ی یونس، آیات 83 تا 86]
ترجمه: سرانجام کسی به موسی ایمان نیاورد مگر فرزندانی از قوم وی در حالی که بیم داشتند از آنکه مبادا فرعون و سران آنها، ایشان را آزار رسانند و در حقیقت، فرعون در آن سرزمین برتری‏‌جوی و از اسراف‌کاران بود. و موسی گفت ای قوم من اگر به خدا ایمان آورده‌‏اید و اگر اهل تسلیمید بر او توکل کنید. پس گفتند بر خدا توکل کردیم پروردگارا ما را برای قوم ستمگر [وسیله] آزمایش قرار مده. و ما را به رحمت‏ خویش از گروه کافران نجات ده.
توصیه‌ی من به شما جوانان هدایت‌یافته این است که:
1. پدر، مادر و اطرافیانتان را با بیان نرم و خوشرویی، با احکام اسلام، آشنا کنید. شما پشتوانه‌های قوی‌ای همچون قرآن کریم، روایات استاد اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) و رساله‌ی توضیح المسائل مراجع معظم تقلید دارید. از این حربه‌های نور برای دریدن پرده‌های جهل و ظلمت، بهره ببرید. تبلیغ اسلام ناب، هم فشارها را از شما دور کرده و هم اطرافیانتان را از جهنم، نجات بخشیده و به بهشت، هدایت می‌کند.
2. همچنان که حضرت موسی (علیه‌السلام) به جوانان بنی اسرائیل توصیه نمود، بر خدا توکل کنید و از او بخواهید که مایه‌ی آزمایش ناسپاسان و جاهلان و بی‌تقوایان قرار نگیرید.
3. بر آزار و اذیت جاهلان و بی‌تقوایان،‌ صبر کنید که در نهایت، شما پیروز هستید.
4. دعا برای رها شدن از فشارها و استقامت بر منهاج فردوسیان را فراموش نکنید. دعا، جایگاه بسیار رفیعی دارد، تا آنجا که قضای الهی را تغییر می‌دهد، هر چند محکم شده باشد.
من نیز خالصانه‌ترین دعاهایم را برای موفقیت شما گل‌های تازه‌روییده‌ی بوستان منهاج فردوسیان، به درگاه حضرت ذوالجلال،‌ تقدیم خواهم داشت به این امید که «دعای گوشه‌نشینان بلا بگرداند» ان شاء الله تعالی

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
میلاد کریم اهل بیت مبارک باد. لطفاً مرا به خاطر میلاد امام مجتبی (علیه السلام) برای توهین‌های بی‌شماری که به شما کردم ببخشید.
بنده شخصی هستم که در روستایی زندگی می‌کنم که نیمی از جمعیت آن را تشیع و نیمی اهل سنت تشکیل می‌دهند. چند سالی است که در روستای ما بحث منهاج فردوسیان (البته به قول یکی از پیروانتان، به مدد دشمنان منهاج فردوسیان) بسیار داغ است و هیچ گاه از تب آن کاسته نمی‌گردد. بنده هم به خاطر جهالت و لجاجت و کینه‌ورزی‌ها به این برنامه توهین می‌کردم و یکی از مخالفین سرسخت این برنامه‌ی تربیتی بودم.
و در هر شبکه‌ی اجتماعی که عضو بودم از این برنامه، چه راست و چه دروغ (البته الان که فهمیدم همه‌اش دروغ بوده) بدگویی می‌کردم. بنده همیشه بحث‌های دینی را دنبال کرده‌ام و مخصوصاً برای اثبات ولایت آقا امیرالمؤمنین با هم سن و سال‌هایم از اهل سنت بحث‌هایی می‌کردم که در اغلب آن موفق بوده‌ام و یا بهتر بگویم ناموفق نبوده‌ام. ولی در روستای ما با ظهور افرادی به نام منهاجیون، بحث با برادران اهل سنت را رها کرده و به مبارزه با منهاجیون پرداختم. از هر طریق با آنها جدل می‌کردم از واتساپ و حضوری و تلفنی و… ولی وقتی با این‌ها بحث می‌کردیم و دلیل از تفسیر آیات قرآن می‌آوردیم آنان رد می‌کردند و می‌گفتند تفسیر قرآن را از ثقل قرآن یعنی استادان منهاج فردوسیان بیاورید و یا وقتی حدیثی را می‌گفتیم، می‌گفتند این حدیث را پیدا نکردیم، یا جعلی است، یا در کتب اهل سنت آمده است، یا در منابع منهاج فردوسیان نیست و از این جوابها.
اینجا اعتراف می‌کنم که اطلاعات دینیشان بسیار بالا بود چون هر وقت می‌گفتم که دیگر جوابی ندارند، نمی‌دانم جواب را از کجا پیدا می‌کردند. زیرا زمانی که حدیثی از غیر منابع منهاج فردوسیان می‌آوردیم، آنان از منابع منهاج فردوسیان برای ما ضد آن حدیث را اقامه می‌کردند و یا مرا دائم ارجاع می‌دادند به کتابهای منهاج فردوسیان و سایت منهاجیار، که من جوابی نداشتم ولی با لجاجت قبول نمی‌کردم.
ولی الان اعتراف می‌کنم که اشتباه کرده‌ام و امیدوارم مرا ببخشید. نه تنها بنده که ما چند نفریم که با صحبت کردن با یکی از منهاجیون، پشیمان و نادم شده‌ایم و گفتیم در ماه مبارک رمضان که مواجه شد با میلاد کریم اهل بیت، حلالیت بطلبیم و گروهی را تشکیل داده‌ایم که اسمش را آن عزیز گذاشته «مستبصرین به منهاج فردوسیان».
می‌خواستیم دسته‌جمعی یک مطلب را برای شما بفرستیم و طلب بخشش کنیم ولی بنده به علت سؤالاتی که در ته دلم باقی بود جداگانه مطلبم را نوشتم. ولی اگر خدا بخواهد، گروهی هم مطالبی را خواهیم نوشت و شاید بیشتر مزاحمتان شویم با سؤالاتمان و با گروهی دیگر از منهاجیون به نام «رهپویان فردوس اعلی» مرتبط هستیم.
ببخشید از نوشتن این سؤالات.
1 ـ آیا این تضعیف شیعه نیست که در این منطقه، این اشکالات و شبهات به وجود آمده که بنده به همه‌ی دینم شک کرده بودم و حتی شبها خوابم نمی‌برد؟ ولی از طرفی آنها با استدلال‌هایی که از بهترین کتاب‌های شیعه می‌کردند، انگار تمام دین بنده را به سخره گرفته بودند. نمی‌دانم چه بگویم.
2 ـ آنها با استدلال‌هایی که در مورد شهادت ثالثه و یا مخصوصاً تشیع نانوشته می‌کردند مرا متحیر کرده بودند و ببخشید که این طور می‌گویم آیا خدای ناکرده این تقصیر شما و پیروانتان نیست؟ چون بعد از این قضایا به چند مطلب از اهل سنت حق می‌دادم مثل ریش گذاشتن و پنج وعده نماز خواندنشان و… به صورتی که می‌گفتم شاید حق با آنان باشد.
ببخشید که سرتان را درد آوردم و طولانی شد و از یکی از منهاجیون بسیار تشکر می‌کنم که هم در موقع بحث با اهل سنت خیلی از ایشان استفاده می‌کردم و الان هم که مرا با حق و حقیقت آشنا کرد.
به امید روزی که با همه‌ی افراد گروه، خدمت برسیم.

موفق باشید خداحافظ

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، مجموعه‌ی واضحات و مسلّمات شیعه‌ی دوازده‌امامی است. از شیعه‌ی محقق و بی‌تعصب، جز اعتراف به حقانیت آن، پذیرفته نیست و در مقابل، مخالفت با آن، از سوی شیعیان دوازده‌امامی،‌ بسیار بسیار عجیب و خارج از قاعده است. پس این که نوشته‌اید شیعه هستید و به حقانیت قواعد و قوانین منهاج فردوسیان پی برده‌اید،‌ عجیب نیست بلکه دشمنی‌ها و مخالفت‌هایی که داشته‌اید، بسیار مایه‌ی تعجب است.
در هر حال،‌ بنده به سهم خودم عرض می‌کنم:
«لا تَثْرِیبَ عَلَیکُمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللهُ لَکُمْ وَ هُوَ أرْحَمُ الرّاحِمِینَ» [سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 92]
ترجمه: امروز بر شما سرزنشی نیست. ‏خدا شما را می‏‌آمرزد و او مهربانترینِ مهربانان است.
از شما راضی هستم و حلالتان می‌کنم،‌ امیدوارم خدای منهاج فردوسیان شما را حلال کند و موفق به اصلاح اعتقادات و اعمالتان بر طبق قواعد نظری و قوانین عملی آن بداراد.
توجه داشته باشید که کفاره‌ی بدگویی و تاریک‌نمایی از نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، تبلیغ و نشر آن است. همان قدر که با تبلیغات منفی خود، تشنگان را از رسیدن به چشمه‌ی زلال معارف ناب قرآن و روایات معتبر، دور کرده‌اید، باید بکوشید با تبلیغ مثبت، آنان را با عمق نورانی این نظام تربیتی،‌ آشنا سازید. تبلیغ و نشر منهاج فردوسیان، علاوه بر فایده‌ای که برای دیگران دارد، بیشترین فایده را برای خود مبلغ دارد که موجب عمیق شدن قواعد نظری و قوانین عملی آن، در جان و دلش می‌شود.

جواب 1: تشیعی که بر خرافات و شایعات بنا شده باشد، همان بهتر که تضعیف شود و از بین برود. تشیعی نورانی است و می‌تواند پیروانش را به مقاصد عالیه‌ی دنیا و آخرت برساند که مستند باشد، یعنی برای هر دیدگاه یا دستور عملی‌اش، سند معتبر ارائه کند. پس، از این که به تشیع پر خرافات و شایعات بی‌اعتقاد شده‌اید یا دیگرانی مثل شما، بی‌اعتقاد خواهند شد، نگران نباشید. این خراب کردن بنای پوشالی، مقدمه‌ی ساختن بنایی محکم و نفوذناپذیر است. اگر شما به دین کوچه بازاری و بی‌سند خود مشکوک نمی‌شدید، عظمت نظام جامع منهاج فردوسیان را درک نمی‌کردید.

جواب 2: تمام مذاهب و مکاتبی که دوام آورده‌اند،‌ بهره‌هایی از حقیقت دارند. یعنی قسمتی از تعالیمشان، درست و الهی است که با آئین‌ها و مطالب خودساخته آمیخته شده است. عامه که خود را «اهل سنت و جماعت» می‌خوانند و ما آنان را «اهل بدعت و ضلالت» می‌خوانیم، بهره‌های زیادی از حقیقت دارند ولی چون با تعالیم سقیفه آلوده شده، قابل استفاده نیست.
آنان به استاد اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) و قرآن کریم اعتقاد دارند و رو به قبله‌ای که ما به سوی آن نماز می‌خوانیم، می‌ایستند و کارهایی شبیه نماز انجام می‌دهند. پس نباید به خاطر این که آنان، حق را با باطل،‌ مخلوط کرده‌اند،‌ از حق خودمان دست بکشیم.
یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان، بهائیان، سیک‌ها، جی‌ها و حتی شیطان‌پرستان، به برخی قوانین نورانی الهی، احترام می‌گذارند. آیا درست است که به خاطر احترام آنان به این قوانین الهی، ما آن قانون‌ها را نادرست بشماریم؟!
در تمام آئین‌های قدیم و جدید، احترام به پدر و مادر و سالخوردگان، مورد پذیرش است، حال آیا می‌توانیم این دستور نورانی الهی را به خاطر این که فلان فرقه‌ی باطله یا دین نسخ‌شده یا مکتب بشری، قبول دارد، کنار بگذاریم و به پدر و مادر و سالخوردگان، بی‌احترامی کنیم؟!
اگر اصحاب سقیفه،‌ به قوانینی مثل ریش گذاشتن و پنج وعده خواندن نماز‌ها احترام می‌گذارند، دلیل ناحق بودن این قوانین نیست، بلکه به معنی این است که آنان، در این قسمت، از حق پیروی می‌کنند و به اسلام ناب و واقعی، عمل می‌نمایند.
پس، دین خود را از سرچشمه‌های زلال قرآن و عترت بگیرید و هر جا و در دست هر کس که دیدید، تأییدش کنید حتی اگر در دست یهود و نصارا و کفار باشد. و مطالب بی‌اساس و ضد دینی را بشناسید و از هر کس که شنیدید، انکارش کنید، حتی اگر گوینده، خود را فقیه و مجتهد و مرجع تقلید بخواند.
وقتی اسلام ناب و خالص شیعی، ریش گذاشتن برای مردان را واجب می‌داند، هر مردی که به این دستور الهی عمل کند را در این کارش، تأیید کنید حتی اگر سنی یا غیر مسلمان باشد. و وقتی اسلام ناب و خالص شیعی، چیزهایی که در تشیع نانوشته برشمرده‌ایم را قبول ندارد و پشتیبانی نمی‌کند، آنها را از هیچ کس نپذیرید، هر چند گوینده، خود را شیعه‌ی دوازده‌امامی و دانای به کتاب و سنت و عترت بداند.
به عنوان مثال،‌ هر گاه دین خالص و ناب شیعه، قمه‌زنی را پشتیبانی نمی‌کند و آن را مستحب و مایه‌ی رسیدن به کمال و سعادت نمی‌داند، آن را بدعت بشمارید، هر چند فلان روحانی شیعه، تأیید و ترویج کند و ساده‌لوحان، او را «بزرگ مرجع تقلید» و «مرجع عالیقدر جهان اسلام» و «مرجع ولایی» و «حضرت آیة الله العظمیٰ» و… بخوانند.
امیدوارم نورانیت نظام جامع منهاج فردوسیان، سراسر زندگی دنیا و آخرتتان را فرا گیرد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
آیا این حدیث درست است که امام صادق (ع) فرموده‌اند: هر کس با هفتاد دخترِ در خانه زنا کند و هفتاد پیغمبر را بکشد و هفتاد کتاب آسمانی را بسوزاند، گناهش کمتر است از کسی است که یک روز، نمازش را عمداً نخواند.
منبع: نصایح، ص 241

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
چنین حدیثی، در هیچ منبع معتبر و غیر معتبری یافت نشد. همچنان که قبلاً نیز نوشتیم، برخی مذهبی‌های احمق، گمان می‌کنند با جعل احادیث تند و تیز، می‌توانند مردم را وادار به دین‌داری کنند. غافل از این که دین، از سوی خدای تعالی نازل می‌شود و کسی را نمی‌رسد که به آن بیافزاید. و آنچه به دین خدا افزوده شود، رساننده به کمال و سعادت نیست.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
1.با توجه به اینکه بر طبق قوانین منهاج فردوسیان، عبادت‌ها را باید پنهانی انجام داد، چگونه امام صادق (علیه‌السلام) در شب قدر، صد رکعت نمازشان را در مسجد به جا آورده‌اند و نه پنهانی در خانه؟ (نقل از مفاتیح)
2. آیا می‌شود نمازهای صد رکعتی شب‌های قدر را نشسته خواند؟
3. ذکر صلوات در رکوع و سجود چگونه باشد؟
اللهم صلّ… یا رب صلّ…
4. گفتن جمله‌ی «و عجّل فرجهم» در صلوات رکوع و سجده چه حکمی دارد؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب 1: مسجدهای قدیم،‌ مانند مسجدهای امروزی، روشن و دارای جمعیت نبوده است؛ بلکه در شب‌ها، تاریک و در بعضی مواقع، از خانه، خلوت‌تر بوده است.
غیر از این که «هر چه آن خسرو کند، شیرین بود» یعنی هر چه اولیای دین که اوصیاء حضرت ختم المرسلین (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) هستند، انجام دهند، عین صواب است و ما مأمور به انجام دستوراتشان هستیم نه نگاه کردن به رفتارشان. شاید رفتاری که گزارش شده، ده‌ها توجیه شرعی داشته باشد که همراه آن رفتار، گزارش نشده است.

جواب 2: کسی که ناتوان از خواندن ایستاده است، می‌تواند نشسته و اگر از خواندن نشسته ناتوان شد، به صورت خوابیده بخواند.

جواب 3: فرق ندارد. هر دو عبارت، در روایات معتبر وارد شده است.

جواب 4: گفتن «و عجّل فرجهم» در ادامه‌ی صلوات، به قصد ورود، صحیح است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم حاج فردوسی
آیا چت کردن با نامحرم، بدون هیچ گونه صوت و تصویر و بدون استفاده از کلمات و سخنان غیر اخلاقی و سبک یا حتی به منظور هدایت و ارشاد، چه حکمی دارد؟
آیا ضرری به کمال و سعادت می‌زند یا خیر؟
التماس دعا

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
زن و مرد، همانند پنبه و آتش هستند، هرگاه نزدیک یکدیگر قرار گیرند، خواسته یا ناخواسته، در هم تأثیر می‌گذارند. این تأثیر تا جایی است که زیاد همصحبت شدن با زنان، موجب قساوت قلب، شمرده شده است. پس اگر شما مرد هستید، چه متأهل و چه مجرد، سعی کنید خود را از معرض فیلم، عکس، صدا و نوشتار نامحرم، دور نگه دارید. حتی در جاهایی که به ظاهر، قصد هدایت و ارشاد دارید، ناخواسته، اثرات منفی‌ای بر روح و جانتان می‌گذارد که اگر اهل مراقبه‌ی دقیق باشید، به سادگی و روشنی، این سخن مرا تأیید خواهید کرد. البته این در شرایطی است که از لحاظ جهاز مردی، نقص و عیبی نداشته باشید ولی اگر دچار سردی حادّ مزاجی باشید، تأثیر آن را به طور محسوس، لمس نخواهید نمود.
از سوی دیگر، توجه داشته باشید که جنس زن، همچنان که خیلی زود، گرم می‌شود، خیلی زود هم سرد می‌شود. پس وقت و انرژی خود را برای هدایت این جنس عجیب، تلف نکنید.
اما اگر خانم هستید، هر چه طرف مقابل، از شما تقاضای نصیحت و ارشاد و هدایت کند، صد در صد مشکوک باشید. جنس مرد، جنسی نیست که از زن‌جماعت، حرف‌شنوی داشته باشد. قصدش بدون شک، التذاذ است و هیچ بهره‌ای از این گونه ارشادات نخواهید برد.
پس با توجه به آنچه عرض شد، مطمئن باشید که گفتگوی نوشتاری با نامحرم، ضرر اندر ضرر است و شما را از فضای معنویت و نورانیت، به فضایی تاریک و شهوانی می‌برد، هر چند قصدتان این نباشد. صریح و روشن عرض کردم که در مقام عمل، دچار تردید و وسوسه نشوید. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت حاج فردوسی
من و شاید خیلی از کسانی که دوست دارند قوانین منهاج فردوسیان را مو به مو انجام بدهند، با یک مشکل بزرگ، دست به گریبان هستیم، آن هم مشغله‌های کاری و نبودن موقعیت زمانی و نداشتن تمرکز فکر به عنوان مثال در اقامه نماز جماعت و انجام نوافل یومیه است. با توجه به بازار کار و هزینه‌های سنگین زندگی، داشتن چنین فرصت‌ها و تمرکز برای خیلی، محقق نیست. تکلیف این عده از منهاجیون و منهاجیات چیست؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این اشکال را قبلاً به تفصیل، بررسی کرده و جواب داده‌ایم ولی به اجمال عرض می‌کنم:
بخشی از قوانین عملی، ترک کردنی است. برای مراعات این قوانین،‌ هیچ وقت و انرژی و هزینه‌ای لازم نیست. مثلاً دروغ نگفتن، غیبت نکردن، ریش نتراشیدن، قمار نکردن، شراب نخوردن و غیره، هیچ هزینه‌ی مالی و زمانی ندارد.
بخشی از قوانین، مربوط به همه نمی‌شود، بلکه به قشر خاصی مربوط است. مانند قانون پرداخت زکات که فقط به اقشار خاصی از جامعه تعلق می‌گیرد.
بخشی از قوانین،‌ شرایط خاصی را می‌طلبد که الان فراهم نیست مثل جهاد.
بخشی از قوانین، یک بار در عمر است مانند حج و…
بعد از این که بخش‌های مختلف قوانین، به دلایل مختلف، حذف شده و کنار گذاشته شد، می‌ماند چند قانون اندک. در این قوانین نیز اگر اراده‌ی انجامش را داشته باشید، می‌توانید بجا آورید. مثلاً می‌توانید نماز شب را ـ که بر اثر خستگی فوت شده ـ در روز،‌ قضا کنید. یا نافله را در حال رفتن به محل کار یا برگشتن، بخوانید.
سپس می‌ماند بخش اندکی که هیچ راهی برای انجام و جبرانش نیست، مثل این که نمی‌توانید برخی نمازهایتان را به جماعت بخوانید. در این موارد، توفیق انجامش را در دعاهای مکرر، از خدای قادر متعال بخواهید. او یا توفیقش را عنایت خواهد کرد و یا ثوابش را عطا خواهد فرمود.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
این که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: هر گاه مرد بر آب ولرم افطار کند، کبدش پاک می‌شود و گناهان از قلبش شسته می‌گردد و بینایی و مردمک چشمش تقویت می‌شود. (کافی، محدث کلینی، جلد ۴، صفحه‌ی ۱۵۲، باب ما یستحب أن یفطر علیه)، آیا خطابش مردها هستند؟ یعنی خانم‌ها اگر بدین نحو افطار کنند کبدشان پاک نمی‌شود و گناهشان شسته نمی‌شود؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در تفسیر این حدیث، دو احتمال وجود دارد؛
احتمال اول این است که «رجل» در این سخن نورانی، بر اثر غلبه‌ی مخاطبین استخدام شده باشد، ولی در حقیقت، منظور آن حضرت، انسان (اعم از زن و مرد) باشد. این احتمال با توجه به سایر روایاتی که در زمینه‌ی افطار با آب آمده، تقویت می‌شود. زیرا در آن روایات، از کلمه‌ی «الناس» یعنی مردم استفاده شده که اعم از مرد و زن می‌باشد.
احتمال دوم این است که منظور از «رجل»، جنس مرد باشد و این فواید، شامل زنان نشود. اگر این احتمال ضعیف را برگزینیم، باز هم زنان می‌توانند به امید این که از ثمرات و فواید دنیوی و اخروی افطار با آب ولرم بهره‌مند شوند، با آب ولرم افطار کنند و منع شرعی ندارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم حاج فردوسی
1. بنده دچار مسأله‌ای هستم و آن اینکه در تبلیغ و معرفی حضوری و بحث‌های رو در رو در مورد منهاج فردوسیان و جواب منتقدین و مخالفین که بدون مطالعه و بدون سوء نیت با این برنامه مخالفت می‌کنند، تند شده و با تن صدای بالا بحث می‌کنم، هر چند می‌دانم پاسخ دادن با ملایمت و نرمی، تأثیرگذار خواهد بود، اما چه کنم تا جوش نیاورده و با آرامش و بدون تعصب و با گشاده‌رویی از منهاج فردوسیان حرف بزنم؟
2. آیا مدامت بر خواندن دعای مکارم الاخلاق برای از بین رفتن این صفات رذیله را توصیه می‌فرمایید؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
عصبانی شدن در هنگام تبلیغ منهاج فردوسیان، عوامل مختلفی دارد که به تفصیل در کتاب «مبلغان منهاج فردوسیان» آمده است. همچنین راه درمان هر کدام نیز بیان شده است. به اجمال عرض می‌کنم، باید توجه داشته باشید که خوش اخلاقی در تبلیغ، آنقدر مهم و ارزشمند است که خدای تعالی، برای این نعمت، بر پیامبر عظیم‌الشأنش منت می‌گذارد. می‌فرماید:
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ» [سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 159]
ترجمه: پس به [برکت] رحمت الهی با آنان نرمخو [و پر مهر] شدی و اگر تندخو و سختدل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می‏‌شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
جایگاه خندیدن در منهاج فردوسیان چیست؟! آیا حدیثی به این مضمون داریم که خندیدن با صدای بلند باعث کم شدن نور ایمان شده و خداوند متعال از خنده‌ی بی‌جا بیزار است؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
آنچه دیدگاه درست و معتبر در باره‌ی خندیدن به ما رسیده، در کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری منهاج فردوسیان»، بیان شده است، یا در نسخه‌های آینده‌ی آن، بیان خواهد شد. پس، می‌توانید با مراجعه به این کتاب، با تمام دیدگاه‌های شیعی و ناب در مورد خندیدن،‌ آشنا شوید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
دوستی دارم که مسلمان است ولی می‌خواهد مسیحی شود، اما نمی‌توانم متقاعدش کنم. خواهشاً راهنمایی‌ام کنید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
دو نکته را توجه داشته باشید:

نکته‌ی اول: توحید در هدایت است که بسیار مغفول واقع می‌شود و معتقد به آن، بسیار کم است. توحید در هدایت به این معنی است که فقط و فقط خدای تعالی می‌تواند قلب بنده‌اش را به سوی معنویت، هدایت کند. حتی استاد اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) به تصریح قرآن کریم، این قدرت را ندارند که کسی را دلگرم به معنویت سازند.
خدای تعالی می‌فرماید:
«إِنَّک لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکنَّ اللَّهَ یهْدِی مَن یشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» [سوره‌ی قصص، آیه‌ی 103]
ترجمه: در حقیقت تو هر که را دوست داری نمی‌‏توانی راهنمایی کنی لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی می‏‌کند و او به راه‏یافتگان داناتر است.
با این حساب، وقتی بزرگ‌ترین پیامبر الهی، عاجز از هدایت انسان‌هاست، به این معنی که نمی‌تواند دل رمیده‌ی کسی را به سامان آورد، از امثال ما انسان‌های معمولی، چه انتظاری است؟!
البته توجه داشته باشید که در میان اقشار مذهبی، بویژه طلاب و روحانیونی که ایمان به «توحید در هدایت» ندارند، تلاش مذبوحانه‌ای برای وادار کردن مردم به معنویت دیده می‌شود. این تلاش‌ها، نه تنها مقدس نیست بلکه به نحوی، دخالت در کار خداست و باید ترک شود. البته بین «تبلیغ دین» با «وادار کردن مردم به معنویت» فرق‌های ظریفی است که در کتاب «مبلغان منهاج فردوسیان» بدان پرداخته شده است.

نکته‌‌ی دوم: بسیاری از افرادی که متمایل به دین‌های دیگر می‌شوند، حتی آنان که از تشیع به سنی‌گری و وهابی‌گری روی می‌آورند، بر اثر تبلیغات و شبهات متراکم کفار و معاندین است. شاید پاسخ دادن به شبهاتی که شنیده‌اند و برایشان بی‌پاسخ مانده است،‌ راه برگشت عنایت الهی را بر دلشان بگشاید.
همچنین برخی افراد، بر اثر فشارهای زندگی، که مقصر آن را حکومت اسلامی و شیعی می‌دانند، از تشیع و اسلام، زده شده و خیال می‌کنند گرویدن به سایر ادیان، از فشارهای زندگی‌شان خواهد کاست. اینان باید توجیه شوند که مشکلات سیاسی و اقتصادی، ربطی به دین نورانی اسلام ندارد.
همچنین برخی افراد، جزء مُعارین هستند. اینان کسانی‌اند که ایمانشان، عاریه‌ای است و حتی یک روز از عمرشان اگر باقی مانده باشد، ایمان از آنان جدا شده و بی‌ایمان می‌میرند.

نتیجه‌ی سخن: هدایت به معنی گرم کردن دل و روشن کردن چراغ هدایت در قلب، فقط از قدرت خدای تعالی بر می‌آید و هیچ بشری، قدرت چنین کاری ندارد. با برطرف کردن عواملی که به ارتداد منجر شده، امید می‌رود که مرتد از هلاکت ابدی، نجات یابد. اگر بعد از برطرف کردن شبهات و موانع، باز هم بر گمراهی خود، پافشاری نمود، بدانید که از معارین است. دعای خالصانه به درگاه خدای تعالی، یکی از بهترین وسیله‌های هدایت است. پس، از دعا در حق این دوستتان دریغ نکنید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
حاج فردوسی من می‌دانم و اعتقاد دارم که فوتبال دیدن، والیبال دیدن، غصه خوردنش و شادی کردنش، فیلم دیدن، گشت و گذارهای بیهوده و بازی کردن‌های دنیوی، گشتن‌های الکی در اینترنت و خیلی از سرگرمی‌ها و کارهای بیهوده‌ای که انجام می‌دهم، همه‌اش دام شیطان و اتلاف عمر است و حتماً حسرتش را خواهم خورد و خیلی هم دوست دارم که از همه‌ی اینها دل بکنم و یک بنده‌ی خوب خدا بشوم ولی چرا نمی‌توانم؟ چرا با این‌که می‌دانم فریب شیطان است ولی باز با هر بُرد تیمم شاد می‌شوم و با هر باختش غمگین؟ چرا نمی‌توانم از دنیا دل بکنم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در جواب این سؤال، توجه شما را به چند نکته جلب می‌کنم:

نکته‌ی اول: تا زمانی که مراعات قوانین عملی، ملکه‌ی وجودی کسی نشود، دلش مشغول و بازیگوش است. قرآن کریم می‌فرماید:
«اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مَّعْرِضُونَ * مَا یأْتِیهِم مِّن ذِکرٍ مَّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ * لَاهِیةً قُلُوبُهُمْ» [سوره‌ی انبیاء، آیات 1 تا 3]
ترجمه: برای مردم [وقت] حسابشان نزدیک شده است و آنان در بی‏‌خبری رویگردانند. هیچ پند تازه‌‏ای از پروردگارشان نیامد مگر اینکه بازی‏کنان آن را شنیدند. در حالی که دل‌هایشان مشغول است». یعنی اینان مشکل دل بازیگوش و مشغول به زرق و برق دنیا داشتند. چنین دلی بازیچه‌ی شیطان است.

نکته‌ی دوم: این حالت مشغولی و بازیگوشی دل، با مراعات دقیق و جدّی قوانین به همان ترتیبی که نوشته شده، آرام آرام برطرف می‌شود و جای نگرانی نیست. اگر جدول محاسبه را جدّی بگیرید، محبت دنیا و اهل دنیا، آهسته آهسته و بدون درد و رنج، از دل و جانتان بیرون خواهد رفت و روزی خواهد رسید که به این بردن‌ها و باختن‌ها به چشم حقارت نگاه کنید و برنده و بازنده را فریب‌خورده بدانید.

نکته‌ی سوم: از بی‌محتواترین اقشار جامعه، ورزشکاران حرفه‌ای هستند. اینان برای بازی با توپ، طلب مزد می‌کنند و معمولاً مزدشان از مزد تمام اقشار مفید جامعه، بیشتر است. بیشتر اوقات، مزد یک بازیکن فوتبال، از مزد یک پزشک متخصص که جسم انسان‌ها را درمان می‌کند یا یک مشاور دانا که روح انسان‌ها را درمان می‌کند یا یک معلم دلسوز که نسلی مترقی را پرورش می‌دهد، بیشتر است.
یکی از مصادیق بارز «اکل مال به باطل» که قرآن کریم از آن نهی کرده، در آمد حاصل از بازی با توپ است. خدای تعالی در قرآن کریم می‌فرماید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکلُواْ أَمْوَالَکمْ بَینَکمْ بِالْبَاطِلِ» [سوره‌ی نساء، آیه‌ی 29]
یعنی ای کسانی که ایمان آورده‏اید اموال همدیگر را به ناروا مخورید.
ناروا خوردن، یعنی بدون وجه عقلایی و مفید. این که انسان، کاری بکند که نه به دنیا فایده داشته باشد و نه به آخرت، نه موجب اصلاح امور دنیوی شود و نه موجب اصلاح امور اخروی، کار باطل است و مزد گرفتن برای آن، مزد گرفتن باطل می‌باشد.

نکته‌ی چهارم: برای این که از حجاب ورزش و اهل ورزش، به راحتی خارج شده و دل از بند برد و باخت اینان برهانید، بازیکنان حرفه‌ای ورزش را مردمانی حقیر، بی‌محتوا، بی‌معنویت، دنیازده و بی‌خرد بدانید و آنان را به کرم‌هایی که در لاشه‌ی مردار می‌افتند، تشبیه کنید که بر مردار دنیا و چرب و شیرین آن، چنگ زده و به رو، در افتاده‌اند. تمام همت‌شان وارد کردن توپ در تور است و بس. نه ماه رمضان را پاس می‌دارند و نه نماز را اقامه می‌کنند. آنگاه که در سفرهای خارجی، چشم حراست و خبرنگاران را دور ببینند، چه حرام‌هایی که نمی‌خورند و چه حرام‌هایی که مرتکب نمی‌شوند.
معصیت‌کار، چه ارزشی در منظومه‌ی فکری دینی دارد که بردنش «ارزش» و باختنش «ضدارزش» باشد؟! بردنش موجب شادی و باختنش موجب غم شود.
آنان که ورزش پرهزینه را توجیه می‌کنند که اینان نماینده‌ی شهدا و انقلاب اسلامی در جهان هستند، دروغ می‌گویند. اینان نماینده‌ی شهوت و غضب خودشان هستند. شهدا برای اقامه‌ی دین خدا به مصاف توپ دشمن رفتند نه این که برای رسیدن به مال و شهوات دنیویه به توپ بادی پا بزنند.

نکته‌ی آخر: ورزش غیرحرفه‌ای، تا جایی که در نشاط جسمی و روحی، تأثیر مثبت دارد و بار مالی برای جامعه و بیت‌المال مسلمین ایجاد نمی‌کند، مطلوب است و می‌تواند کمک خوبی در رسیدن به کمال و سعادت باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
در دعای روز دوم ماه رمضان از خدا می‌خواهیم: «وَ وَفِّقْنِی فِیه لِقِرَاءَةِ آیاتِکَ». این چه قرائتی است؟ منظور از قرائت چیست؟ این همه روایات و احادیث که تأکید بر قرائت دارد، آیا همین عربی‌خوانی ما کفایت می‌کند؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
اگر منهاجی باشید، همین عربی‌خوانی کفایت می‌کند ولی اگر منهاجی نباشید، تفکر در عجایب قرآن و کشف رازهای عددی و اعجازهای طبی و نجومی و غیره از قرآن کریم، فایده‌ای به حالتان نداشته و شما را در مسیر کمال و سعادت، یاری نخواهد رسانید.
توجه داشته باشید که قرائت درست، آن است که همراه با مراعات قوانین عملی باشد. امام حسن (علیه‌السلام) می‌فرمایند:
«مَا بَقِی فِی الدُّنْیا بَقِیةٌ غَیرُ هَذَا الْقُرْآنِ فَاتَّخِذُوهُ إِمَاماً یدُلَّکمْ عَلَی هُدَاکمْ وَ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِالْقُرْآنِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ إِنْ لَمْ یَحْفَظْهُ وَ أَبْعَدَهُمْ مِنْهُ مَنْ لَمْ یَعْمَلْ بِهِ وَ إِنْ کانَ یَقْرَؤُهُ» [إرشاد القلوب إلی الصواب، دیلمی، جلد ‏1، صفحه‌ی 79]
ترجمه: چیزی در دنیا جز این قرآن نمانده است، پس آن را پیشوای خود بگیرید تا شما را بر هدایتتان راهنمایی کند و شایسته‌ترین افراد به قرآن، کسی است که به آن عمل کند، هر چند آن را از بر نداشته باشد و دورترین افراد از قرآن، کسی است که به آن عمل نکند، هر چند آن را بخواند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
با تشکر از پاسخ جامع و کاملتان نسبت به تفسیر قرآن، اما نکته‌ای که هنوز هم برایم ابهام دارد و حل نشده، تدبر در قرآن و قرائت است و حقیر نیز برای تدبر در آیات قرآن و فهم آن به تفسیر و ترجمه رجوع نمودم، حال جایگاه تدبر در قرآن چه می‌شود؟
دو تا موضوع اینجا وجود دارد؛ یکی قرائت قرآن و دوم تدبر در قرآن. در مجمع البیان از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمود: هر کس حرفی از قرآن را تلاوت کند برای او حسنه‌ای که ده برابر ثواب داشته باشد نوشته می‌شود، مثلاً در «الم» سه حسنه است یکی برای الف و یکی برای لام و دیگری برای میم.
با توجه به دستورات و روایات فراوانی که به ما رسیده، تأکید بر قرائت قرآن و حتی حداقل روزی 50 آیه نموده‌اند و این نکته اینجا سوال است که آیا به همین قرائت خشک و خالی بدون تدبر کفایت کنیم یا خیر.
حال که تفسیر کنار رفت، بحث تدبر چه می‌شود و اصلاً این تدبر چیست و چگونه باید تدبر نمود؟ اصلاً رابطه‌ی تدبر با تفسیر و ترجمه‌ی آیات چیست؟
نکته‌ی دیگر، این که مثلاً ما می‌دانیم قرآن دستور به اقامه‌ی نماز یا پرداخت زکات و خمس را داده است و این مطلب در منهاج فردوسیان نیز آمده است اما وقتی قرآن را قرائت می‌کنیم فقط به لفظ عربی آن اکتفا نموده و از آن رد می‌شویم و نمی‌دانیم این آیه کجای قرآن بود اما به آن عمل می‌کنیم حال همین که می‌دانیم و عمل می‌کنیم اما دقیق نمی‌دانیم این آیه کجای قرآن بود و در زمان تلاوت، فقط به قرائت اکتفا می‌کنیم کافی است یا نه باید همزمان با قرائت قرآن همان لحظه در آیات و معنی آن دقت و تدبر نماییم؟
اصلاً جایگاه قرائت قرآن در منهاج فردوسیان چیست؟ آیا همین خواندن عربی قرآن کافی است؟ چگونه با قرآن انس بگیریم؟ با توضیحی که در رد تفسیر دادید به این نتیجه رسیدم که نیازی به خواندن ترجمه و تدبر در آن نیست همین خواندن قرائت کافی است اما در بخش عمل به دستورات قرآن، همان طبقات منهاج فردوسیان را باید رعایت کنیم و در بخش بهشت و جهنم نیز که بسیار عالی، کتاب بهشت و جهنم را ارائه نمودید و در بخش آیاتی که باید از آن عبرت و پند از گذشتگان بگیریم فعلاً چیزی در منهاج فردوسیان موجود نیست.
نتیجه اینکه سه نکته برایم هنوز روشن نشد:
1 ـ قرائت قرآن، یعنی آیا همین قرائت عربی کافی است یا باید حتماً ترجمه و تفسیر آن را هم خواند؟ انس با قرآن چه می‌شود؟
2 ـ تدبر در قرآن، اگر معنا و ترجمه‌ی آیات را نخوانیم و کاوش نکنیم، چگونه تدبر کنیم؟
3 ـ فرمودید قرآن شامل چهار دسته مطالب مفید است، ما هم این چهار دسته را در سه کتاب قواعد، قوانین و بهشت و جهنم داریم و آن را مطالعه می‌کنیم و یک مورد که اندرز و موعظه می‌باشد هنوز در منهاج فردوسیان نیست. حال با خواندن و عمل به همین سه کتاب فارسی منهاج فردوسیان، به مطالب مفید و اصلی قرآن دست پیدا کرده‌ایم. پس دیگر چرا باید قرآن را به عربی بخوانیم؟ اینجا جایگاه قرائت چه می‌شود؟ چه لزومی دارد ما مطلبی که نمی‌فهمیم را به زبانی دیگر و عربی بخوانیم در صورتی که مغز و اصل آن را به صورت فارسی در این کتاب‌ها داریم و می‌فهمیم. اصلاً برای چی قرآن عربی می‌خوانیم؟ چرا قرآن را فارسی نخوانیم؟ یعنی همین کتاب‌های منهاج فردوسیان، خودش قرآن است، چرا دیگر عربی بخوانیم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، وقتی در زوایای مختلفش تدوین و عرضه شود، اسلام عزیز را به ساده‌ترین وجه و روشن‌ترین حالت، ارائه خواهد کرد، اما باز هم نگاه کردن به خطوط قرآن و تلاوت آن، پاداش و آثار مثبتی در رسیدن به کمال و سعادت خواهد داشت.
پس با آمدن نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، هر قسمت از دین مبین اسلام، در جای خودش قرار گرفته و هیچ قسمتی، تعطیل نمی‌شود. تدبر در قرآن نیز به صورت نظام‌مند و دسته‌بندی شده، انجام خواهد گرفت.
البته دو مشکل اساسی در پیش است که یکی به زودی مرتفع شده ولی دیگری، امیدی به برطرف شدنش نیست. مشکل اول، این است که برخی ابعاد نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، تدوین نهایی و عرضه‌ی عمومی نشده است. این اشکال، به زودی و به یاری خدای تعالی، برطرف می‌گردد.
اما اشکال اساسی‌ای که همچنان باقی می‌ماند، بی‌همتی انسان‌ها و ساده انگاشتن حرکت بر طبق این نظام جامع تربیتی است. به فرض این که تمام اضلاع و ابعاد نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، تدوین نهایی و عرضه‌ی عمومی شود، وقتی حوصله‌ی خواندن و عمل کردن و منظم شدن به نظم آن در افراد نباشد، چه انتظاری از این برنامه‌ی تربیتی می‌توان داشت؟!
پس به طور روشن،‌ در جواب سؤال شما عرض می‌کنم: اگر به درستی منهاجی شوید، تلاوت خالی از تدبر، کفایت می‌کند ولی اگر به درستی منهاجی نشوید، تدبّر در قرآن کریم، نخواهد توانست اثر عمیق و ماندگاری در وجودتان داشته باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم خدمت حاج فردوسی
بارها درمورد رضایت والدین راجع به راضی بودن فرزندش که منهاجی شود صحبت کردید ولی این بار این چنین بحثی برای من در خانواده رخ داد و متوجه شدم. من مدت‌هاست که در محلمان با چند نفر از دوستمان که منهاجی هستند جلسه برگزار می‌کنیم. به تازگی برادر کوچکم هم که مشتاق این برنامه شده و به ما پیوسته در اوایلش خیلی باهاش دعوا می‌کرد حق نداری با ماها بگرده و در چنین جلساتی شرکت کنه و مدتی هم بود که خیلی کمتر گیر می‌داد تا اینکه هی بهش گیر می‌داد چر ا اینجوره چرا اونجوره. مثلاً یک روز با جوراب و کتش خوابیده بود و فردا با عصبانیت پدرم به من گفت این تربیت کردن شماهاست. من گفتم پدر عزیزم تو با زبان خوش بهش بگو این کار نکن خوب نیست. یه مرتبه رو کرد به من و با صدای بلند گفت: اگه گوشش به حرف من بود حق نداشت تو جلسات شما شرکت کند. من بهش گفتم: اصلاً راضی نیستی بیاید این جلسات؟ با قاطعیت گفت: اصلاً راضی نیستم. پدرم گفت من از زشتی در و همسایه می‌ترسم و گرنه تا الان بیرونش کرده بودم.
حاج فردوسی منتظر پاسخ هستم با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
انسان‌های معمولی، وقتی از چیزی دلخور و رنجیده‌خاطر هستند، بدون ملاحظه‌ی وجود رابطه، از امور دیگر نیز گِله و شکایت می‌کنند. این امر، در زن‌ها بسیار دیده می‌شود ولی در مردها نیز کمابیش هست.
به عبارت ساده و عامیانه، وقتی دلش از جایی پر است، بر سر شخص یا چیز دیگری خالی می‌کند. مثلاً در محل کار به او توهین شده یا از ناحیه‌ی کارفرما، حق و حقوقش پرداخت نشده است، وقتی به خانه می‌آید، به طرز غذا خوردن بچه‌ها یا بلند بودن صدای تلویزیون یا روشن بودن کولر و مانند آن گیر می‌دهد.
اینگونه شکایت‌ها و اظهار نارضایتی‌ها، ارزش ذاتی ندارد و فقط یک نحوه تخلیه‌‌ی احساسات منفی است. به این معنی که اگر همین فرد در شرایط آرام و بدون فشار و استرس قرار بگیرد، به راحتی با آن مسأله کنار می‌آید و شکایت و اظهار ناراحتی نمی‌کند.
پس از پدرتان در زمانی که آرام است و احساس می‌کنید در زیر فشارهای خارجی قرار ندارد، در باره‌ی رضایتش برای شرکت در جلسات منهاج فردوسیان بپرسید؛ اگر در حال آرامش نیز اظهار نارضایتی کرد، آنگاه باید حضور در این جلسات را ترک کنید.
به خاطر داشته باشید اگر پدرتان از حضور شما در جلسات منهاج فردوسیان ناراضی باشد، بیش از مقداری که به دست بیاورید، از دست خواهید داد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
سؤال اول: نظر شما در مورد حدیث زیر چیست؟
اما حسن عسکری (ع): «نحن حجج الله علیکم و جدتنا فاطمه حجه الله علینا» (نقل از علامه حسن زاده آملی)
لازم به ذکر است که ایشان خود را ملزم می‌دانند به گفتن شهادت رابعه در اذان و اقامه. (اگر امکانش وجود داشته باشد فیلم بیانات ایشان در خصوص شهادت رابعه را ارسال خواهم کرد)
سؤال دوم: گفتن شهادت رابعه چه حکمی دارد؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب اول: این روایت در منابع متأخر نقل شده و نخستین مأخذی که برای آن یافتیم، تفسیر اطیب البیان است. البته مؤلف کتاب، سند و مأخذی برای این روایت نقل نمی‌کند. مرحوم عبدالحسین طیب این روایت را از امام عسکری (علیه‌السلام) بدین گونه بیان کرده است:
«نحن حجج الله علی خلقه و جدتنا فاطمة حجة الله علینا» [اطیب البیان، طیب، ج13، ص 225]
قبل از وی، شیخ عبد الله بحرانی اصفهانی، روایتی با مضمون نزدیک به این، در عوالم العلوم و المعارف ‌آورده که عبارتش چنین است:
«نحن حجة الله علی الخلق و فاطمه حجة علینا» [عوالم العلوم، عبد الله بحرانی اصفهانی، ج11، ص8]
در برخی منابع دیگر، این روایت از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است. [الانتصار، کورانی عاملی، ج7، ص 237]
این مضمون،‌ در قالب‌های دیگری نیز بیان شده است، مانند:
«نحن حجج الله علی الخلق و جدتنا فاطمة حجة الله علینا» [الاسرار الفاطمیه، مسعودی، ص 37، 265، 410]
«نحن حجج الله علی الخلائق و امّنا فاطمة حجة الله علینا» [الاسرار الفاطمیه، مسعودی، ص 17]
«نحن حجج الله علیکم و امّنا فاطمة حجة الله علینا» [الانتصار، کورانی عاملی، ج7، ص 237]
«نحن حجج الله علیکم و فاطمة حجة علینا» [الانتصار، کورانی عاملی، ص 398]
«نحن حجج الله علی الخلق و فاطمة حجة الله علینا» [الانتصار، کورانی عاملی، ج7، ص 192]
چنان که ملاحظه می‌کنید، تمام این مصادر، به بعد از قرن دوازدهم منتهی می‌شود و قبل از آن، هیچ اثری در میراث حدیثی شیعه ندارد. با این لحاظ، می‌توان به راحتی، این حدیث را بی‌سند خواند؛ زیرا سند از لحاظ حدیث‌شناسان، نهایتاً تا قرن پنجم و ششم هجری است نه قرن دوازدهم!
نکته‌ی دیگر، در مورد حضرت علامه حسن زاده آملی (حفظه الله) است. بارها عرض کرده‌ام و بر این اعتقاد،‌ راسخ هستم که معظم له را اگر «ضال» (گمراه) ندانیم،‌ قطعاً «مضل» (گمراه‌کننده) هستند.
اختراعات و اکتشافات مذهبی ایشان،‌ جمعی از ساده‌دلان و ساده‌لوحان را گمراه کرده که نمونه‌های متعددی را دیده‌ام یا حکایاتشان را شنیده‌ام. پس حذر کنید از ترویج سخنان ایشان و از پیروی از این پیر گمراه‌کننده.
وقتی امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند که اذان،‌ هجده کلمه و اقامه،‌ هفده کلمه است، چه معنی دارد که از اختراع خود، جملاتی مانند شهادت به عصمت حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) را به آن بیافزاییم؟! اگر چنین نیازی می‌بود،‌ خدا و رسول و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) می‌فهمیدند و اضافه می‌کردند و نیازی به اختراعات حضرت علامه‌ی گمراه‌کننده‌ نمی‌بود.
در مصاحبه‌ای که با ایشان انجام شده و فیلمش در شبکه‌ی اینترنت موجود است، می‌فرمایند که کاسب محترمی از دیوار شنیده که صدایی بعد از شهادت رابعه، افزوده است: «و حجة الله علی الحجج» و ایشان هم بعد از دیدن این حدیث بی‌سند و آن ندای دیوار، این کلمات را هم به اذانشان افزوده‌اند!
اگر قرار باشد یکی از در بشنود و یکی از دیوار، یکی از کاسه بشنود و یکی از بشقاب، یکی از کوزه بشنود و یکی از آفتابه، و هر کس آنچه شنید را به دین خدا اضافه کند، چیزی از دین اسلام می‌ماند؟!

جواب دوم: گفتن شهادت رابعه،‌ اگر به قصد ورود باشد، بدون شک و به اجماع فقهاء عظام،‌ بدعت و حرام است. ولی اگر بدون قصد ورود باشد، نشان‌دهنده‌ی ابتلای گوینده به مرضی به نام «خودسری» است. خودسری، بیماری‌ای است که مبتلایان به آن، خودسرانه، چیزهایی به دین خدا می‌افزایند، چنان که گویا مأمور تکمیل اسلام عزیز هستند. از جمله‌ی مبتلایان به این مریضی خطرناک، می‌توان از حضرت علامه حسن زاده آملی (حفظه الله) و شاگرد مبرزشان آقای صمدی آملی نام برد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
1. به چه روایاتی، روایات معتبر می‌گویند؟
2. آیا به روایات ضعیف هم می‌توان گفت روایات معتبر؟
3. آیا هر روایت معتبری صحیح است؟
با تشکر فراوان.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در میان علمای قدیم شیعه، تا قبل از سید بن طاووس (ره) یک اصطلاح بیشتر رایج نبود، و آن، تقسیم حدیث به صحیح و غیر صحیح است، یعنی یا یک حدیث را قبول داشته و در کتاب‌هایشان وارد می‌کردند و یا آن‌که قبول نداشته و ردّ می‌کردند. پس اصطلاح صحیح و غیر صحیح در نزد آنان به معنای قبول و یا عدم قبول یک روایت بود، نه به عنوان یک تقسیم چند درجه‌ای برای احادیث. لذا در کتاب‌هایی مانند «کافی» اثر محدث کلینی (ره) و «من لا یحضره الفقیه» اثر شیخ صدوق (ره)، نویسندگانشان بیان می‌کنند که احادیث مورد قبول‌شان را که حجت بین خود و خداوند است، جمع‌آوری نموده‌اند. [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحه‌ی 8؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 1، صفحه‌ی 3]
حدیث در اصطلاح متأخرین (علمای قرن ششم به بعد) به صحیح، حسن، موثّق و ضعیف تقسیم می‌شود. حدیث ضعیف خود دارای انواع گوناگونی همچون موقوف، مقطوع، مرفوع، مُرسَل، مجعول و… است، به گونه‌ای که بیشتر تقسیمات حدیث در «مصطلح الحدیث» ناظر به گونه‌های حدیث ضعیف است.
اما حدیث در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، به چهار دسته تقسیم می‌شود، به این ترتیب:
مقبول: احادیثی است که در منابع معتبر روایی شیعه‌ی دوازده‌امامی آمده است. از این گونه روایات، در تأسیس قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان استفاده می‌شود.
مشروط: احادیثی است که در منابع کم‌اعتبار شیعه یا عامه آمده است، در صورتی که مشابه مضمون آن، در آیات قرآن یا روایات مقبول، آمده باشد. از این گونه روایات‌، در استجماع تسدیدی استفاده می‌شود.
مردود: احادیثی است که در منابع کم‌اعتبار شیعه یا عامه آمده است ولی مضمون آن، توسط آیات قرآن یا روایات مقبول، تأیید نشده باشد. از این گونه روایات، هیچ استفاده‌ای در استجماع قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان نمی‌شود.
مجعول: احادیثی است که بی‌سند است یعنی در هیچ منبع حدیثی و غیر حدیثی، سندی برایش یافت نشده است.
گاهی به حدیث مقبول، حدیث معتبر نیز اطلاق شده است. همچنین گاهی حدیث مقبول،‌ دچار موانع استجماع مذاق منهاج فردوسیان می‌شود. موانع استجماع مذاق منهاج فردوسیان در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» به صورت مفصل بیان شده است.

موفق باشید
حاج فردوسی
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است