حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

«وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِی الجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاءَ رَبُّک عَطَاءً غَیرَ مَجْذُوذٍ»

«و اما کسانی که نیک‌بخت‏ [واقعی] شده‌‏اند، تا آسمان‌ها و زمین برجاست، در بهشت، جاودانند؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد [که این،] بخششی است که [هرگز] قطع نمی‌شود»

[سوره‌ی هود، آیه‌ی 108]

«وَعَدَ اللهُ المُؤْمِنِینَ وَالمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللهِ أَکبَرُ ذَلِک هُوَ الفَوْزُ العَظِیمُ»

«خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغ‌هایی وعده داده است که از زیر [درختان] آن نهرها جاری است. در آن [باغ‌ها] جاودانه خواهند بود و [نیز] سراهایی پاکیزه در بهشت‌های جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودی خدا بزرگتر [از همه‌ی آن نعمت‌ها] است. [به راستی] این است همان کامیابی بزرگ»

[سوره‌ی توبه، آیه‌ی 72]

«وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا لَـهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِیلاً»

«و به زودی کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌‏اند در باغ‌هایی که از زیر [درختان] آن نهرها روان است، داخل می‌کنیم. برای همیشه در آن [باغ‌ها] جاودانند و در آنجا همسرانی پاکیزه دارند و آنان را در سایه‌‏ای پایدار درآوریم»

[سوره‌ی نساء، آیه‌ی 57]

«قُلْ أَؤُنَبِّئُکم بِخَیرٍ مِّن ذَلِکمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللهِ وَاللهُ بَصِیرٌ بِالعِبَادِ»

«بگو آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم؟ برای کسانی که تقوا پیشه کرده‏‌اند، نزد پروردگارشان باغ‌هایی است که از زیر [درختان] آن‌‌‌ها نهرها روان است. در آن [باغ‌ها] جاودانه بمانند و همسرانی پاکیزه و [نیز] خشنودی خدا [را دارند] و خداوند به [امور] بندگان [خود] بیناست»

[سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 15]

«وَبَشِّرِ الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَـهُم جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ کلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَاُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَ لَـهُم فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»

«و کسانی را که ایمان آورده‌‏اند و کارهای شایسته انجام داده‏‌اند مژده ده که ایشان را باغ‌هایی خواهد بود که از زیر [درختان] آن‌ها جوی‌ها روان است؛ هر گاه میوه‌‏ای از آن روزی ایشان شود می‌‏گویند این همان است که پیش از این [نیز] روزی ما بوده و مانند آن [نعمت‌ها] به ایشان داده شود و در آنجا همسرانی پاکیزه خواهند داشت و در آنجا جاودانه بمانند»

[سوره‌ی بقره، آیه‌ی 25]

بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ فِی سَبِیلِ اللهِ
وَ الحَمدُ للهِ وَ الصَلَوةُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آلِ اللهِ
وَ أفضَلُ التَّحِیاتِ عَلَی بَقِیةِ اللهِ، وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أعدَاءِ اللهِ
مُرتَقِباً لأمرِ اللهِ وَ مُرتَجِیاً لِفَضلِ اللهِ وَ عَلَی المِنهَاجِیینَ وَ المِنهَاجِیاتِ سَلامُ اللهِ

مقدمه:
این کتاب، تفصیلی بر مستندات دو قاعده از قواعد نظری منهاج فردوسیان است. آن دو قاعده‌ی نظری عبارتند از:
● قاعده: در منهاج فردوسیان، باید اعتقاد داشت، کسانی که در دار دنیا، عقیده‌ی سالم و اعمال صالح داشته باشند، بعد از محاسبه‌ی اعمالشان در روز قیامت، به باغ‌های پر از نعمت، داخل شده و در آنجا به صورت جاویدان، متنعم خواهند بود. (بهشت)
● قاعده: در منهاج فردوسیان، باید اعتقاد داشت، کسانی که در دار دنیا، عقیده‌ی فاسد و اعمال ناصالح داشته باشند، بعد از محاسبه‌ی اعمالشان در روز قیامت، به آتشی سوزان و عذابی دردناک و طاقت فرسا افکنده خواهند شد. (جهنم)
به سبک ویژه‌ی منهاج، آیات قرآن کریم را «محکم»، روایات شیعه از معصومین (علیهم‌السلام) را «سند»، روایات عامه از معصومین (علیهم‌السلام) را «شاهد» و سخنان صحابه را «تابع» می‌نامیم.
قرار گرفتن مطالب نیز به همین ترتیب است، یعنی از «محکم» شروع و به «تابع» ختم می‌گردد.
همانطور که «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» کتاب مطالعه نیست، بلکه برنامه‌ی عمل است؛ این کتاب نیز برای مطالعه نیست بلکه برای چشیدن و بلعیدن است؛ به تعبیری، کتابِ خواندنی نیست بلکه کتابِ خوردنی است. منهاجی باید سطر به سطر آن را در مکانی خلوت و با حواس جمع، بخواند و تصویرش را در ذهن بیاورد. پس نباید در مطالعه‌ی این اثر نفیس، عجله کند بلکه با آرامشِ تمام، اول صبح یا آخر شب، در حالی که همه جا را سکوت و آرامش فراگرفته، قسمتی را مطالعه نماید برای بلعیدنِ مطالبِ آن یعنی خواندنی که مانند خوردن باشد.
پس ای عزیز! سعی کن با خواندن این سطور، به باور آن برسی و طعم آن را با قلب خود بچشی، و گرنه مطالعه‌ی این کتاب، وبالی بیش نخواهد بود.
تأکید می‌کنم آنچه در دست شماست،‌ کتابی است جهت ایجاد حال بهشتی و جهنمی بودن در اصحاب منهاج. هر منهاجی با مطالعه‌ی دقیق و مکرر این اثر می‌کوشد تا حال و هوای بهشت و جهنم را در وجودش ایجاد کند و همواره این حس را بیدار و فعال نگه دارد.
استاد عالی، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) در وصف پرهیزکاران می‌فرمایند: «هُمْ وَ الجَنَّةُ کمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُون‏» [نهج‌‏البلاغه، صبحی صالح، خطبة المتقین؛ کتاب سلیم ‏بن ‏قیس، صفحه‌ی 849؛ تحف ‏العقول، ابن شعبه حرانی، صفحه‌ی 159؛ أعلام ‏الدین، دیلمی، صفحه‌ی 138؛ مکارم ‏الأخلاق، طبرسی، صفحه‌ی 475] یعنی رابطه‌ی اینان با بهشت مانند کسی است که آن را می بیند، پس [به واسطه‌ی این شدت اتصال،] در آن متنعّم [و برخوردار از نعمت‌ها] هستند. [همچنین] رابطه‌ی اینان با جهنم مانند کسی است که آن را می‌بیند، پس [به واسطه‌ی شدت اتصال،] در آن عذاب می‌شوند.
نکته‌ی قابل تذکر اینکه در این کتاب، فقط اوصاف بهشت و نعمت‌های آن و اوصاف جهنم و عذاب‌های آن آمده است تا ایجاد حال معنوی نماید و به مقوله‌هایی مانند: چه کسانی بهشتی و جهنمی هستند؟ چه اعمالی موجب بهشتی یا جهنمی شدن می‌شود؟ بهشت و جهنم در زمین است یا آسمان؟ بهشت و جهنم اکنون موجود است یا هنوز آفریده نشده است؟ و… پرداخته نشده است؛ چون اینگونه بحث‌ها، مایه‌ی ایجاد حال مخصوص و ماورائی نمی‌شود و حتی توجه به آنها، منهاجی را از مقصد اصلی این کتاب، که قرار گرفتن در حال و هوای بهشت و جهنم است، دور می‌سازد.
این کتاب شامل یک مقدمه و چهار فصل است. عنوان فصل‌های آن بدین قرار می‌باشد:
فصل اول: اوصاف بهشت در قرآن کریم؛
فصل دوم: اوصاف بهشت در روایات؛
فصل سوم: اوصاف جهنم در قرآن کریم؛
فصل چهارم: اوصاف جهنم در روایات.

شبهه‌ای اساسی و پاسخش:
یکی از شبهات مهمی که در راه مشتاقان رسیدن به کمال و سعادت وجود دارد و تلفات بسیاری گرفته و می‌گیرد، و افراد زیادی را دچار سردرگمی و تحیر نموده و می‌کند، این است که عبادت کردن به نیت رهیدن از جهنم و رسیدن به بهشت و امان یافتن از ترس‌های روز قیامت، صحیح نیست یا صحیح هست ولی حد اعلی نیست.
این شبهه در عبارات مختلف و در گفتار و نوشتار افراد مختلف، از گذشته تا حال، بوده و هست. پس لازم است یک بار برای همیشه برای جویندگان کمال و سعادت، پاسخ‌داده شده و حل گردد.
همچنان که دیدگاه درست،‌ نقش اساسی در رسیدن دارد، فاسد بودن دیدگاه نیز نقش مهمی در نرسیدن به کمال و سعادت دارد. کسانی که انگیزه‌های غیرشفاف از عبادت حق تعالی دارند، چندان فرقی در نرسیدن به کمال و سعادت، با کسانی که انگیزه‌های فاسد دارند، نخواهند داشت.
به عبارت ساده‌تر، تا زمانی که جوینده‌ی کمال و سعادت،‌ انگیزه‌ی مشخص، قابل درک و قابل تصوّری نداشته باشد،‌ حرکت جدّی و در خور توجهی از خود نشان نخواهد داد.
آنچه صوفیه بر طبل آن می‌کوبند و با عناوین فریبنده و پرجاذبه مانند «ملاقات با خدای تعالی» مطرح می‌نمایند، در حقیقت،‌ سرگردان کردن نیت‌ها و به کُما بردنِ انگیزه‌هاست.
آن‌گاه که جوینده‌ی کمال و سعادت نتواند تصویر واضحی از مقصد و مقصود عبادتش داشته باشد، پس از اندک زمانی که از بیداری‌اش گذشت، سرخورده شده و در حیرتی بی‌پایان، از عمل کردن باز می‌ماند و مقصود شیطان ـ که نرسیدن انسان به درجات عالیه‌ی کمال است ـ محقّق می‌شود. با این حساب، ضرورت تبیین نیت یا انگیزه در عبادات، بیش از پیش روشن می‌گردد. انگیزه‌های عبادت در قرآن و روایات معتبر شیعه را منحصر در موارد زیر یافتیم:
ـ رهایی یافتن از اضطراب و ناخوشی روز قیامت؛
ـ رهایی یافتن از جهنم و عذاب‌های آن (که مظهر قهر و غضب خدای متعال است)؛
ـ رسیدن به بهشت و نعمت‌های آن (که مظهر رضای خدای بزرگ است)؛
ـ شکرگزاری در برابر نعمت‌های الهی؛
ـ طلب خشنودی خداوند؛
ـ لقای حق تعالی؛
ـ حبّ حق تعالی.
اینک هر یک از این انگیزه‌های صحیح عبادت را با توجه به مستندات آن شرح می‌دهیم و سپس چند تذکرِ مربوط به همین بحث را در پایان می‌آوریم.
عبادت‌ها (چه انجام‌دادنی‌ها و چه ترک‌کردنی‌ها) باید به یکی از این اهداف انجام شود:

الف) رهایی از اضطراب و ناخوشی روز قیامت؛
قرآن کریم، این هدف را برای ابرار اثبات کرده است. آنجا که می‌فرماید: «إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا * عَینًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا * یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا * وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لاَ نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیراً * فَوَقَاهُمُ اللهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُورًا؛ به یقین ابرار و نیکان از جامى مى‏‌نوشند که با عطر خوشى آمیخته است. چشمه‏‌اى که بندگان خدا از آن مى‏‌نوشند و [به دلخواه خویش] جاریش مى‏‌کنند. [همان بندگانى که] به نذر خود وفا مى‏‌کردند و از روزى که گزند آن فراگیرنده است مى‏‌ترسیدند. و بینوا و یتیم و اسیر را ـ با دوستى‌اش ـ خوراک مى‏‌دادند. ما براى خشنودى خداست که به شما مى‏‌خورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏‌خواهیم. ما از پروردگارمان از روز ترش‌رو، سخت هراسناکیم. پس خدا [هم] آنان را از آسیب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت» [سوره‌ی انسان، آیات 5 تا 11]
همچنین می‌فرماید: «قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّینَ * وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ * قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ؛ بگو من مأمورم که خدا را در حالى که آیینم را براى او خالص گردانیده‌‏ام بپرستم. و مأمورم که نخستین مسلمانان باشم. بگو من اگر به پروردگارم عصیان ورزم از عذاب روزى هولناک مى‏‌ترسم». [سوره‌ی زمر، آیات 11 تا 13]

ب) رهایی از جهنم و عذاب‌های آن (که مظهر قهر و غضب خدای متعال است)؛
رهایی از جهنم و پناه بردن به خدای بزرگ از عذاب‌های دردناک آن، هدفی است که مورد تأیید و تعریف قرآن کریم است. آنجا که خدای بزرگ صفات بندگان خود را بر می‌شمارد و آنان را بدین صفات می‌ستاید می‌فرماید: «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَمًا * وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیامًا * وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا * إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا؛ و بندگان خداى رحمان کسانى‏‌اند که روى زمین به نرمى گام برمى‏‌دارند و چون نادانان ایشان را طرفِ خطاب قرار دهند، به ملایمت پاسخ مى‏‌دهند. و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى‏‌آورند. و کسانى‏‌اند که مى‏‌گویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان که عذابش سخت و دایمى است. و در حقیقت، آن بد قرارگاه و جایگاهى است». [سوره‌ی فرقان، آیات 63 تا 66] در این آیه‌ی شریفه، کلمه‌ی «یَقُولُونَ» به معنی خواستن است. یعنی یکی از هدف‌هایی که دارند و تحققش را خواستارند، این است که می‌خواهند پروردگارشان عذاب جهنم را از آنان بازگرداند.

ج) رسیدن به بهشت و نعمت‌های آن (که مظهر رضای خدای بزرگ است)؛
رسیدن به بهشت و نعمت‌های آن نیز از اهداف مورد تأیید و تشویق قرآن کریم است. خدای متعال بعد از ذکر نعمت‌هایی که برای ابرار (بندگان نیک) در بهشت برین فراهم نموده، می‌فرماید: رغبت‌کنندگان باید در رسیدن به این نعمت‌ها بر یکدیگر سبقت بگیرند؛ «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ * عَلَى الْأَرَائِکِ یَنظُرُونَ * تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ * یُسْقَوْنَ مِن رَّحِیقٍ مَّخْتُومٍ * خِتَامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ؛ مسلّماً نیکان در انواع نعمت‏ند: بر تخت‌هاى زیباى بهشتى تکیه کرده و [به زیبایی‌هاى بهشت] مى‏‌نگرند! در چهره‏‌هایشان طراوت و نشاط نعمت را مى‌‏بینى و مى‏‌شناسى! آنها از شراب [طهور] زلال دست‏‌نخورده و سربسته‏‌اى سیراب مى‏‌شوند! مُهرى که بر آن نهاده شده از مشک است و در این نعمت‌هاى بهشتى راغبان باید بر یکدیگر پیشى گیرند!» [سوره‌ی مطففین، آیات 22 تا 26]
در آیه‌ی دیگر از قول بندگان مخلص خدا می‌فرماید: «إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُونَ؛ راستى که این همان کامیابى بزرگ است. کوشندگان براى چنین [پاداشى] باید بکوشند». [سوره‌ی صافات، آیات 60 و 61] از این نقل قول قرآن می‌فهمیم که یکی از هدف‌های مورد تأیید خداوند متعال در عبادات، رسیدن و بهره‌مند شدن از نعمت‌های بهشتی است.
در آیه‌ای دیگر امر به سبقت گرفتن به سوی بهشت شده است؛ یعنی نیت‌های خود را اینگونه تنظیم کنید، می‌فرماید: «سَابِقُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم؛ [براى رسیدن‏] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است [و] براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده‌‏اند، بر یکدیگر سبقت جویید. این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را مى‌‏دهد، و خداوند را فزون‏‌بخشى بزرگ است‏‏» [سوره‌ی حدید، آیه‌ی 21]
همچنین در ضمن موعظه‌های خدای تعالی به حضرت عیسی (علیه‌السلام) آمده است: «یَا ابْنَ مَرْیمَ لَوْ رَأَتْ عَینُکَ مَا أَعْدَدْتُ لِأَوْلِیائِی الصَّالِحِینَ ذَابَ قَلْبُکَ وَ زَهَقَتْ نَفْسُکَ شَوْقاً إِلَیهِ. فَلَیسَ کَدَارِ الْآخِرَةِ دَارٌ. تَجَاوَرَ فِیهَا الطَّیبُونَ وَ یَدْخُلُ عَلَیهِمْ فِیهَا الْمَلَائِکةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ هُمْ مِمَّا یَأْتِی یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنْ أَهْوَالِهَا آمِنُونَ. دَارٌ لَا یَتَغَیَّرُ فِیهَا النَّعِیمُ وَ لَا یَزُولُ عَنْ أَهْلِهَا. یَا ابْنَ مَرْیمَ نَافِسْ فِیهَا مَعَ الْمُتَنَافِسِینَ فَإِنَّهَا أُمْنِیَّةُ الْمُتَمَنِّینَ، حَسَنَةُ الْمَنْظَرِ. طُوبَى لَکَ یا ابْنَ مَرْیمَ إِنْ کُنْتَ لَهَا مِنَ الْعَامِلِینَ مَعَ آبَائِکَ آدَمَ وَ إِبْرَاهِیمَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ لَا تَبْغِی بِهَا بَدَلًا وَ لَا تَحْوِیلًا. کَذَلِکَ أَفْعَلُ بِالْمُتَّقِین‏؛ ای پسر مریم اگر چشمت می‌دید آنچه برای دوستان نیکوکارم آماده کرده‌ام، دلت آب می‌شد و جانت از شوق رسیدن به آن، بر می‌آمد. مانند سرای آخرت،‌ سرایی نیست. در آن، پاکان، همسایه‌ی هم می‌شوند. فرشتگان مقرَّب بر آنان داخل می‌شوند. ایشان از ترس‌های روز قیامت، امان‌یافته‌اند. سرایی است که نعمت‌هایش تغییر نمی‌کند و از ساکنانش زایل نمی‌گردد. ای پسر مریم، همراه آنان که برای آن [نعمت‌ها] تلاش می‌کنند، تلاش کن که آن [نعمت‌های بهشت] آرزوی آرزومندان است. نیکو چشم‌انداز است. خوشا به حالت ای پسر مریم اگر برای [رسیدن به] آن از عمل‌کنندگان باشی همراه پدرانت آدم و ابراهیم (علیهماالسلام) در باغ‌ها و نعمت‌هایی که جایگزینی برایش و جابجا شدنی از آن نمی‌طلبی. [آری] اینگونه با پرهیزکاران [رفتار] می‌کنم». [کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحه‌ی 136]
مولانا امیر المؤمنین (علیه‌السلام) نیز می‌فرمایند: «فَالْجَنَّةُ غَایَةُ السَّابِقِینَ وَ النَّارُ غَایَةُ الْمُفَرِّطِین‏؛ بهشت، هدف پیشتازان و دوزخ، خط پایان فروماندگان است». [نهج ‏البلاغه، صبحی صالح، خطبه‌ی 157]
همچنین می‌فرمایند: «اِعْمَلُوا لِلْجَنَّةِ عَمَلَهَا؛ برای رسیدن به بهشت، کارهای درخور آن انجام دهید» [نهج ‏البلاغه، صبحی صالح، خطبه‌ی 132]

د) طلب خشنودی خداوند؛
از دیگر هدف‌هایی که خدای متعال در قرآن کریم، تأیید نموده، طلب خشنودی حضرت حق است. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم، سفارش گروهی از مؤمنین را به پیامبرش می‌نماید که صبح و شام به دنبال خشنودی خدایند، می‌فرماید: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لاَ تَعْدُ عَینَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ کَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛ با کسانى که پروردگارشان را صبح و شام مى‏‌خوانند [و] خشنودى او را مى‏‌خواهند، شکیبایى پیشه کن، و دو دیده‏‌ات را از آنان برمگیر که زیور زندگى دنیا را بخواهى». [سوره‌ی کهف، آیه‌ی 28]
در این آیه، کسانی که جویای رضایت خداوند هستند، به صورت ضمنی، مورد تأیید و سفارش قرار گرفته‌اند.
همچنین می‌فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ الله‏» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 207]
همچنین می‌فرماید: «یَهْدِى بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ‏؛ خدا به وسیله آن [نور و کتاب‏] کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند به راه‏‌هاى سلامت راهنمایى مى‏‌کند، و آنان را به توفیق خود از تاریکى‏‌ها[ىِ جهل، کفر، شرک و نفاق‏] به سوى روشنایىِ [معرفت، ایمان و عمل صالح‏] بیرون مى‌‏آورد، و به جانب راه راست هدایت مى‌‏کند» [سوره‌ی مائده، آیه‌ی 16]
انجام اعمال به انگیزه‌ی جلب خشنودی حق تعالی،‌ در آیات دیگری نیز آمده که برای نمونه می‌توان به آیه‌ی 114 سوره‌ی نساء، آیه‌ی 72 سوره‌ی توبه، آیه‌ی 172 سوره‌ی آل‌عمران و آیه‌ی 265 سوره‌ی بقره اشاره نمود.
بالاتر از این تأییدات ضمنی، امر روشن الهی به انجام عبادت‌های مالی برای جلب خشنودی خداوند متعال است. آنجا که می‌فرماید: «وَ مَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللهِ؛ جز براى طلب خشنودىِ خدا انفاق مکنید» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 272]
همچنین می‌فرماید: «وَ مَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَى * إِلاَ ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى؛ و هیچ کس را نزد او حق نعمتى نیست تا بخواهد (به این وسیله) او را جزا دهد، بلکه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ اوست‏» [سوره‌ی لیل، آیات 19 و 20]
مولانا امیر المؤمنین (علیه‌السلام) در وصیت‌نامه‌ی خود می‌نویسند: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ وَ قَضَى بِهِ فِی مَالِهِ عَبْدُ اللهِ عَلِی ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللهِ لِیُولِجَنِی بِهِ الْجَنَّةَ وَ یَصْرِفَنِی بِهِ عَنِ النَّارِ وَ یَصْرِفَ النَّارَ عَنِّی یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ؛ این آن چیزی است که بنده‌ی خدا علی [بن ابی طالب] در مالش وصیت به وقف آن نمود؛ برای جلب رضای خداوند، تا به سبب آن، مرا داخل بهشت برین فرماید و از آتش، دورم دارد و آتش را از من دور فرماید، در روزی که صورت‌هایی سفید و صورت‌هایی سیاه می‌شوند». [کافی، محدث کلینی، جلد ‏7، صفحه‌ی 49؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، جلد 9، صفحه‌ی 146]
نکته‌ی بسیار مهم این است که بازگشت خشنودی و رضای الهی به بهشت و نعمت‌های بهشتی است، یعنی کسی از بالاترین درجه‌ی رضای حق تعالی برخوردار است که بیشترین نعمت‌های بهشت به او داده شود و کسی که بیشترین نعمت‌ها و برترین درجات بهشت را کسب کند، نشان از این دارد که بیشترین میزان رضایت الهی را جلب کرده است. هر گاه این نکته‌ی کلیدی برای کسی حل شد که «جلب رضا و خشنودی خدا» را مساوی با «بهشت و درجات و نعمت‌های آن» دانست، شفافیت ویژه‌ای در انگیزه‌اش پدید خواهد آمد.

هـ) شکرگزاری در برابر نعمت‌های الهی؛
از دیگر اهدافی که می‌توان برای آن، عبادت نمود، «شکرگزاری» در برابر نعمت‌های خدای متعال است. در روایت آمده است:
● سند 1: قال علی (علیه‌السلام): «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ؛ گروهی خدای تبارک و تعالی را به امید {پاداش} عبادت می‌کنند که {مانند} فرمانبرداری تجارت‌کنندگان است و گروهی خدای عزّ و جلّ را از بیم {عذاب} می‌پرستند که {این نوع پرستش، مانند} فرمانبرداری بردگان است و گروهی خدای عزّ و جلّ را به شکرانه{ی نعمت‌هایش} می‌پرستند که این {گونه پرستیدن} عبادت کردن آزادگان {از بند هواها و شهوت‌ها} است». [نهج ‏البلاغه، صبحی صالح، 510؛ غرر الحکم و درر الکلم، آمدی، صفحه‌ی 198]
همین انگیزه را می‌توان از سیره‌ی استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) برداشت نمود.
● سند 1: فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمه الله… قال علی (علیه‌السلام): «و لقد کان (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) یبکى حتى یغشى عَلیه، فقیلَ له: یا رسولَ الله أ لیسَ اللهُ قد غفر لکَ ما تقدَّم مِن ذَنبکَ و مَا تَأخَّر؟ قال: بلى أ فَلا أکونُ عَبداً شکوراً؟؛ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) چندان گریه می‌کردند که بیهوش می‌شدند. پس گفته شد: ای رسول خدا آیا خداوند، گناهان گذشته و آینده‌ی شما را نبخشیده است؟ فرمودند: آیا بنده‌ی شکرگزاری نباشم؟!» [تفسیر نور الثقلین، عروسی حویزی، جلد ‏5، صفحه‌ی 56]
● سند 2: فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب… قال على بن الحسین (علیهماالسلام) لجابر بن عبدالله: «یا صاحب رسول الله اما علمت ان جدّی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) قد غفر الله له ما تقدم من ذنبه و ما تأخّرَ، فلم یدع الاجتهاد و تعبد هو بأبى و أمی حتى انتفخ الساق و ورم القدم؟ و قیل له: أ تفعل هذا و قد غفر الله لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخر؟ قال: أ فلا أکونُ عبداً شکوراً؟؛ امام سجاد (علیه‌السلام) به جابر بن عبدالله انصاری ـ وقتی از آن حضرت خواست که کمتر عبادت کنند ـ فرمودند: ای یار پیامبر، مگر نمی‌دانی که پدربزرگم رسول خدا ـ که خدای تعالی گناهان گذشته و آینده‌اش را آمرزیده بود ـ تلاش را وانگذاشت و چندان عبادت کرد که ساق و قدمش ورم نمود؟ و چون به ایشان گفته شد که چرا با این که گناهان گذشته و آینده‌ی شما آمرزیده شده است، اینقدر عبادت می‌کنید؟ فرمودند: آیا بنده‌ی شکرگزاری نباشم» [تفسیر نور الثقلین، عروسی حویزی، جلد ‏5، صفحه‌ی 56] (این روایت، بازگو کننده‌ی مضمون روایت قبلی است)
چنان که ملاحظه شد، برای این هدف، مستندی از قرآن کریم نیافتیم.

و) لقای حق تعالی؛
ملاقات پروردگار نیز از اهداف مورد تأیید قرآن کریم است. خدای تعالی کسانی را که امیدوار به لقای پروردگارشان هستند، نه تنها از این هدف، نهی نمی‌کند بلکه این چنین برایشان راهکار ارائه می‌دهد:
محکم 1: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمْ یوحَى إِلَی أَنَّمَا إِلَهُکمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلاَ یشْرِکُ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا؛ بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مى‌‏شود که خداى شما خدایى یگانه است پس هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد» [سوره‌ی کهف، آیه‌ی 110]
غیر از این مورد، لقاء الله در آیات متعددی مطرح شده است. اصل لقاء الله ثابت است ولی کیفیت آن مورد اختلاف علما و عرفا است که قصد ورود به آن را نداریم. این آیات عبارتند از:
محکم 2: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ * الَّذِینَ یظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیهِ رَاجِعُونَ؛ از شکیبایى و نماز یارى جویید و به راستى این [کار] گران است مگر بر فروتنان. همان کسانى که مى‏‌دانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت» [سوره‌ی بقره، آیات 45 و 46]
محکم 3: «قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کذَّبُواْ بِلِقَاءِ اللهِ وَمَا کانُواْ مُهْتَدِینَ؛ قطعاً کسانى که دیدار خدا را دروغ شمردند زیان کردند و [به حقیقت] راه نیافتند» [سوره‌ی یونس، آیه‌ی 45]
محکم 4: «اللهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی لأَجَلٍ مُّسَمًّى یدَبِّرُ الأَمْرَ یفَصِّلُ الآیاتِ لَعَلَّکم بِلِقَاء رَبِّکمْ تُوقِنُونَ؛ خدا [همان] کسى است که آسمان‌ها را بدون ستون‌هایى که آنها را ببینید برافراشت آنگاه بر عرش استیلا یافت و خورشید و ماه را رام گردانید هر کدام براى مدتى معین به سیر خود ادامه مى‏‌دهند [خداوند] در کار [آفرینش] تدبیر مى‏‌کند و آیات [خود] را به روشنى بیان مى‌‏نماید امید که شما به لقاى پروردگارتان یقین حاصل کنید» [سوره‌ی رعد، آیه‌ی 2]
محکم 5: «مَن کانَ یرْجُو لِقَاءَ اللهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ کسى که به دیدار خدا امید دارد [بداند که] اجل [او از سوى] خدا آمدنى است و اوست‏ شنواى دانا» [سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی 5]
محکم 6: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللهِ وَ لِقَائِهِ أُوْلَئِک یئِسُوا مِن رَّحْمَتِی وَ أُوْلَئِک لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ و کسانى که آیات خدا و لقاى او را منکر شدند آنانند که از رحمت من نومیدند و ایشان را عذابى پر درد خواهد بود» [سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی 23]
محکم 7: «هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیکُمْ وَمَلَائِکتُهُ لِیخْرِجَکم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا * تَحِیتُهُمْ یوْمَ یلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا کرِیمًا؛ اوست کسى که با فرشتگان خود بر شما درود مى‏‌فرستد تا شما را از تاریکی‌ها به سوى روشنایى برآورد و به مؤمنان همواره مهربان است. درودشان روزى که دیدارش کنند، سلام خواهد بود و براى آنان پاداشى نیکو آماده کرده است» . [سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 44]
نکته‌ای که لازم است مورد دقت قرار گیرد این است که «لقاء الله» را نمی‌توان به معنی دیدن خدای تعالی معنی کرد. این معنی هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ عقلی، مردود است. زیرا ذات مقدس حق تعالی دارای جسم و جرم نیست تا بر اثر انعکاس نور، قابل دیدن با چشم بشر باشد. ذات مقدس حق تعالی، نه تنها در دنیا قابل دیدن نیست بلکه در آخرت نیز قابل دیدن نیست؛ و نه تنها برای انسان‌های عادی قابل دیدن نیست بلکه برای پیامبران و سید پیامبران حضرت ختمی‌ مرتبت (صلّی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) نیز قابل دیدن نیست و فرشتگان مقرَّب نیز از دیدن ذات او عاجزند.
پس لازم است «دیدن خدا» را به معنی دیگری بگیریم که بهترین معنی آن، «دیدن تجلیات خاصّه‌ی خدا» یا «دیدن ثواب‌های خدا» است. با این حساب، ـ که دیدار خدا را دیدار پاداش‌های خدا بگیریم ـ برگشت این نیت به بهشت و نعمت‌های آن است البته درجات عالیه‌ی آن.

ز) حُبّ حق تعالی؛
این انگیزه ـ گرچه مستندی از قرآن ندارد ولی ـ در روایتی آمده است که امام صادق (علیه‌السلام) بدان اشاره داشته‌اند، می‌فرمایند: «إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْک عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِی أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ؛ پرستندگان بر سه دسته‌اند، گروهی خدای عزّ و جلّ را از ترس می‌پرستند که {این نوع پرستش مانند} فرمانبرداری بردگان است و گروهی خدای تبارک و تعالی را به طلب پاداش، عبادت می‌کنند که {مانند} فرمانبرداری اجیران است و گروهی خدای عزّ و جلّ را از سر محبت می‌پرستند که این {گونه پرستیدن،} عبادت کردن آزادگان {از بند هواها و شهوت‌ها} است و این {قسمِ آخر،} برترین نوع عبادت است». [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 84؛ وسائل ‏الشیعه، محدث عاملی، جلد 1، صفحه‌ی 62؛ تحف‏ العقول، ابن شعبه حرانی، صفحه‌ی 246]
یا به این عبارت که می‌فرمایند: «إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللهَ عَلَى ثَلَاثَةِ أَصْنَافٍ صِنْفٌ مِنْهُمْ یعْبُدُونَهُ رَجَاءَ ثَوَابِهِ فَتِلْک عِبَادَةُ الْخُدَّامِ وَ صِنْفٌ مِنْهُمْ یعْبُدُونَهُ خَوْفاً مِنْ نَارِهِ فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ صِنْفٌ مِنْهُمْ یعْبُدُونَهُ حُبّاً لَهُ فَتِلْک عِبَادَةُ الْکرَامِ؛ مردم خدا را به سه گونه می‌پرستند. گروهی به امید ثواب و گروهی از ترس آتش و گروهی به خاطر حبّ الهی و محبت حضرت پروردگار» [بحارالأنوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 200]
به هر حال می‌توان به استناد این روایت، به این نیت نیز عبادت کرد. گرچه شاید سطح آن بالا بوده و حتی برای عموم مردم، غیر قابل درک باشد.

تذکر 1: با توجه به مطالب گفته شده معلوم می‌شود سخن کسانی که نیت صحیح در عبادات را فقط «محبت» می‌دانند، تمام نیست، می‌نویسد: «در اخبار زیادى وارد شده است که نیت، سه مرتبه دارد، منها ما قال الصّادق (علیه‌السّلام): «العبّاد ثلاثة، قوم عبدوا الله خوفاً فتلک عبادة العبید، و قوم عبدوا الله طمعاً فتلک عبادة الاجراء، و قوم عبدوا الله حبّاً فتلک عبادة الأحرار». در اثر تأمّل و دقّت، واضح خواهد شد که عبادت دو دسته‌ی اوّل، به حقیقت صحیح نیست زیرا عبادت آنها به خدا و براى خدا نبوده و مرجع عبادت آنها به خودپرستى است و در واقع، آنها خود را پرستیده‏‌اند نه خداى تعالى را، چون بازگشت عبادت آنها به همان علائق و مشتهیات نفسانى است، و چون خودپرستى با خداپرستى جمع نمى‏‌شود بنا بر این باید بر حسب نظریه‌ی اوّل، این جماعت به خدا کافر بوده و خدا را منکر باشند لیکن چون قرآن کریم به نصّ خود، اصل خداپرستى را فطرى هر بشرى بیان فرموده است و هرگونه تغییر و تبدیلى را در خلقت، نفى نموده است: «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَلَکِنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمُونَ؛ پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى، تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمى‏‌دانند» [سوره‌ی روم، آیه‌ی 30] بنا بر این انحراف بشر از جادّه‌ی خداپرستى نیست بلکه از جادّه‌ی توحید است که خدا را در فعل و صفت واحد نمى‏‌دانند بلکه غیر او را با او سهیم و شریک مى‏‌کنند، و لذا قرآن در همه جا براى اثبات توحید خداوند و نفى شرک از او قیام فرموده است. و بر این اساس، دو دسته‌ی اوّل، خدا را در منظور خود سهیم و شریک مى‏‌دانند و در عین خداپرستى نیز از خودپرستى دست باز نمى‏‌دارند و فعل خود را در عبادات براى هر دو منظور بجا مى‏‌آورند و این، همان شرک است، و در حقیقت این دو گروه، مشرک به خداى متعال مى‌‏باشند که به نصّ قرآن براى آن آمرزشى نیست. «إِنَّ اللهَ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَکَ بِهِ وَ یغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یشَاء؛ مسلماً خدا این را که به او شرک ورزیده شود نمى‌‏بخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مى‏‌بخشاید» [سوره‌ی نساء، آیه‌ی 48] بنابراین عبادت آنها ابداً مثمر ثمر نبوده و آنها را به خداى متعال نزدیک نخواهد ساخت.
امّا دسته‌ی سوّم که خدا را بر اصل محبّت مى‌‏پرستند که همان عبادت احرار است و در بعضى از روایات وارد است که‏ «تلک عبادة الکرام» این همان عبادت صحیحه‌ی واقعیه است و به آن نمى‏‌رسند مگر پاکان درگاه الهى. فهَذَا مَقَامٌ مَکنُونٌ‏ «لا یمَسُّهُ إِلاَ الْمُطَهَّرُونَ» [سوره‌ی واقعه، آیه‌ی 79]
محبّت، عبارت است از انجذاب، یعنى کشیده ‏شدن چیزى به سویى و حقیقتى. دسته‌ی سوّم گروهى هستند که پایه‌ی عبادت و پرستش خود را بر محبّت و کشش به سوى خدا قرار داده غیر از کشیده شدن به سوى او و تقرّب به حضرت او هیچ مقصود و منظورى ندارند و صرفاً همان انجذابى که از ناحیه‌ی محبوب در خود حسّ مى‏‌کنند داعى و محرّک آنها به سوى محبوب و موجب حرکت آنها بدان حریم است.
در بعضى از اخبار وارد شده است که حقّ تعالى را از آن جهت که اهلیت عبادت دارد پرستش نمایید. و معلوم است که این اهلیت بازگشتش به صفات الهى نبوده بلکه راجع به مقام ذات مقدّس اوست (جلّ جلاله و عظم شأنه)، و بنا بر این مفادش آن خواهد بود که خداوند را چون خداوند است عبادت کنید: «إلهى ما عبدتکَ خوفاً من نارکَ و لا طمعاً فى جنّتکَ، بل وجدتکَ أهلاً للعبادةِ فعبدتکَ». [رساله‌ی ‏لب‏ اللباب، طهرانی، صص 119 تا 121]

اشکال بر عبارات فوق: گر چه به تصریح استاد معظم حضرت صادق (علیه‌السلام) عبادت‌کنندگان،‌ سه دسته‌اند ولی به زعم نویسنده‌ی عبارات فوق، کسی که از ترس جهنم یا به شوق بهشت عبادت کند، «مشرک» است. آن هم نه شرک قابل گذشت بلکه شرکی که آمرزشی ندارد! به این عبارت دقت کنید: «در حقیقت این دو گروه، مشرک به خداى متعال مى‏باشند که به نصّ قرآن براى آن آمرزشى نیست «إِنَّ اللهَ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَکَ بِهِ وَیغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یشَاء»
همچنین وی معتقد است که چنین عبادتی «ابداً مثمر ثمر نبوده و آنها را به خداى متعال نزدیک نخواهد ساخت»! در حالی که در بالا گذشت که قرآن کریم اصرار دارد که عمل‌کنندگان باید برای رسیدن به نعمت‌های بهشت، عمل کنند. اگر سخن این نویسنده را بپذیریم، قرآن کریم، دعوت به «شرک» می‌کند در حالی که از اصول اعتقادی ما این است که قرآن کریم، کتاب توحید است.
در صورت پذیرش سخن این نویسنده، قرآن کریم که کتاب هدایت و انسان‌سازی است،‌ انسان را به انگیزه‌ای راهنمایی می‌کند که عبادت کردن با آن انگیزه، «ابداً مثمر ثمر نبوده و آنها را به خداى متعال نزدیک نخواهد ساخت»!

تذکر 2: همچنین سخنان بعضی مشاهیر حوزوی که عبادت کردن از ترس جهنم و شوق به بهشت را نشان بی‌ولایتی یا ضعف ولایت می‌شمارد، ناتمام است. می‌گوید: «برخی عبادت را «خوفاً من النار» و از ترس جهنم انجام می‌دهند، اینها یا اصلاً ولی الله نیستند یا ولایتشان بسیار اندک و ضعیف است به گونه‌ای که اصلاً به حساب نمی‌آید. چنین افرادی خودشان را می‌خواهند، و تنها می‌خواهند در امنیت باشند. گروه دیگر «شوقاً للجنة» و برای رسیدن به بهشت عبادت می‌کنند اینها هم دنبال رفاه خودشان هستند و نمی‌خواهند تحت ولایت مولا باشند. گروه سوم کسانی‌اند که دنبال رسیدن به بهشت و فرار از جهنم نیستند بلکه می‌خواهند به حق تعالی مهر بورزند و ارادتشان را به خدا نشان دهند و بندگی کنند… اگر کسی بخواهد ولی خدا باشد تنها راهش عبادت «حُباً لله و شُکراً له» است. این، طلیعه‌ی ولایت است. هر چه این راه را بیشتر ادامه دهد ولایتش شکوفاتر می‌شود تا جزو اولیای الهی شود… برخی فقها به عدم قبول عبادت کسانی که برای رسیدن به بهشت و فرار از جهنم عبادت می‌کنند، فتوا داده‌اند؛ چون اینها خدا را واسطه برای نجات از دوزخ یا رسیدن به بهشت قرار داده‌اند لکن مرحوم بوعلی در اشارات می‌فرماید: اینها هم مورد رحمت الهی‌اند هر چند خدا را واسطه قرار داده‌اند اما درکشان همین است. اینها ولی الله نمی‌شوند و از برکاتی که برای ولایت ثابت است بهره‌مند نمی‌شوند» [گزارش خبرگزاری رسا از بیانات آیت الله جوادی آملی در پایان درس خارج فقه]
برای نقد سخنان فوق، به سه مقدمه توجه می‌دهیم:

مقدمه‌ی اول: اصل ولایت، حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) و حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) و امامان معصوم از نسل این دو بزرگوار هستند. یعنی کسی نمی‌تواند و نخواهد توانست در ولایت، از امیر المؤمنین (علیه‌السلام) جلوتر برود.

مقدمه‌ی دوم: قرآن کریم از حال افرادی چنین خبر می‌دهد: «یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیخَافُونَ یوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا * وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیتِیمًا وَأَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء وَلَا شُکُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا * فَوَقَاهُمُ اللهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَهً وَسُرُورًا * وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّهً وَحَرِیرًا» [سوره‌ی انسان، آیات ۷ تا ۱۲]
[همان بندگانى که] به نذر خود وفا مى‏‌کردند و از روزى که گزند آن فراگیرنده است مى‏‌ترسیدند. و بینوا و یتیم و اسیر را ـ با دوستى‌اش ـ خوراک مى‏‌دادند. ما براى خشنودى خداست که به شما مى‏‌خورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏‌خواهیم. ما از پروردگارمان از روز ترش‌رو، سخت هراسناکیم. پس خدا [هم] آنان را از آسیب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت. و به [پاس] آنکه صبر کردند بهشت و لباس ابریشمی پاداششان داد.

مقدمه‌ی سوم: به اجماع امامیه، این افراد، حضرت امیر المؤمنین، حضرت فاطمه و حسنین (علیهم‌السلام) بودند.

نتیجه‌گیری: وقتی صاحبان اصلی ولایت، از ترس روز قیامت و سختی‌هایش عبادت می‌کنند، آیا صحیح است گفته شود: «[کسانی که از ترس عبادت کنند،] یا اصلاً ولی الله نیستند یا ولایتشان بسیار اندک و ضعیف است به گونه‌ای که اصلاً به حساب نمی‌آید»؟!
اگر سخن فوق را صحیح بدانیم، یا باید نتیجه گرفت که «ولایت» حضرت امیر المؤمنین، حضرت فاطمه و حسنین (علیهم‌السلام) ضعیف بوده است!
و یا اگر «ولایت» حضرت امیر المؤمنین، حضرت فاطمه و حسنین (علیهم‌السلام) را ضعیف ندانیم، باید گزارش قرآن کریم را دروغ بدانیم.
پس بین سه ضلع، باید انتخاب کرد: یا «ولایتِ» صاحبان اصلی ولایت،‌ ضعیف است؛ یا گزارش قرآن کریم از حال و سخن آنان، دروغ است؛ یا سخن این گوینده، صحیح نیست.

تذکر 3: صوفیانِ دور از معارف حقّه‌ی الهیه، در عبارات خود، به تحقیر دو رکن اعتقادی بهشت و جهنم می‌پردازند و این را نشانه‌ی نهایت اخلاص خود و مشایخ گمراه خویش می‌شمارند.
یکی از این گمراهان در مناجات‌هایش می‌نویسد: «الهی گُل بهشت در چشم عارفان خار است و جوینده‌ی تو را با بهشت چه کار است؟ الهی اگر بهشت، چشم و چراغ است، بی‌دیدار تو درد و داغ است. الهی بهشت بی‌دیدار تو زندان است و زندانی به زندان برون، نه کار کریمان است. [گر نه روی تو بُود، من چه کنم باغ بهشت؟ * نتوان بهر گل و میوه به زندان بودن] الهی اگر به دوزخ فرستی دعوی‌دار نیستم و اگر به بهشت فرمایی، بی‌جمال تو خریدار نیستم. مطلوب ما بر آر که جز وصال تو طلبکار نیستم.

روز محشر، عاشقان را با قیامت کار نیست
کار عاشق جز تماشای وصال یار نیست
از سرکویش اگر سوی بهشتم می‌برند
پای ننهم که در آنجا وعده‌ی دیدار نیست»
[مناجات نامه‌ی خوجه عبدالله انصاری]

اینان نتوانسته‌اند به این دیدگاه روشن برسند که «رضای الهی» رابطه‌ی مستقیمی با «درجات بهشت» و «نعمت‌های آن» و «قُرب» دارد؛ یعنی هر چه به «رضای» بیشتری دست یابند، درجه‌شان در بهشت،‌ بالاتر می‌رود و از نعمت‌های بیشتری بهره‌مند می‌شوند و «قرب» بیشتری می‌یابند و هر چه درجه‌شان در بهشت،‌ بالاتر باشد،‌ بهره‌ی بیشتری از رضای حق تعالی دارند. و هر چه نعمت بیشتری به دست بیاورند، نشان از بیشتر بودن رضایت خدای تعالی از آنان است.
چنان که در دعای جوشن کبیر می‌فرماید: «یا مَنْ فِی الْجَنَّةِ ثَوَابُهُ، یا مَنْ فِی النَّارِ عِقَابُهُ؛ ای خدایی که پاداش‌هایت در بهشت است و کیفرهایت در جهنم».
همچنین نمی‌دانند که «غضب الهی» رابطه‌ی مستقیم با «درکات جهنم» دارد؛ یعنی هر چه غضب الهی بر کسی بیشتر باشد، عذاب و درکه‌اش در جهنم، بیشتر خواهد بود. هر کس به «جهنم» افکنده شود،‌ مورد «غضب» خدای تعالی است و هیچ رضایتی از او ندارد. و هر چه «عذاب‌هایش» بیشتر باشد، نشان از بیشتر بودن «غضب الهی» بر آن شخص است.
این بی‌تفاوتی نسبت به کسب بهشت و رها شدن از جهنم، که در صوفیه به وفور دیده می‌شود و آن را علامت اخلاص می‌دانند، مخالف دستور استاد معظم حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) است؛ آنجا که می‌فرمایند: «لاینْفَتِلُ الْعَبْدُ مِنْ صَلَاتِهِ حَتَّى یسْأَلَ اللهُ الْجَنَّةَ وَ یسْتَجِیرَ بِهِ مِنَ النَّارِ وَ أَنْ یزَوِّجَهُ الْحُورَ الْعِینَ؛ بنده نباید از حالت نماز خارج شود مگر این که از خدای تعالی، بهشت را بخواهد و از آتش به او پناه ببرد و بخواهد که از حور العین به او تزویج نماید» [خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌‌ی 629]
زیرا بر طبق معارف وحیانی، یکی از اصول اعتقادی، اعتقاد به بهشت و جهنم است. چنان که در زیارت آل یاسین می‌فرمایند: «وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِیدَ بِهِمَا؛ بهشت و جهنم، حق است و وعده و وعید به آن دو، حق است».

تذکر 4: به هر یک از نیت‌های فوق که عبادتی صورت گیرد، صحیح و سعادت‌آفرین است و منهاجی می‌تواند متناسب با حالش به یکی از آنها توجه کند. حالِ جویندگانِ کمال و سعادت در دوران‌های مختلف زندگی تکاملی، دچار تغییرات بسیاری می‌شود. گاهی غلبه‌ی خوف (ترس) است و گاهی غلبه‌ی رجا (امید). آن نیتی که در حال خوف، مناسب است، و می‌تواند انگیزه‌ای برای انجام عبادات باشد، ترس از جهنم و روز قیامت می‌باشد و آن نیتی که در حال غلبه‌ی امید، مناسب است و می‌تواند عمل‌کننده را به عمل وادارد، طلب بهشت و نعمت‌های آن است. در غلبه‌ی حال شکر، شکرگزاری انگیزه‌ی مناسبی برای عبادت است. در حالت بسط، طلب خشنودی خداوند متعال یا لقای حضرت پروردگار، نیت شایسته‌ای برای عبادات می‌باشد.

تذکر 5: در منهاج فردوسیان، فقط و فقط می‌توان به یکی از اهداف فوق، عبادت کرد و هیچگونه هدف و نیت دیگری برای عبادت کردن، مقبول و صحیح نیست. اهدافی همچون: دستیابی به قدرت‌های خارق العاده برای ظهور دادن کرامت (مثل مستجابُ الدعوه شدن و طی الارض و خواندن ضمایر)؛ رسیدن به مکاشفات و مشاهدات روحی؛ رسیدن به آرامش روحی (ریلکسیشن مذهبی)؛ به دست آوردن سلامت جسمانی (نقش روزه در درمان بیماری‌ها ـ تلاوت قرآن برای زیاد شدن حافظه و نور چشم ـ ترک مشروبات الکلی برای سلامتی)؛ تقویت اراده (جهت اموری مثل تسخیر جن و ارتباط با ارواح و شفای بیماری‌ها)؛ مشهور شدن به عبادت؛ کسب مال از طریق عبادت (مثل به دست آوردن موقوفه‌ی عبّاد)؛ کسب آبرو و جایگاه اجتماعی (در جامعه‌ی مذهبی)؛ دل به دست آوردن و خوش‌آمد مخلوق (نماز بخواند چون پدرش دوست دارد بچه‌ی مذهبی داشته باشد)؛ به دست آوردن موفقیت‌های علمی (نماز شب برای قبولی در کنکور) و..

تذکر 6: برخی عبادت‌ها که به هدفی غیر از اهداف فوق از سوی استادان منهاج (علیهم السلام) به ما رسیده، بهره‌اش همان نتیجه‌ی عاجلی است که از آن به دست می‌آید. مثل ادعیه‌ی زیادی رزق (که نتیجه‌اش زیاد شدن رزق مادی و دنیوی است و بهره‌ی اخروی ندارد) یا ادعیه‌ی سلامتی (که بهره‌اش رسیدن به سلامتی جسمی است). لهذا نباید انتظار داشت نمازی که به قصد بازگشت مسافر یا دعایی که به قصد آزادی زندانی خوانده می‌شود، پاداش اخروی هم داشته باشد. البته نفس دعا کردن عبادت محسوب می‌شود و اجر دارد.
قرآن کریم می‌فرماید: «مَن کانَ یرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَن کانَ یرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَصِیبٍ؛ کسى که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش مى‏‌دهیم و بر محصولش مى‏‌افزاییم و کسى که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمى از آن به او مى‏‌دهیم امّا در آخرت هیچ بهره‌‏اى ندارد!» [سوره‌ی شورا، آیه‌ی 20]

تذکر 7: گاهی اوقات، افرادی که در صدد توجیه مواضع نادرست صوفیه هستند، می‌گویند: توصیه‌های قرآن و اهل بیت (علیهم‌السلام) به عمل کردن برای رسیدن به پاداش‌های الهی در بهشت و رهیدن از عذاب‌های جهنم، برای انسان‌های عادی (غیر معصوم) است ولی انبیاء و اوصیاء برای دریافت پاداش‌های الهی عبادت نمی‌کردند.
در پاسخ، توجه اصحاب منهاج فردوسیان را به وصیت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) به امام حسن و امام حسین (علیهما‌السلام) که قله‌های اخلاص و کمال بشری هستند، جلب می‌نماییم؛ آنجا که می‌فرمایند: «أُوصِیکمَا بِتَقْوَى اللهِ… وَ اعْمَلَا لِلْأَجْر؛ توصیه می‌کنم شما را به پرهیزکاری و این که برای رسیدن به پاداش، عمل کنید». [نهج ‏البلاغه، صبحی صالح، خطبه‌ی 47]
همچنین به سخن سید الساجدین (علیه‌السلام) از انگیزه‌شان برای رفتن به مسجد النبی و عبادت کردن، توجه می‌دهیم. در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است: «إِنَّ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ (علیهما‌السلام) اسْتَقْبَلَهُ مَوْلًى لَهُ فِی لَیلَةٍ بَارِدَةٍ وَ عَلَیهِ جُبَّةُ خَزٍّ وَ مِطْرَفُ خَزٍّ وَ عِمَامَةُ خَزٍّ وَ هُوَ مُتَغَلِّفٌ بِالْغَالِیةِ، فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاک فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ عَلَى هَذِهِ الْهَیئَةِ إِلَى أَینَ؟ فَقَالَ: إِلَى مَسْجِدِ جَدِّی رَسُولِ اللهِ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) أَخْطُبُ الْحُورَ الْعِینَ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ یکی از یاران علی بن الحسین (علیهماالسلام) در شبی سرد، آن حضرت را دید که لباس و عمامه‌ای از خز در بر داشتند و عطرزده بودند. پس عرض کرد: فدایتان شوم، در چنین ساعتی و چنین آراسته به کجا می‌روید؟ فرمودند: به مسجد پدربزرگم رسول خدا می‌روم تا حور العین را از خدای تعالی خواستگاری نمایم». [کافی، محدث کلینی، جلد 6، صفحه‌ی 516]
همچنین در روایت مفصلی که سید بن طاووس (رحمه‌الله) در اقبال نقل کرده، امام سجاد (علیه‌السلام) در طول ماه رمضان، نافرمانی‌های بردگان و کنیزان خود را می‌نوشتند و در شب آخر ماه، آنان را جمع کرده و همه را می‌بخشیدند و آزادشان می‌نمودند و انگیزه‌ی این کار را اینگونه بیان می‌فرمودند: «اذْهَبُوا فَقَدْ عَفَوْتُ عَنْکمْ وَ أَعْتَقْتُ رِقَابَکمْ رَجَاءً لِلْعَفْوِ عَنِّی وَ عِتْقِ رَقَبَتِی؛ بروید که شما را بخشیدم و آزادتان کردم به امید این که بخشیده شوم و آزاد گردم» . [اقبال الاعمال، سید بن طاووس، جلد 1، صفحه‌ی 261]

تذکر 8: شایسته است در پایان این بحث، اشاره‌ای داشته باشیم به سخن برخی افراد که معتقدند «بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه» و گروهی در مقابل، معتقدند «بهشت را به بهانه می‌دهند نه به بها». اینان چون از دو منظر به یک حقیقت نگریسته‌اند، هر دو درست می‌گویند ولی در عین حال، هر دو ناقص می‌گویند.
از منظر وحی، بهشت را به بهای ایمان و عمل صالح می‌دهند؛ پس کسی که ایمان و عمل صالح ندارد،‌ بهشت نمی‌خرد؛ ولی با توجه به این که بهشت جاودان با نعمت‌های فوق تصور آن، با چند سال عملِ محدود و پر و بال شکسته به دست می‌آید، برخی را به این سو کشانده که ایمان و عمل صالح، فقط بهانه‌ای بوده و این فضل بیکران الهی است که موجب بهشتی‌شدنِ برخی انسان‌ها می‌شود.
با این تفسیر،‌ آنان که معتقدند بهشت را به بهانه می‌دهند،‌ منکر نقش کلیدی ایمان و عمل صالح در رسیدن به بهشت نیستند بلکه در مقایسه‌ی محدود با نامحدود، محدود را بهانه‌ای بیش نمی‌دانند.
تعبیر جامع و کامل در این زمینه این است که گفته شود «پس از ورود به بهشت، خواهیم فهمید که بهای بهشت (ایمان و عمل صالح)، بهانه‌ای بیش نبود». پس بهشت را به «بها» می‌دهند ولی بهایش آنقدر اندک و غیر قابل مقایسه با نعمت‌هایش است که به «بهانه»، شبیه‌تر است تا بها و قیمت واقعی.

یک سؤال و جواب آن
اگر بپرسید منظور از قید «در منهاج فردوسیان» که در نام کتاب آمده چیست؟
جواب می‌دهیم: هر مکتب فکری و سلوکی برای خودش بهشت و جهنمی با اوصاف مشخص دارد. بعضی مکاتب، «آرامش» را بهشت و «نگرانی» را جهنم می‌دانند. در بعضی دیدگاه‌ها، «وصال» دوست و با معشوقه بودن، بهشت است و «فراق» و دوری او، جهنم.
یکی معتقد است که:

بهشت آنجاست کآزاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد

و دیگری معتقد است:

بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من، تماشای رفیق است

حتی بر طبق روایت شریفه که می‌فرماید: «الدُّنْیا سِجْنُ المُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الکافِر» [دنیا، زندان مؤمن و بهشت کافر است. (من‏ لایحضره‏ الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحه‌ی 362)] همین زر و زور و زن و زندگی دنیوی، «بهشت» برخی کوته‌بینان است که «زُینَ لِلَّذینَ کفَرُوا الحَیاةُ الدُّنْیا» [«این زندگی دنیا برای کسانی که کفر می‌ورزند، زینت داده شده است» (سوره‌ی بقره، آیه‌ی 212)]. ولی این کتاب، بهشت و جهنم در «منهاج فردوسیان» را به تصویر می‌کشد و اوصاف آن را بیان می‌دارد تا منهاجیون و منهاجیات، راه را گم نکنند و هر سرابی را آب نپندارند و هر ادعایی را «بهشت» موعود نشمارند و از هر موهومی به عنوان «جهنم» گریزان نباشند.

ما معتقدیم، هیچ بهشتی ـ جز آنچه در این کتاب وصف شده ـ واقعی و دلکش نیست و نباید تمنّایش را در دل داشت. و هیچ جهنمی ـ جز آنچه در این کتاب وصف شده ـ واقعی و هول‌انگیز نیست و نباید هراسش را در دل داشت.

و سخن آخر:
در پایان این مقدمه، توجه رفقای منهاجی‌ام را به چند توصیه و مطلب مهم جلب می‌کنم [1]:
1. هیچگاه بهشت و جهنم را فراموش نکنید.
2. بهشت،‌ با عمل صالح به دست می‌آید.
3. در عین حال که باید با تمام توان برای رها شدن از جهنم و رسیدن به بهشت تلاش نمود،‌ ولی نباید بر عمل خود اعتماد کرد بلکه باید به فضل و رحمت خداوند مهربان،‌ امیدوار بود.
4. آن عمل صالحی نتیجه می‌دهد [یعنی از جهنم می‍رهاند و به بهشت می‌رساند] که برخاسته از اعتقادات صحیح باشد.
5. به یاد داشته باشید که هر چه درباره‌ی نعمت‌های بهشت تصوّر کنید، بهشت از آن بهتر است و هر چه از عذاب‌های جهنم تصوّر کنید، جهنم از آن سخت‌تر است.
6. همیشه و در همه حال، از خدای متعال، بهشت را بخواهید و از جهنم به او پناه ببرید.
7. مواظب باشید زیبایی‌های زودگذر این دنیا، شما را از نعمت‌های جاودانه‌ی آن جهان غافل نکند و به عذاب و حسرت جاوید، گرفتار نسازد.
8. سعی کنید همیشه دل و روحـتان در آرزوی بهشت و شوق رسیدن به نعمت‌های آن، و ترس از جهنم و عذاب‌های آن باشد.
9. به یاد داشته باشید که بهشت، بهترین هدف برای عبادت و بهترین تشویق کننده برای حرکت است، پس فقط به آن فکر کنید و برای رسیدن به آن تلاش نمایید تا حدی که یقین کنید، بهشتی هستید.
10. تمام همت و تلاشتان را برای نجات یافتن از جهنم صرف کنید به حدی که یقین کنید هیچگاه به عذاب‌های آن گرفتار نخواهید شد.
11. بر خلاف تصور رایج، ورود به بهشت، ارزان و ورود به جهنم، گران است.
12. هوشیار باشید کسی که بگوید از جهنم می‌ترسم ولی نفسش را از هوس‌ها و شهوات باز ندارد، خودش را مسخره کرده است.
13. در نظر داشته باشید که هر خوشی دنیا که منجر به جهنم شود، خوشی نیست و هر ناخوشی دنیا که منجر به بهشت شود، ناخوشی نیست.
14. اشک ریختن از ترس خدا،‌ اثر عظیمی در رهایی از آتش جهنم دارد.

وَ آخِرُ دَعوَانَا أَن الحَمدُ لله رَبِّ العَالَمِین
قم مقدسه ـ حاج فردوسی
فروردین‌ماه 1393 خورشیدی

سؤالات پر تکرار

1. در هنگام ثبت التماس دعا، فقط اسم کوچک خودمان را بنویسیم یا فامیلی هم لازم است؟
جواب: اسم کوچک کفایت می‌کند و نیازی به نام خانوادگی نیست؛ ولی اگر نام خانوادگی‌تان را بنویسید، بیشتر مشخص می‌شود حاجت، مربوط به چه کسی است.

2. اسم شناسنامه‌ای را باید بنویسیم یا اسمی که به آن صدایمان می‌زنند؟
جواب: فرقی نمی‌کند؛ گر چه بهتر است اسمی را بنویسید که شما را به آن صدا می‌زنند.

3. حاج فردوسی چه زمانی التماس دعای ما را می‌بینند و دعا می‌کنند؟
جواب: حاج فردوسی التماس دعاهای «اینترنتی» را از چند دقیقه تا چند ساعت بعد از ثبت، به درگاه فضل الهی تقدیم می‌کنند؛ ولی التماس دعاهای «حضوری» و «پستی»، زمان بیشتری طول می‌کشد.

اگر دوست دارید از انجام دعا مطمئن شوید، می‌توانید از طریق پیامک یا پیام در ایتا یا تلگرامِ شماره‌ی ۰۹۱۵۹۷۲۴۰۸۰ از انجام شدن دعا مطمئن شوید. برای این کار، نام و حاجت و جمله‌ای شبیهِ «آیا برای من دعا کردند؟» را ارسال کنید.

4. آیا برای مستجاب شدن دعایمان، باید به استجابت دعای حاج فردوسی اعتقاد داشته باشیم؟
جواب: همین که التماس دعا می‌دهید، نشان از این دارد که به «تأثیر مثبت دعا» و «تأثیر مثبت دعای حاج فردوسی» اعتقاد دارید؛ اگر اعتقاد نمی‌داشتید، التماس دعا نمی‌دادید.

5. مشخصات و حاجت ما را چه کسانی می‌بینند؟
جواب: التماس دعاهایی که به روش «اینترنتی» ثبت می‌شود، از طریق سیستم هوشمند، به طور مستقیم برای حاج فردوسی ارسال می‌گردد و هیچ شخصی از مشخصات افراد و حاجتشان مطلع نمی‌شوند.

6. مشخصات بانکی ما را چه کسانی می‌بینند؟
جواب: مشخصات بانکی شما (شماره‌ی کارت و رمز دوم)، فقط در اختیار بانک است و هیچ کسی به هیچ‌وجه از آن مطلع نمی‌شود.

7. آیا می‌توان در یک درخواست، چند حاجت را نوشت؟
جواب: در هر بار ثبت التماس دعا، فقط یک حاجت خود را بنویسید. درخواست‌هایی که مشتمل بر چند حاجت باشد، فقط حاجت اول آن خوانده می‌شود. برای اطلاع بیشتر، این مطلب را مطالعه کنید.

فرق دعای رایگان و بدون هزینه

سؤال: فرق «دعای رایگان» با «دعای بدون هزینه» چیست؟

جواب: «دعا کردن»، عملی مستحب است که دعاکننده می‌تواند برای انجام دادنش، درخواست مزد کند. بنا بر این، دعا کردن، بر دو قسم است:

1. «دعای رایگان» که دعاکننده، برای دعا کردن، پولی نمی‌گیرد و دعا کردنش برای رسیدن به ثواب‌های اخروی است.

2. «دعای پولی» که دعاکننده، برای دعا کردن، پول می‌گیرد.


بیشتر بدانید: آیا پول گرفتن برای دعا کردن، از نظر شرعی جایز است؟


«التماس دعا» نیز عملی مستحب است که ملتمس دعا، می‌تواند برایش هزینه کند. هزینه کردن برای التماس دعا، به این معناست که ملتمس دعا، در التماس دعایش جدّی است و به دعای دعاکننده، باور و ایمان قلبی دارد.

بنا بر این، التماس دعا، بر دو قسم است:

1. «التماس دعای با هزینه» که ملتمس دعا، برای اثبات جدّی بودنش، حاضر به پرداخت هزینه می‌شود.

2. «التماس دعای بدون هزینه» که ملتمس دعا، برای التماس دعایش، هیچ هزینه‌ای پرداخت نمی‌کند.

نکته‌ی مهم: ثبت التماس دعا از حاج فردوسی (در هر دو روش)، رایگان است؛ ولی ملتمس دعا برای اثبات جدّی بودن خواسته‌اش، باید هزینه‌ای بپردازد. با پرداخت هزینه‌ی متناسب با هر کدام از روش‌ها، جلوی ثبت التماس دعاهای غیرارزشمند و غیرجدّی گرفته می‌شود.

هزینه‌ی هر یک از روش‌های ثبت التماس دعا چنین است:

التماس دعای پستی:
1. ملتمس دعا باید قلم و کاغذ بردارد و نام کوچک خود و حاجتش را در آن بنویسد.
2. در ساعت اداری به باجه‌ی پست مراجعه کند و بعد از پرداخت هزینه‌ی پست، نامه‌اش را ارسال نماید.


بیشتر بدانید: ثبت دعا به روش پستی


التماس دعای اینترنتی:
1. نام کوچک خود و حاجتش را در صفحه‌ی مخصوص بنویسد.
2. برای هر بار ثبت التماس دعا، مبلغی واریز کند.


بیشتر بدانید: مزایای ثبت التماس دعا به روش اینترنتی، بر دو روش دیگر ثبت التماس دعا چیست؟


جمع‌بندی:
دعای حاج فردوسی، «رایگان» است؛ ولی ملتمس دعا، باید برای اثبات جدّی بودن خواسته‌اش، هزینه‌ی متناسب را پرداخت کند.

به عبارت دیگر، دعای حاج فردوسی، «پولی» نیست؛ ولی ملتمس دعا نباید توقع داشته باشد بدون پرداخت هزینه، التماس دعایش جدّی گرفته شود. فقط التماس دعایی جدی گرفته می‌شود که معلوم گردد برای صاحبش ارزش و اهمیت دارد به قدری که حاضر شده برایش هزینه بپردازد.

فرق استجابت با دریافت

سؤال: «استجابت دعا» چه فرقی با «دریافت استجابت» دارد؟

جواب: بعضی دعاها، مستجاب می‌شود و بعضی دعاها، مستجاب نمی‌شود. بعضی از دعاهایی که مستجاب می‌شود، دریافت می‌شود و بعضی دریافت نمی‌شود.


بیشتر بدانید: آیا احتمال دارد دریافت نکردن استجابت، به خاطر وجود مانع در ملتمس دعا باشد؟


به عبارت دیگر، بعضی افراد، وقتی دعا می‌کنند، دعایشان از ناحیه‌ی خدای تبارک و تعالی شنیده نمی‌شود. دعای این افراد، در مسیر استجابت نیست. خدای تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ ما دُعَاءُ الْکَافِرینَ إِلَّا فی ضَلَالٍ» [سوره‌ی غافر، آیه‌ی 50] یعنی دعای کسانی که راه پیامبران را رها کرده و راه خواهش‌های نفسانی و وساوس شیطانی را پیش گرفته و به نعمت‌های الهی، ناسپاس شده‌اند، در بیراهه است و هرگز شنیده نمی‌شود و به هدف استجابت نمی‌رسد.
پس دعای بعضی از انسان‌ها، اصلاً شنیده نمی‌شود و تا زمانی که دعا و درخواستی شنیده نشود، مستجاب شدنش امکان ندارد.
در مقابل این گروه، افراد دیگری قرار دارند که با پیروی از تعالیم انبیای الهی و مخالفت با نفس و شیطان، به جایگاهی رسیده‌اند که دعایشان در درگاه الهی، شنیده شده و به آن، ترتیب اثر داده می‌شود.
بحث دیگر، «دریافت استجابت» است. وقتی کسی که دعایش شنیده می‌شود، برای خودش یا دیگران، دعا کند، حاجتش بلافاصله، داده می‌شود؛ ولی دریافت کردنش نیاز به فراهم شدن مقدمات دارد.


بیشتر بدانید: چه کنم استجابت دعایم را فوری دریافت کنم؟


مطلب را در قالب یک مثال، بیشتر توضیح می‌دهیم. هر گاه از اداره‌ی آب، «اشتراک آب» خریداری کنید، بلافاصله دارای «اشتراک آب» می‌شوید؛ ولی زمانی «آب» را دریافت خواهید کرد که لوله‌کشی ساختمانتان به درستی انجام گرفته باشد.
بین داشتن «اشتراک آب» با دریافت کردن «آب»، فرق بسیاری است. امکان دارد شخصی «اشتراک آب» داشته باشد ولی به دلیل این که لوله‌کشی‌های منزلش تمام نشده و شیر و بست‌ها نصب نگشته، نتواند «آب» را دریافت کند.

دعای شخص مستجاب الدعوه در حق ملتمس دعا، شنیده و بلافاصله مستجاب می‌گردد؛ ولی تا زمانی که ملتمس دعا، شرایط دریافتش را نداشته باشد، استجابت را دریافت نخواهد کرد.


بیشتر بدانید: چه شاهد، دلیل و مدرکی برای استجابت دعای حاج فردوسی وجود دارد؟


مثال دیگری می‌زنیم تا مطلب، بیشتر روشن شود. هر گاه پروژه‌ی کاغذ دیواری منزل نوسازتان را به یک شرکت معتبر تزئینات داخلی منزل بسپارید، آن شرکت با داشتن بهترین کاغذ دیواری و نصب‌کنندگان حرفه‌ای، خدمات عالی و بی‌نقصی به شما ارائه خواهد نمود؛ اما این خدمات، زمانی انجام خواهد گرفت که منزلتان شرایط قبول کاغذ دیواری را داشته باشد. تا زمانی که نمای داخلی منزل نوسازتان به حالت آجری یا گچ و خاک است، امکان نصب کاغذ دیواری نیست.
در چنین شرایطی، حتی اگر چند سال هم طول بکشد، چون دیوارهای داخلی منزلتان آماده نیست، آن شرکت معتبر و مشهور، با بهترین کاغذ دیواری و نصّاب حرفه‌ای، نخواهد توانست هیچ کاری انجام دهد. در این صورت،‌ نباید اعتبار آن شرکت را زیر سؤال ببرید، بلکه باید زمینه را برای دریافت بهترین خدمات، آماده سازید.

سخن پایانی: اگر اعتقاد به «التماس دعا» دارید، می‌توانید به هر مستجاب الدعوه‌ای که می‌شناسید، التماس دعا بدهید. در این صورت، مطمئن باشید خواسته‌یتان فوری از سوی خدای تعالی، مستجاب و آماده‌ی تحویل به شما می‌شود. شما می‌توانید با «استغفار» و «شکرگزاری»، راه ورود استجابت را به زندگی‌تان باز کنید.

التماس دعای شخصی و غیری

سؤال: «التماس دعای شخصی» چه فرقی از نظر استجابت با «التماس دعای غیری» دارد؟

جواب: تنها شرط دریافت استجابت، داشتنِ ظرفیت و گنجایش لازم برای دریافت استجابت و نگهداری آن است.
از مواردی که نمی‌شود استجابت را دریافت کرد، جایی است که برای دیگران، بدون اجازه و کسب رضایت آنها، التماس دعا داده شود که به آن «التماس دعای غیری» می‌گوییم.
در مقابلِ «التماس دعای غیری»، «التماس دعای شخصی» قرار دارد؛ به این معنی که هر کسی برای خودش یا برای کسی که از او نیابت و رضایت گرفته، التماس دعا بدهد.
برخی افراد به جای این که فرودگاه استجابت را خودشان قرار دهند، محل فرود و دریافت استجابت را دیگری قرار می‌دهند؛ در حالی که از او اجازه نگرفته‌اند و او راضی به دریافت آن استجابت نیست.
این افراد، گمان می‌کنند خدای تبارک و تعالی، دعایی که اختیار بنده‌اش را بگیرد، مستجاب می‌کند؛ در حالی که چنین نیست. باید توجه داشت که با «دعا کردن»، نمی‌توان کارهایی انجام داد که «اختیار» انسان را از او بگیرد؛ ولی با «دعانویسی» می‌توان چنین کاری کرد؛ که البته از نظر شرعی، حرام و گناه کبیره است و عواقب دنیوی و عقوبت اخروی سنگینی دارد و اصلاً توصیه نمی‌شود.


بیشتر بدانید: دعا کردن، چه فرقی با دعانویسی دارد؟


پس هر گاه التماس دعایی بدهید که شخص دیگری (که از او نیابت نگرفته‌اید و حتی راضی نیست)، بخواهد استجابت را دریافت کند، هیچ گاه این اتفاق نخواهد افتاد و چنین التماس دعایی مستجاب نخواهد شد.
شما فقط اختیار فرودگاه خودتان را دارید و می‌توانید مرغ استجابت را در محدوده‌ی زندگی خودتان پذیرا باشید؛ ولی نمی‌توانید کاری کنید که پرنده‌ی استجابت، در آشیانه‌ی دیگران که اجازه نداده‌اند و راضی نیستند، فرود آید.
برای روشن شدن مطلب، چند مثال می‌زنیم:

مثال اول: خانمی نوشته است: «برادرم با دختری آشنا شده و قرار ازدواج گذاشته که من و مادرم او را دوست نداریم. دعا کنید محبت آن دختر از قلب برادرم برود».
در این مثال، کسی که باید استجابت را دریافت کند، «برادر» این خانم است در حالی که برادر این خانم، راضی به دریافت استجابت نیست و نمی‌خواهد محبت دختری که برای همسری آینده‌اش پیدا کرده از دلش برود.
در این مورد، اینگونه باید التماس دعا بدهد: «برادرم با دختری آشنا شده و قرار ازدواج گذاشته که من او را دوست ندارم. دعا کنید محبت آن دختر به قلب من بیفتد».

مثال دوم: آقایی نوشته است: «طلبکار بداخلاقی دارم که هر وقت از موعد پرداخت اقساطش می‌گذرد، تندی می‌کند و فحش می‌دهد. دعا کنید اخلاقش خوب شود و وقتی قسطم عقب می‌افتد، به من فحاشی نکند».
در این مثال، کسی که باید استجابت را دریافت کند، «طلبکار» این آقاست در حالی که طلبکار، راضی به دریافت استجابت نیست و نمی‌خواهد وقتی قسط بدهکارش به تأخیر افتاد، با محبت و خوش‌اخلاقی با او گفتگو کند.
در این مورد، اینگونه باید التماس دعا بدهد: «طلبکار بداخلاقی دارم که هر وقت از موعد پرداخت اقساطش می‌گذرد، تندی می‌کند و فحش می‌دهد. دعا کنید قسطم عقب نیفتد».

مثال سوم: خانمی نوشته است: «پسرم دوستان بد دارد و زیاد با آنان به تفریح و سفر می‌رود. دعا کنید دوستان نابابش را رها کند».
در این مثال، کسی که باید استجابت را دریافت کند، «پسر» این خانم است در حالی که پسر، راضی به دریافت استجابت نیست و نمی‌خواهد دوستانی که با آنان خوش است را رها کند.
در این مورد، اینگونه باید التماس دعا بدهد: «پسرم دوستان بد دارد و زیاد با آنان به تفریح و سفر می‌رود. دعا کنید از این کارش ناراحت نشوم».

مثال چهارم: آقایی نوشته است: «دخترم خیلی به نقاشی علاقه دارد؛ ولی من دوست دارم دندان‌پزشک شود. دعا کنید در کنکور امسال، در رشته‌ی دندانپزشکی قبول شود».
در این مثال، کسی که باید استجابت را دریافت کند، «دختر» این آقاست در حالی که دختر، راضی به دریافت استجابت نیست و نمی‌خواهد هنر و رشته‌ی مورد علاقه‌اش را با رشته‌ای که دوست ندارد، عوض کند.
در این مورد، اینگونه باید التماس دعا بدهد: «دخترم خیلی به نقاشی علاقه دارد؛ ولی من دوست دارم دندان‌پزشک شود. دعا کنید بتوانم به علاقه‌ی دخترم احترام بگزارم».

مثال پنجم: خانمی نوشته است: «پسری را دوست دارم؛ ولی او علاقه‌ای به من ندارد. دعا کنید محبتم به دلش بیفتد و عاشق سینه‌چاک من شود».
در این مثال، کسی که باید استجابت را دریافت کند، «پسر» مردم است در حالی که پسر مردم، راضی به دریافت استجابت نیست و نمی‌خواهد این دختر را دوست داشته باشد و عاشق سینه‌چاکش شود.
در این مورد، اینگونه باید التماس دعا بدهد: «مجرد هستم، دعا کنید پسری که مرا دوست داشته باشد و من هم او را دوست داشته باشم، برای ازدواج پیدا کنم».

مثال ششم: آقایی نوشته است: «آموزگار هستم. عصبانی شدم و دانش آموزی را تنبیه بدنی کردم و حالا از من شکایت کرده‌اند. دعا کنید اولیای دانش آموز پشیمان شوند و شکایت خود را پس بگیرند».
در این مثال، کسی که باید استجابت را دریافت کند، «اولیای دانش آموز» هستند در حالی که اولیای دانش آموز، راضی به دریافت استجابت نیستند و نمی‌خواهند شکایتشان از آموزگار را پس بگیرند.
در این مورد، اینگونه باید التماس دعا بدهد: «آموزگار هستم. عصبانی شدم و دانش آموزی را تنبیه بدنی کردم و حالا از من شکایت کرده‌اند. دعا کنید بتوانم به راحتی جبران کنم و پیامد سوئی برایم نداشته باشد».

مثال هفتم: خانمی نوشته است: «روزهای جمعه که می‌خواهیم استراحت کنیم، جمعه‌بازار در نزدیک منزل ما برپا می‌شود و فروشنده‌ها خیلی داد می‌زنند. دعا کنید جمعه‌بازار از اینجا برود یا دستفروش‌ها داد و فریاد نکنند».
در این مثال، کسی که باید استجابت را دریافت کند، «فروشندگان» هستند در حالی که فروشندگان، راضی به دریافت استجابت نیستند و نمی‌خواهند معرفی کالایشان با صدای بلند به مشتری را ترک کنند.
در این مورد، اینگونه باید التماس دعا بدهد: «روزهای جمعه که می‌خواهیم استراحت کنیم، جمعه‌بازار در نزدیک منزل ما برپا می‌شود و فروشنده‌ها خیلی داد می‌زنند. دعا کنید سر و صدای دستفروش‌ها روی اعصابمان نباشد».

هشدار مهم: فرقی نمی‌کند متن التماس دعا را طوری بنویسید که بتوان فهمید برای دیگری و بدون رضایت او درخواست استجابت دارید یا نتوان فهمید؛ زیرا آن قادر مطلقی که می‌خواهد دعایی را مستجاب کند، خوب می‌داند دریافت‌کننده‌ی این دعا چه کسی است و آیا آن شخص، راضی به دریافت استجابت هست یا نیست. پس اگر استجابت می‌خواهید، همیشه برای خودتان التماس دعا بدهید تا هر گاه شرایط دریافت استجابت را پیدا کردید، استجابت را دریافت نمایید و هیچگاه برای تغییر دیگران، التماس دعا ندهید که مستجاب نخواهد شد.

فاصله استجابت تا دریافت

سؤال: فاصله‌ی استجابت التماس دعا از سوی خداوند تا دریافت آن از طرف ملتمس دعا، چقدر است؟

جواب: همه چیز بستگی به شرایط ملتمس دعا دارد؛ یعنی تا زمان فراهم شدن شرایط لازم، استجابت به تأخیر می‌افتد.


بیشتر بدانید: این که می‌گویند مستجاب شدن فلان دعا به مصلحت نیست، به چه معنایی است؟


در روایتی آمده است: عن إسحاق بنِ عمّارٍ: قُلتُ لأبی عبدِ الله (علیه السلام): یُستَجابُ لِلرَّجُلِ الدُّعاءُ ثُمّ یُؤَخَّرُ؟ قال: «نَعَم عِشرونَ سَنَةً» [عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، صفحه‌ی 203]
ترجمه: اسحاق بن عمّار می‌گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: آیا می‌شود دعاى کسى مستجاب شود و برآورده شدن آن به تأخیر افتد؟ فرمودند: آرى، بیست سال [ممکن است به تأخیر افتد].
معنای حدیث این است که گاهی خداوند با آن‌که درخواست بنده‌اش را پذیرفته، اما اجرایی کردن خواسته‌ی او را به دلیل مصالحی به تأخیر می‌اندازد. مانند آنچه در این حدیث آمده است:
عَنْ هِشامِ بْنِ سالِمٍ عَنْهُ (علیه السلام) قالَ: «کانَ بَیْنَ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما وَ بَیْنَ أَخْذِ فِرْعَوْنَ أَرْبَعُونَ عَاماً» [کافی شریف، محدث کلینی، جلد 4، صفحه‌ی 345]
ترجمه: از زمانی که خدا به حضرت موسى و هارون (علیهما السلام) فرمود که دعایتان در مورد پیروزی بر فرعون اجابت شد، تا زمانی که فرعون دچار عذاب گردید، چهل سال فاصله افتاد!

به عبارت دیگر، هر آنچه در این جهان اتفاق می‌افتد، چه حکمت آن را دریابید و چه درنیابید، برای خیر بالاتری است؛ هر چند آن خیر، به سادگی برایتان قابل تشخیص نباشد. شاید استجابت دعایتان بیشتر از یک سال طول بکشد و شاید هم کمتر از یک روز؛ ولی چیزی که خواست خداوند پشتش باشد، همواره راهش را به زندگی‌تان پیدا می‌کند.


بیشتر بدانید: دعایی که دیر مستجاب می‌شود، چه مزیّتی بر دعایی که زود مستجاب می‌شود دارد؟


آنچه در نزد ماست، دعا و عرض حاجت به درگاه باری تعالاست و بنده‌ی ضعیف را نمی‌رسد که بر خالق مقتدر، امر کند و زمان استجابت و نوع آن را معیّن سازد.
انسان باید آنچه در توان دارد را انجام دهد و در کنار تلاش عملی، از دعا کردن و التماس دعا از صالحانی که می‌شناسد، کوتاهی نکند و نتیجه‌ی نهایی را به خدا بسپارد. مسلمان باید تسلیم مصلحت خداوند باشد و راضی به رضای الهی گردد و ایمان داشته باشد که هیچ حاجتی برای او بزرگ نیست.


بیشتر بدانید: ملاک تشخیص حاجت بزرگ از کوچک چیست؟ به چه حاجتی بزرگ و به چه حاجتی کوچک گفته می‌شود؟


پس امیدوارانه التماس دعا بدهید؛ ولی برای دریافت استجابت، عجله نکنید. اجازه دهید زمان‌بندی خداوند، که بهترین زمان‌بندی است، خواسته‌یتان را در بهترین زمان، وارد زندگی‌تان سازد.

مقایسه مزایا و معایب

سؤال: مزایا و معایب روش‌های ثبت التماس دعا (پستی و اینترنتی) کدام است؟

جواب: گر چه دعا کردن در هر دو روش ثبت التماس دعا، «رایگان» است؛ ولی هر دو روش ثبت التماس دعا، برای اثبات جدّی بودن و ارزشمندی، نیاز به پرداخت هزینه‌ی متناسب با همان روش دارد.


بیشتر بدانید: فرق «دعای رایگان» با «دعای بدون هزینه» چیست؟


با این حساب، تنها مزیّت مشترک دو روش برای ثبت التماس دعا، این است که ارزشمندی و جدّی بودن خواسته را اثبات می‌کند. اما هر کدام از روش‌ها، معایبی نیز دارد. معایب هر کدام از روش‌ها به قرار زیر است:

معایب روش ثبت التماس دعای پستی:

1. احتمال دارد نامه‌های عادی نرسد؛ مگر این که پست دوقبضه شود.
2. چند روز از زمان ارسال نامه تا زمانی که به دست حاج فردوسی برسد و دعا کنند، فاصله می‌افتد.

معایب روش ثبت التماس دعای اینترنتی:

1. نیاز به رمز دوم کارت دارد.

مزایای التماس دعای اینترنتی

سؤال: مزایای ثبت التماس دعا به روش اینترنتی، بر روش ثبت التماس دعای پستی چیست؟

جواب: مزایای ثبت التماس دعا به روش اینترنتی بر روش پستی، عبارتند از:

1. از هر جای ایران و جهان می‌توانید با استفاده از روش اینترنتی، اقدام به ثبت التماس دعا کنید؛ در حالی که در روش «پستی»، باید ساکن ایران باشید.

2. حاج فردوسی در هر جای ایران یا جهان که باشند، التماس دعای اینترنتی شما را فوری دریافت می‌کنند؛ در حالی که در روش «پستی»، اگر در سفر باشند، تا زمان بازگشت به مشهد مقدس، التماس دعایتان را دریافت نمی‌کنند.

3. از آنجا که مبالغ جمع‌آوری شده از ثبت التماس دعای اینترنتی، به نیازمندان آبرومند جامعه تقدیم می‌شود، استفاده از این روش ثبت التماس دعا، موجب شریک شدن ملتمس دعا در ثواب کمک به نیازمندان جامعه و تسهیل در دریافت استجابت است.

مصرف درآمد

سؤال: درآمد حاصل از التماس دعای اینترنتی، در چه مواردی مصرف می‌شود؟

جواب: درآمد حاصل از ثبت التماس دعای اینترنتی در کمک به نیازمندان متدیّن آبرومند جامعه مصرف می‌شود.

افراد زیادی در جامعه هستند که بر اثر شرایط نابسامان اقتصادی، دچار تنگدستی و کمبود در جهات مالی زندگی‌شان هستند. کمک به این افراد، از محل درآمد حاصل از التماس دعای اینترنتی است.
البته باید توجه داشت که این کمک‌های مالی، چه در قالب بسته‌های حمایتی و سبد کالا و چه به صورت واریز به کارت بانکی نیازمندان، فقط شامل افرادی می‌شود که علاوه بر فقر مالی، «دین‌دار» و «آبرومند» باشند.
فقرای زیادی را می‌بینیم که با ظاهری کثیف و ژولیده، دست گدایی به سوی عابران دراز می‌کنند. این افراد، در حقیقت آبروی خود را به حراج می‌گذارند و «فقیر آبرومند» محسوب نمی‌شوند.
همچنین فقرایی را می‌شناسیم که اهل تقوا و طهارت نیستند تا جایی که به ابتدایی‌ترین دستورات دین، مانند نماز و روزه پایبند نبوده و برعکس، دچار گناهان کبیره‌ای مانند شراب و دزدی هستند.
پس وجوهاتی که برای التماس دعای اینترنتی پرداخت می‌شود، به فقرایی می‌رسد که علاوه بر فقر مالی، آبرومند باشند و کاسه‌ی گدایی به دست نگیرند و نیز اهل تقوا باشند و این مبالغ را در حرام و معصیت پروردگار جهانیان مصرف نکنند.
روشن است که صدقه دادن به چنین افرادی، مایه‌ی باز شدن درهای رحمت الهی و وسیع شدن مجرای دریافت استجابت است. در نقطه‌ی مقابل، صدقه دادن به گدایان بی‌آبرو که اظهار ناداری می‌کنند و فقرایی که اهل معصیت هستند، اثر لازم را نداشته و چنان که باید و شاید، درخت رحمت پروردگار مهربان را برای فرو ریزاندن میوه‌های استجابت، تکان نمی‌دهد.
نیازمندان آبرومند و متدیّن، از طریق افراد مورد اعتماد و باتقوا، شناسایی و معرفی می‌گردند. شناسایی فقرای آبرومند و باتقوا، موجب می‌شود مبالغ حاصل از التماس دعای اینترنتی، به بهترین وجهی مصرف شده و بیشترین بازدهی را داشته باشد.
در مقابل این روش، مؤسسات خیریه هستند که معمولاً در شناسایی فقرا، ملاک «تقوا» و «آبرومندی» را مراعات نمی‌کنند و هر کسی که بتواند فقیر بودنش را اثبات کند، مورد حمایت آنان قرار می‌گیرد.
به تجربه دریافته‌ایم فقرایی که به مؤسسات خیریه مراجعه می‌کنند، فقرایی نیستند که کمک مالی به آنان، گره‌های بزرگ ملکوتی را باز کرده و راه دریافت استجابت را هموار سازد.

فراموش کردن بخشی از خواسته

سؤال: اگر فراموش کنم بخشی از خواسته‌ام را بنویسم، چه کنم؟

جواب: تنها راهی که دارید این است که دوباره التماس دعا ثبت کنید و قسمت فراموش شده را در التماس دعای جدید، مطرح نمایید.
به عنوان مثال، اگر برای «قبول شدن در دانشگاه» التماس دعا دادید و بعد یادتان آمد یا به این نتیجه رسیدید که می‌خواستید برای «قبول شدن در دانشگاه محل زندگی‌تان» التماس دعا بدهید، باید مجدد برای قبولی در دانشگاه محل زندگی‌تان التماس دعا ثبت کنید.

فقط یک التماس دعا

سؤال: چرا در هر ثبت دعای حضوری، پستی یا اینترنتی، فقط یک دعا می‌توانیم ثبت کنیم؟

جواب: چون هر خواسته، برای این که معلوم شود جدّی است، نیاز به پرداخت هزینه‌ی جداگانه دارد.
به عبارت دیگر، تعیین هزینه برای التماس دعا، برای این است که ثابت شود ملتمس دعا، خواسته‌ی مشخصی دارد و خواسته‌اش به قدری برایش مهم است که حاضر است برای طلب دعا، هزینه کند.

برخی افرادی که این مطلب را به خوبی درک نکرده‌اند، در هر نامه یا التماس دعای اینترنتی، چند خواسته را مطرح می‌کنند و با این کار، حاجت اصلی خودشان را در هاله‌ای از ابهام می‌برند.

وقتی کسی یک حاجت مشخص را در نامه می‌نویسد یا ثبت اینترنتی می‌کند، به راحتی معلوم می‌شود این یک حاجت، برای صاحبش مهم است که حاضر شده برایش هزینه کند؛ ولی وقتی چند حاجت را می‌نویسد، معلوم نمی‌شود کدامیک در اولویت قرار دارد و هزینه‌ای که کرده، برای اثبات جدّی بودن کدامیک از این چند حاجت است.

با این حساب، هر گاه حاجت مشخصی داشتید، آن را به تنهایی ارسال یا ثبت کنید؛ تا به خوبی معلوم شود حاجت جدّی شما کدام است.

دعای مبهم

سؤال: التماس دعای مبهم چیست؟

جواب: «التماس دعای مبهم» یا «التماس دعای کلی»، درخواست دعا برای رسیدن به چیزی است که مقدار مشخص و معیّنی نداشته باشد و نتوان حدود آن را تعیین کرد. چنین التماس دعاهایی فایده ندارد؛ زیرا چنین دعاهایی مستجاب نمی‌شود؛ پس همیشه برای رسیدن به خواسته‌هایی التماس دعا بدهید که مقدار مشخص دارند، نه خواسته‌های کلی و نامشخص.
به عبارت دیگر، همیشه چیزی را بخواهید که با دریافت استجابتش، بتوانید به راحتی مطمئن شوید که استجابت دعایتان را گرفته‌اید. بعضی‌ها می‌نویسند: «دعا کنید خوشبخت شوم» یا «دعا کنید عاقبت به خیر شوم» یا مادری نوشته است: «دعا کنید من و بچه‌هایم روی خوشی و شادی را ببینیم».
«خوشبختی» برای هر کسی معنای خاصی دارد و نمی‌توان حدّ و مرز خاصی برای آن مشخص کرد. شخصی که می‌نویسد: «دعا کنید خوشبخت شوم» چه چیزی را دریافت کند، خوشبخت شده است؟!
روش درست این است که این شخص، مثلاً اگر داشتنِ ماشینی که او را از سرویس حمل و نقل عمومی بی‌نیاز کند، خوشبختی می‌داند، برای «خریدن ماشین مناسب» التماس دعا بدهد نه برای خوشبخت شدن که دعای مبهم و کلی است.

راهکار دریافت فوری استجابت

سؤال: چه کنم استجابت دعایم را فوری دریافت کنم؟

جواب: اگر شرایط شما برای دریافت استجابت، فراهم باشد، استجابت را فوری دریافت خواهید کرد و نیازی نیست کاری انجام دهید.
اما اگر خواسته‌یتان به نحوی باشد که در این «زمان» و با این «شرایط»، امکان دریافتش نباشد، دریافت استجابت، تا زمان فراهم شدن شرایط مناسب، به تأخیر می‌افتد که اگر چنین نشود، موجب زحمت زیاد و دردسر فراوان خواهد بود.

همچنین اگر با انجام برخی گناهان، گنجایش لازم برای دریافت استجابت را از دست داده باشید، استجابت را فوری دریافت نخواهید کرد؛ ولی می‌توانید با «استغفار» و «شکرگزاری»، گنجایش لازم را فراهم کرده و جاده‌ی آمدن استجابت را هموار سازید.

خلاصه‌ی کلام: خیلی وقت‌ها راهی برای دریافت فوری استجابت نیست؛ ولی گاهی اوقات، «استغفار» (بنگرید به: نقش استغفار در دریافت استجابت) و «شکرگزاری» (بنگرید به: نقش شکرگزاری در دریافت استجابت) می‌تواند تأثیر خوبی در نزدیک کردن زمان دریافت استجابت داشته باشد.

کسب مهارت

سؤال: آیا می‌توانم برای این که تیراندازی‌ام خوب شود (کسب مهارت)، التماس دعا بدهم؟

جواب: قانون کلی در نظام آفرینش این است که برای کسب مهارت، باید زیاد تمرین کرد و راه میان‌بر ندارد. اگر منظورتان این است که «التماس دعا»، کار «تمرین» را انجام دهد و همچون تمرین زیاد، شما را به مهارت برساند، چنین امکانی وجود ندارد و خلاف سنّت الهی است. این خواسته، از همان خواسته‌هایی است که هیچگاه استجابتش به مصلحت نیست. (بنگرید به: تغییر مصلحت با التماس دعا)
به عبارت ساده، اگر می‌خواهید تیرانداز ماهری شوید، باید زیاد تیراندازی کنید تا مهارت به دست آورید و نمی‌توانید با التماس دعا، یک‌شبه به چنین مهارتی رسید. اگر می‌خواهید خطاط شوید، باید زیاد تمرین خط کنید و راه دیگری ندارد. اگر می‌خواهید رانندگی‌تان خوب شود، باید زیاد رانندگی کنید.
از قدیم گفته‌اند: «کار نیکو کردن از پر کردن است» یعنی در صورتی می‌توانید کارهایی که نیاز به مهارت دارد را به خوبی انجام دهید که زیاد انجام دهید و هر بار از شکست یا نقصی که در انجام آن کار می‌بینید، درس بگیرید و جبرانش نمایید.

فرار از سختی کسب مهارت

سؤال: بعضی کارها سخت است و فشار می‌آورد، آیا می‌توانیم برای از بین رفتن سختی کسب مهارت، التماس دعا بدهیم؟

جواب: برای رسیدن به جواب، به دو نکته توجه کنید:

1. همچنان که نمی‌توان با التماس دعا، کسب مهارت نمود، (بنگرید به: التماس دعا برای کسب مهارت) نمی‌توان با التماس دعا، از سختی‌های کسب مهارت فرار کرد؛ زیرا همین سختی‌های اول راه، موجب ساخته شدن مسیرهای عصبی و تبدیل شدن کار به مهارت است.
به عبارت دیگر، سنت و قانون الهی اینگونه است که انسان برای کسب مهارت و رسیدن به ملکه، باید مسیر پر پیچ و خمی را طی کند تا آرام آرام، در کاری که انجام می‌دهد به مهارت برسد و آن کار، برایش آسان گردد. این مسیر پر پیچ و خم را نمی‌توان با التماس دعا، به مسیر هموار و بدون فراز و فرودی تبدیل نمود.

2. انسان در سختی آفریده شده است، خدای بزرگ در قرآن کریم می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ؛ همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم» [سوره‌ی بلد، آیه‌ی 4] و گریزی از تحمل سختی‌های گوناگون ندارد؛ ولی گاهی اوقات، تحمل سختی‌ها برای رسیدن به مهارتی است که فایده‌ی بلندمدت ندارد یا حتی منجر به سرانجام شوم و بدعاقبتی می‌گردد.
مثلاً کسی که با سختی‌های فراوان و تمرین زیاد، توانسته است تیرانداز ماهری گردد، هر گاه به خدمت سلطان جائر درآید و از مهارتش در راه جنایت علیه مؤمنین استفاده کند، مصداقِ «خَسِرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ؛ در دنیا و آخرت، زیان دیده است» [سوره‌ی حج، آیه‌ی 11] خواهد بود. یعنی هم در راه آموختن مهارت تیراندازی، روزها و ساعت‌هایی از عمر دنیایش را به سختی و زحمت گذراند و هم مهارتش را در راه تباه کردن آخرتش به کار برد.
نکته‌ی اول، اشاره به «قضای الهی» دارد؛ یعنی قانون‌های غیر قابل تغییر پروردگار برای اداره‌ی جهان هستی. این قانون‌ها را نمی‌توان با التماس دعا تغییر داد. به عنوان مثال، نمی‌توان با التماس دعا، سوزندگی را از آتش، تری را از آب و دوندگی را از باد گرفت.
نکته‌ی دوم، اشاره به «قَدَر الهی» دارد؛ یعنی اندازه‌هایی که تغییرش به اختیار انسان واگذار شده است. مقدار این قانون‌ها را می‌توان با التماس دعا تغییر داد تا نتیجه‌ی ملایم با انسان به دست آید. مثلاً نمی‌توان سوزندگی را از آتش گرفت، ولی می‌توان با ایجاد عایق بین انسان و آتش، سوزندگی آتش نسبت به این انسان را تغییر داد و مهار کرد.

اشکال: در روایت آمده است: «إنَّ الدُّعاءَ یَرُدُّ الْقَضاءَ یَنْقُضُهُ کَما یُنْقَضُ السِّلْکُ وَ قَدْ أُبْرِمَ إبْراماً» [کافى شریف، جلد 2، صفحه‌ی 469، باب أن الدعاء سلاح المؤمن، حدیث 1]
ترجمه: همانا دعا برگرداننده‌ی قضاست و رشته‌ی قضا را از هم واتابانَد و بزند، همچنان که رشته‌ی نخ از هم باز شود، گرچه به سختى تابیده شده باشد.
یا می‌فرمایند: «إنَّ الدُّعاءَ یَرُدُّ الْقَضاءَ وَ قَدْ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ وَ قَدْ اُبْرِمَ إبْراماً» [کافى شریف، جلد 2، صفحه‌ی 469، باب أن الدعاء یرد البلاء، حدیث 3]
ترجمه: دعا، قضایی که از آسمان نازل شده بر مى‌گرداند، اگر چه آن قضا به سختى، محکم شده باشد.
پس معلوم می‌شود با دعا (و به تبع آن، با التماس دعا) می‌توان «قضا» را تغییر داد.

جواب: «قضا» در این روایات، باید به معنی «قَدَر» باشد و الّا معنی درستی نخواهد داشت. به عبارت ساده، اگر بتوان با «دعا»، قضا به معنی قانون‌های غیرقابل تغییر و سنت‌های لایتبدّل الهی را تغییر داد و تبدیل کرد، سنگ روی سنگ نخواهد ماند و زمین و آسمان فاسد خواهد شد و نظام عالَم در هم خواهد ریخت. اگر بتوان با دعا، سوزندگی را از آتش، تری را از آب و دوندگی را از باد گرفت، فساد عظیم در ارکان هستی رخ خواهد داد و کیهان بر مداری که خداوند تنظیم کرده است، نخواهد چرخید. پس باید و باید کلمه‌ی «قضا» در این روایت را به «قَدَر» یعنی اندازه‌ی استفاده و میزان به‌کارگیری «قضا» معنی کنیم تا اشکال بزرگتری رخ ندهد.

نتیجه‌ی کلام: نمی‌توان برای رها شدن از سختی مسیر کسب مهارت، التماس دعا داد؛ ولی می‌توان برای این که تحمل آن سختی‌ها، منجر به فایده‌ای در دنیا و آخرت گردد، التماس دعا ثبت نمود.

نقش شکرگزاری

سؤال: شکرگزاری،‌ با چه مکانیزمی، زمینه‌ی دریافت استجابت را فراهم می‌کند؟

جواب: تنها دلیل دریافت نکردن استجابت، عدم مصلحت است. امکان ندارد مصلحت باشد ولی استجابت دریافت نشود. عدم مصلحت، انواعی دارد که در جای خود، به تفصیل به آن پرداخته‌ایم. (بنگرید به: انواع عدم مصلحت)
هر گاه خواسته‌ای از محالات نباشد، می‌توان با ایجاد مصلحت، به آن رسید. ایجاد مصلحت، یعنی ایجاد گنجایش و ظرفیت لازم برای پذیرش خواسته. برای دریافت استجابت و رسیدن به خواسته، باید ظرفیت وجودی را افزایش داد. تنها راهی که برای افزایش ظرفیت وجودی در متون معتبر دینی آمده، شکرگزاری است. خدای تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ» [سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی 7]
ترجمه: و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد: اگر سپاسگزارى کنید، شما را افزایش می‌دهم.
نکته‌ی مهم در این آیه‌ی شریفه، این است که نفرمود: اگر شکر کنید، «نعمت‌های» شما را می‌افزایم، بلکه فرمود: اگر شکر کنید، شما را می‌افزایم. زیرا افزایش نعمت، پیامد غیرقابل گریز افزایش گنجایش است. به محض این که کسی گنجایش بیشتری پیدا کند، نعمت بیشتری را دریافت خواهد کرد.
برای مثال، وقتی کسی زیر باران ایستاده است و لیوانی در دست دارد، او فقط به اندازه‌ی همان یک لیوان از آب باران را جمع خواهد کرد و امکان ندارد بیش از آن، دریافت نماید. برای این که بتواند باران بیشتری جمع کند، باید ظرفش را افزایش دهد. وقتی یک لیوان دیگر در کنار لیوان اول بگذارد، بلافاصله دو لیوان آب باران خواهد داشت.
تصور اشتباه این است که نعمت‌های خداوند، محدود است و به صورت جیره‌بندی به مخلوقات داده می‌شود. اما واقعیت، این است که ریزش نعمت از سوی پروردگار جهانیان که فیض مطلق است، بی‌وقفه و فوق العاده زیاد است. با این حساب، دریافت نکردن استجابت، فقط و فقط به خاطر حجم کم ظرف ماست و الا همچنان که باران می‌بارد و برایش فرقی نمی‌کند چه ظرفی برای جمع‌آوری آب در زیر باران بگذاریم، فضل عظیم و عمیم خداوند نیز برایش فرقی نمی‌کند چه ظرفیتی داشته باشیم، هر مقدار ظرفیت که داشته باشیم، به همان مقدار، نعمت دریافت می‌کنیم.
به تصریح قرآن کریم، خدای تبارک و تعالی هیچگاه بیش از ظرفیت، نعمت و روزی نمی‌دهد که اگر چنین کند، موجب شکستنِ ظرف و سرریز شدن آن خواهد شد؛ می‌فرماید: «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لَکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ» [سوره‌ی شورا، آیه‌ی 27]
ترجمه: اگر خداوند، روزى را بر بندگانش [بیش از ظرفیت آنان] افزایش دهد، مسلّماً [سرریز شده و] در زمین سر به تجاوز برمى‏دارند. ولی به اندازه‌ای که [بندگانش ظرفیت دارند] فرو مى‏فرستد. همانا او به [میزان گنجایش] بندگانش آگاه بیناست.
با توجه به این که ارباب لغت، مانند راغب اصفهانی، «بغی» را به «طلب تجاوز از میانه‌روی» معنی کرده‌اند، معلوم می‌شود هیچکدام از ترجمه‌هایی که از این آیه ارائه شده، دقیق نیست و معنی آیه را نمی‌رساند.
برخی از ترجمه‌های این آیه:
انصاریان: و اگر خدا روزی را بر بندگانش وسعت دهد، در زمین سرکشی و ستم کنند، ولی آنچه را بخواهد به اندازه نازل می‌کند؛ یقیناً او به بندگانش آگاه و بیناست.
فولادوند: و اگر خدا روزى را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلماً در زمین سر به عصیان برمى‌دارند، لیکن آنچه را بخواهد به اندازه‌اى [که مصلحت است‌] فرو مى‌فرستد. به راستى که او به [حال‌] بندگانش آگاهِ بیناست.
آیتی: اگر خدا روزى بندگانش را افزون کند در زمین فساد مى‌کنند؛ ولى به اندازه‌اى که بخواهد روزى مى‌فرستد. زیرا بر بندگان خود آگاه و بیناست.
مکارم شیرازی: هرگاه خداوند روزی را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم می‌کنند؛ از این‌رو بمقداری که می‌خواهد (و مصلحت می‌داند) نازل می‌کند، که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست!

این گونه ترجمه کردن با فیاض مطلق بودن خداوند، در تضاد است و فقر و کمبود را تداعی می‌کند؛ در حالی که فقر، وعده‌ی شیطان است نه وعده‌ی خداوند، آنجا که می‌فرماید: «اَلشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء وَ اللّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 268]
ترجمه: شیطان شما را وعده‌ی فقر (کمبود) می‌دهد و شما را امر به کار زشت می‌کند و خدا، شما را [برای جبران کار زشت] وعده‌ی آمرزش و [در مقابل وعده‌ی کمبود شیطان] وعده‌ی فراوانی می‌دهد و خدا، گشایش‌گر داناست.
به هر حال، تنها راه برای دریافت استجابت، افزایش گنجایش وجودی است و بهترین راه برای افزایش گنجایش وجودی، شکرگزاری است.
شکرگزاری، به معنی دیدنِ نعمت‌ها و شاد شدن از آنهاست. به عبارت دیگر، شکرگزاری عبارت است از توجه کردن به نعمت‌هایی که در بدن و اطراف و زندگیِ هر کسی هست و شاد شدن از داشتنِ آن نعمت.
شکرگزاری، فقط گفتن کلماتی مانند: «الهی شکر» و «شکراً لله» نیست. ادای این کلمات، باید همراه با احساس شادی عمیق از داشتن نعمت‌ها باشد؛ و الا اگر همراه با احساس غم و گله‌مندی باشد، معلوم می‌شود آن شکرگزاری، جسدی بدون روح است و هیچوقت نخواهد توانست ظرفیت وجودی انسان را افزایش دهد.
این جواب را با سخنی نورانی از بهترین انسان، به پایان می‌بریم. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم):‏ «مَنْ تَظَاهَرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَیْهِ فَلْیُکْثِرِ الشُّکْرَ وَ مَنْ أُلْهِمَ الشُّکْرَ لَمْ‏ یُحْرَمِ‏ الْمَزِیدَ». [نوادر راوندی، صفحه‌ی 15]
ترجمه: کسی که نعمت به او روی آورد، زیاد شکر کند و کسی که شکر کند، از زیاد شدن محروم نخواهد گردید. (یعنی نعمت‌های جدید، ظرفیتش را پر نخواهد کرد، بلکه با شکرگزاری، مرتب بر ظرفیتش افزوده می‌شود و باز هم نعمت‌های جدیدتر دریافت خواهد نمود)

نقش استغفار

سؤال: استغفار،‌ با چه مکانیزمی، زمینه‌ی دریافت استجابت را فراهم می‌کند؟

جواب: همچنان که در «نقش شکرگزاری در دریافت استجابت» گذشت، تنها راه برای دریافت استجابت، افزایش گنجایش وجودی است. در آن نوشتار، با استناد به قرآن کریم، اثبات کردیم که بهترین راه برای افزایش گنجایش وجودی، شکرگزاری است.
یکی دیگر از راه‌های افزایش گنجایش وجودی، استغفار است. استغفار به معنی پاکسازی ظرفیت از زباله‌هایی است که جای نعمت را اشغال کرده‌اند. (دیو چو بیرون رود، فرشته درآید)
هر انسانی، ظرفیت مشخصی دارد که نمی‌تواند بیش از آن ظرفیت، نعمت دریافت کند. زمانی که بخشی از ظرفیت و گنجایش وجودش، با گناهان اشغال شده باشد، نخواهد توانست با تمام ظرفیتش، پذیرای نعمت‌های خداوند باشد. در چنین شرایطی، بهترین کار، پاکسازی وجود از زباله‌هاست.
برای پاکسازی وجود از زباله‌های گناه، دروازه‌ی پر خیر و برکت استغفار به روی انسان باز شده است. خدای تعالی در قرآن کریم، امر به استغفار نموده تا زمینه برای دریافت نعمت‌ها باز شود؛ آنجا که می‌فرماید: «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ» [سوره‌ی هود، آیه‌ی 3]
ترجمه: از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به راه او برگردید [تا] شما را از کالای خوبی تا زمان مشخص بهره‌‏مند سازد و به هر صاحب شایستگی، فضل خود را عطا کند.
دو نکته‌ی قابل تأمل در این آیه هست؛ یکی این که می‌فرماید: «تا زمان مشخص» یعنی بهره‌ای که از پاکسازی وجودتان به دست می‌آورید، دائمی نیست و بعد از مدتی، با ارتکاب گناه، دوباره ظرفیت وجودی‌تان کاهش خواهد یافت و به صورت خودکار، آن نعمت را از دست خواهید داد.
نکته‌‌ی دوم این است که معلوم نمی‌کند با استغفار، چه چیزهایی به شما داده می‌شود، بلکه می‌فرماید: «متاع خوبی» داده می‌شود و در پایان آیه می‌فرماید: هر کسی به تناسب شایستگی‌اش، از فراوانی و فزونی خداوند بهره‌مند خواهد شد.
همچنین از قول پیامبر اولو العزم حضرت نوح (سلام الله علیه) می‌فرماید: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا * یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَارًا» [سوره‌ی نوح، آیات 10 تا 12]
ترجمه: پس [به قومم] گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است. [تا] بر شما از آسمان [باران] پى در پى فرستد. و شما را با دارایی‌ها و فرزندان، افزایش دهد و برایتان باغ‌ها قرار دهد و [در آن باغ‌ها] نهرها بگذارد.

همچنین از قول حضرت هود (علیه السلام) می‌فرماید: «وَ یَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِکُمْ» [سوره‌ی هود، آیه‌ی 52]
ترجمه:‌ و اى قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به سوی او بازگشت کنید [تا] بر شما از آسمان [باران] پى در پى فرستد و نیرویى بر نیروى شما بیفزاید.
با دقت در این آیات، در می‌یابیم که اصول نعمت (سلامتی و ثروتمندی) با استغفار به دست می‌آید و نیز در می‌یابیم که نافرمانی به طور عام و گناه به طور خاص، کاری می‌کند که ظرفیت وجودی انسان، به شدت کاهش یافته و دچار نقطه‌ی مقابل سلامتی و ثروتمندی، یعنی مریضی و فقر گردد.
همین مطلب،‌ در روایات متعدد نیز آمده است. برخی از این روایات چنین هستند:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:‏ «مَنْ کَثُرَ هُمُومُهُ فَلْیُکْثِرْ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ». [نوادر راوندی، صفحه‌ی 15]
ترجمه: کسی که غصه‌هایش زیاد شده، زیاد استغفار کند. (زیرا زیاد شدن غصه، از تنگ شدن ظرفیت وجودی است و با استغفار، می‌توان ظرفیت اشغال‌شده را آزاد نمود و اضافه شدن قسمت‌های آزاد‌شده، شادی می‌آورد)
و باز فرمودند: «مَنْ لَزِمَ الِاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ کُلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضِیقٍ مَخْرَجاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ‏» [دعوات راوندی، صفحه‌ی 86]
ترجمه: کسی که همواره استغفار (پاکسازی) نماید، خداوند او را از هر غصه‌ای نجات می‌دهد و از هر تنگنایی خارج می‌سازد و از جایی که گمانش را ندارد، روزی می‌رساند. (یعنی همین که پاکسازی به درستی انجام گرفت و قسمت‌هایی از وجود، از آلودگی‌ها رها گردید، بدون این که برای دریافت روزیِ جدید، برنامه‌ریزی کرده باشد، روزی به دست می‌آورد)
مولانا امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «اَلاِسْتِغْفَارُ یَزِیدُ فِی‏ الرِّزْقِ» [الخصال، شیخ صدوق، جلد ‏2، صفحه‌ی 505؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، فتال نیشابوری، جلد ‏2، صفحه‌ی 455]
ترجمه: استغفار (پاکسازی)، روزی را زیاد می‌کند. (با این مکانیزم که بخشی از وجود را از آلودگی‌های گناه، آزاد می‌کند و قسمت‌های آزاد شده، پذیرای نعمت‌های جدید هستند).
و نیز می‌فرمایند: «أَکْثِرُوا الِاسْتِغْفَارَ تَجْلِبُوا الرِّزْقَ». [عیون الحکم و المواعظ، لیثی، فصل چهارم، صفحه‌ی 93؛ الخصال، شیخ صدوق، جلد ‏2، صفحه‌ی 615]
ترجمه: زیاد استغفار کنید تا روزی را جلب کنید. (روزی، زمانی جلب می‌شود که جای لازم برایش باز شده باشد).
برای توضیح بیشتر مطلب، چند مثال می‌زنیم. گاهی اوقات، فکر می‌کنید یخچالتان پر است و جایی برای خوراکی‌های تازه‌ای که خریده‌اید، ندارد. در این زمان، باید یخچال را پاکسازی کنید. ظرف بزرگ ماست، فقط یک بند انگشت ماست دارد، ماست را به ظرف کوچک منتقل کنید. قابلمه‌ای که غذای مانده دارد و کپک زده است را بیرون بیاورید. میوه‌هایی که فاسد شده است را خارج کنید. جعبه‌های قرصی که فقط چند عدد داخلش مانده را مدیریت کنید و قرص‌ها را به ظرف متناسب بریزید. محتوای پیاله‌هایی که هر کدام فقط چند قاشق مربا، ماست یا خامه دارد را به اصلش برگردانید. پنیرهای اندک بشقاب‌ها را به ظرف بزرگ پنیر روانه سازید. با اینگونه کارها، خواهید دید فضای یخچال، بیش از نیاز شما باز شد و می‌توانید مواد خوراکی جدید را در آن جای دهید.
همین معنی در رایانه نیز هست. بعضی برنامه‌ها هستند که رایانه را از فایل‌های بدون استفاده و جای‌گیر، پاک می‌کنند تا جا برای فعالیت‌های جدید باز شود و سرعت انتقال مطالب، افزایش یابد.
حتی برنامه‌ای در ویندوز هست که فقط با حذف فضاهای خالی بین اطلاعات و منظم چیدن دیتاها (defragmentation) سرعت و قدرت رایانه را افزایش می‌دهد. یعنی فضای خالی هم می‌تواند مخل به سرعت و قدرت و نیازمند پاکسازی باشد.

استجابت دیرتر

سؤال: دعایی که دیر مستجاب می‌شود، چه مزیّتی بر دعایی که زود مستجاب می‌شود دارد؟

جواب: یکی از قوانین عالم هستی این است که رسیدن به چیزی که بیشتر به دنبالش باشیم، شیرین‌تر از رسیدن به چیزی است که کمتر به دنبالش باشیم. به همین نکته در روایتی از مولانا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اشاره شده است که می‌فرمایند: «اَلسَّهَرُ أَلَذُّ لِلْمَنَامِ وَ الْجُوعُ یَزِیدُ فِی طِیبِ الطَّعَامِ» [نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ورّام، صفحه‌ی 141]
ترجمه: بیدار بودن در شب، مایه‌ی لذت‌بخش شدن خواب می‌گردد و گرسنگی کشیدن، نیکویی غذا را زیاد می‌کند.
خوابیدن لذت دارد ولی برای کسی که شب را تا صبح بیدار بوده، بسیار بیشتر لذت دارد؛ زیرا بعد از بیداری زیاد، به آن می‌رسد. همچنین خوردن لذت دارد؛ ولی برای کسی که روزه بوده یا مدتی طولانی چیزی نخورده، لذت‌بخش‌تر خواهد بود.
بر اساس این قانون عجیب، هر چه دریافت استجابت، دیرتر انجام گیرد، بعد از دریافت استجابت، لذت بیشتر و عمیق‌تری نصیب صاحبش خواهد شد. نیز کسی که دیرتر به خواسته‌اش می‌رسد، بیشتر قدرش را می‌داند و بیشتر شکرگزاری خواهد نمود.
پس در یک کلام، از این که تلاش زیادی برای رسیدن به حاجتی دارید ولی به شما داده نمی‌شود، گله‌مند نباشید و ناامید نشوید که در عوض، وقتی به شما داده شود و به آن برسید، لذت بسیار زیادی را تجربه خواهید کرد که دیگران، که آن را به راحتی و سرعت به دست آورده‌اند، آن مقدار از خوشی و لذت را تجربه نکرده‌اند.
مثلاً کسی که سال‌ها بچه‌دار نمی‌شده و بعد از توسلات، نذورات، تلاش‌های پزشکی، مراقبت‌های دارویی و غیره بچه‌دار شده، آن فرزند برای او چنان لذت و مزّه‌ای خواهد داشت که برای دیگران که چنین مسیر پر پیچ و خمی را طی نکرده‌اند، ندارد.
یا جوان مجردی که سال‌ها بدون همسر بوده و دعایش برای رسیدن به همسر مناسب، دیر مستجاب شده، وقتی به همسر می‌رسد، بسیار قدرش را می‌داند و نهایت لذت و خوشی را از او می‌برد.

استخاره

سؤال: آیا می‌توان به جای استخاره، التماس دعا داد؟

جواب: استخاره در لغت به معنای طلب خیر نمودن و خوبی خواستن از خداوند است و در اصطلاح به معنای عملی خاص با استفاده از قرآن یا تسبیح است.
استخاره به معنی لغوی، یعنی خیر خواستن از خداوند، سند معتبر از قرآن و روایات دارد. «طلب خیر»، یکی از همراهان همیشگی «توکل» است. زمانی که انسان مؤمن می‌خواهد قدم در جاده‌ی توکل گذاشته و با تکیه بر الطاف بیکران حق تعالی اقدام به عملی نماید، نخست به استخاره به معنی دعا برای طلب خیر رو می‌آورد و از خداوند بزرگ می‌خواهد او را در مسیری که انتخاب کرده، یاری کند و خیر و برکت در کارش قرار دهد.
در روایت آمده است که حق تعالی می‌فرماید: «از شقاوت بنده‌ی من آن است که کارها را بدون طلب خیر از من انجام دهد».
در روایت دیگری آمده است: «هر که در امری بدون استخاره داخل شود و به بلایی مبتلا شود، خداوند او را در آن بلا، پاداشی ندهد». در این موارد، استخاره به همان معنای لغوی است که هر کس می‌خواهد کاری انجام دهد از خداوند طلب خیر، برکت و موفقیت کند که این امر، بسیار مطلوب است.
استخاره به این معنا، مقدمه‌ی مشورت است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «هرگاه اراده‌ی امری کنی با کسی مشورت نکن تا با خدا مشورت کنی. پرسیدند چگونه؟ فرمود: صد مرتبه بگوید: «استخیر الله». سپس با مردم مشورت کن تا خداوند خیر را بر زبان هر که بخواهد جاری کند».
استخاره به معنی اصطلاحی، یعنی باز کردن قرآن با آداب خاص یا گرفتن بخشی از دانه‌های تسبیح و شمردن دانه‌های باقیمانده با شرایط مخصوص، سند معتبر و محکم از آیات و روایات ندارد؛ ولی نهی شرعی هم نشده است.
استخاره به معنی اصطلاحی، در حقیقت پیمودن راه حدس و تخمین در مواقع تحیّر و سرگردانی است که در پاره‌ای مواقع، راهگشا بوده و برای بعضی افراد، اطمینان‌بخش است.
برخی افراد، از استخاره به معنی اصطلاحی، انتظار پیشگویی دارند که قطعاً اشتباه و در موارد بسیار، منجر به انحراف می‌شود.
خیلی افراد در تصمیم‌های مهم زندگی، بدون فکر، مشورت و بررسی‌های علمی، فقط به استخاره به معنی اصطلاحی روی می‌آورند که چه بسا مایه‌ی ملامت و پشیمانی می‌شود.
بعد از بیان این مقدمه، به جواب سؤال فوق می‌پردازیم. هر گاه منظورتان از استخاره، معنی لغوی آن باشد، یعنی خیر و خوبی خواستن از خداوند، هر دو کار را می‌توانید انجام دهید. یعنی هم می‌توانید «دعا» کنید که خداوند خیر و برکت در فلان کارتان قرار دهد و هم می‌توانید «التماس دعا» ثبت نمایید که خداوند، خیر و برکت در آن کارتان قرار دهد.
هر گاه منظورتان از استخاره، معنی اصطلاحی آن باشد، یعنی باز کردن قرآن و گرفتن موضعی از تسبیح با آداب خاص، چون برای رها شدن از سرگردانی و انتخاب درست در دو یا چند راهی‌هاست، هم می‌توانید «استخاره» کنید و هم می‌توانید «التماس دعا» ثبت نمایید که خداوند، راهی که به صلاحتان بوده و خیر و برکت در آن است را در نظرتان برجسته و در قلبتان محبوب سازد تا آن را بپیمایید و آن کار را انجام دهید.

خلاصه‌ی کلام: التماس دعا، می‌تواند جایگزین خوبی برای استخاره (چه به معنی لغوی و چه به معنی اصطلاحی آن) باشد؛ حتی در تردید بین «استخاره به معنی اصطلاحی» و «التماس دعا»، به نظر می‌رسد چون «استخاره به معنی اصطلاحی» سند معتبری ندارد، «التماس دعا» بهتر باشد.

صدقه یا التماس دعا

سؤال: قبل از انجام کارهای مهم، بهتر است صدقه بدهیم یا التماس دعا ثبت کنیم؟

جواب: چه بخواهید صدقه بدهید و چه التماس دعا ثبت کنید، باید مبلغی بپردازید. مبلغ پولی که برای صدقه می‌پردازید، از دو صورت خارج نیست:

صورت اول: فقیری که می‌خواهید به او صدقه بدهید را به خوبی می‌شناسید که علاوه بر نیازمند بودن، «باتقوا» و «آبرومند» است. در این صورت، صدقه را در جای مناسبش هزینه کرده‌اید ولی از دعای خیر حاج فردوسی بهره‌ای نبرده‌اید.

صورت دوم: صدقه را به مؤسسات خیریه می‌دهید تا آنان به فقرایی که می‌شناسند بدهند. در این صورت، علاوه بر این که از دعای خیر حاج فردوسی محروم شده‌اید، اصلاً معلوم نیست صدقه را در جای درست آن، یعنی فقرای باتقوای آبرومند هزینه کنند.
در نقطه‌ی مقابل، وقتی التماس دعا ثبت می‌کنید، باید با پرداخت مبلغ اندکی، اثبات کنید که در این خواسته، جدّی هستید. مبالغی که از این طریق، جمع‌آوری می‌گردد، به «فقرای متدیّن آبرومند» داده می‌شود.
با این کار، هم صدقه داده‌اید و هم صدقه را به جا هزینه کرده‌اید و هم از دعای خیر حاج فردوسی بهره‌مند شده‌اید. بنا بر این هر گاه بخواهید کار مهمی انجام دهید، بهتر است به جای این که صدقه‌یتان را مستقیم به فقیر باتقوای آبرومند بدهید یا برای مؤسسات خیریه واریز کنید که معلوم نیست به چه کسانی می‌دهند، ثبت التماس دعا کنید تا صدقه‌یتان به دست اهلش (فقیر باتقوای آبرومند) برسد و راه را برای دریافت استجابت دعایتان باز نماید.

توسل

سؤال: آیا می‌توانیم به جای التماس دعا، به ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) توسل کنیم؟

جواب: خدای تبارک و تعالی، راه‌های دریافت استجابت و رسیدن به خواسته را متعدد قرار داده است. از منظر شرع انور، همچنان که به توسل امر شده‌ایم، به دعا کردن برای دیگران نیز تشویق شده‌ایم.
به عبارت دیگر، همان طور که در روایات معتبر رسیده از خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام)، «توسل به اهل بیت (علیهم ‌السلام)» از راه‌های رسیدن به حاجت است، «درخواست دعا از برادران و خواهران مؤمن» نیز از راه‌های رسیدن به حاجت است.
خدای تعالی راه‌های رسیدن به حاجت را متعدد قرار داده و برای هر راه، سهم مشخصی از استجابت مقرر نموده است. به این لحاظ، گر چه گاهی اوقات، استجابت دعا در توسل به اهل بیت (علیهم السلام) است ولی گاهی اوقات، در دعای خود شخص و گاهی در دعای پدر و مادرش و گاهی در خوشحال کردن فقیر و گاهی در سیر کردن حیوان گرسنه و … است. بر همین قیاس، گاهی اوقات، استجابت دعا و رسیدن به خواسته، در «التماس دعا» قرار دارد. لذا نباید به استناد به روایات توسل، از روایات «دعا» و «التماس دعا» غافل شد. البته کسی که حاجت مهم و نیاز بزرگی داشته باشد، نیاز به این توصیه نیست. او به هر چیزی که بویی از استجابت بدهد، چنگ خواهد زد، حتی اگر آن چیز، ریسمانی پوسیده (مانند دعانویسان، سحر، جادو و طلسمات) باشد.

دعا خواندن

سؤال: آیا می‌توانیم به جای التماس دعا، به دعاهای موجود در کتب ادعیه مانند مفاتیح الجنان رجوع کنیم؟

جواب: گر چه خواندن دعاهای مأثوره، مانند آنچه در کتاب‌های دعای معتبر آمده، بسیار خوب و سفارش‌شده است؛ ولی نمی‌تواند جای دعا کردن و التماس دعا دادن برای رسیدن به حاجت خاص را بگیرد. زیرا بخشی از دعاهای مأثوره، «مناجات» و بخشی، دعاهای کلی و استغفار است.

کتاب‌های معتبر ادعیه فراوانند که بعضی از آنها همچون مصباح المتهجد شیخ طوسی، اقبال الاعمال سید بن طاووس، بلد الامین کفعمی و مفاتیح الجنان محدث قمی، شهرت بیشتری دارند.

دعاهایی که بیشتر، جنبه‌ی مناجات یا درخواست‌های کلی و اخروی دارد، فراوان است، مانند مناجات خمس عشر، مناجات شعبانیه، صلوات شعبانیه، دعای مجیر، دعای مشلول و دعای یستشیر.

این مطلب، یعنی مقایسه‌ی «التماس دعا» با «خواندن دعا» فقط مخصوص دعاهای معتبر است؛ اما هیچوقت نمی‌توان بین «دعاهای غیرمعتبر» و «التماس دعا» مقایسه نمود. دعاهای غیرمعتبر، دعاهایی هستند که از منبع وحی صادر نشده و توسط دعانویسان یا در بهترین حالت، توسط علمای اسلام تدوین و نگارش شده است. انقطاع چنین دعاهایی از منبع وحی، تأثیر منفی زیادی بر نورانیت آن دارد و در موارد متعدد، موجب ایجاد اختلال و دردسرهایی برای خواننده‌اش شده است.

دعاهای غیرمعتبر که منقطع از منبع وحیانی هستند، بسیارند ولی مشهورترین آنها، عبارتند از: دعای معراج، دعای عکاشه، دعای نادعلی کبیر، دعای هفت هیکل، دعای شش قفل. استفاده از دعاهای جعلی، نه تنها موجب نورانیت نمی‌شود، بلکه در موارد بسیار، موجب ایجاد ظلمت نیز می‌گردد.

فرق دعا کردن با دعانویسی

سؤال: دعا کردن، چه فرقی با دعانویسی دارد؟

جواب: دعا کردن، چند فرق اساسی با دعانویسی دارد که قبل از ورود به آن، لازم است دعانویسی را توضیح دهیم.
دعانویسی در حکم نوشتن بخشنامه است. به این معنی که با نوشتن دستورات یا خواهش‌هایی بر کاغذ و سپردن آن به مأموران مناسب، آن دستورات یا خواهش‌ها اجرا می‌شود.
گاهی دعانویس، دعاهای مأثوره و معتبر ـ که از ناحیه‌ی وحی رسیده ـ را می‌نویسد. این دعاها در حکم بخشنامه‌ای برای فرشتگان الهی است تا آن را اجرا کنند. نوشتن اینگونه دعاها، از نظر شرع مقدس، جایز است و دستاوردهای آن، نورانی خواهد بود.
گاهی دعانویس، طلمسات و جداول اوفاق می‌نویسد که در حکم بخشنامه برای شیاطین جن است. نوشتن اینگونه دعاها، از نظر شرع مقدس، حرام است و دستاوردهای آن، ظلمانی خواهد بود.
بعد از تعریف «دعانویسی»، به بیان فرق‌های «دعاکردن» با «دعانویسی» می‌پردازم:

فرق اول: منبع استمداد
همچنان که در تعریف «دعانویسی» گذشت، گاهی دعایی که نوشته می‌شود، با کمک گرفتن از خدای تبارک و تعالی و مأموران الهی به نتیجه می‌رسد و گاهی با کمک گرفتن از ابلیس و سربازانش به هدف می‌نشیند.
وقتی دعایی نوشته می‌شود، اگر از دعاهای مورد تأیید شرع باشد، فرشته مأمور می‌شود آن را انجام دهد و اگر از دعاهای مورد تأیید شرع نباشد، جنی شرور مأمور می‌شود آن را انجام دهد.
اما در دعا کردن، نمی‌توان به شیطان پناه برد و از او کمک خواست، لذا دعا کردن، فقط خواستن از خدای تبارک و تعالاست. کسی که در سحرگاه یا بعد از نمازهای واجب یا در حرم ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) دست به دعا بر می‌دارد، نمی‌تواند دعایش را با نام ابلیس شروع کند و از او مدد بطلبد. دعا کردن در اوقات استجابت، فقط باید با نام خدای تعالی و صلوات بر محمد و آل محمد (علیهم السلام) شروع شود و پایان یابد.
کسی که دعای معتبر می‌نویسد، باید در هنگام نوشتن دعا، در دل، متوسل به خدا و انوار انبیاء و اوصیاء و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) باشد تا آثار استجابت، بیشتر و بهتر نمایان شود.
کسی که دعای غیرمعتبر و طلسم و اوفاق می‌نویسد، باید در هنگام نوشتن دعا، متوسل به ابلیس الابالسه و موکل‌هایش از جنیان کوچک باشد تا دستورات یا خواهش‌هایش را به درستی انجام دهند.
اما کسی که دعا می‌کند، وقتی دست به سوی آسمان بلند می‌نماید، نمی‌تواند جز به حضرت باری تعالی (جلّت اسمائه) متوسل شود.
این، اولین فرق بین «دعا کردن» و «دعا نوشتن» است. در «دعا کردن» فقط باید از «الله» یاری گرفت و به او متوسل بود؛ ولی در دعا نوشتن، می‌توان به «الله» متوسل شد و می‌توان به «ابلیس» متوسل شد.
مخالفت دیرینه‌ی حاج فردوسی با «دعانویسی» به جهت این است که معمولاً دعانویسان، انسان‌های بی‌تقوا و بی‌نوری هستند که با توسل به ابلیس و جنودش (جنّیان شرور) اقدام به دعانویسی می‌کنند و عملشان، از نظر شرعی، حرام و گناه کبیره است.
اگر کسی را پیدا کنید که دعاهای مأثور و حرزهای معتبر را بنویسد، اشکال ندارد از او بخواهید برایتان حرز و دعا بنویسد؛ ولی شاید یک هزارم از دعانویسان را پیدا نکنید که «فقط» از دعاهای مأثور و حرزهای معتبر استفاده کنند. تا کنون هر دعایی از دعانویسان دیده‌ایم، آلوده به جداول اوفاق و عبارات شیطانی علوم غریبه و سحر بوده است.

فرق دوم: ملاحظه‌ی مصلحت
وقتی به درگاه حق تعالی دعا می‌کنیم، خدای سمیع و بصیر، مصلحت بنده‌اش را در نظر می‌گیرد و چنانچه استجابت آن دعا، به صلاح بنده‌اش باشد، آن را مستجاب کرده و به او می‌دهد و اگر به صلاحش نباشد، به او نمی‌دهد.
اما در «دعانویسی»، هر گاه از علوم غریبه و جداول اوفاق استفاده شود (که تقریباً همیشه همینطور است)، مأمور جنی، آن کار را بدون در نظر گرفتن صلاح و فساد کسی که دعا برایش نوشته شده، انجام می‌دهد و در بیشتر مواقع، خسارت‌های سنگینی به بار می‌آورد. دعانویسی و کمک گرفتن از نیروهای ماورائیِ کم‌شعور (جنّیان) که گاهی شرور هم هستند و دوست دارند به دستور یک انسان، به انسان دیگری ضربه بزنند، بدون در نظر گرفتن صلاح و مصلحت است. دعانویسی، مانند همان دستوری است که یک قلدر به نوچه‌هایش می‌دهد تا بر سر انسان ضعیفی بریزند و او را بزنند یا بکشند. نوچه‌ها بدون این که فکر کنند این کار به صلاح آن شخص هست یا نیست، دستور را اطاعت می‌کنند و صدمات و لطمات سنگینی وارد می‌آورند که به هیچ وجه به مصلحت مضروب یا مقتول نیست.

فرق سوم: سلب اختیار
در دعا کردن، خدای تعالی حاجت را می‌دهد و یا راهِ رسیدن به حاجت را نشان می‌دهد. در هر حال، اختیار انسان که فرق اصلی او با اشیاء است، محفوظ می‌ماند؛ ولی در دعانویسی، اگر همراه با تسخیر موکّل جن باشد، مأمور کم‌شعور جنی، انسانی را مجبور به کاری می‌کند و اختیارش را از او می‌گیرد. مثلاً وقتی دعای محبت برای مردی نوشته می‌شود، مرد مورد نظر، تحت تأثیر فشار نیروهای نامرئی شرور، مجبور می‌شود زن مورد نظر را دوست بدارد، حتی اگر در حالت عادی، از قیافه، اخلاق، اعتقادات و رفتار آن زن متنفر باشد.
فرق انسان با جماد در «اختیار» اوست. اگر انسانی را مجبور به کاری کنند، همانند سنگی خواهد بود که آن را از جایی بردارند و در جای دیگر بگذارند. در چنین شرایطی، سنگ نمی‌تواند اعتراض کند و به جای قبلی برگردد. وقتی برای انسان مختار، دعایی بنویسند و او را مجبور سازند، مثل همان سنگ خواهد بود و از مقام انسانیت، تنزل داده خواهد شد.
در «دعا کردن»، اختیار انسان محفوظ می‌ماند؛ ولی در دعانویسی با علوم غریبه و طلسمات، اختیار انسان از بین می‌رود و انسان را در حد سنگ و چوب، مجبور و مقهور می‌سازد.

فرق چهارم: خیر و شر
دعا کردن چون حاجت بردن به درگاه منبع خیرات یعنی خدای تبارک و تعالی با واسطه قرار دادن خوبان روزگار یعنی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است، نمی‌تواند حاوی شرّ و بدی باشد. دعای شرّ، که در اصطلاح به آن «نفرین» گفته می‌شود، به نفرین‌گر بر می‌گردد و سراسر، ضرر و خسران است. هر گاه کسی دست به نفرین دیگری بردارد و بدون این که ظلمی از او دیده باشد، زبان به نفرینش بگشاید، به سرعت در پرده‌های ظلمت و سراشیبی سقوط به سوی جهنم خواهد افتاد. به همین دلیل، کسی که دعا می‌کند، فقط باید طلب خیر کند و به هیچ وجه نمی‌تواند در دعایش، طلب شرّ نماید.
اما در دعانویسی، چنین محدودیتی نیست و دعانویس، با تسخیر شیاطین، هر شرّ و بدی‌ای را برای انسان‌ها درخواست می‌کند. گاهی دعانویس، بین دو نفر که یکدیگر را دوست دارند، تفرقه می‌اندازد یا مردی را بر زنی می‌بندد یا مسیر درآمد کسی را تنگ می‌نماید و مشتری‌هایش را فراری می‌دهد.
در دعانویسی، همچنان که می‌توان خیر خواست، می‌توان شرّ خواست؛ ولی در دعا کردن، فقط و فقط باید خیر خواست. در دعا کردن می‌توان زیاد شدن روزی و مشتری را خواست؛ ولی نمی‌توان کم شدن مشتری و درآمد را درخواست نمود.
در دعا کردن می‌توان زیاد شدن محبت و آشتی بین دو انسان را طلب کرد؛ ولی نمی‌توان کینه، قهر و دعوا را طلب نمود.
اما در دعانویسی، همچنان که می‌توان زیاد شدن روزی و درآمد را درخواست کرد، می‌توان کم شدن مشتری و فقر و پریشانی انسانی را درخواست نمود.
در دعانویسی، همچنان که می‌توان عشق و محبت را درخواست نمود، می‌توان کینه و تنفر ایجاد کرد.

فرق پنجم: سفارش دینی
دین به دعا کردن سفارش کرده ولی به دعانویسی سفارش نکرده است. بلکه درباره‌ی دعانویسی با دعاهای غیر معتبر و استفاده از طلسمات و جداول اوفاق، نهی کرده است.
از منظر آیات قرآن و روایات ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام، دعا کردن برای خود و دیگران، مستحب است و بهره‌های نورانی دنیوی و ثواب‌های فراوان اخروی دارد؛ ولی اگر دعانویسی با علوم غریبه و سحر باشد، از نظر شرع، گناه کبیره است و مسلمانی که چنان دعایی بنویسد و دیگری را جادو کند، گردنش زده می‌شود.

فرق ششم: محل استجابت
وعده‌ی خداوند بر استجابت هر دعایی است که به درگاهش تقدیم شود؛ ولی گاهی اوقات، بنا بر مصالحی، استجابت را به عالم بعدی و سرای ابدی موکول می‌سازد. کسی که دعا می‌کند یا درخواست می‌کند شخص دیگری برایش دعا کند، همواره پیروز است و حتماً دستاوردی نصیبش خواهد شد، چه در این دنیا و چه در آن دنیا. اما کسانی که رو به دعانویسی معتبر می‌آورند، اگر حاجتشان از طریق دعانویسی برآورده نشود، نصیبی در جهان بعدی نخواهند داشت. و کسانی که از دعانویسی حرام برای رسیدن به حاجت‌هایشان استفاده می‌نمایند، در جهان بعدی، دچار عذاب‌های شدید الهی خواهند بود.
به عبارت ساده، دعا کردن اگر در دنیا مستجاب نشد، در آخرت مستجاب می‌شود؛ ولی دعانویسی چنین ثمره‌ای ندارد و اگر در دنیا نگرفت، در آخرت خبری نیست.

فرق هفتم: تصریف استجابت
بنا بر روایات معتبر، خدای تعالی هر گاه صلاح بنده‌اش را در استجابت دعایش، دقیقاً به همان شکلی که خواسته، بداند، همان را به او می‌دهد؛ ولی گاهی اوقات، دعای بنده را به بهتر از آنچه خواسته و گاهی اوقات با دفع بلا مستجاب می‌سازد. در دعانویسی، چنین چیزی نیست و اگر انجام شود، بدون تبدیل و تغییر انجام می‌شود و حالت بهتری در کار نیست.

فرق هشتم: وساطت و دخالت
کسی که دعا می‌کند، واسطه‌ای برای عرض خواسته‌ی برادران و خواهران مؤمنش به بارگاه الهی است و قدرت ویژه‌ای ندارد. ویژگی دعاگو، طهارت زبان و قلبش است که او را لایق رساندن خواسته‌ی دیگران به درگاه مجیب کرده است.
اما کسی که دعا می‌نویسد، خودش عامل اصلی در تأثیرگذاری است. یعنی با اختیاری که خدای تعالی به بشر داده است، می‌تواند در امور دیگران دخالت کند.
لذا وقتی کسی به دعاگو مراجعه می‌کند، به او می‌گوید: از خدا بخواه فلان خواسته‌ام را به من عطا فرماید. ولی وقتی کسی به دعانویس مراجعه می‌کند، به او می‌گوید: مرا به خواسته‌ام برسان.
جنبه‌ی غالب در مراجعه به دعاگو، جنبه‌ی «وساطت» است؛ در حالی که جنبه‌ی غالب در مراجعه به دعانویس، جنبه‌ی «دخالت» است.

فرق نهم: حسن ظن و اعتماد
برای مراجعه به کسی که دعا می‌کند، فقط کافی است به او حسن ظن داشته و خوش‌گمان بود و نیازی نیست صلاحیّت او احراز شود؛ زیرا بنا نیست دستورالعملی از او اجرا گردد.
برعکس در مراجعه به دعانویس، لازم است قبل از انجام دستورالعمل‌هایش، اعتماد کافی به او و مهارتش، حاصل شود. به عبارت دیگر، معمولاً دعانویس‌ها، دستورالعمل‌هایی برای اجرا به مراجعین خود می‌دهند. هر عاقل محتاطی باید قبل از عمل به دستورات دعانویس، از اعتبار، مهارت و سلامت دعانویس مطمئن شود تا با عمل به دستوراتش، دچار خطر و ضرر نگردد.
اما در بحث التماس دعا، هیچ نیازی نیست که مهارت خاصی در دعاگو احراز شود. همین که ملتمس دعا، به دعاگو، حسن ظن داشته و خوش‌گمان باشد، کافی است. در بحث التماس دعا، بنا نیست دعاگو کاری بیشتر از رساندن پیام نیازمند به بارگاه الهی انجام دهد؛ لذا همین مقدار که دعاگو را انسان صالح و نیکوکاری بدانیم، برای التماس دعا کفایت می‌کند.
البته در روایت شریف، همین مقدار حسن ظن و خوش‌گمانی برای التماس دعا گفتن نیز لازم شمرده نشده است. در روایتی از امام کاظم (علیه‌السلام) آمده است: «لَا تُحَقِّرُوا دَعْوَةَ أَحَدٍ فَإِنَّهُ یُسْتَجَابُ لِلْیَهُودِیِّ وَ النَّصْرَانِیِّ فِیکُمْ وَ لَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ» [کافی شریف، محدث کلینی، جلد 4، صفحه‌ی 17]
ترجمه: دعای هیچ کسی را کوچک نشمارید؛ همانا دعای یهودی و مسیحی درباره‌ی شما مستجاب می‌شود ولی درباره‌ی خودشان مستجاب نمی‌شود.
بر اساس این روایت شریف، حتی به یهودی و مسیحی که کافر هستند هم می‌توان التماس دعا گفت و دعای آنان به تصریح امام معصوم (علیه السلام) در باره‌ی مسلمانان مستجاب می‌شود.
به عبارت دیگر، گر چه از منظر اسلام، کافر هیچ صلاحیّتی ندارد؛ ولی در مورد التماس دعا گفتن، می‌توان به او التماس دعا گفت و جالب این است که دعایش هم مستجاب می‌شود.

نتیجه‌ی کلام:
«دعا کردن» نور مطلق است و شرع انور به آن سفارش کرده است؛ ولی «دعانویسی» می‌تواند نور باشد، آنجا که از دعاهای معتبر استفاده شود و می‌تواند ظلمت باشد، آنجا که از سحر و جادو استفاده شود.

فرق التماس دعای جدی با تعارفی

سؤال: چرا التماس دعاهایی که به یکدیگر می‌گوییم، نتیجه‌ای ندارد؟

جواب: التماس دعا گفتن، به دو صورت است؛ التماس دعای جدّی و التماس دعای تعارفی.
التماس دعا گفتنی که در بین مذهبی‌ها رایج است، التماس دعای تعارفی است. در التماس دعای تعارفی چون دعاگو می‌داند ملتمس دعا، هزینه‌ای بابت التماس دعایش پرداخت نکرده، آن را جدّی نمی‌گیرد و همین جدّی نگرفتن، موجب بی‌ثمر شدن آن می‌شود.

التماس دعای تعارفی

به عبارت ساده، وقتی شخصی به یک روحانی یا سید یا مداح یا حتی پیرمرد و پیرزن متدین می‌گوید: «التماس دعا دارم» یا «مرا دعا بفرمایید»، آن شخص در جواب می‌گوید: «محتاج دعا هستم» یا «حاجت روا باشید» و قضیه،‌ در همینجا به خوبی و خوشی ختم می‌شود. در این فرایند، که یکی از تعارفات اجتماعی ـ مذهبی است، کسی که «التماس دعا» گفته، نباید انتظار دعای جدّی داشته باشد و کسی که به او «التماس دعا» گفته شده، تعهدی برای دعا کردن ندارد. این مکالمه، همانند سایر تعارفات اجتماعی، مسئولیت و تعهدی ایجاد نمی‌کند.
مثلاً وقتی شخصی که جلو خانه‌اش ایستاده، به کسی که از آنجا عبور می‌کند می‌گوید: «بفرمایید منزل» یا «در خدمت باشیم» به معنی «دعوت رسمی» نیست و جوابش در حدّ «خیلی ممنون» و «عزتْ زیاد» است. رد و بدل کردن چنین کلماتی تعهد ایجاد نمی‌کند. اگر عابر، این «تعارفات» را «دعوت رسمی» بپندارد و قصد ورود به منزل آن شخص را داشته باشد، با ممانعت صاحب‌خانه مواجه خواهد شد یا حداقل صاحب‌خانه از ناآشنایی عابر با آداب و رسوم اجتماعی، تعجب خواهد کرد.
در «التماس دعای تعارفی» نیز همین است. وقتی کسی عازم مکانی زیارتی، مانند مکه و کربلاست، جماعتی به او «التماس دعا» می‌گویند و او، اگر خیلی انسان اهل مراعاتی باشد، برای این که وقتی از او پرسیدند: «برای من دعا کردید؟» راست بگوید، در آن محل زیارتی، «همه‌ی ملتمسین دعا» را به طور کلی دعا می‌کند؛ یا «به نیابت از تمام ملتمسین دعا» زیارت‌نامه می‌خواند.
جدّی نبودن «التماس دعای تعارفی» تا حدّی جدّی است که برخی افراد، خداحافظی‌شان با لفظ «التماس دعا»ست. مثلاً وقتی به او می‌گویند: «خداحافظ» در جواب می‌گوید: «التماس دعا»
حتی بعضی مذهبی‌های سرد، برای رد کردن افراد، از لفظ «التماس دعا»‌ استفاده می‌کنند! مثلاً برای این که کسی را از مکانی بیرون کنند، همراه با اشاره‌ی دست به سوی خروجی، می‌گویند: «التماس دعا»! یعنی با زبان خوش برو بیرون.
در دعای جدّی، که با پرداخت هزینه و زحمت، ارزشمند بودنش اثبات شده است، چون حاج فردوسی می‌دانند که برای این التماس دعا، هزینه پرداخت شده و زحمت کشیده شده است، خود را متعهد می‌دانند با تمام اخلاص و تمرکز، دعا کنند.
به عبارت ساده، وقتی شخصی برای این که درخواست دعا بدهد، خواب سحرگاهی را بر خود حرام می‌کند و به حرم مطهر مشرف می‌گردد تا نامه‌اش را به دست حاج فردوسی برساند، متحمل هزینه‌ی جدّی برای درخواست دعا می‌شود. یا وقتی نامه‌ای می‌نویسد و زحمت پست و هزینه‌ی تمبر به جان می‌خرد تا التماس دعا بدهد، متحمل هزینه‌ی جدّی برای درخواست دعا می‌شود. یا وقتی متصل به اینترنت می‌شود، وارد سایت می‌گردد، نام خود و پدر و مادرش را وارد می‌کند، حاجتش را با دقت می‌نویسد، مشخصات بانکی و رمز دومش را با تمرکز بالا وارد می‌نماید، و در مرحله‌ی آخر، پول پرداخت می‌کند، متحمل هزینه‌ی جدّی برای درخواست دعا می‌شود. این اشخاص، مرحله به مرحله، جدّی بودنشان در طلب دعا را به نمایش می‌گذارند.
در قسمت مقابل، وقتی حاج فردوسی با شخصی طرف می‌شوند که نامه‌ای در دست دارد و به انتظار یافتنشان اطراف ضریح مطهر را جستجو می‌نماید یا نامه‌ای از اقصی نقاط کشور دریافت می‌کنند که التماس دعا داده یا نام و حاجت کسی را دریافت می‌نمایند که حاجتش را از طریق پایگاه اینترنتی التماس دعا نوشته است و حاضر شده برای اثبات جدّی بودن دعایش پولی جهت نیازمندان پرداخت کند، خود را متعهد می‌دانند به بهترین صورتی که می‌شناسند و استجابت را به بالاترین حدّ ممکن می‌رساند، برای آن شخص دعا کنند و همین تعهد و تمرکز، رمز اصلی در استجابت دعایشان است.
به عبارت دیگر، بر عکس التماس دعای تعارفی، که هیچ کدام از طرفین (ملتمس دعا و دعاگو) اخلاص و تمرکز ندارند و تمام ماجرا در حدّ یک تعارف باقی می‌ماند، در دعای جدّی، هر کدام از طرفین (ملتمس دعا و دعاگو) اخلاص و تمرکز بالا دارند و خود را متعهد و جدّی می‌دانند.
در دعای جدّی، کسی که التماس دعا می‌گوید، خود را متعهد به پیمودن مسیر پیچ در پیچ ثبت دعا و پرداخت هزینه‌های مالی و زمانی می‌کند تا نشان دهد در خواسته‌اش جدّی است و رسیدن به این خواسته، برایش اهمیت دارد. از سوی دیگر، حاج فردوسی خود را متعهد می‌دانند برای کسی که حاضر شده مسیر پیچ در پیچ ثبت دعا را بپیماید و هزینه‌ی مالی و زمانی پرداخت کند، بهترین و باکیفیت‌ترین دعاهایشان را انجام دهند.
به این دلیل است که التماس دعای تعارفی، که یک «تعارف خشک و خالی» بیش نیست، نتیجه نمی‌دهد؛ ولی التماس دعای جدّی، ثمرات و برکات بسیار دارد.

حاجت بزرگتر

سؤال: ملاک تشخیص حاجت بزرگ از کوچک چیست؟ به چه حاجتی بزرگ و به چه حاجتی کوچک گفته می‌شود؟

جواب: هر خواسته‌ای از نیازی می‌آید و استجابتی دارد. اگر آن استجابت به سرعت و راحت داده شود، قوّه‌ی خیال چنین وانمود می‌کند که آن چیز، کوچک است و به خاطر کوچکی و کم‌ارزشی، چنین راحت و با سرعت داده شد. از سوی دیگر، هر حاجتی که دیر و بعد از مقدمات بسیار داده شود، چنین تصور می‌گردد که بزرگ است.
در حقیقت، تعیین ملاک کوچکی و بزرگی حاجت، به هیچ وجه (تأکید می‌کنیم: به هیچ وجه) واقعی نیست و فقط به سختی یا آسانیِ دریافت آن بستگی دارد.
مثلاً نوشیدن یک لیوان آب برای اکثر قریب به اتفاق انسان‌ها، بسیار راحت است. به همین دلیل، یکی از ضرب المثل‌های آسانی قرار گرفته است تا جایی که کارهای آسان را «مثل آب خوردن» می‌گویند. در حالی که اگر کسی دچار سوختگی مری شده باشد، نوشیدن آب برایش مانند خنجر کشیدن به مسیر حلق تا معده خواهد بود.
هر گاه چنین شخصی مدت‌های طولانی دعا کند و از خدا بخواهد نوشیدن یک لیوان آب را برایش آسان سازد ولی استجابتش داده نشود، آن را حاجت بزرگ فرض خواهد کرد. سپس هرگاه یک لیوان آب را بدون سوزش و درد حلق و مری بنوشد، آن را استجابت بزرگ خواهد دانست.
کسی که مدتی دچار مشکل کلیوی (مثل سنگ کلیه) شده و ادرار کردن برایش همراه با درد و سوزش است، هرگاه مدت‌ها دعا کند و از خداوند بخواهد ادرار کردن را برایش آسان سازد ولی همچنان دچار درد و سوزش در زمان ادرار کردن باشد، قوّه‌ی خیال چنان برایش وانمود می‌کند که این حاجت، خیلی بزرگ است؛ چون دیر داده شده است. در حالی که در هر شبانه‌روز، میلیاردها نفر، همین خواسته را دارند و چون بسیار ساده و راحت به آنها داده می‌شود، در نظرشان حاجت کوچکی است.


بیشتر بدانید: فاصله‌ی استجابت التماس دعا از سوی خداوند تا دریافت آن از طرف ملتمس دعا، چقدر است؟


قانون تعیین بزرگی و کوچکی حاجت، شبیه قانون عرضه و تقاضاست. به این معنی که هر چه استجابت دعا، راحت‌تر و آسان‌تر انجام گیرد، آن حاجت در نظر ما کوچک‌تر خواهد بود و در مقابل، هر چه استجابت دعا و رسیدن به خواسته، سخت‌تر و دیرتر باشد، آن حاجت در نظر ما بزرگ‌تر وانمود خواهد کرد.
فراوانی «نمک» و در دسترس بودن آن، موجب شده در قوه‌ی خیال ما، نمک چیز کم‌ارزش و حتی بی‌ارزشی جلوه کند؛ ولی در مقابل، چیزهای کمیابی مثل «طلا» و «الماس»، پرارزش انگاشته شود. در حالی که نقش «نمک» در زندگی انسان، هزاران بار از نقش «طلا» و «الماس» بیشتر است.
در بعضی قسمت‌های زمین که «نمک» به سختی به دست می‌آید و برای به دست آوردن آن، تجّار به سفرهای دور و دراز می‌روند و بعد از پشت سر گذاشتنِ خطرات و تحمل مشقّات و صدمات، نمک به دست می‌آورند، قدر این ماده‌ی معدنی بیشتر دانسته می‌شود.
کسی که به راحتی ازدواج می‌کند، معتقد است «بر سر هر کوچه دختر ریخته» ولی آن که برای پیدا کردن جفت الهی و همسر مناسبش سال‌ها توسل، تضرع، نذر و نیاز، پرس و جو، مشاوره، مطالعه، استخاره و التماس دعا کرده، بعد از رسیدن به حاجتش، آن را بزرگ خواهد پنداشت و قدرش را به خوبی خواهد دانست.


بیشتر بدانید: دعایی که دیر مستجاب می‌شود، چه مزیّتی بر دعایی که زود مستجاب می‌شود دارد؟


خدای تعالی همواره در حال استجابت دعای موجودات است. موجودات عالم هستی، همواره از او درخواست می‌کنند و او، همیشه به درخواست‌های آنان پاسخ می‌دهد و آنان را به خواسته‌هایشان می‌رساند. در پروژه‌ی رساندن خواسته به نیازمند، هیچ فرقی بین خواسته‌ها نیست. در نزد پروردگار کریم، استجابت دعایی مثل «نمک غذا» با استجابت «همسر مناسب» یا «شغل پردرآمد» هیچ (هیچ یعنی هیچ) فرقی نمی‌کند. کسی که به اندکی نمک برای غذایش نیاز دارد با کسی که به همسر مناسب یا رها شدن از بیماری‌اش نیاز دارد، هیچ فرقی برای خدا ندارد. تمام فرق، در قوّه‌ی خیال انسان است، که چون رسیدن به بعضی، زود و راحت انجام شده، آن را کوچک می‌شمارد و چون رسیدن به بعضی دیگر، دیر و سخت انجام شده، آن را بزرگ می‌پندارد.
پس وقتی کسی می‌گوید: «حاجت خیلی مهمی دارم» به این معنی است که فاصله‌ی دعا تا دریافت استجابت، برایش خیلی طول کشیده است؛ و الّا در واقعیت، هیچ حاجتی در مقابل فضل پروردگار، بزرگ و مهم نیست و هر حاجتی در مقایسه با فقر موجودات، بسیار بزرگ و مهم است.
حسن ختام این بحث را سخن نورانی مولانا امام صادق (علیه‌السلام) قرار می‌دهیم که می‌فرمایند: «عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّکُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَا تَتْرُکُوا صَغِیرَةً لِصِغَرِهَا أَنْ تَدْعُوا بِهَا إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْکِبَارِ» [کافی شریف، جلد 2، صفحه‌ی 467]
ترجمه: دعا کردن برای دریافت چیزهای کوچک را به خاطر کوچک بودنش ترک مکنید، همانا عطاکننده‌ی خواسته‌های کوچک، همان کسی است که خواسته‌های بزرگ را می‌دهد.

انواع عدم مصلحت

سؤال: این که می‌گویند مستجاب شدن فلان دعا به مصلحت نیست، به چه معنایی است؟

جواب: «مصلحت» یا «صلاح» به معنی هماهنگی با قوانین جهان هستی است. هر گاه بر اساس قوانین نظام هستی، بینِ «آنچه می‌خواهید» و «زمینه‌هایش»، هماهنگی و تناسب باشد، به آن «مصلحت» یا «صلاح» گفته می‌شود و هر گاه چنین تناسبی وجود نداشته باشد، می‌گویند استجابت این دعا، به «مصلحت» یا به «صلاح» نیست.
عدم مصلحت یا فراهم نبودن مقدمات پذیرفتن استجابت، به سه دسته تقسیم می‌شود:

دسته‌ی اول: محالات
بعضی خواسته‌های انسان، به مصلحت او نیست یعنی قانون آفرینش به نحوی تنظیم نشده است که او بتواند به خواسته‌اش برسد. اینگونه التماس دعاها، چون هیچگاه به مصلحت نخواهند شد، هیچگاه مستجاب نخواهند شد.
مثلاً هر گاه شخصی التماس دعا بدهد که مانند پرنده‌ها بال داشته باشد و پرواز کند؛ ولی استجابت دعایش را دریافت نکند، تنها دلیلش این است که به «مصلحت» نیست. عدم مصلحت در این نمونه، به این معنی است که قانون کائنات به نحوی نوشته نشده است که انسان بتواند بال داشته باشد و همانند کبوتر، پرواز کند.
خدای تعالی در قرآن کریم، دلیل مستجاب نشدن این گونه دعاها را تباه شدن کیهان به خاطر بر هم خوردن نظم جهان و ایجاد هرج و مرج بیان کرده است؛ می‌فرماید: «وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوائَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَ مَن فِیهِنَّ» [سور‌ه‌ی مؤمنون، آیه‌ی 71]
ترجمه: و اگر حق از هوس‌هاى آنها پیروى می‌کرد قطعاً آسمان‌ها و زمین و هر که در آنهاست تباه می‌شد.
«حق»، همان قانون‌های منظم و حساب‌شده‌ی خداوند است و «هوا»، همان خواسته‌های نامتناسب انسان با قوانین جهان هستی. اگر خواهش‌های انسان‌ها به جای قانون‌های ثابت خدا بنشیند، زمین و آسمان و تمام ساکنان زمین و آسمان، فاسد شده و از ادامه‌ی حیات خود باز می‌مانند. به همین دلیل، چنین خواسته‌هایی هیچگاه مستجاب نخواهد شد تا نظام زمین و آسمان مختل نگردد.

دسته‌ی دوم: زمان‌برها
بعضی خواسته‌های انسان، به مصلحت او نیست یعنی قانون آفرینش به نحوی تنظیم شده است که او در این «زمان» و با این «شرایط»، به خواسته‌اش نمی‌رسد؛ ولی به مرور زمان، شرایطش تغییر خواهد کرد و رسیدن به آن خواسته، به مصلحتش خواهد شد. دریافت استجابت برای اینگونه التماس دعاها، تا زمان فراهم شدن شرایط مناسب، به تعویق می‌افتد که اگر چنین نشود، موجب زحمت زیاد و دردسر فراوان خواهد بود.
مثلاً هر گاه دختری برای پیدا شدن شوهر مناسب، التماس دعا بدهد؛ ولی استجابت دعایش را فوری دریافت نکند، تنها دلیلش این است که مصلحت نیست. عدم مصلحت در این نمونه، به این معنی است که در این «زمان» و با این «شرایط» نمی‌تواند شوهر مناسب را بپذیرد، هر چند از نظر خودش، آمادگی کامل را برای ازدواج داشته باشد. گاهی اوقات، عدم مصلحت در این نمونه به این معنی است که پسر متناسب که می‌تواند او را به تکامل لازمش برساند، هنوز آماده نشده است. در هر حال، به تعبیر عامیانه، هر گاه در و تخته نتوانند با هم جور شوند، دریافت استجابت به تأخیر می‌افتد.

دسته‌ی سوم: نیازمند پاکسازی
بعضی خواسته‌های انسان، به مصلحت او نیست یعنی بر طبق قانون آفرینش، نمی‌تواند استجابت دعایش را دریافت نماید؛ زیرا با انجام برخی گناهان، گنجایش لازم برای دریافت استجابت را از دست داده است.
مثلاً هر گاه کسی به پدر و مادرش ظلم کند و آنان را بیازارد، مجرای دریافت استجابت خواسته‌اش را به قدری تنگ می‌کند که استجابت خواسته‌اش نمی‌تواند وارد زندگی‌اش گردد.
بر خلاف دو نوع نخست، این نوع از عدم مصلحت را می‌توان با استغفار و شکرگزاری برطرف نمود و گنجایش لازم برای پذیرایی استجابت را فراهم کرد. (بنگرید به: نقش استغفار در دریافت استجابت و نیز بنگرید به: نقش شکرگزاری در دریافت استجابت)

خلاصه‌ی کلام: اگر چیزی می‌خواهید و برایش التماس دعا داده‌اید ولی به آن نرسیده‌اید، به خاطر این است که دریافت استجابت، به «مصلحت» یا به «صلاح» شما نیست.
اگر «به صلاح شما نیست» از نوع اول باشد، هیچگاه به صلاح شما نخواهد شد و هیچگاه استجابت را دریافت نخواهید کرد.
اگر «به صلاح شما نیست» از نوع دوم باشد، زمان مناسب که فرا رسد و شرایط لازم که فراهم گردد، استجابت دعایتان را دریافت خواهید کرد.
اگر «به صلاح شما نیست» از نوع سوم باشد، می‌توانید با استغفار و شکرگزاری، آن را تغییر دهید. (بنگرید به: نقش استغفار در دریافت استجابت و نیز بنگرید به: نقش شکرگزاری در دریافت استجابت)

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است