حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

۴۱۶ مطلب با موضوع «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان .» ثبت شده است

قَالَ رَسولُ اللهِ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ أَدنَى أَهلِ الجَنَّةِ مَنزِلَةً الَّذِی یرکبُ فِی أَلفِ أَلفٍ مِن خَدَمَةٍ مِن الوِلدانِ المُخَلَّدِینَ، عَلى خَیلٍ مِن یاقُوتٍ أَحمَرَ لَها أَجنِحَةٌ مِن ذَهَبٍ «وَ إِذا رَأَیتَ ثَمَّ رَأَیتَ نَعیماً وَ مُلْکاً کبیراً»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «پایین‌ترینِ اهل بهشت از لحاظ منزلت [و رتبه، هنگامی که می‌رود] بر اسبی از یاقوت سرخ که بال‌هایی از طلا دارد، می‌نشیند و هزار هزار [یعنی یک میلیون] خدمتکار، از پسرکان جاویدان، او را همراهی می‌کنند [و این، تفسیر سخن خدای متعال است که می‌فرماید:] «و چون بدانجا بنگری، [سرزمینی از] نعمت و پادشاهی بزرگ می‌بینی» [و کدام پادشاهی از این بالاتر که برای یک رفت و آمد معمولی، چنین تشریفاتی برگزار شود؟!]

[دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 8، صفحه‌ی 376]

قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «إِنَّ أَطْیبَ شَی‏ءٍ فِی الجَنَّةِ وَ أَلَذَّهُ حُبُّ اللهِ، وَ الحُبُّ فِی اللهِ وَ الحَمْدُ للهِ. قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الحَمْدُ للهِ رَبِّ العالَمِینَ»  وَ ذَلِک أَنَّهُمْ إِذَا عَاینُوا مَا فِی الجَنَّةِ مِنَ النَّعِیمِ‌‌ هَاجَتِ المَحَبَّةُ فِی قُلُوبِهِمْ، فَینَادُونَ عِنْدَ ذَلِک: أَنِ الحَمْدُ للهِ رَبِّ العالَمِینَ‏»

امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «بهترین و لذّت‌بخش‌ترین چیز در بهشت، محبت خدا و محبت به خاطر خدا و ستایش خداست. خدای عز و جل فرموده است: «و آخرین دعایشان [در بهشت]، این است که: ستایش، خدای را که پروردگار جهانیان است» زیرا آنگاه که چشمشان به نعمت‌های بهشت می‌افتد، عشق و محبت در دل‌هایشان برانگیخته می‌شود و در این هنگام، بانـگ بر می‌آورند که: ستایش، از آنِ خداست که پروردگار جهانیان است».

[مصباح الشریعه، صفحه‌ی 195؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 69، صفحه‌ی 251]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ أَدنَى أَهلِ الجَنَّةِ مَنزِلَةً لَمَن یغدى عَلَیهِ وَ یراحُ بِعَشرَةِ آلافِ صَحفَةٍ، فِی کلِّ صَحفَةٍ لَونٌ مِنَ الطَّعامِ لَهُ رائِحَةٌ وَطَعمٌ لَیسَ لِلآخَرِ.
وَإِنَّ الرَّجُلَ مِن أَهلِ الجَنَّةِ لَیمُرُّ بِهِ الطَّائِرُ فَیشتَهِیهِ فَیخِرُّ بَینَ یدَیهِ إِمّا طَبِیخا وَإِمّا مَشوِیاً، ما خَطَرَ بِبالِهِ مِن الشَّهوَةِ.
وَإِنَّ الرَّجُلَ مِن أَهلِ الجَنَّةِ لَیکونُ فِی جَنَّةٍ مِن جِنانِهِ بَینَ أَنواعِ الشَّجَرِ إِذ یشتَهِی ثَمَرَةً مِن تِلک الثِّمارِ، فَتَدَلّى إِلَیهِ، فَیأکلُ مِنها ما أَرادَ.
وَلَو أَنَّ حُورِیا مِن حُورِهِم بَرَزَت لِأَهلِ الأَرضِ لَأَعشَت ضَوءَ الشَّمسِ، وَلاَفتَتَنَ بِها أَهلُ الأَرضِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «[حتی] برای دون‌پایه‌ترینِ اهل بهشت، هر بامداد و شامگاه، ده هزار سینی می‌آورند و در هر سینی، رنگی از غذاست که بو و طعمی متفاوت با دیگر دارد.
[وصف یکی از نعمت‌های مؤمـن] در بهشت چنـان است که پرنـده‌ای بر او می‌گذرد و او هوس [خوردنِ] آن می‌کند؛ در دَم، آن پرنده به صورت پخته یا بریان شده، به هر صورتی که دل او خواسته باشد، در برابرش می‌افتد.
و [وصف یکی دیگر از نعمت‌های مؤمن] در بهشت، چنان است که در باغی از باغ‌های خود، میان درختان گوناگون، گردش می‌کند و دلش هوس میوه‌ای از آن میوه‌ها را می‌کند. بلافاصله آن میوه به او نزدیـک می‌شود و او هر چـه می‌خواهد، از آن می‌خورد.
اگر حوریه‌ای از حوریان بهشتی، برای اهل زمین آشکار شود، نور خورشید را تار می‌کند و زمینیان، سرگشته [و حیران] او می‌شوند».

[مسند زید، صفحه‌ی 417]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «یعطَی کُلُّ مُؤمنٍ یومَ القِیامةِ مِن الجَنَّةِ مِثلَ الدُنیا سَبعَ مَرّات»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «در روز قیامت، به هر مؤمنی، از بهشت به اندازه‌ی هفت برابر دنیا داده می‌شود».

[عوالی اللآلی، ابن ابی جمهور احسایی، جلد 4، صفحه‌ی 101]

قال الصادق (علیه‌السلام): «قَالَ إِنَّ اللهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی کفَّلَ إِبْرَاهِیمَ وَ سَارَةَ أَطْفَالَ المُؤْمِنِینَ یغْذُوَانِهِمْ بِشَجَرَةٍ فِی الجَنَّةِ، لَهَا أَخْلَافٌ کأَخْلَافِ البَقَرِ، فِی قَصْرٍ مِنْ دُرَّةٍ. فَإِذَا کانَ یوْمُ القِیامَةِ البِسُوا وَ طُیبُوا وَ أُهْدُوا إِلَی آبَائِهِمْ فَهُمْ مُلُوک فِی الجَنَّةِ مَعَ آبَائِهِمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیتُهُمْ بِإِیمانٍ الحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ‏»

«خداوند بزرگ و والا، [حضرت] ابراهیم و ساره [علیهماالسلام] را سرپرست کودکان اهل ایمان [که در کودکی مرده‌اند]، قرار داده است و آن دو، آن‌‌ها را با درختی در بهشت که پستان‌هایی مانند پستان گاو دارد، در قصری از دُرّ، تغذیه می‌کنند و چون روز قیامت شود، بر آنان لباس[های فاخر] می‌پوشانند و خوش‌بویشان می‌سازند و آنان را به پدرانشان هدیه می‌دهند. اینان در بهشت با پدرانشان پادشاهی می‌کنند. این [تفسیر] سخن خدای عز و جل است، آنجا که می‌فرماید: «و کسانی که ایمان آورده‌اند و فرزندانشان آنان را در ایمان [آوردن] پیروی کرده‌اند، فرزندانشان را به ایشان ملحق خواهیم کرد»

[من ‌لایحضره ‌الفقیه، شیخ صدوق، جلد 3، صفحه‌ی 490؛ توحید، شیخ صدوق، صفحه‌ی 393؛ عوالی اللآلی، ابن ابی جمهور احسایی، جلد 3، صفحه‌ی 287]

قال علی (علیه‌السلام): «وَاردُ الجَنّةِ مُخَلَّدُ النَعماء»

«وارد شونده به بهشت، از نعمت‌های جاویدان برخوردار است»

[غرر الحکم، حدیث 10115؛ عیون الحکم و المواعظ، لیثی، صفحه‌ی 505]

قال علی (علیه‌السلام): «وَفدُ الجَنّةِ أبَداً مُنَعِّمونَ»‏

«وارد شوندگان به بهشت، تا همیشه در نعمت‌اند [یعنی پس از وارد شدن به بهشت، دیگر محرومیتی در کار نیست]»

[غرر الحکم، حدیث 10113؛ عیون الحکم و المواعظ، لیثی، صفحه‌ی 505]

ذَکرَ علی (علیه‌السلام) أَهْلَ الجَنَّةِ فَقَالَ: «یجِیئُونَ فَیدْخُلُونَ فَإِذَا أَسَاسُ بُیوتِهِمْ مِنْ جَنْدَلِ اللُّؤْلُؤِ وَ سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ وَ أَکوابٌ مَوْضُوعَةٌ وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ وَ زَرابِی مَبْثُوثَةٌ وَ لَوْ لَا أَنَّ اللهَ قَدَّرَهَا لَـهُم لَالتَمَعَتْ أَبْصَارُهُمْ بِمَا یرَوْنَ وَ یعَانِقُونَ الأَزْوَاجَ وَ یقْعُدُونَ عَلَی السُّرُرِ وَ یقُولُونَ: «الحَمْدُ للهِ الَّذِی هَدانا لِهذا»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در بیان احوال بهشتیان فرمودند: «می آیند و وارد [بهشت] می‌شوند و خانه‌های خود را می‌بینند که پایه‌های آن‌‌ها از سنگ مروارید است، و تخت‌هایی برپا شده و جام‌هایی نهاده و بالش‌هایی در کنار هم چیده، و فرش‌هایی گسترده شده. [این منظره چنان با شکوه و خیره کننده است که] اگر نبود این که خداوند بلند مرتبه، آن‌‌ها را برایشان مقدّر کرده است، چشمانشان از آنچه می‌دید، کور می‌شد. [سپس در نهایت شادمانی و سروری جاودانه] همسران [بهشتی خویش] را در آغوش می‌گیرند و بر تخت‌ها[ی مرتفع و خوش‌منظر] می‌نشینند و می‌گویند: «ستایش، خدایی را [سزاست] که ما را به اینها رهنمون شد»

[مجمع البیان، جلد 10، صفحه‌ی 727؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 7، صفحه‌ی 170؛ مصنف ابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 75؛ مسند ابن جعد، صفحه‌ی 374؛ تفسیر طبری، جلد 12، صفحه‌ی 35؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 646]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَا یدْخُلُ الجَنَّةَ أَحَدٌ إِلَّا بِجَوَازِ: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا کتَابٌ مِنَ اللهِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ أَدْخِلُوهُ جَنَّةً عَالِیةً قُطُوفُها دانِیةٌ»

 رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «هیچ کس وارد بهشت نمی‌شود مگر با [داشتن] این مجوّز عبور: «به نام خدای مهرگستر مهربان، این، نامه‌ای است از خدا برای [اجازه‌ی ورود] فلان پسر فلان. او را به بهشتی برین که میوه‌هایش [فراوان و] در دسترس است، وارد کنید»

[اعلام الدین، صفحه‌ی 148؛ مجمع البیان، جلد 10، صفحه‌ی 521؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 7، صفحه‌ی 83؛ معجم الکبیر، جلد 6، صفحه‌ی 272؛ معجم الاوسط، جلد 3، صفحه‌ی 224؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، جلد 7، صفحه‌ی 95؛ تفسیر ابن کثیر، جلد 8، صفحه‌ی 242؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 482]

قال (علیه‌السلام) فی ما وعظ الله عز و جل به عیسی (علیه‌السلام): «یا ابْنَ مَرْیمَ لَوْ رَأَتْ عَینُک مَا أَعْدَدْتُ لِأَوْلِیائِی الصَّالِحِینَ ذَابَ قَلْبُک وَ زَهَقَتْ نَفْسُک شَوْقاً إِلَیهِ فَلَیسَ کدَارِ الآخِرَةِ دَارٌ تَجَاوَرَ فِیهَا الطَّیبُونَ وَ یدْخُلُ عَلَیهِمْ فِیهَا المَلَائِکةُ المُقَرَّبُونَ وَ هُمْ مِمَّا یأْتِی یوْمَ القِیامَةِ مِنْ أَهْوَالِهَا آمِنُونَ دَارٌ لَا یتَغَیرُ فِیهَا النَّعِیمُ وَ لَا یزُولُ عَنْ أَهْلِهَا یا ابْنَ مَرْیمَ نَافِسْ فِیهَا مَعَ المُتَنَافِسِینَ فَإِنَّهَا أُمْنِیةُ المُتَمَنِّینَ حَسَنَةُ المَنْظَرِ طُوبَی لَک یا ابْنَ مَرْیمَ إِنْ کنْتَ لَهَا مِنَ العَامِلِینَ مَعَ آبَائِک آدَمَ وَ إِبْرَاهِیمَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ لَا تَبْغِی بِهَا بَدَلًا وَ لَا تَحْوِیلًا کذَلِک أَفْعَلُ بِالمُتَّقِین‏»

امام معصوم (علیه‌السلام) درباره‌ی موعظه‌های خدای متعال به حضرت عیسی (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «ای پسر مریم، اگر چشمانت آنچه را که برای دوستان شایسته‌ام آماده ساخته‌ام، می‌دید، از شـوق، دلت آب می‌شد و جانت به لب می‌آمد.
هیچ سرایی، چون [بهشت برین در] سرای آخرت نیست. در آنجا همه‌ی پاکان جمعند و فرشتگان مقرّب، بر آنان وارد می‌شوند. آنان از هراس‌های روز قیامت، در امانند. [بهشت] خانه‌ای است که در آن، نعمت‌ها تغییر نمی‌کند [یعنی نمی‌پوسد و فصلش به پایان نمی‌رسد] و از اهل آن سرای، زوال نمی‌یابند.
ای پسر مریم، [برای رسیدن به چنین سرایی] با دیگر تلاشگران، [با شور و شوق] کوشش کن که [رسیدن به] آن، آرزوی آرزومندان است. [و بدان که بهشت، بسیار] خوش‌منظر [و چشم‌نواز] است. خوشا به حال تو ـ ای پسر مریم ـ اگر از عمل کنندگان برای [رسیدن به] آن باشی، همراه با پدرانت آدم و ابراهیم [علیهما السلام] در بهشت‌ها و نعمت‌هایی که هرگز جایگزین و تغییری برای آن‌‌ها نخواهی خواست. [آری] من با پرهیزکاران چنین می‌کنم.»

[کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحه‌ی 131؛ تحف العقول، ابن شعبه حرانی، صفحه‌ی 497؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 14، صفحه‌ی 293]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «شِبْرٌ مِنَ الجَنَّةِ خَیرٌ مِنَ الدُّنْیا وَ مَا فِیهَا»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «یک وجب از بهشت، از همه‌ی دنیا و آنچه [از نعمت‌ها، خوشی‌ها، معادن، مزارع، مراتع، جواهرات و… که] در آن می‌باشد، بهتر است».

[جامع الأخبار، شعیری، صفحه‌ی 495؛ مجمع البیان، جلد 5، صفحه‌ی 412؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 148؛ سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1448؛ المصنف ابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 79؛ حلیة الاولیاء، جلد 4، صفحه‌ی 108؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 456]

سُئِلَ صاحبُ الأمر (ارواحنا فداه) عَنْ أَهْلِ الجَنَّةِ هَلْ یتَوَالَدُونَ إِذَا دَخَلُوهَا أَمْ لَا؟ فَأَجَابَ (علیه‌السلام): «إِنَّ الجَنَّةَ لَا حَمْلَ فِیهَا لِلنِّسَاءِ وَ لَا وِلَادَةَ وَ لَا طَمْثَ وَ لَا نِفَاسَ وَ لَا شَقَاءَ بِالطُّفُولِیةِ وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الأَعْینُ کمَا قَالَ سُبْحَانَهُ، فَإِذَا اشْتَهَی المُؤْمِنُ وَلَداً خَلَقَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیرِ حَمْلٍ وَ لَا وِلَادَةٍ عَلَی الصُّورَةِ الَّتِی یرِیدُ کمَا خَلَقَ آدَمَ (علیه‌السلام) عِبْرَةً»

امام عصر (ارواحنا فداه) در پاسخ به این سؤال که آیا اهل بهشت، وقتی به بهشت داخل می‌شوند [و در آن ساکن می‌گردند] بچه‌دار می‌شوند؟ فرمودند: «در بهشت، زنان، نه باردار می‌شوند، نه می‌زایند، نه حیض می‌بینند، نه نفاس می‌شوند و نه زحمت بچه‌داری را تحمل می‌کنند؛ بلکه در آنجا ـ همانگونه که خدای سبحان فرموده ـ آنچه دل‌ها هوس می‌کنند و چشم‌ها [از دیدنش] لذت می‌برند، هست. پس هرگاه مؤمن، هوسِ [داشتنِ] فرزندی کند، خداوند، آن را بدون آن که بارداری یا زایمانی در کار باشد، به همان شکلی که می‌خواهد [و به همان سن و قیافه‌ای که دوست دارد]، می‌آفریند، چنان که آدم (علیه‌السلام) را [برای] نمونه آفرید.»

[الاحتجاج، طبرسی، جلد 2، صفحه‌ی 580؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 53، صفحه‌ی 163]

قال علی (علیه‌السلام): «الجَنَّةُ الَّتِی أَعَدَّهَا اللهُ تَعَالَی لِلْمُؤْمِنِینَ خَطَّافَةٌ لِأَبْصَارِ النَّاظِرِینَ فِیهَا دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلَاتٌ وَ مَنَازِلُ مُتَعَالِیاتٌ لَا یبِیدُ نَعِیمُهَا وَ لَا یضْمَحِلُّ حُبُورُهَا وَ لَا ینْقَطِعُ سُرُورُهَا وَ لَا یظْعَنُ مُقِیمُهَا وَ لَا یهْرَمُ خَالِدُهَا وَ لَا یبْؤُسُ سَاکنُهَا. آمِنٌ سُکّانُهَا مِنَ المَوْتِ فَلَا یخَافُونَ صَفّاً لَـهُم العَیشُ وَ دَامَتْ لَـهُم النِّعْمَةُ فِی أَنْهَارٍ مِنْ ماءٍ غَیرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یتَغَیرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی وَ لَـهُم فِیها مِنْ کلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ عَلَی فُرُشٍ مَوْزُونَةٍ وَ أَزْوَاجٌ مَطْهَرَةٌ وَ حُورٌ عِینٌ کأَنَّهُنَّ اللُّؤْلُؤُ المَکنُونُ وَ فاکهَةٍ کثِیرَةٍ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ وَ المَلائِکةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّار»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «بهشتی که خداوند بزرگ برای مؤمنان آماده ساخته است [چنین خصوصیاتی دارد:] چشم بینندگان را خیره می‌سازد. در آن، درجاتی است یکی برتر از دیگری و منزل‌هایی است یکی بالاتر از دیگری. نعمت‌هایش از بین نمی‌رود، خوشی‌هایش به سر نمی‌آید، شادی‌هایش قطع نمی‌شود، اقامت‌کننده در آن کوچ نمی‌کند، جاویدان در آن، پیر نمی‌شود و ساکن آن، دچار بینوایی نمی‌گردد.
ساکنان آن، از مرگ در امانند، بنابر این نمی‌ترسند. زندگی به کام آنهاست و نعمت برایشان پایدار است. جویبارهایی از آبی تغییرناپذیر، جویبارهایی از شیر که طعم آن دگرگون نمی‌شود، جویبارهایی از شراب [ناب بهشتی] که نوشندگان از آن، لذت می‌برند، و جویبارهایی از عسل خالص، و در آنجا از هرگونه میوه‌ای برای آنان [آماده] هست و [از همه‌ی این نعمت‌ها بالاتر] آمرزش پروردگارشان است. بر فرش‌های ردیف شده، نشسته‌اند و همسرانی پاک دارند؛ حوریانی چشم‌درشت چون مرواریدِ نهان در صدف، و میوه‌های فراوان که نه تمام می‌شوند و نه [از خوردن آن] ممنوع [می‌گردند]. فرشتگان از هر دری بر آنان وارد می‌شوند [و می‌گویند:] سلام [و سلامتی و آرامش] بر شما [باد] به خاطر آن که شکیبایی کردید. پس چه نیکوست سرانجام [ساکنان] آن خانه[ی جاودانه‌ی بهشت]»

[مطالب السؤول، صفحه‌ی 55؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 78، صفحه‌ی 30]

قال علی (علیه‌السلام): «فَأَمَّا أَهْلُ الطَّاعَةِ فَأَثَابَهُمْ بِجِوَارِهِ وَ خَلَّدَهُمْ فِی دَارِهِ حَیثُ لَا یظْعَنُ النُّزَّالُ وَ لَا تَتَغَیرُ بِهِمُ الحَالُ وَ لَا تَنُوبُهُمُ الأَفْزَاعُ وَ لَا تَنَالُهُمُ الأَسْقَامُ وَ لَا تَعْرِضُ لَـهُم الأَخْطَارُ وَ لَا تُشْخِصُهُمُ الأَسْفَار»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «اهل اطاعت [و فرمان‌برداران] را با جای دادن در همسایگی خویش [در بهشت]، پاداش داد و آنان را در خانه‌ی [نعمت و رحمت و رضایت] خود [یعنی بهشت]، جاویدان ساخت؛ آنچنان [خانه‌ای] که کسانی که در آن فرود می‌آیند [و بار می‌اندازند]، هرگز [از آنجا] کـوچ نمی‌کنند و حالاتشان دگرگون نمی‌گردد، و وحشت‌ها به سراغشان نمی‌آید و بیماری‌ها به آنان نمی‌رسد و دستخوش خطرها نمی‌شوند و بار سفر از جایی به جایی بر نمی‌بندند»

[نهج‏ البلاغه، صبحی صالح، خطبه‌ی 109؛ شرح نهج‏ البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 7، صفحه‌ی 200؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 7، صفحه‌ی 114]

قَالَ الباقر (علیه‌السلام): «إِذَا أَدْخَلَ اللهُ أَهْلَ الجَنَّةِ الجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جِی‏ءَ بِالمَوْتِ فِی صُورَةِ کبْشٍ حَتَّی یوقَفَ بَینَ الجَنَّةِ وَ النَّارِ. قَالَ: ثُمَّ ینَادِی مُنَادٍ یسْمَعُ أَهْلُ الدَّارَینِ جَمِیعاً: یا أَهْلَ الجَنَّةِ یا أَهْلَ النَّارِ فَإِذَا سَمِعُوا الصَّوْتَ أَقْبَلُوا. قَالَ: فَیقَالُ لَـهُم أَ تَدْرُونَ مَا هَذَا؟ هَذَا هُوَ المَوْتُ الَّذِی کنْتُمْ تَخَافُونَ مِنْهُ فِی الدُّنْیا.
قَالَ: فَیقُولُ أَهْلُ الجَنَّةِ اللهمَّ لَا تُدْخِلِ المَوْتَ عَلَینَا. قَالَ وَ یقُولُ: أَهْلُ النَّارِ اللهمَّ أَدْخِلِ المَوْتَ عَلَینَا. قَالَ: ثُمَّ یذْبَحُ کمَا تُذْبَحُ الشَّاةُ. قَالَ: ثُمَّ ینَادِی مُنَادٍ لَا مَوْتَ أَبَداً أَیقِنُوا بِالخُلُودِ. قَالَ: فَیفْرَحُ أَهْلُ الجَنَّةِ فَرَحاً لَوْ کانَ أَحَدٌ یوْمَئِذٍ یمُوتُ مِنْ فَرَحٍ لَمَاتُوا. قَالَ: ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الآیةَ «أَ فَما نَحْنُ بِمَیتِینَ إِلَّا مَوْتَتَنَا الأُولی‏ وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ إِنَّ هذا لَهُوَ الفَوْزُ العَظِیمُ لِمِثْلِ هذا فَلْیعْمَلِ العامِلُونَ» قَالَ وَ یشْهَقُ أَهْلُ النَّارِ شَهْقَةً لَوْ کانَ أَحَدٌ یمُوتُ مِنْ شَهِیقٍ لَمَاتُوا وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ أَنْذِرْهُمْ یوْمَ الحَسْرَةِ إِذْ قُضِی الأَمْرُ» .

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «آنگاه که خداوند، بهشتیان را به بهشت و دوزخیان را به دوزخ می‌برد، مرگ را به صورت قوچی می‌آورند و آن را میان بهشت و دوزخ، نگاه می‌دارند. سپس آواز دهنده‌ای با صدایی که همه‌ی اهل بهشت و اهل جهنم بشنوند، بانگ می‌زند: ای اهل بهشت و ای اهل جهنم!
با شنیدن صدا، همه به طرف آن، رو می‌کنند. پس به آن‌‌ها گفته می‌شود: آیا می‌دانید که این چیست؟ این، همان مرگی است که در دنیا از آن می‌ترسیدید.
اهل بهشت می‌گویند: بار خدایا، مرگ را نزد ما میاور.
[ولی] اهل دوزخ می‌گویند: بار خدایا، مرگ را نزد ما بیاور.
در این هنگام، آن (= مرگ) را مانند قوچی سر می‌بُرند.
سپس آواز دهنده‌ای آواز می‌دهد که دیگر مرگی [در کار] نیست. به جاودانگی یقین کنید. پس بهشتیان چنان خوشحال می‌شوند که اگر قرار بود کسی در آن روز از خوشحالی بمیرد، قطعاً آنان می‌مردند.»
سپس این آیه را تلاوت فرمودند: «آیا دیگر روی مرگ را نمی‌بینیم، جز همان مرگ نخستین خود را؟! و ما هرگز عذاب نخواهیم شد؟! به راستی که این، همان کامیابی بزرگ است. برای چنین [پاداشی] باید کوشندگان بکوشند» و [فرمود:] «دوزخیان، چنان ناله‌ای سر می‌دهند که اگر قرار بود کسی از ناله بمیرد، قطعاً آنان می‌مردند. این است [معنای] سخن خداوند عز و جل که: «آنان را از روز حسرت، بیم ده، آن گاه که کار، تمام می‌شود»

[زهد، حسین بن سعید، صفحه‌ی 100؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 345]

عَنِ الزُّهْرِی قَالَ سَمِعْتُ عَلِی بْنَ الحُسَینِ (علیه‌السلام) یقُولُ: «مَنْ طَلَبَ الغِنَی وَ الأَمْوَالَ وَ السَّعَةَ فِی الدُّنْیا فَإِنَّمَا یطْلُبُ ذَلِک لِلرَّاحَةِ وَ الرَّاحَةُ لَمْ تُخْلَقْ فِی الدُّنْیا وَ لَا لِأَهْلِ الدُّنْیا إِنَّمَا خُلِقَتِ الرَّاحَةُ فِی الجَنَّةِ وَ لِأَهْلِ الجَنَّةِ»

راوی می‌گوید از امام سجاد (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمود: «کسی که جویای ثروت و اموال و گشادی در [امور] دنیایش است، [در اصل] راحتی [خودش] را می‌طلبد در حالی که راحتی در دنیا و برای اهل دنیا، آفریده نشده است. همانا راحتی [و خوشی جاودانه] برای بهشت و اهل بهشت آفریده شده است» [پس در این سرای رنج چنان باشیم که در آخرت، راحتی حقیقی را همیشه داشته باشیم].

[خصال، شیخ صدوق، جلد 64؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 70، صفحه‌ی 93]

قَالَ رَجُلٌ یا رَسُولَ اللهِ، إِنِّی أُحِبُّ الخَیلَ فَهَلْ فِی الجَنَّةِ خَیلٌ؟
قَالَ: «نَعَمْ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّ فِیهَا خَیلًا مِنْ یاقُوتٍ أَحْمَرَ عَلَیهَا یرْکبـُونَ فَتَدُفُّ بِهِمْ خِلَالَ وَرَقِ الجَنَّةِ»
فَقَالَ رَجُلٌ: یا رَسُولَ اللهِ إِنِّی یعْجِبُنِی الصَّوْتُ الحَسَنُ، أَ فِی الجَنَّةِ الصَّوْتُ الحَسَنُ؟
قَالَ: «نَعَمْ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ إِنَّ اللهَ لَیأْمُرُ لِمَنْ أَحَبَّ ذَلِک مِنْهُمْ بِشَجَرٍ یسْمِعُهُ صَوْتاً بِالتَّسْبِیحِ مَا سَمِعَتِ الآذَانُ بِأَحْسَنَ مِنْهُ قَطُّ»
فَقَالَ رَجُلٌ: یا رَسُولَ اللهِ، إِنِّی أُحِبُّ الإِبِلَ أَ فِی الجَنَّةِ إِبِلٌ؟
قَالَ: «نَعَمْ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ إِنَّ فِیهَا نَجَائِبَ مِنْ یاقُوتٍ أَحْمَرَ عَلَیهَا رِحَالُ الذَّهَبِ قَدْ الحَفَتْ بِنَمَارِقِ الدِّیبَاجِ یرْکبُونَ فَتَزُفُّ بِهِمْ خِلَالَ وَرَقِ الجَنَّةِ وَ إِنَّ فِیهَا صُوَرَ رِجَالٍ وَ نِسَاءٍ یرْکبُونَ مَرَاکبَ أَهْلِ الجَنَّةِ فَإِذَا أَعْجَبَ أَحَدَهُمُ الصُّورَةُ قَالَ: اجْعَلْ صُورَتِی مِثْلَ هَذِهِ الصُّورَةِ فَیجْعَلُ صُورَتُهُ عَلَیهَا وَ إِذَا أَعْجَبَتْهُ صُورَةُ المَرْأَةِ قَالَ: رَبِّ اجْعَلْ صُورَةَ فُلَانَةَ ـ زَوْجَتِهِ ـ مِثْلَ هَذِهِ الصُّورَةِ فَیرْجِعُ وَ قَدْ صَارَتِ صُورَةُ زَوْجَتِهِ عَلَی مَا اشْتَهَی وَ إِنَّ أَهْلَ الجَنَّةِ یزُورُونَ الجَبَّارَ سُبْحَانَهُ فِی کلِّ جُمُعَةٍ فَیکونُ أَقْرَبَهُمْ مِنْهُ عَلَی مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وَ الَّذِینَ یلُونَهُمْ عَلَی مَنَابِرَ مِنْ یاقُوتٍ وَ الَّذِینَ یلُونَهُمْ عَلَی مَنَابِرَ مِنْ زَبَرْجَدٍ وَ الَّذِینَ یلُونَهُمْ عَلَی مَنَابِرَ مِنْ مِسْک فَبَینَا هُمْ کذَلِک ینْظُرُونَ إِلَی نُورِ اللهِ جَلَّ جَلَالُهُ‏ وَ ینْظُرُ اللهُ فِی وُجُوهِهِمْ إِذْ أَقْبَلَتْ سَحَابَةٌ تَغْشَاهُمْ فَتَمْطُرُ عَلَیهِمْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ اللَّذَّةِ وَ السُّرُورِ وَ البَهْجَةِ مَا لَا یعْلَمُهُ إِلَّا اللهُ سُبْحَانَهُ وَ مَعَ هَذَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ رِضْوَانُ اللهِ الأَکبَر»

مردی به رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): عرض کرد: ای پیامبر خدا، من به اسب علاقه دارم. آیا در بهشت هم اسب هست؟
حضرت فرمودند: «آری، سوگند به آن که جانم در دست اوست. در آنجا اسبانی از یاقوت سرخ هستند که [بهشتیان] بر آن‌‌ها نشانده می‌شوند و آن اسب‌ها آنان را در میان برگ‌های بهشت، به آرامی می‌گردانند»
مرد دیگری گفت: ای پیامبر خدا، من آواز خوش را دوست دارم. آیا در بهشت، آواز خوش هم هست؟
فرمودند: «آری، سوگند به آن که جانم در دست اوست. خداوند برای هر یک از بهشتیان که آواز خوش را دوست دارد، به درختی فرمان می‌دهد که آواز تسبیح برایش سر دهد، آوازی که گوش‌ها هرگز خوشتر از آن را نشنیده‌اند».
مرد دیگری گفت: ای پیامبر خدا، من شتر دوست دارم. آیا در بهشت، شتر هم هست؟
فرمودند: «آری، سوگند به آن که جانم در دست اوست. در آنجا اشتـران نژاده‌ای از یاقوت سرخ‌اند که جهاز طلا بر آنهاست و با بالشتک‌های دیبا پوشانده شده‌اند و بهشتیان بر آن‌‌ها نشانده می‌شوند و در لا به لای برگ‌های بهشت می‌تازند.
در بهشت، تصاویری از مردان و زنان هست که بر مرکب‌های بهشتی سوارند و چون یکی از بهشتیان از تصویری خوشش آید، می‌گوید: خدایا صورت مرا مانند این صورت بگردان. و خداوند صورتش را مانند آن می‌گرداند و چون تصویر زنی را بپسندد می‌گوید: پروردگارا صورت فلانی [یعنی] همسرم را مانند این صورت بگردان و چون [به منزل خود] برگردد می‌بیند که صورت همسرش به مانند همان صورت دلخواهش شده است.
اهل بهشت، [خدای] جبار را در هر جمعه زیارت می‌کنند. [در آن مجلس] نزدیکترین بهشتیان به [تجلی خاص] خدای متعال، بر منبرهایی از نور هستند. آنان که از ایشان پایین ترند، بر منبرهایی از یاقوت [می‌نشینند] و آنهایی که از اینان پایین ترند، بر منبرهایی از زبرجد [می‌نشینند] و آنان که [باز هم] پایین ترند، بر منبرهایی از مشک [می‌نشینند] در این حال به نور [خاص] خدای بلند مرتبه می‌نگرند و خدای متعال [به تجلی خاصی] در چهره‌ی ایشان می‌نگرد. آنگاه، ابری آنان را در می‌پوشاند و بارانی از [انواع] نعمت‌ها و لذت‌ها و شادی‌ها و خوشحالی‌ها بر آنان فرو می‌ریزد، آنچه جز خدای پاک [مقدار نعمت‌ها و میزان لذت بردن بهشتیان را] نمی‌داند. با همه‌ی این [وصف]‌ها[یی که گذشت] آنچه با فضیلت‌تر از [همه‌ی] این[ها] است، رضایت خدای بلند مرتبه [از بهشتیان است]».

[الغارات، جلد 1، صفحه‌ی 242؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 33، صفحه‌ی 548؛ شرح نهج‏البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 6، صفحه‌ی 70]

کتَبَ عَلِی (علیه‌السلام) إِلَی أَهْلِ مِصْرَ لَـمَّا بَعَثَ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی بَکرٍ إِلَیهِمْ کتَاباً یخَاطِبُهُمْ بِهِ وَ یخَاطِبُ مُحَمَّداً أَیضاً فِیهِ: «أَمَّا بَعْد… وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللهِ… جَنَّةٌ عَرْضُهَا کعَرْضِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ خَیرٌ لَا یکونُ بَعْدَهُ شَرٌّ أَبَداً وَ شَهْوَةٌ لَا تَنْفَدُ أَبَداً وَ لَذَّةٌ لَا تَفْنَی أَبَداً وَ مَجْمَعٌ لَا یتَفَرَّقُ أَبَداً. قَوْمٌ قَدْ جَاوَرُوا الرَّحْمَنَ وَ قَامَ بَینَ أَیدِیهِمُ الغِلْمَانُ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ فِیهَا الفَاکهَةُ وَ الرَّیحَانُ»

در نامه‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به محمد بن ابی بکر، زمانی که او را به استانداری مصر می‌فرستادند، آمده است: «اما بعد… ای بندگان خدا بدانید… بهشتی که عرضش مانند عرض آسمان‌ها و زمین است، خیری است که بعدش هیچگاه شرّی نیست؛ و شهوتی است که هیچگاه از بین نمی‌رود و لذتی است که هیچگاه فنا نمی‌پذیرد و [مؤمن بهشتی با دوستانش] مجموعه‌ای است که هیچگاه از هم نمی‌پاشد. [بهشتیان] گروهی هستند که همسایه‌ی [خدای] رحمانند. در مقابلشان نوجوانان [سیمین اندام] با سینی‌های طلایی [که] در آن میوه‌ها و سبزی[های لذت‌بخش بهشتی است] ایستاده‌اند»

[امالی، شیخ مفید، صفحه‌ی 266؛ امالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 29؛ الغارات، جلد 1، صفحه‌ی 242؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 33، صفحه‌ی 548]

سُئِلَ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) مَا بِنَاؤُهَا؟ قَالَ: «لَبِنَةٌ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةٌ مِنْ فِضَّةٍ وَ مِلَاطُهَا المِسْک الأَذْفَرُ وَ تُرَابُهَا الزَّعْفَرَانُ وَ حَصَاؤُهَا اللُّؤْلُؤُ وَ الیاقُوتُ مَنْ دَخَلَهَا یتَنَعَّمُ لَا یبْأَسُ أَبَداً وَ یخَلَّدُ لَا یمُوتُ أَبَداً لَا یبْلَی ثِیابُهُ وَ لَا شَبَابُهُ» 

از رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی بنای بهشت سؤال شد، فرمودند: «خشتی از طلا و خشتی از نقره است. ملاطش مشک عالی و خاکش، زعفران و سنگریزه‌هایش، درّ و یاقوت است. هر کس داخل آن شود، [همواره] برخوردار است و هیچوقت فقیر [و بینوا] نمی‌شود، جامـه‌هایش کهنـه نمی‌گردد و جوانی‌اش از بین نمی‌رود»

[جامع الأخبار، شعیری، صفحه‌ی 494؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 147؛ صحیح مسلم، جلد 4، صفحه‌ی 2181؛ مسند ابن حنبل، جلد 3، صفحه‌ی 301؛ مسند ابی یعلی، جلد 6، صفحه‌ی 52؛ مسند اسحاق بن راهویه، جلد 1، صفحه‌ی 119؛ المعجم الاوسط، جلد 8، صفحه‌ی 258؛ المصنف ابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 67؛ سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 672؛ سنن دارمی، جلد 2، صفحه‌ی 789؛ صحیح ابن حبّان، جلد 16، صفحه‌ی 396؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 474]

قَالَ الصادق (علیه‌السلام): «إِذَا کانَ المُؤْمِنُ یحَاسَبُ تَنْتَظِرُهُ أَزْوَاجُهُ عَلَی عَتَبَاتِ الأَبْوَابِ کمَا ینْتَظِرُونَ أَزْوَاجُهُنَّ فِی الدُّنْیا مِنْ عِنْدِ العَتَبَةِ. قَالَ: فَیجِی‏ءُ الرَّسُولُ فَیبَشِّرُهُنَّ فَیقُولُ: قَدْ وَ اللهِ انْقَلَبَ فُلَانٌ مِنَ‏ الحِسَابِ. قَالَ: فَیقُلْنَ: بِاللهِ، فَیقُولُ: قَدْ وَ اللهِ لَقَدْ رَأَیتُهُ انْقَلَبَ مِنَ الحِسَابِ. قَالَ: فَإِذَا جَاءَهُنَّ قُلْنَ: مَرْحَباً وَ أَهْلًا مَا أَهْلُک الَّذِینَ کنْتَ عِنْدَهُمْ فِی الدُّنْیا بِأَحَقَّ بِک مِنَّا»

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «زمانی که مؤمن حسابرسی می‌شود، همسران [بهشتی] او بر آستانه‌ی درها[ی بهشت] منتظر او هستند، همچنان که در دنیا همسرانشان بر درگاه، منتظر آن‌‌ها می‌ایستند. پس پیغام رسان می‌آید و به آنان مژده می‌دهد و می‌گوید: به خدا قسم که فلانی از حسابرسی [خلاص شد و به سلامتی] بازگشت. آن‌‌ها می‌گویند: تو را به خدا [قسم، راست می‌گویی؟!]
او می‌گوید: به خدا سوگند، خودم دیدم که از حسابرسی [رها شد و با خرسندی] بازگشت.
چون مؤمن نزد همسران [بهشتی‌ا]ش می‌آید، می‌گویند: خوش آمدی، آن خانواده‌ای که در دنیا نزد ایشان بودی، سزاوارتر از ما به تو نیستند»

[الزهد، حسین بن سعید، صفحه‌ی 91؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 198]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «و الّذِی أنزَلَ الکتابَ عَلی مُحمّدٍ، إنّ أهلَ الجَنّةِ لَیزدادُون جَمالاً وَ حُسناً کما یزدادُونَ فی الدُّنیا قَباحةً و هَرَماً»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «سوگند به آن [خدایی] که کتاب [مقدس قرآن] را بر محمد فرو فرستاد، اهل بهشت، پیوسته بر نیکی و زیبایی‌شان افزوده می‌شود، همچنان که در دنیا، پیوسته زشت‌تر و پیرتر می‌شوند»

[روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 556؛ المصنف لابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 75]

قال الصادق (علیه‌السلام): «إنّ المؤمِنَ لَیتَنَعَّمُ بِتَسبِیحِ الحُلی عَلیه فی الجَنّةِ، فی کـلِّ مَفصَلٍ مِن المؤمِنِ فی الجَنةِ ثَلاثَةُ أساوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ فِضَّةٍ و لُؤلُؤٍ».

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «مؤمن در بهشت، از زیورهای تسبیحگو برخوردار است. در هر بندی از [بدن] مؤمن در بهشت، سه دستبند طلا و نقره و مروارید قرار دارد»

[ربیع الابرار، جلد 4، صفحه‌ی 26؛ احقاق الحق، جلد 12، صفحه‌ی 273]

مِنْ وَصِیةِ رَسُولِ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) لِأَبِی ذَرٍّ الغِفَارِی‏: «یا أَبَا ذَرٍّ لَوْ أَنَّ امْرَأَةً مِنْ نِسَاءِ أَهْلِ الجَنَّةِ اطَّلَعَتْ مِنْ سَمَاءِ الدُّنْیا فِی لَیلَةٍ ظَلْمَاءَ لَأَضَاءَتْ لَهَا الأَرْضُ أَفْضَلَ مِمَّا یضِیئُهَا القَمَرُ لَیلَةَ البَدْرِ وَ لَوَجَدَ رِیحَ نَشْرِهَا جَمِیعُ أَهْلِ الأَرْضِ وَ لَوْ أَنَّ ثَوْباً مِنْ ثِیابِ أَهْلِ الجَنَّةِ نُشِرَ الیوْمَ فِی الدُّنْیا لَصَعِقَ مَنْ ینْظُرُ إِلَیهِ وَ مَا حَمَلَتْهُ أَبْصَارُهُم‏»

در یکی از فرازهای وصیت رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): به جناب ابوذر غفاری آمده است: «ای ابوذر، اگر زنی از زنان بهشتی در شب تاریک در آسمان دنیا طلوع کند، زمین را روشن می‌سازد بیشتر از آن مقدار که ماه شب چهارده، روشن می‌سازد و بوی [دلفریب] او را همه‌ی ساکنان زمین احساس می‌کنند و اگر جامه‌ای از جامه‌های بهشتیان در دنیا باز شود، کسانی که آن را ببیننـد، از هوش می‌رونـد و چشمانشـان، دیـدن آن را تحمّـل نمـی‌کند».

[امالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 533؛ مکارم الاخلاق، طبرسی، جلد 2، صفحه‌ی 371؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 74، صفحه‌ی 84]

 

قال الصادق (علیه‌السلام) فی تفسیر قوله تعالی «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»: «یطَهِّرُهُمْ مِنْ کلِّ شَی‏ءٍ سِوَی اللهِ إِذْ لَا طَاهِرَ مِنْ تَدَنُّسٍ بِشَی‏ءٍ مِنَ الأَکوَانِ إِلَّا اللهُ»

امام صادق (علیه‌السلام) در تفسیر این آیه که می‌فرماید: «پروردگارشان به آنان نوشیدنی پاک کننده می‌نوشاند» فرمودند: «[نوشیدن آن نوشیدنی] آنان را از هر چیزی جز خدا، پاک [و خالص] می‌گرداند؛ زیرا جز خدا هیچ موجودی نیست که از آلودگی به چیزی از طبایع، پاک [و پاک کننده] باشد»

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 113]

قَالَ رَسولُ اللهِ: «مَا مِنْ أَحَدٍ یدْخُلُ الجَنَّةَ إِلَّا کانَ لَهُ مِنَ الأَزْوَاجِ خَمْسُمِائَةِ حَوْرَاءَ مَعَ کلِّ حَوْرَاءَ سَبْعُونَ غُلَاماً وَ سَبْعُونَ جَارِیةً کأَنَّهُنَّ اللُّؤْلُؤُ المَنْثُورُ، کأَنَّهُنَّ اللُّؤْلُؤُ المَکنُونُ. وَ تَفْسِیرُ المَکنُونِ بِمَنْزِلَةِ اللُّؤْلُؤِ فِی الصَّدَفِ، لَمْ تَمَسَّهُ الأَیدِی وَ لَمْ تَرَهُ الأَعْینُ وَ أَمَّا المَنْثُورُ فَیعْنِی فِی الکثْرَةِ. وَ لَهُ سَبْعُ قُصُورٍ فِی کلِّ قَصْرٍ سَبْعُونَ بَیتاً، فِی کلِّ بَیتٍ سَبْعُونَ سَرِیراً، عَلَی کلِّ سَرِیرٍ سَبْعُونَ فِرَاشاً، عَلَیهَا زَوْجَةٌ مِنَ الحُورِ العِینِ، تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الأَنْهارُ؛ أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیرِ آسِنٍ صَافٍ لَیسَ بِالکدِرِ، وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یتَغَیرْ طَعْمُهُ لَمْ یخْرُجْ مِنْ ضُرُرِ المَوَاشِی، وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی لَمْ یخْرُجْ مِنْ بُطُونِ النَّحْلِ، وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ لَمْ یعْصِرْهُ الرِّجَالُ بِأَقْدَامِهِمْ. فَإِذَا اشْتَهَوُا الطَّعَامَ جَاءَهُمْ طُیورٌ بِیضٌ یرْفَعْنَ أَجْنِحَتَهُنَّ فَیأْکلُونَ مِنْ أَی الالوَانِ اشْتَهَوْا جُلُوساً إِنْ شَاءُوا، أَوْ مُتَّکئِینَ. وَ إِنِ اشْتَهَوُا الفَاکهَةَ تَسَعَّبَتْ إِلَیهِمُ الأَغْصَانُ فَأَکلُوا مِنْ أَیهَا اشْتَهَوْا قَالَ: «وَ المَلائِکةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ کلِّ بابٍ. سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ»
فَبَینَا هُمْ کذَلِک إِذْ یسْمَعُونَ صَوْتاً مِنْ تَحْتِ العَرْشِ: یا أَهْلَ الجَنَّةِ کیفَ تَرَوْنَ مُنْقَلَبَکمْ؟ فَیقُولُونَ: خَیرُ المُنْقَلَبِ مُنْقَلَبُنَا وَ خَیرُ الثَّوَابِ ثَوَابُنَا. قَدْ سَمِعْنَا الصَّوْتَ وَ اشْتَهَینَا النَّظَرَ إِلَی أَنْوَارِ جَلَالِک وَ هُوَ أَعْظَمُ ثَوَابِنَا وَ قَدْ وَعَدْتَهُ وَ لَا تُخْلِفُ المِیعَادَ. فَیأْمُرُ اللهُ الحُجُبَ فَیقُومُ سَبْعُونَ الفَ حِجَابٍ فَیرْکبُونَ عَلَی النُّوقِ وَ البَرَاذِینِ وَ عَلَیهِمُ الحُلِی وَ الحُلَلُ فَیسِیرُونَ فِی ظِلِّ الشَّجَرِ حَتَّی ینْتَهُوا إِلَی دَارِ السَّلَامِ وَ هِی دَارُ اللهِ، دَارُ البَهَاءِ وَ النُّورِ وَ السُّرُورِ وَ الکرَامَةِ فَیسْمَعُونَ الصَّوْتَ فَیقُولُونَ: یا سَیدَنَا سَمِعْنَا لَذَاذَةَ مَنْطِقِک فَأَرِنَا نُورَ وَجْهِک فَیتَجَلَّی لَـهُم سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی حَتَّی ینْظُرُونَ إِلَی نُورِ وَجْهِهِ تَبَارَک وَ تَعَالَی، المَکنُونِ مِنْ عَینِ کلِّ نَاظِرٍ فَلَا یتَمَالَکونَ حَتَّی یخِرُّوا عَلَی وُجُوهِهِمْ سُجَّداً فَیقُولُونَ: سُبْحَانَک مَا عَبَدْنَاک حَقَّ عِبَادَتِک یا عَظِیمُ. فَیقُولُ: عِبَادِی ارْفَعُوا رُءُوسَکمْ لَیسَ هَذِهِ بِدَارِ عَمَلٍ إِنَّمَا هِی دَارُ کرَامَةٍ وَ مَسْأَلَةٍ وَ نَعِیمٍ. قَدْ ذَهَبَتْ عَنْکمُ اللُّغُوبُ وَ النَصَبُ. فَإِذَا رَفَعُوهَا رَفَعُوهَا وَ قَدْ أَشْرَقَتْ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورِ وَجْهِهِ سَبْعِینَ ضِعْفاً. ثُمَّ یقُولُ تَبَارَک وَ تَعَالَی: یا مَلَائِکتِی أَطْعِمُوهُمْ وَ اسْقُوهُمْ. فَیؤْتُونَ بِالوَانِ الأَطْعِمَةِ لَمْ یرَوْا مِثْلَهَا قَطُّ فِی طَعْمِ الشَّهْدِ وَ بَیاضِ الثَّلْجِ وَ لِینِ الزُّبْدِ. فَإِذَا أَکلُوهُ قَالَ بَعْضُهُنَّ لِبَعْضٍ: کانَ طَعَامُنَا الَّذِی خَلَّفْنَاهُ فِی الجَنَّةِ عِنْدَ هَذَا حُلُماً.
ثُمَّ یقُولُ الجَبَّارُ تَبَارَک وَ تَعَالَی: یا مَلَائِکتِی اسْقُوهُمْ. فَیؤْتُونَ بِأَشْرِبَةٍ فَیقْبِضُهَا وَلِی اللهِ، فَیشْرَبُ شَرْبَةً لَمْ یشْرَبْ مِثْلَهَا قَطُّ. ثُمَّ یقُولُ: یا مَلَائِکتِی طَیبُوهُمْ. فَتَأْتِیهِمْ رِیحٌ مِنْ تَحْتِ العَرْشِ بِمِسْک أَشَدَّ بَیاضاً مِنَ الثَّلْجِ تُغَیرُ وُجُوهَهُمْ وَ جِبَاهَهُمْ وَ جُنُوبَهُمْ تُسَمَّی المُثِیرَةَ فَیسْتَمْکنُونَ مِنَ النَّظَرِ إِلَی نُورِ وَجْهِهِ. فَیقُولُونَ: یا سَیدَنَا حَسْبُنَا لَذَاذَةُ مَنْطِقِک وَ النَّظَرُ إِلَی نُورِ وَجْهِک لَا نُرِیدُ بِهِ بَدَلًا وَ لَا نَبْتَغِی بِهِ حِوَلًا. فَیقُولُ الرَّبُّ تَبَارَک وَ تَعَالَی: إِنِّی أَعْلَمُ أَنَّکمْ إِلَی أَزْوَاجِکمْ مُشْتَاقُونَ وَ أَنَّ أَزْوَاجَکمْ إِلَیکمْ مُشْتَاقَاتٌ. فَیقُولُونَ: یا سَیدَنَا مَا أَعْلَمَک بِمَا فِی نُفُوسِ عِبَادِک؟! فَیقُولُ: کیفَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنَا خَلَقْتُکمْ وَ أَسْکنْتُ أَرْوَاحَکمْ فِی أَبْدَانِکمْ ثُمَّ رَدَدْتُهَا عَلَیکمْ بَعْدَ الوَفَاةِ، فَقُلْتُ: اسْکنِی فِی عِبَادِی خَیرَ مَسْکنٍ ارْجِعُوا إِلَی أَزْوَاجِکمْ. فَیقُولُونَ: یا سَیدَنَا اجْعَلْ لَنَا شَرْطاً. قَالَ: فَإِنَّ لَکمْ کلَّ جُمُعَةٍ زَوْرَةً مَا بَینَ الجُمُعَةِ إِلَی الجُمُعَةِ سَبْعَةُ آلَافِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ.
فَینْصَرِفُونَ فَیعْطَی کلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ رُمَّانَةً خَضْرَاءَ فِی کلِّ رُمَّانَةٍ سَبْعُونَ حُلَّةً لَمْ یرَهَا النَّاظِرُونَ المَخْلُوقُونَ فَیسِیرُونَ فَیتَقَدَّمُهُمْ بَعْضُ الوِلْدَانِ حَتَّی یبَشِّرُوا أَزْوَاجَهُمْ وَ هُنَّ قِیامٌ عَلَی أَبْوَابِ الجِنَانِ. فَلَمَّا دَنَا مِنْهَا نَظَرَتْ إِلَی وَجْهِهِ فَأَنْکرَتْهُ مِنْ غَیرِ سُوءٍ فَقَالَتْ: حَبِیبِی لَقَدْ خَرَجْتَ مِنْ عِنْدِی وَ مَا أَنْتَ هَکذَا! فَیقُولُ: حَبِیبَتِی تَلُومِینَنِی أَنْ أَکونَ هَکذَا وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَی نُورِ وَجْهِ رَبِّی تَبَارَک وَ تَعَالَی فَأَشْرَقَ وَجْهِی مِنْ نُورِ وَجْهِهِ؟! ثُمَّ یعْرِضُ عَنْهَا فَینْظُرُ إِلَیهَا نَظْرَةً فَیقُولُ: حَبِیبَتِی لَقَدْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِک وَ مَا کنْتِ هَکذَا! فَتَقُولُ: حَبِیبِی تَلُومُنِی أَنْ أَکونَ هَکذَا وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَی وَجْهِ النَّاظِرِ إِلَی نُورِ وَجْهِ رَبِّی فَأَشْرَقَ وَجْهِی مِنْ وَجْهِ النَّاظِرِ إِلَی نُورِ وَجْهِ رَبِّی سَبْعِینَ ضِعْفاً؟! فَتُعَانِقُهُ مِنْ بَابِ الخَیمَةِ وَ الرَّبُّ تَبَارَک وَ تَعَالَی یضْحَک إِلَیهِمْ. فَینَادُونَ بِأَصَابِعِهِمْ «الحَمْدُ للهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکورٌ»
قَالَ: ثُمَّ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَک وَ تَعَالَی یأْذَنُ لِلنَّبِیینَ فَیخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکةُ وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ فَینْظُرُ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّةِ فَیمُدُّونَ أَعْنَاقَهُمْ إِلَیهِ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا؟! إِنَّهُ لَکرِیمٌ عَلَی اللهِ. فَیقُولُ المَلَائِکةُ: هَذَا المَخْلُوقُ بِیدِهِ وَ المَنْفُوخُ فِیهِ مِنْ رَوْحِهِ وَ المُعَلَّمُ لِلْأَسْمَاءِ هَذَا آدَمُ، قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکةُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ. فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّةِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا؟! فَتَقُولُ المَلَائِکةُ: هَذَا الخَلِیلُ إِبْرَاهِیمُ قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکةُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ. فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّةِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا؟! فَیقُولُ: هَذَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ الَّذِی کلَّمَ اللهُ مُوسی‏ تَکلِیماً قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکةُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّةِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا الَّذِی قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ؟! فَتَقُولُ المَلَائِکةُ: هَذَا رُوحُ اللهِ وَ کلِمَتُهُ، هَذَا عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ فِی مِثْلِ جَمِیعِ مَوَاکبِ مَنْ کانَ قَبْلَهُ سَبْعِینَ ضِعْفاً حَوْلَهُ المَلَائِکةُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّةِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا الَّذِی قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ؟! فَتَقُولُ المَلَائِکةُ: هَذَا المُصْطَفَی بِالوَحْی، المُؤْتَمَنُ عَلَی الرِّسَالَةِ، سَیدُ وُلْدِ آدَمَ، هَذَا النَّبِی مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ وَ سَلَّمَ کثِیراً. قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکةُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّةِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا؟! فَیقُولُ المَلَائِکةُ: هَذَا أَخُو رَسُولِ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ.
ثُمَّ یؤْذَنُ لِلنَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ فَیوضَعُ لِلنَّبِیینَ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ وَ لِلصِّدِّیقِینَ سُرُرٌ مِنْ نُورٍ وَ لِلشُّهَدَاءِ کرَاسِی مِنْ نُورٍ. ثُمَّ یقُولُ الرَّبُّ تَبَارَک وَ تَعَالَی: مَرْحَباً بِوَفْدِی وَ زُوَّارِی وَ جِیرَانِی. یا مَلَائِکتِی أَطْعِمُوهُمْ فَطَالَ مَا أَکلَ النَّاسُ وَ جَاعُوا وَ طَالَ مَا رَوِی النَّاسُ وَ عَطِشُوا وَ طَالَ مَا نَامَ النَّاسُ وَ قَامُوا وَ طَالَ مَا أَمِنَ النَّاسُ وَ خَافُوا. فَیوضَعُ لَـهُم أَطْعِمَةٌ لَمْ یرَوْا مِثْلَهَا قَطُّ عَلَی طَعْمِ الشَّهْدِ وَ لِینِ الزُّبْدِ وَ بَیاضِ الثَّلْجِ.
ثُمَّ یقُولُ: یا مَلَائِکتِی فَکهُوهُمْ فَیفَکهُونَهُمْ بِالوَانٍ مِنَ الفَاکهَةِ لَمْ یرَوْا مِثْلَهَا قَطُّ وَ رُطَبٍ عَذْبٍ دَسِمٍ عَلَی بَیاضِ الثَّلْجِ وَ لِینِ الزُّبْدِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «هیچ کس نیست که وارد بهشت شود مگر این‌که برایش پانصد همسر از حوریه‌ها قرار داده می‌شود که همراه هر حوریه،‌ هفتاد غلام و هفتاد کنیز ـ که گویا گوهرهای پراکنده و گوهرهای پنهان شده هستند ـ می‌باشند.
«مکنون» یعنی مثل گوهرِ در صدف [است که] دست‌ها آن را لمس نکرده و چشم‌ها آن را ندیده و اما «منثور» یعنی در حال زیاد شدن. [همچنین] برای او هفت قصر و در هر قصر، هفتاد خانه و در هر خانه، ‌هفتاد تخت و بر هر تخت، هفتاد بستر و بر هر بستر، حورالعینی [آماده‌ی کام دادن] است. از زیر [قصرهایـ]ـشان جویبارهایی روان است. جویبارهایی از آبى که [رنگ و بو و طعمش‏] برنگشته، زلال است و هیچ [تیرگی و] کدورتـی در آن نیست. و جوی‌هایى از شیرى که مزه‏اش [بر اثر حرارت یا گذشتن زمان،] دگرگون نشود و از پستان چهارپایان خارج نمی‌شود. و رودهایى از عسل صاف که از شکم زنبور عسل بیرون نیامده [بلکه از فضل پروردگار] است. و جویبارهایی از نوشیدنی [خاصی] که برای نوشندگان، لذت‌بخش است و مردان، ‌آن را با لگدمال کردن، ‌عصاره گیری نکرده‌اند. وقتی [بهشتیان] هوس خوراکی کنند،‌ پرندگان سفید رنگی می‌آیند و بال‌هایشان را بالا می‌برند تا [بهشتیان] از هر رنگی [از غذا] که هوس دارند، ‌بخورند،‌ [به هر صورتی که می‌خواهند،] اگر خواستند، نشسته و اگر خواستند، تکیه داده. و اگر هوس میوه کنند، شاخه‌ها به سوی آن‌‌ها کشیده می‌شود [و دراز می‌گردد] تا از هر کدام که بخواهند، بخورند».
سپس فرمودند: «و فرشتگان از هر درى بر آنان درمى‏آیند [و به آنان مى‏گویند:] «درود بر شما به [پاداش‏] آنچه صبر کردید. راستى چه نیکوست فرجام آن سراى‏» در این حال،‌ صدایی را از زیـر عرش می‌شنوند [که می‌فرماید:] ای اهل بهشت، ‌بازگشتگاهتان را چگونه یافتید؟! می‌گویند: بازگشتگاه ما بهترین بازگشتگـاه و پاداش ما بهترین پاداش است. ما [این] صدا[ی دل‌فریب و هوش‌ربا] را شنیدیم،‌ هوس کردیم که به نورهای جلال تو بنگریم و [اگر این خواسته‌ی ما برآورده شود] بزرگترین پاداش برای ما [خواهد بود] و [خودت] ما را [در دنیا] وعده داده بودی و [تو] خُلف وعده نمی‌کنی.
پس خدای متعال حجاب‌ها را امر می‌کند [که از میان برخیزند، پس] هفتاد هزار حجاب بر می‌خیزد. پس [بهشتیان] بر شترها و اسب‌هایی سوار می‌شوند و بر آن‌‌ها زیورآلات و لباس‌های بهشتی است. پس در سایه‌ی درختی می‌روند تا به دارالسلام می‌رسند و آن خانه‌ی [تجلی ویژه‌ی] خداست، خانه‌ی روشنایی و نور و شادی و کرامت. پس آن صدا را [باز هم] می‌شنوند. [باز] می‌گویند: ای آقای ما گفتار لذت‌بخش تو را شنیدیم، پس نور وجهت را به ما بنمایان. پس خدای سبحان برای آنان تجلی می‌کند تا بهشتیان به نور وجه او تبارک و تعالی، که از چشم هر بیننده‌ای پوشیده است، ‌بنگرند. [چون به آن تجلی عالی نظر می‌کنند] نمی‌توانند خود را نگه دارند [به همین جهت] بر رو به سجـده می‌افتند و می‌گویند: [بار الها از هر عیب و نقص و شبیه،] منزّهی، ما تو را چنان که حق تو بود،‌ نپرستیدیم، ای بزرگوار. خدای متعال می‌فرماید:‌ ای بندگان من، سر [از سجده] بردارید [که] این[جا] خانه‌ی عمل نیست بلکه خانه‌ی اکرام و خواستن و نعمت‌هاست. [هر گونه] درماندگی و رنج از شما رفت.
وقتی [سر از سجده] بر می‌دارند، صورت‌هایشان هفتاد برابر [بیشتر از گذشته] نورانی می‌شود. سپس [خدای] تبارک و تعالی می‌فرماید: ای ملائکه‌ام [به این مؤمنان بهشتی، انواع غذاهای لذیذ] بخورانید و [انواع] نوشیدنی‌های گوارا] بنوشانید. [در پی این دستور الهی،‌ انواع] رنگ‌های خوراکی برایشان آورده می‌شود که هرگز مانند آن را ندیده‌اند؛ در طعم [مانند] عسل و در سفیدی [مانند] برف و در نرمی [مانند] خامه [یا مسکه] است. وقتی [آنها را] می‌خورند بعضی‌شان به بعض دیگر می‌گویند: ‌آن غذایی که در بهشت داشتیم در مقایسه با اینها [همانند] رؤیا است. سپس خدای جبار تبارک و تعالی می‌فرماید: ای فرشتگانم [از نوشیدنی‌های گوارای خاص] به آنان بنوشانید. [در پس اجرای این دستور الهی] نوشیدنی‌ای می‌آورند و دوست خدا آن را می‌گیرد. پس شربتی می‌نوشد که هرگز مانند آن شربت را ننوشیده است. سپس [خدای متعال] می‌فرماید:‌ ای فرشتگان من، خوشبویشان کنید. پس بادی از زیر عرش [وزیدن می‌گیرد و] مشکی سفیدتر از برف را با خود می‌آورد که صورت و پیشانی و پهلوهایشان را تغییر می‌دهد که مثیره نامیده می‌شود. پس می‌توانند به [تجلی خاص] وجه او بنگرند. پس می‌گویند: ای آقای ما، برای ما لذت گفتار و نگاه به نور وجهت کافی است و جایگزینی برای آن نمی‌خواهیم. پس پروردگار تبارک و تعالی می‌فرماید: ‌من می‌دانم که شما به [دیدن و نزدیکی با] همسرانتان اشتیاق دارید و همسرانتان [نیز] مشتاق [همنشینی] با شما هستند. [بهشتیان با تعجب] می‌گویند:‌ ای آقای ما،‌ چقدر تو به آنچه در دل بندگانت می‌گذرد، آگاهی! [خدای متعال] می‌فرماید: چگونه ندانم و حال آن که من شما را ساخته‌ام و روح‌هایتان را در بدن‌هایتان قرار داده‌ام و پس از وفات [و جدا شدن روح از بدن، نیز] آن را دوباره به شما بر گرداندم و گفتم: ساکن شوید در [میان] بندگانم در بهترین منزلگاه[های بهشت،‌ اکنون] به جانب همسرانتان برگردید. [بهشتیان] می‌گویند: ای آقای ما،‌ برای [دیدار مجدّد] ما، ‌شرطی مقرر فرما. [خدای تبارک و تعالی] می‌فرماید:‌ برای شما در هر جمعه یک نوبت زیارت قرار دادم [البته] میان هر جمعه تا جمعه [ی بعد] هفت هزار سال از سال‌هایی که می‌شمارید،‌ [فاصله] است.
[بعد از این قرار مجدّدِ ملاقات، بهشتیان راضی شده و] بر می‌گردند. [در حالِ بازگشت،] به هر کدام از آنها، ‌اناری سبز رنگ داده می‌شود که در آن، لباس‌هایی است که آفریده‌های اهل نظر [مانند] آن را ندیده‌اند.
پس حرکت می‌کنند و بعضی از پسران جاودانه از آن‌‌ها جلو می‌افتند تا بشارت آمدنشان را به همسرانشان که بر درگاه‌های بهشت،‌ [به انتظار] ایستاده‌اند،‌ بدهند. وقتی [مؤمن بهشتی] نزدیک [یکی از همسرانش] می‌شود [از شدت تغییر، همسرش] خود را به ناآشنایی می‌زند بدون اینکه بدش بیاید. [یعنی چنان وانمود می‌کند که او را نمی‌شناسد. سپس] می‌گوید: ای محبوب من وقتی از نزد من می‌رفتی،‌ اینگونه نبودی!
[مؤمن بهشتی] می‌گوید: آیا مرا ملامت می‌کنی؟! در حالی که من به نور وجه پروردگارم نظر کرده‌ام و صورتم به نور وجه او نورانی شده است. سپس از آن [همسر بهشتی‌اش] روی بر می‌گرداند [و بار دیگر] به او نظر می‌نماید. پس می‌گوید: ای محبوبه‌ی من، از نزدت خارج می‌شدم و تو اینگونه نبودی! [همسر بهشتی‌اش] می‌گوید: ای محبوب من [آیا] مرا ملامت می‌کنی که اینگونه‌ام؟! در حالی که به صورت کسی که به نور وجه پروردگارم نظر کرده،‌ نگاه کرده‌ام و صورتم از صورت آن نگاه کننده به وجه پروردگارم،‌ هفتاد برابر نورانی‌تر شده است! [بعد از این سخنان، زن زیباروی بهشتی، شوهرش را] از در خیمه بغل می‌کند. در این حال، پروردگار تبارک و تعالی به سـوی آنان می‌خندد [یعنی اظهار رضایت و خشنودی می‌کند] و آنان با انگشت [اشاره می‌کنند و] ندا می‌دهند:‌ «سپاس خدایى را که اندوه را از ما بزدود، به راستى پروردگار ما آمرزنده [و] حق‏شناس است‏».
حضرت ادامه دادند: «سپس پروردگار تبارک و تعالی به پیامبران اجازه‌ی خارج شدن می‌دهد. پس مردی [از پیامبران] در [میان] کاروانی از فرشتگان که اطرافش را گرفته‌اند و نور که در جلوشان است، خارج می‌شود. اهل بهشت به او می‌نگرند و گردن‌هایشان را به سویش بالا می‌کشند و [با تعجب] می‌گویند:‌ این کیست؟! حتمـاً خیلی در نزد خدا با کـرامت [و منزلـت] است. ملائکـه می‌گویند: ‌این [شخصِ با جلالت و شکوه که می‌بینید] آفریده شده به دست [قدرت] او و دمیده شده در او از روح خودش و دانای اسماء است. این،‌ آدم [ابوالبشر (علیه‌السلام)] می‌باشد. خدا به او اجازه[ی ظهور و بروز] داده است.
سپس مردی [دیگر از پیامبران] در میان کاروانی از فرشتگان که اطرافش را گرفته و بال‌هایشان را گشوده‌اند، و نور در جلوشان است، خارج می‌شود. اهل بهشت برای [دیدنش] گردن‌ها را بر می‌کشند و [با تعجب] می‌پرسند: این کیست؟ ملائکه می‌گویند:‌ این،‌ دوست [خدا] ابراهیم (علیه‌السلام) است که خدا به او اجازه[ی ظهور و بروز] داده است.
سپس مردی [دیگر از پیامبران] در میان کاروانی از فرشتگان که اطرافش هستند و بال‌هایشان را گشوده‌اند، و نور در جلوشان است، خارج می‌شود. اهل بهشت برای [دیدنش] گردن‌ها را بر می‌کشند و [با تعجب] می‌پرسند: این کیست؟ ملائکه می‌گویند:‌ این،‌ موسی پسر عمران (علیه‌السلام) است که با خدا [در دار دنیا] سخن گفت. خدا به او اجازه[ی خارج شدن] داده است.
سپس مردی [دیگر از پیامبران] در میان کاروانی از فرشتگان که اطرافش هستند و بال‌هایشان را گشوده‌اند، و نور در جلوشان است، خارج می‌شود. اهل بهشت برای [دیدنش] گردن‌ها را بر می‌کشند و [با تعجب] می‌پرسند: این کیست؟ ملائکه می‌گویند:‌ این،‌ روح خدا و کلمه‌اش،‌ عیسی پسر مریم (علیه‌السلام) است.
سپس مردی [دیگر از پیامبران] در میان کاروانی به قدر هفتاد برابر تمام کاروان‌های قبلی که در اطرافش فرشتگانی بال‌گشوده و نور در جلوشان است، خارج می‌شود. اهل بهشت برای [دیدنش] گردن‌ها را بر می‌کشند و [با تعجب بسیار] می‌پرسند: این کیست که خدا اجازه‌ی خارج شدنش را داده است؟ فرشتگان می‌گویند:‌ این،‌ برگزیده‌ی به وحی، امین رسالت، آقای فرزندان آدم، این پیامبر،‌ محمد‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) است. خدا اجازه[ی ظهور و خروج] به او داده است.
سپس مردی [دیگر] در میان کاروانـی از فرشتگان که اطرافـش هستنـد و بال‌هایشان را گشوده‌اند، و نور در جلوشان است، خارج می‌شود. اهل بهشت برای [دیدنش] گردن‌ها را بر می‌کشند و [با تعجب] می‌پرسند: این کیست؟ ملائکه می‌گویند:‌ این،‌ برادرِ رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): در دنیا و آخرت [امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)] است.
سپس به [سایر] پیامبران و صدیقان و شهدا اجازه داده می‌شود [که به صحنه‌ی محشر وارد شوند]. آنگاه برای پیامبران منبرهایی از نور و برای صدیقین، تخت‌هایی از نور و برای شهدا، کرسی‌هایی از نور گذاشته می‌شود. سپس پروردگار تبارک و تعالی می‌فرماید:‌ مرحبا [و خوش آمد] به وارد شوندگان و زیارت کنندگان و همسایگانم. ای فرشتگان [از میوه‌ها و خوراکی‌های لذید بهشتی] به ایشان بخورانید که چه بسیار [در دنیا اتفاق افتاد که] مردم خوردند و [اینان] گرسنه بودند و چه بسیار [در دنیا] مردم سیراب بودند و [ایشان] تشنه به سر بردند و چقدر مردم در خواب [ناز] بودند و [اینها به عبادت] ایستادند و چه بسیار [در دنیا پیش آمد که] مردم در امنیت بودند و [اینها از جور مردم و روزگار] در ترس [و هراس] بودند.
[پس از این بیانات] خوراکی‌هایی که مانندش را هرگز ندیده‌اند [در مقابلشان] نهاده می‌شود که طعم عسل و نرمی خامه و سفیدی برف دارد. [پس از اینکه از آن غذاهای لذیذ خوردند، خدای متعال] می‌فرماید: ای فرشتگانم [برایشان] میوه بیاورید. پس برایشان رنگ‌های [گوناگون] میوه می‌آورند که مثل آن را هرگز ندیده‌اند و رطب‌های گورا و درشت به سفیدی برف و نرمی خامه»

[اختصاص، شیخ مفید، صفحه‌ی 350؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 208؛ تفسیر طبری، جلد 5، صفحه‌ی 183؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 3، صفحه‌ی 457]

 

ذَکرَ النَّبِی‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) الحُورَ العِینَ. فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یا رَسُولَ اللهِ أَ مَا لَنَا فَضْلٌ عَلَیهِنَّ؟
قَالَ: بَلَی بِصَلَاتِکنَّ وَ صِیامِکنَّ وَ عِبَادَتِکنَّ للهِ بِمَنْزِلَةِ الظَّاهِرَةِ عَلَی البَاطِنَةِ وَ حَدَّثَ أَنَّ الحُورَ العِینَ خَلَقَهُنَّ اللهُ فِی الجَنَّةِ مَعَ شَجَرِهَا وَ حَبَسَهُنَّ عَلَی أَزْوَاجِهِنَّ فِی الدُّنْیا. عَلَی کلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سَبْعُونَ حُلَّةً یرَی بَیاضُ سُوقِهِنَّ مِنْ وَرَاءِ الحُلَلِ السَّبْعِینَ کمَا تُرَی الشَّرَابُ الأَحْمَرُ فِی الزَّجَاجَةِ البَیضَاءِ وَ کالسِّلْک الأَبْیضِ فِی الیاقُوتِ الحَمْرَاءِ. یجَامِعُهَا فِی قُوَّةِ مِائَةِ رَجُلٍ فِی شَهْوَةِ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ هُنَّ أَتْرَابٌ أَبْکارٌ عَذَارَی. کلَّمَا نَکحَتْ صَارَتْ عَذْرَاءَ.
«لَمْ یطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» یقُولُ لَمْ یمَسَّهُنَّ إِنْسِی وَ لَا جِنِّی قَطُّ.
«فِیهِنَّ خَیراتٌ حِسانٌ» یعْنِی خَیرَاتُ الأَخْلَاقِ، حِسَانُ الوُجُوهِ.
«کأَنَّهُنَّ الیاقُوتُ وَ المَرْجانُ» یعْنِی صَفَاءَ الیاقُوتِ وَ بَیاضَ اللُّؤْلُؤِ.
قَالَ: وَ إِنَّ فِی الجَنَّةِ لَنَهَراً حَافَتَاهُ الجَوَارِی فَیوحِی إِلَیهِنَّ الرَّبُّ تَبَارَک وَ تَعَالَی: أَسْمِعْنَ عِبَادِی تَمْجِیدِی وَ تَسْبِیحِی وَ تَحْمِیدِی. فَیرْفَعْنَ أَصْوَاتَهُنَّ بِالحَانٍ وَ تَرْجِیعٍ لَمْ یسْمَعِ الخَلَائِقُ مِثْلَهَا قَطُّ. فَتَطْرَبُ أَهْلُ الجَنَّةِ وَ إِنَّهُ لَتُشْرِفُ عَلَی وَلِی اللهِ المَرْأَةُ لَیسَتْ مِنْ نِسَائِهِ مِنَ السَّجْفِ فَمَلَأَتْ قُصُورَهُ وَ مَنَازِلَهُ ضَوْءاً وَ نُوراً فَیظُنُّ وَلِی اللهِ أَنَّ رَبَّهُ أَشْرَفَ عَلَیهِ أَوْ مَلَک مِنْ مَلَائِکتِهِ. فَیرْفَعُ رَأْسَهُ فَإِذَا هُوَ بِزَوْجَةٍ قَدْ کادَتْ یذْهَبُ نُورُهَا نُورَ عَینَیهِ.
قَالَ: فَتُنَادِیهِ قَدْ آنَ لَنَا أَنْ تَکونَ لَنَا مِنْک دَوْلَةٌ. قَالَ: فَیقُولُ لَهَا: وَ مَنْ أَنْتِ؟ فَتَقُولُ: أَنَا مِمَّنْ ذَکرَ اللهُ فِی القُرْآنِ «لَهُمْ ما یشاؤُنَ فِیها وَ لَدَینا مَزِیدٌ» فَیجَامِعُهَا فِی قُوَّةِ مِائَةِ شَابٍّ وَ یعَانِقُهَا سَبْعِینَ سَنَةً مِنْ أَعْمَارِ الأَوَّلِینَ. وَ مَا یدْرِی أَ ینْظُرُ إِلَی وَجْهِهَا أَمْ إِلَی خَلْفِهَا أَمْ إِلَی سَاقِهَا فَمَا مِنْ شَی‏ءٍ ینْظُرُ إِلَیهِ مِنْهَا إِلَّا رَأَی وَجْهَهُ مِنْ ذَلِک المَکانِ مِنْ شِدَّةِ نُورِهَا وَ صَفَائِهَا.
ثُمَّ تُشْرِفُ عَلَیهَا أُخْرَی أَحْسَنُ وَجْهاً وَ أَطْیبُ رِیحاً مِنَ الأُولَی، فَتُنَادِیهِ فَتَقُولُ: قَدْ آنَ لَنَا أَنْ یکونَ لَنَا مِنْک دَوْلَةٌ. فَیقُولُ لَهَا: وَ مَنْ أَنْتِ؟ فَتَقُولُ: أَنَا مَنْ ذَکرَ اللهُ فِی القُرْآنِ «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَـهُم مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُونَ»
قَالَ: وَ مَا مِنْ أَحَدٍ یدْخُلُ الجَنَّةَ إِلَّا کانَ لَهُ مِنَ الأَزْوَاجِ خَمْسُمِائَةِ حَوْرَاءَ مَعَ کلِّ حَوْرَاءَ سَبْعُونَ غُلَاماً وَ سَبْعُونَ جَارِیةً کأَنَّهُنَّ اللُّؤْلُؤُ المَنْثُورُ، کأَنَّهُنَّ اللُّؤْلُؤُ المَکنُونُ. وَ تَفْسِیرُ المَکنُونِ بِمَنْزِلَةِ اللُّؤْلُؤِ فِی الصَّدَفِ، لَمْ تَمَسَّهُ الأَیدِی وَ لَمْ تَرَهُ الأَعْینُ وَ أَمَّا المَنْثُورُ فَیعْنِی فِی الکثْرَةِ. وَ لَهُ سَبْعُ قُصُورٍ فِی کلِّ قَصْرٍ سَبْعُونَ بَیتاً، فِی کلِّ بَیتٍ سَبْعُونَ سَرِیراً، عَلَی کلِّ سَرِیرٍ سَبْعُونَ فِرَاشاً، عَلَیهَا زَوْجَةٌ مِنَ الحُورِ العِینِ، تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الأَنْهارُ؛ أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیرِ آسِنٍ صَافٍ لَیسَ بِالکدِرِ، وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یتَغَیرْ طَعْمُهُ لَمْ یخْرُجْ مِنْ ضُرُرِ المَوَاشِی، وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی لَمْ یخْرُجْ مِنْ بُطُونِ النَّحْلِ، وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ لَمْ یعْصِرْهُ الرِّجَالُ بِأَقْدَامِهِمْ. فَإِذَا اشْتَهَوُا الطَّعَامَ جَاءَهُمْ طُیورٌ بِیضٌ یرْفَعْنَ أَجْنِحَتَهُنَّ فَیأْکلُونَ مِنْ أَی الالوَانِ اشْتَهَوْا جُلُوساً إِنْ شَاءُوا، أَوْ مُتَّکئِینَ. وَ إِنِ اشْتَهَوُا الفَاکهَةَ تَسَعَّبَتْ إِلَیهِمُ الأَغْصَانُ فَأَکلُوا مِنْ أَیهَا اشْتَهَوْا قَالَ: «وَ المَلائِکةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ کلِّ بابٍ. سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ» فَبَینَا هُمْ کذَلِک إِذْ یسْمَعُونَ صَوْتاً مِنْ تَحْتِ العَرْشِ: یا أَهْلَ الجَنَّةِ کیفَ تَرَوْنَ مُنْقَلَبَکمْ؟ فَیقُولُونَ: خَیرُ المُنْقَلَبِ مُنْقَلَبُنَا وَ خَیرُ الثَّوَابِ ثَوَابُنَا. قَدْ سَمِعْنَا الصَّوْتَ وَ اشْتَهَینَا النَّظَرَ إِلَی أَنْوَارِ جَلَالِک وَ هُوَ أَعْظَمُ ثَوَابِنَا وَ قَدْ وَعَدْتَهُ وَ لَا تُخْلِفُ المِیعَادَ. فَیأْمُرُ اللهُ الحُجُبَ فَیقُومُ سَبْعُونَ الفَ حِجَابٍ فَیرْکبُونَ عَلَی النُّوقِ وَ البَرَاذِینِ وَ عَلَیهِمُ الحُلِی وَ الحُلَلُ فَیسِیرُونَ فِی ظِلِّ الشَّجَرِ حَتَّی ینْتَهُوا إِلَی دَارِ السَّلَامِ وَ هِی دَارُ اللهِ، دَارُ البَهَاءِ وَ النُّورِ وَ السُّرُورِ وَ الکرَامَةِ فَیسْمَعُونَ الصَّوْتَ فَیقُولُونَ: یا سَیدَنَا سَمِعْنَا لَذَاذَةَ مَنْطِقِک فَأَرِنَا نُورَ وَجْهِک فَیتَجَلَّی لَـهُم سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی حَتَّی ینْظُرُونَ إِلَی نُورِ وَجْهِهِ تَبَارَک وَ تَعَالَی، المَکنُونِ مِنْ عَینِ کلِّ نَاظِرٍ فَلَا یتَمَالَکونَ حَتَّی یخِرُّوا عَلَی وُجُوهِهِمْ سُجَّداً فَیقُولُونَ: سُبْحَانَک مَا عَبَدْنَاک حَقَّ عِبَادَتِک یا عَظِیمُ. فَیقُولُ: عِبَادِی ارْفَعُوا رُءُوسَکمْ لَیسَ هَذِهِ بِدَارِ عَمَلٍ إِنَّمَا هِی دَارُ کرَامَةٍ وَ مَسْأَلَةٍ وَ نَعِیمٍ. قَدْ ذَهَبَتْ عَنْکمُ اللُّغُوبُ وَ النَصَبُ. فَإِذَا رَفَعُوهَا رَفَعُوهَا وَ قَدْ أَشْرَقَتْ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورِ وَجْهِهِ سَبْعِینَ ضِعْفاً. ثُمَّ یقُولُ تَبَارَک وَ تَعَالَی: یا مَلَائِکتِی أَطْعِمُوهُمْ وَ اسْقُوهُمْ. فَیؤْتُونَ بِالوَانِ الأَطْعِمَةِ لَمْ یرَوْا مِثْلَهَا قَطُّ فِی طَعْمِ الشَّهْدِ وَ بَیاضِ الثَّلْجِ وَ لِینِ الزُّبْدِ. فَإِذَا أَکلُوهُ قَالَ بَعْضُهُنَّ لِبَعْضٍ: کانَ طَعَامُنَا الَّذِی خَلَّفْنَاهُ فِی الجَنَّةِ عِنْدَ هَذَا حُلُماً.
ثُمَّ یقُولُ الجَبَّارُ تَبَارَک وَ تَعَالَی: یا مَلَائِکتِی اسْقُوهُمْ. فَیؤْتُونَ بِأَشْرِبَةٍ فَیقْبِضُهَا وَلِی اللهِ، فَیشْرَبُ شَرْبَةً لَمْ یشْرَبْ مِثْلَهَا قَطُّ. ثُمَّ یقُولُ: یا مَلَائِکتِی طَیبُوهُمْ. فَتَأْتِیهِمْ رِیحٌ مِنْ تَحْتِ العَرْشِ بِمِسْک أَشَدَّ بَیاضاً مِنَ الثَّلْجِ تُغَیرُ وُجُوهَهُمْ وَ جِبَاهَهُمْ وَ جُنُوبَهُمْ تُسَمَّی المُثِیرَةَ فَیسْتَمْکنُونَ مِنَ النَّظَرِ إِلَی نُورِ وَجْهِهِ. فَیقُولُونَ: یا سَیدَنَا حَسْبُنَا لَذَاذَةُ مَنْطِقِک وَ النَّظَرُ إِلَی نُورِ وَجْهِک لَا نُرِیدُ بِهِ بَدَلًا وَ لَا نَبْتَغِی بِهِ حِوَلًا. فَیقُولُ الرَّبُّ تَبَارَک وَ تَعَالَی: إِنِّی أَعْلَمُ أَنَّکمْ إِلَی أَزْوَاجِکمْ مُشْتَاقُونَ وَ أَنَّ أَزْوَاجَکمْ إِلَیکمْ مُشْتَاقَاتٌ. فَیقُولُونَ: یا سَیدَنَا مَا أَعْلَمَک بِمَا فِی نُفُوسِ عِبَادِک؟! فَیقُولُ: کیفَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنَا خَلَقْتُکمْ وَ أَسْکنْتُ أَرْوَاحَکمْ فِی أَبْدَانِکمْ ثُمَّ رَدَدْتُهَا عَلَیکمْ بَعْدَ الوَفَاةِ، فَقُلْتُ: اسْکنِی فِی عِبَادِی خَیرَ مَسْکنٍ ارْجِعُوا إِلَی أَزْوَاجِکمْ. فَیقُولُونَ: یا سَیدَنَا اجْعَلْ لَنَا شَرْطاً. قَالَ: فَإِنَّ لَکمْ کلَّ جُمُعَةٍ زَوْرَةً مَا بَینَ الجُمُعَةِ إِلَی الجُمُعَةِ سَبْعَةُ آلَافِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ.
فَینْصَرِفُونَ فَیعْطَی کلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ رُمَّانَةً خَضْرَاءَ فِی کلِّ رُمَّانَةٍ سَبْعُونَ حُلَّةً لَمْ یرَهَا النَّاظِرُونَ المَخْلُوقُونَ فَیسِیرُونَ فَیتَقَدَّمُهُمْ بَعْضُ الوِلْدَانِ حَتَّی یبَشِّرُوا أَزْوَاجَهُمْ وَ هُنَّ قِیامٌ عَلَی أَبْوَابِ الجِنَانِ. فَلَمَّا دَنَا مِنْهَا نَظَرَتْ إِلَی وَجْهِهِ فَأَنْکرَتْهُ مِنْ غَیرِ سُوءٍ فَقَالَتْ: حَبِیبِی لَقَدْ خَرَجْتَ مِنْ عِنْدِی وَ مَا أَنْتَ هَکذَا! فَیقُولُ: حَبِیبَتِی تَلُومِینَنِی أَنْ أَکونَ هَکذَا وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَی نُورِ وَجْهِ رَبِّی تَبَارَک وَ تَعَالَی فَأَشْرَقَ وَجْهِی مِنْ نُورِ وَجْهِهِ؟! ثُمَّ یعْرِضُ عَنْهَا فَینْظُرُ إِلَیهَا نَظْرَةً فَیقُولُ: حَبِیبَتِی لَقَدْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِک وَ مَا کنْتِ هَکذَا! فَتَقُولُ: حَبِیبِی تَلُومُنِی أَنْ أَکونَ هَکذَا وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَی وَجْهِ النَّاظِرِ إِلَی نُورِ وَجْهِ رَبِّی فَأَشْرَقَ وَجْهِی مِنْ وَجْهِ النَّاظِرِ إِلَی نُورِ وَجْهِ رَبِّی سَبْعِینَ ضِعْفاً؟! فَتُعَانِقُهُ مِنْ بَابِ الخَیمَةِ وَ الرَّبُّ تَبَارَک وَ تَعَالَی یضْحَک إِلَیهِمْ. فَینَادُونَ بِأَصَابِعِهِمْ «الحَمْدُ للهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکورٌ»
قَالَ: ثُمَّ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَک وَ تَعَالَی یأْذَنُ لِلنَّبِیینَ فَیخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکةُ وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ فَینْظُرُ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّةِ فَیمُدُّونَ أَعْنَاقَهُمْ إِلَیهِ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا؟! إِنَّهُ لَکرِیمٌ عَلَی اللهِ. فَیقُولُ المَلَائِکةُ: هَذَا المَخْلُوقُ بِیدِهِ وَ المَنْفُوخُ فِیهِ مِنْ رَوْحِهِ وَ المُعَلَّمُ لِلْأَسْمَاءِ هَذَا آدَمُ، قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکةُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ. فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّةِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا؟! فَتَقُولُ المَلَائِکةُ: هَذَا الخَلِیلُ إِبْرَاهِیمُ قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکةُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ. فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّةِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا؟! فَیقُولُ: هَذَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ الَّذِی کلَّمَ اللهُ مُوسی‏ تَکلِیماً قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکةُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّةِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا الَّذِی قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ؟! فَتَقُولُ المَلَائِکةُ: هَذَا رُوحُ اللهِ وَ کلِمَتُهُ، هَذَا عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ فِی مِثْلِ جَمِیعِ مَوَاکبِ مَنْ کانَ قَبْلَهُ سَبْعِینَ ضِعْفاً حَوْلَهُ المَلَائِکةُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّةِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا الَّذِی قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ؟! فَتَقُولُ المَلَائِکةُ: هَذَا المُصْطَفَی بِالوَحْی، المُؤْتَمَنُ عَلَی الرِّسَالَةِ، سَیدُ وُلْدِ آدَمَ، هَذَا النَّبِی مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ وَ سَلَّمَ کثِیراً. قَدْ أُذِنَ لَهُ عَلَی اللهِ.
ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ فِی مَوْکبٍ حَوْلَهُ المَلَائِکةُ قَدْ صَفَّتْ أَجْنِحَتَهَا وَ النُّورُ أَمَامَهُمْ فَیمُدُّ إِلَیهِ أَهْلُ الجَنَّةِ أَعْنَاقَهُمْ فَیقُولُونَ: مَنْ هَذَا؟! فَیقُولُ المَلَائِکةُ: هَذَا أَخُو رَسُولِ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ.
ثُمَّ یؤْذَنُ لِلنَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ فَیوضَعُ لِلنَّبِیینَ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ وَ لِلصِّدِّیقِینَ سُرُرٌ مِنْ نُورٍ وَ لِلشُّهَدَاءِ کرَاسِی مِنْ نُورٍ. ثُمَّ یقُولُ الرَّبُّ تَبَارَک وَ تَعَالَی: مَرْحَباً بِوَفْدِی وَ زُوَّارِی وَ جِیرَانِی. یا مَلَائِکتِی أَطْعِمُوهُمْ فَطَالَ مَا أَکلَ النَّاسُ وَ جَاعُوا وَ طَالَ مَا رَوِی النَّاسُ وَ عَطِشُوا وَ طَالَ مَا نَامَ النَّاسُ وَ قَامُوا وَ طَالَ مَا أَمِنَ النَّاسُ وَ خَافُوا. فَیوضَعُ لَـهُم أَطْعِمَةٌ لَمْ یرَوْا مِثْلَهَا قَطُّ عَلَی طَعْمِ الشَّهْدِ وَ لِینِ الزُّبْدِ وَ بَیاضِ الثَّلْجِ.
ثُمَّ یقُولُ: یا مَلَائِکتِی فَکهُوهُمْ فَیفَکهُونَهُمْ بِالوَانٍ مِنَ الفَاکهَةِ لَمْ یرَوْا مِثْلَهَا قَطُّ وَ رُطَبٍ عَذْبٍ دَسِمٍ عَلَی بَیاضِ الثَّلْجِ وَ لِینِ الزُّبْدِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی حور العین سخن می‌گفتند. ام سلمه عرض کرد:‌ پدر و مادرم به فدایتان باد ای رسول خدا، آیا ما [زنان مؤمنات] را بر آنان برتری است؟
فرمودند: آری، به واسطه‌ی نماز و روزه و عبادت‌هایتان برای خدا [آنقدر بر حورالعین برتری دارید] مانند [برتری] رویه‌ی لباس بر آستر [آن. سپس ادامه دادند:] همانا حور العین را خداوند در بهشت [همزمان] با [کاشتنِ] درخت[های] آن آفریده و برای [کامجویی] شوهرانشان [که] در دنیا [هستند] نگهشان داشته است. بر هر کدام از آن‌‌ها هفتاد حلّه است که سفیدی ساقشان از ورای هفتاد حلُه دیده می‌شود همچنان که نوشیدنی سرخ در شیشه‌ی سفید [بی رنگ] و نخ سفید در یاقوت سرخ [از بیرون آن،] دیده می‌شود. [مرد بهشتی] با قوّت صد مرد در یک دوره‌ی چهل ساله با او نزدیکی می‌کند در حالی که آن‌‌ها دوشیزگانی نارپستان و شوهر ندیده‌اند. [حور العین به نحوی آفریده شده است که] هر زمان همبستری کند، [دوباره] باکره می‌شود.
[آیه‌ی] «دست هیچ انس و جنّى پیش از ایشان به آن‌‌ها نرسیده است»‏
می‌گوید: هیچ انسان و جنی آن‌‌ها را هرگز لمس نکرده است.
[آیه‌ی] «در آنجا [زنانى‏] نکوخوى و نکورویند» یعنی خوش اخلاق و زیبا هستند.
[آیه‌ی] «گویى که آن‌‌ها یاقوت و مرجانند» یعنی صافی یاقوت و سفیدی لؤلؤ [دارند].
[همچنین] فرمودند: در بهشت، جویباری است که در دو سویش کنیزکانی هستند. پروردگار تبارک و تعالی به آن‌‌ها امر می‌نماید که به بندگانم تمجید و تسبیح و ستایش مرا بشنوانید. پس [آن کنیزکان] صدایشان را به نغمه‌ها و سرودهایی بلند می‌کنند که آفریدگان، مانند آن را هرگز نشنیده‌اند. پس [از شنیدن آن نغمه‌های دل انگیز،] اهل بهشت به وجد و طرب می‌آیند.
[از دیگر نعمت‌های بهشت،‌ این است که] زنی [بهشتی] که از زنان مؤمن نیست [یعنی مؤمن او را از زنان خود نمی‌داند] بر دوستِ خدا از نهان‌خانه [سَرَک می‌کشد و] اشراف می‌یابد. پس قصرها و منزل‌هایش را پر از روشنی و نور می‌سازد. دوست خدا گمان می‌کند [تجلی خاص] پروردگار متعال یا فرشته‌ای از فرشتگان [عالی‌مقام] بر او اشراف یافته است. چون سرش را بلند می‌کند، زنی [در نهایت جمال] می‌بیند که نزدیک است نورش چشمان [آن مؤمن بهشتی] را از بین ببرد.
[در این حال،‌ آن زن زیباروی بهشتی] او را ندا می‌دهد: [اکنون] برای ما فرصت آن پیش آمد که از تو بهره‌مند شویم؟! [مؤمن بهشتی با تعجب و شعف] می‌گوید:‌ تو کیستی؟ [زن زیبای بهشتی] می‌گوید: من همان [نعمتی]ام که خدا در قرآن ذکر کرده است: «هر چه بخواهند در آنجا دارند، و پیش ما فزونتر [هم‏] هست‏» [من، از آن فزونتر هستم].
پس در توانِ [جنسی] صد [مردِ] جوان [برومند، با او] نزدیکی می‌کند و او را هفتاد سال در بغل می‌گیرد. [در آن حال] نمی‌داند به صورتش نگاه کند یا به پشت سرش یا به ساق پایش [چون همه جایش دلفریب و دیدنی است]. به هیچ کجای او نظر نمی‌کند مگر اینکه از شدت نورانیت و صاف بودن، صورتش را در آن می‌بیند.
پس [بر مؤمن، زنی] زیبـاتر و خوشبـوتر از اولی،‌ اشراف می‌یابد و ندایش می‌دهد: [اکنون] برای ما فرصت آن پیش آمد که از تو بهره‌مند شویم. [مؤمن بهشتی با تعجب و شعف] می‌گوید:‌ تو کیستی؟ [زن زیبای بهشتی] می‌گوید: من همان [نعمتی]ام که خدا در قرآن ذکر کرده است: «هیچ کس نمى‏داند چه چیز از آنچه روشنى‏بخش دیدگان است به [پاداش‏] آنچه انجام مى‏دادند براى آنان پنهان شده است‏» [من از آن نعمت‌های پنهان شده هستم]»

[اختصاص، شیخ مفید، صفحه‌ی 350؛ بحار الانوار، جلد 8، صفحه‌ی 208؛ تفسیر طبری، جلد 5، صفحه‌ی 183؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 3، صفحه‌ی 457]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) ـ بَعدَ بَیان کیفیة مَوتِ المُؤمنِ وَ قَبرِهِ وَ حِسابِه فی القِیامَةِ: «فَعِنْدَ ذَلِک ابْیضَّ وَجْهُهُ وَ سُرَّ قَلْبُهُ وَ وُضِعَ التَّاجُ عَلَی رَأْسِهِ وَ عَلَی یدَیهِ الحُلِی وَ الحُلَلُ ثُمَّ یقُولُ: یا جَبْرَئِیلُ انْطَلِقْ بِعَبْدِی فَأَرِهِ کرَامَتِی. فَیخْرُجُ مِنْ عِنْدِ اللهِ قَدْ أَخَذَ کتَابَهُ بِیمِینِهِ فَیدْحُو بِهِ مَدَّ البَصَرِ فَیبْسُطُ صَحِیفَتَهُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ المُؤْمِنَاتِ وَ هُوَ ینَادِی «هاؤُمُ اقْرَؤُا کتابِیهْ * إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیهْ * فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیةٍ» .
فَإِذَا انْتَهَی إِلَی بَابِ الجَنَّةِ قِیلَ لَهُ‌‌‌ هَاتِ الجَوَازَ. قَالَ: هَذَا جَوَازِی مَکتُوبٌ فِیهِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا جَوَازٌ جَائِزٌ مِنَ اللهِ العَزِیزِ الحَکیمِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِنْ رَبِّ العَالَمِینَ. فَینَادِی مُنَادٍ یسْمَعُ أَهْلُ الجَمْعِ کلُّهُمْ أَلَا إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قَدْ سَعِدَ سَعَادَةً لَا یشْقَی بَعْدَهَا أَبَداً.
قَالَ: فَیدْخُلُ فَإِذَا هُوَ بِشَجَرَةٍ ذَاتِ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْکوبٍ وَ ثِمَارٍ مُهْدَلَةٍ یخْرُجُ مِنْ سَاقِهَا عَینَانِ تَجْرِیانِ فَینْطَلِقُ إِلَی إِحْدَاهُمَا فَیغْتَسِلُ مِنْهَا فَیخْرُجُ عَلَیهِ نَضْرَةُ النَّعِیمِ ثُمَّ یشْرَبُ مِنَ الأُخْرَی فَلَا یکونُ فِی بَطْنِهِ مَغْصٌ وَ لَا مَرَضٌ وَ لَا دَاءٌ أَبَداً وَ ذَلِک قَوْلُهُ «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»
ثُمَّ تَسْتَقْبِلُهُ المَلَائِکةُ فَتَقُولُ: طِبْتَ فَادْخُلْهَا مَعَ الخَالِدِینَ. فَیدْخُلُ فَإِذَا هُوَ بِسِمَاطَینِ مِنْ شَجَرٍ أَغْصَانُهَا اللُّؤْلُؤُ وَ فُرُوعُهَا الحُلِی وَ الحُلَلُ، ثِمَارُهَا مِثْلُ ثَدْی الجَوَارِی الأَبْکارِ. فَتَسْتَقْبِلُهُ المَلَائِکةُ مَعَهُمُ النُّوقُ وَ البَرَاذِینُ وَ الحُلِی وَ الحُلَلُ، فَیقُولُونَ: یا وَلِی اللهِ ارْکبْ مَا شِئْتَ وَ البَسْ مَا شِئْتَ وَ سَلْ مَا شِئْتَ. قَالَ: فَیرْکبُ مَا اشْتَهَی وَ یلْبَسُ مَا اشْتَهَی وَ هُوَ نَاقَةٌ أَوْ بِرْذَوْنٌ مِنْ نُورٍ وَ ثِیابُهُ مِنْ نُورٍ وَ حُلِیهُ مِنْ نُورٍ، یسِیرُ فِی دَارِ النُّورِ، مَعَهُ مَلَائِکةٌ مِنْ نُورٍ، وَ غِلْمَانٌ مِنْ نُورٍ، وَ وَصَائِفُ مِنْ نُورٍ حَتَّی تَهَابُهُ المَلَائِکةُ مِمَّا یرَوْنَ مِنَ النُّورِ؛ فَیقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: تَنَحَّوْا فَقَدْ جَاءَ وَفْدُ الحَلِیمِ الغَفُورِ.
قَالَ: فَینْظُرُ إِلَی أَوَّلِ قَصْرٍ لَهُ مِنْ فِضَّةٍ مُشَرَّفاً بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ فَتُشْرِفُ عَلَیهِ أَزْوَاجُهُ فَیقُولُونَ: مَرْحَباً، مَرْحَباً، انْزِلْ بِنَا. فَیهُمُّ أَنْ ینْزِلَ بِقَصْرِهِ. فَیقُولُ المَلَائِکةُ: سِرْ یا وَلِی اللهِ فَإِنَّ هَذَا لَک وَ غَیرُهُ. حَتَّی ینْتَهِی إِلَی قَصْرٍ مِنْ ذَهَبٍ مُکلَّلٍ بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ فَتُشْرِفُ عَلَیهِ أَزْوَاجُهُ فَیقُلْنَ: مَرْحَباً، مَرْحَباً، یا وَلِی اللهِ انْزِلْ بِنَا فَیهُمُّ أَنْ ینْزِلَ بِهِ فَتَقُولُ لَهُ المَلَائِکةُ: سِرْ یا وَلِی اللهِ فَإِنَّ هَذَا لَک وَ غَیرُهُ. ثُمَّ ینْتَهِی إِلَی قَصْرٍ مُکلَّلٍ بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ فَیهُمُّ بِالنُّزُولِ بِقَصْرِهِ فَیقُولُ لَهُ المَلَائِکةُ: سِرْ یا وَلِی اللهِ فَإِنَّ هَذَا لَک وَ غَیرُهُ. ثُمَّ یأْتِی قَصْراً مِنْ یاقُوتٍ أَحْمَرَ مُکلَّلًا بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ فَیهُمُّ بِالنُّزُولِ بِقَصْرِهِ فَیقُولُ لَهُ المَلَائِکةُ: سِرْ یا وَلِی اللهِ فَإِنَّ هَذَا لَک وَ غَیرُهُ. فَیسِیرُ حَتَّی یأْتِی تَمَامَ الفِ قَصْرٍ کلُّ ذَلِک ینْفُذُ فِیهِ بَصَرُهُ وَ یسِیرُ فِی مِلْکهِ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفِ العَینِ. فَإِذَا انْتَهَی إِلَی أَقْصَاهَا قَصْراً نَکسَ رَأْسَهُ فَتَقُولُ المَلَائِکةُ: مَا لَک یا وَلِی اللهِ؟! فَیقُولُ: وَ اللهِ لَقَدْ کادَ بَصَرِی أَنْ یخْتَطِفَ. فَیقُولُونَ: یا وَلِی اللهِ أَبْشِرْ فَإِنَّ الجَنَّةَ لَیسَ فِیهَا عَمًی وَ لَا صَمَمٌ. فَیأْتِی قَصْراً یرَی بَاطِنُهُ مِنْ ظَاهِرِهِ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ بَاطِنِهِ، لَبِنَةٌ مِنْ فِضَّةٍ وَ لَبِنَةٌ ذَهَبٌ وَ لَبِنَةٌ یاقُوتٌ وَ لَبِنَةٌ دُرٌّ، مِلَاطُهُ المِسْک، قَدْ شُرِّفَ بِشُرَفٍ مِنْ نُورٍ یتَلَأْلَأُ وَ یرَی الرَّجُلُ وَجْهَهُ فِی الحَائِطِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): در حدیثی طولانی بعد از ذکر چگونگی مردن و قبر و حساب مؤمن در قیامت،‌ می‌فرمایند: «[از حساب که سربلند بیرون آمد،] صورتش سفید [و نورانی] می‌شود و دلش شاد می‌گردد و تاج [با شکوهی] بر سرش نهاده می‌شود و بر دستانش، زیورآلات [گذاشته] و لباس‌ها [پوشانده می‌شود]. پس [خدای متعال] می‌فرماید: ای جبرئیل، بنده‌ام را ببر و کرامتم را نشانش بده. پس [مؤمن] از نزد خدا[ی متعال] خارج می‌شود در حالی که نامه[ی عملش] را به دست راست می‌گیرد. آنگـاه به قدری که چشـم، کار می‌کند، برایش گشایش داده می‌شود. [مؤمن که بسیار مسرور شده] نامه‌اش را برای مؤمنین و مؤمنات می‌گشاید و [با شادی تمام،] فریاد می‌زند: «بیایید و کتاب [اعمالـ]ـم را بخوانید. من یقین داشتم که به حساب خود مى‏رسم. پس [خوشا به حالش که] او در یک زندگى [بسیار بسیار] خوش است‏»
چون به درِ بهشت رسد، به او گفته می‌شود: جواز ورودت را نشـان بده. او می‌گوید: این، جواز من است. و در آن نوشته شده است: «به نام خدای مهرگسترِ مهربان، این، پروانه‌ای تأیید شده از سوی خداوند توانا و داناست، برای فلان پسر فلان از جانب پروردگار جهانیان».
پس آوازدهنده‌ای، چنان که همه‌ی جمعیت بشنوند، آواز می‌دهد: بدانید فلانی پسر فلانی به چنان سعادتی دست یافته که از این پس، هرگز بدبخت نمی‌شود. [او امتیاز لازم برای ورود و جاوید ماندن در بهشت برین را کسب کرده است]
پس وارد می‌شود و ناگهان به درختی با سایه‌ای گسترده و آبی ریزان و میوه‌های آویزان به نام رضوان بر می‌خورد که از تنه‌ی آن، دو چشمه جاری است.
به سوی یکی از آن دو چشمه می‌رود و خود را در آن، می‌شوید و چون بیرون می‌آید، سرشار از طراوت است. سپس از چشمه‌ی دیگر می‌نوشد و از آن پس، هرگز قولنج و مرض و دردی در شکم او پدید نمی‌آید. این، [تفسیر] همان سخن خدای بلند مرتبه است که [می‌فرماید]: «و پروردگارشان به آنان نوشیدنی‌ای پاک کننده نوشانید»
سپس فرشتگان به استقبالش می‌آیند و می‌گویند: خوش آمدی، داخل [بهشت] شو همراه [سایر] داخل شوندگان. در این حال او در میان دو ردیف از درختانی که شاخه‌هایشان لؤلؤ و سرشاخه‌هایشان زیورآلات و لباس‌ها[ی بهشتی] و میوه‌هایشان مثل پستان دختران باکره است، داخل می‌گردد. پس فرشتگانی که همراهشان شتران و اسبان و زیورآلات و لباس‌ها[ی بهشتی] است به استقبالش می‌آیند و می‌گویند: ‌ای دوست خدا، ‌سوار هر کدام که دوست داری شو و هر چه می‌خواهی بپوش و هر چه می‌خواهی بخواه [که فراهم است]. پس آنچه را دوست دارد سوار می‌شود و آنچه را دوست دارد می‌پوشد. آنچه سوار شده،‌ شتر یا اسبی از نور است و لباسش [که انتخاب کرده و پوشیده نیز] از نور است و [همچنین] زیورآلاتش از نور است. در خانه‌ای از نور، همراهش فرشتگانی از نور و خدمتکارانی از نور و نوکرانی از نور؛ به قدری که [سایر] ملائکه از دیدن اینهمه نور به هیبت می‌افتند. پس بعضی از ایشان به بعضی دیگر می‌گویند:‌ کنار روید که کاروان [مؤمنِ] بردبارِ بخشیده شده می‌آید. پس به اولین قصری که برای اوست و از نقره [می‌باشد] و آراسته به درّ و یاقوت است، نگاه می‌کند.‌ [در این حال] زنانش [که در آن قصر ساکنند] بر او مُشرف می‌شوند و می‌گویند: مرحبا، مرحبا [بر تو] در نزد ما فرود آی. [مؤمن] می‌خواهد که در آن قصر فرود آید [ولی] فرشتگان [همراهش] به او می‌گویند: حرکت کن که این [قصر] و غیر آن برای توست.
[پس مؤمن حرکت می‌کند] تا می‌رسد به قصری از طلا که درّ و یاقوت بر تاج آن است. [در این حال] زنانش [که در آن قصر ساکنند] بر او مُشرف می‌شوند و می‌گویند: مرحبا، مرحبا [بر تو] در نزد ما فرود آی. [مؤمن] می‌خواهد که در آن قصر فرود آید [ولی باز،] فرشتگان [همراهش] به او می‌گویند: حرکت کن که این [قصر] و غیر آن برای توست.
[پس مؤمن حرکت می‌کند] تا می‌رسد به قصری از درّ و یاقوت. [در این حال] زنانش [که در آن قصر ساکنند] بر او مُشرف می‌شوند و می‌گویند: مرحبا، مرحبا [بر تو] در نزد ما فرود آی. [مؤمن] می‌خواهد که در آن قصر فرود آید [ولی باز،] فرشتگان [همراهش] به او می‌گویند: حرکت کن که این [قصر] و غیر آن برای توست.
[پس مؤمن حرکت می‌کند و] می‌رود تا تمام هزار قصری که هر یک،‌ به وسعت چشم‌انداز است را می‌گردد و در کشورش سریع‌تر از حرکت مردمک در حدقه، گردش می‌کند. وقتی به آخرین قصرش می‌رسد، سرش را پایین می‌اندازد. فرشتگان می‌پرسند: ای دوست خدا [تو را] چه شده است؟! می‌گوید: به خدا قسم نزدیک است که چشمم [از دیدن اینهمه نعمت] نابینا شود. [فرشتگـان] می‌گویند: ای دوست خدا بشارت باد بر تو [و هیچ نگران نباش] که در بهشت،‌ کوری و کری نیست. [پس به راهش ادامه می‌دهد و] به قصری می‌رسد که داخلش از بیرون و بیرونش از داخل [آن] دیده می‌شود. خشتی از نقره و خشتی از طلا و خشتی از یاقوت و خشتی از درّ و ملاطش از مشک است. به نور [خاصی] مشرّف شده است که می‌درخشد. [آنقدر صاف و صیقلی است که] مرد [بهشتی] چهره‌اش را در دیوار [آن] می‌بیند»

[اختصاص، شیخ مفید، صفحه‌ی 350؛ بحار الانوار، جلد 8، صفحه‌ی 208؛ تفسیر طبری، جلد 5، صفحه‌ی 183؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 3، صفحه‌ی 457]

قَالَ أَمِیرُ المؤمنین (علیه‌السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی «طُوبی‏ لَـهُم وَ حُسْنُ مَآبٍ»: «هِی شَجَرَةٌ غَرَسَهَا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِیدِهِ وَ نَفَخَ فِیهَا مِنْ رُوحِهِ وَ إِنَّ أَغْصَانَهَا لَتُرَی مِنْ وَرَاءِ سُورِ الجَنَّةِ تَنْبُتُ بِالحُلِی وَ الحُلَلِ وَ الثِّمَارِ مُتَدَلِّیةً عَلَی أَفْوَاهِهِم‏»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در تفسیر این آیه‌ی شریفه که می‌فرماید: «طوبا و سرانجام نیک برای آنان است» فرمودند: «[طوبا] درختی است که خداوند عز و جل آن را [با دست قدرت خود] کاشته و از جان خود در آن دمیده است و شاخه‌هایش از پشت دیوار بهشت، دیده می‌شوند و زیور و حُلّه به بار می‌نشاند که در برابر دهان آن[بهشتیـ]ـان آویزان است [یعنی بدون رنج کاشت و داشت و برداشت، برایشان فراهم است]».

[توحید، شیخ صدوق، صفحه‌ی 237؛ معانی الاخبار، شیخ صدوق، صفحه‌ی 46؛ خصال، شیخ صدوق، جلد 332؛ عمده، ابن بطریق، صفحه‌ی 350؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 178؛ تفسیر طبری، جلد 8، صفحه‌ی 149؛ تفسیر قرطبی، جلد 9، صفحه‌ی 317؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 457]

قال امام الکاظم (علیه‌السلام): «رَجَبٌ نَهَرٌ فِی الجَنَّةِ أَشَدُّ بَیاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَ أَحْلَی مِنَ العَسَلِ فَمَنْ صَامَ یوْماً مِنْ رَجَبٍ سَقَاهُ اللهُ مِنْ ذَلِک النَّهَرِ» 

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند: «رجب، [اسم] نهری است در بهشت که سفیدتر از شیر و شیرین‌تر از عسل است. هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، خداوند از آن نهر به او می‌نوشاند».

[تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، جلد 4، صفحه‌ی 306؛ کتاب من لایحضره الفقیه، جلد 2، صفحه‌ی 92؛ المقنعه، شیخ مفید، صفحه‌ی 372؛ ثواب الاعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی 78؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 175]

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ (رَضِی اللهُ عَنْهُ) ـ فی مَسَائِلُ عَبْدِ اللهِ بْنِ سَلَامٍ ـ قَال‏: یا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی عَنْ أَنْهَارِ الجَنَّةِ مَا هِی؟
قَالَ: «یا ابْنَ سَلَامٍ لَبَنٌ لَمْ یتَغَیرْ طَعْمُهُ وَ خَمْرٌ وَ عَسَلٌ مُصَفَّی وَ مَاءٌ غَیرُ آسِنٍ»
قَالَ: صَدَقْتَ یا مُحَمَّدُ، فَجَامِدَةٌ هِی أَمْ جَارِیةٌ؟ قَالَ: «بَلْ جَارِیةٌ بَینَ أَشْجَارِهَا»
قَالَ: فَهَلْ تَنْقُصُ أَمْ تَزِیدُ؟ قَالَ: «لَا یا ابْنَ سَلَامٍ»
قَالَ: فَهَلْ لِذَلِک مَثَلٌ فِی الدُّنْیا؟ قَالَ: «نَعَمْ». قَالَ: وَ مَا هُوَ؟ قَالَ: «یا ابْنَ سَلَامٍ انْظُرْ إِلَی البِحَارِ تُمْطِرُ فِیهَا السَّمَاءُ وَ تَمُدُّهَا الأَنْهَارُ مِنَ الأَرْضِ فَلَا تَزِیدُ وَ لَا تَنْقُصُ»
قَالَ صِفْ لِی أَنْهَارَ الجَنَّةِ. قَالَ: «یا ابْنَ سَلَامٍ فِی الجَنَّةِ نَهَرٌ یقَالُ لَهُ الکوْثَرُ رَائِحَتُهُ أَطْیبُ مِنْ رَائِحَةِ المِسْک الأَذْفَرِ وَ العَنْبَرِ حَصَاهُ الدُّرُّ وَ الیاقُوتُ عَلَیهِ خِتَامٌ مِنَ اللُّؤْلُؤِ الأَبْیضِ وَ هُوَ مَنْزِلُ أَوْلِیاءِ اللهِ تَعَالَی».
قَالَ: صَدَقْتَ یا مُحَمَّدُ فَصِفْ لِی أَشْجَارَ الجَنَّةِ. قَالَ: «فِی الجَنَّةِ شَجَرَةٌ یقَالُ لَهَا طُوبَی أَصْلُهَا مِنْ دُرٍّ وَ أَغْصَانُهَا مِنَ الزَّبَرْجَدِ وَ ثَمَرُهَا الجَوْهَرُ لَیسَ فِی الجَنَّةِ غُرْفَةٌ وَ لَا حُجْرَةٌ وَ لَا مَوْضِعٌ إِلَّا وَ هِی مُتَدَلِّیةٌ عَلَیهِ»
قَالَ: صَدَقْتَ یا مُحَمَّدُ فَهَلْ فِی الدُّنْیا لَهَا مِنْ مَثَلٍ؟ قَالَ «نَعَمْ الشَّمْسُ المُشْرِقَةُ تُشْرِقُ عَلَی بِقَاعِ الدُّنْیا وَ لَا یخْلُو مِنْ شُعَاعِهَا مَکانٌ»
قَالَ: صَدَقْتَ یا مُحَمَّدُ فَهَلْ فِی الجَنَّةِ رِیحٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ یا ابْنَ سَلَامٍ‏ فِیهَا رِیحٌ وَاحِدَةٌ خُلِقَتْ مِنْ نُورٍ مَکتُوبٌ عَلَیهَا الحَیاةُ وَ اللَّذَّاتُ یقَالُ لَهَا البَهَاءُ فَإِذَا اشْتَاقَ أَهْلُ الجَنَّةِ أَنْ یزُورُوا رَبَّهُمْ هَبَّتْ تِلْک الرِّیحُ عَلَیهِمُ الَّتِی لَمْ تُخْلَقْ مِنْ حَرٍّ وَ لَا مِنْ بَرْدٍ بَلْ خُلِقَتْ مِنْ نُورِ العَرْشِ تَنْفُخُ فِی وُجُوهِهِمْ فَتُبْهِی وُجُوهُهُمْ وَ تَطَیبُ قُلُوبُهُمْ وَ یزْدَادُوا نُوراً عَلَی نُورِهِمْ وَ تَضْرِبُ أَبْوَابَ الجِنَانِ وَ تُجْرِی الأَنْهَارُ وَ تُسَبِّحُ الأَشْجَارُ وَ تُغَرِّدُ الأَطْیارُ فَلَوْ أَنَّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ قِیامٌ یسْمَعُونَ مَا فِی الجَنَّةِ مِنْ سُرُورٍ وَ طَرَبٍ لَمَاتَ الخَلَائِقُ شَوْقاً إِلَی الجَنَّةِ وَ المَلَائِکةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ فَیقُولُونَ کمَا قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مُحْکمِ کتَابِهِ العَزِیزِ «سَلامٌ عَلَیکمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ» «سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ»
قَالَ: صَدَقْتَ یا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی عَنْ أَرْضِ الجَنَّةِ مَا هِی؟ قَالَ: «یا ابْنَ سَلَامٍ أَرْضُهَا مِنْ ذَهَبٍ وَ تُرَابُهَا المِسْک وَ العَنْبَرُ وَ رَضْرَاضُهَا الدُّرُّ وَ الیاقُوتُ وَ سَقْفُهَا عَرْشُ الرَّحْمَنِ»
قَالَ: صَدَقْتَ یا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی عَنْ أَهْلِ الجَنَّةِ کیفَ یصْرِفُونَ مَا یأْکلُونَ مِنْ ثِمَارِهَا وَ کیفَ یخْرُجُ مِنْ أَجْوَافِهِمْ؟ قَالَ: «یا ابْنَ سَلَامٍ لَیسَ یخْرُجُ مِنْ أَجْوَافِهِمْ شَی‏ءٌ بَلْ عَرَقاً صَبّاً أَطْیبَ مِنَ المِسْک وَ أَزْکی مِنَ العَنْبَرِ وَ لَوْ أَنَّ عَرَقَ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ مُزِجَ بِهِ البِحَارُ لَأُسْکرَ مَا بَینَ السَّمَاءِ وَ الأَرْضِ مِنْ طِیبِ رَائِحَتِهِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): در پاسخ به سؤالات عبدالله بن سلام که پرسید: مرا از جویبارهای بهشت خبر ده که چیستند؟
فرمودند: «ای پسر سلام، شیری که مزه‌اش هرگز تغییر نمی‌کند و شراب و عسلی ناب و آبی که رنگ و مزه‌اش دگرگون نمی‌گردد».
ابن سلام گفت: درست گفتی، ای محمد، آیا این جویبارها جامدند یا روان؟
حضرت فرمودند: «در میان درختان بهشت روانند».
ابن سلام پرسید: آیا این جویبارها کاستی و فزونی می‌یابند؟
فرمودند: «نه ای پسر سلام».
پرسید: آیا برایشان نمونه‌ای در دنیا هست؟ فرمودند: آری. پرسید: چه چیز؟ فرمودند: «ای پسر سلام به دریاها بنگر در آن‌‌ها از آسمان باران می‌بارد و از زمین نیز رودها به آن‌‌ها می‌ریزند اما آب دریاها کم و زیاد نمی‌شود».
[ابن سلام] گفت: جویبارهای بهشت را برایم وصف کن.
فرمودند: «ای پسر سلام، در بهشت جویباری است که به آن کوثر می‌گویند. بویش خوش‌تر از بوی مشک اعلی و عنبر است. ریگ‌هایش دُرّ و یاقوتند و با مرواریدی سفید مُهر شده است. آن، منزلگاه دوستان خدای بلند مرتبه است».
[ابن سلام] گفت: راست گفتی ای محمد. پس [اینک] درختان بهشت را برایم وصف کن.
فرمودند: «در بهشت درختی است به نام طوبی، ریشه‌اش از دُرّ است و شاخه‏هایش از زبرجد و میوه‏اش گوهر، در بهشت هیچ غرفه و حجره و جایی نیست جز آن که [شاخه‌ای از شاخه‌های این درخت] بر آن سرازیر [و آویزان] است».
[ابن سلام] گفت: راست گفتی ای محمّد. آیا در دنیا نمونه‏ای [برای آن درخت، وجود] دارد؟
فرمودند: «آری، [نمونه‌اش،] خورشید تابان که بر همه جا می‌تابد و جایی از شعاع آن تهی نمی‌ماند».
[ابن سلام] گفت: راست گفتی ای محمّد. آیا در بهشت باد هست؟
فرمودند: «آری، بادی در آن هست که از نور آفریده شده و زندگی و لذت‌ها بر آن نوشته شده است [که با وزیدن خود، زندگی و لذت می‌افزاید] و به آن «بهاء» گفته می‌شود. چون مردم بهشت، شوق زیارت [جلوه‌های ویژه‌ی] پروردگار خود کنند، آن باد بر آنان بوزد که [ناشی] از [اختلاف] گرما و سرما [در دو ناحیه] نیست، بلکه از نور عرش آفریده شده است. در چهره‏‌هایشان می‌دمد و [بدان سبب،] چهره‌هایشان نورانی می‌شود و دلخوش‏می گردند، و نوری به نورشان افزوده می‌شود و به درهـای بهشت می‌زند و نهـرها روان می‌گردند و درخت‌ها تسبیح‌خوان می‌شوند و پرنده‏‌ها نغمه‏‌ساز کنند. پس اگر تمام آن‌‌ها که در آسمان‌ها و زمین هستند بر پا باشند و آوای شـادی و خوشی‌ای که در بهشت است را بشنوند، از شوق بهشت، همه جان دهند. و فرشته‌‏ها بر آن‌‌ها در آیند و چنان که خدای عزّ و جلّ در کتاب استوارش فرموده [بگویند:] درود بر شما [که] پاکید، در آیید در آن [بهشت برای عمری] جاویدان، درود بر شما به سزای شکیبایی شما. چه خوش است خانه‌ی عُقبی».
[ابن سلام] گفت: راست گفتی ای محمّد. بگو زمین بهشت از چیست؟
فرمودند: «ای پسر سلام، زمینش، طلا و خاکش، مشک و عنبر و سنگریزه‌‏اش، دُرّ و یاقوت و سقفش، عرش [خدای] رحمان است».
[ابن سلام] گفت: راست گفتی ای محمّد. بگو اهل بهشت چگونه میوه‌های آن را صرف می‌کنند و چگونه از درونشان به در می‌آید؟
فرمودند: «ای پسر سلام، از درونشان چیزی در نمی‌آید بلکه عرقی می‌ریزند خوشبوتر از مشک و پاکیزه‌‏تر از عنبر، و اگر عرق یک مرد از اهل بهشت با دریاها[ی دنیا] آمیخته شود، آنچه میان آسمان و زمین است از بویش مست می‌شوند»

[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد ‏57، صفحه‌ی 256]

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است